امام علی - علیه السلام - فرمودند:
هر که عدالت ورزد، رتبهاش والا گردد.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۲۵.
#امامعلی(ع)
#عدالت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🟢 گزیدهای از مثلهای فارسی
🟢 روزی برسد که حق، به حقدار رسد
(اهلی شیرازی)
🟢 روزیِ مهمان، پیش از خودش میآید.
🟢 زبان، بادبزنِ دل است!
🟢 زخمِ پول، مرهمش پول است.
🟢🟡🟢🟡🟢🟡
دوازدههزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده بلوری، ص ۵۷۹، ۵۸۸ و ۵۹۴.
#مثلفارسی
#شکورزادهبلوری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از ابوسعید ابوالخیر
راه تو به هر روش که پویند، خوش است!
وصل تو به هر جهت که جویند، خوش است!
روی تو به هر دیده که بینند، نکوست!
نام تو به هر زبان که گویند، خوش است!
سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر، سعید نفیسی، ص ۱۳.
#راهتو
#ابوسعیدابوالخیر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بزرگان ادبیات جهان 📚📚📚
اونوره دو بالزاک (۱۷۹۹ - ۱۸۵۰)
در تور فرانسه متولد شد. دوران کودکی را در یک شبانهروزی و دور از مادر گذراند. مدتی در یک دفتر حقوقی کار کرد. تحصیلات حقوقی ناتمامی داشت؛ اما به نوشتن، بیش از هر کاری علاقهمند بود. فقر مالی و بدهکاری، او را آزار میداد.
بین سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۸۲۵ تعدادی رمان مردمپسند با نام مستعار نوشت. در سال ۱۸۲۹ کتاب شوانها، او را به شهرت رساند. پس از آن تا پایان عمر ۵۱ سالهاش، حدود ۹۵ داستان کوتاه و بلند نوشت.
پیروزی و شهرت، بالزاک را سرمست کرد و زندگی تجملی در پیش گرفت. اسراف در زندگی، دوباره او را بدهکار کرد و مجبور شد روزی ۱۲ تا ۱۴ ساعت سرگرم نوشتن باشد.
برخی از آثارش عبارتند از: چرم ساغری، طبیب دهکده، اوژنی گرانده، بابا گوریو، زنبق دره، دخترعمو بت، پسرعمو پون، سرهنگ شابر، آرزوهای بربادرفته و کمدی انسانی که کتاب اخیر، مجموعهی ۲۴ جلدی آثار اوست که پس از مرگش منتشر شد.
🟣🔵🟣🔵🟣🔵
با تلخیص از تاریخ ادبیات جهان، غلامحسین دِهبزرگی، ص ۱۸۵ - ۱۸۷.
#بزرگانادبیاتجهان
#اونورهدوبالزاک
#غلامحسیندهبزرگی
#کانالگلزارادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی #فاضلنظری
🌹🌹🌹
محبوبترینشعر او
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🌻🌻🌻
داستان کوتاه 📚📚📚
قصهی عشق ❤️ (قسمت دوم و پایانی)
پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود، درخواست کمک کرد.
- غم، لطفاً مرا با خود ببر.
- آه عشق، آن قدر ناراحتم که دلم میخواهد تنها باشم.
شادی هم از کنار عشق گذشت؛ اما چنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد. ناگهان، عشق صدایی شنید:
- بیا عشق. من تو را با خود میبرم.
صدای یک بزرگتر بود. عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامی که به خشکی رسیدند، ناجی به راه خود رفت. عشق که تازه متوجه شده بود چقدر به ناجی خود مدیون است، از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود، پرسید:
- چه کسی به من کمک کرد؟ دانش جواب داد: او زمان بود.
- زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟ دانش، لبخندی زد و با دانایی جواب داد که:
- چون تنها زمان، بزرگی عشق را درک میکند.
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
داستانهای کوتاه اینترنتی، شکوه موسوی، ص ۴ و ۵.
#داستانکوتاه
#قصهیعشق
#شکوهموسوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
غزل
از محمدعلی بهمنی
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما، قسمتم این باد
ویرانهنشینم من و بیتُالغزلم را
هرگز نفروشم به دوصد خانهی آباد!
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، بهمنی، ص ۸۶.
#غزل
#محمدعلیبهمنی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303