.
#شهادت_امام_حسن
🏴 زهر دادن به امام حسن(ع) توسط جعده
پس از مدتی، معاویه مال بسیاری با زهر قاتلی برای او فرستاد و گفت: اگر این را به حسن(ع) بخورانی، من صد هزار درهم به تو میدهم و تو را به حباله پسر خود یزید به درمیآورم. روزی آن مظلوم روزه بود، روز بسیار گرمی بود، در وقت افطار آن حضرت بسیار تشنه بود، او شربت شیری از برای آن حضرت آورد، آن زهر را در آن شیر داخل کرده بود.
چون حضرت بیاشامید، گفت: «ای دشمن خدا کشتی مرا خدا تو را بکشد. به خدا سوگند که خلفی بعد از من نخواهی یافت، او تو را فریب داده، خدا تو را و او را به عذاب خود معذب خواهد کرد.» پس دو روز آن حضرت در درد و الم ماند، بعد از آن به جد بزرگوار و پدر عالیمقدار خود ملحق گردید، معاویه از برای آن زن، وفا به وعدههای خود نکرد. (۱)
به روایت دیگر مال را به او داد و او را به یزید تزویج نکرد، گفت: «کسی که با حسن وفا نکند با یزید وفا نخواهد کرد.» (۲)
📚منبع
(۱) الخرائج و الجرائح، قطبالدین راوندی، ج ۱، ص ۲۴۱
(۲) احتجاج، احمد بن علی طبرسی، ج ۲، ص ۷۳
#امام_حسن
#مصائب_امام_حسن
#مداحی_عالمانه
4_5884435134907683331.mp3
77.62M
#سخنرانی
📽شب اول مراسم عزاداری ماه صفر ۱۴۴۶
🎤 شیخ مهدی #طباخیان
🗓چهارشنبه ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۳ | ۲ صفر ۱۴۴۶
📌حسینیه ریحانه الحسین سلام الله علیها
📚باموضوع: سیره #امام_سجاد علیه السلام
4_5886686934721374259.mp3
84.16M
#سخنرانی
📽شب دوم مراسم عزاداری ماه صفر ۱۴۴۶
🎤 شیخ مهدی #طباخیان
🗓پنجشنبه ۱۸ مرداد ماه ۱۴۰۳ | ۳ صفر ۱۴۴۶
📌حسینیه #ریحانه_الحسین سلام الله علیها
📚باموضوع: سیره #امام_سجاد علیه السلام
4_5890708570298651933.mp3
82.14M
#سخنرانی
📽شب دوم مراسم عزاداری ماه صفر ۱۴۴۶
🎤 شیخ مهدی #طباخیان
🗓 #جلسه_سوم
جمعه ۱۹ مرداد ماه ۱۴۰۳ | شب پنجم صفر ۱۴۴۶
📌حسینیه #ریحانه_الحسین سلام الله علیها
📚باموضوع: سیره #امام_سجاد علیه السلام
S004.mp3
67.22M
🎧 #محسن_حنیفی
📌 #شب_چهارم_محرم ۱۴۴۶
📌 حجتالاسلام حنیفی
📌 حسینیه بیتالعباس علیهالسلام
🏷 #المصیبة_الراتبة
سخنرانی 030517.mp3
21.14M
#سخنرانی
استاد سیدحسین مومنی
📆 چهارشنبه ۱۷ مردادماه ۱۴۰۳
.
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به آقا زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد...
فرمود...
بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
همین جا بود...
اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد...
یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین...
بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
لحظات آخر فرمودید
بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن آه آتشینم.
#روضه_امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن
.
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#بیست_و_هشتم_صفر
گریز دوم:
تا خبر مسمومیت امام حسن رو به ابی عبدالله گفتند...
سریع خودش رو به بردار رسوند...
نگاه کرد دید دیگه کار برادر تمامه...
سر حسنش رو در آغوش گرفت...
روی دستان حسین جان به جانان تسلیم کرد...
عرضه بداریم آقا جان یا اباعبدالله...
چه حالی داشتید وقتی خبر مسمومیت برادر رو به شما گفتند...
آقا اینجا بهتون سخت تر گذشت یا کربلا...
وقتی صدای ابالفضل بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین برادرت رو دریاب...
فقط همین رو بگم...
ابی عبدالله یه نگاه کرد...
دید فرق عباسش شکافته...
دستهاش رو قطع کردند...
تیر به چشمش زدند...
صداش به ناله بلند شد...
الان انکسر ظهری
کمرم رو شکستند...
بی برادرم کردند...
🔸دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
🔸چشم حرامی با حرم روبرو شد
🔸بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم
🔸منو تنها نگذار ای علمدارم
#بیست_و_هشت_صفر
.
Fadaeian_Shahadat_Hazrat_Roghaye_1403 (1).mp3
45.09M
.
#شهادت_امام_حسن
◾️ امام مجتبی(ع) در بستر شهادت
در کتاب احتجاج روایت شده است که مردی به خدمت حضرت امام حسن(ع) رفت و گفت: یا بن رسولالله گردنهای ما را ذلیل کردی و ما شیعیان را غلامان بنیامیه گردانیدی. حضرت فرمود: «چرا؟»
گفت: به سبب آنکه خلافت را به معاویه گذاشتی، حضرت فرمود: «به خدا سوگند که یاوری نیافتم، اگر یاوری مییافتم شب و روز با او جنگ میکردم تا خدا میان من و او حکم کند، ولیکن شناختم اهل کوفه را و امتحان کردم ایشان را و دانستم که ایشان به کار من نمیآیند. عهد و پیمان ایشان را وفایی نیست، بر گفتار و کردار ایشان اعتمادی نیست، زبانشان با من است و دلشان با بنیامیه است.»
آن حضرت سخن میگفت که ناگاه خون از حلق مبارکش ریخت، طشتی طلبید و طشت مملو از خون شد، راوی گفت گفتم: یابن رسولالله(ص) این چیست؟ حضرت فرمود: «معاویه زهری فرستاد و به خورد من دادهاند، آن زهر به جگر من رسیده و پارههای جگر من است که در طشت افتاده است.»
گفتم: آیا مداوا نمیکنی؟ حضرت فرمود: «دو مرتبۀ دیگر مرا زهر داده بود، این مرتبه سیم است و این مرتبه قابل دوا نیست. معاویه نوشته بود به پادشاه روم که زهر کشنده برای او بفرستد، پادشاه روم به او نوشت که در دین ما روا نیست که اعانت کنیم بر کشتن کسی که با ما قتال نکند. معاویه به او نوشت: آن مردی را که میخواهم به این زهر بکشم پسر آن مردی است که در مکه به هم رسیده و دعوای پیغمبری کرده، او خروج کرده پادشاهی پدرش را طلب میکند، من میخواهم این زهر را به او بخورانم و عباد و بلاد را از او راحت دهم، هدایا و تحف بسیار برای او فرستاد و این زهر را برای او فرستاده، به عوض این زهر شرطها و عهدها از او گرفت.»
📚منبع
احتجاج، احمد بن علی طبرسی، ج ۲، ص ۷۱
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی
#مداحی_عالمانه
.
⚫️ تشییع جنازه امام مجتبی(ع)
مروان بر استر خود سوار شد، به نزد عایشه رفت گفت: حسین(ع) برادر خود را آورده است که با پیغمبر(ص) دفن کند، اگر او را دفن کند فخر پدر تو و عمر تا روز قیامت برطرف میشود. عایشه گفت: چه کنم؟ مروان گفت: بیا و مانع شو. گفت: چگونه مانع شوم؟ پس مروان از استر به زیر آمد و او را بر استر خود سوار کرد به نزد قبر حضرت رسول(ص) آورد، فریاد میکرد و تحریص مینمود بنیامیه را که مگذارید حسن را در پهلوی جدّش دفن کنند.
ابن عبّاس گفت: در این سخنان بودیم که ناگاه صداها شنیدیم و شخصی را دیدیم که اثر شرّ و فتنه از او ظاهر است میآید، چون نظر کردیم دیدیم عایشه با چهل نفر سوار است و میآید و مردم را تحریص بر قتال مینماید…
پس او به نزد قبر آمد، خود را از استر افکند و فریاد زد: به خدا سوگند نمیگذارم حسن را در اینجا دفن کنید تا یک مو در سر من هست. (۱)
به روایت دیگر بنیهاشم خواستند شمشیرها بکشند و جنگ کنند، حضرت امام حسین(ع) فرمود: «به خدا سوگند میدهم شما را که وصیت برادر مرا ضایع مکنید، چنین مکنید که خون ریخته شود، پس با ایشان خطاب کرد که اگر وصیت برادر من نبود هر آینه او را دفن میکردم و بینیهای شما را بر خاک میمالیدم، پس آن حضرت را بردند در بقیع دفن کردند نزد جده خود فاطمه بنت اسد.» (۲)
📚منبع
(۱) امالی، شیخ طوسی، ص ۱۵۹
(۲) ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۹
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۵۰
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی
#مداحی_عالمانه
.
▪️ وصیت امام حسن(ع)
ابنبابویه به سند صحیح از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که امام حسین(ع) خواست که ایشان را نزدیک حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم دفن کند، جماعتی را برای این کار جمع کرد، پس مردی گفت که: من شنیدم از امام حسن(ع) که میگفت: «حسین را بگویید که نگذارد در جناز ه من خونی بر زمین بریزد» اگر این نمیبود حضرت امام حسین(ع) دست برنمیداشت تا آنکه امام حسن(ع) را در پهلوی جدّ خود دفن میکرد.
📚منبع
علل الشرایع، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۲۵
.
🔳 زمان رحلت امام مجتبی(ع)
روایت کرده است که چون وقت وفات آن حضرت شد فرمود: «مرا به صحرا برید تا به اطراف آسمان نظر کنم.»
چون آن حضرت را به صحرا بردند گفت: «خداوندا! جان خود را که عزیزترین جانهاست پیش من در رضای تو دادم و از قصاص خود گذشتم از برای رضای تو که کسی را به عوض من قصاص نکنند.»
📚منبع
کشف الغمّه، علی بن عیسی اربلی، ج ۲، ص ۱۹۰
.
.
#شهادت_امام_حسن
◼️◼️ وقت احتضار امام مجتبی(ع)
روایت کردهاند که چون حضرت امام حسن(ع) مشرف بر وفات شد، حضرت امام حسین(ع) گفت: «ای برادر! میخواهم حال تو را در وقت احتضار بدانم.» حضرت امام حسن(ع) فرمود: «من از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که میفرمود: عقل از ما اهل بیت مفارقت نمیکند تا روح در بدن ماست. پس دست خود را به دست من ده چون من ملک موت را مشاهده کنم دست تو را میفشارم.»
پس حضرت امام حسین(ع) دست خود را به دست او داد، بعد از اندک ساعتی فشاری داد دست آن حضرت را، چون حضرت امام حسین(ع) گوش خود را نزدیک دهان آن حضرت برد فرمود: «ملک موت به من میگوید که “بشارت باد تو را که حقتعالی از تو راضی است و جدّ تو شفیع روز جزاست.”»
📚منبع
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۹
#امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی
#مصائب_امام_حسن
#مداحی_عالمانه
.