گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
آداب ظاهری محرم و عاشورا ، سیاه پوشی و ... است. اما باطن آدابِ عاشورا این است که بواسطه ی عاشورا ما
.
منظور از ذبح عظيم کيست؟
ذبح عظيم، لغتاً يعني ذبيح يا مذبوح بزرگ و بزرگوار. اين ترکيب وصفي يک بار در قرآن مجيد به کار رفته است:« وفديناه بذبح عظيم؛ «به عوض او، ذبح عظيمي را پذيرفتيم.»(1)در داستان حضرت ابراهيم که در خواب ديد بايد فرزندش اسماعيل را قرباني کند، در قرآن مجيد در سوره صافّات گفته شده است: هنگامي که با او به مقام سعي و کوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم که تو را ذبح ميکنم، نظر تو چيست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داري اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت،هنگامي که هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاک نهاد،او را ندا داديم که: اي ابراهيم!آن رؤيا را تحقق بخشيدي (و به مأموريت خود عمل کردي)!» ما اين گونه، نيکوکاران را جزا ميدهيم!اين مسلما همان امتحان آشکار است!ما ذبح عظيمي را فداي او کرديم،و نام نيک او را در امتهاي بعد باقي نهاديم»!(2)
غالب مفسّران شيعه و اهلسنّت در اين جا گفتهاند که مراد از «ذبح عظيم»، «کبش» (قوچ) است و به گفته علاّمه طباطبايي چون اين ذبح به امر الهي است «عظيم» ناميده شده است؛ وگرنه خود ذبح، في نفسه عظيم نبوده است.
بعضي از مفسران شيعه از جمله ملا محسن فيض کاشاني در تفسير صافي، سيد هاشم بحراني در تفسير برهان، حويزي در تفسير نور الثقلين، و مرحوم مجلسي در بحار الانوار، طبق حديثي که در عيون اخبار الرّضا روايت شده است، نقل کردهاند که در اين جا مراد از «ذبح عظيم» حضرت امام حسين( عليه السلام) است که از ذريه ابراهيم( عليه السلام) است و او قرباني عظيمي بود که جانشين ذبح اسماعيل قرار گرفت. ترجمه حديث از اين قرار است: «عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نيشابوري که در نيشابور عطار بود، در سال 352 نقل کرد که گفت اين حديث را از محمد بن علي بن قتيبه نيشابوري شنيدم که او نيز از فضل بن شاذان شنيده بود که گفت شنيدم از حضرت رضا( عليه السلام) که ميفرمود: چون خداوند به حضرت ابراهيم دستور داد که به جاي ذبح اسماعيل، قوچي که فرستاده بود، ذبح کند، ابراهيم در دل آرزو کرد که کاش فرزندش اسماعيل را به دست خود قربان کرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدري که فرزندش را ذبح کرده به درد آيد و سزاوار والاترين درجات اهل ثواب که در مصائب صبر ميکنند، بگردد. خداوند ـ عزّوجلّ ـ به او وحي کرد که اي ابراهيم محبوبترين خلق من نزد تو کيست؟ گفت: يا رب هيچ آفريدهاي از آفريدگانت براي من محبوبتر از حبيبت محمّد( صلي الله عليه و آله و سلم) نيست. خداوند وحي کرد که يا ابراهيم آيا او عزيزتر است يا خودت؟ پاسخ داد:او عزيزتر است. خداوند پرسيد: فرزند او براي تو عزيزتر است يا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قرباني شدن فرزند او بهظلم و ناحق به دست دشمنانش بيش تر دل تو را به درد ميآورد يا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قرباني شدن او به دست دشمنانش برايم دل آزارتر است. خداوند فرمود: اي ابراهيم گروهي که گمان ميکنند که از امّت محمّد(صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، فرزندش حسين( عليه السلام) را بعد از او از سر ظلم و عدوات ميکشند؛ همچنان که گوسفندي را بکشند و با اين کار، مستوجب غضب من ميشوند. ابراهيم از اين سخن بيتاب شد و دلش به درد آمد و اشک به ديدگان آورد. خداوند بار ديگر به او وحي کرد که اي ابراهيم، جزعِ تو را بر فرزندت ـ اگر او را کشته بودي ـ با جزعت برحسين( عليه السلام) و قتل او، فديه و معاوضه ميکنم، و براي تو رفيعترين درجاتي که ثواب صبر بر مصائب است، قرار ميدهم، و اين همان است که فرمود: وفديناه بذبح عظيم(3)
بنابراين طبق نقل برخي از روايات و مفسرين مراد از ذبح عظيم در آيه107سوره صافات امام حسين ( عليه السلام) است که در صحراي کربلا در روز عاشورا به شهادت رسيد.
پي نوشتها:
1. صافات/ 107.
2. صافات/ 107 ـ 102
3. برگرفته از منابع زير: ملامحسن فيض کاشاني، تفسير صافي. حويزي، نور الثقلين. بحراني،البرهان في علوم القرآن. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 12، ص 5ـ 124. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص209.
#شرح_زیارت_عاشورا
#مقام_صابر_شاکر
.
.
فرازی از زیارت مفجعه
#حضرت_زینب
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ ... السَّلامُ عَلی مَن تَهَیَّجَ قَلبُها لِلحُسَینِ الْمَظْلُومِ الْعُرْیـانِ، الْمَطْرُوحِ عَلَى الثَّرى،
سلام بر ام المصائب (مادر مصیبتها) زینب کبری ... سلام بر بانویى كه دلش از جاى كنده شد براى حسین مظلوم كه با تنى برهنه بر خاك افتاده،
وَ قـالَتْ بِصَوْت حَزین: بِاَبی مَنْ نَفْسی لَهُ الْفِداءُ، بِاَبِى الْمَهْمُومُ حَتّى قَضى بِاَبِى الْعَطْشـانُ حَتّى مَضى، بِاَبی مَنْ شَیْبَتُهُ
و (در آن حال) با صدایى غمگین گفت: پدرم به فداى كسى كه جانم به قربانش، پدرم به قربان آن كه با دلى پر اندوه از دنیا رفت، پدرم فداى كسى كه لب تشنه شهید شد. پدرم به قربان كسى از محاسنش
تَقْطُرُ بِالدِّماءِ ،اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْ عَلى جَسَدِ اَخیها بَیْنَ الْقَتْلى، حَتّى بَكى لِبُكائِها كُلُّ عَدُوّ وَ صَدیق، وَ رَأَى النّـاسُ
خون می چكید.سلام بر كسى كه گریست بر بدن برادرش در میان كشتگان تا آنجا كه از گریه او هر دشمن و دوستى گریست و مردم
دُمُوعَ الْخَیْلِ تَنْحَدِرُ عَلى حَوافِرِها عَلَى التَّحْقیقِ، اَلسَّلامُ عَلى مَنْ تَكَفَّلَتْ وَاجْتَمَعَتْ فی عَصْرِ عاشوراءَ بِبَناتِ رَسولِ اللهِ
اشک خیل را دیدندکه به راستی بر صورتهایشان جاری بود. سلام بر كسى كه سر پرستى كرد و گرد آورد در عصر عاشورا دخترانِ رسول
وَ اَطْفـالِ الْحُسَیْنِ، وَ قـامَتْ لَهَا الْقِیـامَةُ فی شَهـادَةِ الطِّفْلَیْنِ الْغَریبَیْنِ الْمَظْلُومَیْنِ، اَلسَّلامُ عَلى مَنْ لَمْ تَنَمْ عَیْنُها لاَِجْلِ
خدا و كودكان حسین (ع) را و قیامت براى او برپا شد در شهادت دو طفل غریب و مظلوم ، سلام بر كسى كه چشمش به خواب نرفت
حِراسَةِ آلِ رَسُولِ اللهِ فی طَفِّ نَیْنَواءَ ، وَ صارَتْ اَسیراً بِیَدِ الاَْعْداءِ ، اَلسَّلامُ عَلى مَنْ رَكِبَتْ بَعیراً بِغَیْرِ وَطاءِ،
بخاطر نگهبانى از خاندان رسول خدا در سرزمین نینوا،و به دست دشمنان اسیر گردید. سلام بر بانویى كه بر شتر بى جهاز سوار گشت
وَ نادَتْ اَخیها اَبَاالْفضْلِ بِهذَا النِّداءِ : اَخی اَبَا الْفضْلِ! اَنْتَ الَّذی اَرْكَبْتَنی اِذا اَرَدْتُ الْخُرُوجَ مِنَ الْمَدینَةِ،
و برادرش ابوالفضل را اینگونه ندا كرد: برادرم! ابوالفضل، تو بودى كه مرا سوار مى كردى وقتى مى خواستم از مدینه بیرون روم.
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ خَطَبَتْ فی مَیْدانِ الْكُوفَةِ بِخُطْبَة نـافِعَة حَتّى سَكَنَتِ الاَْصْواتُ مِنْ كُلِّ نـاحِیَة، اَلسَّلامُ عَلى
سلام بر كسى كه سخنرانى كرد در میدان شهر كوفه ; سخنرانى سودمندى كه آرام شد صداها از هر سو. سلام بر كسى
مَنِ احْتَجَّتْ فی مَجْلِسِ ابْنِ زِیاد بِاحْتِجاجات واضِحَة، وَ قـالَتْ فی جَوابِه بِبَیِّنـات صـادِقَة، اِذْ قـالَ ابْنُ زِیـاد
كه در مجلس پسر زیاد استدلال كرد با دلائل آشكار و گفته هاى او را با دلایل روشن و درست پاسخ داد، آنگاه كه ابن زیاد
لِزَیْنَبَ سَلامُ اللهِ عَلَیْها ؛ كَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیكِ الْحُسَیْنِ؟ قـالَتْ: مـا رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلاًً ...
به زینب (س) گفت: چگونه دیدى كار خدا را نسبت به برادرت حسین (ع) ؟ فرمود: ندیدم جز زیبایى ...
فرازی از زیارت [مفجعه] حضرت زینب کبری (س)
.
.
#بعد_از_شهادت
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت4⃣
عبیدالله ابن زیاد سرهای مقدس را به سمت شام و برای یزید فرستاد، یزید دستور داد که اُسرا را هم به شام بفرستید.
کسانی که همراه سرهای مقدس سفر میکردند در اولین منزل فرود آمدند تا غذا بخورند
در حالیکه مأمورین مشغول خوشحالی و خوردن غذا و شرب خمر بودند، ناگهان دستی روی دیوار پدیدار شد و نوشت:
آیا امتی که حسین را میکشند امید شفاعت جدش را روز حساب و قیامت دارند؟
مأمورین مضطرب و هراسان شدند و خواستند دست را بگیرند که دست ناپدید شد
دوباره مأمورین مشغول خوردن غذا شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
نه این چنین نیست، بخدا قسم که اینها شفیعی ندارند و روز قیامت در عذاب خواهند بود!
مأمورین دوباره سعی کردند دست را بگیرند و نتوانستند، دوباره مشغول غذا خوردن شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
حسین را به حکم حاکم جور کشتند
و این خلاف حکم خدا است
غذا خوردن برای همه ناگوار شد
و از آنجا کوچ کردند
مأمورین ابن زیاد در راه سر حسین علیهالسلام را از صندوق درآوردند و روی نِی قرار دادند تا به منزلی رسیدند که راهبی در آنجا زندگی میکرد
نیمه شب راهب متوجه شد از بیرون نوری از زمین تا آسمان میدرخشد، بیرون آمد و دید نور از سر حسین علیهالسلام هست
نزد مامورین آمد و گفت:
شماها کی هستید؟
گفتند مأمورین ابن زیاد
این سر کیست؟
سر حسین ابن علی
کدام علی؟
علی ابن ابیطالب
مادرش کیست؟
فاطمه دختر رسول خدا
دختر پیامبرتان؟
بلی!
وای بر شما که چه بد مردمی هستید!
اگر مسیح فرزندی داشت او را روی مژهٔ چشمانمان نگه میداشتیم
ممکن است ده هزار دینار به شما بدهم
و این سر را تا صبح به من بسپارید؟
مانعی ندارد
ده هزار دینار را گرفتند و سر را به راهب دادند
راهب سر را شستشو داد و معطر گردانید و روی زانو گذاشت و تمام شب گریه میکرد تا صبح سر حسین را مخاطب قرار داد و گفت:
ای سر مقدس من گواهی میدهم که جز خدای یکتا خدایی نیست و گواهی میدهم که محمد جد تو رسول خداست و من بر دین جد تو هستم
فردا صبح نزدیک شام که رسیدند
مأموران سر اباعبدالله گفتند:
بیائید دینارها را تقسیم کنیم مبادا یزید از ما بستاند
وقتی کیسههای زر را گشودند دیدند که دینارهای طلا به خزف تبدیل شده بود که یک طرف آن مکتوب بود:
《وَلا تَحسَبَن الله غافِلاً عَمّا یَعمَل الظالِمون
و در طرف دیگر:
وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیّ مُنقَلَب یَّنقَلِبُون》
اسرای اهل بیت چون نزدیک شام رسیدند، تمام مردمان شام از کوچک و بزرگ برای تماشای اهل بیت و اظهار شادمانی از پیروزی یزید به استقبال شتافتند
به منظور تکمیل تزئین شهر سه روز اهل بیت را در خارج شهر متوقف ساختند و شهر را با انواع تزئینات آراستند.
مردم مشغول لهو و لعب و رقص و پایکوبی شدند، اهل بیت وارد دمشق شدند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📗نفس المهموم، صفحه ۴۲۳
📔صواعق المحرقه، صفحه ۱۹۷
📘مناقب ابن شهراشوب، جلد۴، صفحه۸۲
📕نفس الهموم، صفحه۴۲۹
📓 کامل بهایی، جلد۲، صفحه۱۸۶
.
.
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت5⃣
چون اهل بیت علیهالسلام وارد شهر شدند،
ام کلثوم علیهاالسلام به شمر گفت:
حاجتی دارم ممکن است آنرا انجام دهی؟
ما را از دروازهای وارد کنید که تماشاچی کمتر باشد و به کسانی که سرها را حمل میکنند بگو سرها را از محفل زنها دور کنند که در معرض دید این همه تماشاچی نباشیم!
شمر پست فطرت دقیقاً بر عکس دستور داد سرها را بالای نیزهها نصب کنند و در کنار محمل زنها حرکت دهند و آنها را از دروازه بزرگ شهر وارد کردند
سهل ابن سعد میگوید:
برای زیارت بیت المقدس رفته بودم
عبورم به شام افتاد
دیدم تمام شهر آذین بسته شده
و مردم به رقص و پایکوبی مشغولند!
با خودم گفتم آیا برای مردم شام عیدی هست که من بیخبرم؟!
ناگهان دیدم در گوشهای چند نفر
به آرامی مشغول صحبت هستند
گفتم: آیا برای شما شامیها عیدی است که ما بیخبریم؟
گفتند: پیرمرد غریبی؟
گفتم من سهل از صحابه رسول خدایم
گفتند: سهل تعجب نمیکنی چرا از آسمان خون نمیبارد و زمین اهلش را فرو نمیبرد؟
گفتم: مگر چه شده؟
گفتند: سر حسین فرزند رسول خدا را برای یزید هدیه آوردهاند!
گفتم: الله اکبر! سر حسین را میآورند و مردم این چنین خوشحالی میکنند؟!!
جلوی دروازه آمدم، سواری را دیدم که نیزهای در دست دارد که سری روی آن است که شبیهترین انسانها به رسول خدا است
نزدیک یکی از زنان اهل بیت رفتم و گفتم: آیا حاجتی داری که من بتوانم انجام دهم؟
حضرت سکینه فرمود:
ای سهل به کسی که این سر را حمل میکند بگو اندکی جلوتر برود تا مردان کمتر ما را نگاه کنند
جلوتر رفتم و به آن مرد گفتم:
اگر سر را جلوتر ببری چهارصد دینار به تو میدهم،
مرد پذیرفت و سر را جلوتر برد
از علی ابن الحسین روایت شده:
هنگامی که ما را بر یزید وارد کردند دوازده جوان و اطفال ذکور که همه را به ریسمان بسته بودند جلو یزید قرار گرفتیم و گفتیم:
یزید تو رو به خدا چه فکر میکنی اگر رسول خدا ما را به این حالت ببیند؟
یزید دستور داد بند از ما برداشتند
فاطمه دختر ابی عبدالله فرمود:
ای یزید! دختران رسول خدا و اسیری؟
ناگهان زنی از بنیهاشم و دوستداران اهل بیت که در قصر یزید بود شیون کشید و گفت:
ای حبیبم حسین
ای سید اهل بیت رسول خدا
ای پسر رسول خدا
ای کشتهٔ اولاد زنا
ندبه و گریههای این زن همهٔ زنان اهل مجلس را گریانید
مردی از اهل شام که فکر میکرد اهل بیت پیغمبر از خوارج هستند فاطمه دختر امام حسین را دید و از یزید خواست دختر را به او ببخشد
زینب دختر علی علیهالسلام غضبناک شد و با پرخاش گفت: دعوی دروغ کردی و پستتر از آنی هستی که چنین خواهشی کنی که نه برای تو و نه امیرت جایز نیست!
یزید از گفتار حضرت زینب خشمگین شد و گفت: ادعای دروغ میکنی!
اگر بخواهم میتوانم!
زینب سلام الله فرمود:
چنین نیست! خدا چنین اختیاری به تو نداده مگر اینکه از دین ما خارج بشوی و به دین دیگری در آیی!
مرد شامی دوباره درخواستش را تکرار کرد و گفت این دختر را به من ببخش
یزید نتوانست جوابی به حضرت زینب بدهد و چون سرشکسته شده بود به مرد شامی گفت: خفه شو خدا مرگ حتمی به تو ببخشد
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📚بحارالانوار، جلد۴۵،صفحه۱۲۹
📗حیات الحسین، جلد۳، صفحه۳۷۱
📕نفس المهموم، صفحه۴۳۳
📔طبری، جلد۷، صفحه۳۸۱
📘ارشادالقلوب، صفحه۲۴۶
📙کامل جلد۴، صفحه۸۶
📓روضه الواعظین، صفحه۱۶۴
.
.
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت6⃣
در همین وقت مأموران ابن زیاد وارد شدند و سرها را نزد یزید قرار دادند
سر حسین علیهالسلام درون طشت طلا قرار داشت
سکینه و فاطمه دختران اباعبدالله قد میکشیدند تا سر پدر را ببینند، همین که چشمشان به سر پدر افتاد صدای شیونشان بلند شد
یزید خبیث با خوشحالی با چوب خیزران بر لب و دندان حسین علیهالسلام میزد و میگفت:
انتقام جنگ بدر را گرفتیم!
سپس اشعاری خواند که مضمون اشعار بدین شرح است:
آرزو میکند کشتههای بدر که به جهنم واصل شده بودند، حضور داشتند و این روز را میدیدند
به کشتن پسر پیغمبر افتخار میکند
تصور میکند دیگر مخالفی ندارد و حکومتش تثبیت شده و تزلزل ناپذیر است
منکر اصل دین و وحی و رسالت و تمام مسائل الهی میشود!
حضرت زینب سلام الله مظلومانه با اینکه در دست دشمن اسیر است و حامی و پشتیبانی ندارد، اما با یک شجاعت بینظیر و شهامت بیمثال بیاناتی میفرماید که بینی یزید را به خاک میمالد تا آنجا که میفرماید:
من تو را انسانی بیارزش و بیمقدار میبینم و بسیار سرزنش و توبیخ میکنم
تو هرچه تلاش کنی و خدعه و نیرنگ به کار ببری که نام ما را از سر زبانها برداری و محبت ما را از قلبها خارج کنی هرگز نخواهی توانست
ننگ کار پلید تو تا ابد با هیچ آبی شسته نمیشود.
یزید! گمان میکنی از اینکه تمام راههای آسمان و زمین را بر ما بستی و ما را مانند اسیران شهر به شهر میگردانی، نزد خدا بی مقدار شدهایم و تو مورد عنایت پروردگار قرار گرفتهای و مقامت نزد خدا افزون گشته که بر ما پیروز گشتی و این چنین اظهار خوشحالی میکنی؟
چون دنیا به کام توست و حکومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنین نیست!
گفته خدا را فراموش نکن:
کفار گمان نکنند که مهلت دادن به آنها به خیر آنها است، بلکه به آنها مهلت میدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند که برای آنان عذابی دردناک است
ای پسر آزاد شدگان!
آیا رواست که کنیزکان خود را در پس پرده حجاب نگهداری و دختران رسول الله را در مسیر دید دشمنان باز بذاری تا به چهرهٔ آنان بنگرند در حالیکه مرد و محرمی ندارند تا از آنان حمایت کند؟!
چگونه انتظار حمایت داشته باشیم از کسی که فرزند هند جگرخواره هست و گوشت او از خون شهدای ما روئیده!
کسی که با چوب خیزران بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت میزند
صبر کن که به زودی به پدران خود ملحق خواهی شد در حالیکه آرزو میکنی ای کاش فلج و لال بودم و چنین حرفهایی نمیزدم
هر چند سخن گفتن با تو مصیبتم را تشدید میکند و اندوهم را افزون میسازد
اما باید تو را خوار و کوچک سازم و از این گردن فرازی فرود آورم
تمام کوشش خود را به کار بگیر ولی بدان به خدا قسم نمیتوانی یاد ما را از میان مردم محو کنی و احکام الهی را نابود سازی
ننگ عمل پلیدت تا ابدت ماندگار میشود، مدت زندگیت کوتاه و همدستانت اندک است و روز قیامت منادی ندا میدهد:
آگاه باش که لعنت خدا بر ستمکاران محقق است...
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📘 نفس المهموم، صفحه۴۴۴
📓حیات الحسین، جلد۴
📚بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۳۳
📒اعلام النساء
.
.
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت7⃣
بعد از سخنرانیهای حضرت زینب سلام الله علیها، مردمی که در کاخ جمع شده بودند منقلب شده و احساس ندامت میکردند.
در این هنگام که امام سجاد علیهالسلام را بر یزید وارد کردند، یزید که سرشکسته شده بود و دنبال بهانهای برای شهید کردن امام سجاد علیهالسلام بود از او سؤالاتی میپرسید و امام هم به کوتاهی پاسخ میداد.
در حالیکه تسبیح کوچکی در دست داشت و آنرا میچرخانید
یزید گفت: این چه کاری است که من با تو سخن میگویم و با تسبیح بازی میکنی و احترام نمیگذاری؟
💠🔹امام علیهالسلام فرمود:
پدرم از جدم برایم نقل کرده که وقتی نماز صبح را انجام میداد تسبیح به دست میگرفت و ذکری میگفت
سپس تسبیح را در دست میچرخانید و به کارش میرسید بدون اینکه ذکری بگوید
و میفرمود:
چرخاندن تسبیح ذکر به حساب میآید و چون در رختخواب میرفت تسبیح را زیر بالشش قرار میداد و میخوابید و میفرمود تا صبح تسبیح ذکر میکند
من از روش آنها پیروی میکنم
یزید گفت: با هر کدام از شما که سخن میگویم به گونهای سخن میگوید که در گفتار پیروز میشود!
در تاریخ آمده است که بعد از این سخنان یزید امام سجاد و اهل بیت را در خرابهٔ بیسقفی منزل داد که از سرما و گرما در پناه نبودند
آنقدر بر اهل بیت سخت گذشت که صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید
منهال عمرو میگوید:
امام سجاد علیهالسلام را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند دوتا نی خشک و خون از آنها جاری بود، رنگ شریفش نیز زرد شده بود
از او پرسیدم: یابن رسول الله چگونه صبح کردید؟
💠🔹امام سجاد علیهالسلام فرمود:
چگونه است حال کسی که در دست یزید اسیر است!؟
زنهای ما تابحال از طعام سیر نشدهاند و سرهایشان پوشیده نگردیده است
هر وقت هم که یزید ما را میطلبد
گمان میکنم قصد کشتن ما را دارد
منهال! عرب به عجم افتخار میکند که
محمد ﷺ عربی است ولی ما خاندان مردانمان کشته میشود توسط خود اعراب و زنان و اطفالمان اسیر میشوند!
پرسیدم: کجا میروید؟
فرمود جایی که به ما دادهاند حفاظی ندارد و آفتاب پوست ما را گداخته است.
جهت ضعف بدن بیرون آمدهام تا قدری استراحت کنم و برگردم از جهت ترس بر زنان
در این حال صدای زنی بلند شد:
نور دیدهام کجا میروی؟ برگرد که از دشمن بر جان تو میترسم!
امام با شنیدن صدای عمهاش مرا گذاشت و به خرابه بازگشت...
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📓 مقتل مقرم، صفحه۴۵۳
📚 بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۰
📘 لهوف، صفحه۱۹۳
📙 نفس المهموم، صفحه۴۵۹
.
.
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت8⃣
اهل بیت امام حسین علیهالسلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود، خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند.
دختر سه ساله حسین علیهالسلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت... به کجا رفت؟
اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و نالهشان بلند شد.
صدای شیون به خانه یزید رسید
و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
گفتند دختر حسین، بهانه پدر گرفته است
یزید لعنت الله گفت:
سر پدرش را برایش ببرید
سر حسین علیهالسلام را درون طشتی نهاده و با پارچهای میپوشانند و برای رقیهخاتون میآورند.
او به خیال اینکه برایش غذا آوردهاند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم، من بابایم حسین را میخواهم!
گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر اباعبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت...
چشمش به سر بریده پدر افتاد، سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به درد و دل کرد
بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد...
حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم، شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهائی از نور سوارند و فرشتگان آنها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است به راهی میروند
مرکبها گذشتند ولی خادم به طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا ﷺ به تو سلام میرساند.
گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟
گفت: من خادمی هستم از خدمه بهشت
گفتم: این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند، کیستند و به کجا میروند؟ گفت:
✨اولی آدم صفی الله
✨دومی ابراهیم خلیل الله
✨سومی موسی کلیم الله
✨چهارمی عیسی روح الله
✨و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته، گاهی میافتد و برمیخیزد
او جدت رسول خداست، که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند.
همین که نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کردهاند
که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته
پرسیدم اینان کیستند؟
گفت:
✨اولی حوا ام البشر
✨دومی آسیه بنت مزاحم
✨سومی مریم دختر عمران
✨چهارمی خدیجه خویلد
✨و اون خانمی که دست بر سر نهاده گاهی میافتد و گاهی برمیخیزد جدهٔ تو فاطمه دختر رسول خداست.
گفتم میروم و به جدهام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم، دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
مادر، مادر بخدا قسم حق ما را منکر شدند
مادر، مادر بخدا سوگند جمع ما را پراکنده ساختند،
مادر، مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند
فرمود: سکینه جان دیگر بس است، نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید
این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم
که ناگهان از خواب بیدار شدم
پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند و نه تنها حکومتش تثبیت نشد
بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیهالسلام از همه طرف روبرو شد
در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:
شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید؟
یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما برآورده گردد؟
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📕 اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۲۶
📓مقرم ۴۵۶
📘نفس المهموم، صفحه۴۶۶
📚بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۴
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
.
🏴 #بعد_از_حسین_علیه_السلام
#فاطمه_بنت_الحسین:
▪️ با افتخار میکُشید؟
Shab03Moharram1395[02].mp3
13.84M
▪️کیفیت ورود اسرای کربلا به شام و مجلس یزید (مقتل)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 انتشار ویژه روز اول ماه صفر ، ورود اسرای کربلا به شام
.
کیفیت ورود اسرای کربلا به شام و مجلس یزید
المزار الكبير ـ في زِيارَةِ النّاحِيَةِ ـ : رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، وصُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ ، يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ. المزار الكبير : ص ٥٠٥ ، مصباح الزائر : ص ٢٣٣ ، بحار الأنوار : ج ١٠١ ص ٢٤١ و ص ٣٢٢ .
ترجمه: در «زيارت ناحيه مقدّسه» ـ : سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى، صورت هاشان را مى سوزانْد. آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند.
قرب الإسناد عن عبد اللّه بن ميمون عن جعفر بن محمد عن أبيه [الباقر] عليهماالسلام: لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟
فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ . قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ، روضة الواعظين : ص ٢١٠ كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥٥ و ص ١٦٩ ح ١٥ .
ترجمه: قرب الإسناد ـ به نقل از عبد اللّه بن ميمون از امام صادق عليه السلام، از پدرش امام باقر عليه السلام ـ: هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند روز بود و صورت هاى آنان باز بود. شاميان جفاكار گفتند: ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم. شما كيستيد؟! سكينه دختر حسين عليه السلام گفت : ما اسيران خاندان محمّديم
#دروازه_ساعات
.
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)
حضرت زهرا (س) از رسم تشییع جنازه ی عرب ناراحت بود ؛ چون بدن میت را روی تخته ای می گذارند و روپوشی روی آن می اندازند .حجم بدن میت معلوم بود . اسما عرض کرد : آن زمانی که من در حبشه بودم ؛ مردم حبشه برای حمل جنازه چیزی را که پوشاننده بود ساخته بودند به طوری که دیواره داشت و حجم بدن معلوم نبود . اسماء به درخواست حضرت زهرا (س) آن را ساخت .
عرض میکنیم :ای اسماء خدا خیرت بدهد که این تابوت دیواره دار را ساختی وگرنه نمی دانم در جریان تیراندازی به تابوت امام حسن (ع) چه بر سرجنازه ی امام می آمد ؟حضرت عباس (ع) چه حالی میشد و چه میکشید ؟ نمیدانم امام حسین (ع) در آن حال چه میکرد ؟ به هر حال در جریان تشییع جنازه ی امام حسن و تیرباران جنازه ی او تابوت بین بدن و تیرها فاصله ایجاد کرده بود ولی دلها بسوزد برای غریب کربلا بدن امام از تیرها و نیزه ها و شمشیرها و سنگها و چوبها و... قطعه قطعه شد و زیر سم اسبان قرار گرفت و استخوانهایش خرد شد .
کی بود گمانم که کند دشمن جانی
بر مصحف صد پاره پاره ی من اسب دوانی
ممنوع شود دیدگانم از اشک فشانی
مهلت ندهندم که کنم مرثیه خوانی
#روضه_ها_و_گریزهای
#حضرت_زهرا #امام_حسن
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
.
.
🔆 اول صفر به روایتی، ورود اسراي کربلا به سرزمين شام
▪️پس از آن که امام حسين(علیه السلام ) و ياران باوفاي آن حضرت در صحراي کربلا به دست لشکريان سفاک عمر بن سعد به شهادت رسيدند، خانواده آنان به اسارت درآمده و در روز يازدهم محرم آنان را از کربلا به کوفه و سپس شام منتقل کردند.
▪️عبيدالله بن زياد که استاندار کوفه و بصره و عامل يزيد بن معاويه در عراق و فتنهگر اصلى واقعه کربلا و از دشمنان سرسخت اهلبيت(علیهم السلام ) بود، دستور داد اسيران را با همان حالت اسارت و در پوشش نامناسب وارد مجلس کنند تا به خيال خود خدشه اي به جايگاه والاي اهل بيت وارد کند .
▪️پس از چند روز اقامت اسيران در کوفه آنان را روانه شام کردند تا در مجلس يزيد بن معاويه حاضر کنند.
▪️کاروان اسرا هنگام حرکت به سوى شام از شهرها و روستاهاي بسياري عبور کردند و در بسيارى از اين مناطق مردم به محض باخبر شدن از شهادت امام حسين(علیه السلام ) و اسارت خانواده آن حضرت سوگوارى و قاتلان آن حضرت را لعنت مي کردند.
▪️اول ماه صفر سال 61 هجرى قمرى، اسيران و سرهاى شهيدان واقعه کربلا وارد شام، مقر حکومت يزيد بن معاويه شدند.
▪️مدتى که اسيران در شام اقامت داشتند رويدادهاى گوناگونى براى آنان به وقوع پيوست که از همه مهمتر درگذشت دختر خردسال امام حسين(علیه السلام ) در خرابه شام، مناظره حضرت زينب(سلام الله علیها ) و ديگر افراد خانواده سيدالشهدا با يزيد و خطبه به يادماندنى امام سجاد(علیه السلام ) در حضور يزيد، درباريان و اهالى دمشق در مسجد اموى بود.
▪️اين افشاگريها و مبارزههاى پنهان و آشکار اهلبيت در حالت اسيرى، يزيد را نزد مسلمانان بی مقدار و بی اعتبار کرد و پس از مدتى، وضعيت شام را بر ضد يزيد و به هوادارى از امام حسين(علیه السلام ) تغيير داد.
▪️يزيد ناچار شد به جرم و جنايت خود و سپاهيان و عاملان جنايت پيشه اعتراف کرده، از امام زين العابدين(علیه السلام ) عذرخواهى و پس از مدتى آنان را آزاد و با احترام و عزت به مدينه منوره عودت دهد.
📚الارشاد (شيخ مفيد)، منتهىالآمال (شيخ عباس قمي)، زندگانى چهارده معصوم (علیهم السلام ) ترجمه اعلامالورى و لهوف سيد بن طاووس
#دروازه_ساعات #شام
.
.
#ترحیم_خوانی
#سوال
🔸شیعیان چگونه مےمیرند؟!
🔰امیرالمؤمنین (؏)؛
✨شیعهی ما اگـر مرتکب معصیتی شـود، نمیمیرد مگر اینکه به بلایی چه در مال و چه در فرزند و چه در خودش مبتلا گردد و این ابتلا موجب از بین رفتن گناهانش گردد
🔹✨و خدا را به گونهای ملاقات نماید که هیچ اثری از گناه در او باقی نمانده باشد و اگرچیزی از گناه در او باقی مانده بود، به هنگام مرگ دچار سختی و شدّت میگردد. (سپس پاک میشود)
📚بحارالانوار، ج6، باب سکرات الموت و شدائده، ص 157
.
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل -ورود اهل بیت علیهم السلام به شام 💢
به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنه الله علیه را صدا زد و فرمود:
ما را از دروازهای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.
شمر ملعون کاملا” بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(۵۹) از دروازه ساعات(۶۰) – که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند – وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، نگاه داشت!!(۶۱)
در بعضی از نقلها آمده است که:
اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.
۱- مشهور بر سر زبانها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس میباشد.
۲- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیهالسلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیهالسلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده میشود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کردهاند، صحت این مطلب را تأیید میکند.
۳- تاریخ طبری ۵/۲۳۲ ؛ ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۸٫ همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیهالسلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیهالسلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید.
(ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۹).
و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است. و از این نقل چنین استفاده میشود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم.
✅منابع:
🔹۵۹- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشتهاند. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۰- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین میکرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کردهاند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۱- الملهوف ۷۳.
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#کاروان_اسرا #اسارت
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله
.
.
#حضرت_رقیه
#ناگفته
در گزارشی آمده است:
«حضرت رقیه -سلام الله علیها- در خرابه شام به گونه ای "ای وای بابا" می گفت و با گریه آه می کشید و پیکر کوچکش می لرزید که حضرت زینب -سلام الله علیها- به اهل بیت -علیهم السلام- فرمود: "کم گریه کنید! چیزی نمانده رقیه از دست برود!"»۱
#پنجم_صفر
-----------------------------------
۱. سحاب الدموع، نخجوانی، ص۴۲۴، ترجمه و بازنویسی شده.
.
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ》🔷🔹
✅حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید :
📋《غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ!
فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ : أَرِنِی الْقَمِیصَ!
فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》
♦️وقتی پیامبر اکرم(ص) را غسل می دادم، پیراهن مبارک را به عنوان تبرک نگه داشتم.
فاطمه(س) همواره از من می خواست که آن پیراهن را به نشان دهم.
و هنگامی که آن را می بویید، بیهوش می شد و من هم وقتی این جریان را دیدم، آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کردم.(۱)
اما یه طفل سه چهار ساله ای هم هست که وقتی تو خرابه ی شام، بهانه ی پدرش رو کرد، سر بریده پدر رو روی دامن او گذاشتند.
🏴عمادالدین طبری می نويسد که؛
در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
📋《کانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَة لَها أربَعَ سِنینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنامِها و قالَت :
أَینَ أبی الحُسَینِ(ع)؟》
♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت :
پدرم حسین(ع) کجاست؟
📋《فَإنِّی رأیَتُهُ الساعةَ فی المَنامِ مُضطَرِباً شَدیداً》
♦️من اکنون او را در خواب دیدم!
📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذلکَ، بَکینَ و بَکَى مَعَهُنََّ سائرُ الَأطفالِ و ارتَفَعَ العَویلُ》
♦️چون زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
📋《فَانتَبَهَ یَزیدُ مِن نَومِه و قالَ : ما الخَبَرُ؟
فَفَحَصَوا عَنِ الواقعَة و قَصُوها عَلیَه!》
♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه خبر است؟
تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند.
📋《فَأَمَرَ بأَن یَذهَبُوا بِرأسِ أبَیها إِلیها، فَأتُوا بِالرَأسِ الشَریفِ و جَعَلُوُه فی حِجرِها》
♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید.
پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد.
📋《فَقالَت : ما هذا راسُ؟》
♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟!
📋《قالُوا: رأسُ أبیک!》
♦️گفتند : سر پدرت!
📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیامِها بِالشَامِ》
♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بلبلی امشب به ویران نغمه خوانی میکند
تلخکامی دیده و شیرینزبانی میکند
دعوت از مهمان بجا آورده در بزم یزید
و ز وفای عهد مهمان قدردانی میکند
اشک و مژگان آب و جارو کرده آن ویرانه را
بین چه با احساس طفلی میزبانی میکند
دیده ی اختر شمارش بر پدر روشن شده ست
مه به روی دامن و اختر فشانی میکند
گرچه طفل است و زمان جست و خیز او ولی
شکوه چون پیران زدرد و ناتوانی میکند
گفت: بهر دیدن تو زنده ماندم تاکنون
مرگ دیر است از چه با من سرگرانی میکند؟
بهر ره رفتن زطفلان دگر گیرم کمک
کودکت جان بر لب است و سخت جانی میکند
👤علی انسانی
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷
۲)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
.
.
چه تناسبی ميان «خورشید پشت ابر» و «امام زمان (عج)» وجود دارد؟
🔸در روايتى از #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه) در پاسخ به پرسش هاى اسحاق بن يعقوب چنين آمده است: « ... وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ؛ [۱] ... و اما كيفيت نفع بردن به وسيله من در زمان غيبتم به مانند نفع بردن به واسطه خورشيد است هنگامى كه ابرها او را از ديدگان مستور مى نمايند». از اين حديث شريف وجوهى از شباهت ها بين خورشيد در پشت ابر و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در #عصر_غيبت استفاده مى شود كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
1⃣همان گونه كه مردم، هر آن انتظار خارج شدن خورشيد از پس ابرها را دارند تا تمام و كامل از وجود و ظهورش استفاده ببرند، در #ايام_غيبت آن حضرت نيز مردم #منتظر_ظهور و خروج اويند و از ظهورش مايوس نمى گردند.
2⃣منكر وجود حضرت (عجل الله تعالی فرجه) در عصر غيبت همانند منكر وجود خورشيد است هنگامى كه در پشت ابرها از ديده ها پنهان گردد.
3⃣همان گونه كه ابر كاملا خورشيد را نمى پوشاند و نور خورشيد به زمين و زمينيان مى رسد، غيبت هم مانع كاملى براى بهره دهى حضرت نيست و مردم در #زمان_غيبت حضرت را نمى بينند؛ اما از وجود او بهره مى برند. مثلاً توسل يكى از راه هاى بهره بردن از #امام_مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است.
4⃣همان گونه كه در مناطقى كه هوا غالباً ابرى است، گاهى خورشيد ابرها را مى شكافد و خود را از لابلاى آنها بيرون مى آورد و به عده اى از مردم نشان مى دهد. هر از چند گاهى نيز عده اى به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شرفياب مى شوند و از وجودش استفاده مى برند و از اين راه وجود آن حضرت براى مردم به اثبات مى رسد.
پی نوشت:
[۱] الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسى، نشر مرتضى، چ اول، ج ۲، ص ۴۷۱
📕موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چ هفتم، ص ۴۰۰
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#امام_زمان
.
مرحوم شیخ عباس قمی ماجرای دختر چهارساله،را در دو كتاب نفس المهموم و منتهی الآمال خود، از كتاب كامل بهائی، می نويسد :
..امام حسین(ع) را دو دختر بوده، چنانچه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود : سیدالشهداء(ع) او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود، عبدالله شهید شد و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود.(۱۲)
با توجه به عبارات شيخ عباس قمی معلوم می شود که ایشان فقط دو دختر را برای امام حسين(ع) قائل است.
فاطمه و سكينه كه هر دو متأهل بوده اند.
👤شهید مطهری(ره) داستان حضرت رقیه(س) و وجود او را از تحریفات عاشورا دانسته و در یادداشت های خود نوشته است :
از طفل امام حسین(ع) به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته اند اخیراً به هم بافته اند.(۱۳)
👤علامه سید جعفر مرتضی عاملی نیز احتمال داده اند که این دختر برای یکی از شهدای کربلا بوده باشد.(۱۴)
گزارشهای مربوط به درگذشت دختری منسوب به امام حسین(ع) در شام ناهماهنگیها و اختلافهایی دیده میشود.
به هر ترتیب این گزارشها نسبت به نام، زمان و مکان وفات و همچنین سن رقیّه(س) اختلاف دارند.
ناهماهنگی این گزارشها و همچنین عدم ذکر نام ایشان در بیشتر منابع تاریخی سبب تردید جدی از سوی برخی محققان در انتساب ایشان به امام حسین(ع) شده است.
در نهایت می توان به کلام آیت الله مرعشی نجفی(ره) تمسّک کرد که؛
اگر چه مدارك معتبر از وجود چنین دختری ساكت است، لكن با وجود این شهرت تاریخی نمی شود وجود ایشان را انكار كرد.(۱۵)
هم اکنون در شهر دمشق بارگاهی به حضرت رقیه(س) منسوب است که این دومین زیارتگاه شیعیان در این شهر است.
👤مرحوم آیت الله العظمی میرزا جوادآقا تبریزی درباره حضرت رقیه(س) می گوید :
دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته شده بر ایشان دارد.
مزار کنونى حضرت رقیه بنت الحسین(ع) در شام، از اول مشهور بوده، گویا حضرت امام حسین(ع) نشانى را از خود در شام به یادگارى سپرده است، تا فردا کسانى پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت(ع) و حوادث آن بپردازند
این دختر خردسال گواه بزرگى است بر اینکه در ضمن اسیران، حتى دختران خردسال نیز بودهاند، ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه(س) در این مکان شهرت قائم است.
حضرت(ع) در این مکان جان سپرده و دفن شده است و ما به زیارتش شتافتیم، و باید احترام او را پاس داشت.
دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت، و ستم روا داشته بر ایشان دارد، آن ستمى که تمام پیامبران از آدم تا خاتم بر آن گریستند، تا آنجا که خدا عزاى امام حسین(ع) را بر آدم خواند، از این رو احترام این مکان لازم است.(۱۶)
📜پس؛
🔹اولین کتاب موجودی که قضیه شهادت دختر خردسال امام(ع) را در شام مطرح کرده، کتاب کامل بهایی نوشته عمادالدین طبری است.
🔹اولین کتاب موجودی که نام رقیه(س) را در بین دختران امام حسین(ع) آورده است، کتاب لب الانساب ابن فُندُق بیهقی است.
🔹شاید برخی این گونه استدلال کنند که چرا منابع متقدم، از قبیل الکافی مرحوم کلینی و الارشاد شیخ مفید و ..به این جریان اشاره ای نکردند؟
چرا باید اولین نقل از شهادت این دختر، در قرن هفتم آمده باشد؟
و این در حالی است که جریان شهادت در شام در هیچ کتابی قبل از کامل بهائی دیده نشده است!
پس چگونه میشود قضیهای به این عظمت و قصهای چنین آشکار مضبوط و اتفاق افتاده باشد، ولی به نظر متقدمین نرسیده باشد؟!
عدم ذکر اگر چه قرینه ای است برای نبود آن اتفاق، ولی معارض ذکر توسط دیگران نیست!
بالاخره، در طی این مدت کتابهای فراوانی توسط قوم مغول و تاتار از بین رفت و گنجینه هایی از آن در آتش سوخت.
علاوه بر این، بیهقی که خود در علم نسب شناسی چیره روزگار بود، نام حضرت رقیه(س) را صریحا جزء دختران امام حسین(ع) نام برده است، که ذکر شد.
🔹و همچنین، قول علمائی همچون مرحوم آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی، که ماجرای حضرت رقیه(س) را شهرت تاریخی می دانند، در نوع خود قابل قبول است.
یعنی این جریان دارای اشتهار تاریخی و ناقلان زیادی در طول تاریخ داشته و دارد.
📚منابع:
۱)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
۲)وقایع الشهور و الاعوام بیرجندی، ج۱، ص۵۴
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۵
۴)مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۱
۵)المنتخب طریحی، ج۲، ص۴۳۶
۶)لباب الانساب ابن فُندق، ص۳۵۰
۷)مطالب السئول شافعی، ج۱، ص۲۵۷
۸)رقیه بنت الحسین(ع) طبسی، ص۹
۹)اللهوف ابن طاووس، ص۱۴۱
۱۰)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۹
۱۱)موسوعة التاریخ الاسلامی غروی، ج۶، ص۲۱۰
۱۲)منتهی الآمال محدث قمی، ج۱، ص۴۵۸
۱۳)مجموعه آثار مطهّری، ج۱۷، ص۵۸۶
۱۴)تحریف شناسی عاشورا مرتضی عاملی، ص۶۰
۱۵)شخصيت حسين قبل از عاشورا مدرسی، ص۴۵۷
۱۶)سايت اطلاع رسانی مرحوم آيت الله تبريزی
#شهادت_حضرت_رقیه
.
.
حضرت رقیه ثابت کرد اگر خوب تمنا کنی؛
حسین به خرابه هم میاد...
رقیه ثابت کرد اگر خوب تمنا کنی؛
#امام_حسین با سر میاد..!
#استادپناهیان
.
#گریز_زیارت_عاشورا
سخنرانی حجت الاسلامو المسلمین عرب
◾جلسه هفتگی هیات کربلا ۱۴۰۱/۰۶/۰۵◾
🖋بالاترین درخواست ما از خداوند در زیارت عاشورا :
✨وَ اَسئَلُ اللهَ بِحَقِّکُم و بِالشَّانِ الّذی لَکُم عِندَهُ اَن یُعطِیَنی بِمُصابی بِکُم ....
خدایا به حق و شأنیت اهل بیت علیهمالسلام، ما را درگیر مصیبت سیدالشهدا کن👈عظمت مصیبت امام حسین علیه السلام در آسمان ها و زمین✨
علت این درخواست از خدا👈شانیت و حق امام معصوم علیه السلام هست که در فرازی از دعای ندبه میخوانیم:
🍃وَ اجْعَلْ صَلاتَنَا بِهِ مَقْبُولَهً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَهً وَ دُعَاءَنَا بِهِ مُسْتَجَابا وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَهً...
به این معنی که اگر قرار است خداوند متعال رزقی را برای ما بفرستد اول به دست امام معصوم می رسد و بعد به دست ما 🍃
👈در سجده زیارت عاشورا (اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ...) از خداوند به دلیل دچار کردن ما به مصیبت سیدالشهدا، تشکر میکنیم
🔺️🔻سه ویژگی یاران حضرت اباعبدالله:👇👇
🔸️۱-حق پذیری
🔸️۲-مسئولیت پذیری
🔹️درخواست مسئولیت پذیری حضرت آقا از ما:
احساس مسئولیت یعنی👈 انسان همانطور که به فکر زندگی، معیشت، اشتغال، ازدواج و هرچه که مربوط به خود است، نسبت به اهدافی که از خود آن فراتر هست هم احساس مسئولیت کند .
🔴همه ی ما در کنار مسئولیت فردی، مسئولیت اجتماعی نیز داریم و در قبال تمام اتفاقات جامعه ،مسئولیم.
🔺نمونه بارز مسئولیت پذیری، حضرت عباس علیه السلام هستند که مسئولیت خود را در صحرای کربلا به بهترین نحو ممکن انجام دادند .
🔸️۳-معیت دائمی با امام معصوم
👈کلام اهل بیت علیهم السلام برای ما حجت است.
امام حسین در سرزمین کربلا بعد از اتمام حجت با، مردم صدا می زند :
✨هل من ناصر ینصرنی
چه کسی است که بتواند مرا یاری کند ✨
👈 بعد از ۱۴۰۰ سال ما باید ندای امام را لبیک بگوییم و عرض ادب کنیم.
🔺️🔻نقل است از میرزاى شیرازى قدس سره، که حبیب بن مظاهر را در خواب دیدند بر تختى نشسته، میرزاى شیرازى قدس سره از حبیب بن مظاهر سؤال کرد، آیا مى خواهى به دنیا برگردى؟ حبیب گفت: بله! براى سه چیز:👇👇
🔸️۱ـ اینکه صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله علیه وآله بفرستم.
🔸️۲ـ تشنه ها را آب دهم.
🔸️۳ـ در مجالس ابا عبدالله الحسین علیه السلام گریه کنم.
🔴حبیب ابن مظاهر ؛ شهیدی که زائران کربلا دوبار به ازای هر بار زیارت امام حسین علیه السلام او را زیارت میکنند .این موضوع حکمتی دارد.
#زیارت_عاشورا #امام_حسین
.
.
#تفکر
آیت الله حائری شیرازی ره: یک نفر از من سؤال کرد: «این کتاب قرآن که هزار و چهار صد سال پیش آمده، آیا برای امروز هم میتواند مفید باشد؟!
گفتم: «این کرۀ زمین، هزار و چهار صد سال پیش بود یا نبود؟»
گفت: «بود».
گفتم: «هزار و چهار صد سال پیش مردم از این زمین بیشتر میفهمیدند یا حالا؟»
گفت: «حالا».
گفتم: «آن خدایی که میتواند یک زمینی را خلق کند که هرچه علم مردم بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنند، نمیتواند یک کتابی خلق کند که هرچه علم بشر بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنند؟»
ببین! تو قبول داری که خدا زمینی ساخته است که هزارو چهارصد سال پیش، مردم با علم و درک خودشان از آن استفاده میکردند. حالا هزار برابر آن موقع، از آن استفاده میکنند؛ چون از این زمین، برق تولید میکنند، این صنعتهای متفاوت را ایجاد کرده اند و ... . الان متوجه شده اید که در زمین چه عجایبی هست که آن موقع نمیدانستید. درست است؟ پس آن کسی که توانست این زمین را اینطوری خلق کند که هرچه علم تو بیشتر شود، از آن بیشتر بفهمی، نمیتواند یک کتابی خلق کند که هرچه تو عقلت بیشتر شود و عِلمت بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنی؟!
#اربعین و توسل به #امام_زمان یادت نره
.
جمعه غروب شد، دوباره غمی وجودمان را خواهد گرفت، و غبار بیکسی بر احساسمان سایه خواهد انداخت.
خدایا آیاسالها دعای شیعه به آسمان نرسیده هنوز!؟
اللهم نشکو الیک فقد نبینا و غیبة ولینا...
خدایا اگر این نبودنهای هر روزه به بدی ما بر میگردد به حق امام حسین و این قدمهایی که در اربعین به سوی او برداشته میشود باقیماندهی دورهی غیبت را ببخش و چشمان کم سو از فرط گناهمان را به نور وجه ولیت روشنی بخش!
ما به ارحمیت تو ایمان داریم و از این روست که جریان دعایمان هیچ گاه قطع نمیشود.
پروردگار با ظهور یوسف زهرا مهربانی را در حق ما تمام کن و جوارح و جوانح ما را در مسیر خدمت به او که رضای تو در آن است قوی و محکم بدار.
آمین یا رب العالمین
.
.
#معیت_با_امام_علیه_السلام
#زیارت_عاشورا #امام_حسین
یا اباعبدالله انی اتقرب الی الله و الی رسوله ...
🔷🔶 #محبت_داشتن_به_ائمه_ی_معصومین_علیهم_السلام_و_پیروی_از_ایشان_راه_رسیدن_به_قرب_الهی
👈🏼👈🏼 عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (صلوات الله علیهما):
أَنَّ قَوْماً أَتَوْهُ مِنْ خُرَاسَانَ فَنَظَرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ قَدْ تَشَقَّقَتَا رِجْلَاهُ فَقَالَ لَهُ: مَا هَذَا؟
فَقَالَ: بُعْدُ الْمَسَافَةِ يَا ابْنَ رَسُولِ الله وَوَالله مَا جَاءَ بِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إِلَّا مَحَبَّتُكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ.
قَالَ لَهُ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام): أَبْشِرْ فَأَنْتَ وَالله مَعَنَا تُحْشَرُ.
قَالَ: مَعَكُمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟
قَالَ: نَعَمْ، مَا أَحَبَّنَا عَبْدٌ إِلَّا حَشَرَهُ الله مَعَنَا وَهَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ الله عَزَّوَجَلَّ «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ».
📝 گروهی از خراسان خدمتِ امام باقر (علیهالسلام) رسیدند.
پس امام به فردی از آنها نگاه کرد که پاهایش ترک خورده بود و فرمود: [سببِ] این چیست؟
مرد گفت: دوریِ راه ای فرزند رسول خدا، و بخدا قسم که مرا از جایم [نزدِ شما] نکشانده؛ مگر محبّتِ شما اهل بیت.
امام (علیه السلام) به او فرمود: مژده باد تو را که بخدا سوگند همراهِ ما محشور خواهی شد.
مرد گفت: همراهِ شما یابن رسول الله؟
امام فرمود: آری، هیچ بندهای ما را دوست نمیدارد، مگر آنکه خداوند او را با ما محشور خواهد کرد و آیا دین چیزی جز محبّت است؟!
خداوند [در کتابش] چنین فرموده: «بگو: اگر شما خدا را دوست میداريد ، از من (پیامبر) پيروى كنيد تا او نيز شما را دوست بدارد. (آل عمران ، آیه۳۱)».
📚 منابع:
۱. دعائم الإسلام، ج۱، ص۷۱
۲. تفسير العياشي، ج۱، ص۱۶۷
۳. بحارالأنوار (ط،بيروت)، ج۲۷، ص۹۵
#گریز_زیارت_عاشورا
.
.
اسناد اثبات وجود #حضرت_رقیه س
رقیه در لغت از ترقی و ارتقاء اخذ شده است که مصغر می باشد.
📒لغتنامه دهخدا کاده رقی ص588
ارتقاء بمعنای صعودبه طرف بالا و ترقی است
📖اسراء93
این نام قبل از اسلام بوده است نام یکی از دختران هاشم (جد دوم رسول ص)رقیه بوده است که عمه رسول ص می باشد
📘بحارالانوارج15ص39
در خاندان پیامبر ص چند رقیه بوده است
نام یکی از دختران رسول ص
دو دختر امیرمومنان ع
دو دختر امام کاظم ع
📙ارشاد مفید ج2ص354 وص244 وص20
اما مستندات وجود این دختر برای امام حسین ع:
1️⃣اول
ذکر احوالات وشهادت دختری در خرابه ؛در کتاب کامل بهایی(قرن7) از کتاب حاویه ،ذکرشده است.
📕کامل بهایی ج2ص180 فصل سوم
2️⃣دوم
قصیده سیف بن عمیره نخعی
که ایشان از اصحاب امام صادق و کاظم ع بوده است.
وشیخ طوسی در کتاب 📕فهرست خود و نجاشی در کتاب 📙رجال خود و علامه حلی در کتاب 📘خلاصه الاقوال و ابن داود در کتاب رجال خود و علامه مجلسی در کتاب 📒وجیزه و...او را توثیق کرده است.
این قصیده در کتاب 📙المنتخب طریحی ج2ص444باب الثانی مجلس نهم
ذکر شده است.
ورقية رق الحسودلضعفها
وغدا ليعذرها الذي لم يعذر
ولأم كلثوم يجدجديدها
لثم عثيب دموعها لم يكرر
لم أنسها وسكينة ورقية
يبكينه بتحسر وتزفر
📒کتاب المنتخب طریحی ج2ص444باب الثانی مجلس نهم
سوم
کتاب 📚منتخب التواریخ هاشم خراسانی (متوفی1352ق)
ماجرای سید ابراهیم دمشقی را در مورد تخریب قبر حضرت رقیه س و تعمیر و ترمیم آن ذکر نموده است.
📙منتخب التواریخ ص388
4️⃣چهارم
کتاب 📘منتخب طریحی (متوفی 1085)ج1ص140
ماجرای خرابه را مفصل تر ذکر کرده است.
5️⃣پنجم
کتاب المنن عبدالوهاب شافعی متوفی973ق
نقل کرده که قبر رقیه بنت الحسین ع در دمشق می باشد.
📕ستاره درخشان شام ص13 و 14
6️⃣ششم
کتاب 📚لهوف ابن طاوس(متوفی664ق)ص141و کتاب ینابیع الموده (متوفی 1294) ص346
خطاب حضرت به زنان تحت عنوان یا رقیه در شب عاشورا نقل شده است.
7️⃣ هفتم
شهرت در بین شیعیان
اینکه قبر ایشان سالیان متمادی مورد تبرک و توجه علماء و فقهاء بوده نشانه اعتنا و اعتبار مضجع شریف و وجود ایشان است.
لذا و لو مدرک معتبازوجود چنین دختری ساکت باشد نیز باوجود این شهرت نمیشود انکارکرد.و برای یک واقعه تاریخی کفایت میکند.
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه
#پرسمان
.