هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
*✿࿐ྀུ༅✿﷽ 🕋 ﷽✿ ࿐ྀུ༅✿*
*💢↶ #مـنـاجـاتشعبـانیـه❷ ↷💢*
*⭕️✦✧✾═✾🌹✾═✾✧✦⭕️*
*《اِلهی اِنْ حَرَمْتَنی*
*فَمَنْ ذَاالَّذی يَرْزُقُنی*
*وَ اِنْ خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَاالَّذی يَنْصُرُنی》*
*❀☜تـــــرجمـــــہ☟❀*
*✨🌸 خدايا*
*اگر محرومم كنی*
*پس كيست آنكه به من روزی دهد؟*
*و اگر خوارم سازی*
*پس كيست آنكه به من ياری رساند؟*
*🌷التماس دعای فرج*
*#امام_زمان*
*┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
#تفاوت_شیعه_و_محب
الإمامُ الحسنُ عليه السلام ـ في جَوابِ رَجُلٍ قالَ لَهُ : إنّي مِن شِيعَتِكُم ـ : يا عبدَ اللّه ِ ، إن كُنتَ لَنا في أوامِرِنا و زَواجِرِنا مُطِيعا فقد صَدَقتَ ، و إن كُنتَ بخِلافِ ذلكَ فلا تَزِدْ في ذُنوبِكَ بدَعواكَ مَرتَبةً شَرِيفَةً لَستَ مِن أهلِها ، لا تَقُلْ : أنا مِن شِيعَتِكُم ، و لكن قُل : أنا مِن مُوالِيكُم و مُحِبِّيكُم و مُعادِي أعدائكُم ، و أنتَ في خَيرٍ و إلى خَيرٍ .
امام حسن عليه السلام ـ در جواب مردى كه عرض كرد : من از شيعيان شما هستم ـ فرمود : اى بنده خدا! اگر مطيع اوامر و نواهى ما باشى ، راست مى گويى ولى اگر چنين نباشى پس با ادعاى چنين منزلت والايى كه اهلش نيستى ، بر گناهانت ميفزاى . مگو : من از شيعيان شما هستم ، بلكه بگو : من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم . در اين صورت، تو آدم خوبى هستى و به خوبى گرايش دارى.
📚 مجموعة ورام، ج2، ص: 106
#کانال_علوم_ومعارف_حدیث
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
*✿࿐ྀུ༅✿﷽ 🕋 ﷽✿ ࿐ྀུ༅✿*
*❆ ⃝❆ ⃝꙳✾꙳⸙🦋*
*💢↶فضیلتصدقهدرماهشعبان↷💢*
*《عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیهالسلام يَقُولُ: مَنْ تَصَدَّقَ فِی شَعْبَانَ بِصَدَقَةٍ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ》*
*|📄|امام رضا علیهالسلام فرمودند:*
*هر کس در ماه شعبان صدقهای دهد هر چند به اندازه نصف یک خرما خداوند آتش را بر بدنش حرام میسازد*
*📕↲بحارالانوار، جلد۹۷، صفحه۷۲*
*✧✾════✾✰✾════✾✧*
*《عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللهِ علیهالسلام: مَا أَفْضَلُ مَا يُفْعَلُ فِيهِ؟ قَالَ: الصَّدَقَةُ وَ الِاسْتِغْفَارُ وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فِی شَعْبَانَ رَبَّاهَا اللَّهُ تَعَالَى كَمَا يُرَبِّی أَحَدُكُمْ فَصِيلَهُ حَتَّى يُوَافِیَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَدْ صَارَتْ مِثْلَ أُحُدٍ》*
*|📄|داوود رَقی میگوید به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم برترین عمل در ماه شعبان چیست؟*
*✅ فرمود: صدقه و استغفار*
*هر کس در ماه شعبان صدقه دهد خداوند متعال آن را پرورش میدهد همان گونه که شما بچه شتر را پرورش میدهید تا آنکه روز قیامت آن را به او باز میگرداند در حالی که به اندازه کوه احد شده است*
*📕↲وسائل الشيعة، جلد۱۰، صفحه۵۱۱*
*#امام_زمان*
*┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
*✿࿐ྀུ༅✿﷽ 🕋 ﷽✿ ࿐ྀུ༅✿*
*∞✨🤍∞*
*📖#حدیث ༻⃘⃕༅🤲❀⃟*
*|📄|امام صادق علیهالسلام⇩*
*در جواب کسى که پرسيده بود:*
*چه عملى در ماه شعبان برتر است؟*
*فرمودند: «صدقه» و «استغفار»*
*📕↲اقبالالاعمال، جلد۳، صفحه۲۹۴*
*#امام_زمان*
*┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*ا༅࿇༅༅࿇༅░⃟░⃟࿇༊᭄༊࿐ྀུ༅═┅─*
*∞✨🤍∞*
*🌷 گلآرایی حرم مطهر اباعبدالله الحسین علیهالسلام*
*💫 در آستانه ایام اعیاد شعبانیه حرم امام حسین علیهالسلام گلآرایی شد.*
*﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن 𔘓﴾*
*#امام_زمان*
*┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🎊«تنها»«ماهی» که
💕«شهادت» ندارد، «شعبان» است
🎊و«تنها»«ماهی» که
💕«تولّد» ندارد«محرّم» است
🎊این یعنی«حسین»(ع)
💕محور«شادی و غم» است
🎊السلام علیک یااباعبدالله الحسین
💕ولادت با سعادت امام حســین (ع)
🎊پیشاپیش مبــــارک بــــاد🌸
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_سوم
💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض #داعشیها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت.
در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند :«حرومزادهها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!»
💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای #مردمی سر رسیدهاند که مقاومتم شکست و قامت شکستهترم را از پشت بشکهها بیرون کشیدم.
زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره #رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!»
💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید میترسیدند #داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که #نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه #تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید.
همه اسلحههایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :«#انتحاری نباشه!» زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست.
💠 با اسلحهای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجههایم شده و فهمیدند از این پیکر بیجان کاری برنمیآید که اشاره کردند از خانه خارج شوم.
دیگر قدمهایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل #آمرلی هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار میکنی؟»
💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با #داعش بودی؟» و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و #مظلومانه شهادت دادم :«من زن حیدرم، همونکه داعشیها #شهیدش کردن!»
ناباورانه نگاهم میکردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار میکردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول #اسیر شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بستهاش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم.
💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی میدادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، #رزمندهای خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!»
با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازهام را روی زمین میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کردهاند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم.
💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست #محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و میدیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمیکردم سرم را بالا بیاورم.
از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم میزد و این جشن #آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!»
💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه میدیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه #عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه میلرزید.
یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانهام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که #نگران حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چیکار میکنی؟»
💠 باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریههایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت #عاشقش را روی صورتم حس میکنم.
با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#معتادی_که_از_شهید_آوینی_پول_میگرفت!
🌷من در روایت فتح رفیقی داشتم که از دوران بعد از انقلاب که در سمعی بصری ورامین بودم، میشناختمش. در ورامین فیلم نمایش میدادم. ایشان دبیر عربی بود ولی به این کارها هم خیلی علاقه داشت. از آنجا باهم رفیق شده بودیم. بعدها که من به تهران آمدم و در روایت فتح رفتم شنیدم که این هم آمده تهران ولی معتاد شده. از آن معتادهای تیر. این بنده خدا جای من را پیدا کرده بود هر چند وقت یکبار به روایت میآمد. با چنان قیافه زاری میآمد که معلوم بود چه میخواهد. یک روز که آمد اساسی بهش توپیدم.
🌷....بهش گفتم: «فلانی من نشستم مونتاژ میزنم، وقتی تو میای من دیگه حال کار کردن ندارم. جون اون کسی که دوست داری دیگه نیا! محض رضای خدا نیا! این کارو نکن. دیگه هم بهت پول نمیدم.» تا توانستم طرف را با تهدید و التماس طرد کردم. دیگر هم نیامد. بعد از شهادت آوینی دورادور شنیده بودم که دیگر ترک کرده و خوب شده است. افتاده تو فاز فیلمنامهنویسی و اصلاً زندگیاش عوض شده است. یک روز دیدمش و بهش گفتم: «چی شد که تو دیگه ترک کردی؟ سر اون حرفایی که من بهت زدم بود؟» گفت: «نه بابا من اینقد شبیه تو باهام برخورد کرده بودن. تو بودی، زنم بود، مادرم بود، برادرم بود. همه....
🌷همه همینجور باهام برخورد کردن» آدم معتاد اصلاً هیچ چیز برایش مهم نیست، فقط میخواهد مواد بهش برسد. میگفت فهمیدم که تو رفیق آوینی هستی و این آوینی هم رئیس سوره است. یک روز دیدم که از ساختمان سوره رفت بالا من هم پشت سرش رفتم. بهش گفتم: «آقای فارسی سلام رسوند گفتن اگه دارید یه کمکی به من بکنید!» آوینی هم گفته بود: «اصلاً نیاز نداره که آشنایی بدی من خودم باهات رفیقم.» پولی بهش داده و گفته بود: «هروقت نیاز داشتی بیا بگیر.» هرچند وقت یکبار....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*ا༅࿇༅༅࿇༅░⃟░⃟࿇༊᭄༊࿐ྀུ༅═┅─*
*∞✨🤍∞*
*☄️ امشب شب میلاد امام حسین علیه السلام است،اما این حسین(ع) کیست*‼️
*👈🏻 اول امامت رو بشناس بعد نوکریتون روکنــید...*
*‼️اما نوکری رو از کجا یاد بگیریم*
*🎙️استاد_ دانشمند*
*♨️#پیشنهاد_ دانلود👌🏻*
*#امام_زمان*
*┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
*✿࿐ྀུ༅✿﷽ 🕋 ﷽✿ ࿐ྀུ༅✿*
*داســتـــــــان مـعنـــــــــــوی*
*✧✾════✾✰✾════✾✧*
*✍🏻 عالمی به نام بکر بن عبدالله مزنی میگوید: حمالی دیدم که بار سنگینی بر پشت خود داشت و میرفت و همواره میگفت:《الحمدالله،استغفرالله》*
*🔰↓گفتم: آیا به جز این دو جمله چیز دیگری نمیدانی؟! گفت: چرا قرآن هم میدانم گفتم: پس چرا به جز این دو کلمه چیز دیگری نمیگوئی!؟ گفت: برای اینکه من از دو حال خارج نیستم یا هر لحظه نعمتی به من میرسد یا گناهی از من سر میزند الحمدلله را برای شکر نعمت میگویم و استغفرالله را برای جبران و آمرزش گناه تا رحمت خدا شامل حالم شود گفتم: سبحان الله این حَمّال از من فقیه تر است*
*📕↲ابوالفتوح رازی*
*روض الجنان و روح الجنان جلد۱، صفحه ۶۶*
*✳️ تک تک لحظههای سلامتی یک یک دم و بازدمها لحظه لحظه دیدنها واژه واژه گفتنها ثانیههای شنیدنها و ... هر یک نعمت بزرگی است که حاضریم برای حفظ یا به دست آوردن آنها مبالغ هنگفتی هزینه کنیم اما چون برایمان عادی شده است ارزش و نعمت بودن آنها را از یاد بردهایم نعمت بودن آنها را فقط کسانی میدانند که درد میکشند و بیمارند به راحتی نفس نمیکشند، نمیبینند نمیشنوند و قدرت تکلم ندارند پس تک تک لحظههای عمرمان آکنده از نعمتهای بسیار با ارزش خداست*
*✨خـ♡ـدایا*
*سپـاس! سپـاس! سپـاس!*
*#امام_زمان*
*┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
*✿࿐ྀུ༅✿﷽ 🕋 ﷽✿ ࿐ྀུ༅✿*
*∞✨🤍∞*
*☄️#نماز_شب*
*🔰↓حضرت صادق علیه السلام می فرماید، از جدم امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کردند:*
*«اگر کسی یک دهم شب را بلند بشود و مناجات و دعا و نماز بخواند، خداوند چه چیزی به او عنایت می کند؟»*
*✳️ امیرالمؤمنین فرمودند:* *«خداوند به عدد نباتات و حیوانات و حبوبات، عفو و بخشش و رحمت خود را شامل حال این شخص می کند.»*
*📚↲ من لايحضره الفقيه، ج1، ص475.*
*#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم*
*#امام_زمان*
*┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
بهمان گفت « من تند تر می رم، شما پشت سرم بیاین .» تعجب کرده بودیم. سابقه نداشت بیش تر از صد کیلومتر سرعت بگیرد. غروب نشده ، رسیدیم گیلان غرب. جلوی مسجدی ایستاد. ماهم پشت سرش. نماز که خواندیم سریع آمدیم بیرون داشتیم تند تند پوتین هامان را می بستیم که زود راه بیفتیم . گفت « کجا با این عجله ؟ می خواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم.»
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷امشبم را با نام تو متبرک میکنم 🌷
میهمان امشب گروه 👇👇
شهید والا مقام
🌷 شهید#مهدی_باکری🕊 🌷
🌷حمد و توحید ۱٤ صلوات 🌷
🕊
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولایِمن🌸 #بیاآرامِدلها
#العجلمولای_غریبم
🍃🌺🍃 قرارهرشب 🍃🌺🍃
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
۞اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعا۞
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
💠
ــــــــــــــــــ☫﷽☫ــــــــــــــــــ
🦋 ذڪرِ روزانه 🦋
📗تفسیر 📖 هـرروز انس با قرآن مجید
🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊
💐خانه زهرا و علی گشته پر از مهر و صفا
💐سر زده خورشید رخ سرور خلیل شهدا
💐آمده آن کس که بُوَد فاطمه را نور دو عین
💐میشنوم از همه جا ذکر حبیبی یا حسین
💐کعبه دلها یا حسین ای گل زهرا یا حسین
💐ولادت امام حسین (عليهالسلام) و روز پاسـدار مبارک
🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
❀ موضوع ❀
✍ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﺍﻧﺒﻴﺎﺳﺖ📜
📖❀سوره الروم/آیہ(۹)
اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ
🔺«٩» ﺃَﻭَﻟَﻢْ ﻳَﺴِﻴﺮُﻭﺍْ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻓَﻴَﻨﻈُﺮُﻭﺍْ ﻛَﻴْﻒَ ﻛَﺎﻥَ ﻋَﺎﻗِﺒَﺔُ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻣِﻦ ﻗَﺒْﻠِﻬِﻢْ ﻛَﺎﻧُﻮﺍْ ﺃَﺷَﺪَّ ﻣِﻨْﻬُﻢْ ﻗُﻮَّﺓً ﻭَﺃَﺛَﺎﺭُﻭﺍْ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽَ ﻭَﻋَﻤَﺮُﻭﻫَﺂ ﺃَﻛْﺜَﺮَ ﻣِﻤَّﺎ ﻋَﻤَﺮُﻭﻫَﺎ ﻭَﺟَﺂءَﺗْﻬُﻢْ ﺭُﺳُﻠُﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﺒَﻴِّﻨَﺎﺕِ ﻓَﻤَﺎ ﻛَﺎﻥَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟِﻴَﻈْﻠِﻤَﻬُﻢْ ﻭَﻟَﻜِﻦ ﻛَﺎﻧُﻮﺍْ ﺃَﻧﻔُﺴَﻬُﻢْ ﻳَﻈْﻠِﻤُﻮﻥَ
🔻ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺳﻴﺮ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺯﻳﺮﻭﺭﻭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺁﺑﺎﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﺑﺎﺩ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ، ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ (ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻭ) ﺩﻟﺎﻳﻞ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ، (ﺍﻣّﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻬﺮ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ) ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺘﻢ ﻧﻜﺮﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩﻧﺪ
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
🔍❀ تفسیرنور❀📚
🔹✍🏻ﭘﻴﺎم ﻫﺎ:💠
١- ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻱ ﺗﺎﺭﻳﺦ، ﺳﻴﺮ ﻭ ﺳﻔﺮ ﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﻭ ﺗﺮﻙ ﺁﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺑﻴﺦ ﺍﺳﺖ. «ﺍﻭﻟﻢ ﻳﺴﻴﺮﻭﺍ»
٢- ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻱ ﺁﻥ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺍﻗﻮﺍم ﭘﻴﺸﻴﻦ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮﺑﻴﻨﻲ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ. «ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ ﻇﺎﻫﺮﺍ - ﺍَﻭَﻟﻢ ﻳﺴﻴﺮﻭﺍ»
٣- ﺗﺤﻮّﻟﺎﺕ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭﺱ ﮔﺮﻓﺖ. «ﻓﻴﻨﻈﺮﻭﺍ»
٤- ﺳﻴﺮ ﻭ ﺳﻔﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻮﺟّﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﺑﺎﺷﺪ. «ﻓﻴﻨﻈﺮﻭﺍ»
٥ - ﺑﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﻗﻮﺍم ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻨﮕﺮﻳﺪ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻠﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺯﻣﺮّﻩ ﻱ ﺁﻧﺎﻥ. «ﻛﻴﻒ ﻛﺎﻥ ﻋﺎﻗﺒﺔ ...»
٦- ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺳﻠﺎم، ﺗﻤﺪّﻥ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. «ﻣﻦ ﻗﺒﻠﻬﻢ»
٧- ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻏﻀﺐ ﻛﻨﺪ، ﻫﻴﭻ ﻗﻮﻣﻲ ﺑﺎ ﻫﻴﭻ ﻗﺪﺭﺗﻲ ﺗﺎﺏ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ. «ﻛﺎﻧﻮﺍ ﺍﺷﺪّ ﻣﻨﻬﻢ ﻗﻮّﺓ»
٨ - ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮒ، ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﻱ ﻏﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ. «ﻛﺎﻧﻮﺍ ﺍﺷﺪَّ ﻣﻨﻬﻢ ﻗﻮّﺓ»
٩- ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﺍﻧﺒﻴﺎﺳﺖ. «ﺍﺷﺪَّ ﻣﻨﻬﻢ ﻗﻮّﺓ... ﻭ ﻋﻤﺮﻭﻫﺎ ﺍﻛﺜﺮ ﻣﻤّﺎ ﻋﻤﺮﻭﻫﺎ... ﻛﺎﻧﻮﺍ ﺍﻧﻔﺴﻬﻢ ﻳﻈﻠﻤﻮﻥ»
١٠- ﻓﺮﻳﻔﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ، ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﺍﺳﺖ. «ﻋﻤﺮﻭﻫﺎ ﺍﻛﺜﺮ ﻣﻤّﺎ ﻋﻤﺮﻭﻫﺎ ﻭ ﺟﺎﺋﺘﻬﻢ ﺭﺳﻠﻬﻢ ﺑﺎﻟﺒﻴّﻨﺎﺕ...»
١١- ﺩﺭ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ، ﺍﺯ ﺷﻴﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﻴﻢ. «ﺟﺎﺋﺘﻬﻢ ﺭﺳﻠﻬﻢ ﺑﺎﻟﺒﻴّﻨﺎﺕ...»
١٢- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻋﺎﺩﻝ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺻﻠﻲ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﺍﻗﻮﺍم ﭘﻴﺸﻴﻦ، ﺧﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. «ﻓﻤﺎ ﻛﺎﻥ ﺍﻟﻠّﻪ ﻟﻴﻈﻠﻤﻬﻢ ﻭ ﻟﻜﻦ ﻛﺎﻧﻮﺍ ﺍﻧﻔﺴﻬﻢ ﻳﻈﻠﻤﻮﻥ»
١٣- ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭﻫﺎﻱ ﺍﻧﺒﻴﺎ، ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﻱ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ. «ﺍﻧﻔﺴﻬﻢ ﻳﻈﻠﻤﻮﻥ»
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸
🔹❀ حدیث روز 🔹❀
🌹امام حسين عليه السلام :
🔺لايَحِلُّ لِعَينٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّه َ يُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَيِّرَهُ ؛
🔻بر هيچ چشم مؤمنى روا نيست كه ببيند خدا نافرمانى مى شود و چشم خود را فرو بندد ، مگر آن كه آن وضع را تغيير دهد .
📚الأمالى ، طوسى ، ص 55 ..
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐✾🌸
🗓️ امروز: سہ شنبہ
☀️۲٤/بهمن/١٤٠٢/۱۱
🌙 ۰۳/شعبان/١٤٤۵/۰۸
2024/02/Feb/13🌲
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
💠 ذڪـرِ روز
🕋 یا ارحم الراحمین(۱۰۰مرتبہ)
*اے مهربانترین مهربانان
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
🤲اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
✋🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩
🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این فیلم چند دقیقه قبل از شهادت شهید غلامحسین اسلامی فرد است.
#شهید_غلامحسین_اسلامی_فرد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
💚درس خواندنش کمی با بقیه فرق داشت !
زمان نوشتن یادداشتهاش ، اگر فکرش کُند میشد یا در مسئله ای می ماند ؛
گوشهی یادداشتش مینوشت :
" الٰهـےوَربـِّےمَنْلـےغَیرُڪْ "
#شهید_مجید_شهریاری
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوت_الشهدا | 🎙
امروز برای ما اصل این نظام است
🎙 #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#معتادی_که_از_شهید_آوینی_پول_میگرفت!
🌷من در روایت فتح رفیقی داشتم که از دوران بعد از انقلاب که در سمعی بصری ورامین بودم، میشناختمش. در ورامین فیلم نمایش میدادم. ایشان دبیر عربی بود ولی به این کارها هم خیلی علاقه داشت. از آنجا باهم رفیق شده بودیم. بعدها که من به تهران آمدم و در روایت فتح رفتم شنیدم که این هم آمده تهران ولی معتاد شده. از آن معتادهای تیر. این بنده خدا جای من را پیدا کرده بود هر چند وقت یکبار به روایت میآمد. با چنان قیافه زاری میآمد که معلوم بود چه میخواهد. یک روز که آمد اساسی بهش توپیدم.
🌷....بهش گفتم: «فلانی من نشستم مونتاژ میزنم، وقتی تو میای من دیگه حال کار کردن ندارم. جون اون کسی که دوست داری دیگه نیا! محض رضای خدا نیا! این کارو نکن. دیگه هم بهت پول نمیدم.» تا توانستم طرف را با تهدید و التماس طرد کردم. دیگر هم نیامد. بعد از شهادت آوینی دورادور شنیده بودم که دیگر ترک کرده و خوب شده است. افتاده تو فاز فیلمنامهنویسی و اصلاً زندگیاش عوض شده است. یک روز دیدمش و بهش گفتم: «چی شد که تو دیگه ترک کردی؟ سر اون حرفایی که من بهت زدم بود؟» گفت: «نه بابا من اینقد شبیه تو باهام برخورد کرده بودن. تو بودی، زنم بود، مادرم بود، برادرم بود. همه....
🌷همه همینجور باهام برخورد کردن» آدم معتاد اصلاً هیچ چیز برایش مهم نیست، فقط میخواهد مواد بهش برسد. میگفت فهمیدم که تو رفیق آوینی هستی و این آوینی هم رئیس سوره است. یک روز دیدم که از ساختمان سوره رفت بالا من هم پشت سرش رفتم. بهش گفتم: «آقای فارسی سلام رسوند گفتن اگه دارید یه کمکی به من بکنید!» آوینی هم گفته بود: «اصلاً نیاز نداره که آشنایی بدی من خودم باهات رفیقم.» پولی بهش داده و گفته بود: «هروقت نیاز داشتی بیا بگیر.» هرچند وقت یکبار....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما به دیدار خصوصی با #امام_حسین(عليهالسلام) دعوت شدید :))
#شعبان
#میلاد_امام_حسین(عليهالسلام)
🍃🌸🍃🌻🍃🌸🍃
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواص خواندن چهارقل:
🌴درامان ماندن خود و فرزند و مال از اسیب،
🌴دفع چشم زخم
🌴دفع سحروجادو
🌴آرامش ورفع اضطراب
🌴دورشدن شیاطین
🌴رفع. بلا وغم
🌴آسان شدن کارها
🌴بازشدن گره های کور در زندگی (به روایت آیه الله بهجت ره خصوصا تکرار ناس وفلق سبب رفع بلا وگرفتاریهای بزرگ است
ان شاءالله
💛به امید اینکه تمام خواص وبرکات چهارقل شامل حال کل اهل ایمان و خودمون و،عزیزانمون ،باشه
قربة إلی الله🤲
🍃🌸🍃🌻🍃🌸🍃
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_چهارم
💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و #عاشقانه به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد.
هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست.
💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و میدیدم از #غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانهاش میلرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمیشد که با اشک چشمانم التماسش میکردم و او از بلایی که میترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروختهتر میشد.
میدیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمیکند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و میدانست موبایلش دست عدنان مانده که خون #غیرت در نگاهش پاشید، نفسهایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیدهام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!»
💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امانت سپردی؟ به¬خدا فقط یه قدم مونده بود...»
از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم میکرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، #داعشیها داشتن فرار میکردن و نمیخواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!»
💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکمتر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودی و میدونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!»
و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفاتشون شناسایی نشه!»
💠 و من میخواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که #عاشقانه نجوا کردم :«عباس برامون یه #نارنجک اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمیذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!»
میدیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لالههای #دلتنگی را در نگاهش میدیدم و فرصت عاشقانهمان فراخ نبود که یکی از رزمندهها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد.
💠 رزمنده با تعجب به من نگاه میکرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از #فرماندهان بودند که همه با عجله به سمتشان میرفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند.
با پشت دستم اشکهایم را پاک میکردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش میرفت و دیدم یکی از فرماندهها را در آغوش کشید.
💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای #نورانی او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم میداد که نقش غم از قلبم رفت.
پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیهای دور گردنش و بیدریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و میبوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت.
💠 ظاهراً دریای #آرامش این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!»
ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرماندهای سینه سپر کرد :«#حاج_قاسم بود!»
💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم #آمرلی در همه روزهای #محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمندهها مثل پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹