eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
8هزار ویدیو
245 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
با گذشت ایام، به دنبال محیط بزرگتری بود لذا با اصرار، پدر را راضی کرد تادر اردبیل خانه ای بخرند. ایشان با بقیه برادرانش خیلی فرق داشت، از نظر و خواهی،  و از همه بود، از نماز ها‌، افرادی که می کردند و می زدند، ‌بدش می آمد. 🍃🌷🍃 به همراه در شرکت می کرد ،زمان انقلاب و پنج سال داشت ، افرادی بود که به حمله کردند و در  یکی از عوامل رژیم داشت. 🍃🌷🍃 بعد از انقلاب به  پیوست و حدود سال حقوق کرد. 🍃🌷🍃 با  تحمیلی در آستانه ۴۰ قرار داشت، به رفت، در طول سال اوقات خود را در  بود وبه "حبیب ابن مظاهر"  یافته بود. 🍃🌷🍃 انصار و #گردان 72 ثارالله – لشکر 31 عاشورا–و همچنین لشکر را به عهده داشت. 🍃🌷🍃
🌷 در ۱۴ بهمن ۱۳۳۲ در بهشهر دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی خود را تا مقطع ششم به پایان رساند و با قرآن مانوس بود. پس از اتمام تحصیلات خود در سال ششم ترک تحصیل کرد و به دنبال کسب و کار رفت. هجده ساله بود که ازدواج کرد و امروز فرزندی به نام سید رضا از او به یادگار مانده است. وی در و در اوج پیروزی انقلاب حضور فعالی داشت و پس از پیروزی نیز در مقابله با درگیری داخلی شهر گنبد و پاسداری از شهر نقش فعالی داشت که در این جریان نیز اسیر می شود و مورد اذیت و آزار فراوان قرار می گیرد اما با هوش و ذکاوت خود از بند آزاد می شود و در جنگ دوم گنبد نیز در کنار دیگر جوانان گنبدی به از شهر می پردازد. با شروع شدن جنگ تحمیلی شهید سید تقی روانی از طریق و به جبهه اعزام می شود و پس از گذشت ۵ ما ه از حضور در میدان نبرد و گذشت تنها یکساعت از شهادت برادرش سید علی روانی بر اثر اصابت به شهادت می رسد . سید تقی را در کودکی در کربلا گم می کند با هزار فرزندش پیدا می شود. آری سید تقی در کربلای حسین(ع) به آغوش مادر باز می گرد تا در کربلای ایران هم . 🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌷عبادم پسر خوب، ، و بود آنقدر مظلوم، که اگر دعوایش هم می کردم سرش که پایین بود بلند نمی کرد، علاقه شدیدی به لباس و وسایل قرمز داشت، یکی از بهترین دوستان همیشگی اش پسر خاله اش حمید بود که با هم در شرکت می کردند و در زمانیکه برای تشییع جنازه یکی از آشنایان به قبرستان می روند قبر خالی را مشاهده می کنند و عباد می گوید:"شاید این قبر نصیب من شد."  و همین گونه هم می شود. و به هم قول می دهند که هر کسی زودتر از دنیا رفت این بیت زیبای بالای قبر وی بنویسند.🌷 , زنده و جاوید کیست      آن که نکونام زیست ✍ : مادر شهید شهدای جاویدالااثر
🌷عبادم پسر خوب، ، و بود آنقدر مظلوم، که اگر دعوایش هم می کردم سرش که پایین بود بلند نمی کرد، علاقه شدیدی به لباس و وسایل قرمز داشت، یکی از بهترین دوستان همیشگی اش پسر خاله اش حمید بود که با هم در شرکت می کردند و در زمانیکه برای تشییع جنازه یکی از آشنایان به قبرستان می روند قبر خالی را مشاهده می کنند و عباد می گوید:"شاید این قبر نصیب من شد."  و همین گونه هم می شود. و به هم قول می دهند که هر کسی زودتر از دنیا رفت این بیت زیبای بالای قبر وی بنویسند.🌷 , زنده و جاوید کیست      آن که نکونام زیست ✍ : مادر شهید ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃 شهدای جاویدالااثر
┄┅═✾•🌹•✾═┅┄┈ 🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻 ✍ 🌷 در ۲۹ شهریور سال ۱۳۴۴ در بهبهان متولد شد. یک سال قبل از انقلاب ۵۷ در سن ۱۲ سالگی فعالیت‌های انقلابی خود را به صورت ، ، شرکت در و آغاز کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیت‌های فرهنگی شرکت فعالانه داشت. در تابستان ۵۸ همگام با دیگر برادران شهیدش وارد انجمن اسلامی بهبهان شد و همزمان در کنار تحصیل در نیز فعالیت خود را ادامه داد. در اواسط سال ۵۹ از طریق بسیج به مشغول گردید و خود را مهیای شرکت در جبهه نمود. در سال سوم دبیرستان در ۲۷ فروردین سال ۶۱ برای اولین بار به جبهه دارخوئین اعزام شد و پس از چند هفته برای شرکت در عملیات بیت المقدس آماده شد. پس از مراجعت از جبهه آغاز امتحانات شهریور ماه بود اما مشغله‌های درسی نتوانست او را از حضور مستمر در جبهه باز دارد. اما این بار به خاطر مخالفت مسئولین بسیج بعد از بازگشت از عملیات والفجر مقدماتی موفق به اخذ مدرک شد و درکنکور سراسری سال ۶۲ شرکت کرد و در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در آخرین اعزام به جبهه در هشتم اسفند ماه سال ۶۲ در عملیات خیبر به آرزوی دیرینه خود رسید و شربت شیرین شهادت را در هورالهویزه نوشید.🌷 🤎 کپی آزاد ؛ فرج امام زمان(عج):صلوات 🥀اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┄┅═✾•🌹•✾═┅┄┈
🌷 در ۲۹ شهریور سال ۱۳۴۴ در بهبهان متولد شد. یک سال قبل از انقلاب ۵۷ در سن ۱۲ سالگی فعالیت‌های انقلابی خود را به صورت ، ، شرکت در و آغاز کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیت‌های فرهنگی شرکت فعالانه داشت. در تابستان ۵۸ همگام با دیگر برادران شهیدش وارد انجمن اسلامی بهبهان شد و همزمان در کنار تحصیل در نیز فعالیت خود را ادامه داد. در اواسط سال ۵۹ از طریق بسیج به مشغول گردید و خود را مهیای شرکت در جبهه نمود. در سال سوم دبیرستان در ۲۷ فروردین سال ۶۱ برای اولین بار به جبهه دارخوئین اعزام شد و پس از چند هفته برای شرکت در عملیات بیت المقدس آماده شد. پس از مراجعت از جبهه آغاز امتحانات شهریور ماه بود اما مشغله‌های درسی نتوانست او را از حضور مستمر در جبهه باز دارد. اما این بار به خاطر مخالفت مسئولین بسیج بعد از بازگشت از عملیات والفجر مقدماتی موفق به اخذ مدرک شد و درکنکور سراسری سال ۶۲ شرکت کرد و در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در آخرین اعزام به جبهه در هشتم اسفند ماه سال ۶۲ در عملیات خیبر به آرزوی دیرینه خود رسید و شربت شیرین شهادت را در هورالهویزه نوشید.🌷 اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
🌷 فرزند مسیح در پاییز سال۱۳۴۲ در روستای قلعه نو از توابع شهرستان کوار متولد شد. ایشان پس از گذراندن آغازین سال های زندگی وارد مدرسه ابتدایی شهید باهنر در زادگاهش شد، سپس برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به شهر کوار آمد. پس از اتمام این دوران در هنرستان شهید غفاری کوار در مشغول تحصیل شد و در همان سال بود که انقلاب اسلامی به اوج شکوه خود نزدیک شده بود‌. این شهید بزرگوار به علت علاقه خاصش به امام خمینی (ره)، در مراسم های انقلابی و راهپیمایی هایی که علیه شاه خائن انجام می شد حضور فعال داشت و اطرافیان را هم به شرکت در ترغیب می نمود. پس از چند روز از پیروزی انقلاب اسلامی مدارس گشایش یافت و شهید سرمست معصومی به ادامه تحصیل پرداخت و دیپلم گرفت. در این زمان صدام به پشتیبانی جنگ علیه انقلاب نوپای اسلامی را آغاز کرده بود. در این برهه شهید معصومی بر خود فرض دید که برای دفاع از اسلام و کیان وطن راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شود. در این راستا جهت عضویت در بسیج ثبت نام نمود و پس از گذراندن دوره آموزشی عازم جبهه گردید. ایشان پس از چندین دوره حضور در جبهه به امر ازدواج مبادرت نمود و پنج روز پس از مراسم ازدواج به خدمت مقدس سربازی رفت و در عملیات های مختلف شرکت جست. شهید سرمست معصومی پس از پایان دوره سربازی در در کسوت معلمی به خدمت در نظام اسلامی پرداخت و ۳ سال در روستاهای مختلف شهرستان کوار تدریس نمود. در همین حین هرگاه فرصت را مناسب می دید به می رفت. در سال ۶۵ نیز در کلاس درس حاضر شد و پس از گذشت ۳ ماه مجددا گفت که : ” من می خواهم به جبهه بروم. چون در این موقعیت نگه داری سنگر جبهه مهم تر از هر چیز دیگری است.” شهید سرمست معصومی برای آخرین بار راهی جبهه شد و در عملیات کربلای۴ حاضرگشت. در شب عملیات برای فرزندش -محسن- جشن تولد یک سالگی گرفت در حالی که سر از پا نمی شناخت. گویی می دانست فردا روزی دیگر برای تولد خود او و شتافتن به محضر حق و رضوان اوست. فردا عملیات شروع شد و او فعال و پر جنب و جوش بود. مهمات تمام شد و شهید سرمست معصومی برای بردن مهمات به سنگر رفت. در راه برگشت گلوله ای به پهلویش خورد و او که با نام مبارک زهرای پیامبر عملیات را آغاز کرده بود و سرمست از عشق خدا خاک را به سمت افلاک ترک گفت. پیکر پاک این شهید عزیز ۴ ماه از دید زمینیان مخفی ماند و در اردیبهشت سال۶۶ بر دستان پر مهر مردم لاله پرور شهرستان کوار تشییع گشت و در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.🌷
🌷 در سال 1337 در شهر لار شیراز چشم به جهان گشود. نام پدر ایشان غلام و نام مادر ایشان ماه یبنی درخشانیان هست و یک خواهر هم دارند. شهید عفیفه دوران ابتدایی را با نمرات عالی در مدرسه مجتهدی به اتمام رساندند و دوران راهنمایی را در مدرسه رازی و دوران دبیرستان را در مدرسه صحبت لاری که نام یکی از شاعران لار هست با موفقیت به اتمام رساندند. در دوران پهلوی به مخالفت با این رژیم برخاستند و در ­ها به صورت کاملاً فعال شرکت کردند و حتی در زمان پیروزی انقلاب اسلامی جزو کمیته انقلاب اسلامی شهر لار به مردم شریف این خطه خدمات ارزنده­ای ارائه دادند. بخاطر علاقه­ای که به سالار شهیدان داشتند و صدای خوب و دلنشینی که خداوند عنایت کرده بود و بیت شدند و ارادت خود را به اهل بیت بیش از بیش نشان دادند. ایشان از رشته­ ی امور فنی کشاورزی دانشگاه محقق اردبیلی قبول شدند و برای تحصیل به خطه دلاورپرور اردبیل آمدند و در عین حال برای دفاع از اسلام و تمامیت عرضی کشور به جبهه­ ها اعزام شدند و به دلیل درایتی که داشتند به سمت (ع) انتخاب شدند. ایشان هنگامی که لازم می­شد به شهر لار می­آمدند و برای خدمت به مردم این خطه نهایت تلاش خود را می­کردند. حتی برای مدتها به عنوان مسئول تأسیسات شهرداری شهر لار و کمیته­ ی امداد امام خمینی لار انتخاب شدند. ایشان بدلیل نیازی که در جبهه­ ها احساس کردند با هماهنگی سپاه شیراز اقدام به ایجاد سپاه در شهرستان لار کردندو از بنیانگذاران سپاه در این منطقه بودند. ایشان بدلیل رشادت­هایی که داشتند همچون آقای خود ­_العباس یک دست خود را در و تقدیم کردند ولی پس از بستری شدن و بهبودی این بار جان خود را به کف گرفته و دوباره عازم جبهه شدند و پس از چند سال شهامت و رشادت در عملیات کربلای 8 در تاریخ 18/1/1366 به علت انفجار اتومبیل به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و در گلزار شهدای شهر لار به یاد سپرده شدند. از دوستان این شهید آقایان فضل­ا... فولادی- ابراهیم اخلاقی و مهدی مقدسی و از فرماندهان ایشان حاج حسین نوروزی را می­توان یاد کرد. 🌷 ✍   : لار شیراز – خیابان سعدی – کوچه ابوذر
🌷به خواهران عزیزم توصیه می‌کنم حجاب خود را رعایت کنند تا خون شهدا پایمال نشود. پیرو و دوست دار باشید تا در زندگی دچار لغزش نشوید. به دیدار خانواده شهدا بروید و گره از مشکلات شان باز کنید. در انتخاب دوست دقت کنید و سعی کنید فردی را که برای دوستی انتخاب می‌کنید باشد تا به ایمان تان بیفزاید. در تکایا و برای شرکت در مراسم‌های عزاداری ائمه علیهم الاسلام حضور پیدا کنید. به مطالعه کتب مذهبی بپردازید. در و شرکت کنید. نماز خود را در مسجد و به جماعت بخوانید تا روحیه‌ی اخوت و برادری میان شما تقویت یابد.🌷
🌷 فرزند حاجی، در تاريخ 1343/03/15 در روستای زاهد شهر یکی از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود. او در خانواده ای پرورش يافت كه پدر و مادرش با تلاش و كوشش از راه کارگری مخارج خود و فرزندانش را تأمین می کردند. در شش سالگی راهی دبستان شد و توانست دوره ی ابتدایی را با موفقیت پشت سر بگذارد. پس از دوره ی ابتدایی، دوره ی راهنمایی را آغاز نمود و تا کلاس دوم راهنمایی درسش را ادامه داد. پس از مدتی به سیرجان رفت و در آن جا کارش را آغاز کرد. در زمان اوج گیری انقلاب، فعالیت های چشم گیری را انجام داد، در و شرکت می نمود و تنفر خود را علیه رژیم شاه نشان می داد. پس از مدتی که از شروع جنگ تحمیلی می گذشت تصمیم گرفت که به خدمت سربازی برود که به غیر از سه ماه دوره ی آموزشی، بقیه را در جبهه گذرانید. اما او نتوانست همه 24 ماه دوره ی سربازی خود را به پایان برساند و در ماه دهم به آرزویش رسید و در تاريخ 1364/11/21 به نائل شد. اين شهيد گرامي از نظر ، بهترین فرد خانواده بود، همیشه نمازش را می خواند و برای نمازش اهمیت قائل بود، به پدر و مادرش احترام می گذاشت و راز خوشبختی خود را می دانست. سرانجام پیکر پاک و مطهرش در تاريخ 1364/11/27 طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدای زاهدشهر به خاک سپرده شد.🌷 اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
” 🌷 فرزند علی‌‌اصغر در بیست‌ودومین روز از یازدهمین ماه سال ‌هزاروسیصدوسی‌وپنج در شهرستان شاهرود، در خانواده‌ای متوسط، و به دنیا آمد. در دامن پاک مادر و آغوش گرم پدر آرام‌‌آرام بالید و قد کشید و تا کلاس ششم ابتدایی را در شهرستان شاهرود درس خواند. بعد از آن با وجود سن‌‌وسال کمی که داشت به دنبال کار و کسب معاش رفت. دوران پرشور و نشاط نوجوانی و جوانی را سپری کرد و سال ‌هزاروسیصدوپنجاه‌وچهار به خدمت سربازی رفت. سال‌های اوج‌گیری انقلاب اسلامی فرارسید و او نیز مانند بسیاری از جوانان میهنش در همراه مردم شهرش شرکت می‌کرد و ندای آزادگی سر می‌داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ‌هزاروسیصدوپنجاه‌وهشت با دختری از سلالۀ سادات از شهرستان دامغان ازدواج کرد. حسین حالا برای خودش کسب‌‌وکاری راه انداخته بود و امورات خانواده‌اش را از طریق یک مغازۀ خواربارفروشی می‌گذراند. او ذاتاً فردی و در عین حال قانع و راضی بود. به ‌_وقت اهمیت می‌داد. بسیار و بود. با شروع جنگ تحمیلی و یورش ددمنشانه دشمنان به وطن عزیزتر از جانش درنگ را جایز ندانست و با وجود داشتن همسر و یک فرزند سه‌‌ماهه به صفوف دلاورمردان غیور میهنش پیوست و در دوازدهمین روز از آبان سال ‌هزاروسیصدوپنجاه‌ونه در منطقه کرخه نور براثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شاهرود دفن شد.🌷 “ ” اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
🌷 « »21 فروردین‌ماه 1341 شمسی در روستای دور افتاده‌ای به نام «کرده» از توابع شهرستان مراغه در دامنه جنوبی کوه سهند به دنیا آمد. تا کلاس چهارم ابتدایی را در همان روستا تحصیل کرد و سپس راهی مراغه شد. سال 1357 همراه دیگر دانش‌آموزان وارد و شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که هنوز از تحصیلاتش باقی مانده بود، وارد بسیج سپاه مراغه شد. در اولین اعزام خود در عملیات حصر آبادان شرکت کرده، به شدت زخمی شد و برای مداوا به بیمارستانی در مشهد منتقل شد. بعد از بهبود یافتن، تحصیلاتش را ادامه داده، سال 1361 موفق به اخذ مدرک با معدل 17 شد. بلافاصله جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده و در واحد اطلاعات مشغول کار شد. دوباره راهی جبهه‌ها شده و در آخرین مرحله عملیات رمضان به جمع نیروهای اطلاعات تیپ 31 عاشورا پیوست. در عملیات مسلم‌بن‌عقیل(منطقه سومار) مسئول تیم شناسایی و راهنمای گردان امام‌سجاد(ع) بود و در ادامه همین عملیات، چند بار برای شناسایی حوالی شهر مندلی عراق به عمق مواضع دشمن نفوذ کرده، در این عملیات از ناحیه پا زخمی شد. در عملیات والفجر 1 شناسایی محوری را بر عهده داشت و خودش با تیم شناسایی چندبار جلو رفت. در شب عملیات، محور با مشکل روبرو شد. محمد برای برطرف کردن آن با گردان علی‌اصغر(ع) به جلو حرکت کرد که بر ثر تیراندازی دشمن، فرمانده گردان و محمد عبادی به رسیدند.🌷 اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید https://splus.ir/joingroup/AJDox3P9Px25bOwZFFoL8g شهدای بی کفن جاوید الاثر❤️
هدایت شده از شهید
🌷شهید در سال 1344 در خانواده ای متدین، در شهر اردبیل و در سالروز عید غدیرخم دیده به جهان گشود. در ایام نوجوانی (ایام انقلاب) به همراه خانواده به تهران عزیمت نمود و از همان زمان فعالیت سیاسی خود را با ورود به خیل عظیم مردم در جریان انقلاب اسلامی آغاز نمود. بارها در شرکت کرد و چندین بار توسط ساواک دستگیر گردید. بلافاصله پس از انقلاب اسلامی با تشکیل پایگاه های مقاومت وارد یکی از پایگاه های مقاومت گردید و اعزام به لبنان شد. با وجود سن کم و مخالفت خانواده با این کار، اصرار و پافشاری شهید در این زمینه رضایت والدین را در پی داشت و شهید به مدت شش ماه در ستاد مستقر در سوریه و لبنان به فعالیت پرداخت. پس از بازگشت، داوطلب خدمت در قسمت رسانه ای حوزه علمیه قم گردید و مدتی را در آن حوزه به فعالیت پرداخت. پس از آن با وجودی که هنوز به سن سربازی نرسیده بود داوطلبانه به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت. در آن جا نیز به صورت داوطلبانه وارد گردان شهادت لشگر 21 حمزه شد و در آن گردان نیز، شهید داوطلب عضویت در تیم شناسایی قبل از عملیات گردید و حین ماموریت شناسایی قبل از عملیات در سال 1364 در به کمین دشمن بعثی افتاده و به شهادت می رسند. جنازه مطهر ایشان به مدت 10 سال در منطقه باقی ماند و در سال 1374 جنازه مطهر شهید طی پیدا و به خانواده تحویل گردید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.🌷 ❤️@hafzi_1❤️ شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از شهید
🌷 فرزند یدالله در تاریخ 1348/03/03 در روستای کلاته ناصری از توابع شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. بعد از مدتی به همراه خانواده به شهرستان سبزوار نقل مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت گذراند و مدتی به کارهای ، و کمک به پدرش مشغول شد. بعد از مدتی به کار مکانیکی پرداخت و در مدرسه شبانه تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. پس از آن در دبیرستان تا سال اول ادامه تحصیل داد و از طریق بسیج عازم جبهه شد. اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب علمی و ادبی می پرداخت و به شعر علاقه داشت و در زمینه های مختلف شعر می سرود. مهربان بود و به خود احترام می گذاشت و بدون مشورت با آنها کاری نمی کرد. بشاش و خنده رو بود. از هیچ کاری برای کمک کردن به نیازمندان دریغ نمی کرد. کمتر عصبانی می شد و در برابر مشکلات و گرفتاری‌ها و بود. به انجام فرائض دینی به ویژه و اهمیت می داد. بسیار به مسجد می رفت و در مراسم و مجالس مذهبی و محافل سوگواری حضرت سید الشهدا (ع) شرکت می کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اغلب صحنه های انقلاب حضور می یافت. در و شرکت می کرد و در تشییع جنازه شهدا حاضر می‌شد. به حضرت امام علاقه خاصی داشت. در جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آنها به جبهه های حق علیه باطل تلاش می‌کرد. او در سال ۱۳۶۴ از طریق بسیج عازم جبهه شد. برای بار دوم مجدداً در سال ۱۳۶۵ به جبهه‌های نبرد شتافت. مسئولیتش لشکر 5 نصر در مناطق عملیاتی جنوب بود. سرانجام در تاریخ 1365/10/24 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش و متلاشی شدن سر به فیض رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهرستان سبزوار به خاک سپرده شد.🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 فرزند یدالله در تاریخ 1348/03/03 در روستای کلاته ناصری از توابع شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. بعد از مدتی به همراه خانواده به شهرستان سبزوار نقل مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت گذراند و مدتی به کارهای ، و کمک به پدرش مشغول شد. بعد از مدتی به کار مکانیکی پرداخت و در مدرسه شبانه تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. پس از آن در دبیرستان تا سال اول ادامه تحصیل داد و از طریق بسیج عازم جبهه شد. اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب علمی و ادبی می پرداخت و به شعر علاقه داشت و در زمینه های مختلف شعر می سرود. مهربان بود و به خود احترام می گذاشت و بدون مشورت با آنها کاری نمی کرد. بشاش و خنده رو بود. از هیچ کاری برای کمک کردن به نیازمندان دریغ نمی کرد. کمتر عصبانی می شد و در برابر مشکلات و گرفتاری‌ها و بود. به انجام فرائض دینی به ویژه و اهمیت می داد. بسیار به مسجد می رفت و در مراسم و مجالس مذهبی و محافل سوگواری حضرت سید الشهدا (ع) شرکت می کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اغلب صحنه های انقلاب حضور می یافت. در و شرکت می کرد و در تشییع جنازه شهدا حاضر می‌شد. به حضرت امام علاقه خاصی داشت. در جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آنها به جبهه های حق علیه باطل تلاش می‌کرد. او در سال ۱۳۶۴ از طریق بسیج عازم جبهه شد. برای بار دوم مجدداً در سال ۱۳۶۵ به جبهه‌های نبرد شتافت. مسئولیتش لشکر 5 نصر در مناطق عملیاتی جنوب بود. سرانجام در تاریخ 1365/10/24 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش و متلاشی شدن سر به فیض رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهرستان سبزوار به خاک سپرده شد.🌷 ❤️ ❤️