eitaa logo
هنر مجاهد
2.8هزار دنبال‌کننده
179 عکس
54 ویدیو
6 فایل
شیخ حسین مجاهد • مدرک سطح چهار حوزه علمیه • کارشناس ارشد فیلمنامه نویسی • مولف ۱۴ کتاب تفسیری و داستانی • برگزیده ۱۶ جشنواره ادبی و هنری • کارشناس رسمی صداوسیما • معلم شاید دیر و اندک ولی به قدر توان پاسخ میدم @Salamrafigh1
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم را برای شکست نساخته‌اند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمی‌خوره. •پیرمرد و دریا@hibook
4_5927017717012892544.mp3
17.3M
«برای تو که قهرمان پشت سر گذاشتن تموم اون روزای سختی.» @hibook
گفت: هر که را زبان پراکنده بود دلیل بود که دل او پراکنده بود. کتاب‌ نور العلوم نوشته‌ی شیخ ابوالحسن خرقانی @hibook
‏و گفت «غریب آن بود که در هفت آسمان و زمین هیچ به اوی یک تار موئی نبود؛ و من نگویم که غریبم، من آنم که با زمانه نسازم و زمانه با من نسازد.» - ذکر ابوالحسن خرقانی؛ تذکرة‌الاولیا. @hibook
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ کجا بود آن جهان که کنون به خاطره‌ام راه بربسته است؟ ــ آتشبازیِ بی‌دریغِ شادی و سرشاری در نُه‌توهای بی‌روزنِ آن فقرِ صادق. قصری از آن دست پُرنگار و به‌آیین که تنها سر پناهکی بود و بوریایی و بس.   کجا شد آن تنعمِ بی‌اسباب و خواسته؟   کی گذشت و کجا آن وقعه‌ی ناباور که نان‌پاره‌ی ما بردگانِ گردنکش را نان‌خورشی نبود چرا که لئامتِ هر وعده‌ی گَمِج بی‌نیازیِ هفته‌یی بود که گاه به ماهی می‌کشید و گاه دزدانه از مرزهای خاطره می‌گریخت، و ما را حضورِ ما کفایت بود؟   دودی که از اجاقِ کلبه بر نمی‌آمد نه نشانه‌ی خاموشی‌ِ دیگدان که تاراندنِ شورچشمان را کَلَکی بود پنداری.   تن از سرمستیِ جان تغذیه می‌کرد چنان که پروانه از طراوتِ گُل. و ما دو دست در انبانِ جادوییِ شاه‌سلیمان بی‌تاب‌ترینِ گرسنگان را در خوانچه‌های رنگین‌کمان ضیافت می‌کردیم.   □   هنوز آسمان از انعکاسِ هلهله‌ی ستایشِ ما (که بی‌ادعاتر کسانیم) سنگین است.   این آتشبازیِ بی‌دریغ چراغانِ حُرمتِ کیست؟   لیکن خدای را با من بگوی کجا شد آن قصرِ پُرنگارِ به‌آیین که کنون مرا زندانِ زنده‌بیزاری‌ست و هر صبح و شامم در ویرانه‌هایش به رگبارِ نفرت می‌بندند.  
هنر مجاهد
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ کجا بود آن جهان که کنون به خاطره‌ام راه
‌ ‌ ‌‌‌   کجایی تو؟ که‌ام من؟ و جغرافیای ما کجاست؟ @hibook
Omid Nasri - Emshab Emshab (320).mp3
8.14M
- خشمگین به نظر می‌آیید! از این می‌ترسید که دیگر شما را نداشته باشم؟ - بفکر شما نیستم. از خودم می‌ترسم که کسی را دیگر نداشته باشم. 📕 @hibook
من از میرزا برای همین خوشم می‌آید. خودش می‌خورد و می‌گذاشت دیگران هم بخورند. او عادت شیر را دارد و دوشنبه عادت شغال را. شیر، سیر که شد پس می‌نشیند اما شغال پس مانده لاشه را زیر خاک قایم می‌کند. @hibook
آدمایی که گناه به نظرشون فقط چند کلمه است رستگاری هم به نظرشون فقط چند کلمه است ... @hibook
شب های روشن تمام شد. کوتاه بود ولی انگار عمری داشتم آنرا می‌خواندم. زندگی‌ام را می‌دیدم که دارد با تنهایی و خیال بافی روزگار می‌گذراند. همه چیز خوب می‌گذشت تا افتاد در تنگ تنهایی‌ام. همه‌چیز اتفاقی رخ داده بود انگار. روحم به هیجان درآمد، چون طفلی سرخوش. درختان و آسمان روی سرم نقل می‌پاشیدند، پرنده‌ها کل می‌کشیدند و گربه ها می‌رقصیدند. آرزویی که تا آن زمان در خیالم می‌پروراندم اکنون روبه‌رویم ایستاده بود. تنها تفاوت یک چیز بود. او(شخصیت اصلی داستان) محبتش را برای به دست آوردن دل قمار کرد و قمارش را بد باخت و من محبتم را در همان دنیای خیالیم قمار کردم. در نهایت هر دو بازنده بودیم با این تفاوت که او اش را در دنیای واقعی طلب کرده، نشانده‌اش، دستش را گرفته و در انتها قمارش را باخته بود اما من ‌ام را در دنیای خیالاتم نشاندم، دستش را گرفتم و همینطور خیره ماندم در و قمار را بردم. قمار برای رسیدن به در دنیای خیالم باخت نداشت، چون من از باخت می‌ترسیدم. @hibook
تو تنها آرزوی برباد نرفته‌ی منی، تنها رود خشک نشده، تنها درختِ تبر نخورده، تنها شهر ویران نشده، تنها سیب کرم نخورده، تنها باغ مریض نشده.... | @hibook
38988990588550.mp3
4.32M
اون سرگردونی نگاهِ آدم وسط بین الحرمین که می‌مونه به خورشید زل بزنه یا به ماه. عاشقی تو هوای تفتیده ی عراق! وسعت واژه هایی که توی یک نگاه بین آدم و چینِ گنبدِ کهربائی‌ت رد و بدل می‌شه. همون! همون برای یک عمر گرفتارت شدن بسه آقای شیرپسرِ باباعلی! @hibook