eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
333 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5877485598649880594.m4a
1.52M
بند 1⃣ چه خبر نجف نمی‌بری مارو، یه سحر نجف یا بیا به خواب من، یا ببر نجف هم یه کربلا ببر، هم یه سر نجف بذار بیام خودمو غَرق رؤیات کنم بذار بیام دلمو مستِ چشمات کنم بذار بیام پای ایوونْ طلایِ نجف یه دل سیر تماشات کنم ما رو یه افطار، مهمون خودت کن زائر صحن و، ایوون خودت کن ما رو یه روزی، قربون خودت کن (یا علی مولا، مولا علی مولا) بند 2⃣ باصفاس نجف خدایی که عینِ، کربلاس نجف خونه‌ی پدری، شیعه‌هاس نجف آرزوی هر شبِ، نوکراس نجف ببین چقدر دل نوکر برات تنگ شده دلم چقدر برا صحن و سرات تنگ شده بذار بیام پای ایوون طلا که دلم برا ایوون طلات تنگ شده ما رو علی جان، مجنون خودت کن تا نفسی هست، مدیون خودت کن ما رو یه روزی، قربون خودت کن (یا علی مولا، مولا علی مولا) بند 3⃣ محشره نجف خدایی از عالم، سرتره نجف کربلا عشقه ولی، بهتره نجف یه جورایی حرمِ، مادره نجف دلم می‌خواد تو نگاهم کنی پاک بشم دلم می‌خواد حسرت کلّ افلاک بشم دلم می‌خواد آخرش هم جوار شما زیر ایوون طلات خاک بشم ما رو مقیمِ، باروون خودت کن ساکن صحن و، ایوون خودت کن ما رو یه روزی، قربون خودت کن (یا علی مولا، مولا علی مولا) ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا امیرالمؤمنين (ع)... چشم تو ماتِ ابالفضل شد و ماتِ حسین روضه خواندی دمِ رفتن به مصیباتِ حسین@hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ🏴 ⚫️ در عرش، صدای «اِرجعی» پیچیده‌ست... 😭یتیم شدیم... @hosseinieh_net
خطاب به ازین اتاق نرو، یار زینب من باش قمر، میان شب تار زینب من باش بیا جلو پسر نازنینم ای عباس بیا قرار دل زار زینب من باش میان این همه محرم، دلش به تو قرص است فقط کفیل و علمدار زینب من باش بیا و قول بده هر چه هم که پیش آمد تمام عمر، هوادار زینب من باش بمان کنار حسینم، فدای راهش شو امیر لشگرِ سردار زینب من باش رشید اُم بنین، در شریعه چون رفتی به یاد تشنگی یار زینب من باش قسم به این تب زهری که آتشم زده است به دور قافله، تبدار زینب من باش پس از تو وای به حالش میان کوفه و شام در آن مسیر، عزادار زینب من باش اگر به نیزه سرت شد بلند، در آن حال بیا و سایه به بازار زینب من باش ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مُردم امشب کنار بستر تو باز کن چشم بسته را بابا پدرانه بگیر در آغوش زینب دل‌شکسته را بابا فرق تو باز و چشم تو بسته است می‌کشد غصۀ تو زینب را باز لب وا کن و بخوان قرآن بشکن آخر سکوت امشب را آن شبی که سر تو ضربت خورد نام تو بود ذکر افطارم جای مادر اگرچه خالی بود شکر کردم که من تو را دارم شکر کردم که گرمی دستت گرمی دست مادرم زهراست شکر کردم که گرچه مادر نیست به سرم باز سایۀ باباست شکر کردم که زینبم، یعنی همه‌جا زینت توام بابا بعد مادر که رازدارت بود مرهم غربت توام بابا شکر کردم که تو بهار منی باغ خانه پر است از بویت شکر کردم که آسمان دلم همه‌شب روشن است از رویت شده شقّ‌القمر ولی، ای وای! مثل فرقت شکسته‌ام بابا چشم بگشا کمی نگاهم کن ماه درخون‌نشسته‌ام! بابا کاش آن ضربتی که قاتل زد جای فرقت به فرق من می‌خورد من بمیرم برای زخم سرت کاش زینب به‌جای تو می‌مرد ضربتی که شکافت فرق تو را کینۀ بدر و خیبر است و حنین کینه‌ای که پس از تو می‌گیرد جان شیرین مجتبی و حسین استخوانی که در گلوی تو بود نفست را گرفته بود انگار بود سی سال خار در چشمت شاید از غصۀ در و مسمار روی تو زرد و فرق تو خونی رنگ دیگر گرفته‌ای بابا بیشتر از تمام این سی سال بوی مادر گرفته‌ای بابا... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بستر برای زینب کبری یادآور غم‌های بسیاری‌ست ِزخمِ سرِ بابای مظلومش یک زخم سی ساله‌ست که کاری‌ست زینب فراوان لاله برمی‌داشت، سی سال پیش از بستر زهرا حالا همان بستر پر از لاله‌ست از خونِ جاری از سر مولا خون دل‌ست این‌ها، نه خونِ زخم سر باز کرده زخمِ دیرینه امروز جاری از سر و دیروز می‌آمد از پهلو و از سینه این روزها حال و هوای او حال و هوای حضرت زهراست پیشانیِ مولا اگر باز ست شرح عزای حضرت زهراست هر روز پیش چشم مولا بود آن لحظه‌ای که فاطمه افتاد سخت است، ناموس علی آن روز، در پیشِ چشمانِ همه افتاد * جان دادم آن لحظه که نامردان انسیه، حورا را نمی‌دیدند بر چادرش پا می‌نهادند و انگار زهرا را نمی‌دیدند نه اتفاقاً خوب می‌دیدند آن کوچه را از عمد، سَد کردند نه اتفاقاً خوب می‌دیدند از عمد، پهلو را لگد کردند نه اتفاقاً خوب می‌دیدند که بین دیوار و در افتاده یک لحظه دیدم دومین ابلیس با پا به جانِ کوثر افتاده اشک خجالت بود در چشمم خونِ شهادت بر رویِ زهرا خون می‌چکید از چشم‌های من خون می‌چکید از بازویِ زهرا حالا در آغوش پُر از دَردَم محسن پس از سی سال می‌آید بارِ سَفر بستم خدا را شکر زهرا به استقبال می‌آید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نمی دانم چرا از روشنی، از نور می‌ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می‌ترسم چنان با تیرگی خو کرده‌ام یک عمر که حتی ببینم خانه‌ام را می‌کنی پُر نور می‌ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می‌ترسم الهی "وَحشَتی مِنْ ضیقِ لَحدی"، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می‌ترسم الهی "لا تؤَدِّبْنی"، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سؤال آن دوتا مأمور می‌ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس، از نیش مار و مور می‌ترسم ** خدایا هرچه کردم، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او، بدجور می‌ترسم به اشکی بر حسینت می‌کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور، می‌ترسم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ وقتی بساط غفران، چاره‌گشای کار است توبه بر اهل خسران، چاره‌گشای کار است بر عبد روسیاهی که چاره‌ای ندارد تنها دو چشم گریان، چاره‌گشای کار است کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی آه از وجود سوزان، چاره‌گشای کار است بزمی که میزبانش ستار و پرده‌پوش است شرمندگی مهمان، چاره‌گشای کار است وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی ذکر قدیم الاحسان، چاره‌گشای کار است بر من که زیر دینم، دیوانه‌ی حسینم... یک کربلا به قرآن، چاره‌گشای کار است یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم مصباح او کماکان چاره‌گشای کار است حبی که از علی بر لوح دلم نشسته روز حساب و میزان، چاره‌گشای کار است در اوج بی‌پناهی، وقتی نمانده راهی تکیه به شاه ایمان، چاره‌گشای کار است هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد سجده به زیر ایوان، چاره‌گشای کار است ** بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم کِی مرهم طبیبان، چاره‌گشای کار است؟! تا زینبش نبیند فرق شکسته‌اش را رفتن به پای لرزان، چاره‌گشای کار است دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت_ بر ختم درد هجران، چاره‌گشای کار است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتیم یا علی و، تا عرش پَر گرفتیم امسال هم به لطفت، قرآن به سر گرفتیم رحمت به روحشان باد، ما حب مرتضی را از شیر مادر و از، نان پدر گرفتیم از ما خطا و عصیان، از تو عطا و غفران از آنچه حق‌مان بود، ما بیشتر گرفتیم ای یار بگذر از ما، ما عاشق حسینیم قول شفاعتش را ما از قمر گرفتیم عمری‌ست چشم خود را وقف عزا نمودیم روضه به یادِ داغِ دیوار و در گرفتیم از ما هر آنچه داریم جز اشک را بگیرید ما هرچه که گرفتیم از چشمِ تَر گرفتیم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جنس بی قیمت و افتاده ته بازارم تو بیا باز ضرر کن، بخرم، بردارم جز ضرر گرچه برای تو ندارم اما چون همیشه پدری کن، به کسی نسپارم تو چنان بوده‌ای ای عشق، که من از این‌که به کسی جز تو بدهکار شوم بیزارم ما که گفتیم غلامیم، شما هم مولا لطف کن بین غلامان خودت بشمارم پسرم از پدرم نوکری‌ات بُرده به ارث پدرم، من، پسرم، عاشق این تکرارم آن‌چنانم که بدون تو بهشتم نروم فکر بی تو شدنم سخت دهد آزارم چندمین مرتبه‌اش نیست به یادم که چه خوب‌، دست پُر مِهر تو برداشت گره از کارم از ضریحت دو سه تا بوسه طلبکارم من تا ضریحت طلبم را ندهد، بیمارم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی ای به قربان علی و ای به قربان علی سال‌ها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی من که شب‌ها می‌رسم تا صبح بارانی شوم چشم خود را می‌سپارم دستِ باران علی عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا مادرم زهرا بزرگم کرده با نان علی خوش بحال بچه‌های بی کسِ آن روزها حسرتِ ما هست و خوابی روی دامان علی مثلِ زینب ، مثلِ عباس است، مثلِ اکبر است هرکه امشب می‌شود پاره گریبان علی یک طرف ام‌البنین و یک طرف سوزِ رباب گریه‌ی ما را درآورده شبستان علی گوشه‌ای پیراهن بابای خود را باز شُست ام‌الکثوم‌ست و این شامِ غریبان علی مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن آه می‌سوزد جگرهای پریشان علی وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی خضر اُفتاده زمین، جبریل اُفتاده زمین اصلاً امشب می‌شود این خانه ویران علی این‌طرف دست حسن، آن‌سو حسینِ بی کفن یک کفن را می‌کشند آرام بر جان علی سر به تابوتِ پدر می‌زد حسن می‌زد حسین وای از عباس و از تشییع پنهان علی * بعد از این باید برای کربلا آماده شد آخرین روز است زینب بود مهمان علی آخرین حرفی که می‌زد با یتیم کوفه بود گفت روزی می‌رسند اینجا یتیمان علی کوفه  بعد از من مدارا کن تو با سرنیزه‌هات کوفه! جانِ زینب و جانِ تو و جانِ علی مجلس نامحرم و طشت زر و جانم حسین کاش جایش بشکند آن‌روز دندان علی * "ای دل غم‌دیده حالت بِه شود، دل بَد مکن"* نام ما ثبت‌ست از اول به دیوان علی هر زمانی که نجف می‌خواهم اما جور نیست با قطاری می‌روم سمت خراسانِ علی با علی ما آمدیم و با علی جان می‌دهیم خاک ما را فاطمه خوانده‌ست ایرانِ علی *جناب حافظ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دگر ز مسجد کوفه نوا نمی‌آید نوای ناله‌ی شیرخدا نمی‌آید برای عزت و ترویج راه بسم الله صدای نقطه‌ی پایین با نمی‌آید چه کرده زهر که رنگ علی چنین شده‌ست؟! چه کرده که نَفَسِ رفته، جا نمی‌آید؟! هر آن چه شیر، به او می‌دهد طبیب اصلاً به هوش، حیدر آل عبا نمی‌آید؟! چه کرده است مگر تیغ، خونِ فرق علی_ چگونه بند به طب و دوا نمی‌آید؟! هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید دگر ز جانب بابا صدا نمی‌آید آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب ازین به بعد دگر مرتضی نمی‌آید ازین به بعد اگر پیرمرد نابینا غریب و خسته بگوید بیا، نمی‌آید دگر میان هوای گرفته‌ی این شهر شمیم هم‌نفس مصطفی نمی‌آید چه خوب! پیر لعینی به سوی جسم امام برای ضربه‌زدن با عصا نمی‌آید هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز تن امام روی بوریا نمی‌آید پس از پدر به تسلی و تعزیت، احدی_ به تازیانه سوی بچه‌ها نمی‌آید اسیر چیست؟! عزادار بعد دفن پدر به احترام دوباره به خانه می‌آید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e