فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از من شیعه هستم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بدون شرح
❤️چند روز دیگه تولدشه(۲۹ فروردین)
👌جانم به فداش- عشقی عشق
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
✔️ رفتن به سیزده بدر = مرگ عزیزان یا طولانی شدن زمان محدودیتها
⛔️ #کرونا در کمین است و با هیچکس کوچکترین شوخی و مسامحه ای ندارد
#در_خانه_بمانیم
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
❇️ اساسی ترین دستورالعمل نزدیکی به #خدا
عارف کامل ملا حسینقلی همدانی(ره) در نامه ای می نویسد:
" و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام، این است که اهمّ اشیاء از برای طالب قُرب، جدّ و سعی تمام در #ترک_معصیت است. تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت، نه فکرت، به حال قلبت فایده نخواهد داشت.
چرا که پیش کش و خدمت کردن کسی که با سلطان در عصیان و انکار است، بی فایده خواهد بود."
👈 یعنی مخالفت با خدا (:گناه) را کنار بگذار تا نزدیک شوی.
#معرفت
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
⭕️نکته «بسیار مهم» درباره ترخیص بیماران #کرونایی:
کسانی که با بیماران کرونایی ارتباط دارند (جهادگران،اعضای خانواده بیمار یا آشنایان ایشان، پرستاران مسئولیت پذیر و..) توجه کنندکه هنگام ترخیص بیمار، #حتماً بیمار ماسک و دستکش داشته باشد و تذکر داده شود که همه وسایل بیمار در منزل ضدعفونی یا شسته شوند.
متأسفانه در این چند هفته ای که در بیمارستان کرونایی ها حضور دارم میبینم که هنگام ترخیص به این مساله بهداشتی توجه خاصی نمیشود و گاها بدون دستکش و یا حتی بدون ماسک، بیمار ترخیص میشود. این در حالی است که ماسک و دستکش بصورت انبوه در بیمارستانها موجود است.
تنها کافی است کمی بیشتر توجه شود و اگر پرستار یا مسئول شیفت حواسش نبود یا... حتما خودتان هنگام ترخیص از کادر درمانی دستکش و ماسک بخواهید. ضمن قدردانی از تلاشهای کادر درمانی کشور باید عرض کنم که بارها اتفاق افتاده که هنگام ترخیص یا انتقال مریض به نقاحتگاه بنده خودم شخصا تذکر داده ام و ماسک و دستکش از پرسنل تهیه کرده و به بیماران تحویل داده ام. پیشنهاد میکنم :
✔️پیشنهاد اول: اگر کادر درمانی وقت کافی برای تذکرات و توصیه های بهداشتی به بیماران ترخیص شده را ندارند ، این کار را به نیروهای جهادی بسپارند.
✔️پیشنهاد دوم: حتما یک بسته اطلاع رسانی از روش صحیح نگهداری از بیماران بهبود یافته تهیه شده و هنگام ترخیص تحویل خانواده هایشان شود.
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
هدایت شده از صراط مستقیم
#صدقه
(( صدقه ماه #شعبان ))
#صدقه_دفع_بلا
(تحت اشراف آیت الله تحریری)
🔸امام صادق علیه السّلام فرمودند:... راوى عرض کرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ما چیست؟ فرمود: صدقه و استغفار، هرکه در ماه شعبان صدقه دهد حق تعالى آن را رشد و نموّ دهد همانگونه که یکى از شما بچّه شترش را رشد مى دهد، تا آنکه در قیامت درحالى که به اندازه کوه احد شده باشد به صاحبش بازگردد.
🔰با شركت در طـرح صدقه در قالب ذبح مــرغ كـه هر ماه انجام میگردد، شما ميتوانيد با پرداخت مبلغ #سی_هزار تومان به ازا هر يک از اعضـاء خانواده در قبال يک مرغ، به آسانی ميزبان يک خانواده نيازمند واقعي و آبرومند در ماه شعبان باشید.
👈 شماره کارت جهت ذبح مرغ
به نام جواد گلچین
5058011220363821
🌸کانال نشر بیانات استاد تحریری👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2737373185Cddac684369
هدایت شده از من شیعه هستم
❇️ شیعه درباره جبر و تفویض چه اعتقادی دارد؟
🔹سوال :
در روایت آمده است : لا جَبرَ و لا تفویضَ ، بَل أمرٌ بین الأمرَین: (اعمال بندگان نه از روى اجبار است و نه از روى واگذارى ، بلکه امرى میان این دو امر است).
جبر یعنى چه ؟ و تفویض به چه معنا است ؟ و امر بین امرین چیست ؟
✔️جواب :
جبر یعنى بنده در انجام فعل هیچگونه اختیار نداشته و مجبور است ، و تفویض آن است که فعل به اراده بنده واقع مى شود و اراده خدا هیچ نقشى در آن ندارد، و امر بین امرین ، یعنى هم خدا مى خواهد و هم اراده بنده دخیل است.
توضیح بیشتر آنکه: جبرى ها مى گویند افعال بندگان به اراده خدا واقع مى شود و اراده بنده هیچ نقشى در آن ندارد و او مانند آلت دست است و چه بخواهد یا نخواهد فعل واقع خواهد شد و فخر رازى صاحب تفسیر از کسانى است که صریحاً جبرى است.
و مُفوّضه قائلند که افعال به اراده بنده تحقق پیدا مى کند و اراده خداوند متعال هیچ نقشى در آن ندارد، حتى اگر خداوند فعلى را اراده کند ولى بنده آن را اراده نکند واقع نمى شود، و بالعکس اگر بنده اراده کند ولى خداوند اراده نکند، واقع خواهد شد.
و امر بین امرین آن است که خداوند متعال اراده کرده که بنده فعل را از روی اراده و با اراده خود بجا آورد. چنانکه در آیه شریفه مى فرماید: و ما تشاءون إلّا أن یشاء الله - و جز آنچه خدا بخواهد، نمى خواهید(انسان : ۳۰).
👈 لذا عقیده #شیعه این است که انسان در انجام اعمال خوب یا زشت دارای اختیار بوده و این اختیار نیز به اراده خداوند متعال بر می گردد. یعنی خدا اراده کرده که انسانها در زندگی دنیوی شان با اراده و اختیار خودشان مرتکب اعمال نیک یا زشت بشوند.
به عبارت علمی تر اینکه اراده انسان در طول اراده خداوند متعال است و نه در عرض آن.
📚در محضر علامه طباطبایی
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دعوت «سید حسن نصرالله» به پویش جهانی #اجتماع_قلبها
🔹قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه و دعای فرج
🔸امشب؛ ساعت ۲۲
🔹در بیش از ۴۰ کشور جهان همراه با دیگر منتظران منجی
#نیمه_شعبان
#طلب_منجی_موعود
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
💠 شبهات کرونایی و پاسخ حجت الاسلام قرائتی
❓سوال: آیا ویروس وارد #حرم امام میشود؟
✅ حرم که ساختمان است، ویروس وارد بدن امام هم میشود. مگر امام رضا علیهالسّلام با زهر به شهادت نرسید؟ مگر امام حسین علیهالسّلام زیر سُم اسب نرفت؟ مگر با خنجر سر از بدن مطهر امام جدا نکردند؟
❓نقش دین در شرایط ویروس #کرونا چیست؟
✅ چه دین داشته باشیم و چه نداشته باشیم، ویروس کار خودش را میکند. اگر پا روی شیشه و چاقو بگذاری، میبُرد. خواه آیت الله باشد یا آدم معمولی.
❓پس نقش #دین چیست؟
✅ دین امام خمینی میسازد، قاسم سلیمانیها میسازد. ما فکر میکنیم که چون جمهوری اسلامی است، نباید مشکل داشته باشیم، نباید بیماری داشته باشیم، این تفکر اشتباه است.
معنای دین این نیست که هیچ کس هیچ غصهای نداشته باشد. اینها توقعات بیجاست. دین درمان ویروسهای باطنی، مثل حرص و بخل و نفاق است،
کارکرد دین چیز دیگری است. انبیاء و اوصیا که مؤمنترین افراد بودند، گاهی بیشترین سختیها را داشتند، مانند حضرت ایّوب ؛ گاهی در اوج قدرت و رفاه بودند مانند حضرت سلیمان. ولی در قرآن در سوره صاد تابلویی از این دو پیامبر در کنار هم قرار گرفته، و درباره هر دو میفرماید :《نِعمَ العَبد》.
امام حسین گاهی در کودکی روی دوش پیغمبر بود، و در کربلا زیر سُم اسب. ولی آنچه امام حسین را عزّت بخشید، راضی بودن به همه شرایط تلخ و شیرین بود.
✔️باید هوشیار باشیم و فریب افرادی را که در این روزهای کُرونایی، دین و اسلام و ائمه(ع) و اماکن مقدسه را نشانه رفته اند نخوریم.
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مرد جوانی از تراس منزلش در قاهره مصر با صدایی زیبا به مدت چند دقیقه ندای #لبیک_یا_حسین سر میده و تنها پس از چند دقیقه تمام محلات اطراف به تقلید از این کار زیبا، ندای "لبیک یا حسین" رو سر میدن..
#امام_زمان
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
متن سخنرانی کامل رهبر معظم انقلاب-نیمه شعبان.pdf
309.7K
🔰 متن کامل سخنرانی زنده رهبر معظم انقلاب به مناسبت #نیمه_شعبان
🔺بیانات #امام_خامنه_اي بازتاب ویژه جهانی داشته است
✔️حتما مطالعه کنید
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸نماهنگی بسیار جالب ودیدنی از سرود خیابانی نوجوانان درباره #امام_زمان و رجعت حاج قاسم سلیمانی با ایشان
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
🌀#خاطره کرونایی
✔️عملیات حمام بردن پیرمرد 87 ساله
#قسمت_اول
بیمارستان امام رضا(ع) که از سایت کرونایی ها خارج شد، خدا خواست و بیکار نشدم و توفیق پیدا کردم تا در نقاهتگاه جمکران در خدمت بیماران کرونایی باشم.
این بار حاج آقا برام شیفت صبح رد کرده بود
آماده شدم و رفتم سمت نقاهتگاه. پلیس همه ورودی های جمکران رو بخاطر نیمه شعبان بسته بود، بجز یکی که اونم به لطف هماهنگی های خوبی که نشده بود اجازه ندادن با ماشین شخصی رد بشم.
بالاخره هماهنگ شد و با ماشینی که سپاه برامون فرستاد اومدیم جبهه.
لباس رزم پوشیدم و عملیات با رمز «یا مهدی» شروع شد.
قرار بود اتاق 119 رو بطور ویژه پوشش بدم.
اتاقها رو یه رسیدگی کلی کردم و نوبت رسید به اتاق 119
همه خواب بودند و یواش یواش داشت خیالم راحت میشد که یهو یکی شون صِدام زد!
رفتم بالای سرش گفتم چی شده پدر؟ کاری داری بگو برات انجام بدم
با یه لحن ناراحتی گفت میخوام برم حموم، جون هر کی دوست داری منو ببر حموم، خیلی روحم در عذابه، 25روزه حموم نرفتم و..
گفتم حاجی یه لحظه صبر کن تا بیام
رفتم و ماجرا رو به مسئول بخش گفتم تا ببینم که بیمار میتونه بره حموم یا نه.
مسئول بخش گفت این مریض خطری آ، چون هپاتیت هم داره. ولی باز بذار از دکتر بپرسم ببینم چی میگه.
زنگ زد. دکتر گفت حموم نبرید.
منم تو دلم یه جورایی گفتم: بَدم نشد آ، حموم بردنش برای خودمم خطری بود، چون جدا از کرونا، هپاتیت هم داشت که میگن از راه بزاق هم منتقل میشه
و حموم هم جون میده برای بزاق دهان و تُف و فین..
برگشتم
بهش گفتم دکترت اجازه نداد بری حموم
خلاصه یه جورایی داشتم با چرب زبونی قضیه حموم رفتنش رو ماستمالی میکردم که از یادش بره
یه مدتی گذشت..
اومدم دیدم پیرمرده داره گریه میکنه و حال روحیش خرابه..
چندتا از بچه های کادر درمانی هم این حالشو دیده بودند
با خودمون گفتیم بابا اینجوری که نمیشه، بیشتر پیگیر حموم رفتنش شدیم و بالأخره دکتر اجازه حمام رو صادر کرد و تذکرات احتیاطی رو داد
(داخل پرانتز بگم که مریض به تنهایی نمی تونست حموم کنه و دکتر بخاطر خطری که برای ما هنگام شستن و نظافت مریض وجود داشت اجازه حمام کردن به اون بنده خدا رو نمیداد و احتیاط میکرد. دمت گرم دکتر که به فکر سلامتی همه مون هستی)
تجهیزات اومد
منم که داوطلب اتاق 119 شده بودم تجهیزات رو (شیلد، دستکش لاتکس، ماسک اضافی و..) مسلح کردم و به پیرمرده که چشماشو بسته بود گفتم: حاجی پاشو بریم حموم
چشماشو از خوشحالی باز کرد.. سر از پا نمی شناخت
حوله ام اونجاست بردارش.. خودم لیف و کیسه دارم بردارش.. لباس برام بیار.. زود باش.. صابون ندارم حالا چیکار کنم.. ببین شامپو کجاست...
واقعا احساس خیلی خوبی داشتم از اینکه میتونم بهش کمک کنم و مشکلی از مشکلات دوران طول درمانش کم کنم..
میدونم احساساتی شدی و داری به حال و روز خوب من غبطه میخوری ولی..
اینایی که براتون تعریف کردم روی خوش قضیه است.. اگه خودتون با افراد مسنّ نشست و برخاست داشته باشین متوجه میشین چی دارم میگم
خلاصه اینکه بعضی هاشون فوق العاده لجباز، یک دنده و رو اعصاب حرفه ای هستن ولی ما که وِل کنشون نیستیم، تمرین صبر میکنیم و اتفاقا تمرین خیلی خوبی هم هست برای خودسازی و خوش اخلاقی..
پیرمرد حمومیِ ما هم با تمام خوبی هایی که داشت جزو همین دسته از افراد بود، لذا عملیات بسیار سخت و نفس گیری داشتیم
دستشو گرفتم و از تخت اومد پایین
دستور داد که: حوله مو بردار
حوله خیلی بزرگی بود، بیشتر پتو بود تا حوله.. برداشتم
دستور بعدی: کیسه حمومم بردار
نمیشد بردارم، باید دوباره بر میگشتم و براش میبردم چون یه دستم درگیر خودش بود که مواظب باشم نیفته و دست دیگه هم درگیر حوله (پتو حوله ای یا حوله پتویی).. ولی تا دستورات کامل اجرا نمیشد دیگه راه نمیرفت.. همش میگفت کیسه مو بردار، کیسه مو بردار، زود باش بردار، کیسه مو بردار..
به زور مهربونی و قربون صدقه رفتنش راضی شد بریم تو حموم بشینه تا برگردم وسایلاشو براش ببرم
آدم ویلچر لازمی هم نبود که براش ویلچر بیارم تا وسایلا رو خودش بغل کنه بریم.. اصلا ویلچر میاوردم چی میشد.. وای.. بگذریم
صندلی گذاشتم نشست و وسایل حمومشو آوردم.. یهو یادم افتاد که تا لخت نشده بپرم براش لباس بیارم، لباس تمیز یادم رفته بود..
همین که در حموم رو باز کردم گفت کجا؟ من تنهایی نمیتونم حموم کنم.. گفتم میرم برات لباس تمیز بیارم، زودی میام فدات شم
آقا یعنی چشمتون روز بد نبینه، شروع کرد به گفتن حرفای... و اینکه چرا همون اول نیاوردی که معطل نشیم ..واویلایی شد که نگو..
25 روز بی حمامی رو تحمل کرده بود ولی این دو دقیقه رو.. صبرش تموم شده بود.. بهش حق می دادم.. ولی خب یادم رفته بود چیکار میکردم..خودمم ناراحت شدم که چرا فراموشش کردم..
ادامه دارد..
#کرونا_را_شکست_میدهیم
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
🌀#خاطره کرونایی
✔️عملیات حمام بردن پیرمرد 87 ساله
#قسمت_دوم
(البته همین 25 روزی هم که میگفت، جزو عملیات فریب و بزرگنمایی بود، چون آمارشو گرفته بودم، جمع بستری بیمارستان و نقاهتگاهش دو هفته هم نمیشد)
ازش عذرخواهی کردم و سه سوته پریدم و یه دست لباس تمیز براش آوردم
کمکش کردم که لباسهاشو در بیاره
ازش اجازه گرفتم و آب رو باز کردم.. با نظر خودش میزان گرمای آب رو براش تنظیم کردم
صندلی رو بردم زیر دوش آب.. همین که نشست و آب بهش خورد یهو با یه حالتی و با تمام وجودش گفت :
اوووفِیْیییش...اوووووفِیْیییییییشش...اوووفِییییییییش..
با خودم گفتم یاااااا ابالفضل دیگه چی شد؟واویلا..!! که متوجه شدم «اوفیش» گفتن هاش از شدت خوشحالیه و داره کِیف میکنه.. اینجا بود که منم با تمام وجودم خوشحال شدم و کِیف کردم
دعاهاش شروع شد، الهی خیر از جوونیت ببینی.. عاقبت بخیر بشی.. همیشه سالم باشی و..
نوبت رسید به شستشو
بازم با قربون صدقه راضیش کردم کیسه نکشه چون از قبل میدونستم پوستش حساسه و کیسه کشیدن ممکنه موجب خونریزی بشه و کار دستمون بده
با صابون و شامپو حسابی شستمش
(البته برای شستن جاهای خصوصی از خودش کمک میگرفتم و خودشم تو کار شستشو همکاری خوبی داشت)
کار شستشو تموم شده بود ولی..
از حموم بیرون نمی اومد و از زیر دوش تکون نمیخورد
با خودم گفتم بذار خوش باشه، خیلی وقته آب به تنش نخورده، بذار لذتشو ببره..
چند دقیقه ای به همین حالت گذشت..
چندباری بهش گفتم: حاجی تموم شد دیگه میخوام آب رو ببندم
اجازه نمیداد.. اگر هم بدون اجازه و رضایتش آب رو می بستم واویلا می شد
(البته اینم بگم آ اگر کاری یا چیزی برای مریض ضرر داشته باشه با کمال احترام و خوشرویی قاطعانه کارم رو انجام میدم و در این موارد با هیچ بیماری شوخی ندارم)
بالأخره به کمک صلواتهای پشت سر همی که فرستادم راضی شد که آب رو ببندم و بیاد بیرون
خشکش کردم.. لباس پوشید و راه افتادیم به طرف اتاق 119
تختش رو براش مرتب کردم و دراز کشید و دو تا پتو و دعا به جون ما..
همش میگفت تو چقدر خوش اخلاقی، چقدر خوبی، چقدر مهربونی..
رفتم بیرون و بعد یه مدتی برگشتم
حفاظ تختش بالا نبود.. حفاظش رو بردم بالا..
گفت نبر بالا.. دوست ندارم.. خوشم نمیاد..
گفتم نمیشه فدات شم.. باید بالا باشه تا خدای نکرده یه وقت نیفتی پایین و براش توضیح دادم که نمیشه
چندباری تکرار کرد که دوست ندارم و حفاظ نمیخواد.. منم قبول نکردم
یعنی کلّا نمیشه اینجور جاها کوتاه اومد.. اصلا اتاق 119 برای بیمارانی تدارک دیده شده که نیاز به مراقبت بیشتری دارند.. و کوتاه اومدن یعنی نادیده گرفتن سلامتی اونا..
شروع کرد به بنده نوازی..
حالا دیگه میگفت تو چقدر بد اخلاقی، تو چقدر لجبازی، تو چقدر آدم جَری هستی، بد اخلاق..😂
جالبه .. توی یه مدت کوتاه.. ظرف چند دقیقه برام اتفاق افتاده بود:
هم #دعا و هم ...
ولی حموم خیلی برای روحیه ش خوب بود..
چند ساعتی تخت خوابید و حالش خیلی بهتر شده بود.
❤️خاطره از: طلبه جهادی
✅ تعجیل در ظهور آقا امام زمان(عج) و سلامتی همه مریضا و دفع بلای کرونا «صلواااااات»
#کرونا_را_شکست_میدهیم
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀#خاطره کرونایی
✔️خاطره یه طلبه جهادی
(بخش تجهیز فوت شدگان کرونایی)
یه روزی که چند تا جنازه آورده بودن یکی از همه سنگین تر بود
چهارنفری به زور تونستیم جنازه شو از زمین برداریم و بزاریم روی سکوی غسل..
کاور رو باز کردم عجیب بود
کل بدن خالکوبی بود
یک جوون چهارشونه درشت هیکل با کلی خالکوبی های عجیب و غریب و خطهایی که یادگار تیزی و دعوا بود
خلاصه مشخص بود که از اون گنده لات ها بود...
برام جالب بود... کسی که احتمالا یه عمر نفس کش میطلبید و خیلیا از دیدنش نفساشون تو سینه حبس میشد؛ خودش با یه ویروسی که به چشم نمیاد نفسش گرفته شده بود
.
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ 😔
ای انسان؛ چه چیز تو را نسبت به پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟
.
روی سینه چپش هم یه خالکوبی نوشته بود که وقتی خوندم مبهوت شدم :
«موریانه ها کامتان تلخ باد، این تن که میخورید پر از حسرت های شیرین بود»
.
دعا کنید همه عاقبت بخیر بشیم...
التماس دعا...
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
🌀#خاطره کرونایی
✔️ ایستگاه پرستاری
#قسمت_اول
چند روز بیشتر از شناسایی و شیوع ویروس کرونا نگذشته.. شایعه پشت شایعه.. ناهماهنگی مسئولان ارشد دولتی.. اخبار و افکار منفی..
فضای روانی عجیب و غریبی بر جامعه حاکم شده و اضطراب و ترس و تردید بیشتر مردم را فرا گرفته بود.. مردم لحظات پُر استرسی را تجربه می کردند.. و توپخانه رسانه ای دشمن بی وقفه و با تمام توان مشغول کوبیدن امنیت روانی مردم بود..
آشوبی به پا شده بود.. آشوبی در دل فرزندان ایران.. هنوز آتش آسمانی شدن «سردار شهید» در دلهایمان شعله ور بود.. که ناگهان مهمانی ناخوانده و منحوس به جان ایران افتاد..
نام هولناک مهمان به تنهایی کافی بود که با شنیدنش، میزبان پرچم تسلیم را بالا برده و جام مرگ را بی اختیار سر بکشد..
ویروس کرونا.. کوئید 19..
اما.. وارثان خونهای پاک شهدا.. مؤمنان به الله و محمّد(ص) و شیعیان علی(ع).. همان دلدادگان راه ولایت.. مثل همیشه کالجبل الراسخ، استوار همچون کوه ایستادند و صدای نعره های دلاورانه «هَل مِن مبارز» آنها در میدان جهاد و عمل، دلهای مضطرب و نگران را آرامشی بخشید.. عاشقان به صف شدند.. دستی به دعا و دستی به قبضه شمشیر.. مردانه قد عَلم کردند و..
خب دیگه سوادم تَه کشید.. دیگه بیشتر از این نمیتونم لفظ قلم حرف بزنم..😜
تو این بحرانی که گرفتارش شده بودیم، جدا از «وزارت بهداشت و سپاه و ارتش» - طلّاب، بسیجیها، مسجدیها و نیروهای مردمی هم از همون اوایل وارد گود شده بودند.. جبهه جنگی شده بود واسه خودش.. هر کس یه گوشه ای از کار رو گرفته بود و مشغول برنامه ریزی و ساماندهی نیروهای خودش بود..
با دیدن این صحنه ها، بزرگترا به یاد خوشِ عاشقانه و عارفانه های روزهای زمان جنگ افتاده بودن و ما کوچیکترا هم به یاد خاطراتی که از شهدا و فداکاری هاشون شنیده بودیم، از این همه شور و شوق و ایثار و انسانیتی که می دیدیم لذّت دنیا و آخرتو میبردیم..
برای رفع نواقص و کمبودها، فراخوانهایی در فضای مجازی و حقیقی برای کمکهای مردمی زده میشد.. و مردم هم مثل همیشه پای کار بودند و کمک میکردند..
گروههای زیادی تشکیل شد.. هر مسجد و محله و هیئت و صنفی برای خودش گروههایی تشکیل داده بود.. و هر کس بسته به توانایی خودش کمکشون میکرد..
عرصه های فعالیتشون هم متنوع بود.. بخشهای ضدعفونی.. خیاطی.. حمل و نقل.. آشپزخانه.. آبمیوه گیری.. بسته بندی.. تدارکات و..
اما هنوز یکی دو تا از بخشهای اصلی از نیروی جهادی خالی بود.. دلیلش هم این بود که هنوز بهشون اجازه ورود و فعالیت نداده بودند.. یکی بخش «تجهیز و تغسیل اموات» و یکی بخش «همراه بیمار» کرونایی ها..
ولی کار جهادی که نشد نداره.. بالأخره راه این دو بخش باقیمانده نیز با تلاشها و پیگیریهای مستمر طلاب جهادی و فتوای مهم مقام معظم رهبری باز شد..
ظرف مدت کوتاهی تعداد نیروهای داوطلب برای خدمت در بیمارستان ها و غسالخانه ها به حدی زیاد شد که کار به نوبت دهی و ثبت نام و آزمون و امتحان کشید..
و خب معلومه که مثل همیشه، توفیقِ خدمت نصیب اوّلین ها شد.. السابقون السابقون اولئک المُقرّبون..
(هنوزم که هنوزه تعداد زیادی از جهادی های داوطلب توفیق خدمت در این دو بخش رو پیدا نکردن.. به دو دلیل : به سرعت ظرفیت نیروهای جهادی بیمارستان ها و غسالخانه ها تکمیل شد.. دلیل دومم اینه که شکرخدا تختهای بیمارستانهای کرونایی خلوتتر شده و خیلیها خوب شدن و فعلا نیازی به نیروهای بیشتر پیدا نشده)
با اجازتون یه زیرنویسم میرم که عذاب وجدان نگیرم🤓
مردم عزیزم همچنان بهترین کار برای حفظ سلامتی و قطع زنجیره انتقال بیماری، ماندن در خانه و رعایت کامل نکات بهداشتی است، با تشکر.👏
خب دیگه خاطره شروع شد..😉
با اینکه جزو اولین ها نبودم ولی یه جوری خودمو بهشون چسبوندم و خادم شدم..
شیفت صبح بودم.. آماده شدم و حرکت کردم..
به بیمارستان که رسیدم یه بسم الله گفتم و لباس مخصوص رو تنم کردم.. رفتم بالا..
طبقه سوم بخش جراحی مردان.. که حالا شده بود بخش کرونایی ها
رسیدم به ایستگاه پرستاری..
سلام و احوالپرسی تموم شد و رفتم سمت اتاق بیمارا..
ادامه دارد..
#کرونا_را_شکست_میدهیم
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
🌀#خاطره کرونایی
✔️ ایستگاه پرستاری
#قسمت_دوم
(یه توضیحی بدم : بخش کرونایی ها قرنطینه است و ملاقات ممنوعه.. وقتی که افراد بستری میشن یهویی تنها میشن و از لحاظ روحی توی فشارخیلی زیادی قرار میگیرن .. اینجاست که جهادی ها بجای خانواده ی بیمار، همراه شون میشن و کارهاشون رو انجام میدن و همه جوره کمکشون میکنن.. خلاصه اینکه نمیذارن بیمار زیاد احساس تنهایی و افسردگی بکنه.. نتیجه ش هم این میشه که به یاری خدا روحیه ها بالا میره.. سیستم ایمنی تقویت میشه و حالشون رفته رفته بهتر میشه، کادر درمانی هم زیاد خسته نمیشن)
تک به تک اتاقها رو سر زدم.. حال و احوالپرسی جُون داری با بیمارا کردم و کارهاشون رو براشون انجام دادم..
از اتاق آخر که بیرون اومدم یهو یکی از پرستارا جلومو گرفت.. یه نگاهی بهم انداخت و گفت: شما؟؟؟ گفتم : جهادی هستم.. به مریضا کمک میکنم..
با یه نگاه معناداری ور اندازم کرد و گفت : یه سر به اتاق 3 بزنید، مریضش چیزی نخورده تا حالا. بهش گفتم : تازه آبمیوه دادم خورد ولی حتما بازم بهش سر میزنم..
با خودش یه تعجباتی کرد و رفت.. تعجّبش بجا بود چون مریضش خیلی نمیتونست چیزی بخوره و منم به سختی و با کمک ترفندهای مخصوص طلبگی تونسته بودم آبمیوه شو بهش بخورونم..
(داخل پرانتز: بعضی از پرستارا ما رو می شناختند و اگه کاری بود به اسم صدامون میزدند ولی خیلیها هم به اسم نمیشناختند و جهادی صدامون میکردن..)
یه مدتی گذشت..
رفتم ایستگاه پرستاری.. یکی شون به اسم صدام زد و گفت : آقای رسولی مریضِ تخت 9 چیزی لازم داره؟
خواستم جواب بدم که یکی پرید وسط حرفمون.. همون پرستاری بود که وراندازم میکرد.. با یه حالتی که انگار کشف بزرگی کرده باشه، گفت :
- شما مگه آقای جهادی نبودید؟
- بله
- پس چرا دو تا فامیل داری؟؟؟
توی بن بست عجیبی گیر افتاده بودم.. یعنی به زور خودمو نگه داشته بودم که نترکم.. تا اینکه خدا به دادم رسید و یکی از دوستاش با خنده بهش گفت : آی نمیری تو رو.. خخخ.. چه سوتی ای دادی.. خب اینا همشون نیروی جهادی ان دیگه.. اینجا بود که همگی زدیم زیر خنده.. و منم یه نفس راحتی کشیدم..😂
(مخلص و ارادتمند همه پرستارای جان بر کف هم هستیم، خدا قوت)🌹
✅تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) و دفع بلای کرونا «صلواااات»
❤️خاطره از: طلبه جهادی
#کرونا_را_شکست_میدهیم
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝