eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
546 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
کدوم یکی از رمان‌ها رو بیشتر از همه دوست داشتید؟ می‌خوایم باهم نقد و تحلیلش کنیم...😎 نظرسنجی 👇🏻 https://EitaaBot.ir/poll/1lu6
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 #موجنامه به قلم: #کوثر_سادات_مصباح خودم را مجبور کرده‌ام که دقیق به ا
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 به قلم: به محض اینکه چمدان‌ها را در ویلا مستقر کردیم رفتیم برای زیارت دریا. قرار بود فقط بریم ببینیم و برگردیم؛ که بعد از استراحت، درست حسابی برویم لب آب. باهمان لباس‌های توی راه رفتیم کنار ساحل. مردها با لباس و بی‌لباس در آب بودند. خانم‌ها هم پاچه‌ها را بالا زده بودند و پاهایشان در آب بود. نمی‌دانم چون شلوغ بود نرفته بودند شنا یا چون خوششان نمی‌آمد؛ چون به قیافه‌هاشان نمی‌آمد با کسی رودربایستی داشته باشند. ساحل برای من لذت تماشای آب و ابرهای متراکم آسمان و ماسه‌های ساحل است؛ برای پسرها ولی متفاوت‌تر بود، پرشورتر و خطرناک‌تر! خطر غرق شدن یک طرف، هرز رفتن نگاه و... یک طرف! اخیرا این درگیری به درگیری‌های ذهنی‌ام اضافه شده که بعضی مکان‌ها را باید برویم یا نه؟ منظورم جاهایی است که دیگر اروپا شده و همه رنگی‌رنگی هستند...! مکان‌های زیبا و خوش آب و هوایی که انگار دیگر مال آدم‌های مذهبی نیست و متدینین فقط باید بروند مسجد و امام‌زاده. تفریحشان هم نماز شب باشد و بس! البته اصل مشکل برمی‌گردد به این که از همان اول عرصه را خالی گذاشتیم؛ ولی الان که دیگر عرصه جولانگاه دیگران شده نمی‌دانم وظیفه چیست؟ برای منِ دختر شاید خیلی طوری نباشد ولی مردان نجیب خیلی اذیت می‌شوند. آنقدری که شاید اگر یک مرد سر به راه به جای رفتن به چهارباغ با خانمش، در خانه بشیند، خیلی بهتر باشد. و اصلا با توجه به روحیه و ساختار آفرینش جنس مرد، نرفتن و تفریح نکردن و افسردگی گرفتن و خیلی خیلی بهتر از رفتن به مکان‌های متداول و عرف برای تفریح باشد! آن‌وقت می‌رسد به جایی که الان هست. که تفریح محدود می‌شود به مسجد و امام‌زاده و مشهد و اعیانی تفریح‌ها هم بشود سفر خارجی عراق! بگذریم. برادرها، خیلی سریع به دل دریا زدند و من ماندم و چادرم. و کلی باید و نباید و آخرش هم نفهمیم چه شد. فقط وقتی به خودم آمدم دیدم وسط دریا هستم و یک موج بلند تا روی سرم را خیس کرد! برای حفظ پوشش اسلامی با همان چادر به دل دریا زدم و با پسرها(همه محرم بودند) رفتیم وسط آب. جایی رفتیم که اطرافمان کسی نبود. من هم کامل تا زیر چانه در آب بودم که چادر خیسم نچسبد به تنم و از دور کسی ببیند و... البته باقصد در آب امدن نیامده بودم. همینطوری فقط میخواستم کمی پایین پایم خیس شود. ولی بعد که دیدم چادر چسبید به پایم مجبور شدم کامل بروم در آب! موج ها بلند بودند. وقتی می‌آمدند گاهی از روی سرم هم رد می‌شدند و وقتی می‌رفتند آب می‌آمد تا زیر کمرم. برای همین نشستم و با موج روی آب بالا می‌رفتم و پایین می‌آمدم که حجابم حفظ شود. همان جا بود که تصمیم گرفتم بنویسم. همان جایی که روی موج سوار بودم و با تلاطم دریا متلاطم می‌شدم. پسرها می‌ایستادند و وقتی موجی می‌آمد، از پشت خودشان را رها می‌کردند در آب. موج بلندشان می‌کرد و می‌انداختشان جلوتر. غش‌غش می‌خندیدند و منتظر موج بعدی بودند. در همه حال هم حواسشان به من بود که از گردن به پایین بیرون آب نباشم. وقتی قرار شد بیرون بیایم، برایم یک چادر خشک مدل حسنا آوردند و دونفری اطرافش را گرفتند. طوری بازش کردند که یک تونل درست شد و من دقیقا وسط تونل از آب بلند شدم. حسنا را روی چادر خیس زیری چفت کردم و محکم و استوار از وسط ساحل رد شدم و به سمت ویلا رفتم. دو نفر در کنارم حرکت کردند و پوشش دادند. یک نفر هم از پشت چادرم را گرفته بود که نچسبد به چادر خیس زیری که چسبیده به لباس‌های خیس که چسبیده به بدنم و بدن‌نماست! لذت جدید و خاصی بود شنا در دریای مواج. ولی آخرش هم نفهمیدم آیا با توجه به فضا، کار درستی بود یا نه... —••÷[مِـصــــــــــــــبَــاحـــ❀ ]÷••— ⚠️ادامه دارد... http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کدوم یکی از رمان‌ها رو بیشتر از همه دوست داشتید؟ می‌خوایم باهم نقد و تحلیلش کنیم...😎 نظرسنجی 👇🏻 https://EitaaBot.ir/poll/1lu6
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 #موجنامه به قلم: #کوثر_سادات_مصباح به محض اینکه چمدان‌ها را در ویلا
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 به قلم: دو سه بار وسط جاده مداحی‌ها را قطع کردم و سعی کردم تمرکز کنم. دائم با دقت به کوه و کمر نگاه می‌کردم، بلکه یک سوژه پیدا کنم که یا طنز باشد یا عرفانی یا فلسفی. که بنویسم برای موجنامه چند روز دیگر. ولی هرچه کردم نتوانستم جز لذت برن از منظره کاری انجام بدهم. برای همین فقط توصیف می‌کنم. یک فیلم با سرعت تند هم ضمیمه این متن می‌کنم که شما هم اندکی از آن را ببینید. مسیر را اشتباه رفتیم و به جای جاده ساحلی، سر از دل جنگل‌های کوهستانی درآوردیم. یک جاده دوطرفه تک‌بانده است. یک طرف قله کوه است، پوشیده در درخت. یک طرف دره است، آن هم پوشیده در درخت. درختان خیلی بلند و قطور هستند. تنه درختان از خزه سبز است. با اینکه ظهر است ولی هوا بسیار خنک است. خبری هم از خورشید نیست. ابرهای متراکم کاملا آسمان را پوشانده‌اند. ماده پیچ در پیچ و سربالایی است. از توی «نشان» که نگاه می‌کنم مسیر پیش رو، مثل موهای فرفری دخترکی است که بعد از حمام شانه نزده! چیزی فراتر از پیچ در پیچ بودن. بالای کوه‌ها مه غلیظی است. یعنی از پنجره که بیرون را نگاه می‌کنی لبه اتصال زمین و آسمان دالبر دالبر است. گِرد گرد درخت ها که محو می‌شوند در مه سفید که کل آسمان را گرفته. انگار خدا براش بلور را گرفته دستش(یک ابزار در فتوشاپ برای محو کردن) و بین آسمان و کوه‌ها را محو کرده. جلوتر که رفتیم(در حقیقت بالاتر) وارد مه شدیم. دقیقا وارد خود ابر شدیم، بالای کوه. هوا خیس بود! شیشه جلوی ماشین پر بود از قطره های ریز ریز آب. دستم را بیرون گرفته بودم که ابرها را حس کنم. حس خیسی بود! مه شکن ماشین را روشن کردیم(😉). بالای سرمان سفید بود، جلوی و عقبمان سفید بود، پایین کوه هم سفید. گیر کرده بودیم توی ابر... —••÷[مِـصــــــــــــــبَــاحـــ❀ ]÷••— ⚠️ادامه دارد... http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
کدوم یکی از رمان‌ها رو بیشتر از همه دوست داشتید؟ می‌خوایم باهم نقد و تحلیلش کنیم...😎 نظرسنجی 👇🏻 https://EitaaBot.ir/poll/1lu6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Hamed-Zamani-Mah-Neyze-Ha.mp3
6.47M
🥀 حی علی البکاء حی علی البکاء فی ماتم الحسین مظلوم کربلا...🏴 🎤حامد زمانی/عبدالرضا هلالی http://eitaa.com/istadegi