eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
665 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش ثنا گویم کسی را که خدا باشد ثناخوانش چسان توصیف مردی را کنم که ایزد منّان مُقدّر کرده او باشد پدر بر شاه مردانش همان والامقامی که به غیر از چارده معصوم خدا بر خیل خوبان جهان داده ست رُجحانش یگانه مؤمني که طبق قول حضرت باقر بُوَد سنگین تر از ایمان کُلّ خلق ؛ ایمانش چگونه جان پیغمبر نخوانم آن کسی را که کسی مثل علی عالی اعلاست جانانش به شُهرت مؤمن آل قریش و سیّد بَطحاست اگر چه داده است عبدالمُطلّب،نام،عِمرانش بنازم شهسواری را که وقت حفظ پیغمبر علی در سِنّ کم بوده ست با رغبت به فرمانش بُوَد نام عروس و همسرش با مادرش یکسان خدا اینسان به نور فاطمه کرده درخشانش به طعن خار از زیبایی گل کم نخواهد شد چه غم گر کافری او را بخواند نامسلمانش علی وقتی قسیم جنّت و نار است،بابایش بُوَد همسایه ی ختم رُسُل در باغ رضوانش همانطوری که از اوّل موحّد بود ابوطالب به اسلام حقیقی ختم شد بی شُبهه پایانش چه دردی داشت داغ رفتنش که در عزای او علی و مصطفی و فاطمه بودند گریانش علی هنگام غسل او دل دریایی اش می سوخت که می افتاد روی نعش بابا اشک چشمانش گمانم یاد چندین سال بعد افتاد که باید بشوید نیمه ی شب یاس را در بیت الاحزانش
ای عموی حضرت خورشید ، ای فرزند ماه ای برای آخرین پیغمبرِ حق ، تکیه گاه ... بهترین یار و ملازم ، بهترین پشت و پناه ذوب در دین خدا گردیدی از آغازِ راه عطر اَکملت لکم با تار و پودت شد عجین نوش جانت باد آغوشِ امیرالمؤمنین ... وارث کعبه تو هستی سید بطحا تویی ابن ساقی و ابا ساقی تویی ، سقا تویی ما سراپا تشنه ایم و حضرت دریا تویی صاحب نورِ علیِ عالیِ اعلا تویی ... ای که هردم می‌چکد از هردمت جوشن کبیر دستگیر عالمی پس دست ما را هم بگیر لحظه ای که بوی باران ابابیل آمده از فراز آسمان ها سیل سجیل آمده یا سپاه ابرهه با لشگر فیل آمده... یا زمانی که به کوهِ نور ، جبریل آمده شاهدِ اعجاز و اسرارِ نبوت بوده ای بر سرِ سجاده های وحی دعوت بوده ای لحظه ای که کعبه آغوش خودش را باز کرد یاعلی گفت و مسیری تازه را آغاز کرد... جعفر طیار با عشق علی پرواز کرد تا فلک این ذکر زیبا را طنین انداز کرد نسل در نسل تو با شور شهادت زنده است با رشادت های تو دین خدا پاینده است رسم تو دلدادگی بود اسم تو عبد مناف در شب موی محمد می نمودی اعتکاف یار غارش بودی و با دشمنانش در مصاف سال ها گِردِ رسول الله بودی در طواف کعبه ی حاجات تو چشم رسول الله بود دیده ی حق بین تو تفسیرِ لا اکراه بود... غرق بودی در شکوه قل هوالله احد مست بودی دائم از صهبای الله الصمد معنی نورٌ عَلی نور همسر بنت اسد از ازل نور علی با توست تا شام ابد پس بخوان در هر سحر با حضرت پروردگار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار غربتِ شعبِ ابیطالب پریشانت نکرد تندبادِ حادثه درگیر طوفانت نکرد ای پدر ، این ناگواری ها پشیمانت نکرد تو مسلمان بوده ای احمد مسلمانت نکرد بی‌گمان مشمول لطف حضرت صاحب شده است هر که مجنون علی بن ابیطالب شده است ...
نام تو به روی لب مکرر دارد در دل غم داغ تو پیمبر دارد یک لحظه به ایمان شما شک نکند هر کس که به دل ولای حیدر دارد
دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا از هرکه بود  درد ،  علی بیشتر کشید چشمش که بست حضرت عمران اهل بیت مولا به روی گونه او چشم تر کشید چل سال هی به گرد پیمبر طواف کرد چل سال روی سینه خود یک سپر کشید تا داشت جان برای نبی سینه چاک کرد تا داشت سر برای خدا دردسر کشید تا مرتضی به دوش پیمبر شود خلیل یک عمر منتظر روی دوشش تبر کشید در شِعبِ او سه سال پیمبر پناه داشت با هرچه داشت، او همه را زیر پر کشید مادر ، عروس ، همسر او فاطمه شدند با عشق ، نام  فاطمه‌ها را به زر کشید شیر آورد زنی که خودش  شیررزاده است  از اوست  نعره  شیرِخدا در خطر کشید شعرش حماسه بود علی را رجز به رزم عزمش بلند و جام بلا را به سر کشید تیغی بجای خویش و یکی هم بجای او  گر مرتضی به معرکه تیغ دوسر کشید او شد کفیل و ارث  شد از او سقایتش عباس اگر لباس کفیلی به بر کشید داغ پدر کشید علی و زمین نخورد داغی که  خورد بر جگرش  پشت در کشید آخر مدینه دید علی مو سفید شد وقتی که  وای فاطمه را از جگر کشید
کسی از شعر ، از توصیف از اندیشه آن سوتر کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر   کسی بشکوه ، همچو بوقبیس و صور و نور است او نفس گیر است وصف نام او صعب العبور است او   به جا مانده است در دوران هزاران رمز و راز از او سخن گفته است در لفافه تاریخ حجاز از او   به تکلیف ازل باید برون از وزن و از قالب تمام عمر بنویسم ابوطالب ابوطالب   ابوطالب که آرامش گرفت آرام از لحنش نمک گیر است دنیا تا ابد از سفره پهنش   برای زنگیان لبخندهایش حکم آزادی است کلید کعبه دور گردنش میراث اجدادی است   بخوان او را که طعم واژه هایش چون رطب باشد قلم در دست او چون رقص شمشیر عرب باشد   زمین نشناختش در آسمان پیچیده آوازش بخوان او را بخوان ابیات لامیه است اعجازش   دلش مانند آتش زیر خاکستر حرارت داشت که پنهان بر سر سجاده با توحید خلوت داشت   چه توحیدی که در اندیشه انسان نمی گنجد که ایمانش درون کفه میزان نمی گنجد   به قرآن از صمیم قلب بر این باورم مردم اگر ایمان او کفر است من هم کافرم مردم در آن دوران که دوران گرم انکار محمد بود ابوطالب به تنهایی هوادار محمد بود   به توصیف وجودش این سخن از مصطفی کافیست که در شعب ابوطالب ، ابوطالب مرا کافیست   زمینی نیست آغوشش پر از رمز و پر ازراز است چه دستی دارد او احمد نواز است و علی ساز است   خدایی که علی را با محمد آشنا کرده مساجد را در آغوش ابوطالب بنا کرده   به قرآن از صراط مستقیمش قبله بود آگاه به استقبال فرزندش ترک برداشت بیت الله   هلا شاعر هر آنجایی که غم شد بر دلت غالب بگو آهسته با خود یا علی ابن ابیطالب   تو سلطان نجف هستی ، پر از دُر کن جهانم را در ایوان طلایت از طلا پر کن دهانم را   خودت تقدیر شعرم را پر از شور و شعف بنویس برایت از پدر گفتم ، برایم یک نجف بنویس  
کدام شعر به وصفش سر خطر دارد؟  به وصف او که خودش شعرهای تر دارد! تمام شعر جهان یک طرف، مقابل آن  قصیده ای که مدال از پیامبر دارد بگو به قوم عرب مصرعی مشابه آن  بیاورد هر کس دعوی هنر دارد به ارث برده علی از پدر دلیری را  به وقت معرکه چون شیر اگر جگر دارد!  فضایلش را از فاطمه سوال کنید  عروس خانه از این رازها خبر دارد کسی که گفته مسلمان نبود ابوطالب  بیاورد سند معتبر اگر دارد به مدحت پدری که علی ست فرزندش  سزاست کعبه ی شعرم شکاف بردارد! به حول محور او واژه واژه ی غزلم قدم برهنه به رسم طواف بردارد کسی که سینه ی اشعار کفر را بدرد  اگر که تیغ بلیغ از غلاف بردارد به پای مصرع شعرش نمی رسد حتی جهان واژه اگر ائتلاف بردارد! 
ابوطالب شدی و دست حق در آستین داری چنین نور امیرالمومنین را در جبین داری به صورت نور حیدر را به سیرت حسن احمد را جمالی آنچنان داری کمالی اینچنین داری  زمان از تو زمین از تو امان از تو امین از تو ستون آسمان ها هستی و پا بر زمین داری مسلمان بوده ای وقتی نبود اصلأ مسلمانی بدین ترتیب دین داری و عمری درد دین داری بلاغت در سخن داری دقیقأ مثل فرزندت به هنگام رجز خوانی کلامی آتشین داری از آن سو جعفر طیار از این سو حیدر کرار چه سهمی پیش آن داری چه ارثی نزد این داری نبی با رفتنت یک سال را سال عزا خوانده عجب جائی میان قلب ختم المرسلین داری اگر در خانه کس باشد همین یک جمله بس باشد همین بس که تو در خانه امیرالمومنین داری
انوار توحید است در جان ابوطالب شد کعبه زاده طفلِ دامان ِ ابوطالب این مرد بابای امیرالمومنین باشد طعنه زده بر خلق ایمان ابوطالب
بسم الله الرحمن الرحیم ابوطالب پر از مدح محمد بود دیوان ابوطالب که غیر از او نبوده در در دل‌وجان ابوطالب اگر حتی تمام مکه با او دشمنی می‌کرد شبیه کوه محکم بود پیمان ابوطالب چنان دین زیر دِین جان‌فشانی‌های او مانده که می‌نامند ما را هم مسلمان ابوطالب کسی حتی اگر فکر جسارت بر نبی می‌کرد طرف می‌شد به برق تیغ برّان ابوطالب به دستان خودش پروردگار عشق پرورده‌ست گلی مثل علی را در گلستان ابوطالب بنی‌هاشم مسیر رستگاری را نمی‌پیمود اگر سکّان نمی‌شد تحت فرمان ابوطالب بدون‌شک بدل می‌شد به ویرانه تمام شهر نمی‌افتاد اگر در دست عمران ابوطالب پیام آورده جبریل امین از حق به پیغمبر؛ که "آتش دور باد از حول دامان ابوطالب" کرامت نسل اندر نسل ارث خانه‌اش می‌شد اگر می‌شد کسی یک‌بار مهمان ابوطالب پیمبر سفره‌ی او را نمک‌گیر خودش کرده چه بنویسیم ما از برکت نان ابوطالب تمام روزی یکسال خود را با خودش می‌برد اگر یک‌وعده می‌آمد سر خوان ابوطالب به یُمن مقدم پاک رسول مهربانی‌هاست که حتی شعب شد ملک سلیمان ابوطالب محمد جای خود را داشت، اما در همان دیدار بحیرا بعد از او مانده‌ست حیران ابوطالب علی سر نهانش بود و باید پرده برمی‌داشت شکاف کعبه از این راز پنهان ابوطالب اگر آن سال را پیغمبر "عام‌الحزن" نامیدند سبب این شد که سنگین بود هجران ابوطالب روایت شد؛ "که بعد از مرگ دوزخ جایگاه اوست مسلمانی که شک دارد به ایمان ابوطالب"
. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم یا وصی الله یا ابوطالب سلام الله علیک  خدا نوشت که اسلام تو فقط باشد  فدای عشق سرانجام تو  فقط باشد خدا نوشت که در عهدِ بت پرستیِ جهل قبول حضرتش اِحرام تو فقط باشد  یتیم مکه به چشمان تو بزرگ شود  که وقف او همه ایام تو فقط باشد خدا نوشت که بر روی سایه‌ی عالم  همیشه سایه‌ی پُر احترام تو فقط باشد  بزرگِ عرش و قریشی  قریش می‌بیند که گِرد گرد امین ردِّ گام تو فقط باشد خدا نوشت که  قدرت عیان شود پس گفت :  که بعد نام علی نام تو فقط باشد کفیلِ حضرت احمد سلام ابوطالب  پناهگاه محمد سلام  ابوطالب اگر چه قدر تو نشناخت روزگار آقا  خدا کند به تو و نامت افتخار آقا  سلام سنگ‌صبور و سلام سایه‌ی شِعب  سلام مرد عطش ،  تیغ آبدار  آقا  سلام ای سپر سینه‌ی رسول الله  سپر تویی که علی هست ذوالفقار آقا  پدر تویی که پسر می‌شود ادامه‌ی تو  همیشه حیدرِ کرارِ کارزار آقا  پدر تویی که پسر می‌شود ولی‌الله   که از تو می‌رود اینگونه انتظار آقا چکامه‌های تو نهج‌البلاغه شد  یعنی که داری از پسر خویش اعتبار آقا علی به نام تو نازد   تو هم به نام علی علی بگو که بمیرم به احترام علی سر من است و بقیع است و آستان شما  پرِ من است و دخیلی به آسمان شما  همیشه اَشهدُ اَنَ علی‌ولی‌الله  همیشه عطرِ خدا بود در اذان شما  تمام  ابن ابی طالب اند بعد از تو فقط علی نه ، امامان ما ، به جان شما  عموی فاطمه سوگند بر عروست که  همیشه هست بر این سفره آب و نان شما کفیل حضرت احمد کفیلیت ارث است رسیده ارث شما هم به دودمان شما علی کفیل شد و بعد مرتضی ، عباس.. و شاعر توشده باز روضه خوان شما  ولی کفیل حرم شرمگین زینب شد که سایه‌ی سرشان آستین زینب شد (حسن لطفی ۴۰۰/۱۲/۰۹)✍ .
بند اول: میباره از دیده علی دلخون و غمدیده علی به مولا تسلیت بگید داغ پدر دیده علی واویلا// شکسته قلب مصطفی واویلا//پریشونه مولای ما واویلا// عزا گرفته مرتضی واویلا// آجرک الله یا علی بند دوم: زخم زبون ها رو دلش رو شونه ها کوه بلا با دلِ خون رفت و دیگه راحت شده از طعنه ها واویلا بیا و یا اباالحسن واویلا با سینه ای غرق محن واویلا تن پدر رو کن کفن واویلا آجرک الله یاعلی بند سوم: دل نگرون مرتضاست غم توی سینه اش میشینه میره و روی کبوده عروسشو نمیبینه واویلا//پیشِ امیرالمونین واویلا // فاطمه میخوره زمین واویلا //فاطمه میخوره زمین واویلا//آجرک الله یاعلی
ای حامی رسول.. عزم سفر مکن تازه به قلب من.. داغ پدرمکن بودی به لطف حق.. یاور برای من بی یاورم در این.. خوف و خطر مکن یا سیدالقریش ۲ _ مکه بدون تو.. زندان احمد است سوزان ز داغ تو.. قلب محمد است ای مومن قریش.. عالم فدای تو اندوه تو به دل .. همواره ممتد است یا سیدالقریش ۲ _ جان داده ای کنون.. بر دامن پسر اما به کربلا.. وای از دل پدر اکبر سپرده جان.. در دامن حسین قلب حسین تو.. گردیده پر شرر یا اکبر جوان ۲
ای خدا آفتاب حرم گردیده خاموش پدر قاسم نار و جنت ، شد کفن پوش چشم افلاکیان پر از کواکب شده بر پا عزای ابوطالب سیدی   سیدی   یا ابو طالب ...... چشم زمزم شده خون ، شکسته رکن ایمان جسم بابا بشوید علی با چشم گریان خون دل می چکد از چشم حیدر شمع قبرش بود اشک پیمبر سیدی........
بند۱ شکست دل پیغمبر برای ابوطالب بپا شده در مکه عزای ابوطالب فدای اشک دیده هات فدای نامَت یاعلی رفته ز دنیا پدرت سرت سلامت یاعلی آجرک الله یاعلی بند۲ بیا و ببین مولا که خون دل طاها شد دیگه پدرت راحت ز زخم زبون ها شد باید به سینه ات نهان توکوهی از محن کنی باید که با دست خودت تن پدر کفن کنی آجرک الله یاعلی بند۳ برای اباحیدر پسر نه حبیبی تو میره پدرت تاکه نبینه غریبیتو داره میره تا نبینه بین طناب دستای تو نبینه جای سیلیو رو صورت زهرای تو آجرک الله یاعلی
گرد یتیمی بر رخ مولا نشسته / آه و واویلا بابای مظلومش ز دنیا دیده بسته / آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله ...... دیگر امیر المومنین بابا ندارد / آه و واویلا بر روی خاک قبر او سر میگذارد / آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله ..... برای مظلومی او عالم بگرید /آه و واویلا کعبه بخواند نوحه و زمزم بگرید /آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله ...... مکه بگوید تسلیت یا رسول الله/آه و واویلا رفته زدنیا حامیت یا رسول الله / آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله ....... برای ختم الانبیا شد سال ماتم /آه و واویلا انداخته بر گردن خود شال ماتم / آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله ..... از غصه رنگ از صورت مولا پریده /آه و واویلا شوید تن بابای خود با اشک دیده / آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله ........ امشب کفن کردی تن بابای خود را/آه و واویلا اما حسینت بی کفن ماند به صحرا/آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله ...... پیکر پاک پدرت نشد جسارت / آه و واویلا پیکر پاک پسرت پر از جراحت / آه و واویلا یا اسدالله آجرک الله
تو والدِ مُرشدِ جبرئیلی بزرگ‌ِیک سلسله‌ی‌جلیلی تویی‌که‌درحقّ‌رسول‌اکرم هم‌پدری‌کردی‌وهم‌کفیلی عشق‌ تو از‌ ازل/بر دلم غالبه ذکر‌ پرواز من/یا ابوطالبه سیّد و سرور یاابوطالب یااباالحیدر یاابوطالب حامی قرآن یاابوطالب جان‌سنه‌قربان یاابوطالب ........ مایه‌ی‌دل‌گرمی‌‌ِمصطفایی کلید دار خونه‌ی خدایی وقتی‌بابای شیعه‌ها عَلیّه پس‌توپدربزرگ‌شیعه‌هایی ای‌که‌شخصیّتت/دوره‌از شائبه ذکر پرواز من/یا ابوطالبه حضرت والا یاابوطالب سیّد بطحا یاابوطالب روح باایمان یاابوطالب جان‌سنه‌قربان یاابوطالب ........ روح الامین فقیر آستانت ابراهیمه جزو شیعیانت وقتی‌بهت‌رطب‌میده‌پیمبر خدا‌خودش‌میگه‌که‌نوش‌جانت هم‌صلات‌من‌و هم‌صیام‌منی من‌غلام توام تو امام منی نفس پیغمبر حضرت حیدر اوّل و آخر حضرت حیدر قدرت یزدان حضرت حیدر جان‌سنه‌قربان‌ حضرت‌حیدر ........ کور بشه منکرت از حسادت اَنَا عُبَیدُکُ مِنَ الوِلادَة مرید‌اون‌پیمبرم‌که‌گفته ((النّظرُ اِلی‌عَلی‌عِبادة)) گفتن‌یاعلی یکدل و یکصدا نوش‌جان‌شما آی‌حلال‌زاده‌ها نعمتُ الله و قدرت‌ُ اللّهی آیتُ الله و حُجّتُ اللهی باطن قرآن حضرت حیدر جان سنه قربان حضرت حیدر
تسلیت تسلیت یا مظهر العجائب   از داغ ابوطالب چشم فلک از غصه تر شد بابای امت بی پدر شد واویلتا آه و واویلا واحزنا  واحزنا شد سال غم و محن میگرید ابالحسن علی شده تنها چه سخت است غسل تن بابا چه سخت است واویلتا آه و واویلا میگرید  میگرید خورشید دین با ماه اش قرآن و بسم الله اش میگرید پیغمبر اکرم کفن شده سقای حرم واویلتا آه و واویلا
فدای چشمان ترت آجرک الله یاعلی رفته زدنیا پدرت آجرک الله یاعلی سوختی از داغ پدر آه کشیدی ازجگر گریه کنان زدی به سر آجرک الله یاعلی امشب با سوزجگر با زهرا و پیامبر گریه کنید برپدر آجرک الله یاعلی تشییع باچه عزتی... فاطمه با چه حرمتی... دادت سرسلامتی آجرک الله یاعلی حرمت داشت این بدن نموده ای  غسل و کفن رخت عزا کنی به تن آجرک الله یاعلی علیِ کـــربلا مگــر ندیده بود داغ پدر؟ چرا نگفت یک نفر آجرک الله یاعلی گذرکن ازدشت بلا ببین علی کربلا نداره مهلتِ عزا آجرک الله یاعلی علی کربلا چرا نشدعزاکندبپا؟ بهر ذبیح بالقفا آجرک الله یاعلی گریه کن ای شاه نجف به روضه ی قتیل طف به قتل او زدند کف آجرک الله یاعلی تنش به خاک کربلا سرش بروی نیزه ها حرم میان شعله ها آجرک الله یاعلی
سیه پوش از محن شد بیت الحرام ایمان شد غریب و تنها شد اسلام با اشک حیدر     سوزند کواکب صلی الله علیک یا ابو طالب خون می بارد چشم کوثر و زمزم کفن شد پیکر ،  سقای حرم علی مانده و     کوه مصائب صلی الله علیک یا ابو طالب پیغمبر گشته زائر تربتش چشم ملائک گرید بر غربتش شد سال حزن و     سال نوائب صلی الله علیک یا ابوطالب
جواب یار پیمبر...بابای حیدر... بند اول پدرِ بابای خاک است و به عالم مقتدا بعد عبد المطلب از اولیا از اوصیا... قالَ مولانا امیرُالمومنین فی وصفِه‌ی: «إنَّ نورَه قبلَ آدم یُخلَقُ من نورِنا» منصبم...سگ اولاد او منم که...خانه آباد او بند دوم کافل پیغمبر خاتم شما هستی شما حجت الله عَلی الارضِ علیٰ مَن فی السَما حضرت کاظم -که جان عالمی که قربان او- گفت: «یُحشَر فی القیامه وَجهُه‌و کَالاَنْبیا» خانه ام...تا ابد آبادت... بر سرم...سایه ی اولادت... بند سوم تا میان معرکه غوغا و طوفان میشود... غرق خاک و ولوله تا چرخ گردان میشود جبرئیل آهسته میگوید به عزرائیل که مثل اینکه مرتضی عازم به میدان میشود... رسید و... آسمان طوفان شد الفرار...بانگ در میدان شد مولانا حیدر...مولانا حیدر...