eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
663 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای باب علی! تو ز آفرینش به سری زیرا که تو را بُوَد بدینسان پسری بر جمله‌ی ماسوا علی هست پدر حیران تو هستم که علی را پدری
یا ابوطالب پناه خاص و عام بر تو از حی تعالایت سلام محرم اسرار پیغمبر تویی جان به قربانت ابوالحیدر تویی گرچه من نام تو را دارم به لب من کی ام مدح تو را آرم به لب صادق آل عبا روح سجود در ثنای تو چنین می فرمود گر شود با عالمی میزان تو باز سنگین تر بود ایمان تو هر که خاک پای عمران می شود مور اگر باشد سلیمان می شود صلب تو دریا و گوهر مرتضا خاک پای تو شفای چشم ما مصطفی را یارو یاور بوده ای کی تو در اسلام کافر بوده ای مصرعی دارم که چون تاج سر است هر که دشمن با تو باشد کافر است داغ تو قلب پیمبر را شکست خیزو بین شیر خدا از پا نشست مصطفی پوشاند بر جسمت کفن کی شدی از سم مرکب پاره تن ای هماره بر تو از احمد درود شکر،جای نیزه بر جسمت نبود شد دل و قلب محبان چاک چاک صورتت بگذاشت احمد روی خاک زین جهت از سوز غم های حسین اشک می ریزم دمادم از دوعین سید سجاد با قلبی حزین جمع کرد جسم پدر را از زمین جای صورت روی خاک تیره،او رو به قبله کرد رگهای گلو یا ابوالحیدر،عزیز مصطفا کن نظر بر شائق از لطف وصفا
اگر که  بر  عشق علی  راغبیم ما  همه  مدیون   ابو طالبیم کیستی  ای  سَید والا  نَسَب علی شده  به  نام  تو مُنتسب دین خدا  را  همه  جا یاوری از  دل و  جان  یاور  پیغمبری مثل  علی  بر  همگان سَروری چون که اَبالعشق  اَبا الحیدری گفته به  وصف  تو  امام  صادق دین  تو   برتر   بُود  از  خلائق هر که به  توحید تو  باور نداشت معرفتی  به   نام  حیدر  نداشت نام  تو  آویزه ی  عرش  خداست چونکه  پیمبر  ِز تو  بهتر  نداشت دین  نبی  از  تو   شرف  یافته با  پسرت   به مشرکان  تاخته وقت  عروج  تو  شده  سالِ حُزن نشسته  بر دلِ  نبی حالِ  حُزن قلب  نبی  زِ  داغ  تو  سوخته غم  تو  شعله  به دل  افروخته شیر خدا  با دلِ  پُر از مَحَن پیکر  پاک تو   نموده  کفن آه ، ولی حسین  شده  بی کفن جسم  مطهرش  شده  پاره تن
کور شد چشمی که تاب دیدن دلبر نداشت خوار شد هرکس که بر خاک قدومش سر نداشت بشکند دستی که حتی خطی از کفرت نوشت لال شد آنکه به لب مدح ابوالحیدر نداشت در صف محشر کف افسوس بر هم میزند! هرکسی گامی دراین دنیا برایت برنداشت صفحه صفحه سیر میکردم غریبی تو را جلد پشت جلد اصلا غربتت آخر نداشت آب ونان سفره ات الحق پیمبر ساز بود این قبیل اعجاز ها را سفره ی دیگر نداشت جای شک و شبه اصلا نیست از دین خارج است هرکسی توحید و اسلام تو را باور نداشت.. حرمت موی سفیدت کار ساز مشکلات جز عبایت حضرت ختم الرسل سنگر نداشت از حمایت های تو اسلام عالمگیر شد این کبوتر بی ابوطالب یقینا پر نداشت.. تا قیامت نام تو آویزه ی عرش خداست تا قیامت دین احمد از تو مومن تر نداشت بی پناه مکه از الطاف تو سامان گرفت مهربانیهای تو دست کم از مادر نداشت پیرمرد طائفه روز وفاتت هیچکس... بیرقی برپا نکرد و چشم های تر نداشت حضرت یعقوب مکه! یوسفت ارث از تو برد تازه میفهمم چرا آقای ما یاور نداشت در رجب از فیض نام اطهرت تائب شدیم ما گدای نسل در نسل ابوطالب شدیم
آسمان،از عمق دریا باز گوهر را گرفت دل از این غم بر لب آمد تا که دلبر را گرفت یا ابوطالب فراقت با دل حیدر چه کرد؟ رفتی و با رفتنت غم،قلب حیدر را گرفت حامی قرآن و یار مصطفی از دست رفت نه بگو امشب اجل جان پیمبر را گرفت عرشیان در ماتمت رخت سیه پوشیده اند او که تنها در دلش ایمان داور را گرفت بس که خود دلواپس حال پیمبر بوده ای چه کشیدی لحظه ای که فاطمه در را گرفت من نمی دانم اگر بودی چه حالی می شدی بی حیایی که به کوچه راه مادر را گرفت بین آن کوچه نبودی و ندیدی که چه شد مجتبی در کوچه ها چشمان خواهر را گرفت زن زدن در بین کوچه باب شد،ای وای من کربلا هم یک حرامی گوش دختر را گرفت یا ابوطالب سرت بر دامن احمد ولی بین گودی بی ادب از پشت سر، سر را گرفت
به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش ثنا گویم کسی را که خدا باشد ثناخوانش چسان توصیف مردی را کنم که ایزد منّان مُقدّر کرده او باشد پدر بر شاه مردانش همان والامقامی که به غیر از چارده معصوم خدا بر خیل خوبان جهان داده ست رُجحانش یگانه مؤمني که طبق قول حضرت باقر بُوَد سنگین تر از ایمان کُلّ خلق ؛ ایمانش چگونه جان پیغمبر نخوانم آن کسی را که کسی مثل علی عالی اعلاست جانانش به شُهرت مؤمن آل قریش و سیّد بَطحاست اگر چه داده است عبدالمُطلّب،نام،عِمرانش بنازم شهسواری را که وقت حفظ پیغمبر علی در سِنّ کم بوده ست با رغبت به فرمانش بُوَد نام عروس و همسرش با مادرش یکسان خدا اینسان به نور فاطمه کرده درخشانش به طعن خار از زیبایی گل کم نخواهد شد چه غم گر کافری او را بخواند نامسلمانش علی وقتی قسیم جنّت و نار است،بابایش بُوَد همسایه ی ختم رُسُل در باغ رضوانش همانطوری که از اوّل موحّد بود ابوطالب به اسلام حقیقی ختم شد بی شُبهه پایانش چه دردی داشت داغ رفتنش که در عزای او علی و مصطفی و فاطمه بودند گریانش علی هنگام غسل او دل دریایی اش می سوخت که می افتاد روی نعش بابا اشک چشمانش گمانم یاد چندین سال بعد افتاد که باید بشوید نیمه ی شب یاس را در بیت الاحزانش
از دین ابراهیم تا دین محمد یکتا پرستی پا به پا همراهش آمد یک بار هم بر بتکده سر خم نکرده یک بار هم سجده نکرده جز به ایزد روزی که محتاج نبی ، پیغمبرانند از او شفاعت میکند آن روز احمد فرزند ، وقتی قاسم نار است و جنت جای پدر حتما بود خلد مخلد وقتی که لبهای زمین و رود خشک است لب تر کند از آسمان باران ببارد بغض غم مرثیه اش باشد گلو گیر اشعار توحیدیه اش باشد زبانزد حتی بحیرا خیره مانده بر مقامش وقتی حضانت میکند از نور سرمد هر کس که به ایمان او شک داشت باید بر تن لباس از آتش دوزخ بپوشد در وصف او این بس که بابای علی بود آری علی که نیست در اوصاف او حد
✔️قال رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) : «ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب» تا ابوطالب زنده بود، كفّار قريش نتوانستند مرا به سختي آزار رسانند. حامی مصطفی ابوطالب شیر مردِ وفا ابوطالب ای کفیل و پناه و تکیه گهِ... خاتم الانبیا ابوطالب سال ها پای دین پیغمبر خورده ای طعنه ها ابوطالب ساقی زائران بیت الله در صفا و منا ابوطالب از ازل روح محکمت بوده از پلیدی جدا ابوطالب ای تجلی "عُروة الوثقی... لَا انفِصامَ لَها" ابوطالب هر که شک کرد در مقاماتت هست از اشقیا ابوطالب نظری کن کریم بنده نواز به من بی نوا ابوطالب تا قیامت نمی کنم هرگز حیدرت را رها ابوطالب پسرت را منم همیشه غلام تا ابد هر کجا ابوطالب هم أب حیدری و هم احمد پدر هل أتی ابوطالب می روی، هر دو تا یتیم شوند احمد و مرتضی ابوطالب تازه رفته خدیجه از دنیا نرو ای آشنا ابوطالب خم شود بعد رفتنت قطعا کمر مصطفی ابوطالب رفتی و حرمت رسول شکست بعد تو بارها ابوطالب
باید که با دعای ابوطالب آرم به لب ثنای ابوطالب باب ائمه همدم پیغمبر جان جهان فدای ابوطالب باید ملک ستاره بیفشاند چون گل به خاک پای ابوطالب باشد به مکه گر چه مزار او در قلب ماست جای ابوطالب اوصاف ما کم آورد از شأنش پیغمبر و علی است ثناخوانش اسلام بر ولایت او نازد پیغمبر از حمایت او نازد جود است سائل کرم و جودش دریا هم از عنایت او نازد هم شهر مکه دور سرش گردد هم کعبه بر سقایت او نازد توحید فخر کرده به توحیدش تاریخ بر حکایت او نازد در روی او فروغ ولی پیدا آیینۀ جمال علی پیدا اسلام بود، بود و نبود او گویند اهل‌بیت درود او انوار حیدر است به روی وی پشت محمّد است وجود او گفتار اوست نعت رسول‌الله آیات سرمدی است سرود او بر چهره می‌شکفت چو باغ گل لبخند مصطفی به ورود او با مسلمین کنند چو میزانش سنگین‌تر است کفۀ ایمانش الحق که اوست حامی پیغمبر الحق که شخص اوست ابوالحیدر هر کس که شک نمود به ایمانش حتماً بوَد به دین نبی کافر باور کنید بین همه اصلاب صلب شریف اوست علی‌پرور جز از صدف به دست نیاید در هرگز خزف برون ندهد گوهر از این پدر علی به وجود آید تا نزد او ملک به سجود آید تا بود دوست‌دار محمّد بود تنها نه دوست، یار محمّد بود تنها نه یار بود خدا داند حامی و جان‌نثار محمّد بود مثل علی که دور نبی می‌گشت پیوسته در کنار محمّد بود حتی به وقت مرگ وجود او هر لحظه بی‌‌قرار محمّد بود «میثم» که بوده مدح‌سرای او چندین قصیده گفته برای او
مثل پسرت علی فضیلت داری در روز جزا حق شفاعت داری تو یار محمدی و بابای علی حق پدری گردن امّت داری ..... در یاری مصطفی ز جان راغب بود دینداری او بر همگان غالب بود حیدر که جهانیان به او می نازند پرورده ی دستان ابوطالب بود ...... گفتند که بابای علی گمراه است هیهات! که هر اهل دلی آگاه است این حجت ایمان ابوطالب که - گفته پسرم علی ولی الله است ✅ امام علی(ع) فرمود : والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع ابی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفّعه الله. قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید اگر پدرم در حق تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند می‌پذیرد. 📚 بحارالانوار، ج35، ص110 ✅ پیامبر در کنار جنازه‌ی عموی خود ابوطالب فرمود: ...یا عم ربیت صغیراً، و کفلت یتیماً، و نصرت کبیراً، فجزاک الله عنی خیراً . اى عمو! وقتى کودک بودم تو مرا بزرگ کردی، وقتى یتیم بودم تو سرپرستی ام کردی، و هنگامى که بزرگ شدم تو یارى‌ام نمودی ، پس خداوند به تو پاداش خیر دهد. 📚 تاریخ یعقوبی، ج2، ص26 ✅ إمام محمد باقر علیه السلام می‌فرمایند: لو وضع إیمان أبی طالب فی كفةٍ میزان و إیمان هذا الخلق فی الكفة الأخرى لرجح إیمانه اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو قرار دهند و ایمان این مردم را در کفه‌ی دیگر بگذارند، ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.
این حرف‌های ناروا از ساحتت دور است وقتی که مثل نور اوصاف تو مشهور است انکار ایمان تو کسب‌وکار بعضی‌هاست جای تعجب نیست، ظلمت دشمن نور است از خاندان حقّی و حق مطلقاً با توست هرکس حقیقت را نمی‌بیند یقین کور است یک‌عمر پشتیبان دین بودی و با این حال نام تو در آیینه‌ی تاریخ مهجور است از فضل بسیار تو کمتر گفته شد، زیرا در سایه‌ی نور علی نور تو مستور است وقتی تو عمران هستی و فرزند تو موسی پس ارزش بیت تو آیا کمتر از طور است؟ با دست تو شد خانه‌ی دین خدا آباد با بودنت این بیت‌الاحزان، بیت معمور است شیرین‌تر از نام محمد بر زبانت نیست از مدح او دیوان اشعار تو پرشور است بعد از تو "عام‌الحزن" شد هرسال پیغمبر اما همیشه نزد او یاد تو مذکور است بی‌شک شفاعت می‌کند پیغمبر خاتم از هرکسی که در دوعالم با تو محشور است
خدا گر بار ایمان تو را سنجد سرِ مویی به میزان عمل، سالم نمی‌ماند ترازویی کنار حسن تو، جنات تجری تحته الانهار به مشتی سبزه می‌ماند که روئیده لب جویی قدت در روزگار شعب خم شد لحظه در لحظه ولی نگذاشتی از غم بیفتد خم بر ابرویی "علی ابن ابیطالب" علی نامش سه گام از تو عقب تر گام برمی‌دارد از روی ادب گویی تو چون اصحاب کهفی در مثل، تاریخ می‌گوید: از اسلامت نبرده هیچ موقع دشمنت بویی اگر اسلام باقی ماند سویی همتت بود و خدیجه ثروتش سویی، علی تیغ خمش سویی غزل را بی تعلل نذر سلطان ادب کردم مگر بخشد به من عیب قوافی را و پر گویی
کنار بسترت عالم حزین است که داغت داغِ ختم‌المرسین است دم آخر پیمبر گفت و گفتی فقط حیدر امیرالمومنین است
پر از مدح محمد بود دیوان ابوطالب که غیر از او نبوده در در دل‌وجان ابوطالب اگر حتی تمام مکه با او دشمنی می‌کرد شبیه کوه محکم بود پیمان ابوطالب چنان دین زیر دِین جان‌فشانی‌های او مانده که می‌نامند ما را هم مسلمان ابوطالب کسی حتی اگر فکر جسارت بر نبی می‌کرد طرف می‌شد به برق تیغ برّان ابوطالب به دستان خودش پروردگار عشق پرورده‌ست گلی مثل علی را در گلستان ابوطالب بنی‌هاشم مسیر رستگاری را نمی‌پیمود اگر سکّان نمی‌شد تحت فرمان ابوطالب بدون‌شک بدل می‌شد به ویرانه تمام شهر نمی‌افتاد اگر در دست عمران ابوطالب پیام آورده جبریل امین از حق به پیغمبر؛ که "آتش دور باد از حول دامان ابوطالب" کرامت نسل اندر نسل ارث خانه‌اش می‌شد اگر می‌شد کسی یک‌بار مهمان ابوطالب پیمبر سفره‌ی او را نمک‌گیر خودش کرده چه بنویسیم ما از برکت نان ابوطالب تمام روزی یکسال خود را با خودش می‌برد اگر یک‌وعده می‌آمد سر خوان ابوطالب به یُمن مقدم پاک رسول مهربانی‌هاست که حتی شعب شد ملک سلیمان ابوطالب محمد جای خود را داشت، اما در همان دیدار بحیرا بعد از او مانده‌ست حیران ابوطالب علی سر نهانش بود و باید پرده برمی‌داشت شکاف کعبه از این راز پنهان ابوطالب اگر آن سال را پیغمبر "عام‌الحزن" نامیدند سبب این شد که سنگین بود هجران ابوطالب نه بویی برده از ایمان، نه بویی برده از اسلام مسلمانی که شک دارد به ایمان ابوطالب
به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش ثنا گویم کسی را که خدا باشد ثناخوانش چسان توصیف مردی را کنم که ایزد منّان مُقدّر کرده او باشد پدر بر شاه مردانش همان والامقامی که به غیر از چارده معصوم خدا بر خیل خوبان جهان داده ست رُجحانش یگانه مؤمني که طبق قول حضرت باقر بُوَد سنگین تر از ایمان کُلّ خلق ؛ ایمانش چگونه جان پیغمبر نخوانم آن کسی را که کسی مثل علی عالی اعلاست جانانش به شُهرت مؤمن آل قریش و سیّد بَطحاست اگر چه داده است عبدالمُطلّب،نام،عِمرانش بنازم شهسواری را که وقت حفظ پیغمبر علی در سِنّ کم بوده ست با رغبت به فرمانش بُوَد نام عروس و همسرش با مادرش یکسان خدا اینسان به نور فاطمه کرده درخشانش به طعن خار از زیبایی گل کم نخواهد شد چه غم گر کافری او را بخواند نامسلمانش علی وقتی قسیم جنّت و نار است،بابایش بُوَد همسایه ی ختم رُسُل در باغ رضوانش همانطوری که از اوّل موحّد بود ابوطالب به اسلام حقیقی ختم شد بی شُبهه پایانش چه دردی داشت داغ رفتنش که در عزای او علی و مصطفی و فاطمه بودند گریانش علی هنگام غسل او دل دریایی اش می سوخت که می افتاد روی نعش بابا اشک چشمانش گمانم یاد چندین سال بعد افتاد که باید بشوید نیمه ی شب یاس را در بیت الاحزانش
ای عموی حضرت خورشید ، ای فرزند ماه ای برای آخرین پیغمبرِ حق ، تکیه گاه ... بهترین یار و ملازم ، بهترین پشت و پناه ذوب در دین خدا گردیدی از آغازِ راه عطر اَکملت لکم با تار و پودت شد عجین نوش جانت باد آغوشِ امیرالمؤمنین ... وارث کعبه تو هستی سید بطحا تویی ابن ساقی و ابا ساقی تویی ، سقا تویی ما سراپا تشنه ایم و حضرت دریا تویی صاحب نورِ علیِ عالیِ اعلا تویی ... ای که هردم می‌چکد از هردمت جوشن کبیر دستگیر عالمی پس دست ما را هم بگیر لحظه ای که بوی باران ابابیل آمده از فراز آسمان ها سیل سجیل آمده یا سپاه ابرهه با لشگر فیل آمده... یا زمانی که به کوهِ نور ، جبریل آمده شاهدِ اعجاز و اسرارِ نبوت بوده ای بر سرِ سجاده های وحی دعوت بوده ای لحظه ای که کعبه آغوش خودش را باز کرد یاعلی گفت و مسیری تازه را آغاز کرد... جعفر طیار با عشق علی پرواز کرد تا فلک این ذکر زیبا را طنین انداز کرد نسل در نسل تو با شور شهادت زنده است با رشادت های تو دین خدا پاینده است رسم تو دلدادگی بود اسم تو عبد مناف در شب موی محمد می نمودی اعتکاف یار غارش بودی و با دشمنانش در مصاف سال ها گِردِ رسول الله بودی در طواف کعبه ی حاجات تو چشم رسول الله بود دیده ی حق بین تو تفسیرِ لا اکراه بود... غرق بودی در شکوه قل هوالله احد مست بودی دائم از صهبای الله الصمد معنی نورٌ عَلی نور همسر بنت اسد از ازل نور علی با توست تا شام ابد پس بخوان در هر سحر با حضرت پروردگار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار غربتِ شعبِ ابیطالب پریشانت نکرد تندبادِ حادثه درگیر طوفانت نکرد ای پدر ، این ناگواری ها پشیمانت نکرد تو مسلمان بوده ای احمد مسلمانت نکرد بی‌گمان مشمول لطف حضرت صاحب شده است هر که مجنون علی بن ابیطالب شده است ...
نام تو به روی لب مکرر دارد در دل غم داغ تو پیمبر دارد یک لحظه به ایمان شما شک نکند هر کس که به دل ولای حیدر دارد
دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا از هرکه بود  درد ،  علی بیشتر کشید چشمش که بست حضرت عمران اهل بیت مولا به روی گونه او چشم تر کشید چل سال هی به گرد پیمبر طواف کرد چل سال روی سینه خود یک سپر کشید تا داشت جان برای نبی سینه چاک کرد تا داشت سر برای خدا دردسر کشید تا مرتضی به دوش پیمبر شود خلیل یک عمر منتظر روی دوشش تبر کشید در شِعبِ او سه سال پیمبر پناه داشت با هرچه داشت، او همه را زیر پر کشید مادر ، عروس ، همسر او فاطمه شدند با عشق ، نام  فاطمه‌ها را به زر کشید شیر آورد زنی که خودش  شیررزاده است  از اوست  نعره  شیرِخدا در خطر کشید شعرش حماسه بود علی را رجز به رزم عزمش بلند و جام بلا را به سر کشید تیغی بجای خویش و یکی هم بجای او  گر مرتضی به معرکه تیغ دوسر کشید او شد کفیل و ارث  شد از او سقایتش عباس اگر لباس کفیلی به بر کشید داغ پدر کشید علی و زمین نخورد داغی که  خورد بر جگرش  پشت در کشید آخر مدینه دید علی مو سفید شد وقتی که  وای فاطمه را از جگر کشید
کسی از شعر ، از توصیف از اندیشه آن سوتر کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر   کسی بشکوه ، همچو بوقبیس و صور و نور است او نفس گیر است وصف نام او صعب العبور است او   به جا مانده است در دوران هزاران رمز و راز از او سخن گفته است در لفافه تاریخ حجاز از او   به تکلیف ازل باید برون از وزن و از قالب تمام عمر بنویسم ابوطالب ابوطالب   ابوطالب که آرامش گرفت آرام از لحنش نمک گیر است دنیا تا ابد از سفره پهنش   برای زنگیان لبخندهایش حکم آزادی است کلید کعبه دور گردنش میراث اجدادی است   بخوان او را که طعم واژه هایش چون رطب باشد قلم در دست او چون رقص شمشیر عرب باشد   زمین نشناختش در آسمان پیچیده آوازش بخوان او را بخوان ابیات لامیه است اعجازش   دلش مانند آتش زیر خاکستر حرارت داشت که پنهان بر سر سجاده با توحید خلوت داشت   چه توحیدی که در اندیشه انسان نمی گنجد که ایمانش درون کفه میزان نمی گنجد   به قرآن از صمیم قلب بر این باورم مردم اگر ایمان او کفر است من هم کافرم مردم در آن دوران که دوران گرم انکار محمد بود ابوطالب به تنهایی هوادار محمد بود   به توصیف وجودش این سخن از مصطفی کافیست که در شعب ابوطالب ، ابوطالب مرا کافیست   زمینی نیست آغوشش پر از رمز و پر ازراز است چه دستی دارد او احمد نواز است و علی ساز است   خدایی که علی را با محمد آشنا کرده مساجد را در آغوش ابوطالب بنا کرده   به قرآن از صراط مستقیمش قبله بود آگاه به استقبال فرزندش ترک برداشت بیت الله   هلا شاعر هر آنجایی که غم شد بر دلت غالب بگو آهسته با خود یا علی ابن ابیطالب   تو سلطان نجف هستی ، پر از دُر کن جهانم را در ایوان طلایت از طلا پر کن دهانم را   خودت تقدیر شعرم را پر از شور و شعف بنویس برایت از پدر گفتم ، برایم یک نجف بنویس  
کدام شعر به وصفش سر خطر دارد؟  به وصف او که خودش شعرهای تر دارد! تمام شعر جهان یک طرف، مقابل آن  قصیده ای که مدال از پیامبر دارد بگو به قوم عرب مصرعی مشابه آن  بیاورد هر کس دعوی هنر دارد به ارث برده علی از پدر دلیری را  به وقت معرکه چون شیر اگر جگر دارد!  فضایلش را از فاطمه سوال کنید  عروس خانه از این رازها خبر دارد کسی که گفته مسلمان نبود ابوطالب  بیاورد سند معتبر اگر دارد به مدحت پدری که علی ست فرزندش  سزاست کعبه ی شعرم شکاف بردارد! به حول محور او واژه واژه ی غزلم قدم برهنه به رسم طواف بردارد کسی که سینه ی اشعار کفر را بدرد  اگر که تیغ بلیغ از غلاف بردارد به پای مصرع شعرش نمی رسد حتی جهان واژه اگر ائتلاف بردارد! 
ابوطالب شدی و دست حق در آستین داری چنین نور امیرالمومنین را در جبین داری به صورت نور حیدر را به سیرت حسن احمد را جمالی آنچنان داری کمالی اینچنین داری  زمان از تو زمین از تو امان از تو امین از تو ستون آسمان ها هستی و پا بر زمین داری مسلمان بوده ای وقتی نبود اصلأ مسلمانی بدین ترتیب دین داری و عمری درد دین داری بلاغت در سخن داری دقیقأ مثل فرزندت به هنگام رجز خوانی کلامی آتشین داری از آن سو جعفر طیار از این سو حیدر کرار چه سهمی پیش آن داری چه ارثی نزد این داری نبی با رفتنت یک سال را سال عزا خوانده عجب جائی میان قلب ختم المرسلین داری اگر در خانه کس باشد همین یک جمله بس باشد همین بس که تو در خانه امیرالمومنین داری
انوار توحید است در جان ابوطالب شد کعبه زاده طفلِ دامان ِ ابوطالب این مرد بابای امیرالمومنین باشد طعنه زده بر خلق ایمان ابوطالب
بسم الله الرحمن الرحیم ابوطالب پر از مدح محمد بود دیوان ابوطالب که غیر از او نبوده در در دل‌وجان ابوطالب اگر حتی تمام مکه با او دشمنی می‌کرد شبیه کوه محکم بود پیمان ابوطالب چنان دین زیر دِین جان‌فشانی‌های او مانده که می‌نامند ما را هم مسلمان ابوطالب کسی حتی اگر فکر جسارت بر نبی می‌کرد طرف می‌شد به برق تیغ برّان ابوطالب به دستان خودش پروردگار عشق پرورده‌ست گلی مثل علی را در گلستان ابوطالب بنی‌هاشم مسیر رستگاری را نمی‌پیمود اگر سکّان نمی‌شد تحت فرمان ابوطالب بدون‌شک بدل می‌شد به ویرانه تمام شهر نمی‌افتاد اگر در دست عمران ابوطالب پیام آورده جبریل امین از حق به پیغمبر؛ که "آتش دور باد از حول دامان ابوطالب" کرامت نسل اندر نسل ارث خانه‌اش می‌شد اگر می‌شد کسی یک‌بار مهمان ابوطالب پیمبر سفره‌ی او را نمک‌گیر خودش کرده چه بنویسیم ما از برکت نان ابوطالب تمام روزی یکسال خود را با خودش می‌برد اگر یک‌وعده می‌آمد سر خوان ابوطالب به یُمن مقدم پاک رسول مهربانی‌هاست که حتی شعب شد ملک سلیمان ابوطالب محمد جای خود را داشت، اما در همان دیدار بحیرا بعد از او مانده‌ست حیران ابوطالب علی سر نهانش بود و باید پرده برمی‌داشت شکاف کعبه از این راز پنهان ابوطالب اگر آن سال را پیغمبر "عام‌الحزن" نامیدند سبب این شد که سنگین بود هجران ابوطالب روایت شد؛ "که بعد از مرگ دوزخ جایگاه اوست مسلمانی که شک دارد به ایمان ابوطالب"
. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم یا وصی الله یا ابوطالب سلام الله علیک  خدا نوشت که اسلام تو فقط باشد  فدای عشق سرانجام تو  فقط باشد خدا نوشت که در عهدِ بت پرستیِ جهل قبول حضرتش اِحرام تو فقط باشد  یتیم مکه به چشمان تو بزرگ شود  که وقف او همه ایام تو فقط باشد خدا نوشت که بر روی سایه‌ی عالم  همیشه سایه‌ی پُر احترام تو فقط باشد  بزرگِ عرش و قریشی  قریش می‌بیند که گِرد گرد امین ردِّ گام تو فقط باشد خدا نوشت که  قدرت عیان شود پس گفت :  که بعد نام علی نام تو فقط باشد کفیلِ حضرت احمد سلام ابوطالب  پناهگاه محمد سلام  ابوطالب اگر چه قدر تو نشناخت روزگار آقا  خدا کند به تو و نامت افتخار آقا  سلام سنگ‌صبور و سلام سایه‌ی شِعب  سلام مرد عطش ،  تیغ آبدار  آقا  سلام ای سپر سینه‌ی رسول الله  سپر تویی که علی هست ذوالفقار آقا  پدر تویی که پسر می‌شود ادامه‌ی تو  همیشه حیدرِ کرارِ کارزار آقا  پدر تویی که پسر می‌شود ولی‌الله   که از تو می‌رود اینگونه انتظار آقا چکامه‌های تو نهج‌البلاغه شد  یعنی که داری از پسر خویش اعتبار آقا علی به نام تو نازد   تو هم به نام علی علی بگو که بمیرم به احترام علی سر من است و بقیع است و آستان شما  پرِ من است و دخیلی به آسمان شما  همیشه اَشهدُ اَنَ علی‌ولی‌الله  همیشه عطرِ خدا بود در اذان شما  تمام  ابن ابی طالب اند بعد از تو فقط علی نه ، امامان ما ، به جان شما  عموی فاطمه سوگند بر عروست که  همیشه هست بر این سفره آب و نان شما کفیل حضرت احمد کفیلیت ارث است رسیده ارث شما هم به دودمان شما علی کفیل شد و بعد مرتضی ، عباس.. و شاعر توشده باز روضه خوان شما  ولی کفیل حرم شرمگین زینب شد که سایه‌ی سرشان آستین زینب شد (حسن لطفی ۴۰۰/۱۲/۰۹)✍ .
بند اول: میباره از دیده علی دلخون و غمدیده علی به مولا تسلیت بگید داغ پدر دیده علی واویلا// شکسته قلب مصطفی واویلا//پریشونه مولای ما واویلا// عزا گرفته مرتضی واویلا// آجرک الله یا علی بند دوم: زخم زبون ها رو دلش رو شونه ها کوه بلا با دلِ خون رفت و دیگه راحت شده از طعنه ها واویلا بیا و یا اباالحسن واویلا با سینه ای غرق محن واویلا تن پدر رو کن کفن واویلا آجرک الله یاعلی بند سوم: دل نگرون مرتضاست غم توی سینه اش میشینه میره و روی کبوده عروسشو نمیبینه واویلا//پیشِ امیرالمونین واویلا // فاطمه میخوره زمین واویلا //فاطمه میخوره زمین واویلا//آجرک الله یاعلی
ای حامی رسول.. عزم سفر مکن تازه به قلب من.. داغ پدرمکن بودی به لطف حق.. یاور برای من بی یاورم در این.. خوف و خطر مکن یا سیدالقریش ۲ _ مکه بدون تو.. زندان احمد است سوزان ز داغ تو.. قلب محمد است ای مومن قریش.. عالم فدای تو اندوه تو به دل .. همواره ممتد است یا سیدالقریش ۲ _ جان داده ای کنون.. بر دامن پسر اما به کربلا.. وای از دل پدر اکبر سپرده جان.. در دامن حسین قلب حسین تو.. گردیده پر شرر یا اکبر جوان ۲
ای خدا آفتاب حرم گردیده خاموش پدر قاسم نار و جنت ، شد کفن پوش چشم افلاکیان پر از کواکب شده بر پا عزای ابوطالب سیدی   سیدی   یا ابو طالب ...... چشم زمزم شده خون ، شکسته رکن ایمان جسم بابا بشوید علی با چشم گریان خون دل می چکد از چشم حیدر شمع قبرش بود اشک پیمبر سیدی........