eitaa logo
جرعه ناب
649 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
204 ویدیو
25 فایل
علی گلایری سطح چهار(دکتری),استاد حوزه و دانشگاه. نویسنده @Aligelayeri #جرعه_ناب ؛جرعه ای از چشمه جوشان نهج‌البلاغه و معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
۱-الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ، وَ لَاتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» (حدید:۲۳) وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي، وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ. (حکمت ۴۳۹) ۲- تمام زهد و پارسائى بين دو كلمه از قرآن است: تا هرگز بر آنچه از دستتان رفته اندوه مخوريد، و بر آنچه بشما داد شادى نكنيد  و كسيكه بر گذشته افسوس نخورد و به آينده شاد نگشت پس زهد را از دوطرفش گرفته است ۳-از منظر دینی انسان زمانی به پارسایی می رسد که در دنیا زاهدانه زندگی کند و زاهد بودن به معنای بی اعتنایی به زخارف و تجملات دنیوی و رهایی از وابستگی هاست و رهایی از وابستگی ها زمانی محقق می شود که انسان نه چیزی از دست داد نگران باشد نه چیزی به دست اورد شاد باشد زیرا هرنعمتی که خداوند به انسان عطا کند امتیاز محسوب می شود و خداوند هیچ امتیازی نمی دهد مگر در قبال آن مسولیت می خواهد پس اگر نعمتی داد مسولیتی بر انسان نهاده شد و اگر از دست داد مسولیتی برداشته شد ۴-علاوه بر انکه ممکن است آنچه از انسان گرفته می شود و انسان را متاثر می کند خیر او در آن باشد لذا فرمود چه بسا نسبت به چیزی اکراه دارید در حالی که به نفع شماست وَعَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ (بقره :۲۱۶) ۵-از طرف دیگر ممکن است خداوند چیزی را از انسان سلب کند و یا به تاخیر بیاندازد برای آنکه می خواهد مانند آن یا بهتر از آن به انسان ارزانی کند مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا (بقره:۱۰۶) ۶-پس از دست دادن چیزی نباید انسان را نگران کند چرا که ممکن است اصرار بر چیزی نه تنها برای انسان مفید نباشد بلکه همراه با دردسر و گرفتاری باشد ۷-ازینرو باید به خداوند قادر متعال اعتماد کند چرا که او بر همه چیز تواناست أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بقره:۱۰۶) https://eitaa.com/jorenab
در بحار‌الانوار، ج ۴۹ ص ۲۸۹ داستانی از مناظره امام رضا (ع) و مأمون درباره سارقی را ذکر می‌کند که خلاصه‌اش چنین است؛ کسی را پیش مأمون آوردند و گفتند: دزدی کرده است. مأمون سؤال کرد: چرا دزدی کرده‌ای؟ گفت: چون حقم را ندادی، ناچار شدم دزدی کنم. مأمون پرسید: چه حقی؟ گفت: من ابن سبیل هستم و خداوند هم در خمس و هم در فی برای من حقی قرار داده است. مأمون خواست بر او حدّ جاری کند. گفت: باید بر تو حدّ جاری شود که سزاوارتری. مأمون رو کرد به امام رضا (ع) و گفت: چه می‌گوید؟ حضرت فرمود: حجت دارد. حرفش منطقی و از روی دلیل است.   مأمون، ناراحت شد، به‌طوری‌که مجلس را ترک کرد. روای می‌گوید: «این موضع‌گیری امام، سبب گردید که مأمون، آن حضرت را به قتل برساند @jorenab
چهارشنبه ۹۲/۳/۱به سمت شمال حرکت کردم از نظر مادی در فشار بودم مدتی بود فرجی حاصل نمی شد در بین راه به خدا گله کردم وقتی به روستا رسیدم مردد بودم آیا به اعتکاف بروم یا خیر تا حدود دو و بیست دقیقه شب تردید ادامه داشت و چهره های مختلف استاد راحل آیت الله فاضل رضوان الله علیه به ذهنم می آمد تا بالاخره خودم را قانع کردم و به فیضیه مازندران رفتم زمانی که رسیدم مشغول خوردن سحر بودند بعد از نماز صبح مختصر احوال پرسی شد فردا به محضر حضرت استاد رضوان الله علیه رفتم بعداز سلام و احوال پرسی فرمود فرق توکل و تفویض چیست ؟روحانی اگر در زندگی سختی نبیند عالم هست روحانی نیست (خدا گواه هست هیچ چیزی از فشار مادی نگفتم هرچند قبل از رفتن به محضرشان با خدا گله کردم اما به حضرت استاد چیزی نگفتم ) بعد فرمود به امام سجاد گفته شد بارها گران شد حضرت فرمود روزی مارا خدا بر عهده گرفت اگر گران شد بر عهده خداست اگر ارزان شد بر عهده اوست ذُکِرَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَیَّ مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَیْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیْهِ (بحار ج۴۶ص۵۵) نه اینکه مبلغی بدهد بگوید خودت زندگی ات را مدیریت کن خداوندبه حضرت نبی صلی الله علیه وآله وسلم فرمود به تو دنیا می دهم بدون آنکه مقامت کم شود فرمود نمی خواهم زیرا می خواهم روزی سیر باشم ترا حمد کنم روزی گرسنه باشم ترا شکر بگویم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَتَانِی مَلَکٌ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ إِنْ شِئْتَ جَعَلْتُ لَکَ بَطْحَاءَ مَکَّةَ ذَهَباً قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ یَا رَبِّ أَشْبَعُ یَوْماً فَأَحْمَدُکَ وَ أَجُوعُ یَوْماً فَأَسْأَلُکَ (بحار ج۱۶ص۲۱۹) خداوند حضرت استاد را با اولیا ی خودش مخصوصا مولا امیرالمومنین علیه السلام محشور فرماید گاهی که دفتر خاطرات را ورق می زنم و به یادداشتهایم رجوع می کنم می بینم چقدر به وجودش نیازمندم و چقدر نبودش را احساس می کنم رحمت الله علیه https://eitaa.com/jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَوُودُهُ حِفْظُهُمَاوَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ https://eitaa.com/jorenab
طبق معمول داشتم تو مزار بین قبرهای کهنه و قدیمی قدم می زدم صدای سلام بلندی شنیدم برگشتم دیدم یک جوانی از دور در حالی داره خودش با سرعت به من می رسونه دست تکون می ده ایستادم نزدیک شد دوباره سلام کرد دیدم جوانیه که قبلا دیده بودم بعداز احوال پرسی گفت می ببینم وسط این قبرها خراب شدند علف روشون گرفته قدم می زنی میشه بپرسم چرا؟؟ گفتم خودت چرا میایی گفت من الان چهار پنج بار اومدم برای اینکه از همه چی خسته شدم از مردم از زندگی از دوستان نارفیق گفتم من میام تا از زندگی لذت ببرم تا از کسی خسته نشم گفت مسخره ام می کنی ؟؟ گفتم نه جدی می گم گفتم فرض کن با دوستت سوار قایق شدی رفتی دریا و دریا طوفانی شد و افتادی تو آب چکار می کنی؟ گفت خوب سعی می کنم هرجور شده قایق رو بگیرم خودم بکشم بالا گفتم اگر به جای اینکه تلاش کنی قایق رو بگیری خودت بسپاری به موج چه میشه گفت خوب غرق میشم گفتم اون لحظه به کینه ای که داری دلخوری که داری کمبودی که در زندگی داری فکر می کنی ؟ گفت نه فقط میخوام خودم نجات بدم گفتم دنیا مثل دریا می مونه وقتی میام اینجا می فهمم هرکه باشی به هرجا برسی آخرین منزل هستی این است ما مال خدا هستیم به سمت خدا می ریم تمام تلاش باید بکنم دستم به دست خدا بدم چیزی بین مون فاصله نندازه چون اگر از خدا فاصله گرفتم غرق میشم نابود میشم من وقتی میام اینجا به این فکر می کنم چکار کنم دستم تو دست خدا باشه دیگه نه به کمبود در زندگی فکر می کنم نه به دلخوری باخودم فکر می کنم آماده ام یا نه وقتی به این چیزها فکر می کنم دیگر نه کینه ای به دلم می مونه نه دلخوری نه نگران کمبود زندگی چون اینها مثل موج دریاست خودت بهش بسپاری غرق میشی نابود میشی وقتی اینهارو از زندگی ات پاک کردی زندگی لذت بخش میشه جوان خیلی ساکت و با دقت به حرفام گوش می کرد و سرش تکون میدادگفت میشه بپرسم شغلت چیه؟ در حالی که حرکت کردم داشتم می رفتم خندیدم وگفتم حرف راست از دیوانه باید شنید https://eitaa.com/jorenab
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 https://eitaa.com/jorenab
1- هدف مأمون از پیشنهاد ولایتعهدی به امام (ع) مرحوم صدوق در عیون اخبار الرضا جلد دوم صفحه 167 تا 168 روایتی را ذکر می‌کند که در آن به‌خوبی اهداف مأمون از این پیشنهاد مشخص می‌شود. آنچه مأمون بدان اشاره می‌کند بدین شرح است. الف- این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود می‌خواند ما او را بدین‌جهت ولیعهد قراردادیم که مردم را به خدمت ما و سلطنت ما بخواند. ب- فریفتگانش بدانند او آن چنانکه ادعا می‌کند نیست خلافت شایسته ماست. ج- اگر او را به حال خود واگذاریم در ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم او را پرکنیم. د- با ولایت‌عهدی خود را در پرتگاه قرار داده‌ایم نباید در کار وی سهل‌انگاری کنیم. ه- پیش مردم او را به صورتی درآوریم که ازنظر آن‌ها شایستگی خلافت را نداشته باشد. 2- چگونگی پذیرش امام رضا علیه اسلام ولایت‌عهدی امام (ع) با توجه به شرایطی که مأمون داشت و اینکه او هرگز قصد خیری ندارد از پذیرش ولایتعهدی امتناع می‌کرد لذا حضرت فرمود من هرگز این مسئولیت را با میل و رغبت قبول نکردم. مأمون به حضرت عرض کرد ای فرزند رسول خدا این مسئولیت را باید بپذیری امام فرمود من هرگز این کار را با میل و رغبت انجام نمی‌دهم. «فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ الله لَا بُدَّ لَكَ مِنْ قَبُولِ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَسْتُ أَفْعَلُ ذَلِكَ طَائِعاً أَبَدا».([1]) از هروی نقل‌شده که گفت به خدا قسم امام رضا علیه اسلام مسئولیت ولایت‌عهدی را با میل و رغبت قبول نکرد حضرت با اکراه به‌سوی کوفه برده شد سپس تحت‌الحفظ به‌سوی بصره و فارس و مرو حرکت داده شد. «الْوَرَّاقُ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْهَرَوِيِّ قَالَ وَ الله مَا دَخَلَ الرِّضَا ع فِي هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً وَ قَدْ حُمِلَ إِلَى الْكُوفَةِ مُكْرَهاً ثُمَّ أُشْخِصَ مِنْهَا عَلَى طَرِيقِ الْبَصْرَةِ وَ فَارِسَ إِلَى مَرْو».([2]) 3- شرط پذیرش امام رضا (علیه­اسلام) برای پذیرش ولایت‌عهدی وقتی حضرت ناچار به پذیرش ولایت‌عهدی شد فرمود به شرطی می‌پذیرم که هیچ کار دولتی را انجام ندهم لذا فرمود به شرطی قبول می‌کنم که: الف- کسی را به سرپرستی جایی نگمارم. ب- کسی را عزل نکنم. ج- قانونی را نقض ننمایم. د- و من از دور به شما مشاوره می‌دهم.   «َوَ أَنَا أَقْبَلُ ذَلِكَ عَلَى أَنِّي لَا أُوَلِّي أَحَداً وَ لَا أَعْزِلُ أَحَداً وَ لَا أَنْقُضُ رَسْماً وَ لَا سُنَّةً وَ أَكُونُ فِي الْأَمْرِ مِنْ بَعِيدٍ مُشِيراً»([3]). 4- عملکرد مأمون بعد از پذیرش ولایت‌عهدی توسط امام (ع) مأمون به مناسبت انتخاب امام رضا (ع) به‌عنوان وليعهد دستورهاى مهمى صادر كرد كه عبارت‌اند از: الف- ترک لباس سیاه که لباس عباسیان بود و پوشیدن لباس سبز. ب- اعطای کامل حقوق سربازان. ج- ضرب درهم و دینار به نام امام رضا (ع). 5- عملکرد امام (ع) در مدت ولایت‌عهدی الف- پیشنهاد ولایت‌عهدی به امام نشانه اعتراف عملی به‌حق امام علیه اسلام بود لذا مأمون خطاب به امام گفت من می‌بینم که شما از من به خلافت سزاوارتری لذا می‌خواهم خود را عزل و خلافت را به شما بدهم. امام فرمود اگر این خلافت حق توست پس نباید چیزی که خداوند به تو عطا کرد را نپذیری و اگر حق تو نیست نمی‌توانی حق دیگری را به کس دیگری بدهی.([4]) ب- پذیرش ولایت‌عهدی این امکان را به امام (ع) داد تا بدون تقیه مباحث اعتقادی شیعه را بیان کند لذا جلسات و مناظراتی که حتی با حضور مأمون و سرشناسان علمی مذاهب دیگر صورت می‌گرفت و حضرت با دقت علمی جواب آن‌ها را می‌داد باعث شد که تفکر شیعی در سرتاسر ممالک اسلامی رونق یابد و مردم با تفکرات شیعی آشنا شوند لذا مأمون ناخواسته تریبون را در اختیار امام (ع) قرارداد و حضرت نیز به‌خوبی از آن بهر ه برد ج- حضرت در بحث‌ها و مناظره‌ها به‌خوبی بر حقانیت شیعه تأکید می‌کرد اینکه تنها امامان معصوم شایسته این مقام هستند [1] -عیون اخبار الرضا ج1 ص 140(بحارالانوار ج49 ص129) [2] -عیون اخبار الرضا ج1 ص 141(بحار الانوار ج49ص140) [3] -همان [4] -بحار الانوار ج49 ص ۳۸ https://eitaa.com/jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قَالَ الرِّضَا علیه السلام: مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً (بحار الانوار ج۹۱ص۴۷) امام‌ رضا علیه السلام : هرکس  نمی تواند کارى که به سبب آن گناهانش زدوده شود انجام دهد بر محمّد و خاندان او بسیار صلوات فرستد؛ زیرا صلوات گناهان را نابود مى کند https://eitaa.com/jorenab
عَنْ سَعْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ یَا سَعْدُ عِنْدَکُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَی قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ (بحار الانوار ج۴۸ص۳۱۶) حضرت رضا علیه السلام فرمود: اى سعد، از ما نزد شما قبرى هست، گفتم فدایت شوم قبر فاطمه، دختر امام موسى علیه السّلام را مى فرمایى؟ فرمود آرى هرکه او را زیارت کند، درحالیکه عارف به حقش باشد، بهشت براى اوست https://eitaa.com/jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سؤال ارسال رسل و انزال کتب برا ی هدایت انسانها بود ، پس چرا پایان یافت ؟ آیا معنایش این است که دیگر نیازی به هدایت نیست ؟ جواب ۱-اسلام دین همه پیامبران است «ان الدین عند الله الاسلام»(آل عمران 19) ، حضرت آدم علیه السلام : من الآن توبه کردم و از مسلمین هستم ، «انی تبت الآن و انا من المسلمین » ( احقاف 115) ، حواریون گفتند ما یاران خداییم ، ایمان به خدا آوردیم و شاهد باش که مسلمان هستیم ، «قال الحواریون نحن انصار الله ، آمنا بالله و اشهد بأنّا مسلمون» ( آل عمران 57) و هیچ اختلافی بینشان نبوده است ، «رسول به آنچه بر او از جانب پروردگارش نازل شد ایمان آورد و همه مومنون به خدا و فرشتگان او و پیامبران او ایمان آوردند و می گویند بین هیچیک از پیامبرانش فرق نمی گذاریم » ، «آمن الرسول بما أنزل الیه من ربّه ، و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لانفرق بین احد من رسله» ( بقره 285) ، «این امت شما است که امتی واحده است» ، «هذه امّتکم امّة واحدة» ( مائده 48 ) ، ۲- گر چه در اصول اختلاف نداشتند لکن شریعتها و روشها متفاوت بود «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا» ( مائده 48 ) ، چون بشر در طول تاریخ مراحل رشد خود را طی می کرد ، علاوه بر این که برخی با بغی و ظلم منحرف شدند «کان الناس امّة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه ، و ما اختلف فی الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه» ( بقره 213) ۳-لکن انسان در دوره پیامبر به کمال رسیده است و می تواند انسانیت خود را به فعلیت برساند و می تواند شریعت کامل تر را تحمل کند و قرآن هم به عنوان مصدر تشریع دور از دسترس تحریف تحریف گران است پس مسأله ی تحریف به گونه ی که نتوان با قر آن مردم را اصلاح کرد منتفی است ، ۴-علاوه بر آن که امامان معصوم عهده دار وظیفه تفسیر دین و اجرای آن هستند و در زمان غیبت امام عصر عج راهکاری در کنار منابع در اختیار فقها قرار دارد به نام اجتهاد که این مسؤولیت به انجام برسد . ۵-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «مَثَل من در بین انبیاء همانند مردی که خانه ی ساخت و آن را محکم و زیبا سازی کرد جز جای یک خشت که هر کس وارد خانه شود و ببیند می گوید چقدر خانه زیبا است جز جای آن خشت ، فرمود من جای آن خشت هستم که پیامبران با من ختم می شوند. » ، « إنّما مثلي في الأنبياء كمثل رجل بنى دارا فأكملها و حسّنها إلّا موضع لبنة، فكان من دخل فيها فنظر إليها قال: ما أحسنها إلّا موضع هذه اللبنة، قال «ص»: فأنا موضع اللبنة، ختم بي الأنبياء.» ( المیزان ج 16 ص 347 ) https://eitaa.com/MohammadGelayeri