چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش،لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم:"هان،آقا مهدی خبری رسیده؟"چشم هایش برق زد.
گفت:" خبر که... راستش عکسش رو فرستادن".
خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم:"خب بده، ببینم".
گفت:" خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم.
قیافه ام را که دید، گفت:" راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات،اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش".
نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟
گفتم:" خیلی خب،پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم .
کتاب تو که آن بالا نشستی،صفحه ۳۹
هدیه به شهدا صلوات 💚
#شهید #شهیدمهدی_زین_الدین #شهید_مهدی_زین_الدین #شهادت #فرزند #فرزند_شهید #اسلام #نامه #کتاب #شهدا_زنده_اند #شهیدان_ایران #پدر
⛔️ماجرای قاب عکس شهید در اتاق عملیات «خانه امن» چیست؟
🔹در بخشی از سریال «خانه امن» بر قاب دیوار اتاق عملیات عکس یک شهید رخنمایی میکند. شهیدی که نقش بسیار مهمی در فضای امنیتی کشور در دهه شصت داشته است. اما او کیست؟
🔹 شهید علی کمالی معروف به کمال یکی از شهدای شجاع دفاع مقدس است.
🔹در سال ۱۳۵۸ به عضویت رسمی سپاه درآمد. وی ابتدا در واحد عملیات نقشآفرینی میکرد، اما به سبب تیزهوشی و درایت و صلابتی که از خود نشان داد، جذب واحد ۳ یا همان واحد اطلاعات سپاه شد.
🔹فتنه منافقین در سالهای ۶۰ به بعد سبب شد تا مدتی در شهر به مقابله و مبارزه با آنان بپردازد.
تجربه، تدبیر، پشتکار، شجاعت، صراحت و خلوص او، وی را تا مرتبۀ قائم مقامی بالاترین تشکیلات اطلاعاتی استان ترقی داد.
🔹️شهید کمالی از نیروهای موثر اطلاعات سپاه و هسته موسس تیمهای عملیات وزارت اطلاعات بود.
🔹کمال «ماجرای نیمروز» و کمال «خانه امن» ادای دینی به این شهید بزرگوار است که در اسفندماه ۱۳۶۶ در منطقه شاخ شمیران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید./ مهر
.
يادمان باشد
اين جاده را چراغ خون شهدا
روشن نگاه داشته تا ما به سلامت بگذريم!
#شهید🌷
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا
ماشاءالله کی فکر میکرد سردار سلیمانی چنین زینبی تربیت کند بصیرت سیاسی، اقتدار شخصیتی، و قدرت سخنرانی به زبان انگلیسی و عربی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻فرزند شهید #قاسم_سلیمانی: بین بایدن و ترامپ تفاوتی وجود ندارد
🎥 سخنان شنیدنی زینب سلیمانی در مصاحبه با راشاتودی: ترامپ دستور ترور پدر من را صادر کرد، بایدن نیز از این اقدام حمایت کرده. هردوی آنها از یک سیاست مشخص پیروی میکنند.
🔸پدرم از همه مردم محافظت می کرد؛ نه تنها مردم کشور خود و خاورمیانه، بلکه همه کشورها؛ او داعش را نابود کرد چون نمیخواست حتی مردم بی گناه در اروپا توسط چنین ویروس مهلکی کشته شوند؛ او به خاطر همه جنگید.
🔴 ماجرای شنیدنی اطاعت شهید بابایی از سرباز پادگانش!
🔸یکی از همرزمان شهید بابایی میگوید: نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورودش به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست.
🔸به بنده حقیر، مسوول وقت فرودگاه، اطلاع دادند دم درب مهمان داری! رفتم و با کمال تعجب شهیدعباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته، پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی؟
🔸خیلی آرام و متواضع پاسخ داد: نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمیتوانی وارد شوی، من هم منتظر ماندم، مانع پرواز نشوم. در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بود، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد، بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۲۶ آذر سالروز شهادت شهید جستجوگرنور «علیرضا شهبازی» گرامی باد.
#صلوات
#پوستر_اختصاصی
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۲۶ آذر سالروز شهادت شهید جستجوگرنور «محمد زمانی» گرامی باد.
#صلوات
#پوستر_اختصاصی
👆این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسیترین لحظات تاریخ فکه است.
این داستان غمانگیز ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠نفر از نیروهایش درون یک کانال بمحاصرۀ عراقي ها در میآیند آنها چند روز باتکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه میدهند و بمرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخربیسیمچی گردان همت راخواست، شهید همت پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که میگوید:
احمد رفت،
حسین هم رفت،
باطری بیسیم دارد تمام میشود
عراقیها عنقریب میآیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم از قول ما به امام بگویید همانطور که فرمودید #حسين_وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم.
🌹روحشان شاد ، یادشان گرامی وراهشان پر رهرو باد.
لبیک یاحسین (ع)
حاج همت تازه رسيده بود دوكوهه، ساعت يك و نيم بعد از نيمه شب بود. جلسه داشتيم.
همراهش گفت: «حاجي هنوز شام نخورده، قبل از اينكه جلسه شروع بشه، اگه غذايي چيزي دارين، بيارين تا حاجي بخوره.»
رفتم و دو تا بشقاب باقالي پلو با دو تا قوطي تن ماهي آوردم و گذاشتم جلوي حاجي و دوستش.
حاجي همينطور كه صحبت ميكرد، مشغول خوردن غذا شد.
لقمه اول را كه ميخواست در دهانش بگذارد، پرسيد: «بسيجي ها شام چي داشتن؟»
گفتم: «از همينا.»
گفت: «همين غذا كه آوردي جلوي من؟»
گفتم: «بله، همين غذا.»
گفت: «تن ماهي هم داشتند؟»
گفتم: «فردا ظهر قراره بهشون تن ماهي بديم.»
تا اين را گفتم، لقمه را زمين گذاشت و گفت: «به من هم فردا ظهر تن ماهي بدين.»
گفتم: «حاجي جان! به خدا قسم فردا به همه تن ميديم.»
گفت: «به خدا قسم، من هم فردا ظهر مي خورم.»
هرچه اصرار كردم، فايده اي نداشت و او آن شب همان باقالي پلو را خورد.
کتاب تا زلال شکوفایی
هدیه به شهدا صلوات 💚
#صلوات #شهید_همت #شهید_ابراهیم_همت #شهادت #خاطرات_دفاع_مقدس #خاطرات_جبهه #شهدا_زنده_اند #شهیدان_ایران #شهید #دفاع_مقدس #جبهه #اسلام #شهیدهمت #صلوات #خدا #دوکوهه
از کنار چادر فرماندهی گردان حمزه سیدالشهداء می گذشتم ، شهید جان محمد جاری را درون چادر دیدم تنها نشسته بود وارد چادر شدم .
پس از سلام و احوال پرسی سؤال کردم : تنها نشسته ای ! گفت : بله ، علی تنها وسائلی که به همراه دارم همین یک کوله پشتی است می خواهم این وسائل را هم بین بچه ها تقسیم کنم چون دیگر نیازی به وسائل ندارم ، اگر خدا قسمت کند این آخرین عملیات من است و از جمع شما جدا می شوم . بعد در کوله پشتی را باز کرد و لباس های خود را برای بچه ها کنار گذاشت .
بعد از آن روز لحظه به لحظه او را زیر نظر داشتم ، تمام اعمال او حاکی از رفتن او بود مطمئن شده بودم در این عملیات شهید می شود . تا اینکه شب عملیات فرا رسید ، همدیگر را در آغوش کشیدیم و به من قول داد که در آخرت مرا شفاعت کند . به بچه ها گفته بودم که بچه ها ، این آخرین وداع با او است ، او حتماً شهید می شود . به همین خاطر شب عملیات بچه ها دور او حلقه زده بودند . یکی از بچه ها خیلی سماجت به خرج می داد شهید جاری با دست خط مبارک خود روی کاغذ چیزی نوشت و به او داد ، اما از او قول گرفت تا بعد از عملیات آن را باز نکند
وقتی وارد آب اروند شدیم در انتهای ستون کنار هم بودیم . به موانع دشمن که رسیدیم او به من گفت : علی وقت آن رسید که به جلوی نیروها بروم به او اصرار کردم و گفتم تو باید نیروها را رهبری کنی ، اما او گفت : علی همان چیزی که قبل از عملیات مرا عاشق کرده بود حالا مرا به جلو می خواند .
بعد از لحظاتی عملیات با صدای انفجاری آغاز شد بچه ها با شجاعت تمام به دشمن مسلح و آماده حمله کردند .
دشمن را از پای درآوردیم ، منطقه به تصرف ما درآمد ، بیسیم ها روشن شد و صدای فرمانده گردان آمد و ندا می داد (جاری ، جاری ، حسن) – باز هم گفت : (جاری ، جاری ، حسن) اگر صدای مرا میشنوی جواب بده . همه منتظر بودیم هیچ صدایی از شهید جاری نمی آمد و بعد بچه ها خبر دادند که جاری در معبر شهید شده است .
بعد از اتمام عملیات به اردوگاه که آمدیم نوشته ای که به یکی از بچه ها داده بود را باز کردیم که اینطور نوشته بود : « خداوند مرا طلبیده من در این عملیات حتما شهید می شوم و هرگز باز نمی گردم » .
راوی :علی قربانی
هدیه به شهدا صلوات 💚
#شهید #شهید_جاری #شهادت #دفاع_مقدس #اردوگاه #جنگ #ایران #شهادت #خاطره #خاطرات_دفاع_مقدس #شهدا_زنده_اند #شهدای_ایران #شهدای_گمنام #زندگینامه #عملیات_کربلای_۵