🔹شک مقدمه یقین🔹
✍ متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
شک از آن جهت که مقدمه طلب و جستجوی علمی است و مقدمه حرکت به سوی یقین است مقدس است، نوعی احساس عطش است، البته کمال و مقدس است. باید توجه داشت که اهل یقین همواره وادی شک و تحیر را طی کرده اند. داستان ها از اهل یقین هست که در ابتدا دچار شک و تردید بوده اند، مثل داستان غزالی.
از مقدمه اسفار نوعی تحیر در ابتدای امر از صدر المتألهین ظاهر می شود. از همه بالاتر اینکه خداوند درباره سرسلسله اهل یقین می فرماید: ا لم یجدک یتیماً فاوی. و وجدک ضالًا فهدی. و وجدک عائلًا فاغنی.
مسلماً رسول اکرم مدتی از عمر خود را که در خلوت بسر می برد، به تأمل می گذراند و تأمل شأن یک شخص متجسس و متحیر و محقق و کاوشگر است و همان بود که دنبال خود هدایت را آورد.
📚 یادداشتهای استاد مطهری، ج ۶، ص ۷۷
#شهید_مطهری
#شک
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ارزش عمر🔹
📣 دکتر الهی قمشه ای
#دکتر_الهی_قمشه_ای
#ارزش_عمر
#ویدئو
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹علم و فکر غذای روح است🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
#شهید_مطهری
#عقل
#علم
#عکس_نوشت
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹غذاهای روح🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
آدم خیال میکند وقتی عمل میکند او عامل و عمل کننده است و عمل معمول است یعنی این فاعل است و او مفعول، این علت است و او معلول. قرآن میفرماید: انسان هر عملی که مرتکب میشود، در همان حال که او علت است و عملش معلول، عملش هم علت است و خودش معلول. یعنی اگر او عمل را میسازد عمل هم او را میسازد. انسان از عمل خودش واقعا به نوعی تغذیه میکند؛ یعنی حرف زدن برای انسان نوعی چیز خوردن است، گوش کردن نوع دیگر چیز خوردن است، نگاه کردن نوع دیگر چیز خوردن است، فکر کردن نوع دیگر چیز خوردن است. تمام اینها غذا میشود ولی نه غذای جسمانی، غذای غیر جسمانی برای روح انسان. آن کسی که غیبت میکند همین الآن به صورت یک سگ درآمده است و دارد گوشت دیگران را میخورد. این که فرمود: غیبت خورش سگ های جهنم است یعنی شخص غیبت کننده همین الآن که اینجا هست این گونه است، الان به صورت یک سگ جهنمی درآمده است و دارد از این مردار میخورد
《وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضآ أیحِبُّ اَحَدُکمْ اَنْ یأْکلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیتآ》
همین الان دارد مثل یک سگ که روی یک مردار افتاده است گوشت مردار را میخورد. در قیامت هم همین است.
ب
📚 آشنایی با قرآن، ج ۱۳، صفحه ۵۵
#شهید_مطهری
#غذای_روح
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹با او بیعت می کنم🔹
📣 آیت الله شیخ محمد جواد مغنیه
بر اثر جوسازی هایی که در سطح کشور و حتی در محیط منزلمان بر علیه موسی صدر صورت گرفته بود، در نشستی با حضور ریاست جمهور، نخست وزیر، رئیس مجلس لبنان، و رؤسا و رهبران فرقه ها، مذاهب و ادیان آن کشور که امام موسی صدر نیز به عنوان رهبر مجلس اعلای شیعیان لبنان حضور داشت، تریبون را در دست گرفتم و با صراحت تمام، از حضور موسی صدر در لبنان اظهار تأسف نمودم و در یک سخن گفتم: «اگر می خواهید لبنان، آرامش، آسایش و امنیت و صلح را به روی خود ببیند، ناگزیر از اخراج موسی صدر از خاک لبنان هستید.»
هیچ تعبیر نادرستی نبود که یاد داشته باشم و در آن مجلس در حقّ امام موسی صدر نگویم. به هر تقدیر، سخنان من پایان یافت و نوبت به امام موسی صدر رسید. او سخنانش را با تجلیل کم نظیر از من آغاز کرد و ادامه داد: «اگر می خواهید عزّت، کرامت را در این کشور احیا کنید و دانش دوستی و تکریم بزرگان و فرهیختگان را به ملّت بیاموزید، باید تصویر علامه شیخ محمد جواد مغنیه را در قاب طلا بگیرید و در هر کوی و برزن، نصب نمایید. ما همگی مرهون شیخ جواد مغنیه هستیم.»
بزرگی، سعه صدر، گذشت و تواضع امام، مرا در آن مجلس آب کرد و تمام وجودم را شرمندگی و خجالت فرا گرفت، بدون هیچ تأخیر و بی اختیار، تریبون را در دست گرفته و گفتم: من در برابر این کوه عظمت و صبر و اسوه تواضع و فروتنی، سر کُرنش فرود می آورم و در حضور شما بزرگان و شخصیت های سیاسی، علمی و مذهبی، با او بیعت می کنم.
📚 خاطراتی از امام موسی صدر
#شیخ_محمد_جواد_مغنیه
#امام_موسی_صدر
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹عقل و نبی مکمل یکدیگرند🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
#شهید_مطهری
#عقل
#عکس_نوشت
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹خدا خوان، خدا دان🔹
📣 آیتالله سید احمد شبیری زنجانی
ميرزا عبّاس بسطامى متخلّص به فروغى گويد:
◽️خدا خوان تا خدا دان فرق دارد
◾️كه حیوان تا به انسان فرق دارد
◽️موحد را به مشرك نسبتی نیست
◾️كه واجب تا به امكان فرق دارد
فرق خدا دان با خدا خوان آن است که خدا دان چون خدا را مىشناسد و او را عادل مىداند و مىداند كه عدل خدا مقتضى است كه كيفر تبهكاران را بدهد؛ لهذا بر كسى ستم روا نمىدارد. چون مى داند كه اين ستم، بر خودش است. اين است كه در ميان دو نفر خدادان، هيچ وقت جنگ و ستيزى واقع نمىشود؛ چون هيچ كدام تعدّى بر ديگرى نمىکند تا او دفاع كند و جنگ در گيرد. هيچ شنيدهاى كه دو پيغمبر به يكديگر اعلان جنگ بدهند!
امّا خداخوانهاى بىخبر از خدا، چه اوضاعى بر سر يكديگر مىآورند! جنگ بينالمللى بر پا مىكنند كه عالَم به خون غوطهور مىشود، در صورتى كه متخاصمين، هر دو، خدا را مىخوانند.
در مَثَل مىگويند: «هم گريزنده خدا را مىخواند و هم گريزاننده!» اگر متوجّه بوديد، در نظر داشتيد كه در جنگ بينالمللى دوم، هم چرچيل {نخست وزير انگلستان} و هم طرف مخاصمه وى، هيتلر {پيشواى آلمان}، هر دو مىگفتند كه به يارى خدا، فلان كار مىكنيم! به يارى خدا، فتح نهایی با ماست! هر دو خدا را مىخواندند؛ در صورتى كه هيچ كدام از آنها خدا را نمىشناختند.
پس خدادان با خداخوان، فرقش اين است كه خدادان، خدا را همواره منظور مىدارد امّا خداخوان، در قيدش نيست. مثلاً او در عين حال كه مسلمان و اهل قرآن است و میداند كه خداوند در قرآن، مى و باده و گوشت خوك را حرام كرده، با وجود اين، از خوردن آنها خوددارى نمىکند! و يا مىداند كه ربا از منهيّات اكيده قرآن است، مع ذلك، از خوردن ربا پرهيز نمىكند. با اينكه چندين راه حلال نيز دارد، ولى او راه حلال را گذاشته و از راه حرامش وارد مىشود. بنابراين مسلمان تا مسلمان فرق دارد!
📚 وبسایت آيتالله العظمی شبیری زنجانی
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#خدا_خوان
#خدا_دان
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔷جوانان عجم🔷
✍️ علامه اقبال لاهوری
◽️چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
◾️ای جوانان عجم جان من و جان شما
◽️غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام
◾️تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
◽️مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
◾️ریختم طرح حرم در کافرستان شما
◽️تا سنانش تیز تر گردد فرو پیچیدمش
◾️شعله ئی آشفته بود اندر بیابان شما
◽️فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
◾️پارهٔ لعلی که دارم از بدخشان شما
◽️می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
◾️دیده ام از روزن دیوار زندان شما
◽️حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
◾️آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
📚 دیوان اقبال لاهوری
#علامه_اقبال_لاهوری
#جوانان_عجم
#شعر
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹انحراف از خط امام🔹
📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی
اگر به نام عدالتخواهی و به نام انقلابی گری، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کردهایم؛ از خط امام منحرف شدهایم. اگر به نام انقلابی گری، به نام عدالتخواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانی که از لحاظ فکری با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شدهایم. اگر بخواهیم به نام انقلابی گری و رفتار انقلابی، امنیت را از بخشی از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شدهایم. در کشور آراء و عقاید مختلفی وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهای بر یک حرکتی، بر یک حرفی منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههای موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهای نباشد، کسی است که نمیخواهد براندازی کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهی سیاسی ما، با مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم.
《و لایجرمنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا》
قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومی، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّی در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوی»؛ این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. تقوا یعنی همان مراقبت؛ مراقبت از خود، مراقبت از مسیر، مراقبت از در نیفتادن و دچار نشدن به مشکلات. میفرماید: این جوری است که شما از چنگ مشکلات رهائی پیدا میکنید؛ این جوری است که در این خارزار عجیب و غریب، میتوانید راه را درست طی کنید و بدون آسیب جلو بروید.
《اعدلوا هو اقرب للتّقوی》
📚 بیانات در دیدار رئیس و مسوولان قوه قضاییه، ۱۳۸۹/۴/۷
#رهبر_انقلاب
#خط_امام
#اخلاق
#تقوا
#مخالف
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹حریت و آزادی🔹
✍ علامه طباطبائی
گرچه كلمه «حريّت» و آزادى بيشتر در قرون اخير بر سر زبانها افتاده، ولى آزادىخواهى انسان مطلب تازهاى نيست كه در اين قرون به وجود آمده باشد و هميشه مدّ نظر وى بوده و در اعماق فكر او جاى داشته و جزء آرزوهاى ديرينه وى محسوب مىشده است.
علاقه انسان به حريّت مانند ساير علاقههاى او ريشه تكوينى دارد و منشأ آن وجود «اراده» در اوست. انسان مطالب را درك مىكند و اراده وى به امورى تعلق مىگيرد و ميل دارد آزاد باشد و به آنچه مورد علاقه و نظر اوست عمل كند و هيچگونه مانعى بر سر راه او نباشد، و چون اراده از انسان جدا نيست، لذا علاقه به حريت و آزادى همواره با او هست.
منتها انسان چون يك موجود اجتماعى است و به حكم فطرت و غريزه مايل است كه با ساير افراد همنوع خود در حل مشكلات اساسى تشريك مساعى كند و زندگانى خود را بر پايه تعاون استوار نمايد، ناچار است به اصول زندگانى مدنى تن در دهد، يعنى قوانين و مقرراتى وضع كرده و اراده خود را در چهار ديوار آن قوانين و مقررات قرار داده و بالنتيجه از حدود آزادى اراده خود بكاهد، زيرا اگر همه افراد بشر مطلقالعنان باشند و اراده آنها تابع هيچگونه قانونى نباشد و هر كس آنچه را بخواهد انجام دهد، شيرازه زندگى اجتماعى آنها در مدت كوتاهى به كلى از هم مىپاشد.
اينجاست كه انسان مجبور مىشود آزادى و حريّت مطلقه خود را محدود سازد. از آنچه گفته شد معلوم مىگردد كه «آزادى مطلق» در هيچ اجتماعى وجود ندارد و اساساً وجود اجتماع با آزادى مطلق قابل جمع نيست، بنابراين هرجا صحبت از آزادى و حريّت مىشود منظور آزادى نسبى است و تفاوتى كه در ميان اقوام مختلف بوده و هست در حدود اين آزادى نسبى مىباشد.
📚 بررسی های اسلامی، ج ۱، ص ۱۱۶
#علامه_طباطبایی
#آزادی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹خوارج زنده🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
خوارج مردمی تنگ نظر و کوته دید بودند. در افقی بسیار پست فکر میکردند. اسلام و مسلمانی را در چهاردیواری اندیشههای محدود خود محصور کرده بودند. مانند همه کوته نظران دیگر مدعی بودند که همه بد میفهمند و یا اصلًا نمیفهمند و همگان راه خطا میروند و همه جهنمی هستند. این گونه کوته نظران اول کاری که میکنند این است که تنگ نظری خود را به صورت یک عقیده دینی درمیآورند، رحمت خدا را محدود میکنند، خداوند را همواره بر کرسی غضب مینشانند و منتظر اینکه از بندهاش لغزشی پیدا شود و به عذاب ابد کشیده شود. یکی از اصول عقاید خوارج این بود که مرتکب گناه کبیره {مثلًا دروغ یا غیبت یا شرب خمر} کافر است و از اسلام بیرون است و مستحق خلود در آتش است. علیهذا جز عده بسیار معدودی از بشر، همه مخلّد در آتش جهنماند. تنگ نظری مذهبی از خصیصههای خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی میبینیم. این همان است که گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است. بعضی از خشک مغزان را میبینیم که جز خود و عدهای بسیار معدود مانند خود، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد مینگرند و دایره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال میکنند.
📚 جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص ۱۳۹
#شهید_مطهری
#خوارج
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹سعادت جامعه بشریت🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
#شهید_مطهری
#زن_مرد
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹علمای نجف🔹
✍🏻 آیتالله نصرالله شاهآبادی
یکی از ویژگیهای حوزهٔ نجف، انس و الفت طلّاب با علماء و مراجع بود؛ به طوری که هیچ مانعی برای ارتباط با مراجع وجود نداشت. حتّی آيت الله خوئی در زمان زعامت حوزهٔ نجف، بعد از درس به وسط صحن میرفتند و روی زمین مینشستند و به حرف طلبهها گوش میدادند. آقایان دیگر نیز همینگونه بودند. آيت الله شاهرودی و آیت الله سیّد عبدالهادی شیرازی هرروز دو ساعت مانده به ظهر در بیرونی مینشستند و دسترسی به آنها بسیار آسان بود.
... علماء نجف با طلبهها بسیار مأنوس و رفیق بودند. البته این انس و الفت، ناشی از روح تواضع آنان بود و همین روحیّه، طلبه را میساخت. اگر طلبهای بزرگان را به منزلش یا به روضه دعوت میکرد، آنها هیچ ابایی نداشتند و حاضر میشدند و از رفتن استنکاف نمیکردند. به یاد دارم زمانی که در مدرسه حجره داشتم، رفقا را دعوت کردم. سپس آيت الله شاهرودی را دعوت کردم. ایشان فرمودند: اگر ماستجوش درست کنی، میآیم. من هم قبول کردم و ایشان آمدند.
زمانی خادم مدرسهٔ آخوند – که ما به او تیمسار میگفتیم – مریض شد. نزد آيت الله شاهرودی رفتم و عرض کردم: خادم مدرسه مدّتی است که مریضاحوال است. بد نیست که شما به عیادت او بیایید. ایشان هم قبول کرد و به عیادت خادم مدرسه آمد.
یکی دیگر از خصوصیّتهای علمای نجف، سادهزیستی آنان بود. یعنی خانهٔ یک مرجع تقلید با خانهٔ یک طلبه که تازه وارد حوزه شده هیچ فرقی نمیکرد. خانهٔ آقایان و مراجع، یا اجارهای بود یا وقفی. ولذا این سبب آرامش طلبهها میشد. آقای خویی یک زندگی ساده و خانهٔ وقفی در محلّهٔ العمارة داشتند. آقای میرزا عبدالهادی شیرازی و آقای شاهرودی، در انتهای حویش خانهٔ بسیار ساده و قدیمی داشتند.
📚 حدیث نصر، ص ۴۱۴ - ۴۱۵
#آیت_الله_نصرالله_شاه_آبادی
#آیت_الله_سید_محمود_شاهرودی
#آیت_الله_سید_عبدالهادی_شیرازی
#آیت_الله_سید_ابوالقاسم_خوئی
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹حقیقت، غذای روح انسان🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
ساختمان اصلی روح و فکر و عقل انسان حقیقت جو و حقیقت خواه آفریده شده؛ یعنی حقیقت، راستی، واقعیت، درستی، غذای روح انسان است، آن طور که علف و جو غذای مناسب اسب است و آن طور که گوشت غذای سگ یا گربه است. حق، حقیقت، کشف واقعیت آن طور که هست، غذای روح انسان است. بنابراین اگر روح انسان سالم باشد وقتی که مواجه با حقیقت می شود، از رسیدن به حق و حقیقت باید لذت ببرد یا رنج؟ باید لذت ببرد. حق در ذائقه انسان باید شیرین باشد یا تلخ؟ باید شیرین باشد. ولی ما الآن مثلی داریم، می گوییم: «الْحَقُّ مُرٌّ» حق تلخ است، و حال آنکه حق نباید تلخ باشد، حق همیشه باید شیرین باشد. ما حق جو آفریده شده ایم. این مَثل معنایش این است که ما دنبال حق نیستیم، دنبال خودخواهی و منفعت خواهی های خودمان هستیم، به حقیقت کاری نداریم. ولی ما فعلًا این طور هستیم، فطرت ما این طور نیست. پس اگر ما به این حالت درآمدیم که «الْحَقُّ مُرٌّ» شدیم، حق برایمان تلخ شد، قطعاً باید بدانیم که ما بیمار و مریضیم و سخت هم بیمار و مریض هستیم. قرآن روی این مطلب که افراد این بیماری را پیدا کنند و آن فطرت سالم الهی را از دست بدهند و «الْحَقُّ مُرٌّ» یا «الْحَقُّ مَکروهٌ» بشوند، در بسیاری از آیات تکیه کرده است و از آن جمله این آیه است که معنایش این است که تو مریضی، تو ذائقه ات را از دست داده ای، تو شیرین را تلخ احساس می کنی؛ مثل بسیاری از بیماری ها که در اثر یک نوع بیماری، غذایی که در ذائقه دیگران مطبوع است برای بیمار نامطبوع است، در ذائقه دیگران شیرین است برای او تلخ و مهوّع است.
📚 آشنایی با قرآن، ج ۵، ص ۶۱ - ۶۲
#شهید_مطهری
#حق_طلبی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹حرف منطقی🔹
📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی
#رهبر_انقلاب
#منطق
#تخریب
#عکس_نوشت
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹ديانت و فتوت🔹
✍ آیت الله سید احمد شبیری زنجانی
آقاى آقا سيد صدرالدين صدر نقل كرد كه در نجف، يك نفر، يك ليره اشتباها در دست يك فقيرى گذاشته بود. فقير هم نابينا بود؛ لكن از سنگينى آن ملتفت شده بود كه ليره است و فهميده بود كه او اشتباه كرده. پس صدا زده بود كه آقا! پولى كه به من دادى ليره است، آيا عمداً دادى يا سهو كردى؟ آن هم تأملى كرد و گفت: «إليك»؛ يعنى مال تو. آن، ديانت به خرج داد و اين هم فتوت.
چه بسا اشخاصى هستند در كمال فقر و نادارى و در عين گرسنگى و پريشان حالى؛ با وجود اين، دست به سوى لقمه حرام دراز نمىكنند. و در مقابل آن، اشخاصى هم هستند كه در نهايت ثروت و قدرت، باز چشم در اموال مردم دارند كه به هزار حيله و دروغ، از راه نامشروع از دست آنها بگيرند؛ بلكه در پى ايناند كه لقمه را از دهان فقير بيرون بياورند.
برای دومی مثال زياد است، منتها به اختلاف مراتب؛ اما اولی، کم و وجودش نادر است. و كمتر از او، اشخاصی هستند از اين دسته كه در عين فقر و نادارى، خود را دارا و خوش گذران معرفى مىنمايند.
يكى از رفقا گفت ما با يك نفر، شريك منزل شده، دو نفرى يك خانه اجاره كرده بوديم. اغلب اوقات مىديديم كه زن او، ديگچه و ديزى و ساير ادوات طبخ مىشست. ما گمان مىكرديم كه به طريق متعارف زندگی مىگذرانند.
بعد از يك سال كه جدا شديم، ملتفت شديم كه خوراك آنها منحصر به نان خالى بوده، بى قاتق؛ و شستن ادوات طبخ، براى گم كردن راه بوده كه ما ملتفت به حالش نباشيم! میگفت در همه این مدت كه با هم بوديم، ما بویى به فقر و استيصال نبردیم و الّا مختصر قاتقى كه ما پيدا مىكرديم، گوارامان نمىشد. او خود را همرنگ رفيقش کرده که اوّلاً حالش معلوم نباشد؛ و ثانیاً غذا، گواراى رفيقش گردد. از دارا هم مطلوب اين است که بهحدّى، خود را همرنگ فقير كند.
📚 وبسایت آيتالله العظمی شبیری زنجانی
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#فقر_فقیر
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔷 علی، جمع الاضداد
🔻 دکتر علی شریعتی
◽️علی در طول تاریخ، تنها انسانی است که در ابعادِ مختلف و حتی متناقضی که در یک انسان جمع نمی شود،
◽️قهرمان است.
◽️هم مثل یک کارگرِ ساده، که با دستش، پنجهاش و بازویش خاک را می کند،
◽️و در آن سرزمین سوزان بدون ابزار قَنات میکـَند،
◽️و هم مانندِ یک حکیم میاندیشد،
◽️و هم مانندِ یک عاشق بزرگ و یک عارف بزرگ عشق میورزد،
◽️و هم مانندِ یک قهرمان شمشیر می زند،
◽️و هم مانند یک سیاستمدار رهبری می کند،
◽️و هم مانندِ یک معلم اخلاق، مَظهر و سرمَشق فضائل انسانی برای یک جامعه است.
◽️هم یک پدر است،
◽️و هم یک دوست بسیار وفادار،
◾️و هم یک همسرِ نمونه.
📚 علی تنهاست
#دکتر_علی_شریعتی
#امام_علی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹عقاید احساسی و عقاید عقلانی🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
#شهید_مطهری
#عقاید_احساسی
#عقاید_عقلانی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹احتیاط🔹
📣 آیت الله مسلم ملکوتی
زمانی آب لوله کشی نجف شخصی بود و چند نفر از تجار بوشهر آن را اداره می کردند، بعد دولت آمد، بدون اینکه از آنها بخرد، آب لوله کشی نجف را تصاحب نمود، به همین خاطر آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی از آب شهر استفاده نمی کرد. مشهور شده بود که ایشان، یک کوزه به دست سید محمد {پسر بزرگ} و کوزه دیگر به دست سید علی {پسر کوچک} می داد و خودش هم با آنها همراه می شد، می رفتند از جدول آب پر می کردند و به منزل می آوردند، تا اینکه دولت، بوشهری ها را راضی کرد و ایشان از آب لوله کشی شهر استفاده نمود.
📚 خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، تدوین: عبدالرحیم اباذری، ص ۱۵۷
#آیت_الله_ملکوتی
#آیت_الله_شاهرودی
#احتیاط
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹در آغوش امام🔹
✍ حجت السلام سید ابوذر عاملی
روزی شیخ محمد جواد مغنیه در حسینیه شهر نبطیه لبنان بر بالای منبر بود که امام موسی وارد مجلس شد. وی چند روز پیش از آن سفری به شوروی کرده بود تا پروژه عظیم ساختمان بیمارستان را در آنجا به مناقصه بگذارد. آن زمان پیمان کاران شوروی پروژه های عمرانی را با هزینه کمتری نسبت به رقبای غربی خود اجرا می کردند.
به محض این که چشم مرحوم مغنیه در بالای منبر به امام موسی افتاد، موضوع بحث خود را عوض کرد و به حملات همیشگی خود به ایشان ادامه داد و گفت: اسلام از کسانی که ادعای مسلمانی دارند ولی از بلاد کفر، شرک و الحاد دیدن می کنند بیزار است و ...
او لحظاتی جلوی مردم و در حضور خود امام موسی صدر به وی تاخت. امام موسی هم فقط نشسته بود با کمال متانت سر به زیر انداخته و به زمین نگاه می کرد. قرار بود سخنران بعدی مجلس خود او باشد. به هر حال سخنان مرحوم مغنیه پایان یافت و از منبر پایین آمد. در همان لحظه امام موسی از جا برخاست تا بالای منبر برود. پیش از آن به سوی محمد مغنیه رفت و او را جلوی مردم در آغوش کشید، مردم از حرکت امام به شوق آمدند و خود مرحوم مغنیه هم تکان خورد.
📚 عزت شیعه، صفحه ۱۷۸
#امام_موسی_صدر
#شیخ_محمد_جواد_مغنیه
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹شهر مقلدها🔹
✍ آيتالله العظمی جعفر سبحانی
مردان بزرگ آزادانه فکر می کنند، رهائی از بند و قید دیگران را کلید طلائی موفقیت خود می شمارند و می گویند تقلید در امور فردی و اجتماعی انتحار و خودکشی است.
در گذشته گرمابه های ایران با شیپور و بوق مجهز بود. گرمابه داران برای آگاه ساختن مردم از باز شدن گرمابه، یک ساعت پیش از طلوع صبح شیپور می زدند. اتفاقا روزی در یکی از شهرها شیپور حمام گم و یا خراب شد. گرمابه دار با زحمت زیادی بوقی را با قیمت گرانی تهیه کرد و کار خود را انجام داد.
مرد غریبی که تازه وارد آن شهر شده بود از دیدن این وضع خوشحال شد، زیرا دید که در آنجا جنس یک ریالی را می توان ده ریال فروخت. فورا تصمیم گرفت که تعداد زیادی شیپور بخرد و به این نقطه حمل کند تا ده برابر سود کند. مال التجاره خویش را وارد میدان بزرگ آن شهر کرد و انتظار داشت در نخستین لحظه مردم برای خریدن شیپورها سر و دست بشکنند. ولی او هر چه توقف کرد کسی از او احوالی نپرسید.
بازرگان ثروتمندی که عصا به دست از آن میدان عبور می کرد علت نقل این همه بوق را از آن مرد غریب پرسید. وی سرگذشت خود را به او بازگو کرد. بازرگان خردمند از حماقت و ابلهی او در شگفت فرو ماند و گفت: تو آخر فکر نکردی این شهر دو حمام بیش ندارد و این همه شیپور در اینجا به فروش نمی رسد؟! مرد غریب پرسید: چه کار می توانی انجام بدهی؟! بازرگان جواب داد:
دیگر این کار به تو مربوط نیست. همین اندازه بدان مردم اینجا مقلد و بی فکرند و من از این نقطه ضعف آنها به نفع تو استفاده خواهم کرد. سپس یک دانه بوق به امانت از او گرفت و به دست نوکرش سپرد تا به خانه او برساند.
بامدادان این مرد سرشناس و ثروتمند به جای عصا بوق را به دست گرفت و تکیه زنان بر بوق، راه تجارتخانه را پیمود. شیوه این بازرگان توجه مردم را جلب کرد و با خود گفتند لابد رمز موفقیت این مرد در زندگی و بازرگانی همین نوع کارهای اوست. دسته ای نیز این نظر را تایید کردند و غلغله ای در شهر مقلدها راه افتاد. مردم مشغول خریدن بوق شدند و چیزی نگذشت که تمام بوق ها بفروش رسید. بازرگان پیر، برای رسیدگی به وضع نقشه خود، تماس مجددی با آن مرد غریب گرفت و مطلع شد که همه شیپورها به فروش رفته است. سپس پیغام داد که هر چه زودتر از این شهر بیرون رود؛ زیرا نقشه دگرگون خواهد شد.
فردای آن روز بازرگان قد خمیده، بار دیگر به جای بوق، عصا به دست گرفت و به حجره رفت. مردم از کار و کرده خود پشیمان شدند و فهمیدند که فریب تقلید کورکورانه خویش را خورده اند. نه عصا رمز موفقیت بود، و نه بوق، بقول مولوی:
◽️خلق را تقلیدشان بر باد داد
◾️ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
همچنان که فرد باید خالق و نقشه کش باشد و جوهر شخصیت خود را بیرون بریزد، اجتماع نیز تا روح خالقیت و پیشروی در خود احراز نکند و دنباله روی را کنار نگذارد، هرگز کامیابی های اجتماعی و دسته جمعی نصیب آن نخواهد گردید.
📚 رمز پیروزی مردان بزرگ، ص ۷۴ - ۷۷
#آیت_الله_جعفر_سبحانی
#تقلید
#داستانک
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin