eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
👆 |⇦•رخت خونین حسین... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ..اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ... اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ مِن جِمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی و إِسْرافی عَلی نَفْسی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین" با اجازه از خداوند تعالیِ(تعالای) حسین اول ماهی می‌زنیم دل را به دریای حسین بادبان عشق وا شد ناخدا آماده است باز کشتی نجات شاه راه افتاده است بر غمش اهل زمین و آسمان گریان شده رخت خونین حسین از عرش آویزان شده *راوی به امام صادق علیه السلام گفت:آقا! هرکس از دنیا بره مردم برایش مجلس عزا یی برپا می‌کنند ولی شما و شیعیانتان تا محرم میشه از روز اول محرم همه داغدارید. و شروع به عزاداری می‌کنید .حضرت تا این جمله را شنیدن توضیح دادند،فرمودن: لحظه‌ای که هلال محرم جلوه می‌کنه پیراهن خونی جد غریب ما حسین رو از عرش آویزان می‌کنند. این پیراهن همان پیراهنی است که به ضرب شمشیرها پاره پاره شده.فرمود:ما و شیعیان ما می‌بینیم این پیراهن خونی را با چشم دل نه چشم سر،فرمود: تا با چشم دل می‌بینیم این اشک ها سرازیر میشه...* در غمش اهل زمین و آسمان گریان شده رخت خونین حسین از عرش آویزان شده شخص حیدر پای نصب پرچم آمده سینه زن‌ها یا علی ماه محرم آمده کشته ی اشک است اربابی که شد آقای ما کیف دارد دسته جمعی گریه کردن‌های ما *یاد این دو بیت افتادم* (پروانه شدم تا که بسوزم اما هر سوختنی سوختن شمع نشد ما جمع شدیم دور هم گریه کنیم بر آن بدنی که آخرش جمع نشد) خالی از احساس بودم از غمش پر می‌شوم مطمئنم عاقبت با لطف او حر می‌شوم در میان هروله پرواز را حس می‌کنم رخت از تن کم کنم تا یاد عابس می‌کنم بر لبم شور شهادت را عسل کن آخرش جان جُونت نوکر خود را بغل کن آخرش با مصیبات عمیقت دیده گریان می‌کنم در میان روضه ها یاد شهیدان می‌کنم خوش به حال هرکه بین روضه گرم خدمت است چادر زهرا پناه خادمان هیئت است حضرت زهرا خودش دنبال کارنوکر است پیراهن مشکی نوکر دست دوز مادر است نالهٔ ما امتداد ناله‌های فاطمه است بانی اطعام روضه مجتبیِ فاطمه است بین هیئت کربلایش را زیارت می‌کنیم شب به شب با انبیاء در روضه شرکت می‌کنیم آی نوکر! رزق اشکت را ز آب آور بگیر *مرحوم آیت الله بهجت می‌فرمایند: اشک رو از عالم بالا میارن تو‌ مشک‌ چشا تقسیم‌میکنن.یا ابوالفضل به ماهم رزق گریه بده..* ای نوکر رزق اشکت را ز آب آور بگیر کربلای اربعین را از علی اکبر بگیر کاش خون ما بریزد در دیارِ کربلا شیرخوار ما فدای شیرخوار کربلا دختری شیرین زبان اعجاز را آغاز کرد نطق لالِ مجلس ما را رقیه باز کرد خسته‌ام خسته در این شهر مسلمان کُش‌ها میهمانم به میهمانی مهمان کش‌ها .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•شمر اگه بره، سنان نمی‌گذره.. و روضه گودال به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی* ●━━━━━━─────── شمر اگه بره، سنان نمی‌گذره تو قتلگاه تو، زمان نمی‌گذره حتی ازت دمِ اذان نمی‌گذره تو قتلگاه تو، زمان نمی‌گذره غروب شد، خورشید نشست شمر ولی از تنت پا نشد .. اذان شد، نمازش رو بست راهِ حلقت ولی وا نشد .. یک زن تنهام چطور شمرُ ازت جدا کنم ؟! پاشو اذونِ مغربِ من به کی اقتدا کنم ؟! نیزه رو نیزه .. آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت با مرکب از روی تنت برادرم گذشت .. آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت خودم دیدم چیا به مادرم گذشت .. خلاصه ، راحت شدی من بمیرم بهت سخت گرفت می‌دونم این نصف روز قدر یک عمر ازت وقت گرفت نزار جلو نامحرما تو رو بلند صدا کنم پاشو اذونِ مغربِ من به کی اقتدا کنم لب گودال، مادر افتاده ته گودال یک سر افتاده مادر افتاده .. خواهر افتاده .. دختر افتاده .. از روی نیزه، یک سر افتاده از روی نیزه، اکبر افتاده مادر افتاده .. خواهر افتاده .. دختر افتاده .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
. |⇦•یا ابا عبدالله آقای من.... علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی نریمان پناهی ●━━━━━━─────── ای دنیا و عقبای من، شیرینیِ رؤیای من  امروز من فردای من، یا اباعبدالله آقای من  آبروی دو عالمین، یا حضرت امام حسین  ای علت غم‌های من، یا اباعبدالله آقای من  «یا اباعبدالله آقای من » روضه های تو بیکران، ای بابای رقیه جان فدای تو بابای من، یا اباعبدالله آقای من از درد قتلگاه تو، خواهرِ بی پناه تو در اومده صدای من، یا اباعبدالله آقای من «یا اباعبدالله آقای من » پیش چشمِ خیس مادر، با لبای تشنه آخر  کشتن تو رو ای وای من، یا اباعبدالله آقای من  غریبی و بغض صدات، بی‌کسی و اشک چشات دلیل گریه‌های من، یا اباعبدالله آقای من «یا اباعبدالله آقای من»  شاه شیب الخذیب من، شده غمت نصیب من  تویی سوز و نوای من، یا اباعبدالله آقای من لعنت حق به دشمنت، بی‌رحمانه می‌زدنت  ای امام تنهای من، یا اباعبدالله آقای من «یا اباعبدالله آقای من»  زخمای رو پیکر تو، گریه‌های خواهر تو  شد علت اشکای من، یا اباعبدالله آقای من محاسنت به خون خضاب، خواهرتو دادن عذاب بمیرم ای مولای من، یا اباعبدالله آقای من «یا اباعبدالله آقای من»  با هرچی می‌شد زدنت، تکه تکه شد بدنت  ای وای من ای وای من، یا اباعبدالله آقای من با اون حال پریشونت، با دیده‌های گریونت  دعا کردی برای من یا اباعبدالله آقای من «یا اباعبدالله آقای من» ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•عشق یعنی.... وتوسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── عشق یعنی: نوکری کنی و صِله ات کربلا باشه عشق یعنی: کنج روضه بشینی و درد دل کنی عشق یعنی: روضه های حسین برات سرپناه باشه سر پناهمه روضه اشکه تنها سرمایم نوکرات رفیقامن لارفیق لی الّا نوکرای تو تکیه گاهمه بابات مادرت امید من بچه هات عزیزامن لاحبیب لی الّا بچه های تو درمون دردم آقا! دورت بگردم آقا! هرجا برم هیچکی برام حسین نمیشه از خیلیا تو دنیا دیدم مَحبت اما هیچکی برام بازم امام حسین نمیشه «حسین حسین درمون دردم حسین حسین دورت بگردم» عشق یعنی: موهایی که تو روضه کم کم سفید میشن عشق یعنی: گریه های توو روضه وقتی شدید میشن عشق یعنی:پیرغلامایی که پا عشقت فدا شدن عشق یعنی:نوکرایی که مثل ارباب شهید میشن نوکرا پر از نورن هیئتات پر از شورن روضه هات شهید سازن لافَلاح لی الّا روضه های تو تو نگاهت اکسیره هر دمت شفا بخشه یک دعا بسه واسم لا نَجات لی الّا با دعای تو ای بهترینم آقا! ای نازنینم آقا! تا آخره عمرم پای کارت میمونم منم رعیت تو یه عضو ملت تو منم مثه سردار، سردارت میمونم «حسین حسین درمون دردم حسین حسین دورت بگردم» عشق یعنی: کربلا با یه کوله و یک علم بری عشق یعنی: از نجف تا حرم قدم به قدم بری عشق یعنی: هم بمونی تو حسرت کربلا یه عمر عشق یعنی: کربلا باشه خونتو هی حرم بری کربلات که دنیامه گنبدت طلات عشقم زندگیمه شش گوشه لا حَیات لی الّا کربلای تو خیمه هات پر از اشکه علقمه ات همش روضه است قتلگاه نفس گیره لا مَمات لی الّا غصه های تو ای مهربونم آقا! دردت به جونم آقا! خیلی دلم میخواد بیام قسمت نمیشه خیلی گذشته آقا از آخرین کربلا این بار دیگه نگو آقا نوبت نمیشه «حسین حسین درمون دردم حسین حسین دورت بگردم» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•جانانم جانان من حسین... وتوسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── ای عشقت سرنوشت من ای خاک تو سرشت من ای بین الحرمینت بهشت من تو دعای مستجابی حسین تو برای من اربابی حسین جانانم جانان من حسین سلطانم سلطان من حسین آغازم آغاز من حسین پایانم پایان من حسین  «ثارالله ثارالله ثارالله ثارالله» یکتای یکتا صفت حسین قرآنم ای خط به خط حسین دنیا تا دنیایی میکنه می شنوه از ما فقط حسین ای رویای شیرین من تو سر تا پا احساسی حسین تو کعبه ی عباسی حسین « ثارالله ثارالله ثارالله ثارالله» بیر دمین عیسایه ورمرم بیر نازین عقبایه ورمرم آند اولسون آدیوا یا حسین بیر توکون دنیایه ورمرم سن شادی و نشاطیمسن سن ذکر عرفاتیمسن سن کشتی نجاتیمسن منیم عشقیم وطنیندی حسین منیم زندگیم سنیندی حسین «ثارالله ثارالله ثارالله ثارالله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•دوستت دارم‌ حسین... وتوسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج احمد واعظی ●━━━━━━─────── روی قلب خود نوشتم دوستت دارم«حسین» ای تمام سرنوشتم دوستت دارم «حسین» با تو غرق بهشتم دوستت دارم «حسین» گر به کعبه یا کُنِشتم دوستت دارم«حسین» «عشق تو روی بهشتم دوستت دارم حسین» ای گل جان پيامبر ای علی را روح عشق ای عزیز قلب زهرا مصحف مفتوح عشق ای به دریای حوادث فلک رحمت روح عشق پادشاه پاره پاره پیکر و مجروح عشق «عشق تو در سرنوشتم دوستت دارم حسین» قدسیان آسمان دیوانه ی روی توان سرنشینان زمین سرگشته ی کوی توان صد هزاران دل اسیر تار گیسوی توان محو در رنگین کمان طاق آبروی توان «حک شده در خشت خشتم دوستت دارم حسین» دوش پرسیدم زِ گل ای از تو در شور شین از تو آب و رنگ پیدا کرده باغ عالمین این همه حُسن از کجا آورد ای ای نور عین شبنم اشکی فشاند و گفت از خاک حسین «مهر تو در سینه کِشتم دوستت دارم حسین» کعبه ی من قبله ی من مُهر و مهرابم توای آسمان و اختر من مهر و محرابم توای روح بخش زندگی در قلب بی تابم توای غرق نازم بی نیازم چون که اربابم توای «خوب و بد زیبا و زشتم دوستت دارم حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بهشت رو زمین حرم ... (نماهنگ) وتوسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام ویژهٔ اربعین اجرا شده به نفسِ روح الله رحیمیان ●━━━━━━─────── پیچیده تو گوش زمان پیچیده تو ارض و سماء می‌خونن تمومی زُوّار اربعین یه صدا أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْب و بلاءَ لشکر پیاده نظام حسین راهیه به یاد قیام حسین با امید صبح انتقامِ حسین بهشت رو زمین حرم چه خوبه اربعین حرم قراره ما سینه زنا غروبِ اربعین حرم «أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْب و بلاءَ» جز دم حرم قد من خم نمی شه تا که نرسم خیالم جمع نمی شه تو شلوغیِ حرمم راحتم چون جایی خونه ی خود آدم نمی شه قدم به قدم تو طریق حسین میشه نوکر رفیق حسین بیا که راه گریز حسین آخه خاطرش عزیزِ حسین هر کسی اربعین بشه زائر شاهِ بی کفن بدون شک زیارتو گرفته از دست حسن زائر العجل میگه تو راه سیدالشهداء نیت هم زیارته هم خونخواهی خون خدا «أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْب و بلاءَ» هر جوری شده می رسم به حرم زندگی من میره سمت حرم آرزومه تو هر نفسم یه حرم شور و حَماسه کربلا میمیرم واسه کربلا بین مسیرش رو ببین تو انعکاس کربلا بهشت رو زمین حرم چه خوبه اربعین حرم قراره ما سینه زنا غروبِ اربعین حرم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•حالا که اومدی پیشم... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفس سیدمهدی میرداماد ●━━━━━━─────── "يَا سَرِيعَ الرِّضَا ، اِغْفِرْ لِمَنْ لاَ يَمْلِكُ إِلاَّ الدُّعَاءَ ، فَإِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُيَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ ، وَذِكْرُهُ شَفَاءٌ ، وَطَاعَتُهُ غِنىً ، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَسِلاَحُهُ الْبُكَاءُ .." *بری سوریه وارد حرم بشی رو به روت یه کاشی فیروزه ای رنگ این بیت رو‌ش نوشته ...* «آن کو‌ که در این مزار شریف آرمیده است امُّ البُکاء رقیه ی محنت کشیده است» *گریه سپره معمولا بچه ها از این سلاح استفاده می کنند.تا دعواشون میکنی گریه میکنن دست برمیداری. هر دختر بچه ای رو بخوای بزنی گریه کنه دلت به رحم‌میاد اما کربلا برعکس شد هروقت این سه ساله گریه کرد زدنش ..میگفتن گریه نکنی نمیزنیمت. میگفت :نه!من با بابام قرار گذاشتم..* «گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است» *گریه کرد،گریه کرد تا بالاخره به مراد دلش رسید یه وقت دید سر باباش جلو‌ چشماشه..* حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو‌ واکن بغل کن بغضم بازم، غریبیمو‌ تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم باتو بزار تعریف کنم بعدش، ببین من پیر شدم یا تو تو‌ وقتی اومدی گفتم‌که تقصیرِ دل من بود تو‌ که دیدی بابات خوابه چه وقته گریه کردن بود ببخش حرفای تعریفیم، دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی، خرابه جای خوبی نیست خرابه بِسترش خاکه، خرابه بالشش خِشته تو خیلی خاکیی اما، برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونه اش این طوری باشه بزار چیزی نگم شایدتو حرفام دلخوری باشه *خیلی حرفا آماده کرده بود بزنه اما تا نگاش به سر بریده ی باباش افتاد زِبونش بند اومد..بریده بریده گفت :أبَ..* کدوم خانوم با این حالش، پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی، سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید، براش با جون مهیّا شی خجالت می کشی وقتی، نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست «بس که دوید عقب قافله واویلا واویلا پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا» حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می بندم به زورم باشه پا میشم به زورم باشه می خندم *بابا! یه نگاه کن به دخترت چرا چشاتو بستی؟یه نگاه کرد به باباش گفت..* مگه تو صورتم امشب، بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی، یه بار حتی نخندیدی :هادی جان فدا *تو‌که هر وقت من ومیدیدی میخندیدی تو‌که هر وقت دخترتو‌ میدیدی لبخند میزدی! مدینه هم‌ پیغمبر هر وقت فاطمه اش رو‌ میدید می گفت :"السَّلامُ عَلیکَ یا أَبَتاه"پیغمبر گُل از گُلش می شکفت.هر وقت حضرت زهرا سلام الله می گفت أبتاه پیغمبر خوشحال میشد لبخند میزد. یه روز پیغمبر اومد دید لحن فاطمه عوض شد نگفت بابا، گفت یا رسول الله ! پیغمبر تعجب کرد گفت دخترم هر بار من رو یه جور دیگه صدا میزدی میگفتی :یاأبتاه حالا میگی یا رسول الله!حضرت فرمود:آره بابا از سلمان شنیدم آیه نازل شده همه باید با این لفظ شما رو صدا بزنن بگن یا رسول الله! منم گفتم احترام کنم بگم یا رسول الله. پیغمبر فرمود این آیه درسته اما تو دختر منی، تو‌ پاره ی تن منی، تو‌میخوای من رو صدا بزنی بگو بابا. هروقت میگی بابا آرام‌ میشم‌ خوشحال میشم ... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── هر وقت گفت أبتاه دل پیغمبر آرام شد. اما دو جا گفت: یا أبتاه !چه گذشت به پیغمبر نمیدونم‌. یه جا بین در و دیوار. یه جا هم تو‌ کوچه ها وقتی تازیانه خورد گفت: یا أبتاه! رقیه ام‌ هربار باباش رو صدا کرد دل بابا آروم شد..هر بار بابا رقیه رو‌دید گُل از گُل چهره اش شکفت اما چه گذشت تو‌خرابه ..سر رو بغل کرد یه نگاه به سر کرد. یه نگاه به خودش کرد شروع کرد با سر حرف زدن، زمزمه کردن ..بابا!...‌* سوختی سوختم شبیه همیم تو آغوش هم ضریح همیم با تَن بی تَن برای منی کمم که بیای بابای منی *بابا ببین دخترتو ..* چقدر پیر شدم تو روزای دل آزار نبودی سرم داد کشیدن تو بازار مگه دختر تو نداره کِس وکار پایِ زخمم به تو‌ نرسید کجا بودی زجر موهامو‌ کشید کار دنیاست دوتا دل تنگ به هم برسن تو‌کاخ یزید *بابا تو هر کجا فکر میکردم ببینمت الّا کاخ یزید..نمیتونستم باور کنم اون سری که اون وسط ملعبه دست اون بی حیا شده سر مقدس بابای منه. هی رو‌پنجه های پا بلند میشدم هی عمه ام جلو‌ چشمم رو‌ می گرفت. هی دستای کوچولومو اشاره کردم عمه اون سر آشناست بگو‌ نزنه اون لبارو‌ نرنه ..‌بابا هرچی از عمه ام سؤال کردم گفتم عمه اون سر، سر کیه ؟ جوابمو نداد حالا جوابم رو‌گرفتم...* از باب بغداد بری به سمت بیرون کربلا جاده ی حِلّه، یه مسجد مانندیه بالاش تابلو زده "هذا مَقام‌ٌ مُنسَلَخٍ الحُسینی"میدونی اینجا کجاست؟ اینجا همون‌ جایی که خولی سر بریده رو برد. چیکار کرد با سر؟وقتی سر و برد برا عبیدالله تا سر و‌ دید تعجب کرد گفت :چیکار کردید با سرِ حسین!؟ ابن زیاد تعجب کرد، عقب عقب رفت. ابن زیاد از سر ترسید جا خورد.حالا یه دختر سه ساله دید رگارو بریدن صورت سوخته، دندونا شکسته، جای سالم نداشت ..حسین ..... کاری نتونست بکنه زبونش بند اومد.کی من رو یتیم‌کرده؟کی رگاتو بریده؟ کی محاسنت رو‌خضاب کرده؟ فقط تونست یه کاری کنه سر رو‌آورد بالا لباش رو گذاشت رو لبهای بابا دیگه نفس نکشید .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
‍ . |⇦•اللهم انا نشکوا الیک .. و اجرا شده محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا .. غیبت ولینا .. کثرت عدونا .. و قله عددنا؛ آقابیا آقابیا .. به کی شکایت ببرم به کی بگم دردامو جوونیمم رفت و هنوز من ندیدم آقامو این الطالب، بدم المقتول بکربلا .. نور میبینم خیمه ات رو دارم از دور میبینم آه میبینم سر درِ خیمه ت پرچم سیاه میبینم آه میبینم دیگه راهی نمونده هی خودم رو میکشونم دستمو بگیر بتونم که خودم رو برسونم اللهم عجل لولیک الفرج شاعر: محسن عربخالقی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇