#پ_شکوری
(مامان #عباس ۵ساله و #فاطمه ۳.۵ساله و #زینب ۴ماهه)
#قسمت_سوم
احتمالاً شما هم این جمله را زیاد شنیدید یا گفتید:
هیچی جای کتاب کاغذی رو نمیگیره! بوی کاغذ و لمس سر انگشتان با زبری کاغذ و صدای ورق خوردن کتاب و... ♥️
اما
میخوام بگم هرچند کتاب کاغذی خیلی دوست داشتنیه😍 ولی دو تا چیز هستن که به راحتی میتونن در کنار کتاب کاغذی نقش ایفا کنن:
کتاب الکترونیکی
و کتاب صوتی
کتابهای الکترونیکی که فرق زیادی با کتابهای چاپی ندارن. فقط به جای کاغذ با صفحهی موبایل طرفیم.
شاید اوایل سخت باشه و مقاومت داشته باشیم در برابرش.
ولی نقاط قوت زیادی هم داره: همه جا در دسترسمونه، اروزنتره، هیچوقت خراب نمیشه و...
اگر نگران چشمهاتون هستید میتونید حالت نور گوشیتون رو تنظیم کنید (نوار بالای صفحه رو بکشید پایین و بذارید روی حالت مطالعه، محافظ چشم یا Eye comfort). اینطوری گویا آسیبش کمتر میشه.
از طریق نرمافزارهای طاقچه و فیدیبو (که قسمت قبل دربارهش صحبت کردیم) میتونید به تعداد زیادی کتاب الکترونیکی دسترسی داشته باشید. یا توی کتابخونهش اشتراک بگیرید و با هزینهٔ خیلی کمتر، از کتابهای بیشتری استفاده کنید.
👈🏻 و بریم سراغ کتابهای صوتی:
کتابهای صوتی میتونن تحولی شگرف در روند کتابخوانیتون ایجاد کنن. فقط کافیه بهشون دل بدید و باهاشون دوست بشید.🙂
اصلاً هم پدیده عجیب و غریب و نوظهوری نیست به نظرم! از قدیم وجود داشته فقط به شکل دیگه.
مثلاً توی کتابی مربوط به زمان ناپلئون نوشته بود بانوی خونه که جزء اشراف هم بوده، در کنار خدم و حشم، یک خدمتکار مخصوص داشته که هر روز براش روزنامه یا بخشهایی از کتابهای مورد علاقهش رو میخونده و علیا حضرت گوش فرا میداده.😎
حالا شماهم با صرف مقدار کمی هزینه، میتونید یه دوست مهربون داشته باشید که کتابهای مورد علاقهتون رو براتون بخونه و شما گوش بدید.
گوش دادن به کتاب صوتی مزیتهای زیادی هم داره:
🔸۱. زحمت زیادی نمیخواد😜 فقط کافیه گوش بدید. گوش دادن به مراتب آسونتر و کم زحمتتر از خوندنه.
🔸۲. هر وقتی که نمیشه کتاب خوند، میشه کتاب گوش داد. در حین آشپزی، ظرف شستن، کارهای خونه، رفت و آمد، قبل خواب توی تاریکی و...
🔸۳. گوش دادن کتاب صوتی که یه گویندهٔ حرفهای داره میتونه به مراتب جذابتر از کتاب خوندن باشه. اگر کتاب حالت داستانی داشته باشه، میتونه حتی جذابتر از فیلم و سریال هم باشه.
اما❗
چطور میشه با یکی یا چند تا بچه کوچیک کتاب صوتی گوش داد؟
شرایط افراد متفاوته.
مثلاً واسه من الان شرایط اینطوریه: عباس و فاطمه در طول روز اکثر اوقات باهم مشغولن، بازی میکنن و باهم حرف میزنن و خیلی کاری با من ندارن.
زینب هم که هنوز کوچیکه.
یعنی وقت خوبی در طول روز دارم واسه صوت گوش دادن.
یا شبایی که زینب دیر میخوابه یا نصفه شب بیدار میشه، میتونم در حین انجام کارهاش، کتاب صوتی هم گوش بدم.
شما هم بسته به شرایط زندگی خودتون میتونید وقتایی که مناسب صوت گوش دادنه، پیدا کنید.
از ابزار اسپیکر بلوتوث یا هندزفری و هدفون بلوتوث هم برای راحتی بیشتر میتونید استفاده کنید. هر چند با هندزفری سیمدار هم میشه گوش داد. ولی هندزفری بیسیم آزادی عمل بیشتری به آدم میده و در حین هرکاری دیگه میشه صوتی گوش داد.
👈🏻 کتابهای صوتی رو از کجا پیدا کنیم؟
🔹نرمافزار ایران صدا که در واقع آرشیو رادیوئه، یه عالمه محتوای صوتی رایگان داره. از قرآن و ترجمهش و صوت کلاسهای آموزش قرآن تا قصه برای بچهها و کتابهای صوتی.
فقط دقت باشید ممکنه بعضی از کتابهای صوتی به صورت تلخیص شده یا اقتباسی و نمایشی باشن. (که اینها قاعدتاً کل محتوای کتاب رو ندارن)
اونایی که زیرش نوشته «متن اصلی» یعنی کامله و از روی کتاب اصلی خونده شده.
🔹نرمافزار نوار هم مخصوص کتابهای صوتیه. میتونید اشتراک ماهانه بخرید و توی مدت اشتراک، هر چند تا کتابی که دوست داشتید گوش بدید.
نرمافزارش رو حتما با جستجو در اینترنت، از سایت نوار دانلود کنید. (توی کافه بازار به روز نیست)
🔗 با نصب نرمافزار آیگپ میتونید اشتراک یک ماههٔ رایگان نوار رو هدیه بگیرید.🙂 (از منوی پایین نرم افزار آیگپ، روی آیلند بزنید و بعد برید قسمت آیکست، روی تخفیف ۱۰۰ درصد بزنید و لینک خرید اشتراک رایگان یک ماهه نوار رو پیدا کنید.)
🔗 با استفاده از بخش اسنپ کلاب نرمافزار اسنپ هم میتونید ۱۰۰۰ امتیاز بدید و کد تخفیف ۵۰ درصدی برای خرید اشتراک دو ماههٔ نوار رو دریافت کنید و توی نوار، برید توی بخش ثبت کد تخفیف وارد کنید.
🔗 برای خرید اشتراکهای سه ماهه و شش ماهه و یکسالهش هم توی اینترنت جستجو کنید «کد تخفیف نوار موپن» و از سایت موپُن کد تخفیف بگیرید.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
خلاصه؛
با این روشها میتونید با حداقل هزینه کلی کتاب صوتی خوب دریافت کنید و گوش کنید.
کتاب صوتی فرصت خوبیه برای رشد و ارتقاء و حتی تفریح در کنار شلوغی های زندگی روزمره.
این فرصت خوب رو از دست ندید مامانا.✌🏻
همین احساس رشد و پویایی باعث میشه توی ایفای نقشهای مادری و همسریمون هم بتونیم بهتر عمل کنیم.
پ.ن: کتابهایی که توی عکس بالا میبینید رو خیلی وقت بود گرفته بودم بخونم ولی به خاطر مشغلههای زندگی فرصت نمیشد. تا اینکه بالاخره به برکت کتابهای صوتی، به صورت صوتی گوش دادمشون.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
بازی عالی و برد غیرتمندانه تیم ملیمون رو به همهی شما عزیزان تبریک میگیم. 👏🏻👏🏻❤️❤️
به امید پیروزی پر گل در بازی بعدی 🙏🏻😇
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
24.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا عبارت« بینظمی سازمانیافته» به گوشتون خورده؟!
اگر نه پس با ما همراه بشید و فیلمو ببینید تا با خانوادهٔ بیتس آشنا بشیم و به مفهوم این عبارت پی ببریم.
اگر هم آره، باز با ما همراه بشید.😁
خلاصه که باید باهامون همراه بشید
راه نداره!😉
آخه خیلی باحالن...
یه خانوادهٔ معتقد مسیحی با n تا بچه!
🔹و n رو هم نمیگیم چنده تا خودتون ببینید.😁
🔹 یه وسیلهای رو هم از زندگی حذف کردن که نمیگیم چیه.😉
🔹 از رایانه هم برای مقاصد خاصی استفاده میکنن.😊
که متاسفانه اونم نمیگیم بهتون که مزهٔ فیلم از بین نره.🙃
تازه میدونید دوست صمیمی خانوادگیشون کیه؟!
برید پایین ببینید👇🏻
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نمیگیم😄🙈
پ.ن۱: این فیلم برای حدود ۱۰ سال قبله و الان هم دوباره بچهدار شدن، هم نوهدار😍
پ.ن۲: این کلیپ توسط سه تا از اعضای خوب مادران شریف آماده و زیرنویس شده و برای اولین بار همینجا منتشر میشه😀
ویژهی مخاطبای خوب مادران شریف 🌸
#ا_باغانی
#پ_عارفی
#ف_اردکانی
#خانواده_پرجمعیت
#کلیپ
#ترجمه
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ه_طهحسینی
(مامان محمدحسین ۶.۵ساله، #هدی ۴.۵ساله و #حلما ۱۱ماهه)
به ساعت نگاه کردم.
حدودا ۱۵ دقیقه تا اذان ظهر مونده بود.
یهویی چشمم افتاد به سینک ظرفشویی که مملو از ظرف بود.😕
وجدان بیدارم بهم گفت: تا حلماخانوم آرومه و نماز نشده برو حداقل یه لگن از سینک رو بشور.
پیشبندم رو بستم و شروع کردم.
شستم و شستم و شستم که اذان شد...
حدودا دو سوم ظرفا شسته شد😊
باز هم وجدان بیدارم به سراغم اومد که: دیدی از وقتت خوب استفاده کردی؟! حالا که وضو داری تا آخر اذان وقت داری که ظرفا رو تموم کنی.
الحمدلله با تموم شدن اذان ظرفا هم تموم شدن.💪🏻
سجادمو پهن کردم که حلماخانوم از راه رسید...
با چادرنمازم چند بار باهاش بازی کردم و به طور کاملاً نامحسوسی مهرمو از جلو دستش برداشتم (دیگه بعد سه تا بچه برام جا افتاده که اگه میخوام نمازمو کامل کنم باید مهرمو دست بگیرم😉)
و قامت بستم...
🕋 اللهاکبر
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدللهربالعالمین
هدی خانوم چادرشو آورد و سر حلما کرد...
چقدر بهش میاومد.🥰
🕋 سبحان ربیَالعظیمِوبِحمده
چرا حلماخانوم تسبیحو انداخت گردنش؟🤔
اوه اوه داره میکشه الانه که دردش بیاد و جیغش بره هوا...😬
خوب شد رسیدم به سجدهٔ اول. تسبیحو از گردنش درآوردمو دادم دستش.🤭
🕋 بحوَلِالله...
هدی خانوم داره دنبال مهر میگرده...
صندلی آورد مهرشو از بالای کتابخونه بیاره پایین...
خدایا به تو سپردمش.☺️
ربَّناهَبلنامِناَزواجِناوذُریّاتِنا...🤲🏻
نشستم به تشهد خوندن، دوباره حلماخانوم هوایی شد.
فکر کرد دیگه کامل نشستم، اومده تو بغلم و یه جوری میخنده به صورتم که دلمو میبره...
با زحمت میذارمش زمین و بِحَولِالله میگم.
🕋 سبحانربّیالَاعظیمِوبِحمدِه
ای داد بیداد چرا خطکش محمدحسین افتاده زیر میز؟ حالا بدون خطکش امروز بچهم چه کنه؟!!🥺
سجدهٔ اول رکعت سوم:
خدایا یعنی رکعت چندم بودم؟🤔
سجدهٔ دوم رکعت سوم: انشاالله که سوم بودم.
یاحیّویاقیّوم...
🕋 سُبحانَاللهوالحمدُالله...
ای بابا چرا دعواشون شد؟!! حلماخانوم مهر هدی خانوم رو برداشت و فرار کرد...🤪
خداروشکر دور شدن و من میتونم حداقل صدای خودمو بشنوم در نماز سراسر معنویتم.😬
🕋 سبحانربیّالاَعلیوبِحمدِه
خدایا این جسم سنگین که اومده روی کمرم حتماً حلما خانومه...
چه جوری بلند شم حالا؟!!😫
خدا هم راضی نیست سجدهٔ یه مادر اینقدر طولانی بشه...🤭
چندسالیه که دلم لک زده برای یه نماز آروم (حالا هرکی ندونه فکر میکنه قبلاً چه نمازهایی میخوندم من🤦🏻♀️)، ولی تقریباً پذیرفتم که فعلاً در مرحلهای هستم که باید به حداقلها راضی باشم... نمیدونم درسته یا نه؟ ولی عقل من به این رسیده که تا جایی که میتونم برای عبادتهام باید تلاش کنم و بقیهشو بسپرم به خدا...
فعلاً از دستم مراقبت بر وقت نماز میاد...
انشاالله خدا بهم توفیق بده، بتونم به بقیهٔ مراقبتهای نماز هم برسم...
در این خونهٔ کوچیک، تنها موجوداتی که به خدا نزدیکند همین فرشتههایی هستند که گاهی از دستشون بهخاطر اینکه حواسمو سر نماز پرت میکنن ناراحت و عصبی میشم...
اما دلم خوشه به اینکه خدا به خاطر بچههای معصومم نگاهشو ازم نگیره... الهی الحمدلله
#سبک_مادی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم همهی بال و پرم میسوزد
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا میشد
لب آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورهی ” أعطینا ” شد
🌷میلاد بانو زینب کبری (سلام الله علیها) فرخنده و مبارک.🌷
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_منظمی
(مامان #علی آقای ۵ ساله و #فاطمه خانم ۴ ساله)
#قسمت_اول
قبلاًها همینجا گفته بودم که ورودی سال ۹۴ دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) بودم.
بعد از ۴ ترم درس خوندن، به خاطر زایمان و تغییر محل زندگی مجبور شدم مرخصی بگیرم و انقدر این مرخصی طولانی شد که دیگه امید چندانی به سرانجام رسوندن لیسانسم نداشتم.🥲
گذشت و گذشت تا اینکه از تابستان ۱۴۰۰ دوباره گذرمون به تهران افتاد و کورسوی امیدی برای بازگشت به دانشگاه امام صادق (علیهالسلام).
پس از ۸ ترم بیخبری از دانشگاه، درخواست بازگشت به تحصیل دادم و با اینکه توقع نداشتم، با کمال تعجب درخواست پذیرفته شد.
نه تنها درخواست بازگشتم پذیرفته شد، بلکه کل ۸ ترم مرخصیم رو بدون احتساب سنوات در نظر گرفتند و این باورنکردنیتر بود.
گریهم گرفته بود، دست خدا رو میدیدم.🥺
درسته که داشتم جای دیگه مجازی میخوندم ولی عمیقاً دلتنگ دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) و رشتهم بودم.
روزهایی رو یادم میاومد که به خاطر دوری از فضای دانشگاه غصه میخوردم و گریه میکردم.
تو اوج غصه و دلتنگی همیشه مادرم میگفتن تو به خاطر خدا بچهدار شدی و مرخصی گرفتی، خدا برات جبران میکنه، راضیت میکنه، خدا هیچوقت مدیون کسی نمیمونه...
و من باور میکردم. باور میکردم که خدا بهم آرامش میده و من رو تو مسیر خوبی میندازه...
حالا موافقت با بازگشت به تحصیلم چیزی شبیه معجزه بود.
(نهایت سقف مرخصیهای مجاز، ۵ ترمه ولی ۸ ترم خبری از من نبود و قانونا برگشتم با مشکل جدی رو به رو بود)
بعد از ۴ سال در ترم مهر ۱۴۰۰ دوباره شروع کردم.
دانشگاهها و مدارس هنوز مجازی بود.
بچهها بزرگتر شده بودند و همکلاسیها هم به خاطر بچهها بیشتر هوام رو داشتن و خداروشکر خیلی سخت نشد.
سنگینی درسها و فشار خاص دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) معروفه ولی برکت وقتم رو وقتی بیشتر حس میکردم که میدیدم با وجود دو بچه و کارهای خونه و پختوپز و... همپای همکلاسیهای مجردم پیش میرم.
سعی میکردم قبل شروع کلاسها و بین دو کلاس غذای بچهها رو بدم.
یه خوراکیهای جذابی آماده کنم.
اسباببازیهایی که دوست دارن رو جلوی دست بذارم.
هر چند گاهی هم مجبور میشدم از پای کلاس بلند بشم یا تمرکزم رو از دست میدادم.
موقع امتحانها کار سختتر میشد.
مخصوصاً که چون من از گروه خودم عقب افتاده بودم. واحدهام بهم ریخته بود و مجبور بودم بعضی از درسها رو تو یه روز باهم امتحان بدم.
ولی هر دفعه موقع امتحانها همراهی خدا رو میدیدم.
انگار به ذهن و وقتم برکت میداد.😍
و هر چی هم که بیشتر توکل میکردم و فقط رو خودش حساب باز میکردم، اين همراهی ملموستر میشد.🤩
از همون مهر ۱۴۰۰ نگران بودم. نگران حضوری شدن دانشگاهها...
تنها کاری که از دستم برمیاومد این بود که مدام با خودم زمزمه کنم خدایی که من رو تا اینجا آورده تنهام نمیذاره.
هر چند هر لحظه به خودم یادآوری میکردم که هر وقت حس کردی بچهها آسیب میبینن تعطیلش میکنی...
تحصیلت مهمتر از بچههات نیست.
گذشت تا فروردین ۱۴۰۱ که زمزمهٔ حضوری شدن دانشگاهها بلند شد.
آمادگیش رو نداشتم.
توی اون فرصت کوتاه هم نمیشد مهد پیدا کرد و...
مستأصل شده بودم که باز دست عنایت خدا به دادم رسید.
#روزنوشت
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif