🌟به نام خدا🌟
🗻قصه ی سهند و خرس کوهستان
( این قصه را برای نشان دادن استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا نوشتم)
🗻 در یک روستای کوهستانی در یک خانه کوچک و نقلی🏠، پسری به همراه خانواده اش زندگی میکرد به نام سهند. روستای آنها در فصل پاییز و زمستان، خیلی خیلی سرد☃❄️ بود و کل زمستان خانه های روستا پر از برف🌨❄️☃ بودند. سهند و پدرش در حیاط خانه، یک لانه برای مرغ ها و خروس ها 🐓🐓و جوجه ها ساخته بودند، تا از سرمای زمستان در امان باشند. سهند خیلی مرغ و خروسها و جوجه هاشون🐥🐥 را دوست داشت، به خصوص در زمستا،ن هر روز حتی با وجود سرما و برف 🌨❄️برای آنها آب و دانه و غذا می برد، آنها را نوازش می کرد و براشون شعر می خوند.
🗻 اما یک مشکلی وجود داشت که سهند را خیلی نگران کرده بود. گاهی یک خرس 🐻 به روستای آنها می آمد و به لونه ی مرغ و خروس ها🐓🐓 حمله می کرد. چند تا جوجه🐥🐥🐥 را می گرفت و می رفت. سهند خیلی از دست خرسی ناراحت بود، آخه چند تا از جوجه های سهند را هم برده بود. سهند تصمیم گرفت یک چوب بزرگ تهیه کنه و تمام روز را پشت پنجره بشینه تا اگر خرسی 🐻 وارد حیاط خونه شد با چوبش خرس را بیرون کنه.😳😳
🗻 چند باری این اتفاق افتاد و سهند توانست خرس را دور کنه👏، سهند در حالی که چوبش را در هوا تکان می داد، خرس را دنبال کرد و فریاد می زد: خرس بدجنس برو برو از اینجا دور شو😠😡. اما چند بار هم موفق نشد، مثلا یک روز صبح خیلی زود، وقتی سهند هنوز خوابیده بود، خانم خرسی اومده بود و چند تا از جوجه ها را برده بود. 😭😭😭
🗻 یک روز که سهند خیلی ناراحت و عصبانی پشت پنجره نشسته بود، مادر سهند به او گفت: ببین پسرم این طوری که نمیشه!!! تا کی باید منتظر خرسی باشی؟
سهند گفت: خوب چکار کنم؟ دوست ندارم جوجه ها را ببره☹️☹️
مادرش گفت: سهند جان تا حالا به این فکر کردی که خرسی چرا این همه جوجه را میبره؟ به نظرم تو باید راه حل دیگری پیدا کنی.🤔
🗻 سهند خیلی فکر کرد، بالاخره راهی به ذهنش رسید. سهند یک نامه💌 نوشت:
«سلام خانم خرسی 🐻
من جوجه هام🐥🐥🐥 را خیلی دوست دارم.❤️❤️ وقتی شما آنها را می برید من خیلی غصه میخورم. میشه لطفا بگید چرا جوجه ها را می گیرید؟»
🗻 سهند نامه را به در لانه مرغ و خروسها🐓🐓 چسباند. فردا صبح زود، سهند با صدای خرس 🐻 از خواب پرید، سریع سمت پنجره رفت، دید خانم خرسی کنار لانه ایستاده و دستش را تکان میده. سهند سریع لباس های گرمش 🧣🧤 را پوشید و رفت توی حیاط، خرسی راه افتاد و سهند هم دنبالش رفت
خرسی در مسیر کوهستان 🏔جلو می رفت، سهند هم آرام به دنبال خرسی می رفت، به رودخانه رسیدند، که کامل یخ زده ❄️❄️ بود. خرسی پاهایش را چند بار روی رودخانه کوبید اما یخ ها نشکست، سهند فهمید که هوا انقدر سرده که خرسی نمیتونه یخ های رودخانه را بشکنه و ماهی 🦈🐟 شکار کنه. درکوهستان بالا رفتند تا به خانه خانم خرسی رسیدند، شش تا بچه خرس کوچولو، دور خانم خرسی را گرفتند، دهن هاشون باز بود و زبانشان را تکان میدادند، سهند فهمید که بچه های خانم خرسی گرسنه هستند.☹️😢
🗻 سهند به روستا برگشت و از مادرش و بقیه ی همسایه ها، مقداری عسل 🍯و نان 🍞 و پنیر🧀 و ... جمع کرد و خوراکی ها را در کوهستان نزدیک خانه خانم خرسی گذاشت.
🌀از آن روز به بعد، تا شروع فصل بهار و آب شدن یخ رودخانه، سهند هر روز این کار را تکرار می کرد و خرسی هم دیگه برای بردن جوجه به هیچ کدام از خانه های روستا نیامد.
🌀 اما با شروع فصل بهار همه چیز تغییر کرد، هر روز خرسی خانم با چند تا ماهی 🦈🐟 می امد، ماهی ها را درب یکی از خانه های روستا می گذاشت و می رفت. حالا سهند و خانم خرسی دو دوست صمیمی هستند.😍😍
انتشار و استفاده از قصه ها، کپی از مطالب وایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است 🙏🙏
#خلق_قصه
#قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
🌘 سلام، شب همگی بخیر🌒
⭐️ تجربه های روزانه(۱۳)
✅ همین طور که قبلا در #استفاده_از_قصه_برای_رفع_عادتهای_غلط نوشته بودم، دو نکته مهم در رسیدن به مقصود مورد نظر ما از گفتن قصه ها، یکی عدم نتیجه گیری مستقیم هست و دیگری صبوری در کسب نتیجه👌👌. برای سایر قصه هایی که جنبه آموزشی هم دارند، این موارد صدق می کنند.
✅ امروز در همین مورد تجربه ای داشتم، که با شما عزیزان هم در میان میگذارم.
✅ تا الان ۵-۶ بار #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان را برای پسرم گفته بودم. من کلا پایان هیچ قصه ای را با جملاتی شبیه:
🔸 پس نتیجه میگیریم که ...
🔸فهمید که ...
🔸پس باید ...
و ...
تمام نمی کنم، چون با این کار تأثیر قصه گویی از بین میره. قرار هست که با کمک قصه، فرزند ما خودش نتیجه قصه را برداشت کنه. با نتیجه گیری مستقیم مانع تفکر کودک می شویم و در واقع نتیجه دلخواهمون را به کودک تحمیل می کنیم که اثرگذار هم نخواهد بود، به خصوص در طولانی مدت.
✅ بار اول بعد از پایان قصه از پسرم پرسیدم نظرت راجع به این قصه چی بود؟ گفت: خیلی عالی بود😍
گفتم: تو از این قصه چی فهمیدی؟
گفت: فهمیدم باید برای جوجه ها تو زمستان غذا بریزیم!!!😳🤔
منم فقط تایید کردم😉
بار دوم گفت: فهمیدم که نباید خرس را بزنیم😂😂
بارهای بعد دیگه من چیزی نپرسیدم😊
✅ امروز زمان خواب پسر کوچک، من و پسر بزرگ مشغول پیچیدن سمبوسه شدیم، هم وقت اختصاصی مادر فرزندی بود👌، هم تهیه نهار بچه ها و افطار👌و هم مشارکت در کار منزل و آموزش👌( #مشارکت_بچه_ها_در_کارهای_خانه) ، خلاصه یک تیر و چند نشان🎯 بود.
پسرم مواد سمبوسه را روی نان می ریخت، من می پیچیدم.
.
✅ بهش گفتم دوست داری حرف بزنیم، شعر بخونیم، خاطره بگیم یا و قصه بگم؟؟؟
خودش #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان را انتخاب کرد.
بعد از اتمام قصه، گفت: مامان من دیشب به قصه سهند و خرسی فکر کردم.🤔 فهمیدم منظورش چیه؟!! منظورش این هست که وقتی داداشم منو ناراحت و عصبانی میکنه نباید دعواش کنم باید باهاش حرف بزنم ببینم چرا این کار را کرده؟ یا اینکه چی لازم داره!!!! 👏👏👏👏
منم گفتم: چه جالب😍😍
و مطمئن هستم که دفعات بعد، نتایج دیگری هم خواهد گرفت.😉 👌👌
#تجربه_های_روزانه_۱۳
#قصه_گویی_برای_کودک
#عدم_نتیجه_گیری_و_صبر_در_قصه_گویی
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
🌸سلام، شب همگی بخیر🌸
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
#فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
8⃣ #فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
۱۳) #قصه_حلزون_تلاشگر
( در مورد امید داشتن و روحیه ی تلاشگری)
۱۴) #قصه_چموشا_اسب_سرکش
(امام حسن عسکری(ع))
۱۵) #قصه_قاسم ( ۸ قسمت، سردار سلیمانی )
۱۶) #قصه_رحیم ( مهربانی و بخشندگی)
۱۷) #قصه_عید_مبعث
۱۸) #قصه_باد_بهاری
۱۹) #قصه_های_حضرت_علی ( پنج قسمت)
۲۰) #قصه_پرستوی_مهربان ( مهربانی و کمک به دیگران)
۲۱) #قصه_عطر_گل_صلوات ( داستان تخیلی بر اساس روایتی از امام هادی (ع))
۲۲) #قصه_بهشتی_که_شتر_بر_زمین_نشست (داستان تخیلی هجرت پیامبر(ص))
۲۳) #قصه_تمشکهای_وحشیِ_مسیر_آبشار
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
8⃣ #فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
۱۳) #قصه_حلزون_تلاشگر
( در مورد امید داشتن و روحیه ی تلاشگری)
۱۴) #قصه_چموشا_اسب_سرکش
(امام حسن عسکری(ع))
۱۵) #قصه_قاسم ( ۸ قسمت، سردار سلیمانی )
۱۶) #قصه_رحیم ( مهربانی و بخشندگی)
۱۷) #قصه_عید_مبعث
۱۸) #قصه_باد_بهاری
۱۹) #قصه_های_حضرت_علی ( پنج قسمت)
۲۰) #قصه_پرستوی_مهربان ( مهربانی و کمک به دیگران)
۲۱) #قصه_عطر_گل_صلوات ( داستان تخیلی بر اساس روایتی از امام هادی (ع))
۲۲) #قصه_بهشتی_که_شتر_بر_زمین_نشست (داستان تخیلی هجرت پیامبر(ص))
۲۳) #قصه_تمشکهای_وحشیِ_مسیر_آبشار
۲۴)#قصه_ی_بهترین_کیمیا
۲۵) #قصه_ی_طلب_مرد_یهودی
( حضرت محمد(ص))
#تأثیر_قصه #الگوی_مناسب
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak