🌟به نام خدا🌟
قصه ی مدرسه ی جنگل سرسبز🌳🌲🌳🌲⛰⛰ ( این قصه را برای ایجاد حس خوب نسبت به همراهی، همدلی و کارگروهی نوشتم، مناسب برای بچه های سه سال به بالا)
🌳در یک جنگل سرسبز، یک مدرسه کوچک و با صفا بود، که کلی دانش آموز توی این مدرسه درس میخواندند، معلم مدرسه خانم هدهد دانا بود.
🌳دو تا بچه آهو، که اسمهاشون آهوپا و تیزپا🦌🦌 بود،
دو تا بچه کوآلا، به اسم های کوآلالا و کوآخواب 🐨🐨
دو تا بچه فیل، که اسمهاشون فیلو و فیلک 🐘🐘 بود.
دو تا لاک پشت، یعنی لاکی و سنگی🐢🐢
یک زرافه، به اسم گردن دراز🦒
یک الاغ مهربون به اسم عرعرو
دوتا خارپشت، یعنی خارخارو و تیغی 🦔🦔
دو تا جوجه کلاغ، به نام کلاغو و کلاغک
و دو تا سنجاب کوچولو، یعنی سنجابو و سنجابک 🐿️🐿️
اینها همه دانش آموزهای مدرسه ی جنگل سرسبز بودند.
🌳 یک روز صبح، خانم هدهد آمد سر کلاس با لبخند به بچه ها گفت: بچه ها یک خبر خوب دارم!!!! 😍😍
توی کلاس همهمه به پا شد، همه میگفتند: خانم هدهد، خانم هدهد لطفا زودتر بگید چه خبری!!!!
خانم هدهد گفت: فردا قرار هست به اردو بریم، ولی یک اردوی متفاوت🤩
بچه ها از پنجره کلاس نگاه کنید، قله ی اون کوه ⛰ را میبینید؟؟؟، قراره بریم به قله ی این کوه ⛰
اونجا درخت بلوطی🌳 هست به نام بلوط طلایی که بلوطهاش از بقیه ی درختهای بلوط خوشمزه تره، میخواهیم بریم و از بلوطهای این درخت بخوریم البته همه با هم💪💪
🌳 آهوپا و تیزپا زدند زیر خنده🤣😂🤣😂
خانم هدهد گفت: چرا میخندید؟🤔😳
آهوپا گفت: آخه فیلها 🐘 🐘 و لاک پشتها🐢🐢 و کوآلاها 🐨🐨 چطوری میخوان از کوه بیان بالا؟ تازه زرافه 🦒هم همش سرش توی درختها 🌳🌲گیر میکنه، فقط ما میتونیم از کوه⛰ بالا بریم که خیلی سریع و چست و چابک هستیم، بقیه نمیتونند. خانم میشه ما تنها بریم؟؟؟؟
خانم هدهد فکری کرد و گفت: اگر خودتون میخواهید اشکالی نداره، ولی مطمئن باشید اگر باهم باشیم، خیلی بهتره و بیشتر هم بهتون خوش میگذره.
ادامه دارد ...
#خلق_قصه
#قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌳 فردا صبح زود🏞، همه ی بچه ها سروقت در مدرسه حاضر بودند، همگی به راه افتادند😍😍
🌳 خیلی زود آهوپا و تیزپا 🦌🦌 که تند و سریع حرکت میکردند، از دید بقیه خارج شدند.
کوآخواب 🐨 و کوآلالا 🐨 خوابشون میومد و گفتند: میشه ما همینجا یکم بخوابیم بعد بیایم؟؟، فیلو و فیلک🐘🐘 اومدن جلو و گفتند: خرطوم ما را مثل تنه درخت بغل کنید و بخوابید تا راه بیفتیم.😉😍
🌳 لاکی و سنگی 🐢🐢 هم گفتند: ما سرعتمون کمه، ممکنه از شما عقب بمونیم ولی همه ی تلاشمون را میکنیم، عرعرو جلو اومد و گفت: بیاین پشت من سوار بشید.
🌳کلاغو و کلاغک گفتند: ما توی آسمون جلوتر پرواز میکنیم و بهترین مسیر حرکت را انتخاب میکنیم و به شما میگیم.
🌳 خانم هدهد هم دوربین عکاسیش 📷 را دور گردنش انداخت و گفت: مطمئنم عکسهای خیلی قشنگی میتونیم بگیریم.😍😍
🌳توی مسیر، کلاغو و کلاغک و خانم هدهد بالای سر بچه ها حرکت میکردند و مسیر درست و بهتر را انتخاب میکردند، کلاغو از اون بالا میگفت: غار غار غار، بچه ها همگی به راست و ...
🌳کمی که رفتند، به یک برکه آب رسیدند که خیلی عمیق بود، بچه ها دلشون میخواست آبتنی کنند، چون حسابی گرمشون شده بود.
🌳 فیلو و فیلک 🐘🐘 گفتند: نگران نباشید بچه ها، کوآلالا و کوآخواب 🐨🐨 را پایین گذاشتند و رفتند داخل برکه، خرطوم هاشونو پر از آب میکردند و روی بقیه ی دوستاشون بیرون از برکه میریختند. وااای که چقدر به همشون خوش گذشت و خانم هدهد هم کلی عکس📸 ازشون گرفت.
🌳 بعد از یک آب بازی درست و حسابی، گردن دراز 🦒 و عرعرو و فیلو و فیلک 🐘🐘 از برکه رد شدند، ولی سنجابها 🐿🐿 و خارپشتها 🦔🦔 نمیتونستند از برکه رد بشوند، لاکی و سنگی 🐢🐢 رفتند داخل برکه، و مثل سنگ روی آب قرار گرفتند، سنجابو🐿 و سنجابک🐿 و خارخارو 🦔و تیغی 🦔 از روی اونها پریدند و از برکه رد شدند. بعد همگی دوباره به راهشون ادامه دادند.
🌳 کمی جلوتر، یکدفعه صدای غارغار کلاغک و کلاغو بلند شد، غار غار غار یک مار بزرگ 🐍میبینیم که پشت بوته ها کمین گرفته، بچه ها مواظب باشید، خارخارو 🦔 و تیغی🦔 سریع خودشون را گلوله کردند و تیغ های تیزشون را بیرون آوردند و قل خوردند سمت پشت بوته ها، مارسمی که متوجه حضور خارخارو و تیغی شد، سریع فرار کرد. خانم هدهد از این لحظه هیجان انگیز عکس📸 گرفت. بچه ها همگی خارخارو و تیغی را تشویق کردند.👏👏👏
ادامه دارد ...
#خلق_قصه
#قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌳 در مسیر قله ی کوه ⛰ پیش رفتند، یکدفعه سنجابک 🐿 و سنجابو 🐿گفتند: نگاه کنید، بالای اون صخره بوته های تمشک هست. وای چه تمشکهایی به به😋😋، ولی ما که نمی تونیم از این صخره سنگی صاف بالا بریم، گردن دراز 🦒جلو اومد و گفت: این که غصه نداره و شروع کرد با دهنش تمشک ها را جدا کردن و برای دوستهاش میریخت پایین، چقدر همه تمشک خوردند، دهن همشون قرمز قرمز شده بود، خانم هدهد از بچه ها با صورتهای قرمز رنگ کلی عکس 📸 گرفت. سنجابو 🐿 گفت: حیف که از خونمون خیلی دور هستیم. مامان من خیلی خوب مربای تمشک درست میکنه، کاش میتونستم یکم از این تمشک ها ببرم خونمون تا مامانم باهاشون مربا درست کنه، عرعرو جلو اومد و گفت ناراحت نباش، خورجین من خالیه، گردن دراز 🦒 لطفا خورجین منو پر کن، من همه ی تمشک ها را میارم، فقط باید از مرباهای خوشمزه ی مامانت برای همه ی ما بیاری😋😍
🌳 خلاصه بالاخره نزدیک ظهر، همگی باهم به قله ⛰ رسیدند، آهوپا و تیزپا 🦌🦌 زیر درخت بلوط طلایی، خسته و تشنه نشسته بودند، تا بچه ها را دیدند، گفتند: میدونید ما چند ساعته اینجاییم؟؟!!!!😣😫 خیلی گرسنه ایم، بلوط طلایی خیلی بلنده ما نتونستیم از بلوطش بچینیم ☹️☹️
سنجابک 🐿 و سنجابو 🐿 سریع از درخت بلوط بالا رفتند و کلی بلوط چیدند و با دندونهاشون بازشون میکردند و به بقیه ی بچه ها میدادند.👏👏👏
خانم هدهد به بچه آهوها گفت، به ما که خیلی خوش گذشت، هم آب بازی کردیم، هم تمشک خوردیم، هم با مار سمی جنگیدیم، توی راه کلی شعر خوندیم و کلی کارهای جالب دیگه، به شما چطور؟؟
آهوپا و تیزپا 🦌🦌 گفتند: ما هم دوست داریم مسیر برگشت را با شما بیایم، همه با هم🤝🤝🤝
#خلق_قصه
#قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
🌘 سلام، شب همگی بخیر🌒
⭐️ تجربه های روزانه (۴)
✅ بعد از چند ماه فرصتی شد بچه ها را ببریم در طبیعت، جایی که تا شعاع چند کیلومتری هیچ انسانی دیده نشه، (امان از دست کرونا😢😢)، وسایل خاک بازی براشون برده بودم، ولی دیدم پسر بزرگم بیشتر داره خودش را زیر خاک مدفون میکنه حتی داخل لباسهاش خاک میریخت.
✅ اگر این خاک بازی را با دید کثیف شدن نگاه کنم عصبانی میشم جلوی بازی بچه را میگیرم، و...، اما اگر بدونم پیامبر(ص) فرمودند: بچه ها را به پنج دلیل دوست دارم که یک موردش بازی بچه ها با خاک هست، نه تنها مانع نمیشم، خیلی هم استقبال میکنم.👌👌 پیامبر خدا (ص) فرمود: من بچهها را دوست دارم برای اینکه آنها تکبر ندارند با خاک بازی میکنند بر روی آن می غلتند.
✅ از دیگر کشفیات جالب امروز ، یکی پیدا کردن لانه های مورچه خوار بود که برای شکار مورچه ها 🐜 حفر میکنند و دوم جمع کردن بلوط به یاد #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
پ.ن : حضرت محمد(ص) فرمودند:
بچه ها را به پنج دلیل دوست دارم :
1⃣ آن كه بسيار گريه می كنند. (چشمان گريان كليد بهشت است يعنی گريه از خوف خدا را در زندگی زياد كنيم)
2⃣ آن كه با خاك بازی می كنند . (يعنی تكبر و نخوت و خودپسندی در آن ها نيست)
3⃣ آن كه با يكديگر دعوا می كنند ولی زود آشتی كرده و كينه به دل نمی گيرند .
4⃣ آن كه چيزی برای فردا ذخيره نمی كنند . (چون آرزوی دور و دراز و طمع طولانی ندارند)
5⃣ آن كه خانه می سازند و سپس خراب می كنند (دل بسته و وابسته به امور دنيوی نيستند)
#تجربه_های_روزانه_(۴)
#سرگرمی_دوران_کرونا
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
🌸سلام، شب همگی بخیر🌸
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
#فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
8⃣ #فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
۱۳) #قصه_حلزون_تلاشگر
( در مورد امید داشتن و روحیه ی تلاشگری)
۱۴) #قصه_چموشا_اسب_سرکش
(امام حسن عسکری(ع))
۱۵) #قصه_قاسم ( ۸ قسمت، سردار سلیمانی )
۱۶) #قصه_رحیم ( مهربانی و بخشندگی)
۱۷) #قصه_عید_مبعث
۱۸) #قصه_باد_بهاری
۱۹) #قصه_های_حضرت_علی ( پنج قسمت)
۲۰) #قصه_پرستوی_مهربان ( مهربانی و کمک به دیگران)
۲۱) #قصه_عطر_گل_صلوات ( داستان تخیلی بر اساس روایتی از امام هادی (ع))
۲۲) #قصه_بهشتی_که_شتر_بر_زمین_نشست (داستان تخیلی هجرت پیامبر(ص))
۲۳) #قصه_تمشکهای_وحشیِ_مسیر_آبشار
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
8⃣ #فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
۱۳) #قصه_حلزون_تلاشگر
( در مورد امید داشتن و روحیه ی تلاشگری)
۱۴) #قصه_چموشا_اسب_سرکش
(امام حسن عسکری(ع))
۱۵) #قصه_قاسم ( ۸ قسمت، سردار سلیمانی )
۱۶) #قصه_رحیم ( مهربانی و بخشندگی)
۱۷) #قصه_عید_مبعث
۱۸) #قصه_باد_بهاری
۱۹) #قصه_های_حضرت_علی ( پنج قسمت)
۲۰) #قصه_پرستوی_مهربان ( مهربانی و کمک به دیگران)
۲۱) #قصه_عطر_گل_صلوات ( داستان تخیلی بر اساس روایتی از امام هادی (ع))
۲۲) #قصه_بهشتی_که_شتر_بر_زمین_نشست (داستان تخیلی هجرت پیامبر(ص))
۲۳) #قصه_تمشکهای_وحشیِ_مسیر_آبشار
۲۴)#قصه_ی_بهترین_کیمیا
۲۵) #قصه_ی_طلب_مرد_یهودی
( حضرت محمد(ص))
#تأثیر_قصه #الگوی_مناسب
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak