#امام_رضا_علیه_السلام.
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است!
با وضو بوسه بر این در زده زائر، به نظر
درِ چوبی حرم مصحفِ قرآن شده است
ای که ایمان همه بی تو به مویی بند است
مرد سلمانی از انفاس تو سلمان شده است
میرسد کار گدای تو به آنجایی که
همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است
اسم تو گرچه بنا شد که بگویند رضاست
تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست
زائرت حضرت موسا و حریمت طور است
آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است
گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر
کفشداری تو از دادن جا معذور است
مطمئن است شفا میدهی اش نابینا
گره ای هم که زده دور مشبک کور است
دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت
کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است!
از قدمگاه کمی گرد و غبار آوردم
خاک پاهای تو سوغاتی نیشابور است
من همان سائل انگشتری هر روزه
تو علی هستی و در نجفت فیروزه
دل زوار تو از شور و شعف پر شده است
صحن در صحن تو از عطر نجف پر شده است
اشک در صحن تو باران شدنش علت داشت
آهوی گمشده حیران شدنش علت داشت
از ضریح تو فقط خیر و کرم میریزد
سائل هر شبه سلطان شدنش علت داشت
اثر جذبه ی ایوان تو بود آقا جان
راهب دیر مسلمان شدنش علت داشت
پشت این پنجره فولاد شفا ریخته است
درد در صحن تو درمان شدنش علت داشت
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
فلجی از حرمت روی دوتا پا برگشت
یک نفر شیعه شد از دین مسیحا برگشت
مرده در صحن گهرشاد به دنیا برگشت
تا دم صحن تو برداشت قدم گفت رضا
لال یکمرتبه در بین حرم گفت:
جان به قربان تو و معجزه های حرمت
من نفس میکشم...اما به هوای حرمت
خادمت خسته شد و چوب پرش رفت از دست
یکنفر باز گمان کرده ضریحت قبله ست
صد و ده بار علی گفته ام اطراف حرم
باز هم نام علی شعر مرا ریخت بهم
ای که اسمت علی و رسمت نور
تو سلیمان و ما قبیله ی مور
مورم و تحفه ی من است سطور
ای زبانم به ذکر تو مامور
مستم آنسان که از لبت انگور
بسکه در جلوه اند و غرق حضور
قم و شیراز، مشهدند از دور
ای قدمگاه روشنت چون طور
از همان روز، از زمان عبور
پای در سلسله ست نیشابور
می نشیند الی الصباح معاد
نه فلک پای پنجره فولاد
آنچه باب است بین مسکین ها
چیست جز آمدن به باب جواد
خیرهای کثیر را عشق است
کرم کم نظیر را عشق است
طول صحن غدیر را عشق است
سنگفرش مسیر را عشق است
زائر سر به زیر را عشق است
پیش سلطان اسیر را عشق است
اینهمه مستجیر را عشق است
حال و روز فقیر را عشق است
این حرم این امیر را عشق است
نغمه ی یا رضا رضا عشق است
مشهدت مثل کربلا عشق است
کل القاب تو بجا اما
اینکه اسمت علیست را عشق است
حب آل علیست راه نجات
بر گل روی مرتضی صلوات
#مسعود_یوسف_پور
#امام_رضا_علیه_السلام
به دست لطف تو معنای کم؛ "فراوان" است
که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است
زبان گریهی بیاختیار میگوید؛
"و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است
به کیمیای تو هر قطره میرسد به کمال
کنار آبخوری جام جم فراوان است
قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض
اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است
نمونهاند سلیمان و حاتم طائی
گدا برای تو از این رقم فراوان است
قسم به جان جواد تو میدهم گرچه
برای عرض نیازم قسم فراوان است
به شعر سادهی من هم صله عنایت کن
اگر چه دور و برت محتشم فراوان است
دودست خالی و بار گناه آوردم
به بارگاه تو آقا پناه آوردم...
دوباره عرضادب، عرضاحترام از دور
دوباره قسمت ما میشود؛ "سلام از دور"
"سلام حضرت سلطان، مرا نمیطلبی؟"
ببین چقدر فرستادهام پیام از دور
منی که دست بهسینه گذاشتم هرصبح،
سلام دادهام از روی پشتبام، از دور...!
اویس نیستم، اما نسیم رحمت تو
همیشه درد مرا داده التیام از دور
نگاه نافذ تو آهوی خیال مرا
به یک اشارهی کوتاه کرده رام از دور
بهرغم فاصله، گلدستههای تو انداخت
کبوتر دل تنگ مرا به دام از دور
دلم هوایی دیدار توست از نزدیک...
اگرچه لطف تو بودهست مستدام از دور
امید ما کرم توست یا امام رضا
زیارت حرم توست یا امام رضا
خوشا به حال هرآنکس که شد مسافر تو
که جنّ و انس و ملک بودهاند زائر تو
تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد
که مشهدی شده و آمده مجاور تو
دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد
دمی که پر بزند در حریم طاهر تو
رضای توست رضای خدا امام رضا
گذشته است اگر از همه به خاطر تو
چقدر در دل خود با تو حرفها دارد
که بین قافیهها گم شدهست شاعر تو
حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما
به کافری هرآن کس که بوده کافر تو
به لطف توست که ما گریهکن شدیم آقا
هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو
اگرچه باعث خوشحالی است آمدنت
ولی برای تو سخت است دوری از وطنت
تو ای امام که از خاندان خود دوری
غریب و خسته و تنهاترین و مهجوری
جهان برای تو زندان تنگ و تاریک است
به این دلیل که از خانوادهی نوری
همین بس است برای غم تو ای آقا
که در پذیرش حکم خلیفه معذوری
چه صرفهایست در این منصب بلابهره
برای تو که ولیعهد میشوی زوری؟
چقدر تهمت بیجا زدند نامردان
ولی غمی به سلیمان نیامد از موری
شهادت است فقط ارث خانوادهی تو
تو نیز کشتهی زهر درون انگوری
برای گریه به مظلومی حسین از تو
رسیدهاست به ما روضههای مشهوری
تو مُشرِفی به غم کربلا، تو روضه بخوان...
تو روضهخوان حسینی، بیا تو روضه بخوان
دلم گرفته از این روزگار یابنشبیب!
ببین اسیر خزان شد بهار یابنشبیب!
بههوشباش که "اِن کُنتَ بَاکیاً لِشَّیء"
فقط برای حسینم ببار یابنشبیب
همان که از اثر تشنگی به چشمانش
شد آسمان و زمین چون غبار یابنشبیب
همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید
که شد به نیزه سر شیرخوار یابنشبیب
حجاب عرش خداوند بود عمهی ما
که شد به ناقهی عریان سوار یابنشبیب
از اهلبیت اسارت نرفته بود زنی
علیالخصوص در آن گیرودار یابنشبیب
ولی بدان پسرم انتقام میگیرد
کشیدهایم اگر انتظار یابنشبیب
به نیّت فرج عاجل امام زمان
دعا کنیم برای دل امام زمان
به هر نوشتهی دیگر مقدم است هنوز
کسیکه هرچه بگوییم از او کم است هنوز
علاج هجر بهجز صبح بودن او نیست
که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز
خودش وحید و فرید و طرید خوانده شده
ولی پناه و امید دوعالم است هنوز
به انتقام عزیزان دین میآید او
که روی گنبد اسلام پرچم است هنوز
اگرچه نیست، ولی لحظهلحظه با یادش
بساط عاشقی ما فراهم است هنوز
برای شستن درد فراق کافی نیست
که روی گونهی ما اشک نمنم است هنوز؟
خدا کند که به او مژدهی ربیع دهند
که صبحوشام برایش محرم است هنوز.
دعا کنیم شب هجر را سحر برسد
زمان غیبت مولای ما به سر برسد
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
ای نابترین حسرت گلهای معطر
دلتنگ توایم آینه تشریف بیاور
برگرد که از دوری تو جان به لب آمد
برگرد که همسایه دردیم سراسر
از منتظران تو همی عیسی و موسی
از دلشدگان تو همی مریم و هاجر
ماییم که بی تو همه تنها و غریبیم
از هجر تو ای عشق غمی نیست فراتر
درمان نشود درد زمان جز به ظهورت
ای ماه تویی صاحب ما اول و آخر
این جمعه هم از عمر رفیقان تو کم شد
الله نگهدار تو تا جمعه دیگر
#محمود_یوسفی
🖤😭 به پیشگاه #امام_حسن_مجتبی (ع)
#عود
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود
او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود
کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد
همچنان اما #حسن، خاکی ترین موجود بود
دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد
روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود
پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی
گاه در محراب، محو صورتِ #محمود بود
رفت از دوش #نبی بالا و یک لبخند چید
ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود
او #نبی بود و #علی بود و #حسین و #فاطمه
در #حسن، چیزی فراتر از #حسن مشهود بود
از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن
«در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود»
آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست
انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود
چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد
#فاطمه، شمعِ شبستان و #حسن چون عود بود
بعدِ #مادر زندگی سخت است... #مادر، زندگی ست!
سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود
دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد
سر به چاهِ خانه برد و گفت #مادر، زود بود!
عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای
پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود
ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را
سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود
#محمد_عابدی
#درفراق_یار
تاخیر تو بر هم زده قانون جهان را
بنشانده به دلهای همه طعم خزان را
تشویش و دل آشوبی و دلشوره ی دائم
برده ست ز ما راحتی و تاب و توان را
در شهر ، فراوانیِ تزویر و تظاهر
پاشیده به هرجا تب نیرنگ و زیان را
هرچند کمی خنده به لب می شکفد گاه
تا کی بتوان کرد نهان، درد گران را؟
نادیدن و مشتاقی و مهجوری و حسرت
دلخسته نموده ست همه پیر و جوان را
یک بار ببین حال پریشان زمین را
این ندبه ی هر روزه و اندوه و فغان را
وقت است مسیحا نفسی چون تو بیاید
تا شاد کند قلب همه عالمیان را
هر هفته چو آدینه شود چشم به راهیم
با آمدنت خوب کن احوال جهان را
#مجتبی_باقی
#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟!
با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟!
با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟!
بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟!
مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟!
در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟!
گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟!
از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟!
تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند
چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید
قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید
سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید
پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید
قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن...
وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید
آمد حسین با سر زانو، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید
صورت به صورت پسرش زار می زد و...
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید
پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا
#محمد_جواد_شیرازی
#حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
زخمهای دستهای سفرهدارش را ببین
غربتش در دشمنستانِ دیارش را ببین
بارها مایَملَکش را داد، دور از چشمِ خلق
گفت ای دنیا! بیا تنها سه بارش را ببین
کیمیای پای او از خاک میسازد طلا
یک غبارش آفتابی شد، عیارش را ببین
نیست با "مَن لا رَفیقَ لَه" کسی جز او رفیق
در گذرگاهِ جُزامیها گذارش را ببین
جانمازش را کشیدند و نیفتاد از قیام
در سجود و در قعودش اقتدارش را ببین
غربتش قاب است بر دیوارِ غربتخانهاش
بین دامِ میخ، تیغِ در حصارش را ببین
در سکوت او هیاهوی جمل را گوش کن
حیدر و تکبیرهای افتخارش را ببین
اژدهای فتنه را تیغِ سکوتش سر برید
صبر کن، در دستِ صلحش ذوالفقارش را ببین
از سپیدیهای مویش روضههایش را بخوان
در سیاهیهای زلفش روزگارش را ببین
کودکی تا پیریاش را کوچهی تنگی گرفت
عمرِ اشکش، روضهی دنبالهدارش را ببین
حاصلِ سرسبزی تاکش شراب سرخ شد
جامِ أحلیٰ مِن عسل را، یادگارش را ببین
گفت "لایَوم" و شهیدِ کشتهی گودال شد
مقتلش را، کربلای احتضارش را ببین
اشکِ اربابِ مقاتل حالِ یک غارتزدهست
فصل بعدی، پیشِ سقا انکسارش را ببین
مقتل مکشوفهی او روضه میخواهد چه کار؟
روضههایش را تماشا کن، مزارش را ببین
#رضا_قاسمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
حال ما با تو تا که بهتر شد..
خبر آمد که روز آخر شد
این دوماهه چقدر خوش بودیم..
زود این روزهای خوش سر شد
من دلم باز گریه میخواهد
کم برای تو دیده ام تر شد
پیرهن مشکی مرا بردار
این لباس آبروی نوکر شد
از شب اول محرم بود..
حال من حال و روز دیگر شد
نفسم زیر خیمه ذکر شد و..
اشک من زیر خیمه کوثر شد
گفتم از غصه ی تو جان بدهم...
حیف جور دگر مقدّر شد
خوب و بد دیده ای حلالم کن!
عفو کن خاطرت مکدر شد
کربلا رفتنم که جور نشد
یک دعا کن تو،شاید آخر شد
#سید_پوریا_هاشمی
#امام_رضا_علیه_السلام
#ثامن_الحجج
#یونسوصالیخوراسگانی
سلام ای حجت ضامن که جان من فدای تو
رسیدم خسته و درمانده تا باب الرضای تو
خدا را صد هزاران شکر قبل از مردنم آقا
نگاهم بار دیگر خورد بر صحن و سرای تو
خدارا شکر مهرت در دلم افتاده و دارد...
کبوتر گونه می چرخد همیشه در هوای تو
ندارد یا رضا شانی کم از یا نور و یا قدوس
به این علت شده ورد لبم ذکر و ثنای تو
خسارت دیده آن باشد که از راهت جدا گشته
سعادت مند یعنی آنکه باشد مبتلای تو
به زندان خطا افتاد هر کس از تو دور افتاد
به آزادی رسیده زائر پایین پای تو
فقیران را تویی حج و به این باور رسیدم که...
صفا هرگز نخواهد بود در حد صفای تو
کنار پنجره فولاد دردم را دوا کردی
دم عیسی کجا و نسخه ی دارالشفای تو؟
زند طعنه به اطعام بهشت و سفره های آن
غذای حضرتی و سفره ی مهمان سرای تو !
چه آغوش پر از مهری است آغوش ضریح تو
چه کهفی امن تر از گوشه ایوان طلای تو
تو را هر کس قسم داده به حق مادرت زهرا
شده سیراب از سر چشمه لطف و عطای تو
بیا دست دعا بردار و (یونس) را دعایی کن
جواب رد نخواهد داد حق بر ربنای تو
#سروده از شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام:
#یونس_وصالی (یونس)
التماس دعا
#پیامبر_اعظم_صلی_الله_علیه_واله_مدح
وحی آمده اثبات کند سروریات را
هر آیه ببوسد لبِ پیغمبریات را
هرکس که تو را دید به لبخند تو دل داد
"اعجاز" لقب داده خدا دلبریات را
محتاج توأم، سائل درماندهی راهم
بر من بگشا دستِ گداپروریات را
ای خاتمِ بیخاتمهی راه نبوت
ای کاش ببخشی به من انگشتریات را
خورشید تویی، پس همه دور تو بگردند
با دست تهی رد نکنی مشتریات را
هستیِ تو پاک است، هر اندازه بگردیم
نسلِ پدری و نسبِ مادریات را
#مجتبی_حاذق
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
اینجا هر کس حال و هوایی دارد
هر خستهدلی شور و نوایی دارد
غمهای نگفته را بیاور با خود
این پنجره گوشِ شنوایی دارد
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_رضا_ع_شهادت
همین که راز دل زهر بر ملا شده بود
به قتلگاه از این بیت، کوچه وا شده بود
و شمر خندهی تلخی به خنجرش میکرد
و شعر گریه کنِ روضهی رضا شده بود
به سمت خانه چهل بار خاطرش خون شد
نشسته بود چهل بار و باز پا شده بود
به سمت خانه چهل روضه را نشست و گریست
دلش حسینیهای غرقِ در عزا شده بود
و درد بود که عمامه از سرش افتاد
امام، گریهی کز کرده در عبا شده بود
اشاره کرد که آن خانه بی حصیر شود
و خاکهای کف حجره کربلا شده بود
صدای سُم، همه جایِ اتاق شیهه کشید
در آن دقیقه که سَم، دردِ بی دوا شده بود
کریم در بهروی خویش بست و راهی شد
جواد آمد و درهای بسته وا شده بود
جواد آمد و این تازه اول روضهست
جگر، شبیه به اکبر، جدا جدا شده بود...
#محمد_خادم
#امام_رضا_ع_شهادت
چه کرده زهر که دیگر جگر نمانده برایش
قفس چه کرده به او؟ بال و پر نمانده برایش
عبا کشیده به سر، آرزوی دیگری انگار
به غیرِ دیدن روی پسر، نمانده برایش
شبیه مادر خود تکیه داده است به دیوار
رمق نمانده، توانی دگر نمانده برایش
مدینه پشت سرش خیس اشک میشد و میگفت:
که هیچ چاره به غیر از سَفَر نمانده برایش
ز راویان نشابور و اهل طوس بپرسید
ز خیل خلق، چرا یک نفر نمانده برایش؟
حزین و تشنه نشسته به کنج حجره، به یادِ_
لبان خشکِ شهیدی که سر نمانده برایش
به روضه نیز غریب است امام و در دلِ تاریخ
بهجز همین دو سه خط مختصر نمانده برایش
#عباس_احمدی
«دلتنگ خراسانم»
ای ابر! شبیه برگ پاییز ببار
تا خانهی آفتاب، یکریز ببار
دلتنگ خراسانم و دور از سلطان
رفتی حرمش به جای من نیز ببار
#رضا_قاسمی
#امام_رضا_مناجات
#امام_رضا_زمزمه
#زمزمه
ما گره گشا داریم ؛ دافع البلا داریم
هر کسی کسی دارد ؛ ما امام رضا داریم
ما امام رضا داریم
سر تا به قدم دردیم ؛ رو به این حرم کردیم
پشت پنجره فولاد ؛ ما دارالشفا داریم
ما امام رضا داریم
با همه تهی دستی ؛ شادیم که از هستی
بر دامن لطف تو ؛ دست التجا داریم
ما امام رضا داریم
تو دست عطا داری ؛ این همه گدا داری
ما دست تهی داریم ؛ ما فقط تو را داریم
ما امام رضا داریم
از درت مران ما را ؛ جان مادرت زهرا
غیر کوی تو مولا ؛ ما مگر کجا داریم
ما امام رضا داریم
روح و جان حج اینجاست ؛ ثامنالحجج اینجاست
با صفا تر از مروه ؛ مروه و صفا داریم
ما امام رضا داریم
حجّ فقرایی تو ؛ یار ضعفایی تو
اغنیا کجا دارند ؛ ثروتی که ما داریم
ما امام رضا داریم
هر چند گرفتاریم ؛ کی گفته که بی یاریم
ما حضرت معصومه ؛ ما امام رضا داریم
ما امام رضا داریم
ما عاصی و شرمنده ؛ تو رئوف و بخشنده
هم خوف از آن داریم ؛ هم به این رجا داریم
ما امام رضا داریم
گر چه غرق عصیانیم ؛ در پناه سلطانیم
چه واهمه ای دیگر ؛ از روز جزا داریم
ما امام رضا داریم
رحمی به دل ما کن ؛ راه بسته را وا کن
از تو خواستیم هر وقت ؛ میل کربلا داریم
ما امام رضا داریم
#عبدالحسین_میرزایی
.
.
#غزل
#امام_رضا
یارضا...ای هشتمین نور امامت
میدهم از راه دور ای شَه سلامت
دل شود آرام با اسم ملیحت
یا علی موسی الرضا قربان نامت
من که هستم؟یک گدای بی سروُ پا
بچه آهویی که افتاده به دامت
من که هستم؟یک کبوتر کهنه ی تو
میخورم دانه ز دریای مرامت
من که هستم؟نوکری خیلی قدیمی
قسمتم بوده که گردم من غلامت
یک نظر کن بر مَنِ غمدیده ای شاه
تشنه هستم،تشنه ی رویای جامت
من ندارم ارزشی لیکن زِ إحسان
برمن از جادوی وصلت کن کرامت
#شهادت_امام_رضا
#سید_مرتضی_پیرانیان
#سید_ناصراسماعیل_نسب
.
#رحلت_رسول_اکرم
صلی الله علیک یا رسول الله
با تو دل آسمانیان غمگین نیست
بر داغ غمت به قلب ما تسکین نیست
در وقت فراق تو علی گفت چنین :
بعد از تو دگر مصیبتی سنگین نیست
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
غم آمد و بر زمانه اش آتش زد
بر دلبر و آشیانه اش آتش زد
از بهر تسلای دل دختر تو
بعد از تو به درب خانه اش آتش زد
#محمدعلی_شهاب
.
مُخمَّس شهادت #امام_رضا علیه السلام
اوّلِ این دو ماه نوکر شد
هر دو چشمش به یادِ تو تر شد
نذریِ خیمهگاهِ دلبر شد
روضهخوانِ سرِ مطهّر شد
بیقرارِ غریبِ مادر شد
اوّلین شب سیاه پوشید و.....
پرچمِ روضهیِ تو بوسید و.....
اشکها رویِ گونه غلتید و .....
خوابِ ششگوشهیِ تو را دید و.....
زائرِ روضههایِ خواهر شد
شببهشب روضهها جلو رفته
مسلم و بیکسیِ در کوفه
کربلا خیمهگاهِ دلشوره
شبِ سوّم رقیّه و لطمه
چارُمین شب عقیله مضطر شد
شبِ پنجم عزایِ عبداللّه
ششمین شب به زیرِ سُمها آه
شبِ هفتم سهشعبهای خونخواه
هشتمَش لاٰ اِلٰهَ اِلَّا اللّه
شبِ نُه حرفِ آبآور شد
یک دهه بیقرارِ گودال و....
خنجر وُ ازدحام وُ جنجال و ....
سرِ بر نیزه پیشِ اطفال و....
غارتِ روسری وُ خلخال وُ ....
گریه و آه کارِ دختر شد
کوفه و نانِ خشک و سنگِ بام
نامدارانِ عالم و دشنام
پس از آن روضههایِ بزمِ شام
خیزران و لبِ امام و جام
دلقکی خواستارِ گوهر شد
اربعین... پخشِ زنده.... جامانده
خسته از روزگارِ واٰ مانده
دختری در خرابهها مانده
جایِ سیلیِ بیحیا مانده ....
شرحی از آیههایِ کوثر شد
آخرِ این دو ماه سینهزنت
بعد از آن گریههایِ پایِ تنت
بیقراری برایِ پیرهنت
ضجّه زد تا شنید که حسنت
کشتهیِ زهرِ کینِ همسر شد
حرفِ پیغمبر است و زخمِ زبان
وای از طعنههایِ نامردان
بیحیا گفت میگوید هذیان
حرفِ مسمار بود و پارهیِ جان
به فدایِ ولا پیمبر شد
آخرین روزِ این دو ماه رسید
مادر از بینِ قتلگاه رسید
بر لبِ نوکرِ تو آه رسید
دست و پا زد رضا وُ شاه رسید
با دَمی نوکری کبوتر شد
رو به ایوان طلا سلامْ رضا
زائرت آمده امام رضا
نوکرم عرضِ احترام رضا
میشناسی مرا غلام رضا
گفتی یابنَالشّبیب محشر شد
دست و پا میزدی ولی خنجر ....
نبرید از قفا سر از پیکر
پایِ سرنیزه دشمنِ حیدر
نکشید از سرِ کسی معجر
وای بر ما چهها که با سر شد
سرِ خونین میانِ خورجین است
چشمِ هیزی حریمِ خیمه شکست
کینه دستِ عقیلهای را بست
نیزهدارِ سرِ قمر بد مَست
همسفر با شغال خواهر شد
یا امامَالرّئوف رأفت مُرد
پایِ نِی ناردانه سیلی خورد
چنگها معجرِ حرم را برد
غنچهای زیرِ دستوپا پژمرد
ندبهخوان کاروانِ مضطر شد
#شهادت_امام_رضا علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.#رسول_الله
در سوگ پیامبر اعظم (ص)
خون می گریست چشم زمانه ز ماتم اش
آخر شکست قامت خورشید در غم اش
در سوز و در گداز زمین و زمان ز غم
لبریز اشک و آه تبار مکرم اش
گلشن گرفت رنگ خزان را ز داغ او
بر چهره ریخت چشم شقایق چو شبنم اش
زهرا گریست در غم جانسوز مصطفی
پرپر شده ست تازه ترین باغ خرم اش
کعبه سیاه جامه به تن کرده زین عزا
شد تیره روز چشمه ی جوشان زمزم اش
می زد شرار بر دل احمد غمی بزرگ
یعنی حسین ، خاطره های محرم اش
گویا که دید قلب حسن پاره پاره شد
بر گونه ریخت از غم او اشک نم نم اش
پیچیده بود بوی نفس های فاطمه
زهرا که بود پاره ی قلب معظم اش
آن آفتاب تا که غروبش فرا رسید
رنگ عزا نشست به رخسار پرچم اش
در سوگ جانگداز نبی خاتم رسل
دارد نگین مشعله "یاسر" به خاتم اش
**
حاج محمود تاری «یاسر»
#بیست_و_هشت_صفر
#رحلت_رسول_اکرم
#شهادت_امام_رضا_ع
زهر در جانم نشسته چشم های تار دارم
مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم
من علي موسی الرضایم از علی(ع) دارم نشانه
در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم
سینه ام شد شعله ور از هرم ِ زهری کینه آلود
در نفسهای نحیفم آتشی انگار دارم
با چه حالی، بی رمق؛ انداختم بر سر عبا را
تشنه ام مانند جدّم حنجری تبدار دارم
خواهرم! معصومه(س)جانِ من کجایی تا ببینی
رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم
بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت
خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم
دورم از فرزندم و جان میدهم در اوج غربت
سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم
از وجودم میرود جان ذره ذره میکشم آه
بیقرارم یادِ جدّم روضهٔ بسیار دارم
یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند
آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم
از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت
بر گلوی تشنه ات نه...بر قفا اصرار دارم!
#مرضیه_عاطفی
#شهادت_امام_رضا_ع
نفسهای آخر، عطش، روضهخوان شد
که لبهای تشنه، به یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
و قبرٍ بطوسی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب و بلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهٔ مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است..
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
#قاسم_صرافان
#شهادت_امام_رضا_ع
فرازی از یک #ترکیب_بند
خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست
گلدستهها منادی شوق پگاه توست
آری شگفت نیست که بیسایه میروی
خورشید هم ز سایهنشینان ماه توست
از چشم آهوان حرم میتوان شنید
این دشتها به شوق شکار نگاه توست
بالای کاشی حرم تو نوشته است
هرجا دلی شکست همان بارگاه توست
با این که سالهاست سوی طوس رفتهای
اما هنوز چشم مدینه به راه توست
یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود
دیگر مسافرم ز سفر بازگشته بود
هرچند سبز مانده گلستان باورت
آیینهای جز آه نداری برابرت
راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است
با شوق دیدنت شده آواره خواهرت
دیگر دلی به یاد دل تو نمیتپد
بالی نماندهاست برای کبوترت
مثل نسیم میرسد از ره جواد تو
یعنی نمینهی به روی خاکها سرت
تنها به خاک کربوبلا سر نهاده بود
مردی که داشت نوحهگری مثل مادرت
اشک تو هست تا به ابد روضه خوان ما
تا کربلاست همسفر کاروان ما
#جواد_محمد_زمانی
#شهادت_امام_رضا_ع
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند
با دل زار معین الضعفا را کشتند
آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید
که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند
این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا
هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند
خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد
بین یک حجره در بسته رضا را کشتند
از عبایی که سرش بود غلامش فهمید
آخر آن نور دل آل عبا را کشتند
مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید
با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند
صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت
چه غریبانه شه کرببلا را کشتند
جگر سوخته اش روضه برایش میخواند
با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند
ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند
روی تل عمه مظلومه مارا کشتند
پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند
سربازارچه ی شام اسرا را کشتند
#عبدالحسین_میرزایی
#شهادت_امام_رضا_ع
سلام حضرت جان،مهربان دوران ها
سلام مأمن آرامش پریشان ها
ضریح نور تو مصداق کعبه ی جان ها
شکوه صحن عتیقت بهشت مهمان ها
نفس بریده ام و جان تازه می خواهم
برای از تو سرودن اجازه می خواهم
رسیده ای که بتابی به آسمان همه
تو ای صبور ترین یار،هم زبان همه
مرام آینه ها را بده نشان همه
دوباره جان بده بر جسم نیمه جان همه
برای شانه ی من تکیه گاه یعنی تو
امید هر دل بی سرپناه یعنی تو
همیشه زائر دور از تو مثل زندانی ست
نصیب عاشق دور از حرم پریشانی ست
و هرچه شیعه در عالم دلش خراسانی ست
ارادت به شما اصل هر مسلمانی ست
لباس خادم این نورخانه سنگین است
خیال نوکری ات حسرت سلاطین است
شکوه ناب ترین عکس هایمان اینجاست
همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست
صداقت دل بی ادعایمان اینجاست
مدینه و نجف و کربلایمان اینجاست
پناه مردم دلخسته از ستم هایی
تمام دلخوشی کشور عجم هایی
اگرچه شهر پر از صحنه های عصیان است
هنوز نام تو اسم شب خراسان است
امید روشنمان ذکر یا رضا جان است
درون سینه به مهرت،گناه سوزان است
همیشه زائر از اینجا به دست پر برگشت
گناه کار به اینجا رسید و حر برگشت
ضریح، سنگ صبور غم مسافر هاست
تمام حوصله ات خرج درد زائر هاست
بهشتِ مشهد تو مقصد مهاجر هاست
رسیدنِ به عبایت امید شاعر هاست
نه دعبلم نه فرزدق،گدا حسابم کن
تو آفتابی و چون ذره ها حسابم کن
نیامدم که تو را باز درد سر بدهم
رسیده ام که در این آستانه سر بدهم
کبوترانه به شوق تو بال و پر بدهم
برای عرض ارادت دو چشم تر بدهم
گرفتم از در این خانه اعتقادم را
جواب داده ای هر ذکر یا جوادم را
به زخم بی کسی ام التیام می خواهم
سلام داده،علیک السلام می خواهم
ز جرعه های مرامت،مرام می خواهم
میان حصن حصینت دوام می خواهم
نفس نفس به هوایت همیشه محتاجم
خرابم و به دعایت همیشه محتاجم
حرم شنیده فقط بغض در صدایم را
نگفته ام به کسی جز تو رنج هایم را
کسی نداشته جز چشم تو هوایم را
فقط تو باخبری بغض کربلایم را
خدا کند که دلم تنگ، بیش از این نشود
دلم مسافر محروم اربعین نشود
اجازه می دهی ام غم نصیب تان باشم؟
منم مخاطب یابن الشبیب تان باشم؟
مرید عشق حسین غریب تان باشم؟
گریز روضه ی شیب الخضیب تان باشم؟
"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد"
#حسن_کردی
#شهادت_امام_رضا_ع
در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است
شاهیکه بیلشگرکشی سلطان ایران است
آرامِجان ماست آقایی که دامانش
تنها توسلخانهی آهوی حیران است
مهماننواز است آنقدر که زائرش هربار
مانند صاحبخانهها در صحن، مهمان است
هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم
دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است
وقتی ضریحش را بغل کردم دلم وا شد
در وقت دلتنگی فقط آغوش درمان است
از بس که اینجا آه درهم میشود تکرار
انگار در صحن و رواق آیینه بندان است
انگار سائل پادشاهی میکند اینجا
انگار در درب ورودی شاه، دربان است
از آب سقاخانه مینوشند و خوشحالاند
کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است
درماندگان راهی بهجز مشهد نمیبینند
تنها پناه بیپناهان در خراسان است
#میثم_کاوسی
.
#شهادت_امام_رضا
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
در هوای محنآلودۀ غربت، آید
عطر گلهای بهشتی ز فضای حرمت
شمعدانها همه در سوز و گداز از داغت
تیره از آهِ مَلَک، آینههای حرمت
میشود خاطرۀ غربت زهرا ترسیم
خلق را در نظر از حال و هوای حرمت
برسد بوی خدایی، بوزد عطر بهشت
هر طرف باز شود پنجرههای حرمت
یادِ روزی که شهادت به رخت در وا کرد
شور و غوغاست به پا در همه جای حرمت
مهدیات زائر و ای کاش که میدانستم
که گذارد قدم آن ماه، کجای حرمت
یادِ آن روز که شد روضۀ تو کربوبلا
شاهد کربوبلایت، شهدای حرمت
دولت آل علی تا به ابد پایندهست
این بُوَد در همه اَدوار صدای حرمت
پایۀ هستی دشمن ز پی افتاد اینجا
ای برافراشته تا عرش بنای حرمت
هر چه کردند نشد کم ز شکوهت مولا
باز هر روز شد افزوده صفای حرمت
یا رضا از سر این مُلک نگردد کوتاه
سایۀ مرحمتآمیزِ لوای حرمت
هدیه کردهست «مؤید» به غزالان حرم
غزلی را که سرودهست برای حرمت
#سید_رضا_مؤید
#امام_رضا
.
#امام_رضا
نانی نبود اینهمه احسان اگر نبود
آبی نبود رحمت باران اگر نبود
لطفی نداشت زندگی ما بدون اشک
عشقی نبود دیده ی گریان اگر نبود
سیبی اگر نبود که آدم نمیگریست
عفوی نبود فرصت عصیان اگر نبود!
اصلا گناهکار کجا آه میکشید
آغوش باز شاه خراسان اگر نبود
دنیای ما پر از غم و تاریک و سرد بود
شمع و چراغ صحن و شبستان اگر نبود
خورشید تا سحر هم اگر در فراز بود
نوری نداشت سایه ی سلطان اگر نبود
اینگونه پشت پنجره فولاد صف نداشت
حاجت گرفتن از درش آسان اگر نبود
دامن ز دست ما نکشید از سر کرم
سائل چه داشت دست به دامان اگر نبود
هر نیمه شب ز هجر حرم داد میزدم
دستور دین مرنج و مرنجان اگر نبود
یابن الشبیب گفت و زمین غرق ناله شد
دنیا چه داشت روضه ی عطشان اگر نبود؟
کمتر به قلب مادر او داغ مینشست
آن جسم پشت و رو شده عریان اگر نبود
#سید_صادق_رمضانیان
#شهادت_امام_رضا
.
#مناجات_مهدوی
#امام_حسن
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها
شاه غریب ، وارث صبر کریم ها
بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی
زائر برای مظهر جود خدا شدی
وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست
اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست
گریه کنی به دور حصارش نمانده است
جز تو کسی کنار مزارش نمانده است
حالا به روی خاک حریمش نشسته ای
از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای
مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه
صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه
اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود
آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود
یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت
از فرصت نبودن حیدر توان گرفت
جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد
بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد
از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید
روی کبود حوریه را در حجاب دید
از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید
در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید
راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش
وقتی که شد شهید جنایات همسرش
با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن
او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن
دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش
در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#آخر_صفر
#استقبال_زائر
#امام_رضا
تو آن حسی که گاهی در دلی آگاه می آیی
مثال حس خوب شاعری، ناگاه می آیی
نگاهت مأمن ایمان و کویت ضامن جان ها
تو آن آرامشی که در "أمین الله" می آیی
تو آن شاهی که با افتادگان همراه می گردد
تو از بس مهربانی با رعیّت راه می آیی
تو آن مهری که مهرت را دریغ از کس نخواهی کرد
تو آن ماهی که بر دل جویی از هر چاه می آیی
تو خورشید زمین هستی و نور آسمان هایی
که از رحمت سراغ مردم گمراه می آیی
بنازم رأفتت را ای امام مهربانی ها
به استقبال زائر در مسیر راه می آیی
رضایی و همه از سایه ی لطفت رضا هستند
که حتی در نگاه دشمنان دل خواه می آیی
وداعت با مزار ختم مرسل گفت با تاریخ
می آیی سوی مرو امّا تو با اکراه می آیی
ولی عهد رسول اللهی و سلطان دل هایی
به ظاهر پیش ظلم دشمنان کوتاه می آیی
تویی آن مَظهر "راضیّةً مرضیّه" ی قرآن
که راضی بر قضا سوی شهادت گاه می آیی
امید ما تویی روز قیامت ای که فرمودی:
سه جا بر یاری زوّار این درگاه می آیی
#سید_روح_الله_مؤید
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ترکیب_بند
آقای مهربان غزلهای من سلام
از راه دور آمدهام خسته، تشنهکام
دست من و کرامت تو ایها الکریم
شوق من و زیارت تو ایها الامام
پیچیده است در همه جا همچنان نسیم
آوازۀ کرامت تو بین خاص و عام
شد خانۀ تو جای نزول ملائکه
بوی بهشت میوزد از خانهات مدام
هرگز مسیر خانۀ تو گم نمیشود
تا روشن است مشعلی از عشق روی بام
در رفت و آمدند فقیران عَلَی الطّلوع
در رفت و آمدند اسیران عَلَی الدّوام
از صبر تو عبادت تو یا شجاعتت
آری خودت بگو که بگویم من از کدام
تاریخ مانده است که باید چگونه خواند
تقویم روزهای تو را، صلح یا قیام؟
مشتاق خطبهخوانی تو مسجدالنبی
مشتاق میزبانی تو مسجدالحرام
شمشیر تو تجلّی صبر جمیل توست
از بس به اعتکاف نشستهست در نیام
ای وارث غریبی حیدر، امام صبر
صلح تو را همیشه بنامم «قیام صبر»
::
تا بر عبای تو ننشیند غبارها
فرشیست زیر پای تو از سبزهزارها
هر روز میرسد به حضور تو با امید
خورشید، عاشقانه از این کوهسارها
یک شمّه از نگاه تو شد هفتآسمان
یک چشمه از کرامت تو جویبارها..
وقتی میان باغ به سیب است میل تو
خونِ دل است سهم تمام انارها
از کوچه با ملاحظۀ بیشتر برو
قدری بده مجال به چشمانتظارها..
«ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم»
از تو شنیدهایم اگرچه هزارها
باید حدیث حُسن تو را با طلا نوشت
باید که خاک پای تو را کیمیا نوشت
::
رنگ از رخت دوباره پریدهست، بیگمان
آماده میشوی که مؤذن دهد اذان
بین وضو چه لرزهای افتاده بر تنت
از اشتیاق اوست شده اشک تو روان
از بارگاه قدس کسی گفت: عَجّلوا
آغوش باز کرده برای تو آسمان
الله اکبر از دو لب تو شنیدنیست
احلی من العسل شده این ذکر توأمان
اما زره بپوش و به مسجد روانه شو
تا که خدا نکرده در این جمع ناکثان...
هرگز کسی برای نمازت سپر نشد
سخت است در کنار تو سخت است امتحان
بعد از نماز فرصت خوبی فراهم است
ما اهل منبریم بیا خطبهای بخوان
خطبه بخوان که از تو جهان کم شنیده است
مانند تو خطیب به منبر ندیده است
::
ایام حج رسید و تو بی زاد و راحله
راهی شدی پیاده به همراه قافله
بوسه زدند بسکه به پای تو جادهها
گل کرده است در کف پای تو آبله
داری به سمت خانۀ معبود میروی
هرچند نیست بین خدا و تو فاصله
در منزلی همین که شب اطراق میکنی
جویای حال میشوی از کل قافله
کم سنّ و سالها به تو نزدیک میشوند
تا بشنوند از جریان مباهله
حالا که قلبها همه در اختیار توست
قرآن بخوان برای همه بینِ نافله
سعی صفا و مروه نشسته به انتظار
تا حس کند قدوم تو را وقت هروله
با تو صفا و مروه و زمزم غریب نیست
کعبه اگر به دور تو گردد عجیب نیست
::
فتنه رسیده است چنان آبِ زیرِ کاه
دیگر نمانده است کسی بین این سپاه
از غربت تو وادی ساباط خون گریست
صفّین دیگریست و حق باز بیپناه
رفتند از سپاه تو یاران یکی یکی
رفتند از سپاه تو با سکّهای سیاه
رفتند از کنار تو با وعده و وعید
رفتند از کنار تو با بدترین گناه..
اشباح کوفه! وای به این حال و روزتان!
دنیای بی امام چه دارد جز اشتباه؟
دنیای بی امام چه دارد به غیر اشک؟
دنیای بی امام چه دارد به غیر آه؟
ای زخم خوردۀ غم دنیا! صبور باش
نعم الامیر بی کس و تنها! صبور باش
::
وقتی که روز با غم و اندوه سر شود
شب بی حضور گریه نباید سحر شود..
باید میان سجده ببارد دو چشم تو
وقتی کلام اِبنِ عَدیها تشر شود
آهی بکش به مأذنۀ مسجدالنبی
تا که به عرش آه تو پیغامبر شود
دلتنگ مادر و پدر و جد اطهری
چیزی نمانده آه که ماه صفر شود
«گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود»
«حافظ» که خواند مرثیه از هجر تو، بگو
حالا «وصال» از غم تو نوحهگر شود
«از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد»
::
این آب نیست، شعلهبرافروزِ تشنگیست
این جَعده نیست، شاهد مرموز تشنگیست
با فتنه ریخت زهر خودش را دم غروب
فهمیده بود خاصیت روزه، تشنگیست
هرچند تشنهای ولی این آب را ننوش
زهر هلاهل است در این کوزه، تشنگیست
از سوز زهر نالۀ جانکاه میکشی
یا اینکه نالههای تو از سوز تشنگیست
با قاسمت بگو پسرم روز تلخ من
یک چشمه از حکایت آن روز تشنگیست
در بین روضه بغض برادر شکسته شد
وقتی میان گریه دو چشم تو بسته شد
::
تشییع بود و سختترین لحظههای من
باران تیر بود و غریبانه سوختن...
این تیرهای شوم که جا مانده از جمل
دارند یک به یک خبر از کینهای کهن
اینجاست فرق بین خدیجه وَ... بگذریم
وقتی که فتنهایست شروعش به نام زن
مانند تو کسی نشده اینچنین غریب
مانند تو غریب ندیدهست این وطن
خورشید اینچنین که رسیدهست در بقیع
انگار آمدهست به تدفین خویشتن
زینب به ناله گفت که وای از دل حسین
زهرا به گریه گفت که وای از غم حسن
پایان ندارد این غم و اندوه ناتمام
تا لحظههای آمدن آخرین امام
#رضا_خورشیدی_فرد