#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت
برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را
خدا از خَلق عالَم، بیت زهرا بود مقصودش
بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشانها را
ستون خانه را تا عرش بالا بُرد و نادانها
بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را
چه میفهمد کسی این «در» برای شخص پیغمبر
تداعی میکند دروازهی عرش معلا را
اگر توحیدشان را با حضور قلب میخواندند
نمیانداختند امروز پشت گوش «اَسری» را
اگر یکبار میخواندند کوثر را چه میدیدند
مقام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را؟!
اگر روی لب گلدسته حرفی جز علی باشد
به مسجد میدهم ترجیح، معبد را، کلیسا را
چه میبینم خدا! وا شد به جایی پای بعضیها
که بیرخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را...
دری را با لگد وا میکنند اکنون که میکائیل
از آن در میبَرَد هر روز و هر شب رزق دنیا را
دری را با لگد وا میکنند اکنون که عزرائیل
بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را
اگر «در» بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه
که در یک تُنگ جا دادهست پیغمبر دو دریا را
اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ
حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را
ولی مولا شدن تنها به تیغ و زورِ بازو نیست
خدا این بار میخواهد بسنجد صبر مولا را
نگردید ای جماعت! قبر زهرا را نمییابید!
علی تنها درون سینه جا میداد غمها را
#محمدحسین_ملکیان
#حضرت_زهرا_س_شهادت
چشمِ در راه ماندهام مادر!
اشک را بی اراده میداند
غُصهی ما ز داغِ مرگت را
مادر از دستداده میداند
مادر از دست داده یعنی ما
-ما که قربان نام یار رَویم-
مثل هر داغدیدهای، یارب!
"کاش" میشد سرِ مزار رویم...!
کاش میشد سر مزارِ بتول
با هیاهو میآمدیم، خدا...!
کاش چون کودکانِ بیمادر
به سر و سینه میزدیم، خدا...!
اینَک اما تفاوتی نکند!
بستهایم عهد عشق با زهرا
از همین راه دور، میخوانیم:
«السلام علیکِ یا زهرا»
السلامُ علیکِ یا اُمّاه
ازچه پاسخ نمیدهی؟ مادر!
گله دارم -به اذن تو- با «میخ»
شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در»
آه... ای میخِ در! بتول است این...!
از چه این قدر شعلهور شدهای!؟
آه... ای در! به این فشارِ عجیب،
قاتل مادر و پسر شدهای !!
آه... ای در! چگونه رویت شد!؟
چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟
میخِ در! شرم کن ز اطفالش...
"سینهی حوریه" که جای تو نیست!
سینهی حوریهست جای حسن
سینهی حوریهست جای «حسین»
... نامِ «ارباب» آمده! برویم،
از همین جا به «کربلای حسین»
دست نامرد پای مرکبها
نعل نو تا که بست، یازهرا
زیرِ پایِ ستور... در گودال...
استخوانها...شکست... یازهرا...
#احمد_بابایی
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زندهست علی خانهنشین نیست
ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...
انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست، معاویه چه کارهست
قرآنِ سر نیزه که قرآنِ مبین نیست!
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان، خلقت زهراست
«المنّة للّه» که این است و جز این نیست
#مهدی_جهاندار
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
"باز این چه شورش است" که در خانهی علیست؟
این سوزِ گریههای غریبانهی علیست-
"کای مونس شکستهدلان! حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته، پروانهی علیست
"آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش"
آتش گرفته! قاتل ریحانهی علیست
"خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانهی علیست
حیدر چرا به شانهی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانهی علیست
" باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟!
"در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشهی بستر چه میکنی؟!
پر میزنی و با دل حیدر چه میکنی؟!
زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو!
با ضربهی لگد شده همدست میخ در
کار تورا به فضه کشاندهست میخ در
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنهی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان! به نالهی شبهای من بساز
آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز
#داود_رحیمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
ملائک ذکر میگویند دائم همصدا با تو
دعای نور میخوانند هر صبح و عشا با تو
کسی فهمیده است «المؤمِنُ مِرآتُ مؤمِن» را
که بشناسد هرآیینه تو را با من، مرا با تو
چه خوشبختند، دستان تو را هر روز میبوسند
تنور و سفره و دستاس هستند آشنا با تو
بیا قسمت کنیم اصلاً ثواب خانهداری را
ببین جارو کشیدن با من امشب، بچهها با تو
بپرس از تک تک این قوم، ای بنت رسولالله
بگو با من اگر دارند مشکل، پس چرا با تو...؟
حلالم کن! حلالم کن! که ماندم بی تو در دنیا
قرار بعدیام در قتلگاهِ کربلا با تو...
#عاطفه_جوشقانیان
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
یا فاطمه! روز حشر ستاری كن
دلسوختگان را ز كرم یاری كن
ما با همه گفتیم كه با زهرائیم
تو نیز بیا و آبروداری كن
#سیدمحمد_رستگار
#حضرت_زهرا_س_مدح
#امیرالمومنین_ع_مدح
#فاطمیه
به ما گفتی که دینی جز «علی» نیست
امام المتقینی جز «علی» نیست
میان شعلهها فریاد کردی
امیرالمؤمنینی جز «علی» نیست
#سیدحمیدرضا_برقعی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_بستر_پردرد
#وداع
#فاطمیه
#مربع_ترکیب
خورشید عالمتاب من! تابش نکردی
در خانه ات احساس آرامش نکردی
یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی
مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی
حتی میان بسترت هم ایستادی
زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی!
این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست
در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست
باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست
حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست
کار مرا با رفتن خود زار کردی
با درد پهلو روز آخر کار کردی
میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟
چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟
گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟
میخندی اما گریه های دخترت چه؟
آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت
پای وصیت های تو آخر بهم ریخت
تابوت تو آماده و تابوت من نه!
کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه!
در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟
جای همه هست این وسط، جای حسن نه!
خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است
در دست هایش تکه های گوشواره است
خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً
پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً
زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً
فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟
برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن
جان علی، چاره برای دخترت کن
لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده
قلب برادر سوخته، خواهر بریده
روزی حسینش میشود حنجر بریده
با کُندی خنجر شود آن سر، بریده
آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست
دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست
#رضا_دین_پرور
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#مصیبت_درودیوار
#غزل
آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع
گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع
آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن
تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع
زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار
ذوب شد زهرا هم از غمهای حیدر مثل شمع
حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش
عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع
شعلهی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف
در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع
روضههای فاطمه تفسیرشان قتل علیست
کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع
غافل از حال دل پروانههای خویش نیست
گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع
#میثم_کاوسی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#دوبیتی
شمعِ من سوسو مزن حیدر خجالت میکشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت میکشد
خواهشی دارم که با دستِ شکسته فاطمه
خانه را جارو مزن حیدر خجالت میکشد
#طاها_تحقیقی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_بستر_پردرد
#مصیبت_درودیوار
#فاطمیه
#غزل
هتک حرمت کرد میخ و آخر از پهلو گذشت
درد شد خیلی عمیق از مفصلِ زانو گذشت
شکل انگشتان تو وقت قنوت آخرت
باعث این شد بفهمم درد از بازو گذشت
دست شد سیلی برایت نسخه ای پیچید که
هی بهم پیچیدی و کار تو از دارو گذشت
مثل چشم من که بعد از تو گذشت آب از سرش
در نبودت خاک خانه از سر جارو گذشت
با وجود گونه ی اینگونهی تو واضح است
موقع سیلی چه بر چشم و چه بر ابرو گذشت
با وجود بی وجودی چون مغیره شانه ات
بار ها افتاد تا شانه کمی از مو گذشت
با وجود چهل نفر در معرض دیوار ودر
کار تو در ازدحام ازجنگ رو در رو گذشت
#مجید_شیر_محمدی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
شبانه ، هفت نفر ، مخفیانه می بردند
تمامِ عشق جهان را به شانه می بردند
علی ع به دفن خودش ، راهی بقیع شده بود
دو جسمِ خسته به روحی یگانه می بردند
سبک ، به بال ملائک ، تمامی لولاک
لما خلقت جهان را ز خانه می بردند
ملائک از برای تبرک ز چشم علی ع
عقیقِ سرخ یمن دانه دانه می بردند
ندانم اینکه چگونه ، ندانم این که چسان
کبوتری که پرش را ... ز لانه می بردند
خدا خودش به چه صبری نگاه می انداخت
که کودکان علی ع ، غم به خانه می بردند
#علی_اصغر_شیرخانی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#دودمه
#ایام_فاطمیه
#طلیعه_فاطمیه
تسلیَت یَابنَ الحَسن، آمد عزای مادرت
آسمان دارُالعَزاست ۲
بر مزارِ مخفیِ او، خاک ریزی بَر سَرت
آسمان دارُالعَزاست ۲
.
#فراق_پیامبر_صلوات_الله_علیه_وآله
ای پدر جان رفتی و مَحزونِ تو زهرا شده
حیدرم تنها شده ۲
بعدِ تو پای غَریبه دَر سَرایم وا شده
حیدرم تنها شده ۲
.
#دیوار_و_در
پهلویم بشکسته دیگر دَر پسِ این دَر شده
فضّه بَر دادم بِرِس ۲
با علی چیزی نَگو که غُنچه ام پَرپَر شده
فضّه بَر دادم بِرِس ۲
.
#آتش_گرفتن_در_خانه
بینِ آتش دربِ خانه بَر سَرَم آوار شد
دیده هایم تار شد ۲
سینه ی من داغ از گُلبوسه ی مِسمار شد
دیده هایم تار شد ۲
.
#کوچه_ی_بنی_هاشم
ضربه ای از ثانی و یک ضَربه از دیوار خورد
مادرم ای مادرم ۲
خواست برخیزد زِ جا، سیلیِ دیگر بار خورد
مادرم ای مادرم ۲
.
#بلال
با اَذانت شَهرِ یَثرِب بیقراری می کُند
ای اَذان گوی نبی ۲
فاطمه یادِ پِدر اُفتاده، زاری می کند
ای اَذان گوی نبی ۲
.
#بیت_الاحزان
بعد از این قبرِ عمویم بیتُ الاحزانِ من است
عرش گریانِ من است ۲
میزبانِ ناله های قلبِ سوزانِ من است
عرش گریانِ من است ۲
.
#بستر_بیماری
بس که لاله می چِکَد از جای جای پیکرت
شد گُلِستان بسترت ۲
باغبانی گَشته این ایّام، کارِ همسرت
شد گُلِستان بسترت ۲
.
#وداع
می شود خاموش از امشب ناله های یارَبَم
جانم آمد بر لبم ۲
یا علی، جانِ تو و جانِ حُسین و زینبم
جانم آمد بر لبم ۲
.
#شهادت
ای مسیحای علی بارِ دگر اِعجاز کن
دیده بر من باز کن ۲
ای پرستویم بمان، یا با علی پرواز کن
دیده بر من باز کن ۲
.
#شام_غریبان
باغبان تنها شده، گُلخانه ی او سوخته
قلبِ او افروخته ۲
دیده بر تِکّه لباسِ بر روی در دوخته
قلبِ او افروخته ۲
.
#غسل
می دَهم با فضّه امشب شُستشویت فاطمه
وای از پهلوی تو ۲
بازویت دارد ورَم، سُرخ است رویت فاطمه
وای از پهلوی تو ۲
.
#تشییع
من اَمیرَالمُؤمنینَم پهلوانِ خیبرم
خورده سیلی همسرم ۲
جسم بی جان گُلم را رویِ دوشم می بَرم
خورده سیلی همسرم ۲
.
#تدفین
خاک می ریزم به روی جِسمِ چون نیلوفرت
ای فدایت حیدرت ۲
لَرزه اُفتاده به زانویم کنارِ پیکرت
ای فدایت حیدرت ۲
.
#بعد_از_شهادت
رفتی و تاریک شُد بعد از تو این کاشانه ام
ای صفای خانه ام ۲
چادرت بر سَر نَماید دخترِ دردانه ام
ای صفای خانه ام ۲
.
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
آمدم باشم کنیزِ بچّه های فاطمه
در سَرای فاطمه ۲
مادرِ عبّاس هستم، خاکِ پای فاطمه
در سَرای فاطمه ۲
.
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#وداع
#غزل
طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار
خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار
در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی
از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار
من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت
تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار
شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم
برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار
چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ...
منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار
حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر
من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار
ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم
افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار
فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم
از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار
امشب که خورد دستت به جای تازیانه
بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار
تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه
با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار
تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه
تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار
.
.
شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم
یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار
قرار بعدی ما باشد میان گودال
کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار
سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی
معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار
#عبدالحسن_رضایی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
واپسین موقف معراج حقیقت زهراست
سر توحید در آیینه غیرت زهراست
روح آدم ، شرف خاتم ، دردانهی غیب
ذات عصمت ، نفس صبح قیامت زهراست
مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد
باده وحدت و خم خانه ی کثرت زهراست
خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا
رایت رحمت و تمهید شفاعت زهراست
به عبادت نرسد عادت دینداری ما
گر ندانیم که معیار عبادت زهراست
منشأ بود و نبود، آینهپرداز وجود
وحدت غیب و شهودِ احدیت زهراست
در نمازی که وضویش بود از خون جگر
قبلهی باطن اربابِ طریقت زهراست
نه همین ام ابیهاست به تقدیم وجود
شخص روحالقدس و شأن ولایت زهراست
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
سرّ سرمستیِ هفتاد و دو ملت زهراست
غایت سیر وجود است رسیدن به علی
غایت سیر علی هم چو بدایت زهراست
#یوسفعلی_میرشکاک
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#غزل
ناجوانمردانه زهرای جوان را می زدند
روز روشن مادر صاحب زمان را می زدند
خانه ای که بی وضو جبریل آن را در نزد
دسته ای با پا درِ این آستان را می زدند
صورت و دستی که می بوسید پیغمبر چه شد ؟ ...
پیش قبر او هماین را و همآن را می زدند
بعد از آن ضرب لگد زهرا دگر جانی نداشت
با همه نیروی خود آن ناتوان را میزدند
زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود
این مسلمان ها چرا شاه زنان را می زدند
این زدن ها از مدینه باب شد ،.... در کربلا
بی حیاها هم زنان هم دختران را می زدند
زینیب آمد روضه ای برپا کند در قتلگاه
روضه را بر هم زدند و روضه خون را می زدند
نیست از آغوش بابا هیچ جایی امنتر
در همینجا دختر شیرین زبان را می زدند
دختری گم شد به جایش کاروان را می زدند
بیشتر بین اسیران عمه جان را می زدند
#عبدالحسن_رضایی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
"کَرَم" ، فقیرِ سرِ سفرههای احسانت
و "ابر" ، تشنهی در جستجوی بارانت
"قیام" حاصل "قَد قامَتِ الصَلوة" تو بود
نشسته "دین خدا" در مسیر ایمانت
اطاعت از تو همان طاعت خداوند است
"بهشت" شاخه گلِ کوچکی ز گلدانت
قنوت نیمه شبت کهکشان حاجت هاست
به آسمان برود نوری از شبستانت
به چادر تو ملائک دخیل میبندند
عجیب نیست یهودی شود مسلمانت
همیشه "چرخِ فلک" در طواف دستاس ات
همیشه "حور و ملک" در طواف دستانت
همه فقیر و یتیم و اسیر آمدهایم
نشستهایم به امید لقمهی نانت
اگر حسین و حسن میوهی دلت هستند
نبی چو روح تو میگردد و علی، جانت
اگرچه چادر گلدار تو در آتش سوخت
دوباره لاله دمیده به دشت دامانت
همین شکوفهی پیراهن تو شاهد ماست
چنان خلیلی و آتش، شده گلستانت
بهار خانهی حیدر خزان نمی گردی
قسم به برف سر گیسوی زمستانت
به شانههای تو قوّت نبود و شانه زدی
که زینبت نشود بیش از این پریشانت
به پهلوی تو و بازو و سینهات سوگند
خودت شکستی و نشکستهاست پیمانت
ز بیهوا زدنت، طعنه میزند به علی
که باخبر شود از روضههای پنهانت...
علی برای تو نهج البلاغه میخواند
مگر بلند شود از تو صوت قرآنت
علیست آینهی روی تو، "بَکَتْ وَ بَکَی"
تو گریه کردی و حیدر شدهست گریانت
دوباره پیرهنی را به دجله اندازش
مگر خدای دهد باز در بیابانت
.
.
.
حسین پیرهنی داشت، پس چرا گفتی؟
فدای پیکر غرق به خون و عریانت...
#احمد_ایرانی_نسب
.
#فاطمیه
به سردی می رود هر داغ اما داغ مادر نه
بخوان از روضه ی گودال، اما روضه ی در نه!
چگونه می شود مرثیه خوان داغ زهرا(س) بود
از آتش گفت اما از هجوم فتنه و شر نه
سوال حضرت زهرا (س)گمانم پشت در این بود
علی(ع) جان عقده ی این قوم بود از فتح خیبر نه!؟
دفاع از ولایت را چه زیبا کرده او معنا
که جان داده است اما در هجوم فتنه، سنگر نه
خوارج با سقیفه باب شد وقتی که نااهلان
خلاف امر طاها و خدا گفتند حیدر نه...
#محمدجواد_منوچهری
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#فاطمیه
نیمه جان علی ، جوان علی
گل نیلوفر کمان علی
فاطمه جان بمان بجان علی
سخنی حرفی همزبان علی
رو نگیر از من اینقدر زهرا
پشت من تکیه گاه نیست بمان
همدمی غیر چاه نیست بمان
دور حیدر سپاه نیست بمان
خانه ام روبراه نیست بمان
یا بمان یا مرا ببر زهرا
….
با من خسته خوب تا کردی
سر شب مرگ را دعا کردی
پای تابوت را که وا کردی
کفنت را چرا سوا کردی
به دلم میزنی شرر زهرا
……
صبح را تو چطور شب کردی
دخترت سوخت بسکه تب کردی
لعن حماله الحطب کردی
همسرت را که جان به لب کردی
آنقدر گفتی از سفر زهرا
……
غم گرفتی و حرف غم نزدی
تا سحر سوختی و دم نزدی
شانه بر موی دخترم نزدی
حرفی از زخم سینه هم نزدی
باتو بد کرد میخ در زهرا
……
با مدینه تو بی حساب شدی
خانه به خانه اش عذاب شدی
چقدر رو زدی جواب شدی
سر من از خجالت آب شدی
جلوی مردم گذر زهرا
…..
من که یادم نرفته چین خوردی
جلوی دخترت زمین خوردی
هم کشیده از آن لعین خوردی
هم به دیوار با جبین خوردی
که علی را شوی سپر زهرا
….
با چه وضعیتی رسیدی تو
وسط کوچه می دویدی تو
شال من را که می کشیدی تو
حرفهای بدی شنیدی تو
وسط آن چهل نفر زهرا
……
بعد کوچه پرت ز کار افتاد
به روی بازویت شیار افتاد
تا ز گوش تو گوشوار افتاد
لرزه بر جان ذوالفقار افتاد
…دست من باز بود اگر … زهرا
…..
کاش دست دعا بلند کنی
طلب دوری از گزند کنی
خانه را گرم و دلپسند کنی
باز با من بگو بخند کنی
با من زار خونجگر زهرا
…..
تو بمان گریه حسن بامن
کفن طفل بی کفن با من
گفتی از هر دری سخن بامن
حرف تابوت را نزن بامن
طاقتم کم شده دگر زهرا
……
صحبت حنجر حسینت شد
حرف انگشتر حسینت شد
هرچه که شد سر حسینت شد
نوبت خواهر حسینت شد
…تشنه میمیرد این پسر زهرا
#محمد_جواد_پرچمی
#مرثیه_جدید_جانسوز_حضرت_زهرا
#مقتل_نوشته.....
ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام
ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام
آتش گرفته سینه ی من با نوای تو
مادر دلم گرفته دوباره برای تو
بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم
بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنم
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند
آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند
مقتل نوشته است لگدها به در زدند
بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند
مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند
بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند
مقتل نوشته دست علی را که بسته اند
با تازیانه بازویتان را شکسته اند
مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین
شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین
مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی
دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی
مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا
سیلیِ محکمی زده بر صورت شما
مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای
بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای
مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای
در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#زمزمه_نوحه_تک_شور_حضرت_زهرا_وکربلا
#سبک_زیبای_دارم_میمیرم_علیمی
#آذر۱۴۰۳
بی بی با عشقت
ما اُلفتی دیرینه داریم
داغی میون سینه داریم
آرزوی مدینه داریم
مدد یا زهرا
*
براش بمیرم
تا پشت در زهرا لگد خورد
یک غنچه ی نشکفته پژمرد
قلب نبی از غصه آ زُرد
براش بمیرم
*
تو اون شلوغی
چون فاطمه نقش زمین شد
با غربت مولا عجین شد
از این دو غم دلها غمین شد
براش بمیرم
*
بی بی مدد کن
بر عاشق خود تو کرم کن
قلبم تو راهیِ حرم کن
با کربلا عاشق ترم کن
مدد یا زهرا
*
بَرا حسینت
عمریه بی تاب و تَبَم من
تو روضه هاش جون به لبم من
هم ناله ی با زینبم من
غریب حسین جان
*
آقام حسین جان
ای تشنه لب ای شاه بی سر
تا که شدی بُریده حنجر
ناله زده بَرا تو مادر
غریب حسین جان
*
برات بمیرم
در کربلا شیب الخضیبی
در قتل گاه خدالتریبی
بی یاری و خیلی غریبی
غریب حسین جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هرکس که رسید ضربه بر بازو زد
گر حربه نداشت با لگد بر او زد
در کوچه هر آن کس که مرا دشمن بود
از راه رسید و ضربه بر پهلو زد
دیدم که غلامِ دومی در کوچه
نامرد تو را ، با همهی نیرو زد
ای خاک دو عالم به سرم دیدم که
با بغض، غلافش به سر بانو زد
با بغض زدنها به حسینِ تو رسید
شمر آمد و بر سینهی او زانو زد
می دید که چشم شاه سالم مانده
با چکمهی خود، به گوشهی ابرو زد
#محمود_اسدی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها به نام خدا
توکیستی بانو که مثل قرآنی
شبیه « وَ الشّمْس » و « سَبا » و « فرقانی »
شبیه « وَ التِّیِن » و شبیه « وَ الزَّیْتُون »
تو آفرینش را « خَلَقْنَا الْاِنْسانی »
تو سوره ی « مریم » تو «
مؤمنون » باشی
تو « قدری » و « کوثر » تو « آل عمرانی »
ز « آل طاها » و ، ز « آل یاسینی
» ز نسل حق جویان ز نسل ایمانی
تو زهره ی زهرا تو « وَ الْقَمَر » بانو
تو چون « فَلَق » دائم چنین درخشانی
ز « انبیا » یعنی ز نسل « ابراهیم
» بدین سبب بانو همیشه تابانی
تمامی « نَصْر » و تمامی « فَتْحی
» اگرچه زن امّا تو مرد میدانی
کجا مه و مِهرت بخوانم ای زهرا
زبان ببندم من که برتر از آنی
اگرچه زین عالم گذشته ای امّا
به خاطر دنیا همیشه می مانی
اگرچه عمرت کم ولی جهان با توست
چنان علی بانو مرا تو سلطانی
منم منم «یاسر» غلام درگاهت
غلام خود آیا مرا نمی دانی ؟! **
#حاج_محمودتاری «یاسر»✍ ------------ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فیِ اَحْسَنِ تَقْویِم ، سوره تین - آیه ی ۴
بسم الله الرحمن الرحیم
#سربسته
سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است
راه در دنیای او چندین برابر بسته است
فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس
در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است
عصمتالله است این بانو که در عالم خدا
راه کشف این معما را سراسر بسته است
هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق
روضههای او خصوصی شد، اگر در بسته است
جز پریشانی ندارد حاصلی بیمادری
چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است
از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت
روضههای فاطمیه غالباً سربسته است...
نیست بیعلت اگر از او خجالت میکشید
ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است
«یکنفر، یکروز میآید برای انتقام...»
جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_هجوم_به_بیت_ولایت
بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمیزد
این خانه را جبریل با پَر هم نمیزد
محض تبرک پُشتِ «در» میرفت، حتی
پَر سمت «در» میبُرد، آخر هم نمیزد
این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی
«در» را به آرامی، پیمبر هم نمیزد
«در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد
حتی به پهلوی صنوبر هم نمیزد
این «در» فقط با دست زهرا باز میشد
ایکاش «در»، این اصل را بر هم نمیزد
#محسن_ناصحی
#داغ_مادر
به سردی می رود هر داغ اما داغ مادر نه
بخوان از روضه ی گودال، اما روضه ی در نه!
چگونه می شود مرثیه خوان داغ زهرا(س) بود
از آتش گفت اما از هجوم فتنه و شر نه
سوال حضرت زهرا (س)گمانم پشت در این بود
علی(ع) جان عقده ی این قوم بود از فتح خیبر نه!؟
دفاع از ولایت را چه زیبا کرده او معنا
که جان داده است اما در هجوم فتنه، سنگر نه
خوارج با سقیفه باب شد وقتی که نااهلان
خلاف امر طاها و خدا گفتند حیدر نه...
#محمدجواد_منوچهری
🍃🏴 #زبانحال_حضرت #زهرا(س) با پیامبر(ص)
#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🍃🏴
#لطفاحق_روضه_اداشود
اسیرِ بسترم بابا...ندارم قوّتی دیگر
پُر از دردم! به این دنیا ندارم رغبتی دیگر
پس از تو میروم از حال؛ لحظه لحظه با سردرد
سه ماهی می شود پایم ندارد قدرتی دیگر
سرم پایین بود و بی هوا خوردم چنان سیلی
که در چشمَم ندارم هیچ خوابِ راحتی دیگر
لگد زد بیهوا، خوردم زمین، شش ماهه ام را کشت
ندیدم محسنم(ع) را و ندارم حاجتی دیگر
نفسگیر است وقتِ سجده بازویِ ورم کرده
برای دخترت بابا!...نمانده طاقتی دیگر
از این پهلو به آن پهلو شدن با درد؛ دشوار است
ببَر پیش ِ خودت امشب مرا تا ساعتی دیگر
حسن(ع) با ذکرِ "یا شافی"* شبانه اشک میریزد
ندیدم با خدا زیباتر از این خلوتی دیگر
کجایی تا ببینی بی رمق افتاده پهلویم
همان دستی که بوسیدی ندارد حرکتی دیگر
برایم ساخت تابوت و دعایش کردم و گفتم
علی(ع)جانم حلالم کن اگر شد زحمتی دیگر
پدر! تنهاییِ حیدر برایم بدترین درد است
سلام ِ بی جوابش شد برایم غربتی دیگر!
* از اسماء الهی: ای شفا دهنده
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
#فاطمیه_امام حسن_علیه_السلام
کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد
باز از نانِ تو این سفره معطر گردد
میشود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟
میکنم دِق اگر این درد مکرر گردد
قول دادم به تو حرفی نزنم اما کاش
دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد
میشود روضه بخوانم؟همه خوابند ببین
میشود گریه کنم ؟ چشم کمی تر گردد
کاش میشد بنویسند سَرِ کوچهی ما
آینه زود به یک آه مکدر گردد
کاش میشد بنویسند خدایا نکند
پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد
شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید
خواست تا بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد
کوچهای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار
اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد
یادم اُفتاد که بالای سرت میگفتم
چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد
*
یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو
وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد
زینبت پا بشود خانه بهم میریزد
نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد:
کاشکی تشنهی ما آب نخواهد از شمر
نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد
#حسن_لطفی
حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#غزل
گرچه رخسار خودش را باز پنهان می کند
با چه سختی خنده را بر لب نمایان می کند
گرچه شمع جان او دلخسته سوسو می زند
بین بستر هم شده تفسیر انسان می کند
گرچه چیزی از تنش دیگر نمانده فاطمه
با همین حالت ولی کار فراوان می کند
کار دنیا بر علی سخت است زهرا پیش او
سختیش را با کمی لبخند آسان می کند
تا که حیدر می رسد بالای بستر فاطمه
درد را در سینه اش با آه کتمان می کند
دیر دیگر نیست آن روزی که تابوتی سحر
سینه مجروح را در خویش پنهان می کند
مثل ارباب دو عالم وقف اشک مادرم
روضه ی مادر گل نرگس پریشان می کند
خستگی را درد را تا فاطمیه می برم
دردها را مادرم از لطف درمان می کند
#علی_الواریان