🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#پیامکی_از_بهشت 💐
از مسئولان می خواهم که مبادا شیطان در شما نفوذ کرده و شما را با این مسئولیتی که دارید فریب دهد همیشه در هر کاری که خواستید بکنید خدا و دستورات و راهنمایی های ائمه را فراموش نکنید، آنگاه که خواستید خدائی بشوید برگردید به دورانی که با چه کسانی زندگی می کردید، با چه کسانی نان می خوردید، با چه کسانی گردش می رفتید که الان در بین شما نیستند، ببینید که چطور زندگی می کردند اخلاق و رفتار آنها چطور بود. هرگاه که فهمیدید با چه کسانی بودید آنوقت به خود می آیید و می بینید که چقدر اشتباه می کردید.
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #جواد_شادکام
#سلام_به_دوستان_شهداء 🌹
#روزتان_شهدایی 🌹
🌴 🕊🥀
#حدیث_روز
#امام_علی_علیه_السلام
تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِق
در آغاز سردی هوا ، خود را از سرما حفظ کنید و در پایان آن از آن استقبال کنید ، زیرا سرما با بدن ها همان می کند که با درختان می کند ، در آغاز ، برگ درختان را می سوزاند و در پایان می رویاند .
📚 نهج البلاغه ، حکمت 128
4_6050759289633508477.mp3
10.22M
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
#پرواز_در_آسمان_رجب۳
#مقام_معظم_رهبری
#استاد_شجاعی
فایل هشتم
در عظمت ماه رجب همین بس که؛
خداوند با همه جلال و جبروتش، خود را مطیعِ تو میخواند!!!
به یک شرط...!
این شرط چیست ؟
🌺 🍀🌺
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#شهیدی_از_جنس_شجاعت
#شهید_اسارت
#شهید_والامقام
#محمد_رضائی
#قسمت_اول
حسین محمدی مفرد از #غواصان لشکر 5 نصر واحد تخریب در دوران دفاع مقدس است .
او در تاریخ 1365/10/04 در عملیات کربلای چهار در سن 14 سالگی در منطقه #شلمچه به اسارت نیروهای بعثی دشمن درآمد ، به روایت خاطراتی از نحوه #شهادت ، #شهید_محمد_رضائی پرداخته است.
#عملیات_کربلای_4: درگیری خیلی شدید بود تا آن روز #جنگ را از این دریچه ندیده بودم خیلی آتش دشمن زیاد بود #جنگ از پشت جعبه شیشه ای #تلویزیون با این فرق می کرد .
خیلی متفاوت بود گلوله ها واقعی، خونها واقعی، دشمن واقعی، ترس واقعی، شجاعت واقعی، ایثار واقعی، شهادت ها واقعی همه چیز واقعی... اینجا سینما نبود که وقتی یک صحنه هیجانی بود سوت و دست و فریاد بزنند!
اینجا #سوت بود اما سوت خمپاره... #دست بود اما قطع شده! #هیجان بود اما کنترل شده دو گلوله قبل از ورود به پشت سنگرهای یک شکل به دستم خورد از آب بیرون آمدیم وارد سنگرهای ب شکل شدیم (سنگرهای کمین که به شکل ب بودند. بسیار مهندسی ساخته شده بود ) و درگیری بین ما و دشمن بسیار نزدیک بود آنقدر که چهره های هم را به راحتی میدیدم فرمانده شهید مسلم اعلام کرد بچه ها عملیات لو رفته و ادامه عملیات لازم نیست دستور داده اند که برگردیم نیروهای پشتیبانی نخواهند آمد (ما خط شکن بودیم) اما آنقدر دشمن نیرو در منطقه آورده بود که ما راهی برای برگشت نداشتیم به نوعی در محاصره بودیم چاره ای جز جنگیدن و مقاومت نبود تا راهی برای برگشت پیدا کنیم هر لحظه که می گذشت عزیزی را از دست میدادیم وارد یکی از کانال ها شدیم تیربارچی تانک به سمت کانال تیر میزد.
#ادامه_دارد ...
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مصطفی_ردانی_پور
آن کسانی که مسئولیتی دارند و با خون #شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام ، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند !
دوستان عزیز ! تنها راه رسیدن به سعادت ، ترک محرمات و انجام واجبات است . راه قرب به خدا همین است و بس .
دست یکدیگر را بگیرید و راه #شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
#شهیدانه
ما از اینها غافلیم
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#مصطفی_احمدی_روشن
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبهروی خوابگاه زنجان خانههایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونکنشینها.
همیشه چشمم به این خانهها میافتاد، اما هیچوقت فکر نکرده بودم به آدمهایی که توی این آلونکها زندگی میکنند. اوضاعشان خیلی خراب بود. رفتیم جلوتر. از یکی از خانهها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه قد و نیم قد هم پشت سرش.
مصطفی تا چشمش به بچهها افتاد، قربان صدقهشان رفت. خانه درواقع، یک اتاق خرابه نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود. از تیر چراغبرق سیم کشیده بودند و یک چراغ جلوی در روشن کرده بودند.
مصطفی گفت: «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.» چند وقتی بود بهشان سر میزد. برنج و روغن میخرید و برایشان میبرد. وقتی هم که خودش نمیتوانست کمک کند، چندتا از بچهها را میبرد که آنها کمک کنند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🕊🥀
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا_و_حضرت_زهرا_س
#سردار_شهید
#احمد_کریمی
#امضای_شهادت
برای #شهید شدن
به هر دری زده بود؛
امّا #شهادت قسمتش نمیشد.
حتّی به هوای #شهادت
ازدواج کرد
ولی فایده نداشت.
بعد از عملیات کربلای چهار
حال و روز خوبی نداشت.
شب عملیات کربلای پنج
با #شهادت حضرت فاطمه (سلاماللَّهعلیها)
مصادف شده بود.
حاجی توی سنگر فرماندهی نشسته بود.
در آن اوضاع و احوال
که همه در تب و تاب عملیات بودند
سراغ مدّاح را گرفت.
راضی اش کرده بود
تا برایش روضه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بخواند.
مدّاح میخواند
و حاجی گریه میکرد:
وقتی که باغ می سوخت صیّاد بی مروّت
مرغ شکسته پر را در آشیانه میزد
گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد
همان شب
بی بی #شهادتش را امضا کرد.
صبح عملیات
که برای سرکشی خط آمده بود،
خمپارهای کنارش خورد...
فقط دو تا ساق پایش سالم ماند...
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌴🏴🕊🏴🕊🏴🌴
#در_محضر_استاد
#آیت_الله_مجتهدی_ره
#نگاه_به_نامحرم
خیلی مواظب #چشمهایت باش
گاهی یک #نگاه ، حال عبادت را از انسان مےگیرد .
من ۱۵سال در خانه ای #مستاجر بودم
حتی #یکبار هم سهواً #زن صاحب خانه را ندیدم .
🏴 #سالروز_ارتحال🏴
شادی روح #امام_راحل ، #شهدا ، #علما و حضرت آیت الله #مجتهدی_ره
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🏴 🏴🌴