eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.6هزار عکس
17.6هزار ویدیو
349 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمدی شاهرخت: نگذارید دشمنان در بین شما نفوذ کنند شهید حسن احمدی شاهرخت در وصیت نامه خود می گوید: ای برادران عزیز با هوای نفس مبارزه کنید که این دنیا چند روزی بیش نیست و زندگی واقعی در آن دنیای جاوید می باشد و نگذارید دشمنان در بین شما نفوذ کنند و تفرقه ایجاد کنند.
شهید حسن احمدی شاهرخت که در ۱۰ آبان ۱۳۴۸ پا به عرصه خاکی گذاشت، در وصیت نامه خود عنوان می کند؛ ای امت حزب الله وصیتم به شما اینست که هرگز خط روحانیت و علما اسلام را رها نکنید و همواره راهی که آن ها می پیمایند را بپیمائید و بعد از هر نماز دعا برای سلامتی و طول عمر امام را فراموش نکنید. انقلابیگری پدر ومادر عزیزم از شما می خواهم کسانی که به اسلام و انقلاب بدبین هستند را هرگز به منزل خود جا ندهید. اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ مرگ در راه خدا و با عزت ترین مرگ شهادت در راه خداست بهتر است که زمان جنگ با اسلام و کفار باشد. به خدا سوگند اگر چه بکشیم و کشته شویم باز هم پیروزیم چون ما برای خاک نمی جنگیم بلکه برای اسلام می جنگیم. عفاف و حجاب و اما وصیتی که به خواهرانم دارم این است که حجاب خود را حفظ نمایند زیرا که حجاب خواهران از خون شهیدان در راه خدا کوبنده تر است.   اهمیت به جهاد در راه خدا و شهادت ای برادران عزیز اگر می خواهید خدا را ببینید از هر لحاظ خود را پاک کنید، به جبهه ها بیایید و اگر این سعادت را یافتید که به لقاء الله بشتابید خدا از شما راضی خواهد بود. با هوای نفس مبارزه کنید که این دنیا چند روزی بیش نیست و زندگی واقعی در آن دنیای جاوید می باشد و نگذارید دشمنان در بین شما نفوذ کنند و تفرقه ایجاد کند.   از شما می خواهم هیچوقت نماز و دعا را فراموش نکنید و همیشه برای سلامتی امام دعا کنید و همچنین شهدا را همیشه یاد کنید.   توجه به دغدغه جوانان و آینده سازان ای برادران من نگذارید که اسلحه من روی زمین بماند بروید به جبهه و سنگر را خالی نگذارید من به شما امت حزب الله بگویم آرزویم این بود که تا آخرین قطره خونم را به پیکر اسلام تزریق نمایید. گفتنی است: شهید حسن احمدی شاهرخت در 4 دی ماه 1365 در عملیات کربلای 4 شربت شهادت نوشید
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروزکانال روهدیه میکنیم به روح شهیدبزرگوار، شهیدحسن احمدی شاهرخت 🕊🥀🕊 شادی روحشون صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شبتون شهدایی ✨ وضوقبل‌خواب‌یادتون نره🙂✨ حلال‌کنید اگه‌خستتون‌کردیم🦋 التماس‌دعا🌿 یاعلی✋🏻🙂✨
خواب دیدم که تو با فصل بهار آمده ای باید امسال بیایی بشوی تعبیرش... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تعجیل در ظهور و سلامتی مولامون صلوات ✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها✨
💚 🌱وقتی تو از سفر برسی عيد می‌شود دنيا دوباره صاحب خورشيد می‌شود... 🌱چشمان روشنت که طلوعی دوباره کرد دلها پر از تجلّی توحيد می‌شود... 🌱با اهتزاز پرچم سرخت در آسمان پيمان عشق و عاطفه تجديد می‌شود... ✋سلام صبحت بخیر داروندارم💚
🌱 آمد سه شنبه تا من وتو یاد او کنیم در جمکران عشق  ز دل آرزو کنیم.... 🌱ای آرزوی منتظران زودتر بیا آری،بیا که باتو فقط گفتگو کنیم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌ «الهی لا ترد حاجتی» خدایا حاجتم را برنگردان...
🌹🕊 🍃سلامٌ عَليٰ آل يٰس🍃 از آن باغبان رسالت و گلستانش... اكنون تو مانده ای غريب و تنها... يابن طه و يس رسول خدا ص حتی در لحظه‌ی عروجش نيز غم ما خورد و قبل از آنكه قول شفاعت نگرفت پر نگشود. تو وارث همان رحمة للعالميني.. شيعيانت را با تمام گناه و روسياهيشان لحظه ای ... از خود جدا نكن .✨🌾 بیا عزیز دل فاطمه بساز حرم... که خون به قلب نبی ُّو علی و قرآن شد برو بقیع و بخوان روضه های آن کوچه که شانه ی پسری تکیه گاه جانان شد 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
‌࿐🌹࿐ 📖 السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام... ♦️ سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دلها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو.
⚠️| عارفی گفت: اۍ جوان قرآن بخوان، قبل ازآنڪہ برایت قرآن بخوانند. نماز بخوان! قبل ازآنڪہ برایت نماز بخوانند. ازتجربہ دیگران استفادہ ڪن قبل ازآنڪہ تجربہ دیگران شوی.."
مسافرت خود را با صدقه دادن آغاز كن و هرگاه خواستى بيرون برو ، زيرا با صدقه دادن سلامت سفرت را مى خرى . ميزان الحكمه جلد ۵ ، صفحه ۳۰۹
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 كارگران عزيز و برادران عزیزی که در كارخانه ها شبانه روز مشغول هستيد و كار و كوشش را به خواب خوش شب ترجيح داده ايد و چرخهاي صنعت را بكار انداخته ايد ، قدر خود را بدانيد كه خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نكند و كار خود را نيكو انجام دهيد كه خدا به شما اجر نيكو عطا می فرمايد . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺 💐🌼
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 نامہ گلگون نوشتند نامہ را با خون نوشتند بنازم این همہ ایمان و ایثار بہ تاریخ جهان قانون نوشتند شادی روح و 🕊🌹🌴
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 با حجم كارى كه از ديده بودم ، حقوقى كه مى گرفت بقول گفتنى از شير مادر حلال تر بود . با اينكه زياد نبود ، اما خمس آنرا مي داد. ما را هم تشويق مى كرد كه خمس حقوقتان را بدهيد و مى گفت : بركت مى دهد به زندگى. اواخر قبل از به فكر كار پيدا كردن بود. مى گفت : مى خواهم بودنم براى اداره زندگى نباشد . 🌴 🌹🕊
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺 یکی از نقل می‌کرد: قبل از عملیات در سال 1365 بود، می دیدم بعد از استراحت کوتاهی که پس از شناسایی شب قبل داشتیم ، تنهایی به سمت سنگری که کمی از فاصله داشت می رفت و پس از ساعتی بر می گردد. یک روز کنجکاو شدم و تصمیم گرفت نقی را تعقیب کنم و ببینم به کجا می رود. چند صد متری که از محل اردوگاه ( سنگر پشت خط) دور شدم.... دیدم پشت تپه ای نشسته و به تنهایی مشغول خواندن مناجات و (ع) می باشد. این کار تا اینجا تعجبی نداشت و عادی بود چون اهل دل بود. اما وقتی زاویه دید خود را عوض کردم، ناگهان متوجه نسبتاً بزرگی شدم که از ناحیه کمر تا جلوی صورت بلند شده است. ابتدا خواستم فریاد بکشم و وی را از خطری که در مقابلش بود با خبر سازم، ولی ترسیدم وضع بدتر شود و آسیب جدی به او برساند، لذا تصمیم گرفتم، ساکت باشم اما در کمال ناباوری دیدم وقتی روضه تمام شد، هم آرام، آرام از مقابل او دور شد. بلافاصله جلو رفتم و با ناراحتی به او گفتم: هر چیزی حدی دارد، این چه وضعی است، اگر این به تو آسیب زده بود چکار می کردی؟ سعی داشت از پاسخ من برود، با اصرار من لب به سخن گشود و گفت: این کار هر روز این است، هر روز می آید اینجا و من وقتی می‌خوانم می آید و هنگامی که تمام می‌شود می‌رود . در این موقع بود که از من گرفت تا وقتی که است این جریان را برای کسی نکنم شادی روح و شهدا 💐🌺🍀
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 شنبه شب، یکم فروردین 1361، بر خلاف دوران کودکی، حال و حوصله سال تحویل را نداشتم؛ رفتم و گوشه سنگر خوابیدم. یکی از بچه ها کتری بزرگی را که صبح، با کلی زحمت، با خاک و گونی شسته بود، تا شاید کمی از سیاهی آن کم شود، روی «چراغ والور» گذاشت. بوی تند نفت آن و شعله زردش، حال همه را گرفته بود؛ ولی چه می شد کرد؟ در عالم خواب، خود را داخل سنگر دیدم؛ درست در لحظه تحویل سال. خواب بودم یا بیدار، نمی دانم؛ فقط یادم هست که یک باره دیدم کف پایم شعله ور شده و می سوزد. سریع از خواب پریدم؛ غلام بود؛ از بچه های تبریز. سر شب به من تذکر داده بود که اگر موقع تحویل سال بخوابم، ناجور بیدارم خواهد کرد؛ ولی باور نمی کردم این جوری! فندک نفتی را زیر جورابم گرفته بود و در نتیجه، جورابی که کلی به آن دل بسته بودم - که تا آخر دوره سه ماهه مأموریت با خود داشته باشم - آتش گرفت و پای بنده هم بعله! ... 🌺 💐🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا