eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
41.2هزار عکس
17.9هزار ویدیو
353 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
-دستتان از دامن فاطمه اطهرسلام‌الله‌علیها کوتاه نشود، هر وقت مشکل روحی برایتان پیش آمد نصف شب در اتاق تنها سر به سجده گذاشته و بگویید: یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی....🌿` -🌱آیت‌الله‌ابطحی
ما فقط زیر پر چادرتان آرامیم... 🖇🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک‌های مجری برنامه وقتی دختر شهید گفت یک بار که آنتن تلویزیون خراب شد از پدرم کمک خواستم ... کدوم پول جای این نبودن‌ها رو پر می‌کنه که بعضی‌ها اونجوری زخم زبون می‌زنند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سردار شب شهادت گفت دارم می‌روم به مقتلم 🔺سردار حجازی: آن شب حاج قاسم عجله داشت و منتظر یک حادثه بود....
📆 امروز سه شنبه متعلق است به: 🔅 زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علی بن الحسين عليهما السّلام 🔅 باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔅 رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام •❀• یٰا اَرْحَمَ الّرٰاحِمین 📿۱۰۰ مرتبه
16.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨📢 | انتشار نخستین‌بار 📹 رهبر انقلاب: این آقای حاج قاسم هم از آن‌هایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءالله
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 فَوقُ كُلِّ ذِی‌بِرّ‍ٍ بِرٌّ حتّی یُقتلَ الرّجُلُ شهیداً فی سبیلِ الله هر عمل نیکی ، عملی نیکوتر از خود دارد مگر در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد . 📚 خصال ، جلد1، صفحه8
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 💐 امروز استکبار جهانی و نوکرانش می‌خواهند تا مقاومت و حدود انقلاب رهایی بخش و عزت آفرین اسلامی‌ را نابود کنند ، پس بار سنگین این انقلاب که خون و شرف درس‌آموزان مکتب سرخ شهادت است بر دوش ما است . 🌹 🌴 🌹 🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 حسین محمدی مفرد از جمله واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم بوده، درباره وی می‌گوید: در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم شد و عراقی ها شد. نیمه های بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم. در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست نزدیک به نرده های درب زندان بودم. مقداری بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که از طریق انجام می‌شد. با خودم گفتم در داخل شکم همه چیز جابجا شده است . سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن به خارج دوباره خوابیدم. ساعت ۱۰ شب بود که دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش می‌کنم کمی به من آب بده که خیلی هستم و من به چشمان که می‌گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می‌کردم . صدای خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که محمد از قابلمه جدا شد و بر زمین افتاد و به رسید. 🌹 🕊