eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.2هزار عکس
20.1هزار ویدیو
438 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🎋🥀🕊🌹 آنها را دوست نداشتنـد ... برایشان بود و جهـــــــاد راهِ رسیدن به خدا را برایشان هموار مےڪرد ... و یاد و خاطره و گرامی ‌باد . 🥀 🕊🌹
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید یعنی، برای دفن فتنه، آبرو دادن! شهید یعنی، برای خاک، ناموس، عزت و اقتدار وطن ، جان دادن! شهید یعنی، برای غیرت و مردانگی، ازهر چه دنیاییست، گذشتن!
🇮🇷🌹🕊🥀🕊🌹🇮🇷 حصر آبادان باید شکسته شود پنجم مهرماه ، سالروز و یاد و خاطره ۸ سال دفاع مقدس خصوصا عملیات غرور آفرین گرامی باد . 🇮🇷 🕊🌹
🇮🇷🌹🕊🥀🕊🌹🇮🇷 پس از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا، امکان همکاری مشترک سپاه و ارتش میسر شد. با صدور پیام در جهت شکسته شدن ، نیروی زمینی ارتش با طراح این عملیات و محول کردن آن به لشکر ۷۷ خراسان در ساعت یک بامداد ۵ مهر ۱۳۶۰ با نام عملیات و با رمز در سه محور ، و جاده به به اجرا درآمد. در این عملیات چند گردان از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، لشکر ۷۷ خراسان و تیپ ۳۷ زرهی شیراز از ارتش جمهوری اسلامی ایران و یک گردان تانک از تیپ ۲ لشکر ۱۶ زرهی قزوین و یک گردان از ژاندارمری به مصاف حدود ۳۰ گردان دشمن رفتند که تا ساعت ۱۴ ضمن شکستن ، دو جاده مهم و را آزاد کردند. محوریت اصلی عملیات با لشکر ۷۷ خراسان بوده و پس از آن با نام لشکر ۷۷ پیروز خراسان شناخته می شود. 🥀 🇮🇷🌹
🇮🇷🌹🕊🥀🕊🌹🇮🇷 امام خمینی (ره) فرمودند: باید شکسته بشود. به دنبال این فرمان، برای شکستن تلاش شد. ، در خلال یک فداکاری بزرگ شکسته شد و حرف تحقق پیدا کرد. کسانی در دنیا بودند که از دور فکر می‌کردند که قضیه‌ی جنگ با از دست رفتن حل خواهد شد و قضیه‌ی جمهوری اسلامی هم حل خواهد گردید! جمهوری اسلامی که نتواند خود ، یعنی شهر صنعتی و چشم و چراغ آن منطقه از کشور را نگه بدارد، دیگر چه‌طور حکومت و دولتی است!؟ معلوم بود که اگر می‌رفت، هم با این شهر می‌رفت و دیگر هم قابل دفاع نبود. آن روز دشمن در ده، دوازده کیلومتری بود و خمپاره‌های ۶۰ او در این شهر به زمین می‌خورد. یعنی دشمن جلو می‌آمد، تا حدی که در بُرد خمپاره‌های ۶۰ او قرار می‌گرفت و می‌زد و هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند. آن نقطه‌ی اصلی را پیدا کردند و گفتند که باید شکسته بشود، و شکسته شد . 🇮🇷🕊🌹
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 اینک که شهدایمان فریادشان بلند است که ای انسانها بخود آئید و در خود بنگرید ، بیائید کمی در کارهایمان فکر کنیم و بنگریم که ما برای چه آمده ایم و هدفمان چیست و از چه معبری باید عبور کرد . اینک شهدا به ما می گویند شما در قبال خون ما مسئولید و اگر خدای نخواسته کوتاهی کردید ، در پیشگاه خداوند و رسول الهی شرمنده خواهید شد و هیچ جوابی ندارید که بدهید . 🌹 🕊 🌹 🌹 🇮🇷 🇮🇷🌹
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 یادت باشد اسم نیست ... بلکه یک است ... یادت باشد که عکسی نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی شود ... مسیر زندگیست ... است و است ... 🇮🇷🕊🌹
🇮🇷🌹🕊🥀🕊🌹🇮🇷 هر چند جنگ و دفاع از حق و میهن، زحمتها و خسارتها دارد و جوانان پرارزش را از ما گرفت و جنگزدگان مظلومی را آواره و بی خانمان کرد. لکن به خواست خدای منّان محتوای پرعظمت و شکوهمندی داشت. این جنگ تحمیلی، شکوه و عظمت ایمان و اسلام را در پهناور جهان منتشر نمود، و ایران بزرگ که می رفت با خیانتهای خاندان پهلوی و بستگان آنان یک کشور وابسته و مصرفی و یک ملت مرده و سر به زیر برای ضربه خوردن و ستم پذیرفتن معرفی شود، ناگهان با یک جهش بی سابقه و یک انقلاب الهی در جنگ غافلگیرانه با توطئۀ جهانخواران ستم پیشه و مزدوران بی فرهنگ و پشتیبانی آشکار و نهان ابرقدرتها آنچنان پیروزمندانه و شجاعانه بر پیکر پلید صدامیان و امریکاییان منطقه تاخت، و آنچنان اسطوره های شیطانی را یکی پس از دیگری در هم شکست که گویی دست مبارک علی بن ابیطالب ـ‌سلام الله علیه‌ در روز خندق از آستین پرعظمت لشکریان ما بیرون آمده است و در مبارزۀ تمامی اسلام در مقابل تمامی کفر ظفرمندانه و سرافراز با قامتی به بلندی ابدیت استوار ایستاده است. شادی روح و 🇮🇷 🕊🌹
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 دلتنگ گذشت و ایثار مردان جنگم پس از گذشت سالها از پایان تحمیلی و دفاع جانانه ملت ، هر سال در نمی دانم چرا دلم هوای آن روزها را می کند. اشتباه نشه ، دلم هوای نکرده ، بلکه جنگ پدیده ای زشت و نفرت انگیز است که خیلی از عزیزترین دوستانم را از من گرفت ، اما دلم برای آن روزها که فضای ها لبریز از ، همدلی ، و عشق بود تنگ شده ، روزهایی که اول و آخر همه چی فقط بود و . راستش توصیف آن روزها خیلی مشکله و باورش هم برای ندیده های آن ایام سخت ، مثلا تو یکی از شبهای سرد زمستون سال 1360 که 50 تا و جوان بسیجی در منطقه سرپل ذهاب جلوی بعثی ها ایستاده بودیم ، وقتی از کمین چهار ساعته توی برف برمی گشتم فانوس سنگر که بعدها در عملیات رمضان شد را روشن دیدم. گفتم برم سری بهش بزنم ، حدسم این بود که داره می خونه یا و عبادت چون این یکی فقط اهل این مسائل بود. سرم را از پتوی آویزون به ورودی سنگر داخل کردم دیدم گوشه سنگری که تنها جای نشستن درستی هم نداشت کز کرده ، گفتم چرا نمی خوابی ؟ گفت کجا بخوابم ، نگاه کردم که باید خودش را گرم می کرد خیس آب شده ، هرچه اصرار کردم برو بچه ها بخواب رضایت نداد که نداد و گفت اجازه نمی دهم بچه ها را کنی. خیلی جدی گفت: مبادا اینکار را بکنی ، گفتم آخه چرا ، گفت آخه بچه های اون ممکنه از بیدار بشن و او آن شب را تا صبح توی سنگر نشست. حالا وقتی می بینم که راننده دو تا ماشین وسط پیاده شدند و سر اینکه کی زودتر بره با هم کتک کاری می کنند و یا تو صف سر اینکه نوبت منه ، کلی باهم جر و بحث می کنند دلم برای آن روزها خیلی تنگ می شه ، روزهایی که لحظه لحظه اش بود و شیرینی، و و حرف اول و آخر را می زد. 🥀🇮🇷🌹