eitaa logo
مسار
338 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
534 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا ✨«استجابت» شده معنا لکَ لبّیک خدا ✨ماه ها در پی ماه رمضانت بودیم ✨شد روا حاجت ماها لکَ لبّیک خدا ✨وقت آن است کمی خانه تکانی بکنیم ✨تا شوی در دل ما جا لکَ لبّیک خدا 🌙حلول ماه مبارک رمضان مبارک 🆔 @tanha_rahe_narafte
🦋فضیلت شب قدر🦋 🔹 امام صادق علیه السّلام فرمودند: «قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَيلَةُ القَدرِ ؛ قلب ماه رمضان ، شب قدر است.» 📚بحار الأنوار ، ج۵۸ ، ص۳۷۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ درد یتیمی ✏️در‌حالی شب و روز ماه مبارک رمضان آمده است که ما، همچنان بی‌ او ابوحمزه می‌خوانیم.😔 می‌بینی‌! 📌درد یتیمی، به قلبمان آتش نزده! و آواره بودن شب و روزش🌗☀️به اندازه ولو یک ساعت، از آرامشمان کم نکرده! 🌾می‌بینی! دلمان خوش است به همین دعاها و نماز و روزه‌های ناقص. 🙁 خودش باید دعا کند قلبمان برای نبودنش درد بگیرد. دعا کند دستهایمان برای قنوت گرفتن برای ظهورش، درد بگیرند!🤲 🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شما جزو کدوم دسته‌ای؟ 🔴اول فروردین چه خبره؟ بیان دلنشین آیت الله جوادی آملی 🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺💥 سفارش ویژه شب اول ماه مبارک رمضان استاد پناهیان 🆔 @masare_ir
✍انفاق بدون پول 📅توی این ماه رمضونی، حالا که هنوز خیلی ازش نگذشته، بیاید یه قول و قرار بذاریم که در طول این ماه، کارایی انجام بدیم که به نیت ظهور باشه. 💸منظورم خرج کردن از پول نیست لزوما! میتونه هرچیزی باشه. 💡برای مثال، میدونیم که ، تکلیف این‌ روز است. اما خب تسهیل فرزندداری هم به نوعی زیرمجموعه همین تکلیفه مگه نه؟🤔 👧پس توی این ماه و باقی ایام سال که میریم مهمونی، مثلا اگه دیدیم خانوم خونه، بچه‌ش دائما دورش میچرخه و مادر هم نگرانه که مبادا چیزی بریزه روی بچه، 💁‍♀شما یه لطفی کنید و بگید که من میرم با بچه بازی می‌کنم و مشغولش می‌کنم تا تو هم بدون فکر اذیت شدن بچه، به کارت ادامه بدی. 💎کارای پیشنهادی زیاده و توی ذهن خلاق شما هم حتما ایده بسیار. 🆔 @masare_ir
✍دوست داری ماه مبارڪ رمضان رو با عمل به آیات قرآن شروع کنی؟ 💡تا حالا دقت ڪردی هرچی بیشتر شڪر ڪنی، خدا تو زندگی چیزای بیشتری بهت می‌ده. باور نداری؟!😳 بیا امتحان کن 🌱«شکر نعمت، نعمتت افزون کند * کفر، نعمت از کفت بیرون کند» ✨لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ؛ اگر شکرگزار نعمتها بودید (نعمتهایم را) افزون خواهم نمود. 📖سوره‌ابراهیم، آیه۷. 🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچک‌های بزرگ شنیدی؟🤔 ⭕️باورت می‌شه تو زمان پیامبر بخاطر نچیدن ناخن وحی قطع شده؟ پس حتما کلیپ رو ببین🎥 ________ 🆔 @masare_ir
✍دوست داری ماه مبارڪ رمضان رو با عمل به آیات قرآن شروع کنی؟ 😈شیطان میگه: همین یڪ بارگناه ڪن، بعدش دیگه خوب شو!(۱) 🌱خــدا میگه: با همین یڪ گناه، ممکنه دلت بمیره🥀 و هرگز توبه نکنی، و تا ابد جهنمی بشی...!! (۲) ✨(۱) اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ؛ یوسف را بکشید؛ یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید؛ تا توجه پدر، فقط به شما باشد؛ و بعد از آن، (از گناه خود توبه می‌کنید؛ و) افراد صالحی خواهید بود! سوره‌یوسف، آیه9. ✨(۲) بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ آری، کسانی که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود. 📖سوره‌بقره، آیه81. 🆔 @masare_ir
✍دوست دارے شب قدر چے نصیبت بشه؟ 🍃روزای ماه مبارک رمضان مثل باد مے‌گذرن. چشم‌برهم‌زدنے به روز آخر مےرسه و حسرت از دست‌رفته‌ها مےمونه. شباے قدر سرنوشت یکسال‌مون رقم مے‌خوره. همت‌مون رو بذاریم برای بهترین دعاها. 🤲دعای ظهور و دیدار امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه تا مشمول این سخن پیامبر بشیم: 💫پیامبرخدا(صلی‌الله‌و‌علیه‌وآله‌و‌سلم)مےفرمایند✨ 💠 خوشا بحال ڪسےڪه را دیدار ڪند وخوشا بحال ڪسےڪه او را دوست دارد وخوشا بحال ڪسےڪه قائل به وی باشد🔸 📚بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۹. 🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ تنگ کردن عرصه بر بی‌حجاب‌ها و روزه‌خواران به سبک شیرازی‌های غیور 📣 بعد از چندین روز حضور بی‌حجاب‌ها و روزه‌خوارها جهت عادی سازی در پارک قدوسی شیراز، اهالی این منطقه تصمیم گرفتند قرائت قرآن، نماز و افطار خود را در این پارک برگزار کنند. 👌 اما به محض ورود مومنین همه‌ی هنجارشکن‌ها پراکنده شدند. 📍پ.ن : کار فرهنگی آتش به اختیار [=تمیز و خودجوش] یعنی همین! 🆔 @masare_ir
✍اشتباهی که اغلب را جهنمی کرد ❌یکی از اشتباهاتی که والدین مرتکب میشن، اینه که میگن اگه فلان کار رو انجام بدی، خدا تو رو توی جهنم میندازه! 🔻اینطوری میشه که خداوند توی ذهن اون فرزند تبدیل به کسی میشه که دنبال بهانه‌س تا آدما رو بندازه تو جهنم و کیف کنه.😞 🌱درحالی که خداوند دنبال بهانه‌س تا آدما رو ببخشه. تا بهشتی‌شون کنه. مثل همین ماه رمضون که حتی نفس کشیدن هم عبادت محسوب میشه. 💡پس از این به بعد هروقت به فرزندتون محبت کردید، بگید میبینی من چقدر تو رو دوست دارم؟ خدا خیلــــــــــی بیشتر از من تو رو دوست داره.🥰 🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این کمتر از یک دقیقه را توصیه می‌کنم همه مدعیان حقوق زنان، خوب ببینند... خیلی زیباست!🙂 ✅اینقدر وفادار به همسر کجا سراغ دارید؟! 🆔 @masare_ir
✍الهی عاقبت بخیر شی 🚲از تَشَر زدنش فهمیدم که نباید با دوچرخه‌ام بروم. با دست اشاره کرد صبر کنم. نمی‌دانم این چه نماز خواندنی📿 بود که داشت به همه‌ی کارهای خانه رسیدگی می‌کرد؛ چون چند ثانیه قبل هم به خواهرم اشاره کرد که اجاق گاز🔥 رو خاموش کند. اولش خواهرم گیج می‌زد که منظور مادر چیست؟ اما وقتی به آشپزخانه اشاره کرد و دستش را به حالت پیچاندن چرخاند، فهمید که باید اجاق گاز را خاموش کند. 🚶‍♂حوصله‌ نداشتم با پای پیاده بروم نان بگیرم. توی دلم خداخدا می‌کردم کار دیگری داشته باشد. وقتی الله‌اکبر✨می‌گفت و دو دستش را روی پاهایش می‌زد فهمیدم نمازش تمام شده، به کنارش رفتم و سرم را به علامت سؤال تکان دادم. 🧕مادر با مهربانی به صورتم نگاه کرد: پسرم روزای پنج‌شنبه خیابون اون اطراف شلوغه؛ توی اون ازدحام اگه با دوچرخه بری دلم شور می‌زنه! چشمانم گشاد شد: «عه مامان من بچه نیستم!» 🥪وقت چانه زدن نبود هر چه دیرتر می‌رفتم صف نانوایی طولانی‌تر می‌شد. با کفش‌های کتونی‌ام🥾 به دیوار حیاط ضربه زدم و در را محکم به هم کوبیدم. مادر راست می‌گفت، خیابان اطراف گلزار شهدا ترافیکی از ماشین‌ بود. وارد مغازه نانوایی شدم نفس حبس شده‌ام را بیرون دادم، خداروشکر هنوز شلوغ نشده بود. 🎅پیرمردی عصازنان وارد مغازه شد. دست‌ها و بدن او می‌لرزید. دلم به حالش سوخت، پرسیدم: «چند تا می‌خوای؟» نوبتم که شد سه تا را به او دادم و خودم منتظر ماندم تا تعداد نان‌هایم پنج‌تا شود. وقتی پیرمرد می‌رفت برایم دعا کرد: «الهی عاقبت‌ خیر شی.»🤲 😇باورم نمی‌شد این کارِ خوب را کرده باشم. هیچ وقت توجهی به دیگران نمی‌کردم. سخنان روحانی مسجد محل‌مان بی‌تأثیر نبود؛ وقتی دیروز در مورد کمک به دیگران برای بهره بردن بیشتر از ماه مبارک رمضان می‌گفت. 🆔 @masare_ir
✍با خدا حرف بزن 🤲در همه‌حالی و در هر کاری با خدا حرف بزن. خدا رو فقط توی دعاها و زمان‌ها و مکان‌های خاص نبین.❌ خدا همه‌جا و در همه وقت به حرفت گوش‌ می‌ده!🌾 ✨الگوی ما کریم اهل‌بیت‌ امام‌حسن‌مجتبی هستند که هنگام ورود به مسجد: وقتی که در آستانه مسجد قرار می‌گرفت، سر به سوی آسمان بلند می کرد و عرضه می‌داشت: «الهی ضیفک ببابک یا محسن قد اتاک المسی ء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم; خدایا میهمانت درب خانه ات ایستاده، ای احسان کننده! [بنده] گنه کار به سوی تو آمد، بخوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر؛ ای [خدای] بخشنده .»* 📚 *حقایق پنهان، ص ۱۱۷. 🎉ولادت مظهر جود و کرم و بخشش، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) تهنیت باد. 🆔 @masare_ir
✍دختر باب اسفنجی 🌱نذر هرساله‌اش بعد به دنیا آمدن مهدیه، کمک به برگزاری هرچه بهتر شب‌های قدر، با زبان روزه بود. مهدیه مستقل بودن را نیاموخته از بر بود. چند ماه پیش که همه‌ی هم‌سالانش برای جدا شدن از مادر و رفتن به مدرسه، ناله‌های فلک کر کن سر می‌دادند، او شادان از رفتن در محیط جدید و دیدن آدم‌های جدید، تا مدرسه دوید. 💥 حالا چند روز بیشتر به عید نمانده بود. مثل هرروز خواست که مهدیه را برای مدرسه رفتن بیدار کند اما دیدن مهدیه هوش از سرش پراند. تمام بدنش، به جز صورت، یک‌شبه پر از آبله شده بود. بدون مقدمه پرسید: «مامان، دیروز بازم کجا بازی کردید توی کوچه و خیابون؟!»🤨 متوجه نشد که چرا باید اول صبح به این سوال جواب بدهد. بلند شد.چشمانش را مالید و رفت تا صورتش را بشوید. به زحمت روی انگشتان دو پایش ایستاد تا قدش به روشویی برسد و آب را باز کند. شیر را بست و مثل همیشه حوله‌اش، پیراهنش بود! با دیدن دست پر آبله داد زد: _مامااااان! پوست من عین باب اسفنجی شده! 🤓 با عجله به سمت آینه 🪞قدی راهرو رفت. سر تا پای خود را برانداز کرد: «اه! کاشکی صورتم هم باب اسفنجی شده بود!»☹️ 🙄چشمان لیلا گرد شد. خنده‌ی چند‌ثانیه‌ای را، دلشوره‌اش بر روی لبانش خشکاند. به سمت مهدیه رفت: «ولی من مهدیه رو بیشتر از باب اسفنجی دوست دارم. میخوام هر روز بتونم دختر خودم رو بغل کنم. کمکم میکنی تا بازم دخترم رو ببینم؟!» 🩺حالا نوبت معالجه بود. بعداز ویزیت دکتر منصوری، متخصص کودکان، با کیسه‌ای دارو به خانه برگشتند. چند روز گذشت اما دارو اثری نکرد. دکتر دیگری مهدیه را معاینه کرد. داروهای جدید. داروهای بی‌اثر جدید. ⚡️بی‌اثری داروها برای لیلا دلهره‌آور بود اما ناامید کننده نه. ۷سال پیش، وقتی دکتر قبل به‌دنیا آمدن مهدیه، وعده به ناقص بودنش داد، بعد گریه و سردرگمی لیلا، به تنها بند امیدش، دخیل بست: «اگر این بچه سالم به‌دنیا بیاد، وقف حضرت مهدی باشه خدا. مهدیه رو به خودت سپردم. » کمک به شب قدر، از همان روز تکه‌ای از زندگی‌اش شده بود.✨ این سپردن‌ها عجیب است. انگار که کار را به کسی می‌دهی که بی حرف پس و پیش، منتظر در آغوش گرفتن توست. خدای حالا، همان خدای ۷سال پیش . 💫 🏩دست مهدیه را گرفت و سمت بیمارستان خانه‌شان رفت. داروهای جدید. داروهای موثر جدید! پماد را روی آبله‌هایش می‌زد و از دل و جان به غرغر‌هایش گوش میداد: «ولی حیف بود مامان. خوشگل بودن. آزاری هم نداشتن. تازه عین باب اسفنجی هم بودم!» عید امسال، بهار در بهار بود. شب‌های قدر در فروردین نسبتا گرم. 🪑در حین کمک کردن برای جابه‌جایی وسایل حسینیه، صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید: «امسال روزه می‌گیری؟» _ اگر خدا بخواد … +من هم می‌گیرم، ولی کدوم پزشک این همه سختی رو برای بدن تأیید می‌کنه؟ _همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن،برات معجزه می‌کنه! 🆔 @masare_ir
✍ماه فرصت‌ها 🌙ماه رمضان، ماه فرصت پرواز 🦋برای انسان زمینی است تا با پرداختن به روح خویش به قُرب الهی برسد. اوج🕊 این رسیدن‌ها شب‌های قدر است شب‌هایی که به اندازه هزار ماه می باشد. 📖شب قدر شب نزول قرآن است. قرآن ناطق حضرت‌علی‌علیه‌السلام را در شب نوزدهم ماه رمضان؛ یعنی همان شب‌قدر به شهادت رساندند. آن‌هم در محراب عبادت📿 و در بهترین حالت؛ که همان سجده باشد. 🌱هنگام تولد در خانه کعبه🕋 متولد شد، در هنگام ضربت خوردن، نیز در محل عبادت و مسجد🕌بود، که با شمشیری زهرآلود به فَرقِ حضرت زدند و او به شهادت رساند. 🥀قاتلش شقی‌ترین آدم‌ها؛ ابن‌ملجم‌مرادی است. کسی که قرآن ناطق را رها کرد و مدعی پیروی از کتاب قرآن شد و جزو خوارج گردید. 🆔 @masare_ir
✍دقیقه‌های پربرکت 👵مادربزرگ دلش می‌خواست همه‌ی نوه‌هایش در آماده‌کردن سفره‌ی افطار کمک‌کنند. بچه‌ها نیز در این احساس زیبا دست کمی از او نداشتند. برای سبقت در انجام کارها به سر و کله‌ی هم می‌زدند. چیزی به اذان ✨نمانده‌بود. 👩‍💼مریم که بزرگترین نوه‌ی خانواده بود، سفره‌ی تا شده‌ای را از مادربزرگ گرفت و در حیاط، کنار حوض کوچکی که گلدان‌های شمعدانی🪴 دورش بود، پهن‌کرد. فاطمه و رضا نوه‌های دختری و حسین و زهرا، نوه‌های پسری، با اشاره‌ی مادربزرگ به صف شدند تا محتویات سفره را یکی‌یکی، از پنجره‌ی چوبی رو به حیاط، دست به دست به سفره برسانند. 🌱دخترها عادت‌داشتند موقع کارکردن، حرف می‌زدند و حتی در مورد جای وسایل سفره 🍲🥗نظر هم را می‌پرسیدند. اما حسین و رضا با لبخندی که ماهرانه ساخته شده‌بود، مواظب لو رفتن سردی رابطه‌شان بودند و جلوی مادربزرگ، آن لبخند ساختگی را با ضرب و زور، به گوشه‌ی لبشان می‌‌کشاندند. اما مادربزرگ حواسش جمع‌تر از این حرف‌ها بود. 🥪🌮سفره‌ی زیبای افطار آماده‌ی پذیرایی از میهمانان هفتگی مادربزرگ بود. با غذاهایی🍵 که سادگی‌شان حکایت از اعتقاد مادربزرگ داشت به این‌که؛ نباید یک وعده کسری غذا را با پرخوری و بدخوری در موقع افطار و سحر جبران‌کرد. 📻رادیوی قدیمی و کوچک مادربزرگ، در حال پخش ربنای دم اذان بود. همه‌ دور سفره نشستند. هر کسی چیزی می‌گفت و معمولاً همه قربان صدقه‌ی 🤩فاطمه و زهرا می‌رفتند که با جثه‌ی نحیفشان، عاشق روزه‌گرفتن بودند. 😇با دیدن صحنه‌ی صمیمت بچه‌ها، وجود مادربزرگ پر از ذوق و شادی، می‌شد و همیشه آخر از همه سر سفره می‌آمد، تا اوضاع سفره‌ی میهمانی‌اش را خوب بررسی کرده‌باشد. وقتی نشست همه ساکت شدند تا مثل همیشه دم اذان برای عزیزانش دعاکند. 📿اما او روال همیشگی را شکست؛ «من که بنده‌ی خدام دوست ندارم تو خونه‌م کسی قهر باشه، حالا ببینید خدا چه حالی میشه وقتی می‌بینه بنده‌هاش سر سفره‌ی کرمش با دلی چرکین و لبی که داره دروغ تحویلش میده حاضر بشن.» 🤫همه در سکوت به هم نگاه می‌کردند و هیچ‌کدام از بزرگترها متوجه علت حرف مادربزرگ نشده‌بودند. اما بچه‌ها از دقت و توجه او، چشم‌هایشان👀 تا پس سرشان رفته‌بود. مادربزرگ این بار با جذبه‌ی بیشتری ادامه داد: «حالا اونایی که میدونن سر حرفم با کی بود بلند میشن و تا اذان شروع نشده، قصه‌ی قهرشونو تموم می‌کنن.» 🤵‍♂👨‍💼حسین و رضا که از جدیت مادربزرگ شوکه شده‌بودند بلند شده و دست‌دادند. مادربزرگ گفت: «کافی نیست.» آن‌ها که می‌دانستند مادربزرگ به این راحتی ول‌کن ماجرا نیست، بی‌معطلی همدیگر را بغل‌کرده🤗 و از هم عذرخواهی کردند. 🕌صدای اذان بلندشد. مادربزرگ دعای کوتاهی کرد و بار دیگر دقایق پربرکت دم اذان را برای خانواده، خاطره‌انگیز کرد. در چند دقیقه کاری را انجام‌داد که در طول یک هفته هیچ‌کس حتی متوجه آن هم نشده‌بود. 🆔 @masare_ir
✍از طرف خدا ✨خدایی که در همین نزدیکی‌ست، وقتی دلتنگی بنده‌اش را می‌بیند به چشم‌های او فرمان باریدن می‌دهد، تا بگوید: بنده‌ی من! من نیز دلتنگ توام و دوستت دارم.🌱 🔺حال اندکی بیندیش و بگو تو چقدر مرا دوست داری؟! و برای اثبات دوست داشتنت چه‌ها کردی؟! و چه ها می‌کنی؟!💞 🆔 @masare_ir
✍دلتون می‌خواد به سفارش امام زمان عمل کنی؟ 🌌شبای ماه مبارک رمضان، مفاتیح رو ورق بزن و دعای نورانی افتتاح رو از لابه‌لای دعاهای ویژه و سفارش شده‌ی این ماه پیدا کن و بخون. 📖به محض خوندن، فرشتگان گو‌ش‌های خودشون رو تیز می‌کنن تا اون رو بشنون و بعد برای شما از خدا طلب بخشش می‌کنن.🍃 ✨ امام زمان علیه‌السلام فرمودند : دعای افتتاح را در تمام شب‌های ماه رمضان بخوانید. زیرا فرشته‌ها به آن گوش می‌دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می‌کنند. 📚صحیفه مهدیه بخش ۵، دعای ۸. 🆔 @masare_ir
✍ساده و صمیمی 😇تمام فامیل بعد از مدت‌ها دور هم جمع شدیم. چند سالی می‌شد چنین مهمانی بزرگی را در جمع فامیل نداشتیم. 👵بی‌بی صفورا مثل همیشه ساده و صمیمی افطار را برگزار کرده بود. تنها یک خورشت🍲 و دوغ🥛 و سبزی 🥗 زینت سفره‌اش شد. 😋خورشت قرمه سبزیِ بی‌بی صفورا چنان بو و طعمی داشت که همه‌ی فامیل به‌به‌ و چه‌چه به راه انداخته بودند. هیچکس باورش نمی‌شد، می‌شود یک مهمانی ساده داشت. تنها با یک خورشت پذیرایی کرد و به ثواب✨ افطاری دادن جمعیت به آن بزرگی رسید. 💥بی‌بی‌ صفورا انگار ذهن‌خوانی هم بلد باشد رو به مهمان‌ها کرد و گفت: «موافقین🤝 این سفره تا آخر ماه رمضون هر شب در خونه‌ی یکی از فامیل پهن بشه البته به شرطی که همه مثل الان ساده برگزار کنن!» انگار حرف دل همه‌ی فامیل بود، چهره‌ها از هم باز شد، لب‌ها کش آمد و یک‌صدا گفتند: «بله موافقیم!» 🤩ذوق بچه‌ها دیدنی بود، هنوز سفره پهن بود و سر سفره بودند که جیغ و هورا کشیدند و بالا و پایین پریدند. بی‌بی‌صفورا نگاهی به عکس قاب گرفته‌ی گوشه‌ی‌ طاقچه کرد، پرده‌ای از اشک 💦در چشمانش حلقه زد: «روحت شاد حاج‌ماشاءالله کاش تو هم بودی!» 🆔 @masare_ir
✍دوست داری ماه مبارڪ رمضان عمل به آیات قرآن داشته باشی؟ تو هم به دنبال آرامش می‌گردی؟🤔 دل پیامبر را جوری شاد کن که برایت دعا کند.🌱 ✨خداوند در قرآن خطاب به پیامبر میفرماید: وَ صَلِّ عَلَیهِم اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم ‌و برایشان دعا کن که دعای تو، مایه‌ی آرامش آنهاست.* 🤲برای ما دعا کن؛ ای مونسِ شکسته دلان، یا رسول الله... 📖*‌سوره‌توبه، آیه‌۱۰۳. 🆔 @masare_ir
✍ياس خميده ✨عطرياس، اتاق كوچك و محقر را پركرده. ناله‌ي فرشته‌ها و فرزندان، درهم پيچيده. دستمال روي صورت امام، درمقابل زردي پيشاني كم آورده. 🥀غم، سينه‌ي حسنين جوان و زينب بلندبالا را مي‌شكافد و آه حسرت روي لبهاي همه نشسته. بيرون خانه، پشت درب خانه يتيم‌هايي كه ديشب لابد گرسنه مانده‌اند، با كاسه‌هاي شير و چهره‌هاي خاك آلوده و صورتي غمگين، صف كشيده‌اند. 🕌هواي كوفه پر از غم و غبار شده. هنوز طنين صداي منادي توي گوش اهالي شهر، می‌پيچد كه "تهدمت والله اركان الهدي، قتل علي المرتضي" 🌱كمي آن سوتر، درخلوت سبز روح علي با فاطمه، زهراي قد خميده روي فرق بريده‌ي علي مرهم مي گذارد و همزمان شيون فضاي شهر را پر مي‌كند. شهادت شیرمرد رئوف عالم، تسلیت‌باد.🏴 علیه‌السلام 🆔 @masare_ir