eitaa logo
مسار
338 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
534 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀حضرت رسولِ رب العالمین ای روشنی بخش زمین و زمان 🌼چه زیباست از تو گفتن و از تو سرودن 🌸چه سبز و با طراوت است دل و جان از شنیدن نام زیبایتان 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔴 اثر لحن در زندگی 💠 آقایان و خانمهای عزیز بدانید شما موقع صدا کردن همسرتان به او می‌فهماند که یک عاشقانه منتظرش است یا یک دعوا. 💠 پس سعی کنید بر روی لحن‌تان و نحوه گفتن کلمات بیشتر تمرکز کنید. 💠 شما، قدرت بالا و پایین بردن صمیمیت و محبتِ بین شما را دارد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💞دلداری دادن همسر ✨حضرت زهرا سلام الله علیهاوقتى «فدک» را به ناحق از او گرفتند، براى دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن حقّش نزد خلیفه وقت رفت؛ اما با ارائه استدلال‏هاى منطقى، موفّق نشد حقّ خود را بستاند، بنابراین با ناراحتى و تأثر شدید وارد منزل شد. 🍃 حضرت زهرا سلام الله علیها شوهرش را مورد خطاب قرار داد و گفت:«... هیچ‏کس از من دفاع نکرد و از ظلم آنها جلوگیرى ننمود، خشمگین از خانه بیرون رفتم و پریشان و با شکست و افسردگى بازگشتم، و تو این‏گونه پریشان نشسته‏ اى! تو همان بودى که گرگان عرب را صید می کردى و اکنون زمین‏ گیر شده‏ اى! یا على! نه گویندگان را مانع هستى و نه یاوه‏ گویان را دافع! اختیار از کفم رفته،... از اینکه با تو این‏گونه سخن می گویم نزد خدا عذر می خواهم، خواه مرا یارى کنى، یا واگذارى! اى واى بر من در هر پگاه که تکیه‏ گاهم از کف بیرون رفت و بازویم بی رمق گشت.» 🌸حضرت على علیه‏ السلام با لحنى محترمانه همسر مهربانش را دلدارى داد و فرمود:«ویل و واى بر تو مباد؛ بلکه واى بر دشمنان تو باد! اى دختر برگزیده خدا و یادگار نبوّت، از اندوه و غصّه دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه سستى نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم.» 🍃ایشان آن‏چنان با خونسردى، متانت، دلجویى و احترام در برابر ناراحتى و شکوِه حضرت زهرا سلام الله علیها برخورد می نماید، که حضرت فاطمه سلام الله علیها آرام می گیرد و می فرماید:«خداوند مرا کفایت می کند.» 📚احتجاج، طبرسى، ج۱ ص ۲۸۱ علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
👇در حفظ عزت نفس همسر کوشا باشیم. ✨تمام انسانها باید تحت هر شرایطی عزت نفس خود را حفظ کنند. 🍃قرآن کریم در سوره منافقون آیه۸ می فرماید: «وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»؛ عزت اختصاصاً از آنِ خدا و رسولش و مؤمنان است. 👆این قاعده درباره همسران باید بیشتر رعایت شود. اگر عزت نفس فرد خدشه دار شود هر کاری ممکن است از او سر بزند. 🌿درحدیثی از امام هادی علیه السلام آمده است: «من‌ هانت علیه نفسه فلا تأمن شره؛ کسی که نزد خودش احساس شخصیت نکند، از شر او ایمن مباش‌‌. 📚 حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۸۳. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️مهمان کوچک 🌸 سارا با نگاهی مضطرب به همسرش زُل زد. چشمانش پر از اشک شد. چانه اش شروع به لرزیدن کرد و گفت: سعیدجون خیلی زوده، بیا سقطش کنیم. 🍃سعید چشمانش گرد شد. خیره به سارا ضربان قلبش بالا رفت. به خودش نهیب زد نه نه! نباید بویی از ناراحتی من ببرد گفت: «سارا جون دوست داری به پل طبیعت بریم روحیه ات عوض شه و کمی حرف بزنیم؟!» سارا داغی و سوزش اشک هایِ روانش را احساس کرد، با حالتی آشفته گفت:« سعید جون همین جا حرف بزنیم حوصله بیرون رو ندارم.» 🌸 سعید که تپش قلبش آرام نشده بود با لبخند مصنوعی بر لب های گوشتی اش گفت:« هر جور تو راحتی نازنینم. خب چرا بی قرار و ناآرومی؟ چیزی شده من خبر ندارم؟» 🍃سارا با پشت دستان لرزانش تند تند اشک هایش را پاک می کرد؛ ولی به ثانیه ای نمی کشید اشک هایش مثل قطرات درشت باران از گوشه چشمانش فرو می ریخت. مدت کوتاهی چشمانش را بست. مژه های سیاه و فردارش در آغوش هم فرو رفتند. لبانش را به دندان گرفت تا بغض لعنتی را فرو ببرد و بتواند حرف بزند. گفت: «سعیدم بیا چند سالی تحمل کنیم تا کارامون به سرانجام برسه. ببین بچه که بیاد دست و پامو می بنده. تموم تلاش هایِ این چند سالم هدر می ره. » 🌸سعید با آرامش و سکوت به حرف های همسرش گوش داد. دست های سرد و لرزان او را در دستان گرم و پرصلابت خود گرفت. نگاه محبت آمیزی به همسرش کرد و گفت:« فدات شم ساراجون. می دونم تموم این سالا پرتلاش بودی. زحمت کشیدی تا به این نقطه رسیدی؛ ولی عزیزِ دلم تو قوی تر از این حرفایی. مطمئن باش بچه جسم و روحمون رو رشد می ده. » 🍃سعید لحظه ای به خاطرات شیرین دوران کودکی اش قدم گذاشت. مادرش با وجود پنج بچه قد و نیم قد با رفتارها و فداکاری هایش آن ها را از محبت لبریز کرده بود. لبخند بر لبانش نمایان تر شد. دست همسرش را به مهربانی فشار داد و گفت: «نازنینم بچه شیرینی زندگیه. با خنده هاش می خندیم و با گریه هاش ناراحت می شیم. صبرمون زیاد میشه. ساراجون گمشده زندگی مون همون برکت و نعمته. من بهت قول می دم با وجودِ بچه، بیشتر از قبل حواسم بهت باشه.» 🌸چند ماه بعد سارا روی تخت بیمارستان با رنگی پریده و ضعف جسمانی دراز کشیده بود . دانه خرما تعارفی همسرش را با لبخند خورد. سعید نوزادشان را در آغوش گرفت. او را به همان سینه ای چسباند که نور اَمَّن یُجیب ها و عَزیزٌ عَلَیَّ... دعای ندبه اش آن را نورانی کرده بود. لب های معطر خود را به گوش فرزندش چسباند. گل واژه های اذان و اقامه را با صدای خوش خواند.سارا با دیدن لبخند نمکین نوردیده اش بر لب های ناز و کوچکش لذتی را چشید که تا آن روز نچشیده بود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
✨السلام علیک یا صاحب الزمان 🌸آقاجان دوست دارم لحظات عمرم با یاد و نام خودتان سپری شود و برکت و نورانیت یابد. 🌼مولا جان خواهشی دارم خودتان برایمان استغفار کنید. همانند حضرت یعقوب که برای فرزندانش در نیمه های شب استغفار نمود؛ ای پدر آسمانی ام شما نیز این فرزند جاهل را دریاب و در بهترین ساعات سحر برایش آمرزش طلب کن. 🌹مهدی جان دوست دارم برایتان همانند زینب(سلام الله علیها) ولایت مداری کنم. می خواهم حضرت زینب را اُلگو قرار دهم می دانم گنهکارم؛ ولی آقاجان یک نگاه و یک دعایتان گناهان زیادی را بیامرزد. 🌷عزیز دل مصطفی شنیدم که فرمودید: «به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب قسم دهند، که فرج مرا نزدیک گرداند ». 🌟 آقا جان خدا را قسم می دهم به حق عمه ات زینب که فرج تان را نزدیک گرداند. آمین یارب العالمین. 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
✨ای نفس 🤔تا به کی می خواهی در ظواهر زندگی، 🌊شناور بمانی؟ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✅عزت نفس والدین ✨عزت نفس در پدر و مادر، منجر به: 💫طبع بلند در فرزندان، 💪اعتماد به نفس آنان، ☺️شکل گیری شخصیت مؤدب و مستقل آنان و 😍احساس محبوبیت و یادگیری محبت‌ورزی می‌شود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بچه ها این هفته کجا برویم بهتر است؟ ☘دختر شهید بهشتی نقل می کند: زندگی در یک آپارتمان در آلمان، خیلی یکنواخت و خسته کننده بود؛ به ویژه برای ما که فرزندان خردسالی بودیم و از ایران با آن همه آشنایانی که داشتیم وارد محیط غربت شده بودیم. 🌿پدرم برای جبران این مسئله معمولا آخر هفته ما را به اطراف هامبورگ برای تفریح و استراحت می برد. جالب اینجا بود که حتما قبل از این مسافرت‌های کوتاه از همه ما سوال می‌کردند: «بچه‌ها این هفته کجا برویم بهتر است؟» وقتی نظر ما را می‌گرفتند حرکت می‌کردیم. با این روش حتی برادر چند ساله‌ام هم احساس می‌کرد که نظرش در خانه مهم است و به حساب می‌آید. 📚سیره شهید بهشتی(رحمة الله علیه)، ص۷۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹پدر و مادر عزیز مراقب باشید، حقوق فرزندانتان را رعایت کنید. همانطور که آنها موظف هستند حقوق والدین را رعایت نمایند، والدین نیز نباید حقوق آنان را زیر پا بگذارند. 🍃قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: «یلْزَمُ الْوالِدَینِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِما ما یلْزَمُ الْوَلَدُ لَهُما مِنْ عُقُوقِهِما؛ همان طوری که پدر و مادر می توانند عاق فرزند نمایند فرزند هم می تواند والدین را عاق کند.» 📚من لایحضر الفقیه،ج۳،ص۴۸۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🚴🏻‍♂️خوش رکاب 🍃_سلام خانم خونه خوبی؟ امروز نمیدونی چه حس قشنگی دارم. 🌸_چرا، چی شده؟دیدم از لحظه ای که از در حیاط آمدی تو بچه ها دورت کرده بودن، حالا چی گفتن که باعث خوشحالی وحس خوب اقامون شدن؟ 🍃_از دست تو خانم خونه. 🌸_زود تند ،سریع،شروع به تعریف کن ببینم موضوع چی بوده. 🍃_چشم بانو الان میگم.در حیاط رو تا باز کردم ،بچه ها آمدن استقبال ،گفتم حتما یه خبری شده، آخه پسرمون خیلی اضطراب داشت.بهم گفت: بابا دعوام نکنی ها، 🚴🏻‍♂️لاستیک خوش رکابم ترکیده ، میشه برام تعمیرش کنی؟ 🌿_منم گفتم، چه جوری ترکیده؟ یکدفعه دخترمون به خاطر اینکه ابوالفضل استرس داشت، شروع به تعریف کرد. 🌺_ابوالفضل داشته تو کوچه با 🚴🏻‍♂️خوش رکاب دور میزده، پسر همسایه هم با حسرت نگاهش می کرده. ابوالفضل هم طاقت نیاورده، دلش سوخته که اون پدر نداره تا براش دوچرخه بخره، دوچرخه خودش رو داده تا اون دور بزنه ، مثل اینکه همون موقع تایر ترکیده ... 🍃_منم بغلش کردم و فشردمش، گفتم: «آفرین بابا چه مردی شدی شما، بامرام.» فردا میبرمش یه دوچرخه نو براش میخرم به خاطر کار خوبش، یکی هم میخرم برا پسر همسایه که با هم بازی کنن. نمیدونی خانم از اینکه اینجوری باهاش حرف زدم چه حس خوبی دارم. 🌸_ آفرین بر پدر و پسرم، شما نمونه آید . افتخار می کنم به شما. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
✨خدای من .. 🍃 قلب نگران و مضطربم را به دستان تو می سپارم. خدای من عاقبت همه مان را ختم به خیر و سعادت بفرما🤲 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺خوشا به حال تو چه بسیار دیده ای روی زیبای او را 🌸خوشا به حال تو چه بسیار شنیده ای زمزمه های شیرین کلام او را 🌼خوشا به حال تو که لمس کرده ای ناز قدم هایِ او را 🍀خوشا به حال تو که حس کرده ای عطر خوشبوی او را 🌸خوشا به حال تو که چشیده ای طعم کلام زیبای او را 🌺خوشا به حال تو در آغوش گرفته ای تمام وجود او را 🌼خوشا به حال تو که افتخار داشته ای هم نشینی او را 🍀با تو هستم ای کوه نور با تو هستم ای غار حراء 🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔چگونه به والدین احترام بگذاریم؟ ✅ یکی از اصول ارتباط سالم فرزندان با والدین این است که این رابطه در عین صمیمیت از احترام کافی برخوردار باشد و همواره حرمت آنها حفظ شود. 🚩 مواردی از راهکارهای عملی برای حفظ احترام و حرمت والدین بدین شرح است: -با والدین به نیکویی صحبت شود. -فرزندان در وقت ورود والدین از جا برخیزند و در حضور آنها با احترام بنشینند. -صدای خود را از آنها بالاتر نبرند. -والدین را به اسم کوچک صدا نزنند. -به چشم والدین با غضب خیره نشوند. -جلوتر از ایشان راه نروند. -در مقابل شان با رفتارهای متواضعانه برخورد کنند. - آنها را تحقیر نکنند و نقاط ضعف شان را برای دیگران بازگو ننمایند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
👨‍👦این پدر و پسر سیدمهدی شجاعی در کتاب خود درباره حضرت علی اکبر علیه السلام و پدر بزرگوارشان آورده است: 🍃«عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی‌کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام. 🌸گاهی احساس می‌کردم که رابطه‌ی حسین با علی‌اکبر فقط رابطه‌ی یک پدر و پسر نیست؛ رابطه‌ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی دو انیس و همدل جدایی‌ناپذیر است. 🌼احساس می‌کردم رابطه‌ی علی‌اکبر با حسین، فقط رابطه‌ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه‌ی مأموم و امام است، رابطه‌ی مردید و مراد است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود می‌گفتم رابطه‌ی عابد و معبود است. 📚پدر ، عشق و پسر، سيد مهدي شجاعي ،ص۱۱ علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
☺️تأمین نیاز والدین ✨پدر و مادر سرمایه های زندگی انسان هستند.درهمه حال باید هوای آن‌ها را داشته باشیم و به آن ها احترام بگذاریم. 🌺به خصوص زمانی که به سن کهولت رسیدند نیاز به مراقبت بیشتر دارند.اگر بنا بر شرایط شان از شما درخواستی داشتند آن را حتما انجام دهید،حتی سعی کنید قبل از اینکه چیزی درخواست کنند خودتان برای آن ها مهیا کنید. ☘در حد ممکن، در برآوردن نیازها و تأمین هزینه آنان بکوشید. 🔹در خواست هایشان را برآورده سازید (هر چند به آن نیاز نداشته باشند). 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️اولین برخورد 🌸مطهره، ترسان ولرزان قدم به خانه گذاشت.چهارچوب در، رنگ رو پریده بود و ته دلش را خالی کرد. 🍃طبق آنچه در دیدارهای قبل ازدواج و طبق گفته‌ی همسرش فهمیده بود، مادرشوهرش اهل ابراز احساسات نبود؛ اما دلسوز بود. همین چند گزاره‌ی کوتاه، به او دلگرمی داده بود که پامحکم کند وبرای اولین بار بعد ازدواج به خانه‌شان بیاید. 🌺دست گلی صورتی در دست گرفته بود که روی‌کارت هم رنگش، نوشته بود:«تقدیم به پدر و مادر عزیزم.» 🍃صدای پایشان ضربان قلب مطهره را بالا برد. انگار کسی روی‌ ضربان قلب او، راه می‌رفت. 🌸مادرشوهرش ریز نقش، و سرخ وسفید بود . پشت سر او، پدرشوهر چهارشانه و قد بلندش ایستاده بود. 🍃مطهره تصمیم گرفته بود آنها را شبیه پدر و مادر خودش بداند،ناخوداگاه میان عطر بغل مادرشوهرش رفت و دست پدرشوهرش را مثل دست پدرش، بوسید. 🌺مطهره شنیده بود که هفت‌ثانیه‌ی ابتدایی برخورد، سرنوشت ساز است. لبخند روی لب را فراموش نکرده بود، دسته گل بدست آمده بود و سعی می‌کرد به تمام توصیه‌های استادش، عمل کند. 🍃پشت سرش مجید، از برخورد دوستانه‌ی پدر و مادرش با عروس جدید، به وجد آمده بود و احساس ‌کرد، آنها با نگاهشان، عروس و در واقع سلیقه‌‌ی پسرشان را تحسین می‌کنند. 🌸مطهره درست برخورد کرده بود، دل آرام داشت و خوشنود بود به تصمیمی که گرفته بود؛ آخرین بار استادش در هنگام مشاوره، به او گفته بود: «یادت باشه حال و هوای هرکس به تو مثل حال و هوای دل توست به او، هرقدر با صداقت و دوستانه و البته هوشمندانه نه سیاستمدارانه، برخورد کنی، بی‌شک بیشتر درقلبشان جا می‌گیری. تو دختر خوب ،مهربان و پاکی هستی. لازم نیست نقش بازی کنی، فقط خودت باش و به آنها، به چشم پدر و مادرشوهر، نگاه نکن بلکه مانند پدر ومادر خودت و کسانی که اگر نبودند، همسرت هم نبود، نگاه کن. مطمئن باش دوستت خواهند داشت.» 🍃در دلش سجده‌ی شکری به جا آورد و دست در دست مادرشوهرش به اندرونی خانه رفت. 🆔 @tanha_rahe_narfte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌼 به:منجی عالم بشریت🌺 ✨سلام آقای خوبم 🌸امشب نامه ام را مزین به نقاشی دخترم کرده ام. دختری که همیشه به یاد شماست. امیدوارم او را به عنوان سرباز خود بپذیرید و به من کمک کنید او را خوب تربیت کنم. 🌷 دوستتان داریم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺وه چه شیرین و دوست داشتنی است روزم که با نام تو آغاز شود 🌸همان نامی که زینت بخش کلامم شود 💫به همراه درود و صلواتی که هاله ای از نور برایم شود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔻رفتار هاي کلامي بازدارنده ارتباط 🔴 منفي گويي ـ نق زدن: بعيد است با هم کنار بياييم ـ اين چه ميوه اي است خريدي؟ 🔴 نفوذ ناپذيري و جبهه گيري: همين که گفتم، غير ممکنه، نميشه من همينم که هستم. 🔴پرگويي: امان ندادن در صحبت. از هر دري سخني گفتن، بي ربط سخن گفتن. 🔴روبرگرداني، حالت ادبار: خانم کار دارم! زود باش! ناهار چه داريم! کاري نداري، خدا حافظ .... 🔴سردو بي عاطفه بودن. توهين وقدرنشناسي: وظيفه ات بوده؟ مگر چه کار کردي؟ اين که کاري نداشت! 🔴کلي گويي، تعميم: هرگز، هيچ وقت ـ هميشه کارهايت همين جوره 🔴فردگرايي (من): تو دخالت نکن ـ نمي گذارم زندگي ام تباه بشه ،باجون کندن زندگي ام را به اين جا رساندم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨نظرخواهی از فرزند 🌸یکی ازفرزندان آیت الله دستغیب(رحمة الله علیه) نقل می‌کند: هنگامی که خواهرم به سن ازدواج رسیده بود، پدرم او را صدا زد و گفت: ببین دختر جان، من آقای... را می‌شناسم از کوچکی تا به حال نمازش ترک نشده، به نظرم شما با ایشان سعادتمند می‌شوید، نظر خودت چیست؟ خواهرم گفت: هر چه شما بگویید آقا جان! و آقا گفته بود: شما می‌خواهید زندگی کنید، من چی بگم؟!» 📚 گلشن ابرار، ج۲، ص۸۷۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹گل خوشبو بانوی عزیز🌸 تو همانند گلی، خودت را برای همسرت خوشبو کن.💐 ✨امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: لِتُطَيِّبِ الْمَرْأهُ الْمُسْلِمَهُ لِزَوْجِها؛ زن مسلمان باید خود را برای شوهرش خوشبو کند. ☘ 📚وسائل الشّیعه، ج۱۴، ص۱۱۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️آش همان آش و کاسه همان کاسه 🌸جواد کلید را داخل قفل در گذاشت، نفس عمیقی کشید. به در خیره شد. دلش نمی خواست وارد خانه شود. پاهایش در کفش مثل تخم مرغ در حال آب پز شدن بود. کلید را در قفل آرام چرخاند. نور قبل از او به درون خانه قدم گذاشت. 🍃به آشپزخانه سرد و تاریک سرک کشید. روبروی تلویزیون نشست.کنترل را برداشت، صدای تلویزیون همزمان با صدای بسته شدن در خانه بلند شد. نگاه جواد به سمت در کشیده شد.دیدن کیسه خرید لوازم آرایشی، پوزخند بر لبان جواد نشاند. لیلا در خانه به ندرت از لوازم آرایشی استفاده می کرد. جواد سلام آرام او را بی جواب نگذاشت. لیلا بدون اینکه حرف دیگری بزند به اتاق رفت. 🌺آرم شروع اخبار ، تمام حواس جواد را به خودش جلب کرد. صدای ناله روده اش باعث شد نگاهش از یخبندان تبریز به درون آشپزخانه خاموش اسکیت بازی کند. با صدای بلند رو به اتاق گفت:« شام درست نمی کنی؟» لیلا بلندتر گفت:« نه، مگه من کلفتتم هر چی میخوای خودت بلند شو درست کن.» 🍃جواد با کف دست روی ران هایش زد و گفت:« باز شروع شد، مگه من کلفتم! آخه این زندگی که ما داریم، هر چی ازت میخوام این جمله را مثل چماق بردار و بکوب تو سرم. اگه به این حرف باشه که منم نباید کار کنم.» 🌸لیلا دست به کمر از اتاق خارج شد و گفت:« وظیفته کارکنی و خرجی بدی .» جواد تخم مرغ ها را درون ماهی تابه شکست، گفت:« این حرفا را هزار بار زدیم، دیگه بسه. فکر می کردم بعد اون همه مشاور رفتن و بحث دیشب شاید،شاید نظرت درباره زندگی مشترک چیزی غیر از خرید و تفریح با دوستان بشه ؛ ولی انگار آش همون آشه و کاسه همون کاسه.» 🍃لیلا ابروهای کلفت تتو شده اش را گره زد. وسط سالن ایستاد، گفت:« منظور؟» جواد ماهی تابه را روی اپن آشپزخانه گذاشت،خیره به چشمان عسلی لیلا گفت:« زن زندگی می خواستم تا با حضورش خونم روشن و گرم باشه.» 🌺لیلا چشمانش را مثل شمشیر به سمت جواد کشید. جواد قبل از اینکه داد و بیداد لیلا شروع شود تا او هم جوش بیاورد، پیش دستی کرد و گفت:« داد و بیداد دردی رو دوا نمی کنه . من می خوام اوضاع رو تغییر بدم، تلاشم کردم ؛ولی مثل اینکه تو نمی خوای.»جواد به سمت در خانه رفت و از خانه خارج شد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه های روزانه پروانه های عاشق
✨سلام مولای مهربان من! ❄️رد پای تو را شاید در برف نشود دید، 🌟شاید خاک نم خورده ای، عطرت را در خود نکشد و برایمان یادگاری نیاورد، 🌼شاید بوی گل نرجس بهشتی شما، با مزاج زمینی و خاکی ما استشمام نشود، 🍁اما کورباد دل و قلبی که نگاه تو را در نیابد. 🌺یکی از آن نگاه‌ها، همین نوشتن‌های برای توست.. 🌹ممنونم از تو و هر کس واسطه این نوشته‌ها شد.. 🌻هذه‌ بضاعتنا فتقبل منا.. 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌟ای دلنــواز قـاری قـــرآن خوش آمــدی 🌟در بیت وحی با لب خندان خوش آمـدی 🌟ای العطش، تــرانـه ی قبـل از ولادتــت 🌟مادر فدات با لب عطشان خوش آمـدی محسن بلنج 💐ولادت باسعادت امام حسین علیه‌السلام مبارک باد💐 علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte