eitaa logo
مسار
337 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
534 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بچه ها این هفته کجا برویم بهتر است؟ ☘دختر شهید بهشتی نقل می کند: زندگی در یک آپارتمان در آلمان، خیلی یکنواخت و خسته کننده بود؛ به ویژه برای ما که فرزندان خردسالی بودیم و از ایران با آن همه آشنایانی که داشتیم وارد محیط غربت شده بودیم. 🌿پدرم برای جبران این مسئله معمولا آخر هفته ما را به اطراف هامبورگ برای تفریح و استراحت می برد. جالب اینجا بود که حتما قبل از این مسافرت‌های کوتاه از همه ما سوال می‌کردند: «بچه‌ها این هفته کجا برویم بهتر است؟» وقتی نظر ما را می‌گرفتند حرکت می‌کردیم. با این روش حتی برادر چند ساله‌ام هم احساس می‌کرد که نظرش در خانه مهم است و به حساب می‌آید. 📚سیره شهید بهشتی(رحمة الله علیه)، ص۷۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹پدر و مادر عزیز مراقب باشید، حقوق فرزندانتان را رعایت کنید. همانطور که آنها موظف هستند حقوق والدین را رعایت نمایند، والدین نیز نباید حقوق آنان را زیر پا بگذارند. 🍃قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: «یلْزَمُ الْوالِدَینِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِما ما یلْزَمُ الْوَلَدُ لَهُما مِنْ عُقُوقِهِما؛ همان طوری که پدر و مادر می توانند عاق فرزند نمایند فرزند هم می تواند والدین را عاق کند.» 📚من لایحضر الفقیه،ج۳،ص۴۸۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🚴🏻‍♂️خوش رکاب 🍃_سلام خانم خونه خوبی؟ امروز نمیدونی چه حس قشنگی دارم. 🌸_چرا، چی شده؟دیدم از لحظه ای که از در حیاط آمدی تو بچه ها دورت کرده بودن، حالا چی گفتن که باعث خوشحالی وحس خوب اقامون شدن؟ 🍃_از دست تو خانم خونه. 🌸_زود تند ،سریع،شروع به تعریف کن ببینم موضوع چی بوده. 🍃_چشم بانو الان میگم.در حیاط رو تا باز کردم ،بچه ها آمدن استقبال ،گفتم حتما یه خبری شده، آخه پسرمون خیلی اضطراب داشت.بهم گفت: بابا دعوام نکنی ها، 🚴🏻‍♂️لاستیک خوش رکابم ترکیده ، میشه برام تعمیرش کنی؟ 🌿_منم گفتم، چه جوری ترکیده؟ یکدفعه دخترمون به خاطر اینکه ابوالفضل استرس داشت، شروع به تعریف کرد. 🌺_ابوالفضل داشته تو کوچه با 🚴🏻‍♂️خوش رکاب دور میزده، پسر همسایه هم با حسرت نگاهش می کرده. ابوالفضل هم طاقت نیاورده، دلش سوخته که اون پدر نداره تا براش دوچرخه بخره، دوچرخه خودش رو داده تا اون دور بزنه ، مثل اینکه همون موقع تایر ترکیده ... 🍃_منم بغلش کردم و فشردمش، گفتم: «آفرین بابا چه مردی شدی شما، بامرام.» فردا میبرمش یه دوچرخه نو براش میخرم به خاطر کار خوبش، یکی هم میخرم برا پسر همسایه که با هم بازی کنن. نمیدونی خانم از اینکه اینجوری باهاش حرف زدم چه حس خوبی دارم. 🌸_ آفرین بر پدر و پسرم، شما نمونه آید . افتخار می کنم به شما. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
✨خدای من .. 🍃 قلب نگران و مضطربم را به دستان تو می سپارم. خدای من عاقبت همه مان را ختم به خیر و سعادت بفرما🤲 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺خوشا به حال تو چه بسیار دیده ای روی زیبای او را 🌸خوشا به حال تو چه بسیار شنیده ای زمزمه های شیرین کلام او را 🌼خوشا به حال تو که لمس کرده ای ناز قدم هایِ او را 🍀خوشا به حال تو که حس کرده ای عطر خوشبوی او را 🌸خوشا به حال تو که چشیده ای طعم کلام زیبای او را 🌺خوشا به حال تو در آغوش گرفته ای تمام وجود او را 🌼خوشا به حال تو که افتخار داشته ای هم نشینی او را 🍀با تو هستم ای کوه نور با تو هستم ای غار حراء 🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔چگونه به والدین احترام بگذاریم؟ ✅ یکی از اصول ارتباط سالم فرزندان با والدین این است که این رابطه در عین صمیمیت از احترام کافی برخوردار باشد و همواره حرمت آنها حفظ شود. 🚩 مواردی از راهکارهای عملی برای حفظ احترام و حرمت والدین بدین شرح است: -با والدین به نیکویی صحبت شود. -فرزندان در وقت ورود والدین از جا برخیزند و در حضور آنها با احترام بنشینند. -صدای خود را از آنها بالاتر نبرند. -والدین را به اسم کوچک صدا نزنند. -به چشم والدین با غضب خیره نشوند. -جلوتر از ایشان راه نروند. -در مقابل شان با رفتارهای متواضعانه برخورد کنند. - آنها را تحقیر نکنند و نقاط ضعف شان را برای دیگران بازگو ننمایند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
👨‍👦این پدر و پسر سیدمهدی شجاعی در کتاب خود درباره حضرت علی اکبر علیه السلام و پدر بزرگوارشان آورده است: 🍃«عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی‌کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام. 🌸گاهی احساس می‌کردم که رابطه‌ی حسین با علی‌اکبر فقط رابطه‌ی یک پدر و پسر نیست؛ رابطه‌ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی دو انیس و همدل جدایی‌ناپذیر است. 🌼احساس می‌کردم رابطه‌ی علی‌اکبر با حسین، فقط رابطه‌ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه‌ی مأموم و امام است، رابطه‌ی مردید و مراد است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود می‌گفتم رابطه‌ی عابد و معبود است. 📚پدر ، عشق و پسر، سيد مهدي شجاعي ،ص۱۱ علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
☺️تأمین نیاز والدین ✨پدر و مادر سرمایه های زندگی انسان هستند.درهمه حال باید هوای آن‌ها را داشته باشیم و به آن ها احترام بگذاریم. 🌺به خصوص زمانی که به سن کهولت رسیدند نیاز به مراقبت بیشتر دارند.اگر بنا بر شرایط شان از شما درخواستی داشتند آن را حتما انجام دهید،حتی سعی کنید قبل از اینکه چیزی درخواست کنند خودتان برای آن ها مهیا کنید. ☘در حد ممکن، در برآوردن نیازها و تأمین هزینه آنان بکوشید. 🔹در خواست هایشان را برآورده سازید (هر چند به آن نیاز نداشته باشند). 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️اولین برخورد 🌸مطهره، ترسان ولرزان قدم به خانه گذاشت.چهارچوب در، رنگ رو پریده بود و ته دلش را خالی کرد. 🍃طبق آنچه در دیدارهای قبل ازدواج و طبق گفته‌ی همسرش فهمیده بود، مادرشوهرش اهل ابراز احساسات نبود؛ اما دلسوز بود. همین چند گزاره‌ی کوتاه، به او دلگرمی داده بود که پامحکم کند وبرای اولین بار بعد ازدواج به خانه‌شان بیاید. 🌺دست گلی صورتی در دست گرفته بود که روی‌کارت هم رنگش، نوشته بود:«تقدیم به پدر و مادر عزیزم.» 🍃صدای پایشان ضربان قلب مطهره را بالا برد. انگار کسی روی‌ ضربان قلب او، راه می‌رفت. 🌸مادرشوهرش ریز نقش، و سرخ وسفید بود . پشت سر او، پدرشوهر چهارشانه و قد بلندش ایستاده بود. 🍃مطهره تصمیم گرفته بود آنها را شبیه پدر و مادر خودش بداند،ناخوداگاه میان عطر بغل مادرشوهرش رفت و دست پدرشوهرش را مثل دست پدرش، بوسید. 🌺مطهره شنیده بود که هفت‌ثانیه‌ی ابتدایی برخورد، سرنوشت ساز است. لبخند روی لب را فراموش نکرده بود، دسته گل بدست آمده بود و سعی می‌کرد به تمام توصیه‌های استادش، عمل کند. 🍃پشت سرش مجید، از برخورد دوستانه‌ی پدر و مادرش با عروس جدید، به وجد آمده بود و احساس ‌کرد، آنها با نگاهشان، عروس و در واقع سلیقه‌‌ی پسرشان را تحسین می‌کنند. 🌸مطهره درست برخورد کرده بود، دل آرام داشت و خوشنود بود به تصمیمی که گرفته بود؛ آخرین بار استادش در هنگام مشاوره، به او گفته بود: «یادت باشه حال و هوای هرکس به تو مثل حال و هوای دل توست به او، هرقدر با صداقت و دوستانه و البته هوشمندانه نه سیاستمدارانه، برخورد کنی، بی‌شک بیشتر درقلبشان جا می‌گیری. تو دختر خوب ،مهربان و پاکی هستی. لازم نیست نقش بازی کنی، فقط خودت باش و به آنها، به چشم پدر و مادرشوهر، نگاه نکن بلکه مانند پدر ومادر خودت و کسانی که اگر نبودند، همسرت هم نبود، نگاه کن. مطمئن باش دوستت خواهند داشت.» 🍃در دلش سجده‌ی شکری به جا آورد و دست در دست مادرشوهرش به اندرونی خانه رفت. 🆔 @tanha_rahe_narfte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌼 به:منجی عالم بشریت🌺 ✨سلام آقای خوبم 🌸امشب نامه ام را مزین به نقاشی دخترم کرده ام. دختری که همیشه به یاد شماست. امیدوارم او را به عنوان سرباز خود بپذیرید و به من کمک کنید او را خوب تربیت کنم. 🌷 دوستتان داریم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺وه چه شیرین و دوست داشتنی است روزم که با نام تو آغاز شود 🌸همان نامی که زینت بخش کلامم شود 💫به همراه درود و صلواتی که هاله ای از نور برایم شود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔻رفتار هاي کلامي بازدارنده ارتباط 🔴 منفي گويي ـ نق زدن: بعيد است با هم کنار بياييم ـ اين چه ميوه اي است خريدي؟ 🔴 نفوذ ناپذيري و جبهه گيري: همين که گفتم، غير ممکنه، نميشه من همينم که هستم. 🔴پرگويي: امان ندادن در صحبت. از هر دري سخني گفتن، بي ربط سخن گفتن. 🔴روبرگرداني، حالت ادبار: خانم کار دارم! زود باش! ناهار چه داريم! کاري نداري، خدا حافظ .... 🔴سردو بي عاطفه بودن. توهين وقدرنشناسي: وظيفه ات بوده؟ مگر چه کار کردي؟ اين که کاري نداشت! 🔴کلي گويي، تعميم: هرگز، هيچ وقت ـ هميشه کارهايت همين جوره 🔴فردگرايي (من): تو دخالت نکن ـ نمي گذارم زندگي ام تباه بشه ،باجون کندن زندگي ام را به اين جا رساندم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨نظرخواهی از فرزند 🌸یکی ازفرزندان آیت الله دستغیب(رحمة الله علیه) نقل می‌کند: هنگامی که خواهرم به سن ازدواج رسیده بود، پدرم او را صدا زد و گفت: ببین دختر جان، من آقای... را می‌شناسم از کوچکی تا به حال نمازش ترک نشده، به نظرم شما با ایشان سعادتمند می‌شوید، نظر خودت چیست؟ خواهرم گفت: هر چه شما بگویید آقا جان! و آقا گفته بود: شما می‌خواهید زندگی کنید، من چی بگم؟!» 📚 گلشن ابرار، ج۲، ص۸۷۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹گل خوشبو بانوی عزیز🌸 تو همانند گلی، خودت را برای همسرت خوشبو کن.💐 ✨امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: لِتُطَيِّبِ الْمَرْأهُ الْمُسْلِمَهُ لِزَوْجِها؛ زن مسلمان باید خود را برای شوهرش خوشبو کند. ☘ 📚وسائل الشّیعه، ج۱۴، ص۱۱۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️آش همان آش و کاسه همان کاسه 🌸جواد کلید را داخل قفل در گذاشت، نفس عمیقی کشید. به در خیره شد. دلش نمی خواست وارد خانه شود. پاهایش در کفش مثل تخم مرغ در حال آب پز شدن بود. کلید را در قفل آرام چرخاند. نور قبل از او به درون خانه قدم گذاشت. 🍃به آشپزخانه سرد و تاریک سرک کشید. روبروی تلویزیون نشست.کنترل را برداشت، صدای تلویزیون همزمان با صدای بسته شدن در خانه بلند شد. نگاه جواد به سمت در کشیده شد.دیدن کیسه خرید لوازم آرایشی، پوزخند بر لبان جواد نشاند. لیلا در خانه به ندرت از لوازم آرایشی استفاده می کرد. جواد سلام آرام او را بی جواب نگذاشت. لیلا بدون اینکه حرف دیگری بزند به اتاق رفت. 🌺آرم شروع اخبار ، تمام حواس جواد را به خودش جلب کرد. صدای ناله روده اش باعث شد نگاهش از یخبندان تبریز به درون آشپزخانه خاموش اسکیت بازی کند. با صدای بلند رو به اتاق گفت:« شام درست نمی کنی؟» لیلا بلندتر گفت:« نه، مگه من کلفتتم هر چی میخوای خودت بلند شو درست کن.» 🍃جواد با کف دست روی ران هایش زد و گفت:« باز شروع شد، مگه من کلفتم! آخه این زندگی که ما داریم، هر چی ازت میخوام این جمله را مثل چماق بردار و بکوب تو سرم. اگه به این حرف باشه که منم نباید کار کنم.» 🌸لیلا دست به کمر از اتاق خارج شد و گفت:« وظیفته کارکنی و خرجی بدی .» جواد تخم مرغ ها را درون ماهی تابه شکست، گفت:« این حرفا را هزار بار زدیم، دیگه بسه. فکر می کردم بعد اون همه مشاور رفتن و بحث دیشب شاید،شاید نظرت درباره زندگی مشترک چیزی غیر از خرید و تفریح با دوستان بشه ؛ ولی انگار آش همون آشه و کاسه همون کاسه.» 🍃لیلا ابروهای کلفت تتو شده اش را گره زد. وسط سالن ایستاد، گفت:« منظور؟» جواد ماهی تابه را روی اپن آشپزخانه گذاشت،خیره به چشمان عسلی لیلا گفت:« زن زندگی می خواستم تا با حضورش خونم روشن و گرم باشه.» 🌺لیلا چشمانش را مثل شمشیر به سمت جواد کشید. جواد قبل از اینکه داد و بیداد لیلا شروع شود تا او هم جوش بیاورد، پیش دستی کرد و گفت:« داد و بیداد دردی رو دوا نمی کنه . من می خوام اوضاع رو تغییر بدم، تلاشم کردم ؛ولی مثل اینکه تو نمی خوای.»جواد به سمت در خانه رفت و از خانه خارج شد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه های روزانه پروانه های عاشق
✨سلام مولای مهربان من! ❄️رد پای تو را شاید در برف نشود دید، 🌟شاید خاک نم خورده ای، عطرت را در خود نکشد و برایمان یادگاری نیاورد، 🌼شاید بوی گل نرجس بهشتی شما، با مزاج زمینی و خاکی ما استشمام نشود، 🍁اما کورباد دل و قلبی که نگاه تو را در نیابد. 🌺یکی از آن نگاه‌ها، همین نوشتن‌های برای توست.. 🌹ممنونم از تو و هر کس واسطه این نوشته‌ها شد.. 🌻هذه‌ بضاعتنا فتقبل منا.. 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌟ای دلنــواز قـاری قـــرآن خوش آمــدی 🌟در بیت وحی با لب خندان خوش آمـدی 🌟ای العطش، تــرانـه ی قبـل از ولادتــت 🌟مادر فدات با لب عطشان خوش آمـدی محسن بلنج 💐ولادت باسعادت امام حسین علیه‌السلام مبارک باد💐 علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
💯عزت نفس یا اعتماد به نفس؟ 💠گاهی را با یکی می دانند؛ در حالیکه عزت نفس چیزی فراتر و گسترده تر از آن است. عزت نفس ترکیبی از اعتماد به نفس به همراه به خود است. 🔘عزت نفس یعنی: شخص باور داشته باشد به ها و شایستگی های خود. برای این توانایی ها ارزش قائل شود. 🔘عزت نفس یعنی: داشتن و از آنچه هستم و هر چه دارم! 🌹پدر و مادر عزیز اعتماد به نفس به تنهایی برای فرزندتان کافی نیست. ✅وقتی فرزندتان به توانایی و شایستگی اش پی می برد و در آن جهت تلاش و کوشش می کند، که علاوه بر اعتماد به نفس، احترام به خود را نیز حفظ کند. 🔲این مهم میسر نخواهد شد مگر اینکه عزت نفس را در وجودش تقویت کنید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
‌پدرانه🌹 ✨امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «پدرم ما را جمع می کرد و از ما می خواست تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم، هر کسی را که توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هر کس را که نمی توانست به گفتن ذکر امر می کرد.» 📚فروع کافی، کلینی، ج ۲، ص ۴۹۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔آیا والدین در شکل گیری عزت نفس فرزندان نقش دارند؟ ✨حس خود در دوران نوزادی، یعنی وقتی نوزادان خود را از دریچه چشم والدین‌شان می‌بینند، شکل می‌گیرد. 👶کودک لحن صدا، زبان بدن و تک تک حرف‌هایتان را جذب می‌کند. حرف‌ها و اعمال شما به عنوان والدین کودک بیش از هر چیز دیگری در دنیا بر شکل‌گیری عزت نفس او اثر می‌گذارد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️فرار 🌸تابش پرتوهای طلایی نور خورشید از آن سوی پنجره صورتش را نوازش کرد. چشمان خواب آلود و خمارش را تا نیمه باز کرد. مژگان سیاه و بلندش را از آغوش یکدیگر بیرون آورد. لحظاتی با حالت سردرگمی و گنگ به آن سوی پنجره نگاه کرد. یکدفعه از جایش پرید و به دیوار بالای سرش نگاهی انداخت. عقربه های ساعت نشان می داد که پدر به سرکار رفته است؛ بهترین فرصت برای پیاده کردن نقشه اش بود. کوله پشتی اش را برداشت و وسایل ضرروی و کم حجمی داخل آن گذاشت تا کسی به او شک نکند. برای شستن دست و صورت خود، از اتاق بیرون رفت در آینه نگاهی به خود کرد. رگه هایی از تردید به جانش افتاده بود با خود گفت: « راه دیگری برام نمانده ؟ » 🍃حرف هایِ دیشب زن بابایش مثل تازیانه های آتشین به پیکر نحیفش فرود آمد. مثل آدمی شده بود که بی هوا مشتی خورده و گیج شده است. دیگر از آزار و اذیت ها خسته و طاقتش را از دست داده بود. دیشب تصمیم بزرگی گرفت. از ته قلب آهی کشید و با خود گفت: «باید از خانه فرار کنم این بهترین کار است.» 🌸بعد از آن ماجرا سردرد شدیدی به سراغش آمد. انگار کسی با مشت به سرش بکوبد که با هر ضربه آن، سرش تیر می کشید. خود را روی تخت انداخت و با دستانش متکا را بر روی سرش محکم فشار داد. به خاطرات چند سال قبل رفت، زمانی که مادرش زنده بود. آن زمان چه زندگی شیرینی داشتند! دختر ته تغاری و دُردانه بابایش بود؛امّا آن بیماری لعنتی مادرش را از او گرفت، از وقتی هم که پدرش مجددا ازدواج کرده بود، زن بابایش به علت محبت زیاد پدر، به او حسادت می کرد. 🍃به صورتش مقداری آب پاشید. افکارش پاره شد. مقداری صبحانه خورد. با احتیاط کوله پشتی اش را برداشت به سوی سرنوشتی نامعلوم حرکت کرد. وارد خیابان اصلی شد، با دیدن گنبد فیروزه ای رنگِ مسجد با مناره های سر به فلک کشیده اش روح و جانش تازه شد. نور امیدی به دلش نشست. دلش هوای دوستان مسجدی و زینب سادات را کرد. به سمت خانه آرامشش پا تند کرد و به در مسجد که رسید، دلش را به یاری صاحب خانه گره زد. دلش همچون سُفال شکسته ای به یاد او شکست و اشک همچون سیلی بر گونه هایش جاری شد. 🌸داخل مسجد شد. زینب سادات با چند نفر از دوستانش ابتدای مسجد در حال بسته بندی مواد غذایی و اَقلامی دیگر بودند. آغوش خود را برای آن ها باز کرد و همانند پروانه ای بی قرار در اطراف آن ها بال بال زد. بعد از کلی شوخی، خنده و انرژی گرفتن با اشاره زینب سادات مشغول بسته بندی شد. در حین بسته بندی با صدایِ درونی اش سکوت زیبایِ خلوت بین خود و خدا را شکست و با او نجواگونه حرف زد. صحنه های روز گذشته پیش چشمانش رژه می رفت. 🍃در حال و هوای خودش و غرق افکار ذهنی اش بود که زینب سادات گفت: «دخترهای عزیز، شما به کارتون ادامه بدید تا من به همراه سمانه جان، چند تا از بسته ها را به دستِ خانواده ها برسونیم. » 🌸با شنیدن نامش رشته افکارش پاره شد و به کمک زینب سادات بسته ها را به داخل ماشین برد. در طول راه سکوت بین آن ها حاکم بود. زینب سادات در مسیر علت ناراحتی و سکوت او را پرسید. سمانه گفت: «همان بحث های همیشگی بین من و زن باباست. » 🍃زینب سادات با صدای نرم و زیبا و سخنان قشنگش دل او را آرام کرد. به مقصد که رسیدند به تک تک خانواده های نیازمند سر زدند و بسته های حمایتی را به آن ها دادند. بین خانواده های نیازمند افرادی بودند با مشکلاتِ طاقت فرسا، که او را به فکر فرو برد. یکی از خانواده ها زنی بیوه با چهار فرزند فلج بود با همه مشکلات با روی باز از آن ها تشکر کرد و گفت: «اگر نیازمندتر از ما هست به آن ها بدید. » صبر و اخلاقِ خوب آن زن، او را به وجد آورده بود و در دل او را تحسین کرد. 🌸آن روز سمانه با دیدن مشکلاتِ بزرگی که آن خانواده‌ها دست به گریبان بودند، از فرار کردن پشیمان شد. سعی کرد بجای فرار با سختی‌ها بجنگد و برای رشد و بزرگ شدن روح و بُعد معنوی خود از آنها در زندگی استفاده کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از:گمنام به: منجی عالم بشریت السلام علیک یا صاحب الزمان🌹 سلامٌ علیکم آقای مهربونم اعیاد شعبانیه هزاران بار مبارکتون باشه💐 ان شاء الله عیدی ابا عبدالله الحسین به ما فرج شما باشه.✨ اللهم عجل لولیک الفرج بحق ثارالله🤲 🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🍃 حضرت عباس(علیه‌السلام) 🌟باز انگار جهان حادثه در سر دارد 🌟شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد 🌟جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد 🌟کودکی آمده که هیبت حیدر دارد 🖋مهدی چراغ زاده 💐ولادت باسعادت حضرت اباالفضل علیه السلام مبارک علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 جاده دو طرفه گاهی آنقدر از حقوق و وظایف والدین در قبال فرزندان صحبت میشود که یادمان میرود یا به اشتباه می افتیم که این رابطه مانند یک جاده دو طرفه است . این طور نیست که والدین همواره در حال خدمت رسانی باشند و بکوشند تا خواسته ها و نیاز های بچه های خود را برآورده کنند اما به نیاز ها و حقوق آنها توجه نشود. 🔺 خداوند متعال جایگاه پدر و مادر را بالا قرار داده است و به نیاز های آنان توجه ویژه نموده و حقوقی را بر گردن فرزندان آنها واجب نموده است تا این رابطه همانند یک جاده دوطرف ثابت و برقرار باشد. اگر این جاده دوطرفه برقرار نباشد و از جانب فرزندان نافرمانی و کم محبتی به والدین برسد، تبعات و آسیب های دیگری را درپی خواهد داشت. ✳️ الإمامُ الرِّضا عليه السلام :حَرَّم اللّهُ عُقوقَ الوالِدَينِ لِما فيهِ مِن الخُروجِ مِن التَّوفيقِ لِطاعَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و التَّوقيرِ لِلوالِدَينِ و تَجَنُّبِ كُفرِ النِّعمَةِ ، و إبطالِ الشُّكرِ ، و ما يَدعو مِن ذلكَ إلى قِلَّةِ النَّسلِ و انقِطاعِهِ، لِما في العُقوقِ مِن قِلَّةِ تَوقيرِ الوالِدَينِ و العِرفانِ بِحَقِّهِما ، و قَطعِ الأرحامِ ، و الزُّهدِ مِن الوالِدَينِ في الوَلَدِ ، و تَركِ التَّربيَةِ بعِلَّةِ تَركِ الوَلَدِ بِرَّهُما . ✅ امام رضا عليه السلام : خداوند نافرمانى پدر و مادر را از اين جهت حرام فرموده است كه موجب از دست دادن توفيق اطاعت خداوند عزّ وجلّ و بى احترامى به پدر و مادر و ناسپاسى نعمت و نا شكرى و كم شدن نسل و قطع شدن آن مى شود ؛ زيرا نافرمانى والدين سبب مى گردد كه به پدر و مادر احترام گذاشته نشود، حقّ و حقوق آنها شناخته نشود، پيوندهاى خويشاوندى قطع گردد، پدر و مادر به داشتن فرزند بى رغبت شوند و به علّت نيكى نكردن و فرمان نبردنِ فرزند از پدر و مادر، آنان نيز كار تربيت او را رها سازند. 📚بحار الأنوار،ج۶۶،ص۷۴،ح۷۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
😘 بوسیدن پای پدر و مادر 🍀همسر شهید سید مجتبی هاشمی: ✨اوایل ازدواجمان برای خرید با همسرم به بازارچه رفتیم. در بین راه به پدر و مادر ایشان برخورد کردیم، که من با صحنه‌ای جالب روبرو شدم. 🌺ایشان به محض اینکه پدر و مادرش را دید، در ‌‌نهایت تواضع و فروتنی خم شد و بر روی زمین زانو زد و پاهای پدر و مادرش را بوسید. 🍃این صحنه برای من بسیار دیدنی بود. سید مجتبی در حالی که دارای قامت رشید و هیکل تنومندی بود، در مقابل پدر و مادرش خاضع و فروتن بود و احترام آنان را در حد بالایی نگه می‌داشت. 📃سالنامه یاران ناب،۱۳۹۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte