eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"به ایرانِ عزیز: به بهانه‌ی روز خلیج فارس" به من اجازه بده! تا تو را نفس بکشم در ابتدایِ تو بی‌انتها نفس بکشم بهانه، "حبّ وطن" نیست، من غریبِ تو ام به جز تو پیش کدام آشنا نفس بکشم؟ کسی نباید از این راز با خبر باشد غم تورا... باید... بی‌صدا‌ نفس بکشم مرا به دلهره‌ی دشت‌ها ببر، بگذار که در تجمع آلاله‌ها نفس بکشم مرا ببر تا دریا، مرا ببر به خلیج مرا ببر به دماوند تا نفس بکشم خراب کن سبلان را...، ببند کارون را... تو باش تنها، تا من رها نفس بکشم تو باش تنها، مانند ماه، مثل زمین که در پناه تو بعد از خدا نفس بکشم بپاش در وزش باد عطرِ نامت را که عاشقانه به یاد شما نفس بکشم خیال کن تو نباشی، به من بگو دیگر به اعتبارِ کدامین هوا نفس بکشم؟ تو از تلاقی هفت.آسمان وسیع‌تری کجای وسعتِ این ماجرا نفس بکشم تمام دنیایم را گرفته‌ای پس از این اگر کنار تو نه، پس کجا نفس بکشم؟ "غبار راهگذارت کجاست؟" بگذر تا "به یادگارِ نسیم صبا" *نفس بکشم * تو سرزمین منی روز آخرینم باد اگر هوایی غیر از تورا نفس بکشم *تضمین از حافظ https://eitaa.com/mmparvizan
"ادبیات ضد استعماری و روز خلیج فارس" دهم اردیبهشت سالروز اخراج پرتقالی‌ها از خلیج فارس و یادگار حماسه‌ی بازپس‌گیری جزایر ایرانی، به کوشش امام‌قلی‌خان، سردار ایرانی عصر صفوی است. اهمیت این رویداد در تاریخ و ادبیات فارسی به‌اندازه‌ای بوده که در منظومه‌های حماسی و کتاب‌های تاریخی، بارها به این رویداد اشاره شده است. "جنگنامه‌ی کِشم" از شاعری ناشناس و "جرون‌نامه" سروده‌ی قدری، دو مثنوی حماسی است که به این رویداد و ماجرای فتح جزایر پرداخته است. شیوه‌ی روایت این منظومه‌ها و وزن انتخابی شبیه شاهنامه‌ی فردوسی است. این آثار از منظر ادبی و تصویرآفرینی و توصیف نبردها، فصاحت آثار دسته‌اول ادب فارسی را ندارد؛ با این‌حال بیش از همه سرآغاز ادبیات ضداستعماری در شعر فارسی است. این دو منظومه به کوشش محمدباقر وثوقی و عبدالرسول خیراندیش(استاد بخش تاریخ دانشگاه شیراز) و به همت موسسه‌ی میراث مکتوب منتشر شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از دل نخواهی
به نام خالق طراوت محض 📝غزل غروب شیراز 🍀به دکترمحمدمرادی واندوه غزل هایش🍀 به شوق همنفسی درغروب شیرازم کسی که دل بسپاردبه زخم آوازم به آبشار مجاور مگر مرا ببرد که تا در آب روان نامه ای بیندازم کجاست گستره ی آب های رکن آباد کجاست زمزمه ی رود وزخمه ی سازم؟ به دوردست دکل هاچقدرخیره شوم؟ چنین به برجک ویران،کدام سربازم؟ شبیه مزرعه ی زعفران،افق هایند چه خیره برشفق ونقشبند اعجازم کلاغ های سراسیمه اند و افراها وغرق حیرت ازآن ارتفاع پروازم سه سال عمر،دراین شهر،مثل ابرگذشت خوشم که غیرغزل نیست درپس اندازم! دم توگرم که دستت به روی شانه ی من در این تلاطم دلواپسی است  دمسازم گلایه ای است ازاین دوستان خنجرکیش خوشا نوازش دستت به زخم آوازم به حافظیه می آیم دراین غروب،مگر "به مویه های غریبانه،قصه پردازم"
"به بهانه‌ی روز کارگر" شعر کارگری یکی از شاخه‌های مربوط به ادبیات معاصر است که پس از تشکیل جنبش‌های کارگری در قفقاز، از میانه‌ی دوران قاجار به قلمرو ادب فارسی نیز راه یافته است. در شعر مشروطه و به‌ویژه در جریان شعر انتقادی و همچنین سروده‌های شاعران چپ، به مضامین مربوط به زندگی کارگران بسیار توجه شده؛ به‌طوری که نشانه‌های این جریان را در اشعار عارف و بهار و لاهوتی و بیش از آنان، فرخی یزدی می‌توان دید. فرخی در اشعارش چه در قالب غزل و چه در رباعی، بارها به وصف کارگران و نقش آنان در جامعه‌ی ایرانی پرداخته؛ تا آنجا که از این واژه در جایگاه ردیف اشعار خود بهره برده است‌. در زیر سه‌رباعی از دیوان او با موضوع "ادبیات کارگری" نقل شده است: در مملکتی که جنگ اصنافی نیست آزادی آن منبسط و کافی نیست در جشن به کارگر چرا ره ندهند؟ این مجلس اگر مجلس اشرافی نیست (دیوان فرخی، ص ۲۲۰) جان بنده‌ی رنج و زحمت کارگر است دل غرقه به خون ز محنت کارگر است با دیده‌ی انصاف چو نیکو نگری آفاق رهین منت کارگر است (همان، ص ۲۰۹) سرمایه‌ی اغنیا اگر کار کند با زحمت دست کارگر کار کند جانم به فدای دست خون‌آلودی کز بهر سعادت بشر کار کند (همان، ص ۲۳۵) "دیوان فرخی یزدی، به کوشش حسین مکی" https://eitaa.com/mmparvizan
"جور استاد" پادشاهی پسر به مکتب داد لوح سیمینش بر کنار نهاد بر سر لوح او نبشته به زر جور استاد به که مهر پدر گلستان سعدی، در تاثیر تربیت، نسخه‌ی نوشته شده در سال ۸۳۰ (هرات)، به قلم جعفر بایسنقری https://eitaa.com/mmparvizan
"محمد حقوقی و شعر معاصر فارسی" محمد حقوقی (۱۳ اردیبهشت ۱۳۱۶_ ۸ تیر ۱۳۸۸) از شاعران و منتقدان ادبی نام‌آور معاصر است که از دهه‌ی چهل، نقشی مهم در تبیین ویژگی‌های شعر پسانیمایی داشته است. او از جهتی، از پیروان فروغ فرخزاد است که در دهه‌ی چهل، جریان شعر زمان را معرفی و نمایندگی کرده و از دیگر سو، از اعضای جُنگ ادبی اصفهان است که بر تحولات ادبیات عصر پهلوی تاثیری شگرف گذاشته است. هرچند حقوقی در هنر شاعری کمتر مدّ نظر منتقدان و شاعران و جریان‌های ادبی بوده، در نقد شعر معاصر نامی سزامند است؛ تا آنجا که مجموعه‌ی شعر زمان ما که به کوشش او در نشر نگاه سامان یافته؛ همچنان از بهترین گزیده_اشعار و منتخب نقدها و گزاره‌های ادبی درباره‌ی نیما و فروغ و سهراب و اخوان و شاملو است. حقوقی در "شعر زمان ما"، هرچند از بوطیقای شعر نیمایی فاصله گرفته، یادداشت‌ها و نظرهایی دقیق درباره‌ی زبان و هنر شاعرانه‌ی پیروان او مطرح کرده است. او هرچند با وزن شعر نیمایی و برخی عناصر داستانی یا تزیینی آن زاویه دارد، کوشیده در نقدهایش نگاهی بی‌طرفانه به آثار منتخب داشته باشد. ارزش نقدهای حقوقی، وقتی روشن می‌شود که آن را با گزیده‌های دیگر "شعر زمان" مقایسه کنیم که پس از او به کوشش فیض شریفی منتشر شده و چه از منظر روش و چه در بر داشتن خطاهای ادبی و نقدی، با کارنامه‌ی حقوقی فاصله‌ای بعید دارد. محمد حقوقی علاوه بر "شعر زمان ما"، در کتاب "شعر نو از آغاز تا امروز" نیز کوشیده، هفت دهه از تاریخ شعر نو فارسی را بررسی کند؛ هرچند تعریف او از شعر نو، متمایز با بسیاری از منتقدان معاصر است. https://eitaa.com/mmparvizan
"از شیراز چه خبر؟" فردا روز شیراز است و برنامه‌های هفته‌ی شیراز هم به بهانه‌ی آن آغاز می‌شود. افرادی به دعوت این سازمان و آن سازمان گرد هم جمع می‌شوند؛ ضیافت‌هایی برپا می‌شود؛ از افرادی تقدیر می‌شود؛ تریبون‌ها پر هیاهو می‌شود و همه‌چیز به چند نشست و نمایشگاه و تعارف‌های جورواجور سالانه خلاصه خواهد شد. در انبوه این هیاهوها، اسم شهر ادب و سومین حرم اهل بیت(ع) می‌درخشد و صدالبته رسمش در گنجه‌ی فراموشی، چون سال‌های قبل خاک می‌خورد. راستی! در راهبندان پرهیاهوی این همه سازمان و ناسازمان، چه اتفاقی برای شیراز افتاده است؟ نه نشانی از برج اولیا می‌بینی که مقابر و نشانه‌های بسیاری از عارفان و دانشمندانش در تفاخر سیاست‌زدگی و سیمان‌فرازی، زیر انبوه آسفالت و ساختمان پنهان شده؛ نه خبری از شهر خلاق ادبی است که سنگ قبر شاعران و سخنورانش در مصلا و دارالسلام و باغ نو و دیگر جای‌ها، هر روز جابه‌جا و کاشی‌پوش می‌شود و از سعدی و حافظش تنها یادروزی باقی‌مانده که آن هم نمایشگاه مُدها لباس و کمدهای مسئوولان است؛ نه سخنی است از گل و درخت و شکوفه که باغ‌ها و راغ‌هایش، در تراکم دود و ساختمان محاصره شده است. با این‌حال، شیراز، این عروس از هزارتوهای زمان گذشته، همچنان به ناز و کرشمه، در حجره‌ی ایران‌زمین غمزه می‌فروشد. نامش بر اوج و عقاب‌های شکوهش فوج‌فوج است. فارغ از روزمرّگی و روزمرگی سازه‌مان‌های موازی و دودگرفته، شیراز عزیز با همه‌ی دیرسالی‌اش، جوان و فریبا و زیبا مانده است. چون درختی که بر جان ما ریشه دوانده و شاخه‌هایش دوردست آسمان را با ستاره‌ها پیوند زده است. با همه‌ی ناخردمندی‌ها و ناخرسندی‌ها، بمان شیراز عزیز! بمان! https://eitaa.com/mmparvizan
دکتر مهدی حمیدی شیرازی ،بخش چهارم مستند آرمیدگان خاک مصلی | ادبستان شیراز https://adabestanshiraz.com/%d9%85%d9%87%d8%af%db%8c-%d8%ad%d9%85%db%8c%d8%af%db%8c-%d8%b4%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%b2%db%8c/ "گفتگویی درباره‌ی دکتر مهدی حمیدی شیرازی" https://eitaa.com/mmparvizan
"ذکر ابن محمد جعفر صادق(ع): تذکره‌الاولیای عطار" آن سلطان ملّت مصطفوی، آن برهان حجّت نبوی، آن عامل صدّیق، آن عالم تحقیق، آن میوه‌ی دل اولیا، آن جگرگوشه‌ی انبیا، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفرالصادق رضی الله عنه. گفته بودیم که اگر ذکر انبیا و صحابه و اهل بیت کنیم کتابی جداگانه باید ساخت؛ این کتاب شرح اولیاست که پس از ایشان بوده‌اند اما به سبب تبرّک به صادق ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان بوده است. و چون از اهل بیت بود و سخن طریقت او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است کلمه‌ای چند از آنِ او بیاوریم که ایشان همه یکی‌اند. چون ذکر او کرده شود از آن همه بود. نه‌بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی. اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی‌تکلف به‌کمال بود، و قدوه‌ی جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود، و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود، و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار تنزیل بی‌نظیر بود، و از باقر رضی الله عنه بسیار سخن نقل کرده است و عجب دارم از آن قوم که ایشان خیال بندند که اهل سنت و جماعت را با اهل بیت چیزی در راه است که اهل سنت و جماعت اهل بیت را باید گفت به حقیقت. و من آن نمی‌دانم که کسی در خیال باطل مانده است، آن می‌دانم که هر که به محمد ایمان دارد و به فرزندانش ندارد به محمد ایمان ندارد. تا به حدی که شافعی در دوستی اهل بیت تا به حدی بوده است که به رفضش نسبت کرده اند و محبوس کردند و او در آن معنی شعری سروده است و یک بیت این است: لو کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثّقلان انّی رافض که فرموده است یعنی: اگر دوستی آل محمد رفض است، گو جمله جن و انس گواهی دهید به رفض من؛ و اگر آل و اصحاب رسول دانستن از اصول ایمان نیست، بسی فضولی که به کار نمی‌آید، می‌دانی... . https://eitaa.com/mmparvizan
"غزلی به پیشگاه امام ششم" روزگاری شراب‌های جهان، مست چشمان عاشقت بودند رودهای زلال دشت‌به‌دشت، سالکان مناطقت بودند ای شمیم تو عطر شب بوها! اوج سرمستی پرستوها! مرغزاری که بچّه‌آهوها! نافه‌چین شقایقت بودند مثنوی‌مثنوی: ترانه: دلت، از خزر تا مدیترانه: دلت رود بودی و گوش‌ماهی‌ها، قدر صدموج عاشقت بودند نام تو راز هشتمین خنده، ششمین ماهتاب تابنده روح نورانی‌ای که مغرب‌ها، سایه‌بوس مشارقت بودند ای رخت آفتاب را مصباح! روی بگشا که فالق الاصباح ای تو که صبح‌های کاذب  هم عاشق صبح صادقت بودند سوره‌سوره پر از شکوفه شدی، سبز کردی خزان زندان را شب قدری که پاسبانان هم، محو قرآن ناطقت بودند تو پُر از نور و آسمان دل تو، تو علی بودی و مقابل تو_ ناکثینی که عهد کین بستند، ناکسانی که مارقت بودند پیشِ رو یا امام می‌گفتند، پشت سر با تو تیغ و خون بودند دشمنان هزار رنگی که دوستان منافقت بودند شعله‌شعله زبانه آتش شد، ایستادیّ و خانه آتش شد در و دیوار شعله‌ور تنها شیعیان موافقت بودند "مارقان" از تو پیش افتاده، "زاهقان" خسته، پشت بر جاده اندکی پابه‌پای تو ماندند لازمانی که "لاحقت" بودند کوچه‌های مدینه آن ایّام، ریگ‌در‌ ریگ با درود و سلام هم‌نوا با کبوتران بقیع زائران دقایقت بودند وصف شیخ‌الائمه درخور توست، ای که منصور و ریزه‌خوارانش گیج و انگشت بر دهان یک عمر، آفرین‌گوی خالقت بودند تو همان نجم ثاقبی که هنوز، شب تاریک مست هیبت توست جبل‌الطارقی که طوفان‌ها خیره در برق طارقت بودند نه فقط حنبل از تو فقه آموخت، از کلام ابوحنیفه بپرس سال‌ها شافعی و مالک هم جزوه‌خوان حقایقت بودند https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"حقّ صادق" قدیم‌ترین اشاره‌ی موجود در شعر فارسی، درباره‌ی امام ششم(ع)، بیت زیر از کسایی است که ۳۷۰ سال پس از زمان پیامبر و بیش از دو قرن پس از حیات امام صادق(ع) سروده شده است: منبری کآلوده شد از پای مروان و یزید حقّ صادق کی شناسد؟ وانِ زین‌العابدین این بیت سرآغاز نگاهی اجتماعی به جایگاه آن حضرت در شعر فارسی و نقد حکومت‌های زمان شاعر است. هرچند اشارات موجود درباره‌ی امام صادق(ع) در شعر فارسی سده‌های نخستین اندک است؛ در همین ابیات اندک رویکردی انتقادی به برخی مذاهب و حکومت‌ها و اصرار شاعران بر انتخاب مسیر آن حضرت دیده می‌شود. چنانکه ناصرخسرو سروده است: علی‌مان اساس است و جعفر امام نه چون تو ز دشت علی‌جعفریم از دیگر شاعران شاخص، سنایی است که چه در دیوان و چه در حدیقه، چندبار به مذهب جعفری و لزوم پیروی از آن اشاره کرده است: گر همی مومن شماری خویشتن را بایدت مهر زرّ جعفری بر دین جعفر داشتن* همو در قصیده‌ای دیگر که در سرخس انشا کرده، در نگاهی انتقادی، ثروت‌طلبی را متضاد با آیین امام ششم دانسته است: گرد جعفر گرد گر دین، جعفری جویی همی زآنکه نبوَد هر دو: هم دینار، هم دین جعفری سنایی همچنین در حقیقه (ذیل التمثل فی اکل الربا) حکایتی را در پیوند با امام صادق(ع) نقل کرده که در اغلب نسخ حدیقه، ذکر شده است. علاوه بر ابیات یادشده، در اشعار منسوب به ابوسعید نیز نشانه‌هایی از آن حضرت را می‌توان دید. همچنین در اشعار سده‌های ششم و هفتم (به‌ویژه سروده‌های عرفانی)، مضامین و اشارات و حکایات مربوط به امام ششم(ع) با توجهی بیش از قبل انعکاس یافته است. *برخی منتقدان در انتساب این شعر به سنایی، تردیدهایی وارد دانسته‌اند؛ هرچند از منظر سبکی این شعر قاعدتا در زمان سنایی سروده شده است. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شیراز" در ولایت پارس شهری است که آن‌را به شکم شیر مانند کرده‌اند و از همه‌ی شهرها که گرداگرد اوست، نعمت آنجا آورند و از آنجا به جای‌های دیگر برند. و بنای آن محمدبن القاسم‌بن ابی‌عقیل، ابن عمّ حجّاج‌بن‌یوسف کرده است و دارالملک پادشاهان پارس است و هوای خوش دارد و نعمت فراخ باشد و درخت بسیار و میوه را حدّی نباشد. مجمل‌التواریخ والقصص، به تصحیح اکبر نحوی، ص ۷۲۸. @mmparvizan
هدایت شده از فرهنگ و هنر فارس
📍یک سیب کتاب ( سلسله نشیت های معرفی کتاب های کودک و نوجوان) 1⃣ سیب نخست : معرفی کتاب اثر 🔸 با احرای : دکتر ⏰ زمان : یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 ساعت 16 🏛 مکان : ساختمان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، 🔸ارتباط با ما: 🔻🔻🔻 Eitaa.com/farhangi_fars
هدایت شده از پرویزن
مقالهِ_'سه_گفتار_به_لهجه_شیرازی_قرن_نهم'،_محمدامین_ادیب_طوسی.pdf
657.5K
به مناسبت 15 اردیبهشت روز شیراز سه گفتار به لهج‏ه‌ی شیرازی قرن نهم ادیب طوسی نشریه‌ی دانشکده‌ی ادبیات تبریز @mmparvizan
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه‌ی شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت‌و‌گو و فراگیری 💐گرامی‌داشت یادروز معلم و هفته‌ی شیراز 📆دوشنبه ۱۷ اردیبهشت‌ ۱۴۰۳ ⏳ساعت ۱۶:۳۰ 💠با حضور: دکتر عباس احمدی 📝باارشاد: دکتر محمد مرادی 📍مکان: چهارراه حافظیه- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو 🔼ورود برای عموم علاقه‌مندان به شعر و ادبیات، آزاد است! | خانه شعر و ادبیات خاتم | @khatam_shz https://eitaa.com/mmparvizan
"به شیراز عزیز" ...باغ را، برگ را دوست دارم لحظه‌ی مرگ را دوست دارم کوچه‌های قدیمیّ شیراز هیبت ارگ را دوست دارم روی تنهایی نسترن‌ها رقص گلبرگ را دوست دارم ... این منم عشقِ دروازه‌قرآن بچّه‌ی تیزِ بلوار چمران این منم همدمِ شاه‌داعی با دوبیتی، غزل، با رباعی این منم مثل گل‌های کوهی جفتِ خواجو و بابای کوهی صد جنون نهانی است در من شعر بابافغانی است در من بی‌تو درهم شبیهِ جنونم مثل دروازه‌ی کازرونم با تو صد شعر دمساز با من گرمی فلکه‌ی گاز با من با تو اهل همین آب و خاکم مرتفع مثل کوه دراکم ترش چون طعم آلوچه با تو گیج در پیچِ پس‌کوچه با تو من غلامی به دربانی تو من خیابانِ قاآنیِ تو من پر از تو، شبیه ترانه از قم‌آباد تا آستانه مانده در حیرت کودکی‌ها مست از بوی نان‌سنگکی‌ها... (بخشی از یک منظومه) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
رنگ در اشعار منزوی.pdf
281.4K
تنوع متمایز رنگ در اشعار حسین منزوی، محمد مرادی، مجلۀ شعرپژوهی دانشگاه شیراز ۱۶ اردیبهشت: سالگرد درگذشت حسین منزوی @mmparvizan
"شیراز در شعر شاعران " شیراز در شعر شاعران، نام کتابی است که به کوشش سیروس رومی و با حمایت سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری شيراز و بنیاد فارس‌شناسی و نشر نوید شیراز منتشر شده است. مولف، در این کتاب، گزیده‌ای از سروده‌های شاعران فارسی و غیر فارسی را با موضوع شیراز و مکان‌ها و مضامین مربوط به آن گردآوری و در چندفصل تبویب کرده است. هرچند از منظر گردآوری، انتشار این کتاب در زمان خود شایسته بوده، ایرادهایی به شرح زیر می‌توان برای آن برشمرد که امید است در تدوین آثار مشابه یا نشر آثار به همت سازمان‌های فرهنگی، به آن توجه شود: ۱_ نویسنده‌ی محترم، در استخراج نمونه‌ها به منابع دمِ دست کفایت کرده و آثار پژوهشی مهم و دیوان‌ها و مجموعه‌های تراز اول ادبیات فارسی را در پژوهش خویش، با حوصله واکاوی نکرده است. ۲_ کتاب صرفا در حد گردآوری مانده و نشانه‌ای از تحلیل و نگارش علمی در آن دیده نمی‌شود. ۳_ شیوه‌ی فصل‌بندی کتاب کاملا سلیقه‌ای است و دلیلی موجه برای آن نمی‌توان یافت. ۴_ ایراد اصلی، چنددستگی کیفی اشعار و در کنار آن، ترتیب نامناسب ذکر اشعار و قرارگرفتن شاعران است که تمام ساخت کتاب را دچار کاستی کرده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از حسین کیوانی🌷🌷
گزارش نشست شاعرانه خانه شعر و ادبیات خاتم پاسداشت هفته معلم وروز شیراز با حضور شاعرطنزپرداز دکتر عباس احمدی عصر دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ شیراز _سالن گفتگو اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی
نشست نقد و بررسی کتاب "یاس نجمه" مجموعه سروده‌های جناب آقای حمید هنرجو، شاعر برجسته‌ی کودک و نوجوان و با تقدیر از این شاعر گران‌قدر با حضور: دکتر محمد مرادی و استاد محمود پوروهاب زمان: چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۱ صبح مکان: شیراز-چهارراه حافظیه-ساختمان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی-تالار گفت و گو از عموم علاقه‌مندان جهت حضور در این نشست دعوت به عمل می‌آید. دبیرخانه‌ی استانی پانزدهمین جشنواره ملی شعر کودک و نوجوان رضوی https://eitaa.com/mmparvizan
"چیزی به نام شورای نام‌گذاری: درنگی دیگر به بهانه‌ی هفته‌ی شیراز" یکی از مصیبت‌های سازمان‌ها و ادارات روزگار ما، شوراها و کارگروه‌های موازی و ناموازی و جلسات عمدتا بی‌اثر یا بداثر آن‌هاست. مهمترینِ این دست کارگروه‌ها، شوراهای نام‌گذاری سازمان‌هایی نظیر ثبت احوال و استانداری‌ها و شهرداری‌ها و شوراهای شهر است. هر روز وقتی به تابلوها و نام خیابان‌هاي شیراز نگاه می‌کنیم، نشانه‌‌ی دسته‌گل‌های این شوراها را بر کالبد شهر می‌بینیم. برای من که سال‌ها خود یکی از اعضای برخی از این شوراها بوده‌ام، بسیاری از نام‌های شهر یادآور خاطرات تلخ و شیرین است. به هر حال، سال‌هاست که در شوراهای نامگذاری معابر و خیابان‌ها، دیگر نشانه‌ای از متخصصان فرهنگ و ادبیات نیست. جای آنان، اشخاص حقیقی و حقوقی نابلد، با هزار خیال سیاسی یا عوام‌پسند، نام‌ها را بر می‌گزینند یا نام خیابان‌ها را تغییر می‌دهند. تغییر نام یک خیابان، فارغ از تبعات فرهنگی و اجتماعی‌اش، میلیون‌ها و گاه میلیاردها تومان از سرمایه‌ی این شهر را بر باد می‌دهد. انتخاب نام‌های سازمانی یا مدیرپسند، هرچند چندماهی به میز این مسئول وفا می‌کند و به چشم و ابروی آن شخص و گروه خوش می‌آید، در بلندمدت چیزی جز بی‌اعتنایی و کاهش سرمایه‌ی اجتماعی در پی نخواهد داشت. جز آن، فراموش کردن نام مفاخر و بزرگان فرهنگ و ادبیات شیراز عزیز در شوراهای تصمیم‌گیری و اصرار بر برخی خطاهای زبانی و دستوری و املایی در انتخاب نام‌ها، یکی دیگر از چالش‌های سیاست‌زدگی و کیاست‌زدایی در رفتارهای نا‌به‌سامان مدیران شهری است که همچنان ادامه دارد. پس به شیرازی بهتر فکر کنیم. https://eitaa.com/mmparvizan
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد؛ برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند. جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود و گورهای دسته‌جمعی: ردیف. کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. در جدال موشک‌ها و کودک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود. لب‌ها در تشنگی می‌سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. [حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است] بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ سازمان ملل را به‌گرمی تشویق می‌کند و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند؛ چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم * تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها؛ جانیان ویتنام و هیروشیما؛ در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت https://eitaa.com/mmparvizan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
"نقدی کوتاه بر اشعار کودکانه‌ی رضوی حمید هنرجو" https://eitaa.com/mmparvizan
"نقد شعر" ( 1359)، از شاعرانی است که در سال‌های اخیر به دلیل خوانده‌شدن برخی ترانه‌هایش، شهرت یافته و علاوه بر ترانه، در قالب‌های غزل و سپید نیز طبع‌آزمایی کرده است. در سال 96، مجموعه‌غزلی از او به نام و به کوشش نشر نیماژ منتشر شده که این اثر، با توجه به شهرت پیشین شاعر، مورد توجه مخاطبان سطح میانه قرار گرفته و به همین دلیل، در چند سطر کوتاه به معرفی برخی از ویژگی‌های این مجموعه، پرداخته شده است. در نگاه اول، غزل‌های او از منظرهایی چون: "تکثر واژه‌ها، زبانی با خطاهای دستوری کم در مقایسه با هم‌سلکانش، توجه به فردیت و تشتت مدرن در مضامین و تصاویر، گسستگی ذهنی و ساختاری، آمیختگی نوعی سوررئالیسم و ناتورالیسم در دو طرف تصاویر و شیء شدگی یا جانورپنداری انسان در بسیاری از اشعار و..."، فضایی نو را به مخاطب عرضه می کند.   آنچه در این نقد کوتاه به آن پرداخته می‌شود، اشاره به آشکار در اشعار او، شبیه اغلب شاعران نوگرا است که در ادامه به معرفی برخی از این کلیشه‌های اصلی پرداخته می‌شود. الف_ کلیشگی قالب: خلاف پندار برخی از مخاطبان که قالب اشعار حسین صفا را تازه می‌پندارند، باید گفت که اصرار او در سرودن اشعار دو لَختی و سه لختی، چیزی تازه در شعر فارسی نیست. او در اشعار سه لختی‌اش بسیار به قالب مسمط مثلث نزدیک شده که از دیرباز در شعر فارسی معمول بوده و سه لختی‌های او با الگوی مستزادهای سه تکه‌ای دوران قاجار نیز شباهتی واضح دارد. علاوه بر آن، قالب‌هایی این‌گونه یا شبیه به این را چه در شعر عصر مشروطه و چه در سروده‌های شاعران پیرو نیما می‌توان دید. ایراد اصلی در این گونه غزلسرایی، اصرار شاعر بر تکرار این کلیشه است که سبب شده، غزل‌هایش در چند شکلِ قابل پیش‌بینی، تکرار شود. ب_ کلیشه‌ی وزن: صفا عمدتا  از برش‌های وزنی کوتاه استفاده می‌کند که گویا برآمده از پس‌زمینه‌ی ترانه‌سرا بودن اوست. در ۲۹ شعر دفتر منجنیق، دوازده بار از رکن سازنده‌ی فاعلاتن مفاعلن‌ فع‌لن استفاده شده که  کاملا به یک کلیشه‌ی عروضی در اشعار او بدل شده است. کلیشه‌هایی چون: مفاعلن فعلاتن فع و مفعول فاعلات مفاعیلن نیز در این دفتر فراوانی مشخصی دارد و چنانکه بارز است، وزن‌های غزل‌های او کاملا تفننی و تکراری انتخاب شده است. ج_ کلیشه‌ی قافیه و ردیف: ردیف‌ها در اشعار او عمدتا فعلی و در خدمت روایت غالب بر اشعار است؛ اما قافیه‌های میانی اشعار او بر اساس چند کلیشه تکرار می‌شود. تکرار سه‌گانه به صورت مسمط، تکرار دو گانه به صورت پیاپی و یا یک درمیان، کلیشه‌هایی است که گویی از شعر نیمایی به سروده‌های او راه یافته است. د_ کلیشه‌ی روایت: در اغلب اشعار صفا نوعی کلیشه‌ی روایتی دیده می‌شود. روایت اساس شعر است و در خلال پی‌رنگ کلی شعر، پی‌رفت‌هایی جزیی نیز دیده می‌شود. راوی شعر عمدتا اول شخص است و در بسیاری از اشعار، شاعر در مرکز شعر ایستاده و با فردی در بیرون شعر سخن می گوید. ه_ کلیشه‌های زبانی: نو‌آوری‌های زبانی در اشعار صفا نسبتا فراوان است. این نوآوری‌ها یا به سنت شعر معاصر، در ساخت ترکیب‌های انتزاعی استعاری_ تشبیهی یا پارادوکسی شکل گرفته یا در دستور کلام دیده می‌شود. یکی از این ساخت‌شکنی‌های کلیشه شده، اصرار شاعر بر نوع متمایز استفاده از ضمایر منفصل به جای دیگر ضمایر است که بارها در اشعار نمود دارد. و_ کلیشه‌ی تصاویر: اشعار صفا متشکل از تصاویر و تشبیهات متعدد است؛ اما این تصاویر از مجموعه‌ای محدود انتخاب شده است. مثلا بسیاری از تصاویر شی یا حیوان‌شدن انسان را نشان می دهد. به همین دلیل بارها در اشعار او، سخن از موجوداتی چون: لاک پشت، جلبک، اسب آبی، عروس دریایی، گاو، و ... به میان می‌آید. او می‌کوشد لحظات زندگی خود را از طریق پرداختن به تصاویر روزمره و سازگار با جهان مخاطب در شعر نمود بخشد و در بسیاری از موارد نیز موفق بوده؛ اما گاه در اشعارش با تصاویر و تعابیری روبه‌روییم که به اساس شعر ضربه می‌زند: چه حکمتی است در این مردن / در عاشقانه‌ترین مردن/ و مغز را به فضا بردن/ و گریه را به خلا بردن؟ یا مرده بودی و من در آغوشت/ طفل بی‌مادری که چشمانش/ تا ابد مثل پوشکش تر بود هرچند که از نظر دستوری، فعل بود مناسب قید ابد نیست، ایرادهایی از این دست در اشعار صفا کمتر دیده می‌شود؛ اما تصاویر نازیبا یا بی‌منطق شعری، در آثار او به‌فراوانی دیده می‌شود. ز_ کلیشه‌ی طول: اشعار حسین صفا بندمحور است و این ویژگی از جنبه‌های تمایز آن است. طول این اشعار تقریبا در تمام موارد، شش تا ده بند است و این نکته، نشان‌دهنده‌ی نوعی دیگر از کلیشه‌شدگی در اشعار اوست. علاوه برآن، در شعر او فقر اندیشه‌ی جمعی، پوچ‌نمایی سطحی، غلبه‌ی لفظ و نوآوری بر اندیشه و تکرار الفاظ و مضامین، سبب می‌شود، مخاطب با خواندن چند شعر موفق و زیبا، رغبتی به خواندن دیگر اشعارش نداشته باشد. https://eitaa.com/mmparvizan
"به دخترانم که چراغ جان منند" بگو: "شادی"، بگو: "هستی"، بگو: "دنیا"، بگو: "دختر" بگو: زیباتر از زیباتر از زیبا، بگو: "دختر" اگر غمگین‌ترین، غمگین‌ترین، غمگین‌ترین... باباست بگو! تنها دوای غصّه‌ی بابا... بگو: "دختر" بخوان! از عشق و از آزادی و از نور و از خوبی بخوان! از شعر و در ابیات آن، تنها بگو: دختر! * اگر گفته‌است سعدی، صدغزل در حُسن و شیرینی تو شیرین کن به شوق زندگی لب را... بگو! دختر! اگر خوانده است حافظ از نگاه و چشمِ آهویی بچرخان در حیاط خانه سر... شیدا بگو دختر ببین خسرو... بخوان وامق... بدان مجنون... بگو: بابا ببین شیرین... بخوان عذرا... بدان لیلا... بگو: دختر مگو رود و زلالی... برتر از این‌ها... بگو: دریا مگو یاس و شقایق... گل‌تر از این‌ها... بگو دختر! * به جز جان تحفه‌ای قابل ندارم، ماهِ شیرینم! چه می‌خواهی ازین عاشق‌ترین بابا؟ بگو دختر! https://eitaa.com/mmparvizan