eitaa logo
مدافعان ظهور
395 دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.6هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
8⃣8⃣
📚 📖 شهریار با تعجب جواب داد : - جی پی اس؟‌ یعنی چی که میگی به آقای مقدم‌ جی پی اس وصل کردی؟! مگه کامپیوتره که‌ بهش چیزی وصل کرد ... ؟! صدف عابدینی نگاهی عاقل اندر سفیه به شهریار کرد و جواب داد : - به هر چیزی میشه ردیاب متصل کرد. شهریار تعجبش بیشتر شد و گفت : - توی کی گوشی آقای مقدم دستت بوده که بهش GPS وصل کنی؟! صدف خانم از جاش پاشد و گفت : - به جای این حرف ها بهتره زودتر حرکت کنیم ... تا همین الانشم‌ خیلی دیر کردیم‌! ممکنه‌ مرغ از قفس بپره! رو به‌صدف خانم پرسیدم : - شما چطوری برخورد میکنید که انگار خیلی چیزا رو میدونید و ما بی خبریم میشه بیشتر توضیح بدین؟! صدف خانم‌ در حال باز کردن در ماشینش گفت : - لطفاً یکی تون پشت ماشین بشینه چون من باید راهنمایی کنم! و قطعاً مخاطبش شهریار بود که جدیداً ماشین صدف خانم‌‌رو جزو اموال شخصی خودش میدونست و مداوم پشت رول بود! شهریار در حال پرسیدن دوباره , پشت فرمون‌ نشست و گفت : - میشه بگید این ردیاب رو کجا گذاشتین؟ بابا بخدا من تو کتم نمیره! شما تمام مدت با خود ما بودی؟ اولاَ ردیاب از کجا آوردین؟ دوماً چطور وصلش کردین ... ؟ من و خانم مقدم که در حال نشستن به صندلی پشت بودیم کماکان متعجب از اتفاقات پیش اومده بودیم ، با خودم فکر میکردم که شاید صدف خانم خیلی وقته که این ماجرا رو برای دوست پدرش گفته که همچین امکاناتی بهش داده ... صدف خانم جواب داد : - به سمت خروجی شهر برید ، اولاً انواع ردیاب ها داریم‌ که نوعی که برای آقای مقدم استفاده شده از جدیدترین تکنولوژی های روزه که بهش GPS تماسی میگن! شهریار با پوزخند متعجب پرسید : - یعنی فقط وقتی باهاش تماس بگیریم ردیابی میشه؟ این که هزار ساله نیروهای پلیس خودمون دارن! کجای این تکنولوژی جدیده آخه؟! اینبار صدف عابدینی نیشخندی زد و جواب داد : - ردیاب تماسی یه تکنولوژی خیلی ریز در حد نانو هست که با اولین تماس با پوست فرد بلافاصله وارد بدنش میشه و جذب میشه! و تا زمانی که موجود زنده حیات داره قابل شناسایی و ردیابی هست! شهریار در حالی که از شدت تعجب چشم هاش گرد شده بود ترمز کرد و گفت : - صدف خانم‌ داری سر به سرمون میزاری یا جدی میگی؟! بابا مگه فیلم هالیوووده؟! اصلاً به فرض که همچین تکنولوژی هوشمندی وجود داشته باشه، چطور به ایران رسیده ...؟! چطور دست شما بوده؟ اصلاً شما کی به آقای مقدم وصل کردی؟! صدف خانم جواب داد : - اگه قول بدی هر چی میگم گوش کنید و فقط رانندگی کنید جواب همه شو بهتون میدم ... شهریار مطیعانه به راه افتاد ... صدف عابدینی ادامه داد : - اولاً چنین تکنولوژی خیلی ساله توی دنیا وجود داره اما کاربرد نظامی و امنیتی داره و در اختیار هر کشوری نیست ... اما باید بدونید ایران هیچوقت تکنولوژی های برترش رو برای هیچ سازمان و نهادی رونمایی نمیکنه! اما تا حالا شده از خودتون بپرسید چطور توی یمن و لبنان و سوریه و ... این همه اطلاعات جا به جا میشد و احدی هم بویی نمیبرد؟! چطور کشورهایی که توی تکنولوژی انقدر ضعیف هستن میتونستن انقدر توی جبهه مقاومت سریع و عالی عمل کنن؟ من که مطیعانه در حال گوش کردن بودم جواب دادم : - خب همه میدونیم که ایران خیلی بهشون کمک میکنه ...! صدف خانم ادامه داد : - ایران در واقع با تکنولوژی و سلاحی که در اختیار اونا قرار میده ،داره جنگی رو که اسرائیل و آمریکا در تلاشن توی ایران راه بندازن و نابودش کنن رو خارج از مرز خودمون هدایت میکنه ... چند تا تکنولوژی منسوخ شده که چیزی نیست! شهریار با نیشخند گفت : - برای شما چیزی نیست ...! من که تا حالا به مغزمم خطور نمیکرد ایران همچین تکنولوژی هایی داشته باشه!! صدف عابدینی با لبخند گفت : - متاسفانه تو ایران انقدر نفوذی و منافق هست که همیشه بخش زیادی از اطلاعات فوق محرمانه هستن... اما میخوام بدونید که آمریکا و اروپا بصورت ویژه این تکنولوژی رو در سطح گسترده منتشر کردن و خیلی ها در حال ردیابی هستن و حتی خودشون از این ماجرا خبر ندارن ... ! خانم مقدم که از ما هم متعجب تر بود گفت : - منظورت چیه؟ یعنی چه افرادی بهشون GPS تماسی وصله؟ صدف خانم رو به شهریار آدرس رو داد و در ادامه گفت : - مثلاً خیلی از واکسن های آمریکایی و انگلیسی که لطف کردن و به ایران مجانی هدیه دادن حاوی همین ریزتراشه های نانو بودن ...! تا جایی که مشخص شد متاسفانه خیلی از افراد رده بالای مملکت که هیچوقت نتونستن غرب رو بشناسن و برای واکسن های اون ور آبی سر و دست شکستن و کم کم مشخص شد که با همون ها ردیابی میشدن! شهریار با عصبانیت گفت : - ای که خدا لعنت شون کنه! برای چی از واکسن های بومی خودمون نزدن؟! با افسوس جواب دادم : - خود تحقیری همیشگی ایرانی ها تمومی نداره ...! 👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_هشتاد_و_هشتم ✍ #م_علیپور شهریار با تعجب جواب داد : - جی پی اس؟‌ یعنی چی که
صدف خانم ادامه داد : - تا جایی که اطلاعات ایران متوجه شد که بعضی از این مسئولین معلوم الحال ، چه عامدانه و چه جاهلانه اطلاعات پوکه های این واکسن ها رو در اختیار اون ورآبی ها گذاشتن تا راحت تر ردیابی بشن ...! حتی برخی شون با تماس گرفتن با افراد مهم مملکت مختصات شون رو به دست تروریست ها دادن و ... متاسفانه شاهد ترور خیلی از افراد مهم بودیم! با ناراحتی گفتم : - یعنی ایران تموم اینا رو میدونست؟! یعنی اجازه داد خیلی راحت ردیابی و ترور بشن؟! صدف خانم ادامه داد : - سطح اختیارات و مسئولیت هر مسئولی بهش اجازه میده تا حدی توی هر سیستمی نفوذ کنه! حالا متوجه شدین که هر رای ما به یه آدم نادرست میتونه چه فاجعه هایی رو به بار بیاره؟! خیلی از افرادی که قراره مسئولیتی بگیرن اصلاً برای دزدی و فساد وارد نمیشن ... بلکه به اون سطح دسترسی نیاز دارن که بتونن خیلی از اطلاعات امنیتی رو لو بدن همین! شهریار با تاسف گفت : - حالا مردم عادی که گول خوردن و واکسن های اجنبی رو زدن چی؟! یعنی همه شون ردیاب دارن؟! صدف خانم سری تکون داد و گفت : - چنین تراشه هایی با این سطح تکنولوژی هیچوقت توی تمام واکسن ها به کار نرفته ... اما قطع به یقین یه تعدادی مشخصی دارای این سیستم بوده که خیلی هدفدار به افراد مهمی زده شده ... با ناراحتی گفتم : - چقدر رهبر نگران و ناراحت این واکسن های خارجی بودن ... ! صدف خانم در آدرس جدید دادن به شهریار گفت : - خداروشکر سیستم اطلاعات ایران اونقدر قوی هست که خیلی چیز ها رو در خفا پیگیری و رصد میکنه! اما وقتش شده مردم خودمون هم یه کم چشم‌ شون رو باز کنن تا بفهمن دنیا چه خبره! تا وقتی خودمون گول میخوریم حتی اگه کار منفی انجام‌ندیم ، نقش سیاهی لشکر دشمن رو داریم بازی میکنیم! شهریار رو به صدف خانم گفت : - من هنوز جواب سوالم رو نگرفتم ! شما چطور اون ردیاب رو به آقای مقدم وصل کردی؟ صدف خانم با لبخند گفت : - همون روز جشن ... وقتی مثلاً سهواً تعادلم بهم خورد و گل رو بغل آقای مقدم انداختم ؛ ردیاب رو با انگشتم به مچ‌ دستشون تماس دادم که خداروشکر جذب شد! شهریار این بار کنار جاده ترمز کرد و گفت : - تو واقعاً صدف عابدینی ، دانشجوی کارگردانی رودهن هستی؟! صدف خانم خندید و جواب داد : - بله هستم! شهریار با تعجب گفت : - پس این همه اطلاعات؟ این کار فوق سرّی ...؟! صدف خانم به ماشین هایی که در آرامش جاده رو طی میکردن چشم دوخت و گفت : - تموم‌اینا دلیل نمیشه که یکی از سرباز های وطنم هم نباشم ...! ادامه دارد ...
حاج مهدی ✅۱۴۰۳/۲/۱۴ بسم الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام دارم خدمت شما عزیزان هر چه داریم به جلوتر میریم معادلات دنیا داره بهم میریزه حاج قاسم عزیز چه زیبا فرمود : هر کس که به این انقلاب لگد زد ،آواره شد اینها با رسانه مردم رو تحریک کردن تا بریزن کف خیابون از طرفی هم شروع کردن به آتیش زدن پرچم ایران و بالا بردن پرچم جدایی طلبان و خیال کردن اینطوری این پرچم از دست علمدار این انقلاب میفته در حالی که به یکباره به خودشون اومدن و دیدن که تو قلب لس آنجلس پرچم سه رنگ و زیبای کشورمون رو دست مردم خودشون بالا رفته اینها خواستن پرچم ما رو تکه تکه کنند ولی الان پرچم ما تو دل لس آنجلس بالاست اینه تهاجم فرهنگی اینه صدور انقلاب اینه واقعیت قدرت دنیا یادتونه گفتم دنیا به زودی به یک ابرقدرت دینی سلام میکنه؟؟؟!!! الان دارید قدرتمون رو میبینید یا نه؟ قدرت یعنی اینکه عکس حضرت آقا رو تو قلب تلاویو تو دستشون میگیرند و فریاد میزند ما رو از دست نتانیاهو نجات بده اونهایی که خرده میگرفتند که چرا ما با دشمن به صورت مستقیم سرشاخ نمیشیم و اون رو به ترس ما در برابر دشمن تحلیل میکردن کجا هستند که ببینند استراتژی محور مقاومت به پرچمداری انقلاب اسلامی تا قلب سرزمینهای دشمن نفوذ کرده یادتونه گفتم استراتژی محور مقاومت مهمتر از جان افراده!!!؟؟؟ توازن قدرت در دنیا بهم خورده و الان محور مقاومت به عنوان یکی از ابرقدرتهای دنیا داره عمل میکنه انصارالله امروز اعلام کرد که مرحله چهارم عملیات در دریای سرخ رو آغاز میکنه و دیگه به هیچ کشتی که به سمت سرزمینهای اشغالی بره رحم نخواهد کرد باید از تاریخ عبرت بگیریم مبادا مثل جنگ احد به یکباره شوق و ذوق پیروزی بهمون رو بگیره و تنگه احد امروز که رسانه است رو فراموش کنیم رسانه ، تنگه احد این انقلابه مبادا سرمست این پیروزی ها بشیم حضرت آقا به عنوان جایگاه ولایت و لیدر محور مقاومت تاکید دارن به قدرت گیری در رسانه و فضای مجازی فتح سنگر رسانه آخرین جنگ ما با دشمن خواهد بود دنیا به مرحله بدون بازگشت رسیده و دیگه به حالت قبلش برنمیگرده کی فکرش رو میکرد یک روزی اروپا و آمریکا برای حمایت از غزه به پا خیزند آمریکا به پا خواسته ولی حاکمان شکم گنده حاشیه خلیج فارس بی غیرتانه نشسته و تماشا میکنند و کاری نمیکنند بعد از حاج قاسم انگار دنیا داره تند تند به سمت مراحل بدون بازگشت میره بعد از حاج قاسم دیگه وضع دنیا به حال قبل برنگشت بعد از طوفان الاقصی هم دقیقا دنیا به حالت قبل باز نخواهد گشت بعد از مظلومیت مردم غزه دنیا به حالت قبل برنخواهد گشت خروش مردم دنیا رو نظاره کنید فروپاشی نظام سلطه رو نظاره کنید فروپاشی دلار رو به چشم خواهید دید صدای مرگ بر اسرائیل از قلب لس آنجلس و نیویورک و کالیفرنیا و دانشگاه کلمبیا و قلب اروپا داره به گوش میرسه به نظم مدیریتی جدید دنیا سلام کنید دنیا به زودی در برابر محور مقاومت سر خم خواهد کرد دنیا وارد معادلات پیچیده انرژی و غذا خواهد شد سیل تمام دنیا رو فرا میگیره منتظر زلزله های بسیار مهیب باشید این سیلهایی که الان میبینید در برابر سیلهای آینده عین جوی آب میمونه زمین زنده خواهد شد دوباره کمربندها رو محکم ببندید به آخرالزمان خوش آمدید والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
. 🌛عروس ماه 🌜 فصل دوم: ☀️طلوع خورشید☀️ قسمت هشتم ماه پرتوی زیبای خود را بر خانه امام تابانده بود. در آسمان جشنی برپا شد و ستارگان آسمان را چراغانی کردند. مرغان بهشتی به پرواز درآمدند و ملائکه نغمه عاشقی خواندند. چهره نرجس همچون ماه می‌درخشید و هاله ای از نور او را دربرگرفت. رایحه دل انگیزی در مشام حکیمه پیچید، نسیم بهشتی وزیدن گرفت و عطر گل نرگس خانه را پر کرد. سرانجام همه چشم انتظاری‌ها به سر رسید و خورشید طلوع کرد. امید زندگی و مایه حیات بشر پا به عرصه هستی نهاد. مهدی به دنیا آمد. همان که نام دلنشینش جان را معطر می‌کند و یاد دل انگیزش روح را طراوت می‌بخشد. آن روز خورشید از خانه امام حسن عسکری تابیدن گرفت، تا دنیا ایمان بیاورد که شب، توان ایستادگی در برابر روز را نخواهد داشت. خداوند می‌خواست ابر عنایت بر کویر وجود بشریت ببارد و بهار، غنچه عشق و امید در قلب‌ها بکارد؛ آنگاه مهدی علیه‌السلام را آفرید تا تمام اعصار به هوای آمدنش امیدوار باشند. حکیمه جلو رفت تا مهدی را به آغوش بگیرد، دید که هیچ نشانی از تولد بر او نمودار نیست و مانند مرواریدی در صدف می‌درخشد. به به! چه چهره زیبا و دلنشینی! محو تماشای چهره آسمانیش شده بود. به بازوی راست مهدی نگاه کرد که با خطی از نور نوشته بود:«جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا»(سوره اسرا آیه ۸۱) حق آمد و باطل نابود شد. به راستی که باطل، نابود شدنی است‌. ادامه دارد.. ✍نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری 📝 ویـراسـتـــار : دکتـر زهــــرا خـلخـالـی @modafeanzuhur
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ای از نکات مطرح شده در افاضات استاد صمدی آملی جلسه چهارم ماه مبارک رمضان (شب پنجم) ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ 🔶 حضرت آقا روحی فداه در حقیقت تمام صحف نوریه ی وجود مقدسشان سیر در قرآن کریم و معراج و تطوّر صعودی برزخی در احادیث اهل بیت و قرآن است. و تمام وجودشان را قرآن و اهل بیت پر کرده بود. توفیق الهی شان بر این بود که در این دو ارث حضرت خاتم انبیاء مستغرق بودند. 🔶 در رساله‌ ی لقاء الله حدود شش وجه معنا برای این لفظ مهم تاریخی (وحدت وجود) مطرح فرمودند که معنای اول آن را مورد تایید قرار ندادند؛ سپس در ادامه بحث معانی وحدت وجود چهار تا معنای دیگر هم مطرح فرمودند که این معانی را پذیرفتند منتها بینشان مراتب قائل شدند که بالاترین این مراتب کدام است و متوسطات و نازلترین این مراتب چگونه است. 🔶 برای وحدت وجود در یک سطر مطرح فرمودند که هر کس واقعا به این حقیقت رسیده باشد زبان بسته میشود و دهان بسته میشود و هیچ به سخن در نمی آید در واقع هیچگاه یافته ملکوتی این حقیقت ها تفوّه به آن نمی کنند که تفوّه از ماده فاه فِ و الف و که حالا فَوَهَ یا فَیَهَ که یا باشد یا واو باشد قلب به الف شده باشد که دهان را فوه (فاه) میگویند فیه هم میگویند یعنی با فا و یا و هِ ی هوّز. تفوّه یعنی به دهان و زبان و لفظ در نیاید که اگر کسی به این حقیقت رسیده ساکت میشود دهان باز نمیکند اگر دهان باز بکند فقد کَفر. حالا باید آن کفر که کافر می‌شوند را معنا کرد. وقتی وارد این وادی شدید تمام کلمات اینجا برای خودشان معنا دارن باید به دنبال لطایفشان باشید به دنبال فهم اسرارشان باشید. 🔶 آنی که آن طرف را میبیند حقایق موجودات را میبیند می‌آید در مرتبه ی ظاهر، دوست دارد که ما را هم با خودش ببرد از باب اینکه دوست دارند ما را. انبیاء آمدند گفتند آقا ما پیغام خدا را داریم برای شما می رسانیم.. 🔶 جناب شیخ اکبر محی الدین فرمود جناب حضرت آدم با بیش از هفتصد لغت تکلم میکرد حالا ایشان عدد هفتصد را آورده ایشان پدرجدّ علم اعداد است پدرجد علم اوفاق است تمام کسانی که بعد از اسلام در این علوم عجیب و غریب هر چه دارند از روی سفره ی جناب شیخ اکبر محیی الدین دارند و شیخ اکبر هر آنچه که دارد از خرده ریزه های سفره ی امام امیرالمؤمنین دارد. 🔶 آقا جان چقدر دلشان می‌خواهد که هر جور شده دست ما را بگیرند و ببرند. از بس که از آن طرف خبر دارند از بس که جانشان پاک بوده نطفه شان پاک بوده کن مادر پاک پدر پاک غذای حلال شیر پاک پستان پاک دامن پاک از بس که پاک بودند آنقدر گرفتند آقا، بعد همینجور دوست دارند برای ما هرچه دارند بگویند بعد می بینند که مثلا ما قابلیتش را نداریم یا کم، او میخواهد به ما دریا دریا القاء کند ما مثلا به اندازه ی یک بچه ی شیرخوار هم اگر بشویم که قطره قطره بخوریم اینها دوست دارند از بس که آقاجان من و شما را دوست دارند. 🔶 قابلیتهای من و شما رو می داند آن خدایی که من و شما را آفرید می داند چه کسی آفریده الان هفت میلیارد هشت میلیارد انسان در کل زمین که هر کدامشان می توانند میلیون ها عوالم بشوند و بدن ها داشته باشند حرف یک بدن و دو بدن و اینها نیست در دروس معرفت نفس عنایت فرمودید انسان را به تعبیر آقاجان بدن هایی است این بدن ها در طول همند. 🔶 به خواب میروی صورتها می بینی اشکال می بینی دریاها می بینی جنگل ها می بینی درختها می بینی بوها استشمام می کنی غذاها میل می فرمایی طعم ها را به ذوق در می‌آوری و مبصرات داری مسموعات داری اینها همه ابدان شما هستند. زمین می بینی آفتاب می بینی ستارها می بینی ماه می بینی جنگل می بینی درختان می بینی آنقدر چیزها می بینی و می شنوی و می بویی و می چشی و لمس می کنی به محض این که از خواب بیدار شدی طور وجودیت از آن طور به این طور در آمده آن‌وقت می بینی که آنچه در اینجا ملاحظه می فرمایی از زمین و آفتاب و ستارها و کهکشانها و دریاها و حیوانات و جنگل ها و کوه ها و مردم و اینها به منزله همانی است که روایات فرمودند ریگی را بگیری در یک بیابان بیکران ریگزار بیندازی. 🔶 اینجا که ما هستیم آفتاب را که می بینیم ماشاءلله خیلی بزرگ نشان میدهد. همه جا را هم روشن کرده. وقتی که موشک وار می‌روید (خلوت میخواهد، عزلت میخواهد) می‌بینید آفتاب کم کم شده به اندازه ی فلان‌ ستاره. دورترین ستاره ای که جدای از ستارگان دیگر ما با چشم نورش را می بینیم شعرای یمانی است. ما فقط کهکشان راه شیری را می‌بینیم که نزدیکترین کهکشان به ماست و به یک تعبیری خودمان و منظومه شمسی و منظومه ولکا و ده ها و صدها منظومه های دیگر همه توی گوشه ای از این کهکشان مستکن هستیم. وقتی کم کم فاصله‌ میگیریم می‌بينيم آفتاب شده به اندازه یک شعرای یمانی نور آفتاب مفقود شده. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ای از نکات مطرح شده در افاضات استاد صمدی آملی جلسه چهارم ماه مبارک رمض
🔶 مرکز زمین را نقطه هسته مرکزی زمین را به اصطلاح مبدا خروج شعاع قرار بدهیم و از آن خطوط شعاعیه استخراج کنیم بیاوریم در محیط زمین. الان ما در این جمعی که در محضر عزیزان هستیم هر کداممان میشویم منتهای یه خط شعاعی از مرکز زمین به محیط به اندازه قدّمان. همه این خطوط شعاعیه را دور در دور همینطور امتداد بدهید... تمام اشیاء نقاط محیط کره زمین چه نقاط آبی و چه نقاط خشکی اینها همه به منزله ی طرف خط شعاعی باشد که از مرکز زمین به این نقطه محیط زمین آمده و از اینجا میخواهد امتداد پیدا بکند برود تا کجا؟! تمام نمی‌شود.. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
#بخش_دوم 🔶 مرکز زمین را نقطه هسته مرکزی زمین را به اصطلاح مبدا خروج شعاع قرار بدهیم و از آن خطوط شعا
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ای از نکات مطرح شده در افاضات استاد صمدی آملی جلسه چهارم ماه مبارک رمضان (شب پنجم) ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ 🔶 این دیدن عجیب است.. این جنابعالی بصیر هستید سمیع هستید سمع اینقدر قدرت شنوایی ندارد الان در کرات آسمانی اینقدر صداهای مهیب و سهمگین کذایی وجود دارد که به گوش ما در زمین نمیرسد کمی رعد و برق و اینها بالای سر ما از تصادم ابرها به میان می‌آید شدت صدایی به گوش ما میرسد وحشتناک است وگرنه اگر آن همه شهاب سنگها آن همه کراتی که بعضی ها بهم میخورند و صداهای آنها که ایجاد میشود اگر بخواهد به گوش ما برسد به طور کلی زندگی ما مختل می‌شود. شنوایی اینقدر شعاع ندارد. کسی صدایی بزند پنجاه متر صد متر دویست متر پانصد متر هزار متر. حالا یک بلندگو شیپور دست بگیریم فوقش صدای ما بشود پنج کیلومتر ده کیلومتر چیزی نیست. چشم که باز می فرمایید، می بینید، اگر مماس با زمین کنید به اندازه فوق افق حسی مشهود شما میشود. هر مقدار که بالا بیاییم مثلا به اندازه قد ما، به اندازه شعاع افق تُرسی به وفق قامت شخص مشهود ما واقع می‌شود. یک فوق افق حسی نصیب ما میشود. در درس های هیئت مراجعه بفرمایید دقت بفرمایید.. 🔶 اینقدر الان می شنوی دعوای لفظی که آقا عربها آمدند الفاظ را آوردند ریختند در فارسی ما! فارسی ما را از بین بردند.. از این فرمایشات.. آقا جان تو چرا اینقدر معطل الفاظی! کی میخواهی به دنبال معانی بروی کی میخواهی معانی عالم ماده الفاظ را احصاء کنی تا چه برسد به معانی مثالی الفاظ به معانی عقلی الفاظ.. 🔶 آنها که خبر از آنطرف‌ دارند حقایق را می‌بینند وقتی می‌آید اینجا میخواهد حقایق را به من بیچاره منتقل بکند من که اینقدر توانایی ندارم که ارتباط وجودی با نفس ناطقه او برقرار کنم ببینم نفس او در مرتبه صعود برزخی چه چشیده چه دیده چه شنیده چه لمس کرده چه استشمام کرده باید من اینقدر قوی باشم هر آنچه را که تو دیدی و شنیدی بروم در کمون ذات تو نفس من أنای من با أنای تو منِ من با من تو اتحاد وجودی برقرار کند و تو هر آنچه را که می خواهی به من بگویی بدون اینکه نیازی به لفظ باشد به عبارت به کلمه حالا یا فارسی یا عربی یا پشتو یا هندی یا انگلیسی یا فرانسوی لفظ نمی‌خواهد.. 🔶 از بس که آقا از این جهال ضربه خوردند بسیاری از این مطالب را مجبور شدند به کد و به رمز و به اشاره و به اعداد کسری و امثال اینها بگویند. 🔶 نظام هستی، خلقت، بی حکمت نیست. یس و القرآن الحکیم انک لمن المرسلین حرف از حکمت است حکمت علم به احوال اعیان موجودات علی ما هی علیها است. منتها حکمت هر کسی به قدر طاقت است. طاقت البشریه. به مقدار توانمندی هر شخصی است. هر کسی در فهم حقایق عالم و معرفت به اشیاء نظام وجود علی ما هی علیها به مقداری که می‌فهمد حکمت اوست. و این حکمت ضاله المؤمن است. الحکمه ضاله المؤمن. حکمت گم شده مؤمن است. مؤمن دنبالش می گردد. مؤمن یعنی هر کسی که در رتبه ی ایمان ایقانی قرار گرفته است. اینجا ایمان یعنی ایقان. 🔶 فصل چهارم انسان در عرف عرفان آقا جان را مشاهده می فرمایید که آنجا میگوید در این فصل یک سری اصول ایقانی و ایمانی.. که در اول سوره ی مبارکه بقره هم حرف از یومنون دارد هم حرف از یوقنون دارد.. ایمان ایقانی، ایقان ایمانی، وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ اینجا دیگر لحن یومنون شده یوقنون این یوقنون فقط و فقط مال آخرت نیست. 🔶 علمای ما همه سر سپردند به آستان قدس انسان کامل معلَّم به تمام اسمای حسنای الهی. 🔶 در یک روز در بیتُ المَقدِس یا مُقدّس که معروف است هفتاد و دو پیغمبر خدا را سر بریدند. اما خدا و انبیاء او دست از دلسوزی برنداشتند خلق من است ساخته ی من است دوست داشتم و ساختم.. کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف و به تعبیر آقاجان سید الشهدا در دعای عرفه الهی تَعَرّفتَ لی فی کل شیء بارالها هم نه آن بارالها مال اللهم است؛ الهی یعنی خدای من اله من اله من تَعَرّفتَ لی فی کل شیء تو خودت را به من در تمام اشیاء معرفی کردی حتی لا اجهلک فی شیء که من در هیچ چیز نسبت به تو جاهل نباشم به هرچه نگاه می کنم تو ببینم.. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پا برهنه بدون عمامه، روح اسلام را کجا بردید؟ سالخورده ترین امامم را بی عبا و عصا ، کجا بردید؟ قصه تکرار می شود یعنی: باز هم در عاشق نیست.. کوچه در کوچه شهر را گشتم هیچکس با امام ، نیست... (ع)🥀 🏴 @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
📜 زیارتنامه 🏴 امام صادق علیه السلام السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الإِمَامُ الصَّادِقُ . السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الوَصِیُّ النَّاطِقُ . السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الفَاتِقُ الرَّاتِقُ . السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا السَّنَامُ الأَعْظَمُ . السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الصِّرَاطُ الأَقْوَمُ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مِفْتَاحَ الخَیْرَاتِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مَعْدِنَ البَرَكَاتِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا صَاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا صَاحِبَ البَرَاهِینِ الوَاضِحَاتِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا نَاصِرَ دِینِ اللَّهِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا نَاشِرَ حُكْمِ اللَّهِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا فَاصِلَ الخِطَابَاتِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَاشِفَ الكُرُبَاتِ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ . السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ . أَشْهَدُ یَا مَوْلایَ أَنَّكَ عَلَمُ الهُدَى ، وَ العُرْوَةُ الوُثْقَى ، وَ شَمْسُ الضُّحَى ، وَ بَحْرُ النَّدَى ، وَ كَهْفُ الوَرَى ، وَ المَثَلُ الأَعْلَى ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ . وَ السَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلَى العَبَّاسِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه 📜 صلوات خاصه 🏴 امام صادق علیه السلام اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَيْكَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِينِ‏ . اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلاَمِكَ وَ وَحْيِكَ وَ خَازِنَ عِلْمِكَ وَ لِسَانَ تَوْحِيدِكَ وَ وَلِيَّ أَمْرِكَ وَ مُسْتَحْفَظَ(مُسْتَحْفِظَ) دِينِكَ‏ ، فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ آجرک الله یامولای یاصاحب العصر و الزمان فی مصیبة جَدک المظلوم و ساعدالله قلبک الشریف فی هذه المصیبة ، و لعن الله اعدائکم و جعلنا الله من موالیکم و معکم فی الدنیا و الآخره و عجل الله تعالی فی فرجکم الشریف ▪️ عَظَمَ الله اُجورنا وَ اُجورکُم @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
إلهی، چگونه شکر این نعمت گذرام که اجازه ام داده ای تا نام نیکوی تو را به زبان آورم و در پیشگاهت با تو گفتگو کنم و نامه ات را بگشایم و بخوانم، وگرنه «أین التُّراب و ربُّ الأرباب.» فراز۳۵۱ @modafeanzuhur
:🌷✨ ✍️ تاثیر حالات انسان در تمثّلات نفسانی: 🔸 بعنوان مثال کسی که تب شدیدی دارد مثلا در خواب می بیند که در آتش جهنم می سوزد ، این خودت بودی ، تب داشتی و حرارت. همین که خوابیدی اینها را تمثل داده اند . چه بسا نفس ، حالات روز را تمثل بدهد ، و وقتی دقت کنی می بینی یک مختصر چیزکی دیده ولی بقیه آنها همه آشغال و آشفتگی های خاطر و وسوسه های روز است و او خیال می کند همه اینها از عرش الهی بر او نازل گشته است و به دنبال تعبیر آن خواب هم هست! 🔸 به هر حال ،همین که آن قوا را (غضب و شهوت را ) تحت سلطه خود درآورد ، آن وقت قلب انسان ، خالص می شود و انوار ملکوتی برای او می درخشد ، بعد ظاهر و زلال می شود. خواب‌هایش خوش و بیداری هایش خوب می شود و مُحَدَّث می گردد . 📗 ص ۶۸ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
▪️ در سوره‌ی تکاثر آمده است: "ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعيم" در آنجا از نعمت‌هایی که به شما داده‌ایم، سؤال می‌کنیم. ▪️ امام صادق(ع) ذیل این آیه فرمودند؛ منظور از این آیه، این نیست که در روز قیامت، از غذاهایی که به ما داده‌اند سؤال می‌کنند که چرا این غذاها را خورده‌اید؟ زیرا دور از شأن خداست که انسان را محتاج به غذا بیافریند، سپس در انتها او را به خاطر نعمتی که مصرف کرده، بازخواست کند. ▪️ در ادامه امام‌ صادق(ع) فرمودند؛ آن نعمتی که در روز قیامت از شما سؤال می‌کنند، ما اهل‌بیت هستیم. در آنجا به شما می‌گویند ما اهل‌بیت را برای شما فرستادیم و سپس می‌پرسند شما با آنها چه کردید؟ 📚 شرح مراتب طهارت/ مجلس سوم/ استاد صمدی آملی حفظه الله/ ص ۴۴ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
▪️فرازهایی از نامه ی حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام به شیعیان: 🔹 بسیار دعا کنید؛ زیرا خداوند بندگان دعا گویِ خود را دوست دارد، و به بندگان مؤمن خود وعده اجابت داده است‌. و خداوند در روز قیامت دعای مؤمنان را از کردارشان تلّقی نماید، و در بهشت بر پاداش آنها بيفزايد. 🔹 در هر ساعت از شبانه روز، چندان که در توان دارید به ذکر خدا بسیار بپردازید؛ زیرا خداوند امر کرده بسیار ذکر او نمایید و خداوند به یاد مومنانی باشد که بسیار ذکر او نمایند. هيچ کدام از بندگان مؤمنش او را یاد نکند جز این که خدا هم او را به خیر و خوبی یاد کند. 🔹 مبادا بر یکدیگر حسد ورزید، که به طور قطع ریشه کُفر، حسد است. 🔹 مبادا کسی را بر ضرر مسلمانِ ستمدیده ای، یاری کنید؛ که آن ستمدیده به درگاه الهی بر زیان شما، دست به دعا بردارد و نفرین او درباره شما پذیرفته آید؛ همان طور که پدر ما، پیامبر خدا(ص) می فرماید: "به طور قطع، نفرینِ مسلمان ستمدیده به اجابت رسد". 📘 تُحف العقول/ ص۵۶۵ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
. 🌛عروس ماه 🌜 فصل دوم: ☀️طلوع خورشید☀️ قسمت نهم حکیمه مهدی علیه‌السلام را در آغوش گرفت. نوزاد به چهره عمه لبخند زد. عمه احساس می‌کرد تمام خوشبختی دنیا را به آغوش کشیده است چرا که اولین کسی بود که چهره دلربای مهدی را می‌دید. خوش بو ترین گل هستی در آغوش حکیمه بود. عمه یک دل سیر او را بویید و بوسید. این کودک با خود نشانه های پیامبران را دارد؛ از موسی علیه‌السلام هراس از فرعون بخاطر تولدش، از عیسی علیه‌السلام سخن گفتن در گهواره، از نوح علیه‌السلام عمر طولانی، از ابراهیم علیه‌السلام بت شکنی، از یوسف علیه‌السلام زیبایی، و از محمد صلی الله علیه و اله نام و رسالتش را. حکیمه صدای مهربان برادر را شنید: «عمه جان پسرم را بیاور تا او را ببینم» حکیمه مهدی علیه‌السلام را به نزد پدر برد. امام حسن عسکری علیه‌السلام با دنیایی از عشق و محبت فرزند پاکش را در آغوش گرفت. تمام هستی سالها در انتظار این لحظه بود. پدر گل نرگسش را می‌بویید و می‌بوسید. مدام نوازشش می‌کرد و با او سخن می‌گفت. فقط خدا می‌دانست پدر اکنون چه شور و نشاطی دارد. حال دل امام وصف شدنی نبود. دستان کوچک مهدی علیه‌السلام در دستان پر مهر پدر بود و بر آن بوسه می‌زد. امام خوب می‌دانست این دست، دست خداست، نماد پایان ظلم است، نماد آزادی و آزادگی بشر است، این همان دستی است که همه زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد در حالی که از ظلم و ستم پر شده است. ادامه دارد... ✍نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری 📝 ویـراسـتـــار : دکتـر زهــــرا خـلخـالـی @modafeanzuhur
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پویا بیاتی : معتقدم فتنه بیشتر از اون که از آحاد جامعه تلفات بگیره داره از خواص ، تلفات میگیره خواص بی بصیرت و صد البته بزدلی که صحبت های صریح امام جامعه رو هم تفسیر به رای میکنن که مبادا از چشم جماعت وقیحی که بیشرمانه به خون پاک شهدا میخندند ، بیفتند ... اف بر شما 🏷 🏷 @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
8⃣9⃣
📚 📖 *هُدی زنگ آیفون رو به صدا درآوردم و نفس عمیقی کشیدم ... کسی از پشت آیفون صدا زد : - ما چیزی سفارش ندادیم! صدام رو صاف کردم و جواب دادم‌ : - کسی سفارش براتون نیاورده ... من با بابام کار دارم! بهش بگید دخترش دم در منتظرشه! صدای آیفون خفه شد و چند دقیقه بعد انگار کسی اون ور ایستاده بود و بهم نگاه میکرد! سنگینی نگاهش رو حتی از پشت تارهای صوتی و 0 ,1 های الکترونیکی که یک عمر باهاشون سر و کله زده بودم ؛ حس میکردم ... بالاخره قفل سکوت رو شکست و گفت : - تو اینجا‌ چه غلطی میکنی؟! صدای پدری که از بچگی توی‌گوشم‌بود رو کاملاً شناختم‌‌و گفتم‌ : - حتماً کار مهمی دارم که پشت هر سوراخ موشی که خودتون رو قایم کردین پیداتون کردم و خونه به خونه دنبالتون اومدم! صدای باز شدن در اومد. دستم لرزید ولی در رو باز کردم و وارد خونه شدم. یه خونه‌ شیک و امروزی تو دل محله ی بالا شهر مشهد ...! از سنگ فرش حیاط رد شدم و ماشین بابا و ۲ تا ماشین مدل بالای دیگه رو پشت سرم جا گذاشتم‌ و وارد خونه‌ شدم. هال بزرگ مستطیل شکل نمایان شد ... سرامیک های بزرگ شطرنجی منو یاد فیلم " وکیل مدافع شیطان " انداخت! شاید بی ربط به ظاهر شدن بابا روی پله های طبقه بالا نبود ... مستقیم با چشم‌های نافذش رو بهم گفت : - چطور اینجا رو پیدا کردی ها؟! آب دهنم‌‌رو قورت دادم و سعی کردم مو به مو از حرفای صدف رو به یاد بیارم و جواب بدم : - شما هیچوقت نخواستین دخترتون رو بشناسید! اون وقت که هیچوقت نفهمیدین من چه رشته ای خوندم‌ و پروژه پایانی و پایان نامه ام چی بود؟ اونقدر که ندونستین که پایان نامه ی من همین مهندسی معکوس سیستم های ردیابی بود و برام هیچ کاری نداشت که وقتی یه ردیاب خفن رو روی گوشیم ببینم به ماشین شما وصلش کنم! و اون ردیاب روی اون دسته ی شکسته ی عتیقه رو مهندسی معکوس کنم که فرکانسی که برای شما میفرستاد و آدرس ما رو میفرستاد ، اینبار بر عکس بشه و آدرس شما رو برای من بفرسته ...! بابا از شدت تعجب با صدای بلند خندید و‌ شروع کرد به دست زدن و گفت : - نه باریکلا ... خوشم‌اومد! معلوم شد که دختر خودمی ... نیاز به این همه تلاش و قایم باشک بازی نبود! خودت اگه مثه دختر خوب و خلف کنارم می نشستی و ازم میپرسیدی بهت میگفتم‌ کجا میرم و کجا هستم! نیشخندی زدم و جواب دادم‌ : - حتی میگفتین که به پسرتون شلیک کردین و فِلِنگ رو بستین و فرار کردین؟!‌ اونقدر که‌منو مجبور کردین علیرغم میلم دنبالتون بگردم و پیداتون کنم تا بفهمم چی شد که الان باید حامد رو ... به اینجا که رسیدم‌قیافه ی حامد توی کما و اون تخت بیمارستان جلوی چشمم نمایان شد و اشک هام توی چشمام‌دوید و بغض خفه م کرد ... بریده بریده گفتم : - شما حامد رو کشتین ... اصلاً بچه هاتون براتون اهمیتی دارن؟! حامد الان تو کماست ... ممکنه هیچوقت به هوش نیاد!‌ بابا خیلی ریلکس روی مبل روبرویی نشست و گفت : - حامد ...؟‌ یا حوراء ... ؟ ما خیلی وقته که نمیدونیم دختر داریم یا پسر ...؟ اصلاً بچه ای داریم یا نه؟! فکر میکنی برای من خیلی راحت بود که سر صبح پاشم و ببینم بچه م روبروم وایساده و تفنگ به دست میخواد دَخلم رو بیاره؟‌ اونم نه تویی که از همون اول خیره سر بودی ... بلکه حامد کوچولویی که وقتی کار اشتباهی انجام میداد و سرش داد‌ میزدی خودش رو خیس میکرد! به اینجای حرفای بابا که رسید ، اشک های لعنتیم گوله گوله روی سرامیک شطرنجی ریخت و حامد کوچولو با ترس اومد کنارم روی مبل نشست و با گریه گفت : - آبجی هُدی دستام رو میگیری؟ تو رو خدا نزار بابا منو کتک بزنه ... دستش رو محکم گرفتم و بغلش کردم و بوسیدمش و در گوشش گفتم : - همین جا بمون و تکون نخور! من نمیزارم بابا هیچ بلایی سرت بیاره فهمیدی؟ ‌ حامد کوچولو لبخندی زد و به عروسکش چنگ زد. از روی مبل پا شدم و تصویر حامد رو از ذهنم پاک کردم و رو به بابا جواب دادم : - شما هیچوقت حامد رو دوست نداشتین! همیشه باهاش طوری رفتار کردین که انگار ازش متنفرین ... اون بچه ی کوچیک هیچ تقصیری نداشت که شما باهاش اینطوری تا کردین ! بابا رگ های گردنش متورم شد و با عصبانیت گفت : - آره ازش متنفر بودم ... میدونی چرا؟! چون با اومدن حامد ، من مهری رو از دست دادم! زنی که عاشقش بودم ... بابا چنگ زد به پرده ی کنار هال‌ و مشتی به دیوار زد و گفت : - اگه تن به هر خفت و خاری دادم فقط بخاطر مهری بود! برای اینکه مهری رو داشته باشم‌ ... دکتر بعد از زایمان اول گفت که مهری علائم افسردگی بعد زایمان رو داره! تو چه میفهمی که من چه سگ دویی زدم تا مهری رو برگردونم و چه دروغ و دغل هایی سر هم کردم که حالش خوب بشه! اون وقت چند سال بعد حامد اومد ... بچه نحسی که از همون اول با اومدنش زندگیم رو ازم گرفت ... 👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_هشتاد_و_نهم ✍ #م_علیپور *هُدی زنگ آیفون رو به صدا درآوردم و نفس عمیقی کشید
با ناباوری به بابا نگاه کردم و گفتم : - از حامد متنفر بودین چون مامان بعدش افسردگی بعد زایمان گرفت؟! مگه مقصر حامد بود ...؟! باورم نمیشه که شما دارین این حرفا رو میزنید ! حامد بچه تون بود ...! بابا صداش رو پایین آورد و با استیصال گفت : - آره ازش متنفر بودم که دنیای بهشتی من رو جهنم کرد ... تو چه میفهمی که آدم وقتی کسی رو دوست داشته باشه تن به چه خفت هایی که نمیده! فکر میکنی برای من این همه پادویی و انجام دادن کارایی که ازش متنفر بودم راحت بود؟! به اینجای حرفاش که رسید چشم هاش رو بست و نفس عمیقی کشید و گفت : - من هیچوقت نتونستم جای پدرم رو پر کنم! نتونستم مثل مقدمِ بزرگ باشم! کسی که میتونه تمام جریانات رو مدیریت کنه و هر کاری انجام میده دقیق و عالی باشه و هیچچچکسی هم از نقشی که داره بویی نبره! من بیشتر از هر کسی به حامد شبیه بودم ... یه پسر خجالتی که همه ازش میخواستن پسرِ خلف مقدمِ بزرگ باشه! اما من نبودم و پدرم برای همین همیشه از عاقبت من و نسل بعدی خودش میترسید! حتماً میتونی تصور کنی چقدر خوشحال شد که فهمید من دل در گرو " مهری" دارم ... پس نشست و مو به مو آموزشم داد تا بشم اونی که میخواست و جایزه م‌این بود که دختری که عاشقش بودم رو برام‌‌خواستگاری کنه! منم شدم همونی که اون میخواست همونی که پدر مهری میخواست ...! همونی که قرار بود ادامه ی راهی که اونا میخواستن رو هَندل و مدیریت کنه! آره ... من خیییلی عوض شدم ! شدم همون عوضی که اونا میخواستن ... بابا به اینجای حرفاش که رسید صداش دو رگه شد و جواب داد : - اما با اومدن حامد یهو زندگیمون زیر و رو شد! مهری افسردگی پشت افسردگی و بستری پشت بستری ... من موندم و کلی کار و بدبختی و ۳ تا بچه ی قد و نیم قد! فکر میکنی سیستم مدافع و پشتم بود ...؟ نه اونا فقط به هدف خودشون فکر میکردن ... حتی چند بار تلاش کردن سر شما رو زیر آب کنن تا بتونن خیال منو راحت کنن و بتونم بدون هیچ علقه ای به راهی که میخواستن ادامه بدم. اما من یه تنه جلوشون وایسادم و خانواده م رو نگه داشتم ... چیزی رو نگه داشتم که " مهری" رو نگه میداشت . هنوز مات و مبهوت حرفای بابا بودم که زنی از پله ها پایین اومد و بدون هیچ توجهی به حضور من گفت : - آقا جناب توی راه هستن و فکر میکنم تا چند دقیقه ی دیگه میرسن ... ادامه دارد ...