□بحث روایتی سوره توحید□
#تفسیرالمیزان
□ #مؤلف: روايات از طرق اهل #سنت در اين #معنا بسيار زياد است، و آن را از عده اى از #صحابه از قبيل #ابن عباس و #ابى الدرداء، #ابن عمر، #جابر، #ابن مسعود، #ابى سعيد خدرى، #معاذ بن انس، #ابى ايوب، #ابى امامه، و غير نامبردگان از #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند، و نيز در عده اى از روايات وارده از امامان #اهل_بيت (عليهم السلام) آمده، و #مفسرين در توجيه آن #وجوهى مختلف ذكر كرده اند، كه #معتدل ترين آن اين است كه تمامى معارف قرآنى به #سه اصل بر مى گردد، #توحيد و #نبوت و #معاد، و سوره مورد بحث از اين سه اصل #يك اصل را #متعرض شده، از اول تا به آخرش درباره آن سخن گفته، و آن اصل #توحيد است.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره توحید□
#تفسیرالمیزان
□و اصل در معناى #صمد همان معنايى است كه از #ابى جعفر دوم (علیه السلام) نقل كرديم، چون در معناى آن #لغتى از مفهوم قصد گرفته شده بود، و بنابراين، معانى ديگر و #مختلفه اى كه از #ساير_ائمه (علیهم السلام) نقل شد تفسير به #لازمه معناى اصلى است، چون همه آنها از لوازم #مقصود بودن خداى تعالى است، آرى خداى تعالى #مقصودى است كه هر موجودى در هر #حاجتى كه دارد به سوى او رجوع دارد، و خود او دچار #هيچ حاجتى نمى شود.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره نصر□
تفسیرالمیزان
□چند #روايت مربوط به #نزول سوره نصر□
□ #مؤلف: شايد منظور از #آخرين سوره #دربست و به طور #تمام بوده، كه در اين صورت #منافات ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها #بعد از اين سوره نازل شده باشد.
□ #تفصيل داستان #فتح_مكه□
□در #مجمع_البيان در داستان فتح مكه آمده:
#بعد از آنكه در سال #حديبيه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با #مشركين قريش #صلح نمود، يكى از #شرائط صلح اين بود كه هر #كس و هر #قبيله عرب بخواهد مى تواند #داخل در #عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد #قريش گردد، قبيله #خزاعه به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) #پيوست، و قبيله #بنى_بكر در عقد و پيمان قريش در آمد، و #بين اين دو قبيله از #قديم_الايام #دشمنى بود.
□در اين بين #جنگى ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و #قريش بنى بكر را با دادن #سلاح كمك كردند، ولى آشكارا كمك #انسانى ندادند به جز #بعضى افراد، از آن جمله #عكرمه بن ابى جهل و #سهيل بن عمرو كه #شبانه و #مخفيانه به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير #عمرو بن سالم خزاعى #سوار بر مركب خود شد و به #مدينه نزد #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مسأله فتح مكه بر سر #زبانها افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در #مسجد در بين مردم بود، عمرو بن سالم #ايستاد و اين اشعار را #سرود:
○لا هم انى ناشد محمدا
○حلف ابينا و ابيه الاتلد
○ان قريشا اخلفوك الموعدا
○و نقضوا ميثاقك الموكدا
○و قتلونا ركعا و سجدا
#ترجمه:بارالها #شاهد باش من به #محمد (صلی الله علیه وآله) اطلاع دادم، و او را به #کمک طلبیدم، و به سوگندهای #غلیظی که نیاکان ما و نیاکان او مقدسش می شمردند #سوگند دادم که #قریش درباره ات #خلف_وعده کردند و عهد #مؤکد تو را #نقض نمودند و ما را در حال #رکوع و #سجده کشتند.
□رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى #عمرو بس است سپس برخاست و به خانه همسرش #ميمونه رفت و فرمود: #آبى برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به #غسل و شستشوى خود، و مى فرمود: #يارى نشوم اگر #بنى_كعب - خويشاوندان عمرو بن سالم - را يارى نكنم، آنگاه از #خزاعه بديل بن ورقاء با #جماعتى حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از #بنى بكر و #قريش كشيده بودند و #مخصوصا يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف #مكه برگشتند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روايتى سوره کافرون□ #تفسیرالمیزان □در #الدرالمنثور آمده كه #ابن جرير، ابن ابى حاتم، و ابن انب
□بحث روایتی سوره کافرون□
#تفسیرالمیزان
□و در تفسير #قمى از پدرش از #ابن ابى عمير روايت كرده كه گفت: #ابوشاكر از ابى جعفر احول از سوره مورد بحث سؤال كرد، كه مگر يك سخنگوى #حكيم اينطور حرف مى زند كه در يك سطر مطلبى را #دوبار بگويد و تكرار كند؟ ابى جعفر احول جوابى از اين اشكال نداشت.
#ناگزير به طرف #مدينه روان شد، و در مدينه از امام #صادق (عليه السلام) پرسيد حضرت فرمود: #سبب نزول اين سوره و #تكرار مطلبش اين بود كه قريش به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) #پيشنهاد كرده بود، بيا تا بر سر پرستش خدايان #مصالحه اى كنيم، #يك_سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، #باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، خداى تعالى در پاسخشان #عين سخن آنان را يعنى #تكرار_مطلب را بكار برد، آنها گفته بودند يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود: (لا اعبد ما تعبدون)
آنها گفته بودند و يك سال ما خدای تو را. در پاسخشان فرمود: (و لا انتم عابدون ما اعبد لكم دينكم و لى دين )
□ #ابوجعفر احول وقتى اين پاسخ را شنيد نزد #ابى شاكر رفت، و جواب را بدو گفت. ابوشاكر گفت: اين جواب مال تو نيست اين را #شتر از #حجاز بدينجا حمل كرده، (يعنى تو نزد #جعفر بن محمد رفته اى و #پاسخ را از او گرفته اى).
#مؤلف: #مفاد تكرار در كلام قريش اين است كه بيا تا به #آخر_عمر يك سال تو خدايان ما را و يك سال ما خداى تو را بپرستيم.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei