eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️فدک سند فساد کودتاچیان سقیفه ▪️فدک ماجراهای بسیار عجیبی دارد؛ بعد از آنکه کودتای سقیفه شکل گرفت، با دستور ابوبکر، فدک مصادره شد. کارگزاران و کارمندانِ فاطمه سلام الله علیها را از فدک بیرون انداختند و فدک را مصادره کردند. ▪️حضرت زهرا علیها السّلام با همان حال رنجور که در اثر صدماتی که در هجوم به منزلشان وارد شده بود، آمدند و اعتراض کردند و فرمودند: فدک ملک شخصی من است. شما به چه مجوّزی این ملک را مصادره کردید؟ ▪️ابوبکر و عمر گفتند: چه کسی گفته است که ملک شخصی تو است؟ این فیء و متعلّق به شخص پیغمبر بوده است و متعلّق به تو نیست. ▪️حضرت فرمودند پیغمبر به امر خدا فدک را به من بخشید. مدّت‌ها در زمان حیات آن حضرت، فدک و درآمد آن در اختیار من بود و من در مصارفی که مدّنظرم بود، هزینه می‌کردم. ▪️گفتند نخیر ما این حرف را قبول نداریم؛ برو شاهد بیاور..... ▪️قاعده‌ی ید یا قاعده‌ی تسلیط که در تمام قوانین حقوقی دنیا پذیرفته شده، در فقه اسلامی هم هست، شیعه و سنّی هم آن را قبول دارند، حکم می‌کند که وقتی چیزی در تصرّف شخصی بود، فرد متصرّف برای اثبات مالکیت آن چیز نیازی به دلیل ندارد.... ◾️استاد مهدی طیب ۸۸/۰۴/۲۵◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️لعن و تبرّى در سلوک طريق عرفان◾️ ▪️لعن و تبرّى آثار عميق و عجيبى در پاک كردن وجود فرد از پليدی‌ها
◾️رفع چند ترديد در جواز و لزوم لعن◾️ ▪️در بحث لعن و تبرّى، رفع چند ترديد را لازم می‌دانيم: ▪️۱ـ احاديثى كه از پيامبر اكرم و ائمّه معصومين علیهم السّلام در نهى از لعن كردن وارد شده است، تماماً در نهى از لعن كردن شخصى است كه مستحقّ لعن نيست و طىّ آنها از اينكه مؤمنى مؤمن ديگرى را لعن كند، به شدّت تحذیر شده و اخطار گرديده كه اگر فردى شخصى را كه مستحقّ لعن نيست لعنت كند، اين لعن به سوى لعن كننده باز می‌گردد و شامل حال او می‌شود. ▪️روشن است كه اين گونه احاديث به لعن كسانى كه طرفة العينى بهره‌اى از ايمان نداشتند و مورد لعن خدا و پيامبر خدا و ملائكه بودند ربطى ندارد. ▪️۲ـ اينكه قرآن كريم مؤمنان به خدا را از دشنام دادن و فحّاشى كردن به بت‌هاى مشركان، به خاطر اينكه سبب می‌شود مشركان نيز از سرِ عداوت و جهل، به خدا ناسزا گويند، نهى نموده است، لعن كردن و تبرّى جستن از دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام را منتفى نمی‌سازد. ▪️زيرا سبّ و دشنام عبارت از سخن ركيک و بی‌ادبانه است كه اساساً با شأن و ادب مورد انتظار از مؤمن سازگار نيست؛ در حالى كه لعن، دعا بر محروم شدن شخص از رحمت الهى است و تبرّى، موضع جداكردن از يک شخص يا گروه است و به هيچ وجه حاكى از بی‌ ادبى نيست. ▪️كما اينكه خداوند نيز در قرآن كريم می‌فرمايد: قُتِلَ الاِنسانُ ما اَكفَرَهُ، مرگ بر انسان چقدر كفران پيشه است. هيچ كس اين سخن قرآن را دشنام و فحش و مغاير با ادب تلقّى نمی‌كند. ▪️ضمناً با عنايت به اينكه در آيه مورد بحث علّت نهى از سبّ و دشنام، تحريک شدن مشركان به ناسزا گفتن به خداوند ذكر شده است و نه سزاوار دشنام نبودن بت‌ها، شايد بتوان گفت اگر اين سبّ و دشنام، علنى و با صداى بلند انجام نشود و در نتيجه موجب تحريک مشركان نگردد، از شمول نهى آيه مورد بحث خارج خواهد بود، گرچه همان طور كه گفتيم سبّ و دشنام با صداى آهسته نيز از شأن و منزلت مؤمن كه پايبند به نيكی‎هاى اخلاقى است به دور می‌باشد. ▪️۳ـ اينكه قرآن كريم عنوان نموده است كه خداوند بدگويى كردن با صداى بلند را، جز از مظلوم دوست نمی‌دارد نيز نمی‌تواند نفى كننده جواز و فضيلت تبرّى و لعن بر دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام تلقّى شود؛ ▪️زيرا اولاً، آيه در مورد بدگويى و پرخاشگرى بحث می‌كند، در حالى كه لعن، دعاى بر محروميّت شخص از رحمت الهى و تبرّى، صف جدا كردن و بيزارى جستن است. ▪️ثانياً، آيه اين را كه با صداى بلند بدگويى شود ناستوده دانسته و دلالتى بر بدگويى با صداى آهسته و مخفى ندارد. ▪️ثالثاً، آيه حتّى پرخاشگرى و با صداى بلند بدگويى كردن شخص مظلوم را محبوب خدا دانسته است. چه ظلمى بالاتر از محروم كردن جامعه اسلامى از حاكميّت و زعامت اهل‌بيت علیهم السّلام و جناياتى كه نسبت به آن بزرگواران انجام شد. ▪️ذكر اين نكته خالى از لطف و بهره نيست كه ادب بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ گفتن و صلوات فرستادن، در جَهر و آشكارا ادا كردن آنها و ادب اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ گفتن و لعن كردن و تبرّى جستن، در اِخفاء و آهسته ادا كردن آنهاست. ▪️هرچه مخفيانه‌تر، عميق‌تر و درونی‌تر، از شيطان به خدا پناه برده شده و بر دشمنان محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين لعن و از آنها تبرّى جسته شود، آثار بيشترى در پاک كردن وجود فرد از بدی‌ها دارد. ◾️کتاب ره توشۀ دیدار تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️۲۳ ربیع الاوّل ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم - ۲۰۱ ه.ق @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️ملک، حقیقت انسان کامل است و امری الوجود می‌باشد. این حقیقت از عالم امر است و یک حقیقت می‌باشد و دو تا نیست. ما چیزی تحت عنوان ملائکة الله و فرشته‌ها نداریم بلکه تنها یک ملک داریم که به حیث ظهور در مراتب پایین، ملائکة الله مطرح می‌شوند‌. این حقیقت حور و حورالعین و حوراء انسی که همان حقیقت ائمه اطهار علیهم السلام است، یک حقیقت بیشتر نیست و ملک عالم وجود است لذا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لَما أراد الله أن ينشأ المخلوقات، أقام الخلائق في صورة واحدة»؛ وقتی حق متعال می‌خواست عالم را خلق کند، یک صورت واحد خلق کرد و این صورت، حقیقت اهل‌بیت علیهم السلام بود. این یک حقیقت، به حیث ظهور در مراتب مادون اسامی مختلف می‌گیرد. از آن حیثی که افاضه‌ی علم می‌کند، جبرائیل است. از حیثی که افاضه‌ی حیات می‌کند، اسرافیل است. از آن حیثی که ماده را به کمال می‌رساند، نامش عزرائیل است و... . این ملائکة الله، قوای عالم وجود هستند همانطور که شمای نوعی، قوا دارید. این تنزل و ترفع، عین تنزل و ترفع من و شما است. چطور من و شما معارف داریم، روح داریم، عقل داریم، قلب داریم و حقایق از سرّ ما به ظاهر ما می‌آید، حرف که می‌زنیم می‌شنویم؛ این حقیقت به عقل ما رفته و دوباره به سرّ ما بازمی‌گردد که همان قوس نزول و صعود است که مرتب در عالم در حال تکرار است‌. در همین حد بگویم که «مُختَلَفُ الْمَلائِكَة» یعنی همین؛ یعنی ملائکة الله حقیقت ائمه اطهار علیهم السلام هستند که همینطور پیوسته در ظهور و تجلی هستند و همین حقایق دوباره به سمت حق متعال بازمی‌گردند لذا کل نظام هستی ملائکة الله است. به همین خاطر فرمود هر شیء که خدا در عالم خلق کرده است، «و له قوة روحانیة تُسمي في لسان الشرع بالملك». هر چیزی که در عالم است قوه‌ای دارد و دارای حقیقتی باطنی می‌باشد که این حقیقت باطنی او عبارت است از ملک و ملائکة الله لذا همه و همه در اینجا، در و دیوار و کل نظام هستی ملائکه الله هستند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش هفتم ● مراد از بيرون آوردن زنده از مرده و مرده از زنده وَ تُ
آیات27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش اول ● چهار مقابله لطيف در دو آيه شريفه و در هر يك از دو آيه ، چهار جور تصرف بطور مقابله قرار گرفته ، در اولى دادن و گرفتن ملك آمده ، و در مقابلش در آيه دومى داخل كردن شب در روز و روز در شب ذكر شده و در اولى مسأله دادن و گرفتن عزت آمده ، و در مقابل در آيه دومى بيرون كردن مرده از زنده و زنده از مرده ذكر شده و اين از عجايب لطافت و از لطايف تناسب است كه بر كسى پوشيده نيست ، براى اينكه دادن ملك خود نوعى مسلط كردن بعضى از مردم است بر بقيه مردم ، به اينكه مقدارى بيشتر آزادشان بگذارد، و در نتيجه آزادى بقيه افراد را به همان مقدار محدود كند، و آزادى غريزى آنان را از بين ببرد. همچنان كه ادخال شب در روز مسلط كردن شب بر روز است ، تا شب مقدارى از ساعات روز را جزء خودش كند، و در نتيجه مقدارى از چيزهائى كه روز آنرا آشكار مى كرد، از بين ببرد، و گرفتن ملك عكس ‍ اين معنا است ، و همچنين دادن عزت نوعى زنده كردن است ، زيرا كسى كه اسم و رسمى و در نتيجه عزتى نداشته اثر زندگيش هم پيدا نبوده ، وقتى عزت يافت شهرتى پيدا مى كند و اثر وجوديش هويدا مى شود، و اين خود نظير بيرون آوردن زنده از مرده است ، همچنان كه ذلت نظير پديد آوردن مرده از زنده است ، پس در عزت نوعى حيات ، و در ذلت نوعى ممات هست . البته وجهى ديگر در آيه هست و آن اين است كه خداى تعالى در كلام خود در آيه : ((فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصرة )) روز را بيناگر خوانده ، و يكى از مظاهر اين اثبات و محو در مجتمع انسانى ظهور ملك و سلطنت و زوال آن است . و نيز علم و قدرت را از آثار حيات دانسته و جهل و عجز را از آثار مرگ جامعه شمرده است ، و فرموده : ((اموات غير احياء و ما يشعرون ايان يبعثون )). و همچنين عزت را خاص خدا و رسول او و مؤمنين دانسته است ، و در اين باره فرموده : ((و للّه العزه و لرسوله و للمؤمنين )) بنابراين در مجتمع انسانى ((عزت )) مظهر حيات و ((ذلت )) مظهر مرگ است ، و بدين جهت است كه در مقابل مسأله ((دادن )) و گرفتن ملك و عزت (در آيه اول ) مسأله داخل كردن شب در روز و روز در شب بيرون كردن زنده از مرده مرده از زنده را (در آ يه دوم ) آورد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 214 مقابله ديگرى كه آيه اول و دوم شده اين است كه در آيه اول فرموده بود: ((بيدك الخير))، و در آيه دوم در مقابل آن فرمود: ((و ترزق من تشاء بغير حساب كه ان شاء اللّه )) بيانش مى آيد. وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ مقابله اى كه چند سطر قبل متذكر شديم اين نكته را مى فهماند كه جمله ((ترزق ...))بيان مطالب قبل ، يعنى دادن ملك و عزت و ايلاج و غيره است ، بنابراين عطفى كه در اينجمله شده عطف بيان و توضيح دهنده ، است ، و در نتيجه ازقبيل بيان حكمى خاص به علتى عام است ، همچنان كه جمله ((بيدك الخير)) هم نسبت به ماقبل خود همينطور بود، و معناى جمله مورد بحث اين است كه متصرف در امور خلق توئى ،چون توئى كه هركس را بخواهى بدون حساب روزى مى دهى . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️«وَاجْعَلْ... قَلبِی بِحُبِّکَ مُتَیِّما؛ و دل مرا سرگشته و دیوانه عشق و محبت خود قرار ده» نفی موضوع خودبینی است و اینکه پروانه بشود و به نور رسد و نور شود. از خدا بخواهیم با جذبات او از خود فارغ شویم و بی‌خود گردیم تا نفهمیم و خود را در برابر عظمتش گم کنیم. ◾️در محضر بهجت، ج٢، ص١٢١◾️ : آيا لاک و لوازم ديگر آرايشى که زنان استفاده مى‌کنند براى وضو گرفتن اشکالى ايجاد مى‌کند؟ : لاک و امثال آن که جرميّت دارد، مانع از رسيدن آب به پوست است، لذا بايد قبل از وضو آن‌ها را برطرف کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️رفع چند ترديد در جواز و لزوم لعن◾️ ▪️در بحث لعن و تبرّى، رفع چند ترديد را لازم می‌دانيم: ▪️۱ـ اح
◾️چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش اوّل◾️ ▪️در پايان بحث، بيان چند نكته در مورد نحوه لعن و تبرّى را نيز ضرورى می‌دانيم: ▪️۱ـ دوست اهل‌بيت مظهر ادب و حياست و اهل‌بيت علیهم السّلام نمی‌پسندند كه دوستانشان فحّاش و بی‌ادب باشند، گرچه طرف مقابل آنها سزاوار دشنام و ناسزا باشد ▪️از آنجا كه اقتضاء محبّت و دوستى، دوست داشتن چيزى است كه محبوب دوست دارد و می‌پسندد و كراهت و اجتناب از چيزى است كه محبوب نسبت به آن كراهت دارد و نمی‌پسندد؛ قابل تصوّر نيست كه دوست اهل‌بيت علیهم السّلام لعن و تبرّى را بهانه‌اى براى خروج از مرز ادب و حيا قرار دهد. ▪️اميرالمؤمنين علیه السّلام هنگامى كه در جريان جنگ صفّين متوجّه شدند برخى از اصحابشان، به ياران معاويه دشنام و ناسزا می‎گويند، به شدّت آنها را از اين كار نهى فرمودند و بيان داشتند: اِنِّى اَكرَهُ لَكُم اَن تَكُونُوا سَبّابينَ وَلكِنَّكُم لَو وَصَفتُم اَعمالَهُم وَ ذَكَرتُم حالَهُم كانَ أَصوَبَ فِى القَولِ وَ اَبلَغَ فِى العُذرِ، من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد. اگر به جاى دشنام، اعمال خلافشان را تشريح می‌كرديد و حالات ناپسندشان را بازگو می‌كرديد، سخن درست‌ترى بود و اگر كسى هم می‌خواست به خاطر آن بر شما خرده بگيرد قابل دفاع‌تر بود. پس آن گاه به آنان آموختند كه به جاى دشنام دادن، براى خوابيدن آن فتنه و به راه آمدن گمراهان، دعا كنند. ▪️پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمايند: خداوند بهشت را بر هر شخص فحّاشِ گويندۀ سخنان ركيکِ كم حيا حرام كرده است. ▪️و امام باقر علیه السّلام می‌فرمايند: همانا خداوند دشنام‌گوى فحّاش را دشمن می‌دارد. ▪️پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمايند: هرگز فحش در چيزى نبود مگر آن كه موجب زشتى و سرشكستگى آن چيز شد و هرگز حيا در چيزى نبود مگر مايۀ زينت و آبروى آن گشت. ▪️امام صادق علیه السّلام می‌فرمايند: هر كس حيا ندارد ايمان ندارد. و نيز می‌فرمايند: پنج چيز است كه در هر كس وجود نداشته باشد چيز ارزشمندى در او نيست. از آن حضرت پرسيدند آن پنج چيز چيست؟ حضرت فرمودند: دين و عقل و حياء و خوشخوئى و نيک ادبى. ▪️۲ـ قرآن كريم می‌فرمايد: قُلِ اعمَلوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُم وَ رَسولَهُ وَالمُؤمِنونَ، بگو عمل كنيد كه به زودى خدا و رسول خدا و مؤمنان عمل شما را مشاهده می‌كنند. ▪️به موجب احاديث فراوانى كه از اهل‌بيت علیّهم السلام رسيده است، مقصود از المُؤمِنونَ در آيۀ مزبور اهل‌بيت علیّهم السلام می‌باشند. ▪️دوست اهل‌بيت علیهم السّلام هميشه خود را در محضر خدا و پيامبر اكرم و اهل‌بيت علیهم السّلام احساس كرده و در نتيجه حيا می‌كند در حضور آنان مرتكب رفتار زشت و ناپسند و الفاظ و سخنان ركيک و بی‌ادبانه شود. بنابراين، همواره مراقب است كه به بهانۀ لعن و تبرّى، به رفتار و گفتارى كه شايستۀ محضر خدا و پيامبر اكرم و اهل‌بيت علیهم السّلام نيست كشيده نشود. ▪️به راستى مرد شيعه‌اى كه خود را در محضر حضرت زهرا علیها السّلام احساس می‌كند يا زن شيعه‌اى كه خود را در محضر پيامبر اكرم و ائمّه اطهار علیّهم السلام احساس می‌كند، آيا به خود اجازه می‌دهد كه به بهانۀ لعن و تبرّى، در چنان محضرى زبان به سخنان ركيک و خلاف ادب و عفّت بگشايد يا حركات و اعمال شنيع و ناشايست و مغاير با حيا و تقوى از خود نشان دهد؟ ▪️البتّه بزرگوارى اهل‌بيت علیهم السّلام سبب می‌شود كه اگر از سر نادانى و بى توجّهى، رفتار يا سخن ناشايستى در مقام اعلام بيزارى از دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام از شخصى سر زد، بر او سخت نگيرند؛ كما اينكه پيامبر اكرم در جنگ اُحد در برابر بی‌وفايى و گريزپايى اصحاب و كينه‌توزى و آسيب‌ رسانى اعداء، نفرين نكردند و زبان به دعا گشودند كه اَللّهُمَّ اغفِر لِقَومى فَاِنَّهُم لا يَعلَمونَ: پروردگارا قومم را ببخش زيرا آنها نادان و جاهلند. ▪️امّا اين بزرگوارى آنها ما را بيشتر به مراعات ادب و حيا در محضرشان ترغيب می‌كند و نبايد مورد سوء استفاده و خروج از مرز ادب و حيا در محضر آن بزرگواران شود... ادامه دارد.... ◾️کتاب ره توشۀ دیدار تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۹ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی◾️ ▪️حضرت عیسی علیه السّلام و یارانش بعد از طی مسافت زیادی به مقصد رسیدند. حضرت عیسی علیه السّلام آب آوردند که پای یارانشان را بشویند. همه عرض کردند: یا روح‌‌الله ما چگونه بنشینیم که شما پای ما را بشویید؟ شما باید بنشینید تا ما پای شما را بشوییم. حضرت علیه السّلام فرمود: این کار که انسان پای دوستش را بشوید، کار خوبی است یا بد؟ عرض کردند: کار خوبی است. فرمود: من به کار خوب اولی هستم یا شما؟ عرض کردند: شما. فرمود: پس بنشینید تا پایتان را بشویم. ☑️وقتی علمی ‎پیدا کردی، از جهّال فاصله نگیر. هر وقت ثروتی پیدا کردی، از فقرا دور نشو. ◾️مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️شفاعت از ماده شفع به معنای جفت و خلاف وتر می‌باشد. قیام انسان کامل و قائمی مشرب بودنش در بین ممکنات شفاعت اوست. تا حقیقت روح و نفس ناطقه‌ی انسانی با جان کامل مکملی شفع نگردد، سیر استکمالی برای او محقق نمی‌شود. تمامی مخلوقات در مسیر استکمالِ خود در حرکتند پس جمله ی ماسوی الله از شفاعت امام بهره‌مند می‌باشند و محال است که موجودی حرکت قهقهرایی از کمال به نقص داشته باشد و یا فاقد هر حرکتی باشد. پس تمام حرکات و بیقراری‌ عالم، زیر سر شفاعت انسان کامل مکمّل است. ▪️شفاعت ولی مطلق عبارت است از تعلق تکمیلی نفس امام به مادون جهت استکمال آنها به سریان نفس ولوی کلی آن امام در جمیع عوالم وجودی از ذره تا دُرّه که همان شفع شدن روح امام با نفس شئون خودش می‌باشد. ▪️همه ی برکات از حرکات است و تمام حرکات به برکت شفاعت امام است. لذا او را «دابة الأرض» نامیده‌اند. یعنی اوست که جنباننده ی ارض وجود است. شفاعت او سریان نَفَس رحمانی در شراشر وجودی ممکنات است که بدین سریان، همه ی مخلوقات خلعت وجود و ظهور بر تن می‌نمایند و عدالت در کل هستی برقرار می‌گردد و نظام احسن وجود دوام و قوام می‌یابد که اگر این شفع شدن که در حقیقت وتر است منقطع شود فرو ریزند قالب‌ها... . ▪️بدان که امام و ولایت کلیّه ی علویّه دابةالارض است کما قال علی بن ابی طالب علیهماالسلام فی خطبه البیان: «أنا دابة الأرض»، اعنی حرکت جوهری متعلق به نشئه ی شهادت و تجدد امثال مربوط به عالم ملکوت و حتی حرکت حبّی ذات احدیت در متن وجودی نفس کلی حقیقت ولایت مطلقه واقع می‌شود؛ چون او شفیع و قیامت است. ذات حق متعال در مرتبه‌ی ذات، بسیط محض و صرف است لذا حرکت حبّی ایجادیّه در موطن صادر اول محقق می‌شود و اوست که منشأ تمام حرکات و برکات است و اوست که جنب و جوش و غلغل به هستی انداخته است و اوست آن زلزله‌ای که شئ عظیم می‌باشد و به ید اوست ملکوت هر شیئی لذا حبّ ذات در صورت او متجلّی شده است. همه‌ی حرکات مادون ذات به ید قدرت کامله‌ی اوست و در حقیقت خود اوست که دابةُالارض می‌باشد و ارض، کشور وجودی خود امام می‌باشد و جز او در هستی موجودی نیست تا حرکت داشته باشد؛ به سبب اتحاد با حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله، اول حقیقتی است که بر زمین علم و وجود به حرکت در آمده است. چون تجلّی اعظم حق است، حرکت او حرکت تمام شئون او از موجودات امری و خلقی می‌باشد لذا آن فآن در هستی قیامت قائم است و جهان در سیر مدام به سوی کمال است و دائماً همه در صیرورت الی الله هستند و این همه، تجلیات حضرت انسان کامل می‌باشد... ▪️پس با جان او شفع شو تا قیامت بین شوی و شفاعت را تو با خود ببری و از شفاعت تشریعی امام بهره‌مند گردی هرچند تکویناً حیات هستی به شفاعت تکوینی اوست و چون او جامع و حامل جمیع اسماء و صفات کمالی است، بدین شفاعت همه‌ی عالم وجود را از کل اسماءالله بهره‌مند ساخته است. پس بدو تمامی مخلوقات علم و حیات و اراده و قدرت دارند و بدو سمیع و بصیر و تسبیح‌گوی حقند و بالاتر سخن، او خود همه است... مطلق آن آواز خود از شه بود گر چه از حلقوم عبدالله بود ◾️علی، نقطه آغاز وجود، نکته نهم، ص ۲۴ و ۲۵◾️
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش اول ● چهار مقابله لطيف در دو آيه شريفه و در هر يك از دو آيه ، چ
آیات 27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش دوم ● رزق از نظر قرآن به چه معنا است ؟ معناى رزق روشن و واضح است و آنچه از موارد استعمال آن به دست مى آيد اين است كه در معناى اين كلمه نوعى بخشش و عطا هم خوابيده ، مثلا مى گويند پادشاه به لشگريان رزق مى دهد، كه اين جمله تنها شامل مواد غذائى لشگر مى شود، قرآن كريم هم مى فرمايد: ((و على المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف )) كه در اين آيه لباس جزء مصاديق رزق شمرده نشده است . اين معناى اصلى و لغوى كلمه بود، ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذائى را كه به آدمى مى رسد، چه دهنده اش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گويا رزق بخششى است كه به اندازه تلاش و كوشش انسان به او مى رسد هر چند كه عطا كننده آن معلوم نباشد، سپس ‍ توسعه ديگرى در معناى آن داده و آن را شامل هر سودى كه به انسان رسد نموده اند هر چند كه غذا نباشد، و به اين اعتبار همه مزاياى زندگى اعم از مال و جاه و عشيره و ياوران و جمال و علم و غيره را رزق خواندند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 215 در قرآن كريم هم به اين اعتبار آياتى وارد شده مانند آيه ((ام تسئلهم خرجا فخراج ربك خير، و هو خير الرازقين )). و نيز از شعيب حكايت فرموده كه به قوم خود گفت : ((يا قوم ارايتم ان كنت على بينه من ربى ، و رزقنى منه رزقا حسنا)) كه مراد وى از رزق حسن نبوت و علم بود، و از اين قبيل اند آيات مربوطه ديگر. و آنچه از آيه شريفه : ((ان اللّه هو الرزاق ذو القوه المتين )) بر مى آيد البته با در نظر گرفتن اينكه مقام آن ، مقام حصر است اين است كه اولا رزق به طور حقيقت جز به خدا منسوب نمى شود، و هر جا به غير او نسبتش دهند از قبيل نسبت عمل خدا به غير خدا دادن است ، مانند آيه : ((و اللّه خير الرازقين )) كه از آن استفاده مى شود رازق بسيار است ، و خدا بهترين آنان است ، و نيز مانند آيه : ((و ارزقوهم فيهاو اكسوهم )) همانطور كه مى بينيم ملك و عزت که مخصوص ذات خدا است ، به غير خدا هم نسبت داده شده ، به اين اعتبار كه غير او هم به اذن و تمليك او، ملك و عزت دارند. و ثانيا استفاده مى شود كه آنچه خلق در وجودشان از آن بهره مند مى شوند رزق ايشان و خدا رازق آن رزق است ، دليل بر اين معنا علاوه بر آيات بسيارى كه درباره رزق ، سخن گفته ، آيات زياد ديگرى است كه دلالت دارد بر اينكه خلق و امر و حكم و ملك (به كسره ميم ) و مشيت و تدبير و خير همه خاص خداى عزوجل است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
: من نماز نمی‌خوانم، یک روز می‌خوانم، دو روز نمی‌خوانم، چه‌کار کنم؟ : بخوان! برو جماعت، اول وقت برو جماعت! : حاج آقا! یک روز می‌خوانم، یک روز نمی‌خوانم، چه‌کار کنم؟ : بخوان هر روز! اگر دنیا می‌خواهی بخوان! اگر آخرت می‌خواهی بخوان! اگر هیچ چیز نمی‌خواهی نخوان! @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️ علیهم السّلام در حوایج مختلف◾️ ▪️امام حسن عسکری علیه السّلام برای برآورده شدن حاجات اخروی دارد. معصومین علیهم السّلام گرچه هر کدام از آنان وسیله ای برای بندگان خدا در جمیع حوائج می باشند ولی هر کدام برای بعضی از حاجتها دارا می باشند - چنانچه دعای توسل شاهدی بر این مطلب است. ▪️رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام در حاجتهای مربوط به بدست آوردن او خصوصیتی دارند. امیر المؤمنین علیه السّلام خصوصیتی در مورد از دشمنان و برطرف نمودن دارد. امام سجاد علیه السّلام خصوصیتی در مورد و و دارد. امام باقر علیه السّلام و امام صادق علیه السّلام خصوصیتی در در مورد آخرت دارند. امام کاظم علیه السّلام خصوصیتی در مورد کامل از بیماریها و دردهایی که مردم از آن گریزانند دارد. امام رضا علیه السّلام خصوصیتی در مورد در دریا و خشکی و زمینهای بی آب و علف و بدون آبادی و سکنه دارد. امام جواد علیه السّلام خصوصیتی در مورد و از آنچه در دست مردم است دارد. ▪️امام هادی علیه السّلام خصوصیتی در مورد ها و به برادران مؤمن و به رسیدن طاعتهای پروردگار دارد. امام حسن عسکری علیه السّلام خصوصیتی در در مورد دارد. و امام عصر ما، پناهگاه، امید و حافظ ما، نور ما و زندگی ما، امام مهدی (عجل الله) مذکوره بوده و برای حاجات دیگر نیز توسل به او مناسب است. ▪️و این روز را همانطور که سایر روزهای شریف را به پایان می رسانند ختم نموده و ماه را نیز با آنچه ماههای دیگر را ختم می نمایند و در ماههای دیگر گفتیم به پایان برساند. @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حجر بن عدی (وفات ۶۰ ق ) ▪️در مروج الذهب مسعودی است : عدی بن حاتم به معاویه برخورد کرد و معاویه از او سؤال کرد که فرزندانت را چه کردی ؟ گفت : آنها در رکاب امام علی علیه السلام به شهادت رسیدند . معاویه گفت : آیا از انصاف است که فرزندان علی زنده بمانند اما فرزندان شما کشته شوند ؟ عدی جواب داد : ای معاویه من انصاف را درباره علی علیه السلام رعایت نکردم . زیرا او کشته شد و من زنده ماندم ، می بایست جان خود را در زمان حیات فدایش می کردم . ▪️معاویه گفت : هنوز از قصاص خون عثمان باقی مانده او را برطرف نمی کند مگر خون شریفی از اشرف یمن ، (غرض معاویه جناب عدی بود . ) عدی فرمود : والله قلبهای ما که بغض تو را در سینه های ما است دارا می باشد و شمشیرهای ما که با تو جنگ کردیم به شانه های ما می باشد و بدرستی که قطع حلقوم و رسیدن جان به سینه آسانتر است بر ما از شنیدن سخن سویی درباره مولای مان حضرت علی علیه السلام . ☑️از کتاب طعم خوب بندگی @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️اگر کسی مالک دارایی‎های خود باشد، در هر راهی که خواست، خرج می‎کند و با از دست دادن آنها غصّه‎دار نمی‎شود و امّا اگر کسی مملوک دارایی‎های خود باشد، ذلیلانه برای حفظ آنها تلاش می‎کند و اگر از دست او برود، محزون می‎شود. پس مالک باش نه مملوک! لَیسَ الزُّهدُ اَن لا تَملِکَ شَیئاً وَلکِنَّ الزُّهدُ اَن لا یَملِکُکَ شَیءٌ: زهد این نیست که مالک چیزی نباشی، بلکه معنای زهد این است که چیزی مالک تو نباشد. ▪️باید در دنیا مواظب بود به جای اینکه آنچه از دنیا داریم، مملوک و در اختیار و در خدمت ما باشد، ما مملوک دنیا نشویم و دنیا اختیارمان را به دست نگیرد و ما را به خدمت خود وا ندارد. ▪️هر کس از دنیا برگردد و به آخرت رو کند، خدا او را مالک دنیا می‎کند. ▪️ملکوت و باطنتان را همه می‎دانید از آن خداست. خدا می‎پرسد لِمَن المُلکُ الیَومَ: امروز مُلک مال کیست؟ خوشا به حال کسی که مُلک را هم مال خدا بداند. ▪️سال‎ها قبل یک بار که آقا سیّد محمّدحسین (حسینی تهرانی) برای من از پزشکی نوبت ویزیت گرفته بود و همراه او به مطبّ دکتر رفته و در اطاق انتظارِ مطب، منتظر رسیدن نوبتمان بودیم، یکی از اعیان آن زمان هم همراه خانم محجّبه‎اش در بین بیماران بود. نوبت آنها پیش از ما بود. آن شخص خواست سیگاری بکشد، به ما هم سیگار تعارف کرد. من هم در پاسخ به او گفتم: دنیا عجب جایی است، رفتیم سیگار بکشیم، سیگار ما را کشید، رفتیم خانه بخریم، خانه ما را خرید، رفتیم زن بگیریم، زن ما را گرفت، رفتیم غذا بخوریم، غذا ما را خورد، رفتیم لباس بپوشیم، لباس ما را پوشید. بعد از چند فقره از این قبیل، به او گفتم: تا به حال چنین چیزهایی شنیده بودی؟ گفت: نه. گفتم: من هم نشنیده بودم. او خیلی به فکر فرو رفت. وقتی نوبتشان شد و به اطاق دکتر رفتند، آقا سیّد محمّدحسین به من گفت: با او چه کردی! ▪️تا وقتی به اختیار خودت دنبال دنیا بروی، عیبی ندارد؛ ولی اگر دیدی دنیا تو را دنبال خود می‎کشد، مراقب باش که خطرناک است. ▪️دنیا خوکی است به صورت خیک، نکند به طمع گرفتن خیک بیفتیم، بعد معلوم شود خوک است و دیگر او ما را رها نکند و ما غرق شویم. |ص١٤٥ و ١٤٦ ◾️شرح و توضيح مبحث سيزدهم: ١٧/استاد مهدی طيّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش دوم ● رزق از نظر قرآن به چه معنا است ؟ معناى رزق روشن و واضح
آیات 27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش سوم ● آنچه انسان در راه حرام مورد بهره بردارى قرار مى دهد رزق خدا نيست و ثالثا بر مى آيد كه آنچه انسان در راه حرام مورد بهره بردارى قرار مى دهد، رزق خدا نيست ، و نبايد وسيله معصيت را به خدا نسبت داد، براى اينكه خود خدا معاصى بندگان را به خود نسبت نداده ، و تشريع عمل زشت را از خود نفى نموده فرمود: ((قل ان اللّه لا يامر بالفحشاء، اتقولون على اللّه ما لا تعلمون )). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 216 و نيز فرموده : ((ان اللّه يامر بالعدل و الاحسان - تا آنجا كه مى فرمايد - و ينهى عن الفحشاء و المنكر)) و حاشا از خداى سبحان كه از عملى نهى كند، و سپس بدان امر نمايد، و وسيله انجام آن را براى معصيت كار فراهم فرمايد. هيچ منافاتى بين اين دو مطلب نيست كه از سوئى مثلا طعام و شراب حرام به حسب تشريع رزق نباشد، و از سوى ديگر به حسب تكوين رزق و آفريده خدا باشد، براى اينكه خداى تعالى در تكوين ، تكليفى نفرموده ، (بله اگر فرموده بود خوك خلقت نكنيد، آنگاه خودش خوك خلق مى كرد بين گفتار و كردارش منافات بود، و ليكن هر جا كه خدا مردم رااز رزقى نهى كرده به حسب تشريع ، و هر جا رزق را به خود نسبت داده به حسب تكوين است ((مترجم ))). در اينجا ممكن است سؤال شود كه وقتى بيانى از خداى تعالى باعث اشتباه فهم هاى ساده مى شود، چرا از چنين بيانى صرف نظر نمى نمائيد؟ پاسخ اين است كه قرآن براى فهم هاى ساده به تنهائى نازل نشده ، تا به خاطر به اشتباه نيفتادن آنان از بيان معارف حقيقى صرف نظر كند. آرى قرآن شفا براى همه دلها است ، كسى از قرآن متضرر نمى شود، مگر خاسران زيانكار همچنان كه فرمود: ((و ننزل من القرآن ماهو شفاء و رحمه للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا)). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️خوردن غذای شبهه‌ناک و نیز خوردن غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد، هر چند جایز است، ولی انسان را مریض[۱] و از عبادات محروم می‌کند و یا سبب سلب توفیق می‌شود. [۱]. ظاهرا مراد بیماری روحی و معنوی است. هر چند ممکن است مقصود اعم از بیماری روحی و جسمی باشد. ◾️در محضر بهجت، ج٢، ص۲۴۶◾️ ... ◾️خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️مرز مهران بسته شده بود و بعد از چند روز سرگردانی، کربلا ندیده برگشتند. ▪️پیغام داده بود: «بگویید قبل از اینکه برگردند قم، اول بروند زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام که ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام را بگیرند.» ◾️به شیوه باران، ص۵٣◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش اوّل◾️ ▪️در پايان بحث، بيان چند نكته در مورد نحوه لعن و تبرّى
◾️چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش دوّم◾️ ▪️۳ـ دوست اهل‌بيت علیهم السّلام در همۀ امور خود، از جمله در شادىِ از پاى درآمدن دشمن يا اندوه غلبه يافتن و جنايتكارى دشمن، از پيامبر و ائمّه اطهار علیّهم السّلام الگو می‌گيرد. ▪️قرآن كريم می‌فرمايد: لَقَد كانَ لَكُم فى رِسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ، در وجود پيامبر خدا براى شما الگويى نيكو وجود دارد. ▪️بر اين اساس و با توجّه به اينكه پيامبر و اهل‌بيت بزرگوارش علیّهم السّلام هرگز در شادى و غم از مرز ادب و حيا خارج نمی‌شدند، دوست آن بزرگواران نيز بايد به هنگام شادىِ از پا درآمدن دشمنان اهل‌بيت ‌علیّهم السلام و عزاى غلبه يافتن ظاهرى دشمنان آن والامقامان و مصدوم و شهيد و اسير شدن آن دُردانگان عالَم هستى، به اقتداى آن بزرگواران، رفتار و گفتار خود را در مرز ادب و حيا تنظيم كند. چرا كه پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمايند: همانا شيعۀ ما كسى است كه دنبال ما راه برود و از آثار ما تبعيّت كرده و به اعمال ما اقتدا كند. ▪️۴ـ دوست اهل‌بيت علیهم السّلام همچون كوهى استوار است كه تندبادهاى شادى و غم و خشنودى و خشم قادر نيستند او را از ثبات و وقار خارج سازند. ▪️امام صادق علیه السّلام می‌فرمايند: منحصراً مؤمن كسى است كه هنگامى كه به خشم می‌آيد، خشمش او را از حقّ بيرون نمی‌برد و هنگامى كه خشنود می‌شود، خشنوديش او را به باطلى وادار نمی‌سازد. ▪️و امام باقر علیه السّلام می‌فرمايند: منحصراً مؤمن كسى است كه هنگامى كه خشنود می‌شود، خشنوديش او را در گناهى و باطلى وارد نمی‌كند و هنگامى كه خشمگين می‌شود، خشمش او را از سخن حقّ بيرون نمی‌برد. ▪️بنابراين، شادىِ شكست و هلاكت دشمنان اهل‌بيت علیّهم السلام و غم و اندوه آزار و شكنجه و اسارت و شهادت آن بزرگواران سبب نمی‌شود دوستان اهل‌بيت علیّهم السلام از مرز شايستگى و ادب و حيا خارج شوند. ▪️۵ـ با توجّه به اينكه برخى اشخاص در بعضى ايّام به بهانه رُفِعَ القَلَم (برداشته شدن قلم از ثبت گناهان) در مقام ابراز نفرت و دشمنی‌شان نسبت به دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام خود را مجاز به اعمال ناپسند و الفاظ ركيک می‌پندارند، لازم است در پايان تذكّرات بحث لعن و تبرّى، نكاتى نيز براى تنبّه و بيدارى آنها بيان شود: ادامه دارد.... ◾️کتاب ره توشۀ دیدار تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حُسن کار سخت ▪️از وجود مبارک (علیه السلام) رسیده است که رفتن در دشت و جاده همواره کار آسانی است، اما طی کردن کُتلها و عقبه های کئود کار آسانی نیست و به ما می گوید چرا عقبه کئود را اِقتحام نمی کنید؛ (فلا اقتحم العقبه . و ما ادراک ما العقبه).* لذا آن حضرت وقتی سفره غذا پهن می شد، یک ظرف خالی طلب می کرد، از بهترین غذاهای آن سفره در ظرف می ریخت و آن را برای و می فرستاد و این آیه را می خواند و می فرمود: غذایی که آورده شد و همه مصرف کردند و تَه مانده سفره را به دیگری دادن که _ اقتحام عقبه _ نیست! اقتحام عقبه این است که وقتی غذای سالم آوردند، از همان به مستمند بدهند، بعد خودشان بخورند.* * سوره بلد / آیات ۱۱ و ۱۲ * وسائل الشیعه / جلد ۲۴ / صفحه ۲۸۷ ◾️درس خارج فقه _ قم ؛ ۱۳۹۰/۰۸/۱۱◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️حُسن کار سخت ▪️از وجود مبارک #امام_رضا (علیه السلام) رسیده است که رفتن در دشت و جاده همواره کار
◾️معنای کثرت عبادت در بیان امام رضا (علیه السلام)◾️ ▪️این بیان نورانی از وجود مبارک هست که باید اکثر ، در باشد،* که من چه کسی هستم، از کجا آمدم، به کجا می روم، با چه کسی باید رابطه داشته باشم، در درون من چه غوغایی است، چه کسی باید اینها را جواب بدهد، من باید جواب اینها را چه بگویم. ▪️کثرت عبادت به کثرت و نیست، نماز و روزه یک حدّ مشخصی دارد؛ چقدر واجب است، چقدر مستحب. اما (اذکروا الله ذکراً کثیراً) فقط درباره یاد خداست، نه صلّوا صلاهً کثیراً، صوموا صوماً کثیراً! (یا ایّها الّذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً)،* این است که حدّ و مرز ندارد. این واقع آدم را راحت می کند. یعنی آدم جلوی خاطراتش را بگیرد؛ این مزاحم آدم است، کاری که از او ساخته نیست، فقط ایجاد می کند. اگر کسی این ها را بردارد، نمی گذارد که این چراغ خاموش بشود. * تحف العقول / صفحه ۴۴۲ * سوره احزاب / آیه ۴۱ ◾️درس خارج تفسیر قرآن کریم _ قم ؛ ۱۳۹۲/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی◾️ ▪️از کمالات انسان این است که تا می‎تواند، کسی را رد نکند. انسانی که با حق‌تعالی انس و ربط کامل پیدا نمود، آن‌قدر قوی می‎شود که ممکن است اصلاً حالت رد نداشته باشد و هر کس را در حدّ خود پذیرا باشد و به او بهره دهد. دیگر از کمالات انسان این است که با بدها احسان و خوبی کند: صِل مَن قَطَعَکَ وَ اعفُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَ اعطِ مَن حَرَّمَکَ وَ اَحسِن اِلى مَن أَساءَ اِلَیکَ: با کسی که از تو بریده، رابطه برقرار کن و کسی را که به تو ستم کرده، ببخش و به کسی که از تو دریغ نموده، عطا کن و به کسی که به تو بدی کرده، خوبی کن. چون این کار بر خلاف مزاج انسان و مخالف با نفس اوست، اخلاص در آن بیشتر است و الاّ احسان به خوب‎ها چندان هنر نیست و مال مبتدیان است. ☑️مؤمنی که علم و حلم و رضا داشته باشد، کارش به انتها رسیده است. ☑️عفّت، همسایه‌ی عصمت است. ◾️مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش سوم ● آنچه انسان در راه حرام مورد بهره بردارى قرار مى دهد رزق خ
آیات27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش چهارم ● هر چه رزق است خير و مخلوق است و هر چه مخلوق است رزق و خير است و كوتاه سخن اينكه آنچه خداى تعالى بر خلق خود افاضه مى فرمايد خير و مايه انتفاع او است ، و به حسب انطباق معنا، رزق او به شمار مى رود، چون رزق چيزى به جز عطيه اى كه مايه انتفاع مرزوق قرار گيرد نمى باشد، و چه بسا كه آيه شريفه و ((رزق ربك )) خير هم اشاره به اين معنا باشد. از اينجا روشن مى شود كه رزق ، و خير، و خلق ، به حسب بيان قرآن از نظر مصداق امورى متساوى النسبه باشند، يعنى هر چه رزق است ، خير و مخلوق است و هر چه مخلوق است رزق و خير است ، و هر چه خير است مخلوق و رزق است تنها فرقى كه در بين هست اين است كه رزق مرزوق مى خواهد، تا مرزوقى نباشد كه از رزق ارتزاق كند، رزق نيز صادق نيست . پس غذا براى قوه غاذيه رزق است ، چون بدان محتاج است ، و قوه غاذيه براى يك انسان رزق است ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 218 چون بدان محتاج است ، و انسان براى پدر و مادرش رزق است چون به او احتياج دارند، و نيز انسانيت براى انسانها نعمت است ، چون انسانهائى فرض مى شود كه فاقد انسانيتند، بدين سبب خداى تعالى فرموده : ((الذى اعطى كل شى ء خلقه )). اين فرق كلمه رزق با آن دو كلمه ديگر بود، فرقى هم خير با دو كلمه ديگر دارد، و آن اين است كه بايد افرادى صاحب اختيار فرض بشوند، تا از بين چند چيز يكى را كه خير خود تشخيص مى دهند انتخاب كنند. پس وقتى مى گوئيم غذا براى قوه غاذيه خير است در حقيقت براى قوه غاذيه احتياج به غذا را فرض كرده ايم ، و سپس او غذاى مورد احتياج خود را از ميان همه غذاها انتخاب مى كند، البته اگر به چند غذا دست يابد، قوه غاذيه هم كه مى گوئيم براى انسان خير و انسان براى او خير است هر دو را محتاج به يكديگر فرض مى كنيم . و اما كلمه ((خلق )) و كلمه ((ايجاد)) در تحقق معنايش هيچ چيز ثابت و يا فرضى احتياج ندارد، غذا مثلا مخلوق است ، و خدا آن را ايجاد كرده ، چه كسى باشد آنرا بخورد و يا نباشد، قوه هاضمه هم مخلوق و خود انسان هم مخلوق است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حقّ‌الناس ▪️شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستورالعملی داشت ▪️آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند : «تا می‌توانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. ▪️بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند. ▪️و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» ◾️برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص ٢١٨◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️بی‌ربطی کجاست؟ ▪️دنبال ارتباط می‌گردید؟ یک موجود هرچه ریز یا هرچه درشت پیدا کنید که هیچ ربطی با هیچی نداشته باشد، پیدا کنید تا ربط را معنی کنم. ▪️در حکایتی است که ماهیان دریا با هم صحبت می‌کردند و می‌گفتند که ما شنیدیم «آب» چیز خوبی برای حیات ماهی است اما نمی‌دانیم چیست. همه رفتند پیش ماهی بزرگ و از او پرسیدند. او گفت: سوال خوبی است اما شما بفرمایید که غیر آب چیست؟ هر وقت غیر آب را به من گفتید، آب را برای شما معنی می‌کنم. ▪️حالا ماهی آیا می‌تواند غیر آب را تعریف کند؟ «ربط» چنین دریای بیکرانه است. ☑️پی نوشت: از جناب دکتر دینانی کتابی با عنوان «وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامی» به چاپ رسیده است که علاقه مندان می‌توانند پیگیر باشند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۴۴ ▪️عالم طبیعت، عالم تزاحم و تضاد است از این رو ممکن است متضاده
  ☑️قسمت ۴۵  ▪️خدا به پیامبر اکرم می‌فرماید: «عَسَىٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» (تحریم/۵) ای پیغمبر اگر این دو زن تو را اذیت می‌کنند طلاقشان بده تا خدا زنانی در عوض اینان به تو بدهد که مؤمنه هستند، اهل قنوت و توبه هستند و... . این ها مشخصات زنان خوب است. یکی از آن دو زن پیغمبر بیوه و دیگری باکره بود. «ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» یعنی ای پیغمبر، ما به جای این دو نفر به تو یک زن بیوه و یک زن باکره می‌دهیم؛ ما به تو آسیه را می‌دهیم که بیوه بود اما قانت و راکع بود. در عوض زن دیگرت، به تو مریمی را می‌دهیم که بتول است لذا وقتی که این تمثل بشر، یعنی حقیقت نور واحد، در ظَهر حضرت مریم ظهور پیدا کرد به صورت بشری شاب تمثل کرد یعنی بشر را تمثل کرد؛ حضرت مریم به علم الهی می‌دانست که او در عالم همسری نخواهد داشت مگر یک پیامبر... لذا به محضر حق متعال عرصه داشت: «قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» (مریم/۲۰) در تمثل ممکن است آن صورت مثالیه انسان را از کنه مطلب غافل کند و حضرت مریم از باب ادب مع الله این‌گونه فرمود. حضرت ابراهیم نیز وقتی که در خواب دید فرزندش را ذبح می‌کند، خوابش را تصدیق کرد و تعبیر نکرد زیرا او خلیل است و از این که به محضر حق متعال بی ادبی کند خوف دارد؛ «لَقَد صَدَّقتَ رُؤياکَ». حضرت مریم هم این بشر سوی را دید که انسان کامل بشر سویا است لذا در روایات هم داریم که وقتی به نماز می‌ایستید سویا و مستوی القامه بایستید و خمیده نباشید. این‌گونه که انسان در نماز متواضع نمی‌شود. در مقابل حق متعال صاف بایستید.  ▪️«قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» حضرت مریم می‌پرسد من چگونه می‌توانم فرزندی داشته باشم در حالی که بشر یعنی حضرت ختمی مرتبت مرا لمس نکرده است؟ من ستمکار نمی‌شوم. لذا خدا در جواب او می‌فرماید: «قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا» (مریم/۹) جناب مریم این انسان کامل است. این نور واحد است که در هر زمانی حضور دارد. «أنا آدم الأول، أنا نوح الأول». این حقیقت زمان و مکان برنمی‌دارد. برای او بسیار آسان است که در عصر تو نیز ظهور کند و تو را مس کند لذا قرآن می‌فرماید: «مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى‌ لِلْبَشَرِ» (مدثر/۳۱) که مفسرین می‌فرمایند این بشر همان پیغمبر است. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر». من بشرم. نه این که بشریت من مثل بشریت شماست. روایات متعددی پیرامون ظاهر انسان کامل داریم، اهل‌بیت علیهم السلام عین من و شما از پدر و مادری متولد می‌شوند اما جسمشان مُتروِّح است. جناب عبدالصمد همدانی در بحر الممالک می‌فرماید ظاهر انسان کامل، مرتبه‌ی اعلای ما انسان‌های عادی است. بشریت من مرتبه‌ی مثال شماست لذا به مرتبه‌ی مثال من وحی می‌شود. ظاهر من مثل باطن شماست. جناب مریم می‌فرماید مرا هنوز بشری لمس نکرده است. خدا می‌فرماید او انسان کامل است و می‌تواند در تمام عوالم ظهور کند که یکی از معانی اشمخ رجعت همین است. حضرت علی بن موسی الرضا در عین حالی که در ملأ اعلای نظام هستی است و ممسوس فی ذات الله است، در حرمش هم حضور دارد. در عالم ظاهر و باطن حضور دارد چرا که او کون جامع است. او در عوالم وجودی تردد دارد؛ اصلا تمامی عوالم وجودی شأن او هستند. این بشر در چهره‌ی حضرت مریم تمثل پیدا کرد و در حقیقت ائمه اطهار علیه السلام به طور اتم ظهور پیدا کرد لذا پیغمبر در حدیثی بسیار عرشی خطاب به امیرالمؤمنین می ‌فرماید: «كُنْت مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعي جَهراً». در این جهر صحبت‌هاست. یا علی! تو نور واحدی هستی که با همه‌ی انبیاء در سرّشان بودی و صورت انبیاء تجلی حقیقت توست و با من سرّا و جهرا یعنی به صورت اتم همراه بودی و در حقیقت من ظاهر شدی. من تجلی تام و اتم حسینم «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»... اما در نشئه‌ی ظاهر هر یک از ائمه علیهم السلام خصوصیتی دارند که مطابق با آن از هر کدام باید چیزی خواست. اگر رزق می‌خواهی به در خانه‌ی امام جواد برو. اگر گرفتاری برو در خانه‌ی حضرت موسی بن جعفر. اگر عشق می‌خواهی برو در خانه‌ی اباعبدالله الحسین علیهم السلام... او مقصد العشاق است. اگر محبت می‌خواهی از حسین بخواه که او مطلب المحبین است...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۱۴ ▪️«السعید سعید فی بطن أمه الشقی شقی فی بطن أمه». همان‌گونه که خو
  ☑️قسمت ۱۵ ▪️بنی اسرائیل از پرستش خدای یگانه به گوساله پرستی روی آوردند. «وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ». حضرت موسی به آن‌ها تشر سنگینی می‌زند و می‌گوید شما به نفستان ظلم کردید. این‌جا دیگر حضرت موسی همراه آن‌ها نیست چون به نفس خودش ظلم نکرده است اما در کشتن نفس موسی همراه آن‌هاست و در واقع اول کسی است که نفس خود را ذبح کرده است. شما با پرستش یک گوساله همه چیز را خراب کردید و در واقع خودتان گوساله شدید. چون عابد و معبود با هم اتحاد وجودی دارند یعنی شما هر چیز که می‌پرستی، همانی. خب شما، بنی اسرائیل، گوساله را پرستش کردید یعنی خودتان را به گوساله بودن صیرورت دادید و گوساله شدید حال با گوساله چه می‌کنند؟ ذبحش می‌کنند. حضرت موسی به آن‌ها می‌گوید که همه باید به سوی خالقتان برگردید و برای این که حق متعال توبه‌تان را بپذیرد باید همدیگر را بکشید. روایات متعددی پیرامون این موضوع است؛ در روایتی هفتاد هزار نفر از قوم موسی کشته شدند. حضرت موسی هم وقتی به کوه رسید هفتاد موسی دید، هفتاد جلوه از شئون و قوای خود دید که این‌ها باید ذبح شوند تا حقیقت دل آرای توحید در جان حضرت موسی آشکار شود. در روایتی دیگر داریم که ده هزار نفر را کشتند و خدا پس از آن گفت بس است. در روایتی دیگر داریم که حضرت موسی شب این‌ها را برد، گفت چشمانتان را ببندید و همدیگر را بکشید. جنگی شد و  این میان خشک و تر باهم سوخت، آن‌هایی هم که گوساله‌پرست نشدند باید بکشند چون که در غیاب امام اجازه دادند عده‌ای گوساله‌پرست و سامری‌پرست شوند. ▪️بعد از پیغمبر ما هم چنین شد و باید یک امام حسین علیه السلام بیاید. جناب حر جلوی امام معصوم را با آن کیفیتی که می‌دانیم گرفت. همان اول که مانع امام حسین علیه السلام شد تا به کوفه بروند امام حسین علیه السلام به او گفت که تو اصلا عمرت کفاف نمی‌دهد که جلوی مرا بگیری و همین‌طور هم شد. جناب حر چون عاقل است خودش را بین بهشت و جهنم مخیّر می‌بیند و توبه می‌کند. از امام علیه السلام می‌پرسد که آیا خدا توبه‌ی من را پذیرفت؟ امام حسین علیه السلام دستش را زیر محاسن حر می‌گذارد و سرش را بالا می‌آورد و می‌‌فرماید خدا همین الان توبه‌ی تو را پذیرفت. نشانه‌ی آن چیست؟ «فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ». وقتی توبه می‌کند امام او را اولین نفر می‌فرستد تا نفسش را بکشد. این ظاهر عنوان باطن است. تا انسان در درون نفس خودش را ذبح نکند، در بیرون هم نمی‌تواند. موضوعیت و اصالت هم با ذبح باطن و نفس است. برای ما هزار مسئله و گناه پیش می‌آید اگر می‌خواهی توبه کنی در همان موضوع نفست را بکش. با صرف استغفرالله گفتن و غسل توبه کردن که گناه بخشیده نمی‌شود...