#داستان_شب
✅ زنده یاد مرحوم کافی نقل می کرد که:
🍃 شبی #خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از #مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا #چکی دارد و آبرویش در خطر است.
می خواست کمکش کنم.
🍃لباس مناسب پوشیدم و به #سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه #آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
🍃رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و #کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم...
🍃فرمود: شیخ احمد حالا دیگر #غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند #سراغ شخص دیگری؟
🍃آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار #خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و #حضرت حجت (عج) به من دارند...
🍃وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار #خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از #روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی #گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
◽️🖤◽️
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🔴 گفت و گوی خواستگاری
💜💜💜💜💜💜
1⃣ سؤالاتی با جوابهای توضیحی:
✅ پرسشهای #خواستگاری نباید به گونهای باشد که پاسخش با یک «بله» یا «خیر» تمام شود.
●♦️●♦️●♦️داستان واره♦️●♦️●♦️●
🔹#مادر پسر، رو به مادر دختر کرده و در حالی که لبخندی بر لب دارد، میگوید: اگر ا#جازه بدهید، این دو تا جوان بروند و حرفهایشان را با هم بزنند.
🔸#مادر دختر هم لبخند او را پاسخ میدهد و میگوید: خواهش میکنم!
🔸بعد هم #دختر را صدا میکند. دختر هم مثل اینکه از قبل میداند که در این مرحله چه باید کرد، خیلی زود به #سمت اتاق مورد نظر میرود. پسر هم به دنبالش.
🔹حالا هر دو، #ساکت نشستهاند. پسر، هر چند لحظه یک بار، حالت نشستن خود را تغییر میدهد. از #دو زانو به چهار زانو، از چهار زانو به دو زانو. سرانجام سکوت را میشکند و میگوید: لطف کنید و #شروع کنید.
🔸دختر، کمی #سرش را بالا میگیرد و میگوید: خواهش میکنم. شما شروع کنید.
🔹پسر کمی #میخندد و میگوید: من نسبت به احترام به همسر در همۀ موارد #اعتقاد دارم؛ پس شما اوّل شروع کنید.
🔸دختر #ابروهایش را در هم میکشد و با چهرهاش نسبت به این حرف پسر، #اعتراض میکند. او در دلش میگوید: معلوم نیست چند ماهه به دنیا آمده. هنوز #اتّفاقی نیفتاده، میگوید همسرم!
🔸و با #ترشروییِ خاصّی میگوید: برای اینکه وقت پدر و مادرها بیشتر از این گرفته نشود، خواهش میکنم تعارف را کنار #بگذاریم و شروع کنیم.
🔹پسر #جیب های شلوار و کت و پیراهنش را میگردد و بالأخره #برگهای بلند و بالا پیدا میکند؛ امّا قبل از اینکه شروع کند، دختر میگوید: من #اعتقاد دارم مرد باید به پدر و مادر همسرش مثل پدر و مادر خودش #احترام بگذارد؛ شاید کمی هم بیشتر. شما هم؟
➖ بله.
➖ من #معتقدم در زندگی، نه حرف مرد و نه حرف زن، نباید حرف آخر باشد. #منطق و تفاهم، حرف اوّل و آخر را در زندگی میزنند. شما هم به این مسئله معتقدید؟
➖ بله.
➖ به #عقیدۀ من، روابط فامیلی باید بسیار گرم و صمیمی باشد. هم باید به #مهمانی فامیل برویم و هم آنها را دعوت کنیم. درست است؟
➖ بله.
➖ من فکر میکنم #دخالت پدر و مادر شما در اندازۀ مشاوره، مشکلی ندارد؛ امّا نباید بیش از این، در #زندگیمان وارد شوند. قبول دارید؟
➖ بله.
➖ مرد باید #صبحش برای کار و بعد از ظهرش مطلقاً برای همسرش باشد. درست است؟
➖ بله.
✔️ این سؤال و جواب، همین گونه ادامه پیدا کرد و پسر هم با #همین شیوه، بعد از دختر شروع به پرسش کرد؛ امّا سرانجام هیچ کدام نفهمیدند طرف #مقابلشان، کیست!
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۶۹
⬅️ با ما همراه باشید تا در روزهای اتی شیوه صحیح گفت و گو رو براتون بگیم.
💜💜💜💜💜💜
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#استاد_محسن_عباس_ولدی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
✍شخصی بود که #چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در #مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیهالسّلام برمیخورد، به حضرت سلام میداد. آن شخص از #دنیا رفت و در قیامت پروندهی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی تمام عیار است.
لذا #حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت #جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیهالسّلام را دید. محکم ایستاد و به #ملائکهای که او را میبردند گفت من در دنیا هیچ وقت بدون #سلام کردن از این بیرقها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم میآیم. #ملائکه گفتند نمیشود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی.
تا این گفتگو بین آنها در گرفت، #حضرت اباعبدالله علیهالسّلام که پای آن بیرق #ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکهی همراهش، خود را در #حضور حضرت مشاهده کردند. حضرت فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه #پروندهی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این #چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند.
ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند امّا در بین راه متوجّه شدند که به #سمت بهشت میروند خیلی تعجّب کردند!
به پروندهی آن #شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامهی اعمال آن شخص نوشتهاند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ ای کسی که #بدیها را به خوبی تبدیل میکنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و #تحویل دادند.
📚مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
یه #همکلاسی داشتیم که چادری بود.
البته خب من و خیلی از بچه های دیگه هم #چادری بودیم ولی اون با ما فرق داشت.🙄
چادر سرش می کرد #ولی موهاشو می ریخت بیرون، حتی چندبار که با هم #رفتیم بیرون یا اتفاقی بیرون دیدمش؛ فهمیدم به همینجا #ختم نمیشه...چنان #آرایش غلیظی کرده بود که خانومای بدحجاب هم با تعجب نگاهش می کردن!
#نگرانش بودم چون نه تنها با این کارش باعث #صدمه زدن به خودش میشد بلکه به جامعه هم آثار منفی وارد میکرد و# تازه آبرو و حرمت چادر رو هم زیر پا میزاشت.💔😞
یه روز که #موقعیت مناسب پیش اومد و داشتیم دوتایی تو حیاط قدم می زدیم #سر بحثو باز کردم:
-سارا جونم! چی شد که تصمیم گرفتی #چادری بشی؟😊
جوابش یه نگاه# تند و خشمگین ولی پر از حرف بود😠
ترسیدم که #داد و قال راه بندازه و جای درست کردن ابرو چشم رو هم کور کنم.
#واسه همین دیگه حرفی نزدم.😨
ولی بعد از چند #لحظه خودش جوابمو داد:به اجبار خانواده.😞
#حدس می زدم که موضوع این باشه.
چون اگه کسی واقعا #اعتقاد داشت تا این حد از حجاب اصلی و قابل قبول دور نمیشد.
کمی فکر کردم و گفتم:
#خونوادت میگن باید به هر قیمتی چادر سرت باشه؟🤔
با #ناراحتی سر تکون داد😔
-پس واسه همینه که داری سعی می کنی لجبازی کنی و #اعتراض خودتو بهشون نشون بدی☺️
برگشت و نگاهم کرد،اما نه نگاهش تند بود نه #خشمگین.
آهی کشید و گفت:آره...به ذهنم رسید تنها کاری که می تونم بکنم همینه.
ولی هر چی #بیشتر میگذره اختلافم با مامان بابام بیشتر...
شاید اگه از اون اول #اجباری در کار نبود انقد از حجاب دور نمیشدم
😳یعنی خودشم می دونست داره چیکار می کنه؟...خودش جوابمو داد
-من از حجاب بدم نمیاد...ولی وقتی دیدم نمی تونم زورگویی هاشونو تحمل کنم ناخودآگاه از اون چیزی که باید می بودم فاصله گرفتم...
-تا حالا فکر کردی این چادری که رو سر ماست #چجوری به دست ما رسیده؟🤔
-یعنی چی 🤔?
-این چادر از کوچه های #مدینه گذشته و خاکی شده...از میون قافله ی اسرا رد شده و از سر پاک ترین بانو کشیده شده...😔
بیشتر از #بیست هزاااارتا جوون واسه موندن این چادر روی سر ما جون دادن...#محسن حججی رو می شناسی؟...می دونی سرش واسه چی رفت؟😭
دیگه نتونستم #جلوی اشکامو بگیرم ولی برای اینکه تاثیر بدی رو بحثمون نزاره زود خودمو جمع و جور کردم و #منتظر جوابش شدم.
فقط نگاه کرد.👀
#فهمیدم حرفام بی تاثیر نبوده.
با شنیدن صدای زنگ بحث رو تموم کردم.
-سارا! من نه #میخوام تو موضوعات خونوادگیتون دخالت کنم نه بهت امر و نهی کنم که #چیکار کنی و چیکار نکنی.
فقط میخوام بعد از این چندسال #رفاقت نه بعنوان یه دوست،بعنوان یه خواهر بهت بگم حواست باشه! این یه #پارچه ی مشکی معمولی نیست که رو سرمونه.پس اگه انتخابش کردیم حواسمون باشه که #خون جوونای کشورمون پاش رفته...رفته که نزاره دوباره حرمتش بشکنه،واسه نشون دادن اعتراض خیلی کارها میشه کرد.این وسط چادرمون رو فراموش نکنیم.😊
#البته اینا رو اول به خودم میگم بعد به تو😘
سارا تو فکر بود#.امیدوار بودم حرفام موثر بوده باشه.
دست به دست هم به #سمت کلاس رفتیم.دیگه تا آخر ساعت حرفی در این مورد نزدیم....
اون روز که این حرفا بین ما رد و بدل شد چهارشنبه بود.
جمعه سارا رو تو #خیابون دیدم.
دیگه نه لاک داشت نه موهاش بیرون بود نه جلو #نامحرم عشوه میومد😍
از خوشحالی محکم بغلش کردم.
-ببینم؟! حرمت چادرو خوب نگه داشتم😉?
-راضیم ازت سارا😁...البته من که کسی نیستم ولی مطمئنم مادر هم ازت راضیه😍
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#فنون_خواستگاری
#نوع لباس دختر ساده و ملایم باشد
لباس دختر باید مطابق با #فرهنگ ایرانی و اسلامی و متناسب با چهره #شاخص فرهنگی و مذهبی باشد. بهتر است لباس عروس خانم #بسیار ساده و #بلند، پوشیده و راحت باشد زیرا باعث قضاوت بد خانواده پسر میشود و #سوء تفاهم پیش میآید و خانواده پسر چنین برداشتی از دختر دارند که میخواهد خودش را #تحمیل کند؛ از سوی دیگر باید توجه داشت #مردان ایرانی لباسهای پوشیده را بیشتر میپسندند.
پذیرایی را از #بزرگترها شروع کنید بهتر است دختر و یا خانواده او در مراسم خواستگاری با #تعارف کردن چای به #سمت بزرگتر، احترامشان را نسبت به بزرگتر ابراز کرده و باعث #جلب رضایت بزرگترها میشوند.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
این رابطه به #ازدواج ختم نمیشود!❌
واقعیت این است که در #رابطه دختر و پسر،
اگر پسری بخواهد رابطه اش را به #سمت ازدواج ببرد، معطل نمی کند و این کار را به تاخیر نمی اندازد.
گاهی اوقات ممکن است #درگیر یک رابطه عاطفی باشید که مدت زیادی به #طول انجامیده است بدون آن که در آن حرفی از ازدواج به میان آید یا اقدامی #جدی صورت بگیرد.
در این صورت شما #مدام منتظرید تا همه چیز به خوبی پیش برود و ماجرا سمت و سوی #جدی تری بگیرد.
بنابراین به موقعیت های #ازدواج دیگرتان فکر نمی کنید،
#فرصت ها را از دست می دهید و همچنان منتظر #پیشنهاد ازدواج طرف مقابل تان می مانید.
اگر درگیر چنین رابطه ای هستید، باید بگوییم #بیشتر مراقب خودتان باشید.
ممکن است فرصت هایی که از دست می دهید، #تکرار نشدنی باشند.
واقعیت این است که در رابطه دختر و پسر، اگر پسری بخواهد رابطه اش را به سمت ازدواج ببرد، معطل نمی کند و این کار را به #تاخیر نمی اندازد.
خیلی از پسرها در رابطه #بی تفاوت عمل می کنند تا دختر خسته شود و خودش ماجرا را #فیصله دهد.
عده ای دیگر وانمود می کنند در #عمل انجام شده قرار گرفته اند و خانواده شان آنها را #مجبور به ازدواج با دختر دیگری کرده است و در نهایت برخی هم می گویند من #لیاقت تو را ندارم و تو خواستگاران بهتر از من داری.
چه طور چنین رابطه ای را #تشخیص دهیم؟
پسری که قصد واقعی ازدواج دارد و نمی خواهد شما را معطل خود کند،
۳ویژگی یا پیش شرط را داراست.
ادامه دارد. .........
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan