eitaa logo
نویسنده شو✍
103 دنبال‌کننده
242 عکس
45 ویدیو
41 فایل
👣 گام های کوچک برای هدف های بزرگ 🎯 📞 ارتباط با ادمین @Sepehr96
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسنده شو✍
لیست بدترین بهانه‌های ننوشتن 📝 🔴 نوشتن را بلد نیستم. (اگر دو کلاس سواد داشته باشی، از پس نوشتن ب
🔝 ⚪️برای نوشتن زمان کافی ندارم. (چطور برای چک کردن تلگرام و تلویزیون دیدن و هزار تا کار بیهودۀ دیگر فرصت داری؟ خب یه مقدار وقت بدزد برای نوشتن. روزی ۳۰ دقیقه هم کافی است.) 🔴 نوشته‌هایم را چگونه منتشر کنم، کدام ناشر نوشته‌های یک نویسندۀ تازه‌کار را چاپ می‌کند؟ (واقعاً خجالت نمی‌کشی در عصر اینترنت و زمانه‌ای که می‌توانی به صورت آنلاین آثارت را در معرض دید میلیون‌ها نفر بگذاری؛ چنین حرفی را می‌زنی؟) 🔵این همه نوشته و کتاب و محتوا، چه کسی کار من را می‌خواند؟ (این نشانۀ بی‌عرضگی و بی‌سوادی تو است که نمی‌توانی در بهترین دورۀ تاریخ تکنولوژی جامعۀ مخاطبان خودت را بسازی. تو سعی کن قلمت را آزاد بگذاری و خودت باشی و نوشته‌هایت را منظم منتشر کنی. دیگران شیفتۀ تو می‌شوند.) اگر واقعاً تب نویسنده‌شدن داری، نوشتن را از همین لحظه شروع کن.✍✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نویسنده شو✍
❓چگونه نویسنده شوم❓ بخش دوازدهم مثلِ یک نظامی 👮 در نوشتن باید مثل یک نظامی منضبط باشیم. اگر می
❓چگونه نویسنده شوم❓ بخش سیزدهم اهمیت مطالعه غیرداستانی 📚 بنا نیست چون می‌خواهیم داستان‌نویس بشویم از مطالعه کتاب‌های غیرداستانی چشم‌پوشی کنیم. مطالعۀ تاریخ، سیاست، روانشناسی و فلسفه و جامعه شناسی باید از کارهای همیشگی هر نویسنده‌ای باشد.📖 چرا باید کلاسیک‌ها را خواند؟📜 خواندن متون جدید و معاصر همیشه وسوسه کننده است، اما خواندن متون کلاسیک، با توجه به اهمیتشان، از نان شب واجب‌تر است. 😮 درس‌های اصولی و درجه یک را فقط در آثار کلاسیک می‌توان جست، آب را باید از سرچشمه خورد.🌊 مگر می‌شود بخواهی فارسی بنویسی و گلستان سعدی را از بر نباشی؟😍 حرف از سهل ممتنع شد، استاد بزرگ و عزیزی از سعدی مثال آورد و گفت با این بیت می‌توان عمری زندگی کرد، بیت شگفت انگیزی که با دو”تمنا” و سه” دوست” ساخته شده:🔰 🌾گویند تمنایی از دوست بکن سعدی جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی🌾 از آن روز تا به حال با این بیت زندگی می‌کنم و هر بار با رونویسی از آن جان تازه‌ای می‌گیرم.😌 🌸 @nevisandesho
نویسنده شو✍
❓چگونه نویسنده شوم❓ بخش سیزدهم اهمیت مطالعه غیرداستانی 📚 بنا نیست چون می‌خواهیم داستان‌نویس بشوی
🔝 غزل ۵۱۱ 📜 سعدی » دیوان اشعار » غزلیات هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی امید تو بیرون برد از دل همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش آن کش نظری باشد با قامت زیبایی گویند رفیقانم در عشق چه سر داری گویم که سری دارم درباخته در پایی زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی من دست نخواهم برد الا به سر زلفت گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی گویند تمنایی از دوست بکن سعدی جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی 🌹 @nevisandesho
سلام 💐 مطالب داستان نویسی رو از ابتدای کانال مرور کنید .👆 ان شاءالله درحال پیگیری هستیم تا اواخر امسال یک کارگاه داستان نویسی برگزار کنیم.
❓بچه‌ها توی خانه بازی‌گوشی و شیطنت می‌کردند. گاهی درمانده می‌شدیم. از آقای بهجت پرسیدم: «با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟» 🔹 گفت: «همان‌طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها هم همان‌طور رفتار کنید. این‌طور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچه‌ها یا بداخلاقی با آن‌ها به‌خاطر اشتباه، بی‌معنی می‌شود. بچه هم احساس نمی‌کند که بابایش درکش نمی‌کند.» 📚 به شیوه باران، ص٣٩ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
هدایت شده از نویسنده شو✍
📩 #ارتباط با ادمین کانال "نویسنده شو ✍ " @Sepehr96 📌انتقادات و پیشنهادات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃لازم نیست همیشه شق و رق پشت میز تحریر بنشینم و بنویسیم.🍂 گاهی می‌توانیم موقعیت‌های فیزیکی متفاوتی را برای نوشتن امتحان کنیم. مثلاً می‌توانیم کف آشپزخانه دراز بکشیم و بنویسیم. می‌توانیم برویم کنار بخاری، قهوه‌ای بنوشیم و با کلمه‌ها بازی کنیم. می‌توانیم برویم پشت‌بام، نفس عمیق بکشیم و چند خطی بنویسیم. گاهی می‌توانیم توی رختخواب، در حالی که دستمان از زیر پتو بیرون آمده، دو سه پاراگراف بنویسیم.📝 🌸گاهی می‌توانیم کنار پیاده رو بنشینم و حین تماشای رفت و آمد مردم، توی دفترچه یادداشتمان هر چیزی را که به ذهنمان می‌رسد بنویسیم.🌸 حتی می‌شود گاهی توی راه پله خانه، روی پله‌ها نشست و نوشت و به نگاه عاقل اندر سفیه همسایه‌ها بی توجه بود.🙄 مهم این که فرصت نوشتن در وضعیت‌های مختلف را از دست ندهیم. گاهی عوض کردن جای همیشگی‌مان منجر به کشف ایده‌های بدیعی می‌شود، ایده‌های که می‌توانند حس و حال تازه‌ای را وارد زندگی نویسندگی ما کنند.🤗 @nevisandesho ✍
نویسنده شو✍
🔝 🔺#درست_نویسی (بخش پنجم) حروف سه دسته است: ربط، اضافه و نشانه. حرف ربط، واژه‌ها یا جمله‌ها را ب
🔝 🔺 (بخش ششم) ۸. «به‌خاطر» حرف اضافهٔ مرکب و از ساخته‌های صد سال اخیر است. این ترکیب جعلی را معمولاً در معانی «به‌منظور»، «به‌قصد»، «به‌علت» به ‌کار می‌برند و مثلاً می‌گویند: «فقط به‌خاطر خدا، از این کار دست برداشتم.»❌ درستش این‌طور است: «برای خدا از این کار دست برداشتم.»✅ ۹. گاهی برای دو اسم که به یکدیگر عطف شده‌اند، از یک حرف اضافه استفاده می‌شود؛ در حالی ‌که آن حرف اضافه برای یکی مناسب و برای دیگری نامناسب است. غلط: «او با دیگران متفاوت و متمایز است.»❌ درست: «او با دیگران متفاوت و از همه متمایز است.»✅ 🔰کاربردهای نابجا و بی‌معنای کلمات، باریک‌بینی در معنا و نسبت میان کلمات، از بایسته‌های درست‌نویسی است. 🔰 گاهی کلمات در معنای خود به کار نمی‌روند و در جای خود نمی‌نشینند. برخی از آنها از این قرارند:👇 «تقدیر» به‌معنای اندازه‌گیری، نه قدر‌دانی «تحکیم» به‌معنای حکم‌دادن و داوری‌کردن، نه استوارکردن «تجلیل» به‌معنای انداختن جل بر پشت چهارپا، نه بزرگداشت «پایمردی» به‌معنای پادرمیانی و شفاعت، نه پایداری «بهانه» به‌معنای دلیل ناقص و سست، نه مناسب «دست‌گیری» به‌معنای گرفتن دست‌ کسی برای کمک، نه بازداشت «پیرامون» به‌معنای گرداگرد، نه درباره «کاندید» به‌معنای ساده‌دل، نه نامزد «رهنمون» به‌معنای راهنما، نه راهنمایی «کنکاش» به‌معنای مشورت و رایزنی، نه کاوش و جست‌وجو «با وجود این» درست و «با این وجود» غلط است. «ناجی» به‌معنای نجات‌‌یابنده، نه نجات‌دهنده «نگاه‌داشتن» به‌معنای نگهداری، نه نگاه‌کردن و ... . ✨ @nevisandesho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتون بخیر 💐 دوستانی که علاقه مند به داستان نویسی هستید و یا قصد شرکت در کارگاه داستان نویسی رو دارید لطفا تمرینات داستان نویسی ابتدای کانال رو انجام بدید و برای بنده بفرستید. متشکرم 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🚫 فوووووری 💥💥💥 تحلیل چرایی و راهکارهای مقابله با گرانی ها و مشکلات اقتصادی پیش رو 💢 هم اکنون در بزرگ ترین کانال تربیتی کشور با بیش از 86 هزار عضو و بیش از 500 کانال زیرمجموعه😳👇🏼👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5 برای شنیدن حرفای متفاوت، وارد بشید👆👆
من هر وقت بی حوصله و کسل باشم می‌روم سراغ نوشتن.✍ من زمانی‌که خسته و مستاصل باشم می‌روم سراغ نوشتن.✍ من در اوج درماندگی و بیچارگی می‌روم سراغ نوشتن.✍ من وقتی غمگین و آزرده باشم می‌روم سراغ نوشتن.✍ همانطور که وقتی شاد و سرحال هستم؛ می‌روم سراغ نوشتن.✍ نوشتن دوستی است که می‌توانیم سرمان را روی شانه‌اش بگذاریم و گریه کنیم.💕 💓 @nevisandesho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎉 به مناسبت یک سالگی کانال 😊 یک هدیه ی داریم. منتظر باشید...
دو سال از ازدواجمون می‌گذشت. میلاد شوهرم مالک یه نمایشگاه ماشین های خارجی بود و خدا‌رو‌شکر وضع مالی خیلی خوبی داشتیم . حالا دیگه پسرم امیرمحمد داشت می رفت تو هفت ماه، یه روز بعد از ظهر که من و امیرمحمد خواب بودیم صدای زنگ آیفون اومد دکمه پاسخ رو زدم دیدم یه موتوریه با کلاه کاسکت سیاه رنگ که داره چپ و راستش رو نگاه می کنه ... میگه یه بسته دارید لطفا بیائید تحویل بگیرید. چادرمو سرم کردم و رفتم در و باز کردم اما خبری از موتوریه نبود! خواستم در رو ببندم که از لای در یه سی دی سفید رنگ افتاد جلوی پام. برش داشتم و با تعجب سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما کسی نبود. اومدم خونه، داشتم از کنجکاوی می مردم سریع خودم رو به لب تاب رسوندم و سی دی رو گذاشتم داخل سی دی رامش و منتظر موندم ... یه فولدر اومد بالا، توش نزدیک 40 تا عکس از خودم بود، مربوط به دوران مجردی که متاسفانه با یه پسره که تو راه دبیرستان دیده بودمش، یکی دوماه رفیق شدیم و یه چند باری بیرون رفتیم و کلی هم عکس با هم داشتیم. آسمون جلوی چشمم تیره و تار شد، جوری به صفحه لب تاب خیره شده بود که تا چند دقیقه نه چیزی می دیدم و نه می شنیدم ... با صدای گریه امیر محمد به خودم اومدم. خواستم برم امیر محمد رو بغل کنم و شیرش بدم که صدای تلفن منو به سمت خودش کشید، کالرآی دی رو نگاه کردم یه شماره ی رند هشت رقمی که بهش نمی خورد خونه یا مغازه باشه افتاده بود ، با ترس و لرز تمام زورم رو جمع کردم و آب دهنم که مثل زهر مار تلخ شده بود رو قورت دادم و گوشی رو برداشتم . جرأت گفتن چیزی رو نداشتم از اون طرف صدای یه مرد اومد: _ سلام نسرین جون، آخ ببخشید تو دیگه ازدواج کردی ببخشید، نسرین خانم، حالتون خوبه؟ امیدوارم که از دیدن عکس هایی که سری اولش رو برات فرستادم شوکه نشده باشی، صدای گریه بچه میاد، پسرته؟ دوستش داری ؟ پس سریع حرفم رو می زنم تا بچه ت هلاک نشه! ببین یه گرفتاری کوچولو دارم که یه کم پول لازمم کرده، تو هم که وضع مالیت توپه ! قبلاً هم که رفیق بودیم و بالاخره رفاقت یه حق و حقوقی رو برای آدم ایجاد می کنه دیگه درسته؟ غرض از مزاحمت این که خیلی لنگ 15 میلیون پولم و زمانم خیلی کمه !! از طرفی دوست ندارم زندگیت با این تصاویری که ممکنه سی دی بعدیش بره دم نمایشگاه آقا میلاد، خراب بشه پس به حق رفاقت و روزهای خوشی که با هم داشتیم کمکم کن ... تا این حرفها رو شنیدم بغضم ترکید و گفتم: _کثافت ... من بچه دارم ... با زندگی و آبروی من بازی نکن ... باشه هرچی بخوای بهت میدم فقط گورت رو گم کن از زندگی من ... خلاصه مجبور شدم سرویس طلایی رو که میلاد برای سالگرد ازدواج مون نزدیک 17 میلیون خریده بود رو بدم به اون نامرد و به میلاد هم گفتم احتمالا از خونه مون سرقت شده و سرویس رو دزدیدن !!! راستش من دوران دبیرستانم که دقیقا یک سال قبل از ازدواجمون بود با این پسره دوست شدم، مثل همه بچه های کلاسمون، تو شبکه های اجتماعی وایبر و تلگرام و وی چت و ... برای هم عکس های خیلی راحت و باز می فرستادیم و عکس های دونفره مون رو که عمدتاً فشم ، جاده چالوس و ... بود رو برای بعضی از دوستامون می فرستادیم . این شد که اون نامرد همه رو نگه داشته بود تا یه روز ازشون سوء استفاده کنه. خلاصه از طریق یکی از آشناهامون که متوجه به هم ریختگی من شده بود، موضوع رو با یه وکیل در میون گذاشتیم، شکایت کردیم و دادگاه اون شیاد رو خواست و به جزای اعمالش رسوند. چون پول نداشت که پول سرویس طلای من رو بده، با ویثقه و تعهد آزادش کردند و برای برگشت پول ها جدول زمانی تعیین کردند . متاسفانه از اون روز به بعد میلاد یه جور دیگه ای به من نگاه می کرد و یه جورایی با شک و تردید بسیار زیادی که تا الان ادامه داره ، هر چند که وکیل و دادگاه جوری موضوع رو طرح کردند که اصلاً متوجه موضوع نشد و تا آخر فکر می کرد درگیر پرونده سرقت طلا از منزلمون شده ... ولی خوب مردها یه حس هایی دارند که خیلی قوی هست. نویسنده: محمد قنبری @nevisandesho
نویسنده شو✍
🔝 🔺#درست_نویسی (بخش ششم) ۸. «به‌خاطر» حرف اضافهٔ مرکب و از ساخته‌های صد سال اخیر است. این ترکیب
🔝 🔺 (بخش هفتم) ۱۰. حشو قبیح حشو یا زیاده‌گویی، از عوامل سستی و گاه نادرستی کلام است. 👈 حشو یعنی کنار هم آمدن کلمات یا جملات هم‌معنا. 👉 حشو زحمت خواننده را بیشتر و ذهنش را آشفته می‌کند. آلودگی به حشو از امراض عمومی متن‌های نسل امروز است. مثلاً «فرشتهٔ ملک‌الموت» حشو است؛ چون فرشته و ملک هم‌معنا هستند. حشو به دو نوع پیدا و پنهان تقسیم می‌شود: 🔰 "حشو پیدا" سرانجام، شناخته و ریشه‌کن می‌شود. مثال‌هایی برای حشو پیدا: دیشب گذشته، سال عام‌الفیل ، سیر گردش کار، تاب تحمل، سن دوسالگی.❌ اما حشوهای پنهان به‌سبب ناشناختگی، همچنان در نوشته‌های نابلدان به ‌جا می‌مانند. مثال: حتی کشورهای پیشرفته نیز در پی راهی برای استقلال هستند.❌ همچنین کشورهای پیشرفته نیز در پی راهی برای استقلال هستند.❌ «حتی» و «همچنین» در این دو جمله با وجود «نیز» زائد هستند. یا باید از «حتی» و «همچنین» صرف‌نظر کرد، یا از «نیز». @nevisandesho
فتح خون.pdf
1.25M
شهید آوینی 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا