eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدی و غصه ها از خانه ی دل جمع شد وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد از کنارت هرکه رد شد حاجتش شد مستجاب صد بلا از پیش رو و از مقابل جمع شد سفره های وصله دار و خالی از یک لقمه نان با دو دست مهربانت رفت و کامل جمع شد شاعران دیوانه ی عطر گریبانت شدند آن چنان که دیگر از دور تو عاقل جمع شد حضرت إبن الرضا! با هر حدیثِ نافذت پهن شد حق و بساط کفر و باطل جمع شد علم تو خورشید بود و کاملا ظلمت شکن خوش درخشیدی اگر که شمع محفل جمع شد مرجع تقلیدهامان پیش تو زانو زدند صد رساله گفتی و حلّ المسائل جمع شد هر کجا با هر زبانِ حال، سمتِ مرقدت- عرض شد تا که سلامی؛ بُعد منزل جمع شد ضامن آهو پدر شد! تا که پیچید این خبر... سردرِ باب الجوادش خیل سائل جمع شد بی سر و پا آمدیم و بعدِ یک إذن دخول برگه ی حاجاتمان با دستِ دعبل جمع شد صف کشیدیم و شفاعت را تمنّا می کنیم گفت می آیم سه جا و خاطرِ دل جمع شد! @nohe_sonnati
گفت رفتم به عالمی دیگر پیر فرزانه ای به وقت سحر بود آن لحظه ذڪر روی لبم نام قهار قادر داور گویی آن دم مرا مڪاشفه ای آمد از بخت خوش چنین به نظر باغ زیبا و با صفایی بود پر ز اشجار سبز و خوش منظر می وزید عطر گل به جای نسیم ڪه نبوده ز بوی آن خوش تر رودهایی روان و بس زیبا آبشاری بلند و زیباتر در میان، ڪاخ با شڪوهی بود سنگ هایش زمرد و دُر و زر دیدم آن جا شهی نشسته به تخت وز ملائڪ به گرد او مهتر داشت عِمامه ای به سر گفتم ڪیست این پادشاه تاج به سر هاتفی با ندای زیبا گفت این شهنشاه هست پیغمبر شال سبزی عیان به دور ڪمر بر سرِ دوش عبا، قبا در بر و جمالی ڪه خواند در وصفش سعدی آن شاعر سخن گستر مه فرو ماند از جمال نڪوش در برش سرو خم نموده ڪمر گفتمش ڪیستند در بر او گفت زهرا و دیگری حیدر گفتم آن نازنین تران گفتا او شُبیر است و دیگری شَبَّر از سر لطف ڪردگار ودود دیدم انوار چارده سرور ڪز سر دست بوسی ایشان آمده خیل انبیا یڪ سر یڪصد و بیست و چار هزار نبی صف به صف در ڪف همه ساغر گفتم این نهر پاڪ و زیبا چیست گفت این جاست چشمه ی ڪوثر ساقی انبیا و خیل ملڪ گشته جبریل و می زند شهپر گفتم این شور و شادمانی چیست چیست این نورهای بس انور راستی ڪیست او ڪه شادتر است گفت علی بن موسی جعفر سرِّ انوار پاڪ و نورانی گویمت آن چه دیده ای به بصر از سر لطف حق رضا امشب می شود او پدر به وقت سحر حال همراه ما بیا بنشین بین طلوع ستاره ای دیگر از شعف شد وجود من مشعوف منتظر مانده ام شود چه خبر ناگهان جبرئیل داد ندا مژده آمد ز خالق اڪبر آفریدم محمدی دیگر چون محمد شه همایونفر خلق گردید از رضای خدا بر رضا پر ثمر نموده شجر شد پدر ثامن الحجج آری ڪوری چشم دشمن ابتر گشت انوار قدسیان از شوق گرد یڪ نازنین مه پیڪر همه انوار گرد او حائل همه سرمست باده و ساغر گوئیا گشته روز رستاخیز وه چه هنگامه ای به سان محشر لقبش شد جواد و گو چه لقب از جواد الائمه بُد بهتر پدری را ڪه هست شمس شموس پسرش هم شود چو قرص قمر گل ریحانه چون شڪفت شدند دایه اش ساره ، مریم و هاجر آمد آن دُرّ هشت بحر و سپس گشت بحر و یم سه دُرّ و گوهر مفتخر بر گدایی ڪویش صد چو حاتم گدای چشم به در زنده گردد مسیح از دم او وز ڪلامش ڪلیم گویاتر گشته مبهوت یوسف مصری محو خال رخش چو ڪرده نظر پور اَڪثَم بُود به محضر او ڪمتر از طفلِ در بر مادر انبیا جز محمد اند همه در بر او ستاده در محضر پسر حضرت امام رضاست شه و سلطان توس و هر ڪشور نه خراسان ڪه شاه عالم اوست آن امامی ڪه هست فخر بشر چون سلیمان به مشهدش آید از برای خرید انگشتر خود ببیند که خیل طیر و وحوش جن و انس اند بر درش نوڪر هر ڪسی ڪه او گدای ڪویش شد تاج شاهی نهاده اش بر سر شاه و سلطان ماسوی آمد ڪوثر حضرت رضا آمد @nohe_sonnati
می نویسم سر خط نام خداوندِ رضا شعر امروز بپرداز به لبخند رضا آن که با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟ از تو در آل نبی با برِکت تر چه کسی ست؟ آن که از آمدنش عشق بیان خواهد شد " عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد " آسمان! از سر خورشیدِ تو خواب افتاده؟ یا که از چهره ی این طفل نقاب افتاده؟ بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود " دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود " آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت روزی شعر مرا حضرت معصومه نوشت عدد سائل این خانه زیاد است امروز شعر وارد شده از باب جواد است امروز باز با لطف رضا کار من آسان شده است کاظمین دلم امروز خراسان شده است دوست دارم که بگردم حرم مولا را بوسه باران کنم از یاد تو پایین پا را بنویسید که تقویم بهاری بشود روز او روز پسر نام گذاری بشود خالق از دفتر توحید جناس آورده جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟ شک ندارم که از این حیله ی ابتر مانده رو سپیدیست که بر چهره ی کوثر مانده به رضا طعنه زدن جای تأسف دارد گرچه یعقوب شده، مژده ی یوسف دارد این جوان کیست که معنای قیامت شده است سند محکم اثبات امامت شده است گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتر است با پیمبر صفت مشترکش بیشتر است این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد بنویسید رضا هم علی اکبر دارد اهلبیت آینه ی بی مثل قرآن اند این جوان کیست که از خطبه ی او حیرانند؟ نسل در نسل، شما مایه ی ایمان من ید من نفس می کشم از این که شما جان من ید نزند دشمنت از روی حسادت نظرت چند روزیست پریشان شدم آقا! پسرت... غصه ای نیست اگر این همه دشمن دارد پسرت حرز تو را تا که به گردن دارد پسرت مثل علی بوده، امیر است امیر پسرت چشمه ی جوشان غدیر است غدیر آخر شعر من از قلب هدف می گذرد کاظمین تو هم از راه نجف می گذرد تا ز مولا ننویسیم ادب کامل نیست چون که بی نام علی ماه رجب کامل نیست یا علی یا اسد الله عنان دست تو است جلوه کن باز یدالله جهان دست تو است @nohe_sonnati
تو آمدی که بگویی ز نسل پیغمبر هنوز مانده کسی؛مانده سوره ی کوثر بریده باد زبانی که منکرت شده بود بمیرد آن که به باب تو گفته بود "اَبتَر" فدای غیرت تو ای جواد اهل البیت فدای بغض تو از دیگری و آن دیگر تو آمدی که بگویی «..لَاُخْرِجَنَّهُما..» تو آمدی که درآری دمار زان دو نفر @nohe_sonnati
دوبیتی این قرص مه است یا که فرزند رضاست این کعبه ی دل، یا که دلبند رضاست گویند همه بهشت زیباست ولی زیباتر از آن دیدن لبخند رضاست @nohe_sonnati
شب میلاد تو دعا گل کرد روی دست فرشته ها گل کرد تا خبر دار شد جواد آمد خنده روی لب گدا گل کرد کوچه در کوچه شهر پیغمبر کعبه و مروه و صفا گل کرد تا وزید " انما یرید الله" کوثر دوم خدا گل کرد سال ها در قنوت حضرت عشق اشک در شور ربنا گل کرد به اجابت رسید نجوایش صبر و امید در " رضا" گل کرد آن شبی که " سبیکه* " زاد تو را شوق در دامن صبا گل کرد سوره در سوره قدر و اعطینا آیه در آیه هل اتی گل کرد چشم تو امتداد چشمه ی نور در زلال تو " انما" گل کرد موسوی زاده ، بر ولایت تو کرد اقرار تا عصا گل کرد یا جواد الأئمه ، شعر " کمیل" تا که شد مدحت شما گل کرد ------------ * ﺳﺒﯿﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ است @nohe_sonnati
دوباره سَرَم در هوایِ شماست تمامِ دلم سر سرایِ شماست به سویِ خدا رفتم و دیده‌ام فقط ردِ پا ردِ پایِ شماست خدا هم فقط از شما گفته است گمانم خدا هم خدایِ شماست گدایی برازنده‌یِ ایلِ ماست برازنده بودن برای شماست ندارد تفاوت کجا می‌رسی که هر انتها ابتدای شماست خیالم از این و از آن راحت است گره‌هام دست دعای شماست مرا پای حیدر هلاکم کنید به عشق رضا سینه چاکم کنید دلی دارم و خانه زادِ رضاست فقط یاد دارد که یاد رضاست کم این جا ندیده برایش بد است دلم مستحقِ زیادِ رضاست فقط می‌نویسد رضا تا ابد و شُکرِ خدا بی سوادِ رضاست نجف ، کربلا رفتم و گفته‌اند که راهش دهید از بلادِ رضاست گره می‌خورد زندگی ام ولی همین نا مُرادی مُرادِ رضاست به خود آیم و باز بینم سرم رویِ خاکِ بابُ الجوادِ رضاست جوادش درِ بسته را باز کرد گره‌های من را رضا باز کرد خبر را مسیح از مسیحا شنید خبر را زِ جبریل موسیٰ شنید اگر گوشِ دل را دهی می‌توان که از کعبه هم ذکر مولا شنید زمین خشکسالی تَرک خورده بود ولی ناگهان بویِ دریا شنید دلِ انبیا بر دری می‌تپید که از آن صدایِ شما را شنید خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد شبی که رضا ذکرِ بابا شنید تو هم مادری هستی و می‌شود که از قلبِ تو نامِ زهرا شنید فدایِ نفس هایِ بابایی‌ات فدایِ تپش هایِ زهرایی ات زِ تو کوچه‌ها تا معطر شدند حسودانِ این شهر ابتر شدند به کوریِ چشمان ناباوران همه محوِ رویِ پیمبر شدند عسل‌های کندویِ لب های توست گر این روزها شهد و شِکر شدند برای تماشای لبخند توست علی اکبری‌ها کبوتر شدند کریمی کرامت جوادی و جود چه خوش کُنیه‌هایت مکرر شدند شبی که اذان گفت بابا همه پُر از یادِ میلادِ اصغر شدند خدا دید چشم پُر احساس تو از آن ابتدا غرقِ مادر شدند کسی را نگاهت معطل نکرد دو دست مرا هیچ معطل نکرد تو دریایی و در تماشا رُباب تو در خوابی و غرقِ لالا رُباب تو تا آمدی آبرو دادی اش که خندید با تو به زهرا رُباب شبیه حسینی و ماتِ تواند همه دورِ گهواره حتی رُباب تو ذات بزرگی و جایت بلند تو را داده بر دوشِ سقا رُباب تبسم کن و خیمه را شاد کن بیا زنده کن عمه را با رُباب به دستان بابا هواست نبود که چشمش به راه است آن جا رُباب نگو مادرت را صدا می‌زدی به دست پدر دست و پا می‌زدی @nohe_sonnati
در ساحل جود خدا باران گرفته باران نور و رحمت و احسان گرفته می‌بارد انوار کرم از هر کرانه شب‌های دلگير زمين پايان گرفته از سوی جنت سوره‌ی ياسين رسيده خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش آری دعای حضرت جانان گرفته نسل امامت می‌شود پاينده با او از برکتش دل‌های شيعه جان گرفته او می رسد جود و سخا معنا بگیرد در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد عالم همه قطره اگر دريا تو هستی کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی فيض وجود توست رزق اهل دنيا باران جود عالم بالا تو هستی مانده‌ست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه روشن‌ترين تفسير أعطينا تو هستی مانند کوثر چشمه‌ی جاریِ نوری با اين حساب آئينه‌ی زهرا تو هستی ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستی ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی چشمان تو خورشيد هر اهل يقينی ست چشمان تو جنت! نه جنت‌آفرينی ‌ست با عشق تو قلبی نمي‌سوزد در آتش در هر نگاه روشنت خلدبرينی ‌ست گويا گره خورده دلم با عرش اعلی هر رشته از مهر شما حبل‌المتينی ‌ست من روزی هر ساله‌ام را از تو دارم چشمان من بر دست‌های نازنينی ست جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی مولا! شفيع ما به درگاه خدايی هر شب دل من سائل باب المراد است آن جا که حاجتمند درگاهش زياد است آن جا که اميد و پناه آخر ماست آن جا که اوج هر توسل «يا جواد» است جز آستان تو پناهی که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است بی لطف تو از دست خواهد رفت عبدت يک گوشه‌چشمی، سائل تو خانه‌زاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دل‌های ما پروانه‌ی باب الجواد است هر شب دل من در هوای کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است @nohe_sonnati
روز و شب ذکر ربَّنا زیباست چقدَر در سحر خدا زیباست دیده زیبا شناس اگر باشد شب معراج مصطفی زیباست از تولّا چه نعمتی برتر چقدر حب مرتضی زیباست حرف ریحانة النبی که شود سخن از ٱسوةُ النسا زیباست از ازل فکر و ذکر ما حسن است تا ابد وصف مجتبی زیباست هرکه خیمه نشین شود، داند خیمه ی شاه کربلا زیباست نه فقط ذکر پنج تن خوب است صحبت از هر امامِ ما زیباست به جوادالائمه که برسیم خنده های امام رضا زیباست به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد هر دلی را خدا دهد برکت محض ابن الرضا دهد برکت از جوادالائمه حتی بر هَل أتی هم خدا دهد برکت نه فقط بهر عالم و آدم بهر آل عبا دهد برکت با قدم های پر ز نور اوست که خدا بر رضا دهد برکت روز تکمیل دین غدیر، اما با جواد این عطا دهد برکت اهل جودِ جواد این گونه است کند انفاق تا دهد برکت ما و عادت به آیه ی تطهیر آیه ی إنَّما دهد برکت از جوادالائمه حاجت خواه او به دنیای ما دهد برکت به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد صورتش وجهِ داوری دارد جلوه های پیمبری دارد گر تجلی کند، دو صد یوسف سرِ بازار، مشتری دارد در میان ائمه، ذکر جواد به خدا حال دیگری دارد سرِ سجاده، وقت راز و نیاز تا دم صبح دلبری دارد او مددکار هر ٱلوالعزم است به رسولان چه سروری دارد در زمان مناظره با خصم به زبان، تیغ حیدری دارد چون کند احتجاج در دینش منطق گرم کوثری دارد هرچه گویم به وصف و قدر او مدح او باز برتری دارد به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد دل بابا برای او بی تاب دل مادر از این پسر شد آب یکی یکدانه ی رضاست جواد آمده از صدف دُرِ نایاب نسل او نسل حضرت زهرا کوثر دیگرِ ٱلوالباب حیدر دیگر است بر منبر حسن دیگر است در محراب از جمالش بر آمده خورشید وز نگاهش در آمده مهتاب او علی اکبر امام رضاست نور چشمان حضرت ارباب گر طریق جواد می جویی بنشین در مسیر طفل رباب نامش از جود حق گرفته شده کامش از کربلا چشیده تراب به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد کام او از عسل گواراتر نفَسش از همه مسیحاتر به یقین از تمام عالمیان گُهر پاک اوست والاتر مَقدمش رفع فتنه ی دوران دشمنش از همیشه رسواتر سائل او نگفته بهره برَد کیست از این امام آقاتر دمبدم یاد مادرش زهراست چشم او روز و شب چو دریا تر جگرِ او ز زهرِ همسر آب غربتش از حسن معماتر وقت جان دادنش به حجره ی خود از امامِ رئوف تنهاتر هر چه گوئیم از غم و دردش غصه ی اوست باز بالاتر به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد @nohe_sonnati
دوبیتی امشب رضویون همه شادند همه دل بر کرم رضا نهادند همه عیدى ولادت از پدر مى‏ گیرند خشنود ز مقدم جوادند همه @nohe_sonnati
جهان را می‌ شناسد ، لحظه ی غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش می‌ گیرد جوادش را پسر مثل پدر می ‌خندد این یعنی که از حالا میان این دو قسمت می‌ کند دشمن عنادش را جهان از بعد عیسی اولین‌ بار است با حیرت درون قالب یک طفل می‌ یابد مرادش را چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی هوایی می‌ کند از نو بسازد اعتقادش را چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟ که هر عالِم به این معیار می‌ سنجد سوادش را قدم آهسته برمی ‌دارد و پیوسته تا منزل که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد نشد تا سرمه ی چشمم کنم خاک بلادش را بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر ولی من دوست دارم بیشتر باب ‌الجوادش را @nohe_sonnati
به نام تو بهشتی می کنم حال جهنم را خدا را شکر که آموختم من اسم اعظم را بدون جلوه ات در کودکی، باور نمی کردند تکلم های در گهواره ی فرزند مریم را نَوَد ساله برای طفل نُه ساله تواضع کرد تو خم کردی برای دست بوسی قامت خم را یکی از قاتلانت علم تو در خردسالی بود که رسوا کردی آخر با سؤالی ابن اکثم را حسن از حیث همسر با تو همدرد است اما او چو زینب خواهری دارد که از دل می برد غم را اگر تشنه میان حجره ی دربسته افتادی به یاد جد خود با اشک بنشان آتش سٙم را شما رفتید و صدها سال لازم شد که بنویسند برای هر جواب مسأله «الله أعلم» را @nohe_sonnati
ای ریخته نسیم تو گل های یاد را سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سرخطِ سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بی رنگ کرده بد دلی دشمنان او افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آن که هرگز از درِ جودت نرانده ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه ی ولای تو زادالمعاد را @nohe_sonnati
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی به مشهد که به جای خود دلم در کاظمینت هم بگوید یا رضا،از بس همانند رضا هستی قسم خوردن به نامت می دهد حاجت به قدری که؛ به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی خدا می خواست تا معنای بخشیدن عیان گردد جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد رضا که صاحب فرزند می شد آخرش ، اما ؛ خدا می خواست تا این فیض،سهم خیزران گردد پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو جواد آمد که این گردد،جواد آمد که آن گردد حکایت ها فراوان است از هر لحظه ی این طفل چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد علی هر چند فرزند محمد بود،این دفعه محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد در این وادی اگر سودی ست با درویش خرسند است تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد پدر با داغ فرزندش،پدر با داغ دلبندش ولی این جا پسر با داغ بابا امتحان گردد شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد گمانم خیزران هم اشک ریز خیزران گردد @nohe_sonnati
دوبیتی ای دوست مراد اهلبیت آمده است یک گل ز نژاد اهلبیت آمده است امروز تمام سائلان می گوینـــد میــلاد جواد اهلبیت آمده است @nohe_sonnati
دوبیتی چون خاکِ رهِ تو پر بها، زر نبود بی مهرِ تو روی مه منوّر نبود در وصف تو گفت حضرت شمس شموس: مولودی از این بابرکت‌تر نبود @nohe_sonnati
دوبیتی در شأن شهی که برکت افلاک است گفت این سخن آن که بضعه ی لولاک است موساست جوادم ، که شکافد دریا عیساست ، که مادرش چو مریم پاک است @nohe_sonnati
باز خدا پرده زِ رخ بر گرفت عالم جان، جلوه ی دیگر گرفت ملک جهان زندگی از سر گرفت مرغ دل این ذکر، مکرّر گرفت قبله ی ارباب دعا آمده عید جواد ابن رضا آمده دیده گشا و رخ جانانه بین شادی شمع و گل و پروانه بین وجد و نشاط دل دیوانه بین خنده ی ریحانه ی ریحانه بین نقش تبسّم به لب مرتضاست جلوه کنان طلعت ابن رضاست باز به جوشش یم جود آمده غرق در آن ملک وجود آمده مظهر الطاف ودود آمده مهر، به خاکش به سجود آمده کشور جان عالم دل منجلی است ولادت محمّد بن علی است پرده زِ حسن ازلی وا شده روی الهی متجلاّ شده ملک جهان سینه ی سینا شده ولادت زاده ی موسی شده ماه بیا خاک زمین را ببوس سر زده امشب مه شمس الشّموس شافع میزان و معاد است این کعبه ی دل، باب مراد است این راهبر کلّ عباد است این صاحب هر جود، جواد است این آینه ی دادگر است این پسر بر همه عالم پدر است این پسر دل به سوی بیت ولا پر زند روح، پی عرض دعا در زند ماه، گر امشب به زمین سر زند پرده به رخ تا صف محشر زند می نهد از شرم مه روی او رو به روی خاک سر کوی او گلشن هستی همه خرّم شده رشک جنان دامن عالم شده فخر کنان دوده ی آدم شده شاد، دل آدم و خاتم شده بحر ولایت گهر آورده است عروس زهرا پسر آورده است غنچه ی ریحانه به گلشن شکفت بلبل از او صوت اناالحق شنفت لاله به لبخند ثنایش بگفت مرغ شب از شوق وصالش نخفت آمده تبریک زِ معبود او بهر رضا در شب مولود او دیده گشا جلوه ی سرمد ببین آینه ی روی محمّد ببین سلاله ی رسول امجد ببین محمّد دوم احمد ببین آمدی ای بر همه باب المراد جان به فدای قدمت یا جواد ای ثمر باغ دل بوتراب وی زِ ازل شیفته ات شیخ و شاب جود تو چون لطف خدا بی حساب سایه ی مهرت به سر آفتاب مهر تو شد روز ازل دین من نیست به جز حبّ تو آئین من ای تو و من لازم و ملزوم هم من به گدائی، تو به جود و کرم رو به کجا از سرِ کویت برم سائلم و سائلم و سائلم سائل افتاده زِ پای توام جود و کرم کن که گدای توام سائلم از خویش مرانی مرا چون شود از لطف بخوانی مرا بر سر خاکت بنشانی مرا بر در عشقت بکشانی مرا گو که برآرند زِ تن پوستم دوستم و دوستم و دوستم سائلم از تو دو جهان خواستم سوز درون، درد نهان خواستم خون جگر اشک روان خواستم آن چه پسندی تو همان خواستم عاشق دارِ غم تو (میثمم) فارق از این عالم و آن عالمم @nohe_sonnati
در بهارم بهار جان آمد روح الطاف بی کران آمد یا جوادالائمه ی عالم جلوه ی جود خاندان آمد پسر هشتمین امام جهان نهمین ماه آسمان آمد از صدف گوهری علی صولت پسری فاطمه نشان آمد دست خالی کسی نخواهد رفت ملجاء دلشکشتگان آمد آمد آن کس که لاله ی زهراست یاجواد سلاله ی زهراست کوه درد مرا مداوا کرد با منِ خسته دل مدارا کرد معجزه در نگاه او جاری ست قطره را دید و مثل دریا کرد عمّه ای در دیار قم دارد یاد او بود یاد زهرا کرد کار او جز گره گشایی نیست گره بسته را خودش وا کرد اسم او می برد مرا مشهد او مرا بی قرار مولا کرد من مریدم مراد من باشد اذن باب الجواد من باشد در شبی که سبد سبد گل داشت گونه هایی که عطر سنبل داشت نام تو آمد و قلم بارید حسّ من نیت تغزل داشت در همان شب که دل به یاد شما از زمین تا به آسمان پل داشت عاشق پر زدن به بالا بود این حصار شکسته بلبل داشت بی نیاز از تمام عالم شد هر کسی بر شما توسّل داشت سرخوشم از وقوع این رخداد حاجتم را شنید و پاسخ داد دست ما را گرفت و بالا برد قطره ای را به قلب دریا برد به همان جا که خود تعلّق داشت به همان جایگاه زیبا برد دست ما را گرفت و ساعت هشت کنج ایوان طلای بابا برد او علی اکبر امام رضاست ناله ای زد مرا به آن جا برد که شبی نازدانه ای می گفت پنجه ی باد معجرم را برد با دعایش دلم حسینی شد کربلایی و کاظمینی شد کربلا گفتم و شدم آهِ سینه سوزان داغ جانکاهِ بچه هایی که رفته اند از حال در همان غربت شبانگاهِ یورش تیر و نیزه و خنجر پیکر تکه تکه ی ماهِ شب زینب که روی خاک افتاد می توان دید بر سر راهِ گذر چشم های خیس رباب پاره های گلوی شش ماهه با سه شعبه سری دریده شده از گلو تا گلو بریده شده @nohe_sonnati
دوبیتی نام تو حلاوت است مثل صلوات جود است و اجابت است مثل صلوات ریزد گل نور، از آسمان هشتم میلاد تو برکت است مثل صلوات @nohe_sonnati
دوبیتی در ماه خدا، طلوع کردی چون ماه از برکت تو، شکسته شد، پشت گناه مانند تو دیگر به جهان (لم یولد) لا حول ولا قوه الا بالله @nohe_sonnati
دوبیتی ما راه علی و آل را می پوییم حق را ز طریق پاک شان می جوئیم میلاد جواد ابن رضا را امشب تبریک به ثامن الحجج می گوییم @nohe_sonnati
امشب شب گدایی و عرض ارادت است باب المراد آمده و وقت حاجت است امشب دوباره خنده به لب های مرتضی است وقت نزول آیه ی ناب امامت است یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است یادش به خیر جامعه خواندم میان صحن بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است وقت زیارتت همه در فکر مشهدند از بس میان این دو عمارت شباهت است حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد با این حساب عاشقتان با سعادت است ما را ولایت تو ز آتش نجات داد خواندی مرا که عادت این در مروّت است ما سائلان سفره ی پر برکت توایم هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است توحید بی ولای شما کفر مطلق است دین بدون نام تو عین ضلالت است تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند... ...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است بر خشم و کینه های تو از آن دو تن قسم لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است صد مرده زنده می شود از نام نامی ات عیسی دخیل توست که اهل کرامت است با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود نامت برای قلب سیاهم طهارت است شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است @nohe_sonnati
دوبیتی این قرص مه است یا که فرزند رضاست این کعبه ی دل، یا که دلبند رضاست گویند همه بهشت زیباست ولی زیباتر از آن دیدن لبخند رضاست @nohe_sonnati