eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
652 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
79 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
5️⃣ با تمهیداتی که خدا در قیامت فراهم می‌کند، عملا همه در آخرت پس از دوره‌ای از عذاب، دیر یا زود از کفرشان، کرده و آگانه از آن بیرون می‌روند؛ و بدین وسیله زمینه نجات خود را فراهم می‌کنند به گونه‌ای که در زمانی ، هیچ انسانی در عذاب باقی نخواهد ماند، و عملا هیچ انسانی به و جاودانه گرفتار نمی‌شود؛ چون همه از عنوان «کافر در آخرت» آگاهانه خارج می‌شوند و مؤمن می‌گردند؛ و بعد از دوره متناهی از عذاب، آمرزیده و سپس مشمول رحمت و فضل خدا قرار می‌گیرند؛ 🔶 به بیان دیگر، مطابق مفاد (۲۰ حدید) کفار عملا در عوالم بعد از مرگ، سه مرحله را طی می‌کنند الف - مرحله عذاب شدید، بـ مرحله آمرزش بوسیله توبه، ج - مرحله مرضی خدا واقع شدن و بهشتی شدن. «وَ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ».🍀 ✳️ ادله قرآني در آیات (۳۸ تا ۴۹ صافات) چنین آمده : «إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلیمِ، وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ، أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ، فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ، فی‏ جَنَّاتِ النَّعیمِ، عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ، یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعینٍ، بَیْضاءَ لَذَّهٍ لِلشَّارِبینَ، لا فیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ، وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عینٌ، کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ».🌸 🔸 خداوند در این آیات بعد از این که حوادثی که در قیامت در مورد بی‌ایمانان اتفاق می‌افتد را توضیح می‌دهد، خطاب به مشرکان چنین می‌گوید: شما مشرکان، عذاب دردناکی را می‌چشید؛ اما کیفری به شما داده نمی‌شود، مگر همان کاری که انجام می‌دادید؛ 🔸 سپس خداوند با عبارت «إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» از جمع چنین مشرکانی یک عده را استثناء می‌کند که طبق مفاد آیات بعد، آنها در قیامت مورد عنایت خداوند قرار گرفته و به نعم بهشتی متنعم خواهند شد «أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ، فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ فی‏ جَنَّاتِ النَّعیمِ…»🌸؛ 🔸در این که به‌لحاظ ادبی، استثناء «إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» منقطع است یا متصل، عموم مفسران آن را استثناء منقطع دانستنه‌اند؛ زیرا در مواضعی از قرآن و از جمله در (۸۲ ص) «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین» روشن می‌گردد که «عباد الله المخلصین» دارای مقامات والائی هستند به گونه‌ای که طبق آیه اخیر حتی گرفتار اغوای ابلیس هم نخواهند شد؛ بنابراین طبق نظران مفسران «عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» در آیه مورد بحث، قطعا گروهی از مشرکانی که گرفتار عذاب خواهند شد نیستند؛ و بالتبع این استثناء استثناء منقطع است؛ این نظر عموم مفسران است. 🔸 ولی به نظر نگارنده این استثناء، استثناء متصل است و باید گفت این «عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» گروهی از همان هستند که آیات قبل در مورد آنان سخن می‌گوید ولی اینها با توبه‌ای که در جهنم می‌کنند، از ناپاکی‌ گناه خالص می‌گردند و لذا از مجموع آن مشرکان استثناء و از جمع آنان خارج می‌شوند؛ 🔴 دلیل ادعای ما این است که نوع بهشت و نعمت‌هائی که خداوند برای آنان می‌شمارد مادون شأن مُخْلَصینَی است که در آیه (۸۲ ص) مطرح هستند؛ زیرا آن در سطح انبیاء و اولیاء هستند که از مقام عصمت برخوردارند بگونه‌ای که حتى اغوای شیطان در آنها راه ندارد، مثل حضرت یوسف که خداوند در مورد او می‌گوید «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصین»🌸 (۲۴ یوسف)؛ روشن است مُخْلَصینَی مثل حضرت یوسف، بهشت‌شان به مقتضای «فَادْخُلِی فِی عِبادِی. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‏» (۳۰ فجر) جنت ذات است و نه بهشت خوراکی‌ها و شهوات حیوانی؛ لذا هیچ لذتی جز معاشقه با خود حضرت حق مناسب مقام آنها نیست؛ بلکه اشتغال به لذائد حیوانی موجب ناخرسندی آنها است و نوعی گناه برای آنها محسوب می‌شود؛ 🔻ازین‌رو است که آنها از هر گونه شادی و لذتی جز یاد خداوند و انس با خدا استغفار می‌کنند چنانکه در دعاهای خمسه عشر از امام سجاد (ع) روایت شده است: «أستغفرک من کلّ لذّه بغیر ذکرک، و من کلّ راحه بغیر انسک، و من کلّ سرور بغیر قربک»؛ پس بهشت حور و قصور در شأن و مقام مطرح در آیه (۸۲ ص) نیست؛ حال آن که در آیات مورد بحث، تعبیر «لَهُمْ» در جمله «أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ، فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ فی‏ جَنَّاتِ النَّعیمِ…»🌸 دلالت بر اختصاص دارد؛ و حاکی از آن است که مخلصین در آیات مورد بحث، شأن و مقامشان همین لذات حیوانی است؛ پس چنین مُخْلَصینَی نمی‌تواند همان مخلصینی باشد که در امثال آیه (۸۲ ص) مطرح هستند. ادامه👇 @oshaghierfan &
🔻 و ثانیا در ادامه آیات مورد بحث، خداوند گفتگوئی را از این «عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» نقل می‌کند، بدین صورت که یکی از آنها به دیگران می‌گوید که من در دنیا قرینی و هم‌نشینی داشتم که او نسبت به آخرت در من القای کفر می‌‌کرد «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لی‏ قَرین، یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ، أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدینُون»، معلوم است «قَرین» در اینجا یا اشاره به شیطان است چنانکه در آیه (۳۶ زخرف) آمده است که «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرین» یا هم‌نشین انسانی کافر است؛ 🔻 ولی در هر صورت مُخْلَصینَی که در آیه (۸۲ ص) مطرح هستند چنین نیستند که در دنیا با شیطان و یا انسان ملحد هم‌نشینی داشته باشند؛ بله مُخْلَصینَ با ملحدان ارتباط دارند، ولی این ارتباط از قبیل هم‌نشینی نیست؛ زیرا در هم‌نشینی یک نوع فکری و تناسب شخصیتی لازم است؛ و معلوم است مُخْلَصینَی مثل انبیاء و اولیاء با ملحدان چنین هماهنگی فکری و تناسب شخصیتی ندارند. بنابراین (طبق بیان فوق و ادله دیگری که در این‌ آیات هست) روشن می‌شود که مُخْلَصین در آیات مورد بحث، همان مشرکانی هستند که با توبه‌ای که در جهنم می‌کنند از گناه خالص شده و از آسیبهای خلاصی داده می‌شوند؛ و طبق مفاد آیات بعد، وارد بهشت خواهند شد و از نعم الهی در بهشت متناسب با مقام خود بهره‌مند می‌گردند. ✳️ پس روشن گردید، حتی مشرکانی که اگر در دنیا به آنها گفته می‌شد که معبودی جز الله نیست چنین سخن حقی را متکبرانه برنمی‌تابیدند «إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَکْبِرُون»🌸 (۳۵ صافات)، در قیامت پس از ورود به جهنم، دیر یا زود و توبه می‌کنند، و از عفونت و چرکی گناه خلاصی داده می‌شوند و به بهشت وارد خواهند شد؛ پس طبق این آیات «مشرک خلاص شده از گناه، عذابش قطع می‌گردد»؛ گرچه «مشرک با حفظ و بقای شرک، گرفتار عذاب ابدی است، و منقطع العذاب نیست» و این دو گزاره هر دو درستند، و بین‌شان تعارضی نیست. و از اینجا روشن شد سایر کافران که کفرشان در حد و پایه شرک نیست، نیز به طریق اولی با در ، از رهائی یافته و بهشتی می‌شوند؛ و بنابراین همه انسانها بلا استثناء دیر یا زود بهشتی خواهند شد؛ گرچه ممکن است به مقتضای «لابِثینَ فیها أَحْقابا» قرنها طول بکشد تا شرایط توبه حقیقی برای آنها فراهم گردد. پس و هر دو درستند اما با دو موضوع متفاوت؛ ولی عملا معذّبان جهنم با توبه رهائی می‌یابند و عذابشان نیست. @oshaghierfan & متن كامل👇👇 🌐 iict.ac.ir/1399/11/oshsor
02_012 P423-S2.mp3
6.59M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 12 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص423 س 2 @oshaghierfan &
asfar3_018 P27 - S 4.mp3
5.94M
📕 📌 جلسه 18 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 27 سطر 4 @oshaghierfan &
02_013 P424-S4.mp3
7.73M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 13 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص424 س 4 @oshaghierfan &
asfar3_019 P28 - S 10.mp3
6.78M
📕 📌 جلسه 19 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 28 سطر 10 @oshaghierfan &
02_014 P425-S3.mp3
6.09M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 14 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص425 س 3 @oshaghierfan &
asfar3_020 P30 - S 5.mp3
6.39M
📕 📌 جلسه 20 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 30 سطر 5 @oshaghierfan &
02_015 P426 - S 2.mp3
6.61M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 15 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص426 س 2 @oshaghierfan &
asfar3_021 P31- S 5.mp3
8.22M
📕 📌 جلسه 21 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 31سطر 5 @oshaghierfan &
🔵یادداشت ها 🖌 نقدي بر اظهارات آقاي سروش محلاتي راجع به نقض عهد كفار‌ 🔴 اخيرا يادداشتي از آقاي منتشر شده است كه درباره آيه «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ» اظهار نظر كرده و گفته‌اند : «با صرف نظر از ماجرای برجام و مسائل پیرامون آن، آیا بطور کلی قرآن در این باره "دستوری" دارد؟ این دستور در کجای قرآن است و به چه معناست؟». 🔻 و بعد اين گونه پاسخ مي‌دهند :‌‌‌ «امر (فَانْبِذْ) در اینجا در مقام "دفع توهّم حظر" و برای زائل کردن این پندار است که نقض عهد حتی پس از خیانت طرف مقابل، ممنوع است. و در علم اصول ثابت شده که امر در چنین موقعیتی به معنی وجوب نیست و صرفا جواز و اباحه را می‌فهماند. پس معنی آیه آن است که با نقض عهد از سوی دشمنان، نقض تعهد از طرف مسلمانان "جایز" است، نه اینکه به آنها دستور داده شود که باید تعهد خود را کنار بگذارید!». 🔵 در پاسخ به اظهارات آقاي سروش بايد گفت : مقتضاي تا جائي كاربرد دارد كه دليل و بر خلاف آن نباشد؛ اما در مورد اين آيه قرينه‌هاي متصل و منفصل زيادي وجود دارد كه دلالت مي‌كند بعد از پيمان شكني از طرف كفار، عدم التزام به پيمان از طرف مسلمانان يك دستور و براي مسلمانان است؛ از جمله اين قرائن مي‌توان گفت : 👇 1️⃣ خداوند در آيه (12توبه)، قتال با مشركان پيمان‌شكن را واجب كرده و دستور جنگ با پيمان‌شكنان را صادر كرده و فرموده است «وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‏ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»🍀 ؛ كه خلاصه معنا اين است كه در صورتي كه كفار پيمان شكستند با آنها وارد جنگ شويد؛ در اين آيه خداوند با آوردن جمله «إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ» علت و مناط وجوب اين جنگ را توضيح مي‌دهد و بيان مي‌كند وجوب اين جنگ، بخاطر به پيمانشان است؛ واضح است با دستور وجوب جنگ با پيمان‌شكنان بخاطر پيمان شكني، متعهد بودن مسلمانان به ترك مخاصمه معني ندارد و اصلا با وجوب قتال، التزام به پيمان ترك مخاصمه، امكان ندارد؛ بنابراين اين آيه بخوبي دلالت دارد كه با پيمان‌شكني دشمنان، واجب است كه ما نيز آن پيمان رها كنيم و آنرا بكنار بگذاريم؛ زيرا با واجب بودن جنگ عليه پيمان‌شكنان امكان ندارد، به ترك مخاصمه متعهد بود؛ پس اين آيه بخوبي روشن مي‌كند بعد از پيمان‌شكني كفار وظيفه واجب مسلمانان كنار‌گذاشتن پيمان است. 2️⃣ قرينه ديگر اين كه در آيه بعد يعني (13 توبه) خداوند مسلماناني كه در مقابل پيمان‌شكني دشمنان، حاضر به جنگ با آنها نيستند را شديدا و مي‌كند و مي‌فرمايد : «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ .... أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»🌸؛ و نكوهش و توبيخ چنين مسلماناني، بخاطر عدم اقدام به جنگ با پيمان‌شكنان، نشان مي‌دهد دستور وجوب جنگ عليه پيمان‌شكنان، يك دستور جدي و وظيفه مؤكد الهي است؛ با جدي و مؤكد بودن دستور وجوب جنگ عليه پيمان‌شكنان، بسيار روشن است كه التزام به پيمان، امكان وقوع ندارد؛ چگونه ممكن است از يك طرف، جنگ عليه پيمان‌شكنان براي مسلمانان واجب جدي و مؤكد باشد و از طرف ديگر همان مسلماناني كه بايد به جنگ پيمان‌شكنان بروند، بايد به تعهدشان بر ترك مخاصمه باقي باشند؟! ادامه👇 @oshaghierfan &
3️⃣ از قرائن ديگر از طرف مسلمانان، تعبير «عَلى‏ سَواءٍ» در جمله «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ» است در آيه مورد استناد آقاي سروش؛ تعبير «عَلى‏ سَواءٍ» يعني بايد عكس العمل مسلمانان همسان كار كفار باشد؛ به اين شكل كه همانگونه كه كفار با نقض عهد، به مسلمانان بي‌توجهي كرده و تعهدشان را ملغا كردند مسلمانان نيز به اندازه برابر، به كفار پيمان‌شكن، بي‌توجهي كرده و تعهدشان به كفار را رها كرده و به سوي آنان پرتاب كنند؛ 🔸 و در آخر آيه نيز با جمله «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنين» حكمت و مصلحت اين حكم مقابله به مثل كردن را اشاره مي‌كند؛ مي‌گويد نقض عهد كفار، است و خداوند خائنان و كارهاي خائنانه آنها را دوست نمي‌دارد؛ و لذا بايد شود؛ تا از كارهاي خائنانه مشابه جلوگيري شود؛ روشن است اگر كنارگذاشتن معاهده، واجب نباشد، در اين صورت نه به مفاد «عَلى‏ سَواءٍ» عمل شده است (چون تعهد، يك‌طرفه و فقط بسود كفار خيانكار بوده، و همساني شكل نمي‌گيرد) و نه مصلحت مورد نظر در جمله «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنين» بدست‌ آمده است؛ 🔸 زيرا اگر به خيانت عكس العمل مناسب نشان داده نشود خيانت كه مطرود خداوند است باز بارها تكرار مي‌شود؛ و عامل تكرار خيانت مطرود خداوند بي‌تفاوتي مسلمانان مقابل آن خيانت است؛ پس آخر آيه مورد بحث، قرينه روشني است كه با نقض عهد مشركان، رها كردن پيمان از طرف مسلمان واجب است نه صرفا يك كار جايز دو سويه. اينها از قرائني است كه نشان مي‌دهد «اصل» مورد ادعاي آقاي سروش در اينجا كاربرد ندارد. 🔶 خبطي ديگر: آقاي سروش در ادامه يادداشت خود، كلام در كتاب مبسوطش را تأييدي بر برداشت ناصواب خود قرار داده است؛ حال آن كه چيزي كه شيخ طوسي در آنجا گفته، مسئله ديگري است و ربطي به مدعاي آقاي سروش ندارد؛ توضيح اين كه در مورد كلمه «تَخافَنَّ» دو تفسير مطرح است برخي اين خوف را ترس از پيمان‌شكني احتمالي گرفته‌اند و برخي با توجه به نون تأكيدي كه در كلمه هست خوف را به معناي ترس از پيمان‌شكني قطعي معني‌ كرده‌‌اند؛ شيخ طوسي در مبسوط با توجه به معني اول، در ادامه عبارت مورد استناد آقاي سروش مي‌گويد: «و لاتنقض الهدنة بنفس الخوف بل للامام نقضها» يعني به صرف چنين ترسي (كه خيانت كفار، در حد يك احتمال است نه قطعي)، مسلمانان حق نقض عهد ندارند بلكه اين در اختيار رهبر مسلمانان است كه تصميم به نقض عهد بگيرد يا معاهده را ادامه دهد. اين است چيزي كه شيخ طوسي در مبسوط گفته است؛ اما متأسفانه آقاي سروش يا عمدا عبارت شيخ را و كرده يا بدون اين كه منظور شيخ طوسي را درك كرده باشد سخن شيخ طوسي را در فرض قطعي بودن نقض عهد كفار معني‌كرده و تصور كرده شيخ مي‌گويد وقتي نقض عهد از ناحيه كفار رخ داده نقض عهد براي امام مسلمانان جايز است و او مي‌تواند تصميم به نقض عهد بگيرد يا معاهده را ادامه دهد؛ حال آن كه جوازي كه شيخ طوسي مطرح كرده مربوط به است، نه نقض عهدي كه قطعا واقع شده است؛ و بين دو مطلب، فاصله زياد است. @oshaghierfan &