eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
545 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی این‌روزها مجروح جنگ غربتم برخیز آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا کی من به دوری تو عادت می‌کنم زهرا از بی‌ملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز جای همه از تو عیادت می‌کنم زهرا تو شاه‌بانوی بهشتی پس بگو از من کی قصری از فیروزه و یاقوت می‌خواهی از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟ حس میکنم آرام جانم رفتنی هستی دست تو را در دست خود هر بار می‌گیرم دیروز اگر تو می‌گرفتی دست بر دیوار حالا منم که دست بر دیوار می‌گیرم @raziolhossein
حیدر کنار تو ز پا افتادنی نیست فریادهایت از صدا افتادنی نیست بین در و دیوار پوشاندی خودت را پرده ز ناموس خدا افتادنی نیست افتادی اما چادر از رویت نیفتاد این پرچم حجب و حیا افتادنی نیست فهمیدم از طرز نفس هایت عزیزم این استخوان دنده جا افتادنی نیست تو سیب نوبر داشتی حالا نداری جز با تکان، بارِ شما افتادنی نیست فریاد زد قنفذ کمک کن بر مغیره زهرا ز مولایش جدا افتادنی نیست جای غلاف افتاده پشت گردن تو سر بی شتاب ضربه ها افتادنی نیست . . لشگر همه گفتند محکم‌تر بزن شمر سر با بریدن از قفا افتادنی نیست گودال روی دامن تو سر جداشد گیسو به خاک کربلا افتادنی نیست @raziolhossein
آفریدند تو را، مادرِ عالَم باشی آفریدند تو را، تا که مُقَدَّم باشی آفریدند تو را، پیش تر از هَرچه که هَست تا که مَحبوبه ی حَق باشی و اَعظَم باشی آفریدند تو را، نور دَهی چون خورشید مایه ی روشَنیِ عالَم و آدَم باشی آفریدند تو را، پاک تر از حور و مَلَک که تو پاکیزه تر از، حَضرتِ مَریَم باشی اُسوه ی ناله و اَشک و غَم و دَردی، زَهرا که تو مَظلومه تَرین بانوی عالَم باشی یَثرب از گریه ی تو، یک شَبِ آرام نَدید لَحظه ای بود مَگر، فاطِمه، بی غَم باشی؟ به کَبودیِ تو سوگند مُحِبّانِ توایم تو دُعا گوی اَهالیِ مُحَرَّم باشی @raziolhossein
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... @raziolhossein
صدای آمدنت بهترین ترانه ی من فدای در زدنت ای وقار خانه ی من شکسته‌بالِ تو پرواز می کند..،امروز خودش برای تو در باز می کند امروز غریب کوچه ی کینه..،سلام حیدر من به جای اهل مدینه..،سلام حیدر من کدام شانه کشیده است بارِ درد مرا کسی علیک نگفته سلامِ مردِ مرا به رغم این همه اندوه ناشمرده‌؛علی خلاصه غم نخوری..،فاطمه نمرده؛علی نگو که حال و هوای دلت بهاری نیست ببین که بسترم امروز لاله‌کاری نیست رسیده سُرخی گل روی شاخه ی زردم ببین به خاطر تو پیرهن عوض کردم تَرَک..،تَرَک..،همگی را شِمُرده ام حیدر شبیه آینه ی سنگ خورده ام حیدر من و شکستگی دنده ها و گریه و آه ببین..،برای تو نان پخته ایم..،بسم‌الله! بیا وُ فکر نکن بر غلافِ آن شمشیر... تو را به بازوی آسیب‌دیده..،لقمه بگیر اگرچه آه گلو را به گریه بخشیدم اگرچه این دم آخر..،نشسته خوابیدم اگر لگد به پرم ضربه زد..،فدای پرت اگر دری به سرم ضربه زد..،فدای سرت عقاب لانه ی من..،بال و پر به قربانت هزار محسن من..،پشت در..،به قربانت عبور سینه‌ی خود را مسیرِ آه نکن بیا به چوبه‌ی گهواره اش نگاه نکن نسیم جاروی خود را به فرش خانه زدم خودم به موی سر زینب تو شانه زدم به پای هر نخ آن صبح و شام سوخته ام برای تشنه‌لب تو،لباس دوخته ام غروب عصر دهم..،قتلگاه..،آه حسین میان آن همه سرنیزه..،بی پناه..،حسین نوای العطش او به گوش می آید صدای بدهنی چکمه‌پوش می آید @raziolhossein
خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی! رشیده ی علی از چه چنین هلال شدی؟! دوباره دست به پهلو گرفته ای زهرا چرا مقابل من رو گرفته ای زهرا؟! بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟ دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی شده بریده چرا ناله ات؟! هراسانم من از لباس پر از لاله ات هراسانم قسم به حرمت چشم ترت، بیا و بمان قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان تمام روز و شب از درد سینه گریانی نماز نیمه شبت را نشسته می خوانی میان سجده، مرا باز جان به لب کردی چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟! نگاه کن به دل مضطر حسین و حسن بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن مرا چگونه غمت باز خونجگر نکند به زخم های تنت مرهمی اثر نکند شکسته اند به داغت دل صبورم را شکسته اند شبیه پرت، غرورم را منی که پشت سر خود زره نمی بستم به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد به پیش دیده ی مردش زنی کتک نخورد @raziolhossein
دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان تنها گذاشت من‌ را آنکه به من وفا داشت دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت وقتی که همسرم را با تازیانه میزد میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد اى كاش زخم سينه حداقل دوا داشت از زندگیش زهرا هرگز نگشت دلسیر مسمار همسرم را به این فراق واداشت هر طور بود آمد زهرا ميان مسجد با پهلوى شكسته دلشوره ی مرا داشت گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت در کوچه احترام توحید را شکستند از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت در روز های آخر بی وقفه بود مضطر دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت @raziolhossein
دری که بوسه گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد بجای دسته گل جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و بلای زهرا شد قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد @raziolhossein
هَر کُجا نامِ تو بُردیم، فَقَط سوخته ایم سوختَن را، زِ سَراپای تو آموخته ایم غَزلی گَرم به یادِ نَفَسِ سوزانَت روز و شَب زِمزمه کَردیم، که دِلسوخته ایم گُفتَنی های تو را، هَرچه که می شُد گُفتیم رازها را، به دِلِ سوخته اَندوخته ایم هَرکُجا مَجلسِ غَمخوانیِ تو بَرپا بود خونِ دِل ریخته از دیده و اَفروخته ایم غَمِ پهلوی تو دَر سینه ی ما عُقده شُده چَشم را، بر فَرجِ مُنتَقِمَت دوخته ایم @raziolhossein
باری که به دوش شیعیان سنگین است از ماحصل  جنایتی ننگین است وحدت یعنی فشردن دستی که یک عمر به خون فاطمه رنگین است @raziolhossein
🏴السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده🏴 جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) ایام فاطمیه به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1
در چشم خلق حضرت عالیجناب شد هرکس برای نوکری اش انتخاب شد وقت شنیدن از غم زهرای مرضیه عمری ثواب کرد دلی که کباب شد هر کس که شأن بیت علی را نگه نداشت نزد خدای فاطمه خانه خراب شد تا باد برد شعله سوی بیت بوتراب آتش هم از خجالت بسیار آب شد دنیا تمام روشنی اش را ز دست داد سیلی زدن به صورت خورشید باب شد مادر که بود زینب او داشت احترام مادر که رفت صحبت بزم شراب شد @raziolhossein
میخ داغ و سینه زهرای من ای وای من سیلی و انسیه الحورای من ای وای من خانه و کاشانه و  شمع و گل و پروانه نه سوخت در آتش همه دنیای من ای وای من آیه های کوثرم افتاده زیر دست و پا لرزه افتاده به دست و پای من ای وای من ابر سیلی هر دو روی روی یارم را گرفت تار شد خورشید مه‌سیمای من ای وای من در شکست و پشت در این غصه پشتم را شکست خورد با صورت زمین طوبای(زهرای) من ای وای من کشتن یک زن ، چهل نامرد میخواهد مگر؟! داد از بی رحمی اعدای من ای وای من کینه از من داشتند و همسرم را میزدند فاطمه افتاد از پا ، پای من ای وای من بشکند دست مغیره دست یارم را شکست پیش چشم زینب کبرای من ای وای من میکشد این غم مرا آخر که شد کاشانه ام قتلگاه همسر تنهای من ای وای من فاطمه با دیدن تابوت وقتی خنده زد رفت دیگر خنده از لبهای من ای وای من بعد زهرا این من و این میخ و این دیوار و در وای من ای وای من ای وای من ای وای من @raziolhossein
فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. @raziolhossein
بی تو به این زَمین و زَمان احتیاج نیست بی تو به دِلخوشیِ جَهان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شَوَد با نَبودَنَت دَر این بَهار، حَرفِ خَزان احتیاج نیست از دَردِ تو که با خَبَرم، زَخمیِ عَلی لَبخَندِ تَلخ، فاطمه جان، احتیاج نیست اُفتاده اَست دَستِ تو از کار، یارِ مَن! این دَرد را مَکُن تو نَهان، احتیاج نیست زَحمت مَکِش که نان بِپَزی بانوی علی قَدری نَمَک که هَست، به نان احتیاج نیست تا آستانه بُردنِ نَعلِینِ مَن چرا؟! این کارها، خَمیده جَوان، احتیاج نیست از مَسجد آمدم اَگر اِمشب، به پای مَن... ...بَرخاستَن به قَدِّ کَمان، احتیاج نیست! همسایه ها به رَفتَنِ تو فِکر می کُنَند! بیمار را به زَخمِ زَبان احتیاج نیست... با مَن هَمین که فاطِمه بِیعَت کُنَد بَس اَست دیگر به بِیعَتِ دِگَران احتیاج نیست @raziolhossein
سربسته بگو روضه‌ی میخ در را اینقدر نسوزان دل پیغمبر را از گریه‌ی باغبان حذر کن یعنی آهسته بخوان روضه‌ی نیلوفر را @raziolhossein
استعانت گر کند ما را خدای فاطمه سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه گریه کن های حسینش را شفاعت میکند دست عباس است روی دست های فاطمه بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر انبیا را پس بخوانید انبیای فاطمه تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟ رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهى نشد دارد از انصار پيغمبر گلايه فاطمه مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته بی اجابت باشد ای کاش این دعای فاطمه میخ ِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد گشت آگاه از دل ِ درد آشنای فاطمه کار دنیا را ببین در سن هجده سالگی شانه های کودکانش شد عصای فاطمه آب می ریزد برای بچه هق هق می کند ای به قربان حسین سر جدای فاطمه @raziolhossein
از آن چه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای کسی که کفو علی می شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی اللّه دردسر دارد کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟! صدا زد : "  اشهد ان علی ولی اللّه " ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمان خوردن حقّ علی و اولادش سقیفه است و احادیث معتبر دارد سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود سیاستی که برایش علی ضرر دارد کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد کشید و برد ، زد و رفت ، من نمی دانم حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد بگو به شعله : چه وقت دخیل بستن بود ؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به میخ : که این کعبه را خراب نکن غلاف کاش از این کار دست بردارد دهان تیغ دو دم را عجیب می بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر ، امّا نه حسین هست ، حسن هست ، بال و پر دارد اگر خمیده علی از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع که ماه الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد @raziolhossein
ای خدا منتظر زمزمه‌ی «یا رب» تو وی اجابت شده مجذوب دعای شب تو خانه‌ی خشت و گلت کعبه‌ی عرش الرحمان از ازل تا به ابد دور سرت گشته زمان چادر عصمتت از پرده‌ی اسرار قِدَم زده بر پیرهنت دست توسل آدم دختر ختم رسل مادر پیغمبرها سایه‌ات روز ازل بر سر پیغمبرها مهر تو داد گِل حضرت آدم را روح نام تو روز ازل حک شده بر کشتی نوح پله‌ی تخت تو پیشانی عرش ازلی‌ست تو فقط کفو علی هستی و کفو تو علی ست قنبر درگه تو رتبه‌ی آدم دارد فضه‌ات معجزه‌ی حضرت مریم دارد ای خدا گفته سلام و صلواتت هر دم کیستی تو که پدر گفت فدایت گردم؟ اولین مطلع حسن ازلی کیست؟- تویی رکن ارکان علی و، رکن علی کیست؟- تویی هرچه گفتیم و نگفتیم از آن اولایی تو همان فاطمه‌ای فاطمه‌ی زهرایی چار بانوی بهشتند ارادت‌مندت هشت تن حامل عرش ازلی پابندت دست تو دست خداوند تعالاست مگر که بر آن خم شده و بوسه زده پیغمبر؟ روح گهواره‌ی فرزند تو را جنباند آسمان گردد و دستاس تو را گرداند چهره بر خاک سر کوی تو آورده نیاز کرده پرواز به هنگام نماز تو نماز خلق ناگشته، در آغوش خدا بودی تو نه خدا، نه ز خداوند جدا بودی تو سرور عالم بر همسریَت فخر کند پدرت احمد بر مادریَت فخر کند تو همان سیب بهشتی که خداوندِ وَدود شب معراج به پیغمبر خود هدیه نمود چه به خلق و چه به خوی و چه به خلق و چه سرشت تو بهشتی تو بهشتی تو بهشتی تو بهشت در صف حشر تو امید گنهکارانی دوزخ و نار به فرمان تو، تو سلطانی حکم، حکم تو و فرمان تو فرمان خداست عفو، عفو تو و غفران تو غفران خداست این ندا می‌رسد از جانب ذاتِ الله فاطمه حاجت خود را ز خداوند بخواه تو بگو تا که ببندیم در دوزخ را تو بگو تا که کنم گل شرر دوزخ را تو بگو تا که عذاب از همگان برداریم دوزخی ها را در گلشن فردوس آریم من خدایم ولی امروز خدایی با توست حکم آغاز ز تو حکم نهایی با توست تو بگو دشمنتان را به سوی نار کشم تو بخواه از من تا ناز گهنکار کشم تو بگو تا همگان را به حسینت بخشم تو بگو تا همه را بر حسنینت بخشم در کنار پدر و شوهر و مام و پسرت تو روی سوی جنان خلق به دنبال سرت بر سر دست تو یک پیرهن خونین است همه گویند که اسباب شفاعت این است دوزخ و نار در آن روز بوَد پابستت دست عباس علمدار به روی دستت چشم یک خلق گنه‌کار به سوی دستت پیکر پاک دو شش ماهه به روی دستت همه در وحشت میزان و حسابند و کتاب همه گویند که یا فاطمه ما را دریاب! پیش رویت سر خونین اباعبدالله تویی و حنجر خونین اباعبدالله همه را رنگ ز رخسار پریده آن روز همه گریند به رگ‌های بریده آن روز تا که از شانه‌ی خود کوهِ گنه بردارند چشم بر خون گلوی علی اصغر دارند بر شفاعت نگه نور دو عینت کافی‌ست نخی از پیرهن سرخ حسینت کافی ست گرچه بر دامن لطفت همه را دست رس است بدن له شده‌ی محسن ششماهه بس است همه از هم بگریزند و تو در اوج جلال کنی از لطف و کرم شیعه‌ی خود را دنبال عفو بر خاک ره شیعه‌ی تو سر فکند چادر خاکی تو، سایه به محشر فکند بس که از چادر خاکیت کرم می بارد قاتلت هم به تو امید شفاعت دارد به شرار جگر و ناله و سوزت سوگند به مناجات شب و گریه‌ی روزت سوگند که به آن جانی غدار محبت نکنی قاتلت را به صف حشر شفاعت نکنی ظلم و جور ستم بی‌عددش یادت هست جای دست و ضربات لگدش یادت هست یاد داری که چگونه حسنت می لرزید؟ نفس شوهر خیبر شکنت می لرزید خاطرت هست که سوزاند دل مولا را خاطرت هست که می گفت بزن زهرا را خاطرت هست که از درد به خود پیچیدی؟ خاطرت هست که داغ پسرت را دیدی؟ شیعه در حشر بلند است به گردون دادش شیعه هرگز نرود غصب فدک از یادش شیعه با اشک غریبانه‌ی تو سوخته است قرن ها پشت در خانه‌ی تو سوخته است شیعه تا جان به تنش هست شریک غم توست شیعه سوز جگرش از نفس «میثم» توست @raziolhossein
باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند نافله خواندی نشسته آه حیدر شد بلند باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود ای کسی که پیش تو پیمبر شد بلند از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند   @raziolhossein
بانو تو را برای رضای خدا زدند یک شهر در مقابل چشمم تو را زدند تا آمدم به خویش تو را بی هوا زدند “این غم کجا برم که تو را مردها زدند” این داغ‌ها روایتِ افسوسِ حیدر است یک تن نگفت فاطمه ناموس حیدر است @raziolhossein
*از اشعاری که مرحوم زیاد و زیبا میخواندند کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه بوی بهشت نشنوی جز به ولای فاطمه   منطق لال من کجا مدح و ثنای وی کجا کرده خدای لم یزل مدح و ثنای فاطمه   خلقت کائینات را پنج نفر که علتند کیست میان پنج تن رکن، سوای فاطمه   جمله بنام فاطمه کرده خدا معرفی معتبر است این سخن، قول خدای فاطمه   فاطمه است و باب او فاطمه است و شوهرش فاطمه است و آل او، آل عبای فاطمه   از رخ تابناک او منفعل است آفتاب منفعلم بگویم از شرم و حیای فاطمه   معنی لفظ کوثر است ام شبیر و شبر است طاهره و مطهره کنیه برای فاطمه   دختر ختم انبیاء همسر شاه اولیاء چشم امید ما سواء سوی عطای فاطمه   عفت و عصمت و شرف از ید قدرت خدا دوخته جامه ای است بر قد رسای فاطمه   گر خود او نمی شدی جزء عوالم جهان کون و مکان نمی شدی جزء بهای فاطمه   عقل بسیط کی کند درک جلال و شوکتش سجده برند قدسایان بر کف پای فاطمه   عرض صراط می شود پهن تر از درازیش وصل شود اگر بدو تار ردای فاطمه   گفته نبی ابطحی علت غائی جهان جان من و جهانیان باد فدای فاطمه   جسم من است فاطمه، روح من است فاطمه باعث رنجشمم بود رنج و اذای فاطمه   مهر خدا است مهر او، قهر خداست قهر او علت لطف لم یزل لطف و رضای فاطمه   گر بتو(سعدی زمان)خود نکند عنایتی کی بودت لیاقتی بهر رثای فاطمه   یافته است از او بهاء عزت و رفعت و شرف قدر و شرافتش شده درد و بلای فاطمه   صورت حور او کجا سیلی ملحدی کجا گشته کبود صورت ماه لقای فاطمه @raziolhossein
"کَرَم" ، فقیرِ سرِ سفره‌های احسانت و "ابر" ، تشنه‌ی در جستجوی بارانت "قیام" حاصل "قَد قامَتِ الصَلوة" تو بود نشسته "دین خدا" در مسیر ایمانت اطاعت از تو همان طاعت خداوند است "بهشت" شاخه گلِ کوچکی ز گلدانت قنوت نیمه شبت کهکشان حاجت هاست به آسمان برود نوری از شبستانت به چادر تو ملائک دخیل می‌بندند عجیب نیست یهودی شود مسلمانت همیشه "چرخِ فلک" در طواف دستاس‌ ات همیشه "حور و ملک" در طواف دستانت همه فقیر و یتیم و اسیر آمده‌ایم نشسته‌ایم به امید لقمه‌ی نانت اگر حسین و حسن میوه‌ی دلت هستند نبی چو روح تو می‌گردد و علی، جانت اگرچه چادر گلدار تو در آتش سوخت دوباره لاله‌ دمیده به دشت دامانت همین شکوفه‌ی پیراهن تو شاهد ماست چنان خلیلی و آتش، شده گلستانت بهار خانه‌ی حیدر خزان نمی گردی قسم به برف سر گیسوی زمستانت به شانه‌های تو قوّت نبود و شانه زدی که زینبت نشود بیش از این پریشانت به پهلوی تو و بازو و سینه‌ات سوگند خودت شکستی و نشکسته‌است پیمانت ز بی‌هوا زدنت، طعنه می‌زند به علی که باخبر شود از روضه‌های پنهانت... علی برای تو نهج البلاغه میخواند مگر بلند شود از تو صوت قرآنت علیست آینه‌ی روی تو، "بَکَتْ وَ بَکَی" تو گریه کردی و حیدر شده‌ست گریانت دوباره پیرهنی را به دجله اندازش مگر خدای دهد باز در بیابانت . . . حسین پیرهنی داشت، پس چرا گفتی؟ فدای پیکر غرق به خون و عریانت... @raziolhossein
زخمی تر از بال و پرت بال و پری نیست زخمی تر از پلک ترم پلک تری نیست در این سه ماهه آب رفته پیکر تو در بستری انگار اما پیکری نیست جان حسن کمتر بگو اجل وفاتی از این دعا زهرا دعای بهتری نیست؟ افسردگی ما فدای خنده ی تو انگار جز تابوت راه دیگری نیست طفلی حسین امروز هی با ذوق میگفت پاشد خدارا شکر مادر بستری نیست یکباره نظم زندگی می پاشد از هم در خانه ای که رد پا از مادری نیست مثل همین دل کندن از در میخ کندم برخیز از جا و ببین میخ دری نیست در این امانت ها که دادی دست زینب همراه پیراهن نگو که معجری نیست زخم و جراحت تشنه ات کرده ولیکن از تشنه ی کرب و بلا تشنه تری نیست @raziolhossein
هر چه داریم ازین روضه و منبر داریم چشم امید بر این لطف مکرر داریم عهد خود را نشکستیم و نشد رو بزنیم تا ابد بر احدی ، ما به تو باور داریم هر چه را خواسته بودیم رسیدیم به آن به به از روزی ما ، مثل تو یاور داریم ای رفیقی که همه زحمت ما گردن توست ما محال است که دست از سر تو برداریم حال ما سوختگان پای علم جا آمد از حسینیه مگر میکده بهتر داریم لایق آمدنت نیست اگر مجلس ما لااقل کن نظری روضه مادر داریم @raziolhossein
زبان‌حال امیرالمومنین سلام الله علیه پلکی به هم بزن عزیزم نفس بکش به هم نریزم چه دردی توی سینه داری تا کی میخای به روم نیاری نگا نکن به این کبودی ان شاءالله خوب میشی به زودی بلند میشی و جون میگیرم اگه بری منم می میرم علی رو کشته بوی یاست لاله های روی لباست مخفی نکن زخمت عمیق این جای میخ یا جای تیغ با هر نفس کشیدن تو یا جون به لب رسیدن تو…. …زخم تو خون گریه اش میگیره با آسمون گریه اش میگیره زبان حال حضرت زهرا سلام الله علیها اون روزی که بی سر و پاها دستا تو بسته بودن آقا می‌ بردنت همه وجودم شال تو رو گرفته بودم دستتو بعد از اینکه بستن دست منم زدن شکستن با اون حال و روزی که داشتم با هر قدم لاله  می کاشتم تموم عالم و سوزوندم تا پای جون پای تو موندم با این قد زخم و کمونی هر کاری کردم که بمونی دیگه صدام در نمیومد کاری ازم بر نمیومد با این قد زخم و کمونی هر کاری کردم که بمونی… @raziolhossein
"توحید" بی ولای تو معنا نمی شود راه خدا بدون تو پیدا نمی شود فردا که حکم "عدل" خدا خوانده می شود چیزی بدون اذن تو اجرا نمی شود تنها زنی که فخر "نبوّت" شده تویی هر دختری که امّ ابیها نمی شود اصلا به یمن بودن تو این "معاد" هست بی تو حساب و حشر که بر پا نمی شود دست نیاز کل "امامت" به سوی توست فرموده ی امام که حاشا نمی شود* روح اصول دین خداوند فاطمه است اسلامِ بی محبت زهرا نمی شود بیخود نبی مقام به زهرا نمی دهد بیخود به پای دختر خود پا نمی شود اخلاص فاطمه است که او را بزرگ کرد بیخود که رتبه این همه بالا نمی شود آدم بدون فاطمه خوشبخت می شود؟! احساس می کند شده اما نمی شود! این زندگی که بی تو به دردی نمی خورد دنیا بدون فاطمه دنیا نمی شود سوگند می خورم که فقط شاعر توام غیر از برای تو دهنم وا نمی شود @raziolhossein
از آب گذشته است و دریا دارد از خلق جهان دل بکند جا دارد یک شهر اگر که رو بگرداند از او در خانه دلش خوش ست زهرا دارد @raziolhossein
اي بهشت آرزوهاي علي وي دو چشمت دين و دنياي علي شام غم را پرتوِ اُمّيدِ من كوكب من، ماه من، خورشيد من! اي نچيده گل زِ رويت آفتاب وي نديده شب، شبِ مويت به خواب در دل هر ذرّه، نور مِهر تو مِهر هم، سايه‌نشينِ چهر تو يك نگاهت بِه ز صد خُلد بَرين ني، كه يك ايماي تو خُلدآفرين!... خانۀ ما گرچه از خِشت است و گِل خشت روي خشت نَه، دل روي دل آستانش، آسمانِ آسمان سقف، بالاتر ز بام كهكشان پايۀ ديوار آن، بر طاق عرش وز پَرِ خود عرشيان آورده فرش خاك آن را، شُسته آب سلسبيل گَرد آن را رُفته، بال جبرئيل ناودان‌ريزش، بِه از ماءِ مَعين بوريايش، گيسوانِ حور عين روشني زين خانه دارد، نور هم روزَنَش، بُرده سبق از طور هم كي به سينا پاي، موسی مي‌گذاشت گر سُراغِ خِشتي از اين خانه داشت «لَنْ تَراني» بوده زين سينا جداي رفته از اين خانه، هر كس تا خداي هر تني جان و، ز جان جانانه‌تر هر گُهر از آن گُهر، دُردانه‌تر دخترانت بانوان مريم‌اند هر دو در عِزّت عَلم در عالم‌اند تا تو هستي قبلۀ كاشانه‌ام كعبه مي‌گردد به گِرد خانه‌ام... رو بدين سو دارد از هر سو، بهشت تا بگيرد از تو رنگ و بو بهشت خانۀ ما گُلبنِ صدق و صفاست فاش ‌گويم خانۀ عشق خداست نورها از پرتو روبند توست آفتاب خانه‌ام لبخند توست... اي تبسّم، آرزومند لَبَت اي سحر، مست از مناجات شَبَت گو بگردانند روي از من همه دوست تا زهراست، گو دشمن همه! گو به آن، كز تيغ من در واهمه‌ست ذوالفقارم جوهرش از فاطمه‌ست @raziolhossein
  انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است نقطه‌ی "فا" علی و نقطه‌ی "با "فاطمه است کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است بارها محضر او خورد زمین جبرائیل بارها گفت محمد به حرا فاطمه است بیش از کعبه پیمبر به طوافش می‌رفت یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم حجت الله عَلی  حُجَّتنا فاطمه است گفت سوگند به مظلومی تو کم نشود یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که همه گفتند مگر شیرخدا فاطمه است همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است چادرش را نتکاند   آخ ببینید همه نام او مردم نامرد  چرا فاطمه است روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد تا که او هست فقط ناله‌ی ما فاطمه است @raziolhossein