شهید کاظم عاملو-AudioConverter.amr
حجم:
4.47M
توضیحات #حقیر از احوالات #شهید_کاظم_عاملو در کتاب #سه_ماه_رویایی که از طرف موسسه #شهید_ابراهیم_هادی به چاپ رساندم.
#معرفی_کتاب
#خلسه
#شهید_عاملو
@shahid_ketabi
خاطراتوکرامات شهید عاملو
اگر کتاب خوان هستید، اگر مشتری پر و پا قرص کتاب خاطرات شهدا هستید و اگر کتاب خاطرات #شهید_کاظم_عاملو
http://shop.hdrdc.ir/product/253/%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%87
لینک خرید کتاب #رویای_بانه
دومین کتاب از مجموعه خاطرات #شهید_کاظم_عاملو
کتاب اول، #سه_ماه_رویایی بود که از طرف موسسه #شهید_ابراهیم_هادی و به قلم #حقیر به چاپ رسید.
#مرز_و_بوم
#معرفی_کتاب
#امام_زمان
#شهید_عاملو
@shahid_ketabi
شهید کاظم عاملو-AudioConverter.amr
حجم:
4.47M
توضیحات #حقیر از احوالات خاص و عجیب عرفانی #شهید_کاظم_عاملو در کتاب #سه_ماه_رویایی که از طرف موسسه #شهید_ابراهیم_هادی به چاپ رساندم.
#معرفی_کتاب
#خلسه
#شهید_عاملو
#قرار_جمعه
@shahid_ketabi
کاظم چهره عجیب و نورانیای داشت. بنظرم #شهادت، کمترین مزدش بود. همه رفتنی هستیم، ولی لقب و جایگاه #شهید برازنده او بود. اصلاً یادم نمیآید که کاظم حتی کوچکترین حرف بدی به من زده باشد و یا برای کسی دادی بکشد و یا درباره چیزی اعتراضی بکند؛ اینکه مثلاً بگوید چرا بین من و فلانی تفاوت قائل شُدید. از این حرفها مطلقاً نزد؛ من ندیدم.
در وجودم چیزهایی هست که کسی باور نمیکند. از پاکی و از صداقتش عشق میکردم. گاهی حس میکردم وقتی بهش دست میدهم، شفا میدهد. یا با این کار گِره از مشکلاتت باز میشود و یا حتی تَبَت کم میشود! اگر بگویم همچین حسی به او داشتم، دروغ نگفتهام و عین واقعیت است.
اصلاً کاظم یک چیز دیگری بود. من مدام از درون میسوزم که چه کسی را از دست دادیم و استفاده نکردیم. عجیب بود و در قالب دنیا نمیگنجید. گاهی ممکن است به کسی انقدر نزدیک شوی که خیلی از خلقیات و خوبیهایش را نبینی. الان که فکر میکنم میبینم ما با کاظم اینطوری بودیم.
نورانیت ازش میبارید.
از گوشه و کنار زیاد میشنوم که برای حل مشکلشان رفتهاند پای قبرش و حاجت گرفتهاند. شب و روزی نشده که بروم کنار قبر #شهید_عاملو و کسی را آنجا نبینم. گاهی که سوال میکنم چه نسبتی با شهید دارید میگویند: «نداریم!» بعد میروم توی فکر که مگر او چه بوده یا چه کرده که غریبه و آشنا را به خود جذب کرده است.
برشی از کتاب #رویای_بانه خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#امام_زمان
#خلسه
#خاطرات
#کپی_با_ذکر_لینک_مجاز_است
@shahid_ketabi
از سال ۹۳ مشغولِ #شهید_عاملو هستم؛
مشغله که نه، حیران! شیدا !
فراموش نمیکنم! اولین بار که اسم کاظم به گوشم خورد، در حال برگشت از #مشهد_مقدس و زیارت ولینعمتمان بود. وه که چه نعمتی نصیبم شد.
حالا و توی این ایام هم، دوباره این بندهی حیران، آمده به پابوسش.
خدایا !
سال دارد نو میشود و من همان آدم کهنهی گنهکار و گنهکار کهنهات هستم. چهل سال از عمر بیبرکت گذشت و گناهان هنوز تر و تازهاند.
یادش بخیر . تابستان ۹۳، وقتی اولین بار اسم این #شهید را در یکی از واگنهای قطار اتوبوسی تهران-مشهد از زبان یک بسیجی اهل دزفول(تاجدی) شنیدم، نمیدانستم قرار است شب و روزم با یاد و خاطرات این شهید سپری شود و مأمن گاهوبیگاه این #حقیر سراپا تقصیر بشود جوار قبر نورانیاش.
و الان ؛
الان در کنار حرم و مضجع شریف حضرت رضا(ع) و دارالحجهی نورانی، مشغول نوشتن و اندیشیدن درباره آن بنده مخلص خدا و یار امام زمانیِ حضرت حجت هستم.
خداوندا
حالا که بناست سومین #کتاب را از کاظم شروع کنم، نظری کن که فقط غرض تو باشی و الحق چقدر سخت است وقتی که بخواهی فقط برای خدا بنویسی ...
یک جمله هم خطاب به #شهید_عاملو :
#کاظم جان!
اینکه چه شد این بندهی آلوده، قابلیت پیدا کرد که از تو بنویسد و هزاران سوالی که در این باره به ذهنم هست را میگذارم به کنار و عبور میکنم!
فقط بیا و مرا هم به معشوق خودت وصل کن؛ دست مرا هم بگذار به دست صاحبِ زمان و شهداییام کن...
جمله آخر ؛
خبر آمد خبری در راه است.
هیچ باور نمیکنم قرار بوده انقدر قابل شوم که #دفترچه چندصد صفحهای #خلسه های شهید عاملو برسد به دستم و بنا باشد کتابی بر محور آن دفترچه اسرارآمیز بنویسم.
نه! اشتباه گفتم.
به یقین ، من قابل نشدم. او دست و دلباز است😔
با این حال شاکرم و زبان قاصر است از تشکر حقیقی.
به محضرت حضرت ثامن(ع)
به این دارالحجه شریف
و همین وقت اذان حرم مطهر، از بار اول که روزیم کردی که دست آلوده را به قلم ببرم و از پاکترین بندههایت بنویسم، گیجم. گیج!
اینکه چرا من !؟ و چرا او !؟
پس بگذار که بگذرم ... .
بارالها !
میدانی که از اعماق وجودِ بیقیمتْ شاکرم و همواره مترنّم به ذکر «الحمدلله علی کل نعمه» هستم.
که تحفه دیگری جز این ندارم.
#امام_زمان
#گاهنوشت
@shahid_ketabi
سری کتابهای #نشر_مرز_و_بوم، وابسته به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در موضوع #خاطرات_شهدا با یونیفرم مشابه و عناوین فرعی متفاوت
و
کتاب #رویای_بانه که خاطرات مستندی است از #شهید_کاظم_عاملو به قلم #حقیر که امیدوارم بزودی مورد توجه خوانندگان عزیز در سراسر کشور، خصوصاً علاقهمندان به شناخت و انس با شهدایی که صاحب کرامت بودند و پردههای حقیقت را شکافته و پا به آنسوی عالم وجود گذاشتند و موفق به وصال و لقاء یار شده و در یک کلام بهشتی شدند، قرار بگیرد.
حس پرواز بهت دست میده وقتی میری کنار قبور #شهدا یا کتابی میخونی ازشون؛
حس سبکی و بیوزنی؛🥺
دوست داشتم از دریچه #کتاب، راهی باز کنم برای وارد شدن به دنیای زیبا و معنوی کاظم
دوست داشتم بگویم در قرن ۲۱ هم میشود دنبال پروازیها گشت
دوست داشتم فاصله را نشان دهم، فاصله فرش تا عرش را
دوست داشتم اول در #سه_ماه_رویایی و سپس #رویای_بانه بگویم چقدر غریب است فاصلهی ما و خیلیها که به ما نزدیکند!
دوست داشتم بگویم در عصر تکنولوژی و انفجار اطلاعات و فناوری هم میشود سَر در عالم ملکوت داشت و در آنجا نفس کشید.
دوست داشتنیهای من به کنار،
اگر دوست دارید بدانید این شهید چه مقاماتی را طی کرده، کتاب را تهیه کنید و بخوانید. این تنها توصیه این کمترینی است که سالهاست درگیر خاطرات باورنکردنی #شهید_عاملو است!
رونمایی در #سمنان و در کنار قبر مطهر #شهید، بزودی !
#گاهنوشت
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
چند خطی از مقدمه کتاب #رویای_بانه
جمله یکی از دوستان را از یاد نمیبرم که میگفت «شهدا را دست نیافتنی به تصویر نکشیم.» وقتی این جمله را شنیدم تأملی کردم و به او گفتم: «اگر(به ظاهر) دست نیافتنی بود چه؟»
دست نیافتنی نه از این بابت که نمیشود مثل او بود و مثل او زیست. خیر. از این بابت که اگر شهید به اوج قلّه عرفان رسیده باشد و ما که در دامنه هستیم نتوانیم باورش کنیم چه؟
اینجا مشکل از چه کسی است؟ از رشد و بالندگی و اوج او یا توقف و گرفتاری ما؟
میخواهم بگویم برای بیان این سنخ خاطرات که به ظاهر سطح بالایی دارد، چند راه وجود دارد.
یا اصولاً منکر شویم.(که معالاسف گاهی اینگونه است)
یا مطالب باور نکردنی را حذف کنیم که سطحش به حد مخاطبی چون من برسد.
یعنی حدش را پایین بکشیم. دقت کردید؟! در خیلی از این موارد «خود» را ملاک قرار دادهایم و خودخواهی حاکم بوده است و ظاهراً غرض نقل خاطره شهید نبوده است.
نتیجه این نگاه این است: که چون «من» باور نمیکنم، پس نیست! دقیقاً همین رفتاری که شاید سی سال است با خاطرات «#شهید_عاملو» و عاملوها شده است.
شاید یاد سخن پیرجماران و عارف واصل امام خمینی(ره) در اینجا خالی از لطف نباشد که به فرزندشان فرمودند:
«پسرم! سعی کن اگر از اهل مقامات معنوی نیستی، انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی که از بزرگترین حیلههای شیطان و نفس اماره که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات روحانی باز میدارد، واداری اوست به انکار و احیاناً به استهزای سلوک إلی اللّه که منجر به خصومت و ضدیت با آن شود و آنچه تمام انبیای عظام ـ صلوات الله علیهم ـ و اولیای کرام ـ سلام الله علیهم ـ و کتب آسمانی خصوصاً قرآن کریم کتاب جاوید انسان ساز، برای آن به وجود آمدهاند در نطفه خفه شود.»
#گاهنوشت
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
یک شب رفته بودم سر قبر شهید کاظم عاملو.
دعای کمیل را در امامزاده یحیی خواندند؛ در جوار قبور #شهدا.
تصمیم گرفتم همانجا بمانم و نماز شبم را در کنار قبر شهید عاملو و اخوی شهیدم بخوانم.
معمولاً شبها یک ساعت به اذان صبح، درب امامزاده را باز میکنند.
نماز را خواندم و زیارتی کردم که اذان صبح گفته شد. بعد از نماز صبح داشتم از سمت درب شمالی میآمدم بیرون که یکهو دیدم جوانی حدودا ۲۵ ساله با گریه و زاری وارد گلزار شد. جا خوردم. بلندبلند گریه میکرد! تا مرا دید صدا زد: «آقا، قبر #شهید_عاملو کجاست؟» با چشمانی گرد شده از تعجب نگاهش کردم. دوباره با لهجه کُردی سوالش را تکرار کرد و آمد جلوتر و تا آمدم حرفی بزنم گفت: «تو رو خدا بگو و خیالمو راحت کن! شهید عاملو اینجا خوابیده ؟»
با هم حرکت کردیم تا قبر مطهر را نشانش بدهم. ولی او بیتابی میکرد و میگفت : «من از کردستان اومدم!خیلی مشکل دارم. این شهید رو هم نمیشناسم؛ اومده به خوابم و گفته:.بیا کنار قبرم تو سمنان. بیا هر مشکلی که داشته باشی به یاری خدا حل میشه...»
اینها رو میگفت و همینطور گریه میکرد و زار میزد.
قبر شهید عاملو را نشانش دادم. تا دید، خودش را انداخت روی قبر مطهر. گریه میکرد چه گریهای!
در همان حال به زبان کردی شروع کرد به درد و دل کردن با #کاظم. واقعا داد میزد و گریه میکرد. وقتی اینطور دیدمش دیگر نایستادم؛ آمدم بیرون. ولی این برایم قصهی عجیبی شد و ذهنم را مشغول کرد.
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#خاطرات
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
زمان:
حجم:
1.93M
خواب جالب برادر رزمنده و عزیز محمدحسن حمزه؛ دوست نزدیک و یار همراه #شهید_کاظم_عاملو از #حاج_قاسم_سلیمانی😳
نکته : به تعبیر بزرگان و اهل علم، خواب حجت نیست یا حجت شرعی ندارد. ولی شاید این رؤیای صادقه بتواند جایگاه #شهدا و خصوصا #شهید_عاملو را در آن عالم نشان دهد... .
الله اعلم
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#عنایت_شهید
#قرار_جمعه
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
۱- صحبت(#قسمت۱) درباره کم و کیف #خلسه زیاد است. منتهی بسیار سربسته میشود فقط برخی مسائل را بیان کرد. ولی اگر صوت این حالتهای شهید نمیبود، شاید خیلی نمیشد دربارهاش حرف زد و حتی باورش نیز سخت بود!
۲- گفتگوهای شهید در حال خلسه به گویش سمنانی است. وَ اِلا میشد او را جهانی کرد؛ که میشود...
۳- برای من مشخص نشده که این گفتگو از ابتدای صحبت است یا نه؛ ظاهرا باید اینطور باشد. لااقل از لحن و گفتگوها اینطور برمیآید. چون کاظم همان اول میگوید: «چه بوی گلابی میاد اینجا... .»
۴- #شهید_عاملو با هر جمله، سکوت میکند و منتظر شنیدن جواب طرف مقابل است؛ این یعنی در حال گفتگویی است که ما فقط یک طرف صحبت را میشنویم! البته در برخی مواقع میشود حدس زد که طرف مقابل چه به او گفته است. مثلا وقتی او میگوید «فرق میکنه سفیدی این لباس»، شاید ابوالقاسم* به او گفته که لباسِ سفید، سفیده دیگه!😊
۵- بنده #حقیر ، خیلی در مکاشفات عرفا و حتی در تجربههای نزدیک به مرگ و غیره دقت کردم؛ نوعا در آنجا بحث «بوی خوش» مطرح نشده یا مشاهدهگر از بو، تجربه جذاب و خوبی بیاد نمیآورد؛ ولی این تجربه که دوستانش نام #خلسه را بر آن نهاده بودند، دارای همچین ویژگیای بوده و در نوع خود منحصربفرد است.😳
۶- یک چیز عجیب دیگر این است که همه حواس #کاظم_جان بجز بینایی در حالت خلسه، فعال بوده و این احوالات او را با دیگر #شهدا و عرفا متمایز میکند.(توضیحات در آینده)
۷- گفتگو در دی یا آذر سال ۱۳۶۲ در شهر بانه است. دوستان دور کاظم نشستهاند و مشغول نوشتن صحبتها هستند و با والکمن کوچکی صدا را ضبط میکنند.
۸- درباره فضای اطراف مشاهدات خیلی نمیشود حرف زد. ولی از این گفتگو و ادامه، بنظر میرسد شهید فضای ملکوتی(بهشت برزخی) خاصی را شاهد است که از «بوی خوش» و «لباس زیبا» و... سخن به میان میآورد.
۷- متن کامل خلسه در کتاب #رویای_بانه آمده است.
ادامه توضیحات در #صوت_یک ...😊
*: #شهید_ابوالقاسم_دهرویه ، يكم تير ۱۳۴۴، در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش كبری نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه بود که به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. ابوالقاسم بيستوششم فروردين ۱۳۶۱، در بوكان هنگام درگيري با گروههاي ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
مزار وي در گلزار شهدای امامزاده يحيي زادگاهش واقع است.
این شهید از دوستان نزدیک کاظم عاملو و مثل خودش اهل جهادیه است.
#توضیح_خلسه
#صوت_شهید
#قرار_جمعه
#کپی_با_ذکر_لینک_است
@shahid_ketabi
زمان:
حجم:
2.16M
👈ماجرای عجیب خانمی که مشکوک به بیماری اماس بود و با عنایت #شهید_عاملو شفا گرفت!😳
گفتند کاظم عاملو خیلی والامقام است و خیلی حاجت میده
خواهرم ۳۶ ساله است. به محض شروع بیماری، نتونست راه بره😰
دکتر نگاهی به خواهرم کرد و گفت:
من تشخیصم صددرصد MS هست😱
تشنجهای شدید میکرد.
خواهرم از سر لجبازی با خدا، نماز را گذاشته بود کنار...🤔
بهش گفتم شهیدی هست که من ازش خیلی حاجت میگیرم....
دکتر با دیدن جواب آزمایش با تعجب تا دو دقیقه سکوت کرده بود..😭
######################
نکته:
حقیر اصرار ندارم این شهید رو جوری معرفی کنم که بگن همونی هستش که حاجت میده!
خیر!
دوست دارم کاظم به
«شهید امام زمانی❤️» شهرت پیدا کنه.
ولی این از مواردی هست که آدم از شنیدنش تعجب و حیرت میکنه...
اما حرف من :
آنان که خاک را بهنظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟😔
#عنایت_شهید
#شهر قزوین
#صوت
@shahid_ketabi
زمان:
حجم:
2.39M
👈توضیح اینکه چرا مطالب بیشتری در کانال بارگذاری نمیکنم؟
{یکی از دوستانِ شهید تعبیر جالبی درباره #شهید_عاملو داشت؛ میگفت: کاظم پردههای عالم ملکوت رو دریده بود و پا گذاشته بود آنطرف!🥺}
#صوت
#پاسخ_سه
@shahid_ketabi