eitaa logo
خاطرات و کرامات شهید عاملو
2.1هزار دنبال‌کننده
861 عکس
341 ویدیو
20 فایل
مؤلف: @alirezakalami صاحب ۱۲ عنوان کتاب ازخاطرات #شهدا نویسنده سه کتاب از شهید عاملو با عناوین #سه_ماه_رویایی و #رویای_بانه و #شهید_کاظم_عاملو 👈برای دسترسی سریع به #فهرست مطالب کانال، ابتدا پیام «سنجاق‌شده» را کلیک کنید، سپس به سراغ #هشتک‌ها بروید 🫡
مشاهده در ایتا
دانلود
علیرضا کلامی.m4a
27.74M
مصاحبه با «رادیو ایران» درباره و و های که تاکنون به چاپ رسانده و یا دردست چاپ دارم. چاپ شده‌ها : (خاطرات شهید حسن عربی) (خاطرات شهید سعید حسنان) (خاطرات شهید علی‌اکبر ابراهیمی) (خاطرات شهید کاظم عاملو که از طرف موسسه به چاپ رسید) (خاطرات شفاهی حجت الاسلام مرتضی مطیعی) (خاطرات شهید مدافع حرم محمدحسین حمزه از نشر خط مقدم) (خاطرات شهید علی‌اصغر کلامی به روایت همسر) (دومین کتاب از مجموعه خاطرات «شهید کاظم عاملو» که با نثر جدید و از طرف نشر مرز و بوم به چاپ رسید) در دست چاپ 👇 (خاطرات شفاهی سرهنگ پاسدار علی‌اکبر چتری از طرف نشر مرز و بوم) کتاب خاطرات شهید مدافع حرم «شهید محمد قنبریان» @shahid_ketabi
نظر یکی از خوانندگان کتاب به پیشنهاد شیخ عظیم کتاب را با خود به خانه آوردم. در نگاه اول با اینکه طراحی جلد و صفحه‌آرایی جدیدی دارد، من را نگرفت. کتاب را تورق کردم. از ۱۷۳ صفحه متن کتاب ۳۰ صفحه پیشگفتار ناشر و مقدمه نویسنده است. خوشم آمد. اصلا خیلی وقت است جدای از سوژه و متن اصلی کتاب روند تهیه و تولیدش برایم اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده. باعث خوشحالی‌ست که اسم خانم حقی‌پور از مجموعه شهید جواد زیوداری به عنوان اعلام نویس این کتاب ذکر شده است. همان دو صفحه اول پیشگفتار متقاعدم می‌کند که حتما کتاب را بخوانم. انقدر پیشگفتار و مقدمه خوب نوشته شده که دوست دارم سریع به متن برسم. اما بیست سی صفحه اول کتاب انرژی‌ام را می‌گیرد. مرتب تکرار می‌شود که ماجراهای شهید باورکردنی نیست! انگار شک دارند از مطرح کردن یا ترس دارند از تکذیب. این شک آمیخته با ترس که شبه تعلیق کم‌رنگی‌ست بیشتر باعث می‌شود گاز خواندن را بگیرم و جلو بروم. دوست دارم سریع به اصل داستان برسم. اصل، خلسه‌های شهید کاظم است و ارتباطش با عالم معنا. اینکه این خلسه‌ها چگونه بوده و کشف و شهودها چه ماجراهایی را رقم زده و انعکاس زمینی‌اش چگونه بوده، جاذبه‌ای ایجاد کرد که پی داستان را بگیرم. من نسبت به اصل و خوارق عادات این چنینی اصلا شکی ندارم برعکس برایم طبیعی است. عکس‌های شهید کاظم را که در انتهای کتاب می‌بینم انگار سالهاست که می‌شناسمش ولی معتقدم این‌گونه کتاب‌ها پیش نیاز می‌خواهد. رده سنی می‌خواهد. نه می‌شود سانسورش کرد و نه باید ترویج بی‌رویه انجام داد. اگر نقد منصفانه بدون اغماض بخواهم داشته باشم نیاز است دوباره کتاب را ذره‌بینی بخوانم اما اجمالا بگویم: کتاب دوجا غلط املایی دارد. بعضی اطلاعاتش مدام تکرار می‌شود. یکی دو جا ابهام دارد. کلیتش را دوست دارم. توی این عصری که کلا حضرت صاحب و داستان تشرفات را فراموش کرده بودم تلنگری بود به منی که روزی العبقری الحسان می‌خواندم. حالا بماند بیراهه هایی که رفتیم و به مقصد نرسیدیم... این که انسان در طول زندگی‌اش چه کسی سر راهش قرار می‌گیرد و با چه کسانی آشنا می‌شود فلسفه عمیقی دارد که تدبیرش از عالم ماده جداست. من معتقدم حتی اینکه چه و فیلمی در چه موقعیت زمانی و مکانی به پست‌ آدم می‌خورد هم از همین جنس است. اینکه الان شهید کاظم به پستم خورده را غنیمت می‌شمارم اینکه یک جمعه را صرف یک شهید شیدا که بوی می‌دهد می‌گذرد یعنی هنوز از ما قطع امید نکرده‌اند. روح‌الله @shahid_ketabi
از سال ۹۳ مشغولِ هستم؛ مشغله که نه، حیران! شیدا ! فراموش نمی‌کنم! اولین بار که اسم کاظم به گوشم خورد، در حال برگشت از و زیارت ولی‌نعمت‌مان بود. وه که چه نعمتی نصیبم شد. حالا و توی این ایام هم، دوباره این بنده‌ی حیران، آمده به پابوسش. خدایا ! سال دارد نو می‌شود و من همان آدم کهنه‌ی گنهکار و گنهکار کهنه‌ات هستم. چهل سال از عمر بی‌برکت گذشت و گناهان هنوز تر و تازه‌اند. یادش بخیر . تابستان ۹۳، وقتی اولین بار اسم این را در یکی از واگن‌های قطار اتوبوسی تهران-مشهد از زبان یک بسیجی اهل دزفول(تاجدی) شنیدم، نمی‌دانستم قرار است شب و روزم با یاد و خاطرات این شهید سپری شود و مأمن گاه‌وبیگاه این سراپا تقصیر بشود جوار قبر نورانی‌اش. و الان ؛ الان در کنار حرم و مضجع شریف حضرت رضا(ع) و دارالحجه‌ی نورانی، مشغول نوشتن و اندیشیدن درباره آن بنده مخلص خدا و یار امام زمانیِ حضرت حجت هستم. خداوندا حالا که بناست سومین را از کاظم شروع کنم، نظری کن که فقط غرض تو باشی و الحق چقدر سخت است وقتی که بخواهی فقط برای خدا بنویسی ... یک جمله هم خطاب به : جان! اینکه چه شد این بنده‌ی آلوده، قابلیت پیدا کرد که از تو بنویسد و هزاران سوالی که در این باره به ذهنم هست را می‌گذارم به کنار و عبور می‌کنم! فقط بیا و مرا هم به معشوق خودت وصل کن؛ دست مرا هم بگذار به دست صاحبِ زمان و شهدایی‌ام کن... جمله آخر ؛ خبر آمد خبری در راه است. هیچ باور نمی‌کنم قرار بوده انقدر قابل شوم که چندصد صفحه‌ای های شهید عاملو برسد به دستم و بنا باشد کتابی بر محور آن دفترچه اسرارآمیز بنویسم. نه! اشتباه گفتم. به یقین ، من قابل نشدم. او دست و دلباز است😔 با این حال شاکرم و زبان قاصر است از تشکر حقیقی. به محضرت حضرت ثامن(ع) به این دارالحجه شریف و همین وقت اذان حرم مطهر، از بار اول که روزیم کردی که دست آلوده را به قلم ببرم و از پاک‌ترین بنده‌هایت بنویسم، گیجم. گیج! اینکه چرا من !؟ و چرا او !؟ پس بگذار که بگذرم ... . بارالها ! می‌دانی که از اعماق وجودِ بی‌قیمتْ شاکرم و همواره مترنّم به ذکر «الحمدلله علی کل نعمه» هستم. که تحفه دیگری جز این ندارم. @shahid_ketabi
نظر یکی از خوانندگان کتاب 👇 راستش را بخواهید دلم نمی‌آید خیلی صاف و مستقیم بگویم که بروید و این را بخوانید. کتاب "سه ماه رویایی" را می‌گویم؛ خاطرات اهل سمنان. عرض کنم خدمتتان این کتاب کمی با کتاب‌های دیگری که در عرصه دفاع مقدس خوانده‌اید ممکن است فرق داشته باشد. این‌طوری بگویم بهتر است: برای خواندن کتاب سه ماه رویایی باید از قبل خودتان را حسابی آماده کرده باشید! در این اثر با خاطراتی مواجه می‌شوید که اگر ذهنتان با فضای معنوی جبهه‌ها آشنا نباشد ممکن است دچار بهت و حیرت شوید! از قبل باید این صحبت امام را باور داشته باشید که شهدا راه صدساله عرفا و اهل سلوک را یک شبه طی نمودند. باید با این کلام شهید بهشتی انس گرفته باشید که عرفان واقعی، خانقاهش بازی‌دراز است. اینجا با شهیدی مواجه می‌شوید که الذین یومنون بالغیب را برایتان تفسیر می‌کند. کارگر زاده بی‌آلایشی که سر تا پایش یک قلب صاف و زلال است که جز در هوای محبوب نمی‌تپد. چشم باطن او به برکت رزق حلال و خلوص و بی‌تعلقی‌اش به دنیا باز شده و گاه به اهل دل و محرمان این طریق، اخباری غیبی می‌دهد و شهدای آینده را با یک نگاه از دیگران باز می‌شناسد. دور و بری‌هایش را با عالم ملکوت گره می‌زند و دلدادگی به مناجات را در جانشان می‌نشاند. یکبار درباره سرنوشت یکی از عملیات‌ها با توجه به ریخت و پاش‌های بعضی رزمنده‌ها گفت: خدا از اسراف بدش می‌آید و اگر جلوی این کارها را نگیرید در این عملیات راه به جایی نخواهید برد و چنین شد. همانطور که با نگاه صادقش، نوید پیروزی عملیات دیگری را داد و چنان شد. جالب است بدانید درباره سرنوشت جمهوری اسلامی هم گفت: این انقلاب و نهضت اسلامی انشاءالله به حکومت موعود مهدوی گره خواهد خورد؛ اگر مراقب ریخت و پاش‌ها بوده و حریم بیت‌المال را رعایت کنیم. "سه ماه رویایی"، شرح حالات معنوی و عرفانی یکی از تربیت شدگان مدرسه عشق است که حلاوت سلوک روح الله، کامش را معطر نمود و شهد گوارای شهادت را مهر تأیید دلدادگی اش ساخت. این اثر توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی منتشر شده https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63 @shahid_ketabi
سری کتاب‌های ، وابسته به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در موضوع با یونیفرم مشابه و عناوین فرعی متفاوت و کتاب که خاطرات مستندی است از به قلم که امیدوارم بزودی مورد توجه خوانندگان عزیز در سراسر کشور، خصوصاً علاقه‌مندان به شناخت و انس با شهدایی که صاحب کرامت بودند و پرده‌های حقیقت را شکافته و پا به آنسوی عالم وجود گذاشتند و موفق به وصال و لقاء یار شده و در یک کلام بهشتی شدند، قرار بگیرد. حس پرواز بهت دست میده وقتی میری کنار قبور یا کتابی می‌خونی ازشون؛ حس سبکی و بی‌وزنی؛🥺 دوست داشتم از دریچه ، راهی باز کنم برای وارد شدن به دنیای زیبا و معنوی کاظم دوست داشتم بگویم در قرن ۲۱ هم می‌شود دنبال پروازی‌ها گشت دوست داشتم فاصله را نشان دهم، فاصله فرش تا عرش را دوست داشتم اول در و سپس بگویم چقدر غریب است فاصله‌ی ما و خیلی‌ها که به ما نزدیکند! دوست داشتم بگویم در عصر تکنولوژی و انفجار اطلاعات و فناوری هم می‌شود سَر در عالم ملکوت داشت و در آنجا نفس کشید. دوست داشتنی‌های من به کنار، اگر دوست دارید بدانید این شهید چه مقاماتی را طی کرده، کتاب را تهیه کنید و بخوانید. این تنها توصیه این کمترینی است که سال‌هاست درگیر خاطرات باورنکردنی است! رونمایی در و در کنار قبر مطهر ، بزودی ! @shahid_ketabi
قابل توجه علاقه‌مندان ! در چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۰:۳۰ صبح در گلزار شهدای امامزاده یحیی و در جوار قبر مطهر @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در کتاب موجود است. اگر خواستید رو بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در کتاب موجود است. اگر خواستید رو بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 در پایان ، کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در موجود است. اگر خواستید را بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 در پایان ، کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در موجود است. 👈اعضای جدید کانال؛ اگر خواستید را بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی حقیر در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صوت خلسه شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 در پایان ، کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در موجود است. 👈اعضای جدید کانال؛ اگر خواستید را بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi