eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BUzwvsNh0n4 خاکریز خاطرات ۲۰ ✍ این دقت‌ها شهادت را رقم می‌زند : هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه با بستنِ مغازه پدر,همراه او راهی مسجد می شدند.می‌گفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همه‌ی کارها رو می‌کنم ، اینطوری پولی‌که در میارین دیگه شبهه‌ای نداره وآدم رو به یه جایی می‌رسونه.... 🌷خاطره ای از زندگی شهید عطاءالله اکبری 📚منبع:کتاب سیره‌ دریادلان 2 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BUta-X_B62h خاکریز خاطرات ۱۸ ✍ روش جالبِ شهید میثمی در امر به معروف کردن عبدالله باز هم انگشترش رو بخشیده بود. ازش پرسیدم: این یکی رو به کی دادی؟ گفت: یه بنده خدا انگشترِ طلا دستش بود، و نمی‌دونست طلا برای مرد حرامه. وقتی انگشترِ طلا رو از دستش در آورد، انگشترِ خودم رو بهش دادم... 🌷 خاطره‌ای از روحانی شهید عبدالله میثمی 📚یادگاران یادگاران۵ « کتاب شهید میثمی» ، صفحه ۷۵ 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۶۲ ✍ حساسیتِ جالبِ شهید صیادشیرازی روی یک مساله شرعی #متن_خاطره: خیلی مراقب بود اسرافی صورت نگیره. برای‌ کاری رفتیم کردستان. بعد از تصویربرداری از منطقه ، فیلمبردار داشت فیلمِ دوربین رو عوض می‌کرد که آقای صیاد بهش گفت: چند دقیقه از فیلم باقی مونده؟ فیلم‌بردار جواب داد: دو دقیقه... آقای صیاد گفت: حتما اون 2 دقیقه رو در جایی استفاده کن تا اسراف نشه. فیلمبردار هم روی جعبه نوشت: این فیلم دو دقیقه جای خالی دارد... 📌خاطره‌ای از زندگی امیرسپهبد شهید علی صیادشیرازی 📚منبع: کتاب امیر دلاور ، صفحه 5 #شهیدصیادشیرازی #تقوا #اسراف #امر_به_معروف 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۳۹ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 (ع) (ع) ✍ازبازار رد شدیم.خانم بی حجابی را دید.سرش را پایین انداخت. وگفت خواهرم جلوی حجابت رو رعایت کن. با آرنج زدم به پهلویش ما رو می گیرن تا حد مرگ می زنن! کوتاه بیا نبود: آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ ما که رنگی تر از نیست 🍀راوی:غلامرضا عرب،همکار شهید 📚 فصل ۴ ص ۲۱۲ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
مردي در آينه_1395-6-31-12-35.pdf
1.2M
👆👆 📗 رمان « مردی در آیینه » 💚 نویسنده؛ #شهید #مدافع_حرم سید طــاهـــا ایـــمانـــی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ #داستان_کوتاه 🌷شخصي با روش صحيح #امر_به_معروف ، تأثيرش را تضمين مي كرد. در #قم دوستي داشتم كه مي گفت: وقتي مي خواهم به #مسافرت بروم، مقداري #سوهان قم و #شيريني مي خرم و همين كه وارد اتوبوس شدم به #راننده و شاگرد راننده تعارف مي كنم. در بين راه يا #موسيقي روشن نمي كند و يا اگر روشن كرد با تذكّر من #خاموش مي كند. 📚خاطرات قرائتي-بهشتي جلد: 2 صفحه: 36 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚ثابت قدم❤️ ✨ (۱) 🍃 🌷 پسري بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او را از آنچه بر روي منبرها مي شنيد ميكرد و در اين راه بود. ⚘@pmsh313 📍مدتي از حضور او در نگذشته بود كه گفت: بايد يكي از مسائل مهم را در محل خودمان عملي كنيم. 📍ميگفت: روايت از☀️(علیه السلام) داريم كه همه و حتی در راه خدا در با به معروف و از منکر، مثل در مقابل درياست. 📍براي همين در برخي موارد خودش به تنهايي وارد عمل ميشد. يك سي دي فروشي اطراف🕌 باز شده بود. بچه هاي كه به🕌 رفت و آمد داشتند از اين خريد ميكردند. 🍂اين سي دي هاي و كپي شده را به قيمت ارزان به بچه ها مي فروخت. 🍂مشتري هاي زيادي براي خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه اين فيلم هاي خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند! 🍂چند نفر از بچه ها خبر را به🌷 رساندند. او هم به سراغ فروشنده ي اين رفت. خيلي كرد و از او پرسيد: بعضي از بچه ها ميگويند شما سي دي هاي پخش ميكنيد، درسته!؟ ⚘@pmsh313 🍂 تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد. بار ديگر بچه هاي خبر آوردند كه نه تنها سي دي هاي ، بلكه سي دي هاي مستهجن نيز از مغازه ي او پخش ميشود. #🌷هادي كرد و شد. لذا بار ديگر به سراغ رفت. با او كرد و به را انجام داد. 🌷@shahidabad313 🌴بعد هم به او داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با ضابطان قضايي برخورد خواهد شد،اما اين به روند خودش ادامه داد.🌷 نيز در كمين فرصتي بود تا با او برخورد كند. ⚘@pmsh313 🌱يك روز جواني وارد شد.🌷 خبر داشت كه يك كيسه پر از سيدي هاي مستهجن براي اين شخص آورده اند،لذا با هماهنگي بچه هاي وارد شد. درست زماني كه بار سي دي ها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد را با همان كيسه به🕌 آورد! 💢در جلوي چشمان خودش همه سي دي ها را شكست،وقتي آخرين سي دي خُرد شد، رو كرد به آن و گفت: اگر يك بار ديگر تكرار شد با تو ميكنيم. 💥همين برخورد🌷 كافي بود تا آن شخص مغازه اش را جمع كند و از اين محل برود. 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚تذکر زبانی❤️ ✨ (۲) 🍃 👈شخصي در محل ما بود که هيکل درشتي داشت. مي انداخت و شلوار پلنگي ميپوشيد. درستي هم نداشت، اهل همه جور خلافی بود. ⚘@pmsh313 💢او به شدت با مردم بد برخورد ميکرد. به مردم گير ميداد و اين او باعث مي شد که خيلي ها فکر کنند که او است! 🌷 يک بار او را ديد و داد که لباست را عوض کن. اما او توجهي نكرد. ⚘@pmsh313 💢دوباره او را ديد و به آن شخص گفت: شما با پوشيدن اين و اين برخورد بدي که داريد، ديد مردم را نسبت به و و بد ميکنيد. 🌷@shahidabad313 🌷 ادامه داد: مردم رفتار شما را که ميبينند نسبت به بد بين ميشوند. بعد را از دوش او برداشت و به وي داد که ديگر با اين و اين شلوار پلنگي نگردد. ⚘@pmsh313 💢بار ديگر با شدت عمل با اين شخص برخورد كرد. ديگر نديديم که اين شخص با اين و پوشش شود و مردم را كند. 💥البته بايد يادآور شويم که🌷 در پايگاه ، تحت تأثير برخي افراد، كمي برخورد ميكرد. او در به معروف و از منکر شدت عمل به خرج ميداد. مثل همان رفقايي كه داشت. اما بعدها ديگر از او نديديم. به معروف او در حد خلاصه ميشد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚گره بازکن مشکلات مردم❤️ ❄️ ✨ ✔️راوی: مهدی ذوالفقاری (برادر شهید) ⏺🌷 بعد از دوراني كه در كار مي كرد، با معرفي يكي از دوستانش راهي شد. ⚘@pmsh313 💢در حجره ي يكي از پامنار را آغاز كرد. او در مدت كوتاهي توانايي خود را نشان داد. صاحبكار او از🌷 خيلي خوشش آمد. خيلي به او پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهي نگذشته بود كه مسئول كارهاي مالي شد. چك ها و حساب هاي مالي خودش را وصول مي كرد. 💢آن ها آنقدر به🌷#اعتماد داشتند كه چك هاي سنگين و مبالغ بالا را در اختيار او قرار مي دادند. كار#🌷هادي در هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت. ⚘@pmsh313 🌷 عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش مي شد و با كار مي كرد. 💢درآمد خوبي در آن دوران داشت و هزينه ي زيادي نداشت. دستش توي جيب خودش بود و ديگر به كسي وابستگي مالي نداشت. 🌷@shahidabad313 🍀يادم هست روح پاك🌷 در همه جا خودش را نشان مي داد. حتي وقتي با مسافركشي مي كرد.دوستش مي گفت: يك بار شاهد بودم كه 🌷 شخصي را با موتور به ميدان خراسان آورد. با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طي كرده بود، اما وقتي متوجه شد كه او وضع مالي خوبي ندارد نه تنها پولي از او نگرفت، بلكه موجودي داخل جيبش را به اين شخص داد! ⚘@pmsh313 💢از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره از مشكلات بسياري از دوستان و آشنايان باز كرد. 💢به بسياري از#قرض داده بود. بعضي ها پول او را پس مي دادند و بعضي ها هم بعد از🌷 ...من از🌷#چهار_سال بزرگ تر بودم. وقتي 🌷 حسابي در بازار جا باز كرد، من در سربازي بودم. 🌿دوران خدمت من كه تمام شد،🌷 مرا به همان مغازه اي برد كه خودش كار مي كرد. من اين گونه وارد شدم.به خودش مرا معرفي كرد و گفت: آقا برادر من است و در خدمت شما. بعد ادامه داد: مثل🌷 است، همان طور مي توانيد داشته باشيد. من هم ديگر پيش شما نيستم. بايد به سربازي بروم. ⚘@pmsh313 🌷 مرا جاي خودش در مشغول كرد. كار را هم به من ياد داد و رفت براي خدمت.مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ي كم شد.فكر مي كنم يك سال در مشغول خدمت بود. 💢از آن دوران تنها خاطره اي كه دارم🌷 بود!🌷 به خاطر درگيري در دوران خدمت با يكي از سربازان يك شب بازداشت شد.تا اين كه روز بعد فهميدند حق با🌷 بوده و آزاد شد. 🌷@shahidabad313 🌷 در آنجا به خاطر با اين شخص درگير شده بود.چند بار به او داده بود كه فلان را انجام ندهد اما بي نتيجه بود. تا اينكه مجبور شد برخورد داشته باشد.بعد از نيز مدتي در#كار كرد. البته فعاليت🌷 در و🕌 زيادتر از قبل شده بود. ⚘@pmsh313 💢پيگيري كار براي🌷 و با فتنه گران، وقت او را گرفته بود.بعد هم تصميم گرفت كار در را رها كند! ما خيلي از و و🌷 خوشش مي آمد.براي همين داشت به هر قيمتي🌷 را پس از پايان خدمت نگه دارد.🌷 اما تصميم خودش را به صورت جدي گرفته بود. 💥قصد داشت به سراغ برود. مي خواست از در جهت بهتر خدا بهره ببرد. 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚دو تصویر در اتاق شخصی❤️ ✨ 👈از زماني كه به رفت و در💥 ساكن شد،نگرش خاصي به موضوع💥 پيدا كرد.به ما كه در بوديم مي گفت:شما مانند يك🐟 كه قدر🏝 را نمي داند، قدر💥 را نمي دانيد. مشكل كار در اينجا نبود بحث💥 است. 🌷@shahidabad313 ♨️لذا بر گُرده ي اين مردم سوار است و هر طور مي خواهد عمل مي كند.خوب يادم هست كه ارادت🌷 به💥 بسيار بيشتر از قبل شده بود. 🌴هر بار كه مي آمد، پوسترهاي💥 را تهيه مي كرد و با خودش به💥 مي برد. 🌷@shahidabad313 ⏺در اتاق شخصي او هم دو تصوير بزرگ روي ديوار بود.تصوير💥 و در زير آن پوستر🌷. ⚘@pmsh313 🌷 در آخرين سفري كه به داشت ماجراي عجيبي را كرد. او به نفوذ برخي از عمامه هاي و افراد ساده لوحي كه از دشمنان#پول مي گيرند تا ايجاد كنند اشاره كرد و ادامه داد: مدتي قبل شخصي مي آمد و به جاي طلبه ها و... تنها كارش اين شده بود كه به کند! 🌷@shahidabad313 🌴او انگار داشت تا همه ي مشكلات اسلامي را به گردن ايشان بيندازد. من يکي دو بار کردم و چيزي نگفتم.بعد هم به جهت چند كلامي با ايشان كردم و او را كردم، اما انگار اين آقا نمي خواست چيزي بشنود! فقط همان جملاتي كه اربابانش براي او كرده بودند مي كرد! 🍂من درباره ي خيانت هاي و، به خصوص در براي او آوردم اما او قبول نمي كرد! 🌷@shahidabad313 🍂روز بعد و بار ديگر اين آقا شروع به كرد. دوباره مشغول شد، نمي دانستم چه كنم.گفتم حالا ديگر وظيفه ي من اين است كه با اين آقا كنم، چون او طلبه ها را نسبت به حضرت آقا مي كند. ⚘@pmsh313 💎 کردم با اين كه مي خواهم اين آقا را بزنم، آيا است يا نه؟ آمد. 🌷@shahidabad313 💎وقتي که مثل هميشه شروع كرد به حضرت آقا کند، از جا بلند شدم و ... او را زدم. طوري با او برخورد کردم که ديگر پيدايش نشد. از آن جايي که من هيچ گاه با هيچ کس بحثي نداشتم و هميشه با طلبه ها مشغول بودم وسرم به کار خودم بود. بعد از اين اتفاق، اين موضوع براي همه به نظر آمد. 💎هر کس من را مي ديد مي گفت:🌷 ما شما را تا به حال اينگونه نديده بوديم. شما که اصلاً و درگيري نيستي؟ چه شد که اينقدر شدي؟ مگر چه به شما کرده بود؟ 🌷@shahidabad313 🌲من هم براي آنها از بحث و كارهايي كه برخي نماها براي به استفاده مي كنند گفتم. براي آنها شرح دادم كه چندين شبكه ي ماهواره اي وابسته به يك در كشور فعال است و تنها كاري كه مي كند ايجاد نسبت به و بين فرقه هاي اسلامي است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌺 ساده‌زیستی شهید بابایی را از این خاطره بفهمید... ماه رمضان بود. شهید بابایی با خـانواده منزل ما مهمون بودند. افطار که شد توی سفره خرما، الویه و خورشت گذاشتیم. عباس بهم اعتراض کرد و گفت: آقای رحیمی! شما که الویه درست کردین، دیگه چه نیازی به خورشت بود؟!!! بعد هم با ذکرِ حدیثی تذکر دادند که بیشتر از یک نوع غذا سرِ سفره نباشه ... . 🌺خاطره‌ای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی 📚منبع: کتاب پرواز تا بی‌نهایت ، صفحه ۱۰۴ . 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌺 نامه‌ی شهیدبهشتی به قاضیِ متکبّر شهیـد بهشتی به یک قـاضیِ دادگاه نامه زده و برایش نوشته بود: « شنیده‌ام وقتی به مأموریت می‌روی، ساکِ خود را به همراهت می‌دهی تا برایت بیاورد ؛ این نشانه‌ی تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی... » . 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی مظلوم شهید آیت الله بهشتی 📚منبع: کتاب صد دقیقه تا قیامت / نوشته مجید تولایی . 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷