eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
758 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است علت خلق دوعالم علم فاطمه است ما به اعمال کم خویش به جایی نرسیم هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌وبازدم فاطمه است به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست خطبه‌ی فاطمه تیغ دودم فاطمه است روی این نام همه اهل‌کرم حساسند استجابت به خدا در قسم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟ تا امان‌نامه‌ی ما با قلم فاطمه است ظاهرا خلوت‌وخاکی‌ست، ولی در باطن دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است پسر فاطمه یک‌روز می‌آید از راه ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است 📜 @sheraneh_eitaa
بس رنج کشم طرب نمیدانم چیست رنجوری را سبب نمیدانم چیست پیش و پس و روز و شب نمیدانم چیست کاریست عجب عجب نمیدانم چیست شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ گفتی : چه دلگشاست افق در طلوع صبح گفتم که: چهره‌ی تو از آن دلگشاتر است |صبحتون بخیر 📜 @sheraneh_eitaa
میهمان داشتم شبی که گذشت نمک سفره مان محبت بود تا سحر بحث و گفتگو کردیم بحث درباره ی ولایت بود وارد خطبه ی غدیر شدیم بحث بالا گرفت روی "ولی" من به معنای پیشوا دیدم او به معنای دوستی علی گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم! همه را جمع کرد پیغمبر بعد هم آن همه جهاز شتر روی هم ریختند و شد منبر با علی رفت روی منبر و گفت: "این علی است و من پیمبر دین پس اگر دوستدار من هستید با علی دوستی کنید!" همین؟! ■ خسته بودیم هر دو، از طرفی آن همه بحث هم نتیجه نداد میهمانم که راه دوری داشت صبح، بعد از نماز، راه افتاد صبر کردم، دوساعتی که گذشت خواستم از میانه ی جاده بازگردد به سمت من، گفتم: اتفاق مهمی افتاده هرچه اصرار کرد من گفتم با تو یک صحبت مهم دارم تا که برگشت گفت: جریان چیست؟ گفتم این است: "دوستت دارم"! گفت با خشم: " از میانه ی راه بازگرداندی ام برای همین؟! نکند واقعا زده به سرت؟!" گفتم: آرام! لحظه ای بنشین خواستم این قرار بیهوده به تو ثابت کند رسول الله حاجیان را برای گفتن این برنگرداند از میانه ی راه! تازه گیرم که گفته پیغمبر با علی دوستی کنید، ولی برو تاریخ را بخوان و ببین چه گذشته ست بعد او به علی! این که بعدش چه شد نپرس از من ماجرا جانگداز خواهد شد سفره ی دل اگر که باز کنم سفره ی روضه باز خواهد شد حال دیگر برو برادرجان راه دور است و جاده ناهموار باز اگر آمدی علی آباد قدمی هم به چشم ما بگذار برو دست خدا به همراهت راستی! قبر حضرت زهرا بعد عمری هنوز هم مخفی ست از بزرگان تان بپرس چرا ؟! 📜 @sheraneh_eitaa
هر که در راه عشق صادق نیست جز مرایی و جز منافق نیست 📜 @sheraneh_eitaa
بسم‌الله… عرش قیام می‌کند باز به احترام تو فرش به سجده می‌‌رود در عجب از مقام تو در دل داغ واژه‌ها کوچه مرور می‌شود دربه‌در است شاعر از غُصّه‌ی ناتمام تو کل جهان بنا شد از رحمت مادرانه‌ات پس خبر از چه می‌دهد صورت سرخ فام تو؟ سیلی و درب سوخته مردم دین فروخته این همه دید و آب شد از غمِ تو، امام تو خطبه چه خواندی ای ملک؟ راز چه گفتی از فدک؟ خُدعه چه روسیاه شد از اثر کلام تو در پی حق دویده‌ای طعنه به جان خریده‌ای خصم به تنگ آمد از گریه‌ی صبح و شام تو سوره‌ی قدر و کوثری وه که شهید پروری منجی عشق می‌رسد در پی انتقام تو چادر وصله‌دار خود بر سر ما کشیده‌ای ما همه شرمسار از این لطف علی الدوام تو 📜 @sheraneh_eitaa
قصه ام را به خدا کاش نهان می‌کردم قصه ام بدتر از آن شد که گمان می کردم قصه ام بغض شد و ابر شد و باران شد قصه یوسف شد و در چاه دلم پنهان شد ٫همه جا روشنیه نور خدای ازلی٫ قصه دارد خبر از خانه نشینی علی فاطمه می‌رود انگار علی میمیرد جان خود را وسط کوچه به کف میگیرد آخر غصه به هر قصه در آییم ای کاش در پی منتقم و منتظَر آییم ای کاش 📜 @sheraneh_eitaa
دل خیمه غم بر آتش تاب زده ست خونابه ز دیدگان ره خواب زده ست این تعبیه بین که دل برون آورده ست وین رنگ نگر که دیده بر آب زده ست 📜 @sheraneh_eitaa
jooya.gif
8.4K
میرزا دارا یا میرزا دارا بیک جویا تبریزی که اصل وی از تبریز است در کشمیر به دنیا آمد و در تبریز نشو و نما یافت و به سال ۱۱۱۰ یا ۱۱۱۸ه.ق درگذشت. در عهد عالمگیرشاه، مشهور و مورد احترام و اکرام وی وحاکمان ‏کشمیر قرار گرفت. جویا تبریزی از چهره‌های نامدار در سبک هندی است. او از مهم‌ترین شاگردان صائب تبریزی به شمار می‌آید. او خود در هند شاگردان زیادی را تربیت کرد که از آن جمله عبدالعلی طالع، عبدالعزیز ‏قبول و ملا ساطع را می‌توان نام برد. 📜 @sheraneh_eitaa
در آتش کین خانه ی مولا می سوخت از دودِ به پاخاسته دلها می سوخت یک لحظه به خود آمده، دیدم به خدا با محسن خود، فاطمه آنجا می سوخت 📜 @sheraneh_eitaa
خوبی تن ز فیض جان باشد رونق خانه، میهمان باشد قفل حیرت نهد نگه بر چشم دزد این خانه پاسبان باشد پیکرم را گداخت سوز درون شمع راتب در استخوان باشد هر که از خلق گوشه ای گیرد خانه بر دوش چون کمان باشد سینه شد پای تا سرم چو هدف تا خدنگ ترا نشان باشد می چکد خون ز چشم حیرانم زخم نابسته خون چکان باشد حسن، را تا ز ابرو و مژگان تیر، پیوسته در کمان باشد دل به پیکان او هماغوش است همچو مغزی که توامان باشد گرم رفتن بود ازان جان را یکی از نامها روان باشد تا خورد خون بکام خود، شب هجر غنچه آسا دلم، دهان باشد گر بود از غم تو چون سیماب در تنم اضطراب جان باشد ور نباشد ز پهلوی عشقت درد هم بر دلم، گران باشد ذکر هر کس حدیث عشق بود شمع سان آتشین زبان باشد قامت یار دلنشین من است در دلم، جای راستان باشد ان میان قصد طاقتم دارد طاقتی کاش در میان باشد چشم مخمور او در اول خط فتنهٔ آخر الزمان باشد شد شکسته خطش ز سایهٔ زلف شاخ ن ورسته ناتوان باشد بی تو خون چکیده از مژه ام بادهٔ صاف ارغوان باشد در حریم غمت کباب جگر مزهٔ بزم بیدلان باشد کار فرمای ابروت دم ناز چشم مست تو دلستان باشد بر دم تیغ ابروت انگشت مژه را بهر امتحان باشد ناله ام خلق را ز خویش برد پیش آهنگ کاروان باشد کف دریای اضطراب مرا در بدن بی تو استخوان باشد بی تکلف تن تو سیمین بر خوشتر از صد هزار جان باشد نو عروسیست مجلست کو را پرتو شمع پرنیان باشد کی بود کآن نگار سیمین تن در برم تنگ تر ز جان باشد بدنش را به جسم لاغر من نسبت مغز و استخوان باشد خودفروشی شعار اهل زمان بهر رنگینی دکان باشد غافل افتاده کاندرین سودا سود سرمایهٔ زیان باشد تنگ و تاریک از غبار ملال سینه ام همچو سرمه دان باشد چون دلم سرکند شکایت درد همه تن غنچه سان زبان باشد گشته عهدی که عاجز آزاری بسکه آیین آسمان باشد کاروان چون براه اندازد مور را بیم رهزنان باشد مینهم سر به درگهی که درو آسمان فرش آستان باشد می برم التجا به درگاهی که مطاع پیمبران باشد قرة العین مصطفی زهرا که شفیع جهانیان باشد در حمایت به خلق عرصهٔ حشر مهربان تر ز مادران باشد سایبان حریم منزلتش آسمانی بر آسمان باشد از چراغ وجود او دایم روشن این تیره خاکدان باشد در شفاعت به امت پدرش بسکه دلسوز و مهربان باشد سبزهٔ تربت مبارک او سر به سر بوی مادران باشد گرد نعلین زایر حرمش نور چشم جهانیان باشد فرق در عرش و کرسی قدرش از زمین تا به آسمان باشد پیکرم را ضعیف همچو کمان پوستی گر بر استخوان باشد تیر طعنم به جانب خصمش تا بود جان به تن روان باشد پدر نامدار توست آن کو سبب خلقت جهان باشد صاحب خانهٔ تو بعد رسول بهترین جهانیان باشد گرد راه دو نور دیدهٔ تو قرة العین انس و جان باشد دیگری در علو رتبهٔ جاه چون تو حاشا که در جهان باشد بر در مطبخ تو از انجم آسمان ریزه چین خوان باشد چون صدف در گلوی بدخواهت قطرهٔ آب استخوان باشد 📜 @sheraneh_eitaa
صحبت از دستی که رزق خلق را می‌داد شد هر کجا شد حرف از بانو به نیکی یاد شد... او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد حُر هم از یمن ادب بر نام او آزاد شد... معنی نازک برای روضه‌اش آورده‌ام وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود دست او روزی‌رسان خانۀ صیاد شد این در آتش گرفته زود حاجت می‌دهد این در آتش گرفته پنجره‌فولاد شد روضۀ مظلومه بعد از رفتنش مکشوفه شد تا مصیبت‌خوان کوچه صورت مقداد شد... بعد پیغمبر اگر چه با تبسم قهر بود لحظه‌ای با دیدن تابوت، زهرا شاد شد اشک‌‌هایش گاه می‌گوید حسن، گاهی حسین گریه‌‌های آخرش موقوفۀ اولاد شد مریم آمد تا شریک گریۀ کوثر شود روضۀ او کاف و هاء و یاء و عین و صاد شد 📜 @sheraneh_eitaa
غم دوریِّ حرم برده قرارم چه کنم؟ رویِ تو ماه من است با شب تارم چه کنم؟ تو کس و کارِ دلِ مضطر و غمدیده‌ی من بی تو و عشق تو من بی کس و کارم چه کنم؟ شرف و عزت من نوکری کوی شماست گر نخواهی تو مرا پستم و خوارم چه کنم؟ جای من با تو هماناست به جنات نعیم حُبِّ تو گَر نَبُوَد آتش نارم چه کنم؟ بر خزان دل من مثل بهاری آقا بی تو پاییزم و بی باغ و بهارم چه کنم؟ <<از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند>> <<سخت دل‌بسته‌ی این ایل و تبارم چه کنم؟>> 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای حمزه محمودی ◾️توان برای صبوری نداشت دیگر اشک ▪️گرفته دیده‌ی او را به غصه دیگر اش 📜 @sheraneh_eitaa
قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم در این دیار اگر خشک‌سالی آمده است خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم.. به دست خستۀ تو دست بسته‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم 📜 @sheraneh_eitaa
شبِ غم دیده بستم، تا نبینم بی تو عالم را چه باشد، گر گشایم چشم و این شب را سحر بینم؟ شبتون در پناه خق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ خورشيد سرك می كشد و می داند از دستِ تو چاى صبـح خوردن دارد |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
"خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند " نفس، ز شوق حضور تو مستمر بزند بیایی و نگذاری که شب ز بدمستی تبر به ریشه‌ی گلها و برگ و بر بزند فضای حاکم امروز، جنگ و نامردی است بناست بر جگر شیعه نیشتر بزند در این جهان بداندیش بی‌گل رویت چه کس دم از نفحات دمِ سحر بزند؟ بس است شام سیاه فراق و دلتنگی بیا که آه! به جانهای ما تبر بزند میان آتش قهر زمانه می‌سوزیم چرا زمانه به ما اینچنین شرر بزند؟ چقدر جمعه به جمعه تو را صدا بزنیم چقدر منتظرت ناله بیشتر بزند؟! به آسمان نگاه تو سخت محتاجیم بیا! که دل به هوای تو بال و پر بزند 📜 @sheraneh_eitaa
با دل گفتم که جان غمگین بی تست دریاب که بیچاره مسکین بی تست دل گفت که ما هر دو ز تو سیر دلیم چندین غم بیهوده مخور کین بی تست 📜 @sheraneh_eitaa
تا ببینیم تو را چشم به راهیم هنوز آرزومند لقای رخ ماهیم هنوز جمعه ها هفته به هفته پی هم می گذرد از غم دوری تو شعله ی آهیم هنوز در بیابان طلب آبله در پا داریم روز و شب منتظر نیمه نگاهیم هنوز نشد آقا که شبی یا سحری یا که دمی با تو باشیم،ز بس غرق گناهیم هنوز! حبّ دنیا پر و بال دل ما را سوزاند بی سبب نیست که افتاده به چاهیم هنوز این که آقا نمی آیی به خدا حق داری!!! چون که ما در پی امیال و رفاهیم هنوز هر چه هستیم گدای پسر فاطمه ایم کاسه بر دست در خانه ی شاهیم هنوز تا نیایی گره ای باز نگردد هرگز حاجت خویش همآره ز تو خواهیم هنوز انتقام در آتش زده را می گیریم ... در پی آرزوی گاه به گاهیم هنوز 📜 @sheraneh_eitaa
⭕️ مرکز فرهنگی رسانه‌ای هاتف برگزار می‌کند: 💠 مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔹 با موضوع منطق مقاومت 🔸 همراه با جوایز ارزنده: 🌟 سه نفر اول: پلاک طلای یک گرمی 💥۶۰ نفر بعدی: مبلغ ۵ میلیون ریال ⏰ زمان برگزاری مسابقه: جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ از ساعت ۲۰ تا ۲۰:۳۰ ✅ شرکت در این مسابقه فقط در زمان اعلام شده مقدور می‌باشد و بعد از آن، امکان شرکت در مسابقه وجود ندارد. 🏆 تاریخ برگزاری قرعه کشی: یکشنبه ۲ دی همزمان با سالروز ولادت 🌺حضرت زهرا سلام الله علیها ، بصورت لایو زنده تصویری در کانال مسابقه ♨️برای شرکت در مسابقه و دریافت فایل pdf کتابچه منطق مقاومت، کافیست 👈🏻فرم ثبت نام را پر کنید.
ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من طرهٔ بی‌قرار تو برده ز من قرار من گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت شرط بود که هر شبی دجله کنی کنار من؟ هر سحری زخون دل، مردمک دو چشم من اطلس سرخ درکشد بر رخ زرنگار من گر زبخار چشم من نم نشدی بر آسمان هفت فلک بسوختی از دل پر شرار من 📜 @sheraneh_eitaa
تو دانشجو سلاحت علم و ایمان چراغ روشن فردای ایران تو هستی موج دریای خروشان تو هستی چشمه ی بیدار جوشان تو خورشيد بلند آسمانی امید روشن آیندگانی به پهنای جهان علم حسابت گهر می ریزد از لای کتابت درون ذهن تو چون چشمه ساریست چرا و چند و چون بی وقفه جاريست تو پرسیدی ز هر جزر و ز هر مد چه در دل دارد این دریای بی حد برای پاسخ هر گرم وسردی زمین و آسمان درمی نوردی جوان و پر انرژی پر توانی تو باید قدر این نعمت بدانی نترس از این سراشیب کم و بیش به فرداها به آینده بیاندیش کجا تا ناکجاها را سفر کن درختان را ز علمت پر ثمر کن قلم بر سینه ی کاغذ بچرخان بگو از رنگ گل از راز باران اتم ها با سر انگشتت بچرخان بخوان راز دل افلاک و کیهان بکار آور همه فن و علومت بچرخان صنعت این مرز و بومت بکار آور هر آنچه می توانی ز فیزیک و ز شیمی هر چه دانی ز کار و پشتکار بی درنگت برآید آرزوهای قشنگت قدم های بلندت پر توان باد دلت شاد و بهارت جاودان باد تو دریایی تو موج بیکرانی برای کشورت یک قهرمانی 16آذر روز دانشجو بر همه دانشجویان عزیز مبارک باد🎓 📜 @sheraneh_eitaa
abolhasan.gif
7.3K
ابوالحسن فراهانی حسینی متوفای ۱۰۴۰ قمری از شاعران سدهٔ یازدهم و صاحب رسالهٔ «شرح مشکلات دیوان انوری» است. وی از سادات حسینی فراهان و از شعرای سدهٔ یازدهم هجری است که پس از تحصیل دانشهای متداول در زادگاه خود به سبب تنگدستی و برای کسب کمال به اصفهان رفت و دو سال در نصرآباد مسکن گزید. سپس به شیراز رفته و در سلک ملازمان امامقلی خان در آمد و کارش بالا گرفت. ولی آخرالامر بدگویان درباره‌اش سعایت کردند و به بهانهٔ حرکتی نامناسب به فرمان امامقلی خان به قتل رسید. 📜 @sheraneh_eitaa