eitaa logo
شاعرانه
27.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
774 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
سخن از گردش قضا و قدر تا بچند ای حکیم دانشور غیر شخص من و تو کیست قضا غیر ذات من و تو چیست قدر کردنی هر چه بود کرد خدا هم بدانسان که بود اندر خور چیست هستی؟ پدید کردن آنک از ازل بد نهفته در گوهر چیست گوهر؟ هرآنچه ممکن نیست کردن آن بهیکل دیگر خار را گل نمیتوان کردن ور کنی گل بود نه خار ایدر اندر این کشت زار نیست گزیر از به و سیب و کندنا و کزر کرد گیتی بدان نظام اتم که نشاید نظام از آن بهتر آنکه عقل بزرگ کرده اوست کی بدو در رسد عقول بشر بیخ افعی نپرورد خرما تخم حنظل نیاورد شکر هر که را سوی هرچه شایان دید داد دادار داوران داور داد چبود نهادن و دادن هر کسیرا بجای خویش اندر اشعری گر جز این سرود خراست بشعیرش مخر که لایشعر داد را خود ستود و داد نکرد شه بر این فعل زشت مستنکر با چنین بیخرد چه شاید گفت که خرد سوی او بود منکر هر که را دید لایق افسار کی نهد بر سرش حکیم افسر خه بر آن خر که رنج بادافزا می نداند ز گنج باد آور زهر از پاد زهر نشناسد می نداند کبست از شکر ای خردمند مرد با تدبیر چند پوئی بکاخ میر و وزیر میر را گشته بنده فرمان که بمیری گرت بگوید میر پای صدر کبیر را بوسی که نشاند ترا بدست کسیر بهر نان مشت و سیلی از دربان خورده چندان که گشته خرد و خمیر تا بخواند مگرت شاه نیدم تا بگوید مگرت میر سمیر بهر دو نان بخدمت دو نان پیر گشتی و مینگشتی سیر رنگ ریشت سیاه و بور و سپید گشت و رنگ دلت همان چون قیر صورت ظاهرت بسی تغییر کرد و باطن نداده ای تغییر خانه دنییت بسی تعمیر گشت و دین را نکرده ای تعمیر چه شد آنطره سیاه چو قیر چه شد آن چهره سپید چو شیر رخ چون گلستانت گشت خزان رنگ چون ارغوانت گشت زریر از پس پیری آیدت مردن همچو مرداد کاید از پی تیر رخ نشسته دو گانه ننهاده که بتازی دو اسبه بر در میر پیش از آندم که نوبتی نوبت زند و مرغ صبحگاه صفیر دهن ظلمرا سوی دوزخ از پی شمر میکنی تشمیر بعبث میگریزی ای خواجه که نباشد تو را ز مرگ گزیر لبت از گفتگو فرو ماند بسخن گر فرزدقی و جریر قصر جاهت بسر فرود آید بمثل گر خورنق است و سدیر کرده گیتی چنانکه باید کرد حضرت کردگار حی قدیر روزی مور و مار و پشه و پیل همه بنهاده از قلیل و کثیر نکند کاستی و افزونی هر که تقصیر کرد یا توفیر طلب رزق را بنه گامی دوبد انسان که گفته شرع منبر که چو کودک بگریه آغازد مادر مهربانش بخشد شیر نه بدانسان که با قضا و قدر بستیزی به پنجه تدبیر کار چون بسته گردد و دشوار بگشایش بناله شبگیر که من این ناله را فزون دانم از تکاپوی این و آن تاثیر کار یک تیره آه می ناید از دو صد نیزه و دو صد شمشیر هر که او پنجه فقیر شکست بشکند پنجه اش خدای فقیر که ستمدیده چون کشد آهی اثرش بگذرد ز چرخ اثیر ای بسا تاجدار کش بیداد سرنگون کرد از فراز سریر دل بدین آرزوی بی پایان خواب نادیده میکند تعبیر تا کند گرد درهم و دینار خواجه بیهوده میبرد تشویر دو سخن گویمت حکیمانه از سخن هایی آن بشیر نذیر طالب علم و طالب دنیا است دو گرسنه که مینگردد سیر آرزویش جوان شود با آز آدمیزاده هر چه گردد پیر صورت کار این جهان است آنک باد بر آب می کند تصویر طبل نوبت زدند و صبح دمید خواجه از خواب مینگشت آژیر نیمی از روز عمر خواجه گذشت نیز نیم دگر گذاشته گیر روز روشن چو رفت نیمی از او بزوالش کنند می تعبیر گر کنی گور مردگانرا باز نشناسد کسی غنی ز فقیر بحث دانش کنی و مینکنی فرق موج حصیر و نقش صریر سوی دانشوران میاور لاف که بهر کار ناقدند و بصیر من همه پند دادمت لیکن چکنم چون نه ای تو پند پذیر 📜 @sheraneh_eitaa
در حضرت دوست خسته جانی خوشتر آسوده دلی و بیزبانی خوشتر گفتم دانم که من چه حد نادانم گفتا این نیز اگر ندانی خوشتر 📜 @sheraneh_eitaa
گفتی که نشد خوب که گشتی مغضوب بد شد که به شاه از تو شمردند عیوب ای خواجه: ترا چه با من و خواجه من؟ من دانم و وان که بد کند با من و خوب 📜 @sheraneh_eitaa
سید علی عمادالدین نسیمی متخلص به نسیمی (زادهٔ سال ‌۷۴۷ هجری قمری، مقتول به سال ۸۰۷ هجری قمری در حلب)، از شاعران صوفیِ بزرگِ زبان ترکی و متفکر حروفیه در قرن هشتم هجری بود. طبق نظر ادوارد براون وی متولد شهر بغداد بوده اما برخی دیگر او را متولد شیراز یا تبریز و یا دیاربکر می‌دانند. وی دو دیوان، یکی به ترکی و دیگری به فارسی، به نظم درآورده و قصایدی عربی نیز سروده است. 📜 @sheraneh_eitaa
ای نور رخت مطلع انوار هدایت معلوم نشد عشق ترا مبداء و غایت بر لوح دلم نقش خیال تو کشیدند روزی که نبود از قلم و لوح حکایت از دشمنی خلق جهان باک ندارد آن را که بود از طرف دوست حمایت گر لطف تو همراه شود بی خردان را گو محو شو از روی زمین عقل و کفایت صد سالم اگر رانی و یک روز بخوانی جز شکر تو جایی نتوان برد شکایت درد تو نه دردی که بود قابل درمان عشق تو نه عشقی که رسد آن به نهایت کس مثل نسیمی نتواند به حقیقت ره سوی تو بردن مگر از روی هدایت 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از  طریق المهدی
📣 اطلاعیه 🏴| طریق‌المهدی 🚩 ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ طریق‌ُالمهدی، این هفته عطرآگین با یاد و نام اسوه ادب و فداکاری خانم حضرت ام‌ُّالبنین سلام‌الله‌علیها و تکریم مقام با عظمت مادران و همسران شهدای گرانقدر ایران اسلامی و گرامیداشت یاد مادران و همسران شهیدان فلسطین و لبنان است... 💠 وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا. 🔻امام خامنه ای حفظه‌الله‌تعالی: ما وقتی مجاهدین را میشمریم، به آن بانویی که مادر شهید است یا آن آقایی که پدر شهید است یا آن خانمی که همسر شهید است توجّه نمیکنیم؛ اینها مجاهدین فی‌سبیل‌الله هستند، «فَضَّلَ اللَهُ المُجاهِدینَ عَلَی القاعِدین» شامل اینها هم میشود؛ اینها مجاهد فی‌سبیل‌الله هستند. 📌در سراسر مسیر خادمین عزیز در مواکب، آماده جمع‌‌آوری کمک‌های نقدی شما مردم‌ صالح و مومن، برای جنگ‌زدگان فلسطین، لبنان و سوریه هستند. 🗓 سه شنبه: ۲۷ آذر ۱۴۰۳ آغاز پیاده روی: ساعت ۱۵ 🚏مکان: بلوار پیامبر اعظم شهر مقدس قم ( از عمود ۱۲ تا مسجد مقدس جمکران ) 🤝مشارکت در هزینه های برنامه طریق المهدی شامل هزینه های آب، فضاسازی، سیستم صوت و ... تمام مسیر:👈 💳|
5892 1070 4515 1308
روی شماره بزنید کپی می‌شود. 🇱🇧🇵🇸🇮🇷تا جان در بدن داریم؛ هستیم بر آن عهد که بستیم✊ ✨طراح: برادر جمال فلاح 👈 قرار عاشقان بقیة الله الاعظم، سه‌شنبه ها عصر، بلوار پیامبراعظم قم @tariq_almahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | من از تراکم حجمی سیاه می‌ترسم شعرخوانی آقای حسین محمدی مبارز 📜 @sheraneh_eitaa
منم که شهره به سرگشتگی به هر کویم فتاده در خم چوگان عشق، چون گویم هوای گلشن فردوس برده از خاطر نسیم روح فزا، خاک آن سر کویم چنان ز خویش تهی گشته ام، ز جانان پر که گر ز پوست برآیم تمام خود اویم عجب مدار اگر مشک بوی شد نَفَسم که همدم سر آن زلف عنبرین بویم هزار سلسله بگسسته ام ز شور جنون از آن زمان که گرفتار، تار آن مویم به سوی خویش کشم روزگار رفته ز دست اگر به چنگ فتد آن کمند گیسویم به رغم آن گه زند طبق عشق زیر گلیم حدیث حسن تو بر بام عرش می گویم درون سینه دلم از طرب به رقص آید در آن زمان که بنشسته ای به پهلویم ترا به تیغ چه حاجت برای کشتن من که خود هلاک کند، آن کشیده ابرویم مرا ز پای نیفکنده نیز برده ز دست سپید ساعد آن شوخ سخت بازویم ز بس به روز فراقت گریستم بگرفت تمام روی زمین را سرشک چون جویم هزار بار گَرَم هم چو تاک سر بزنی ز شوق تیغ تو بار دگر همی رویم اگر پیاله گرفتم ملامتم مکنید به باده رنگ ریا را ز خرقه می شویم حوالتم به می ناب و لعل یار کند علاج درد دل خود ز هر که می جویم ز فیض خاک در مجتبی شه کونین به آب خضر زند طعنه نظم نیکویم ولی ایزد یکتا دوم امام حسن که هست مدحت او طبع و عادت و خویم گرم به تیغ زند از درش نتابم رخ که فیض او در دولت گشاده بر رویم به هر کجا که روم، روی دل به جانب اوست که نیست دیدهٔ امّید از دگر سویم چو دستبرد سپهرم ز پا برآرد، مرا طریق بندگیش را به سر همی پویم مرا به روز قیامت «محیط» فخر و شرف همین بس است که مدّاح حضرت اویم . 📜 @sheraneh_eitaa
پس از مرگ اسکندر نامور زهرسو درآمد یکی تاجور همه پادشاهی و ملک کیان بیفتاد در دست یونانیان زهر سوی آن ملک آشوب خاست بهم اوفتادند از چپ و راست به ایران و بابل سلوکوس بود ابر لیدیا آنیتو خوس بود پتولومه بودی به مصر اندرون کساندر به یونان زمین رهنمون نظر ار به تاریخ ایرانی است سلوکوس استهن یونانی است به تازی ابلخی بود نام او زگیتی برآمد همه کار او سلفکی بدو هست منسوب و بس به شام و حلب هم بدش دسترس پس از وی پسرش انتیوکوس نام به ایران زمین زیستی شادکام ورانام مستر بدی آزروس که پورش بدی انتیوکوتیوس فزون بد به قدرت زشاهان پیش هم انطاکیه ساخت بر نام خویش چو سال اندر آمد به پنجاه و اند که شاهان ایران سلفکی بدند یکی نامور بود ارزاس نام به بلخ اندرون زیستی شادکام ورا آنتیوکوس با دار و برد سپهدار بر لشگر بلخ کرد یکی جنگ آراست آن نامور اکاتوگ را کشت در باختر به بلخ گزین گشت فرمانروا بنا کرد پس دولت پارتا ازو هست بنیاد اشکانیان که او اشک بد از نژاد کیان جهان بودشان سالیان چارصد نگهدار کشور بدندی زبد چو بر تخت شان شاد بنشاندند ملوک الطوایف همی خواندند به شهنامه زیشان نراند سخن همان کرده کوتاهشان بیخ و بن ازیشان به جز نام نشنیده است نه در نامه ی خسروان دیده است ولی چون به تاریخ کس بنگرد چنین عذر را از خرد نشمرد که این پادشاهان گردن فراز نمودند شاهی زمانی دراز همه جنگ جوی تهمتن بدند نگهدار ایران زدشمن بدند به گاهی که روما جهانگیر بود جهانش همه زیر شمشیر بود نیامد بر ایران از ایشان زیان بسی جنگ کردند با رومیان از ایشان همی روم را بود بیم که دلها زاشکانیان شد دو نیم همانا مغان را نکردند شاد مغان هم از ایشان نکردند یاد کنون من بگویم همه نامشان که چون شد به گیتی سرانجام شان 📜 @sheraneh_eitaa
ای کوکب امید شبی کاش برآیی ای شام الم کاش که روزی به سرآیی گفتی که شب مرگ بیایم به بر تو امشب شب مرگ است گر امروز بیایی چون گوش به فریاد من آن ماه ندارد ای آه چرا بیهده از سینه برآیی آتش فکنی یکسره در خرمن هستی روزی ز پس پرده اگر رخ بنمایی پر عنبرسارا کنی این حقه ی گردون گر یک گره از طره ی مشکین بگشایی بگرفته دل ما بر ما خوی بد ما ای کاش به یک عشوه دل ما بربایی جستم دل خود را و نشان پیش تو دادند اما چه ثمر چونکه ندانم تو کجایی عکس رخ او را به نظر گیر «صفایی» تا زنگ غم از آینه ی دل بزدایی 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از فراسوی شب تیره، چو خورشید بر‌آی که به سودای تو شوریده‌سرانند هنوز شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ صبح شد، دست خدا بر سرمان سایه شود... |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری لب تشنه قناعت نکند ماء معین را میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان می‌داد در اول نظر از دست نگین را بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر واقف نشوی حال من خاک نشین را بر زخم دلم تازه فشاند نمکی عشق وقتی که گشایی لب لعل نمکین را گر چین سر زلف تو مشاطه گشاید عطار به یک جو نخرد نافهٔ چین را هر بوالهوسی تا نکند دعوی مهرت ای کاش بر آری زکمر خنجر کین را در دایرهٔ تاج‌وران راه ندارد هر سر که به پای تو نسایید جبین را چون باز شود پنجهٔ شاهین محبت درهم شکند شه پر جبریل امین را روزی که کند دوست قبولم به غلامی آن روز کنم خواجگی روی زمین را گر ساکن آن کوی شود جان فروغی بیرون کند از سر هوس خلد برین را 📜 @sheraneh_eitaa
چند صباحی است دلم میل پریدن دارد جز وجودت ز همه قصد بریدن دارد روز و شب در پی دیدار تو ای بنده نواز روح من همچو صبا شوق وزیدن دارد 📜 @sheraneh_eitaa
دلم را جز تو کس دلبر نباشد به جز شور توام در سر نباشد دل فایز تو عمدا می‌کنی تنگ که تا جای کس دیگر نباشد 📜 @sheraneh_eitaa
تو که رخ لاله‌سان افروته دیری چو داغ لاله‌ام دل سوته دیری یکی فکر دل بی‌حاصلم کن که چندین حاصل اندوته دیری 📜 @sheraneh_eitaa
نجم‌الدین رازی با نام کامل‌ترِ ابوبکرْ عبدالله بن محمد بن شاهوار بن انوشیروان الرازی (زادهٔ ۵۷۳ هجری قمری، کشته شده در جنگ با مغولان در ۶۵۴ هجری قمری)، همچنین مشهور به نجم‌الدین دایه یا نجم رازی، از چهره‌های تأثیرگذار و مطرح در تاریخ تصوف در ایران و جهان اسلام است. 📜 @sheraneh_eitaa
دولت این جهان اگر چه خوش است دل مبند اندرو که دوست کش است هر که را همچو شاه بنوازد چون پیاده به طرح بندازد هست دنیا و دولتش چو سراب در فریبد ولیک ندهد آب بس که آورد چرخ شاه و وزیر ملکشان داد و گنج و تاج و سریر کارها را به کام ایشان کرد خلق را جمله رام ایشان کرد تا چو نمرود مایه دار شدند همه فرعون روزگار شدند خون درویشکان مکیدندی مغز بیچارگان کشیدندی همه مشغول ماه وسال شده همه مغرور جاه و مال شده ناگهان تند باد قهر وزید وز سر تخت شان به تخته کشید تنشان را به خاک ریمن داد ملکشان را به دست دشمن داد وزر اینها بدان جهان بردند مالشان دیگران همی خوردند و آنکه حقش به لطف خود بنواخت نیک و بد را به نور حق بشناخت باز دانست نار را از نور دل نبست اندرین سرای غرور باقی عمر خویشتن دریافت به صلاح معاد خویش شتافت غم آن خورد کو ازین منزل چون کند کوچ، شادمان، خوشدل هر چه از ملک و گنج و شاهی داشت برد با خویشتن جوی نگذاشت لاجرم چون رسید کار به کار رفت با صد هزار استظهار 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی سمانه خلف‌زاده برای مادران شهدا بعد از تو سرافرازترین مادر شهر هرچند که اندوه شکسته کمرم را 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پیچ و تاب زلف تو ، باران چه می خواهد دگر با من غریبی می کنند آن قطره های پشتِ در خم باز کن! پا در بِنِه ! پایین آبادی ، منم سنگی نمانده بر نهاد خارهای بی ثمر سائیده ساعت های ناب از طاقتِ بی داد تو سختی کشیدن های این بیراهه ها هم ، شد سفر؟! دانسته پیچیدم در آویزِ ن گاه نازکت در پلک آویزان تو، محو است کِلکِ بی هنر تا آینه ها تاختم ، آینده بر تو باختم این بود تاریخی ترین جنگِ سوارِ بی سپر کج رفتم از آغاز ، تا این ماجرا شد دام من افتاده ام در قعر یک مرداب تَنگ و تلخ و تر تشویش را در تار و پود فصل هایم بافتی پندار گل های بهار افتاده از کوه و کمر اصرار بیهوده ز من، آمال مکرآلود توست ای شاه نابخشودنی ! افتاده از تاجِ تو سر فکر رهایی جز به چنگ تو نمی تابد مرا بی اعتنایی کن برو ! یا خود رهایم کن دگر باری ، تمام سرزمین قلب من، محکوم توست نیمی از عاشق را بکش ! وز نیم دیگر، در گذر 📜 @sheraneh_eitaa
یارب به جهانیان دل خرم ده در دعوی جنت آشتی با هم ده شداد پسر نداشت باغش از تست آن مسکن آدم به بنی آدم ده 📜 @sheraneh_eitaa
آن را که به سر شور و به دل کیفیتی نیست گر هست هزارش هنر، انسانیتی نیست آن لب که تر، از باده نشد هیزم خشگ است آتش بزنیدش که در او خاصیتی نیست دل جمله مسخر شده عشق شد ای عقل زین ملک برون رو که در آن تمشیتی نیست جز عشق میاموز به اطفال طریقت بس تجربه کردم به از این تربیتی نیست مشکن قدح اهل دل ای شیخ ریایی در مذهب ما بدتر از این معصیتی نیست فرخنده عروس است نکو گفته «عمان » کز زیور همسایه بدو عاریتی نیست 📜 @sheraneh_eitaa
زلفین سیه که بر بناگوش تواند سر بر سر هم نهاده همدوش تواند ساید سر از ادب به پایت شب و روز آری دو سیاه حلقه در گوش تواند شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
رخ زیبای تو هر صبح تماشا دارد خنده کن تا ز گلستان لبت، گل بارد باز کن دیده که خورشید کند جلوه‌گری ناز کن تا همه عالم به تو دل بسپارد... | صبحتون بخیر و با طراوت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
ای دوست ز دست تو به دردم شب و روز با هجر قرین ز وصل فردم شب و روز این گشت رقیب وآن دهد پند مرا با دشمن و دوست در نبردم شب و روز 📜 @sheraneh_eitaa
کالی تَیشی آینو سوْای اَفَندی چَلَبی نیمشب بر بام مایی، تا کرا می‌طلبی گه سیه‌پوش و عصایی، که منم کالویروس گه عمامه و نیزه در کف که غریبم عربی چون عرب گردی، بگویی «فاعلاتن فلاعات اَبصِرُوالدنْیا جَمیعاً فی قمیصِی تَخْتَبی علت اولی نمودی خویش را با فلسفی چه زیان دارد ترا؟! تو یاربی و یاربی گر چنینی، گر چنانی، جان مایی جان جان هر زبان خواهی بفرما، خسروا، شیرین لبی اِرتمی اغاپِسُودی کایِکا پَرا تَرا نور حقّی یا تو حقّی، یا فرشته یا نبی با نه اینی و نه آنی، صورت عشقی و بس با کدامین لشکری و در کدامین موکبی؟ چون غم دل می‌خورم، یا رحم بر دل می‌برم کای دل مسکین، چرا اندر چنین تاب و تبی؟! دل همی گوید « برو من از کجا، تو از کجا! من دلم تو قالبی رو، رو، همی کن قالبی پوست‌ها را رنگ‌ها و مغزها را ذوق‌ها پوست‌ها با مغزها خود کی کند هم مذهبی؟! » کالی میراسَس نَزیتَن بَوستن کالاستن شب شما را روز گشت و نیست شب‌ها را شبی من خمش کردم، فسونم، بی‌زبان تعلیم ده ای ز تو لرزان و ترسان مشرقی و مغربی شمس تبریزی، برآ چون آفتاب از شرق جان تا گشایند از میان زنّارِ کفر و معجبی 📜 @sheraneh_eitaa
از عشق کسی کار تو از کار شده است مانند دل من دلت افگار شده است هم روز تو چون زلف تو گردیده سیاه هم جسم تو چون چشم تو بیمار شده است 📜 @sheraneh_eitaa
سلام کانال به این خوبی فقط تبلیغات شده اه ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ✍️سلام اول:تبلیغات که بد نیست شما خودت هم با تبلیغات عضو این کانال شدی دوم:کانال داری هزینه دارد، اگر تبلیغات نکنیم باید کانال را تعطیل کنیم سوم: روزانه حدود 10 پست در کانال گذاشته می شود چطور اینها را نمی بینید؟ چهارم: کلا امور تبلیغات به ما مربوط نیست به کانون تبلیغاتی قاصدک مراجعه کنید @ghaasedak
ای خوش آن روز که دل به هر غمت جایی داشت سر سودازده با مهر تو سودایی داشت هر چه سوز دلم از درد فراقت غم نیست کاشکی شام غمت و عده فردایی داشت گفت از دامن مقصود مکش دست ای کاش دل شوریده من تاب و توانایی داشت خانه بر دوش کسی یاد ندارد چون من باز مجنون به جهان گوشه صحرایی داشت هر کجا رفتم اگر کعبه و گر بتکده بود دیدم از زلف تو یک سلسله برپایی داشت روز و شب در قفس سینه دلم ناله کند آه اگر رخنه از بهر تماشایی داشت کور خوانده است مرا زاهد مغرور ای کاش سود خود دیدی اگر دیده بینایی داشت هر قدم در ره عشقت که نهادم دیدم خسته و مانده چه من آبله برپایی داشت عاقبت دست تقاضای قضا برهم زد هر کجا دید کسی عیش مهیایی داشت (صامتا) هر که من و عیش مرا دید به خویش گفت ای کسی که جا بر لب دریایی داشت 📜 @sheraneh_eitaa
کمال‌الدین اسماعیل فرزند جمال‌الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، معروف به خلاق المعانی (۵۶۸-۶۳۵ ه.ق) به اعتقاد بعضی آخرین قصیده‌سرای بزرگ ایران است که در جریان حمله مغول و به دست آنان کشته شد. پدرش (جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی) نیز از شعرای بزرگ ایران است. 📜 @sheraneh_eitaa