eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
218 دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
4.8هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🕊🌸🌺🌸🕊💐 همسر شهید از سختی‌های سال 63 می‌گفت. روایت می‌‌کرد: وقتی سراغ را از من ‌گرفت بردمش بهشت زهرا (س) قبر را نشانش دادم و گفتم اینجاست و دیگر خانه نمی‌آید. مات به سنگ قبر خیره شد و هیچ چیز نگفت . برگشتیم خانه . شب شده بود و سردی هوا خودش را در شب بهتر نشان می‌داد . وقتی کمی سردش شد شروع کرد به بهانه آوردن و گفت : مامان الان زیر آن سنگ توی این سرما می‌کند . برویم را بیاوریم خانه تا شود . حالا دیگر مانده بودم جواب این حرفش را چگونه بدهم. گریه می‌کرد و پا می‌کوبید که الان شده برویم و بیاوریمش خانه. کلافه شده بودم. یک پسر چند ساله بیشتر از این نمی‌تواند نبودن را درک کند. سختی‌هایی از این دست زیاد کشیدیم تا بچه‌ها با پدر کنار آمدند. روای : همسر سلامتی و 💐🕊🌸🌺🌸🕊🌸🌺🌸 @shohadasafadasht
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷 از سختی‌های سال 63 می‌گفت . روایت می‌‌کرد : وقتی سراغ را از من ‌گرفت بردمش بهشت زهرا (س) و قبر را نشانش دادم و گفتم اینجاست و دیگر نمی‌آید . مات به سنگ قبر خیره شد و هیچ چیز نگفت . برگشتیم خانه شب شده بود و هوا خودش را در شب بهتر نشان می‌داد . وقتی کمی شد شروع کرد به بهانه آوردن و گفت : مامان الان زیر آن توی این سرما می‌کند . برویم را بیاوریم خانه تا شود . حالا دیگر مانده بودم جواب این حرفش را چگونه بدهم . گریه می‌کرد و پا می‌کوبید که الان شده برویم و بیاوریمش خانه . کلافه شده بودم . یک چند ساله بیشتر از این نمی‌تواند نبودن را درک کند . سختی‌هایی از این دست زیاد کشیدیم تا بچه‌ها با پدر کنار آمدند . روای : شادی روح و سلامتی یادگاران 🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷 eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 سلام بر سلام بر امیدوارم حالت در در کنار و خوب باشد . می دانم که جان ازآن بالا ما رو می بینی و برامون دعا می کنی ، ولی کاش‌ بابا بودی ، مهربان و گرمت را در می گذاشتی ، رو پاک می کردی شبهای بدون تو برای ما همیشه بوده دوستانم با می روند خرید و من به خودم می گویم تو هم کنارم همیشه هستی و مواظب منی و این بهترین است که دارم . من به تو می کنم می توانستی مثل خیلیها موقع به نروی و همیشه ما باشی ولی چون تو را خریداری کرده بود ، نیروی ایمانی در وجودت گذاشت و باعث شد که بگویی (( اجازه نخواهم داد این به و من و حمله کنند )) و چقدر زیبا رفتن را سرودی و میدان کردی . خوبم ، همینکه نگاهم کنی سرد زمستان برایم و خواهدشد ..... میگن هر کس که دلش تنگ بود آدرس را به او بدهید ، من به همه و دوستانم ، آدرس تو را می دهم ... از همینجا بوسه ای را نثارت می کنم تا برای ما نشود بدان که ما را تا رسیدن به 🌹 🌹🌴 🌹🌴🌹 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
💐🕊🌸🌺🌸🕊💐 از سختی‌های سال 63 می‌گفت. روایت می‌‌کرد: وقتی سراغ را از من ‌گرفت بردمش بهشت زهرا (س) قبر را نشانش دادم و گفتم اینجاست و دیگر خانه نمی‌آید. مات به سنگ قبر خیره شد و هیچ چیز نگفت . برگشتیم خانه . شب شده بود و سردی هوا خودش را در شب بهتر نشان می‌داد . وقتی کمی سردش شد شروع کرد به بهانه آوردن و گفت : مامان الان زیر آن سنگ توی این سرما می‌کند . برویم را بیاوریم خانه تا شود . حالا دیگر مانده بودم جواب این حرفش را چگونه بدهم. گریه می‌کرد و پا می‌کوبید که الان شده برویم و بیاوریمش خانه. کلافه شده بودم. یک پسر چند ساله بیشتر از این نمی‌تواند نبودن را درک کند. سختی‌هایی از این دست زیاد کشیدیم تا بچه‌ها با پدر کنار آمدند. روای : همسر سلامتی و 🥀🍀🍃🕊🍃🍀🥀 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 سلام بر سلام بر امیدوارم حالت در در کنار و خوب باشد . می دانم که جان ازآن بالا ما رو می بینی و برامون دعا می کنی ، ولی کاش بابا بودی ، مهربان و گرمت را در می گذاشتی ، رو پاک می کردی شبهای بدون تو برای ما همیشه بوده دوستانم با می روند خرید و من به خودم می گویم تو هم کنارم همیشه هستی و مواظب منی و این بهترین است که دارم . من به تو می کنم می توانستی مثل خیلیها موقع به نروی و همیشه ما باشی ولی چون تو را خریداری کرده بود ، نیروی ایمانی در وجودت گذاشت و باعث شد که بگویی (( اجازه نخواهم داد این به و من و حمله کنند )) و چقدر زیبا رفتن را سرودی و میدان کردی . خوبم ، همینکه نگاهم کنی سرد زمستان برایم و خواهدشد ..... میگن هر کس که دلش تنگ بود آدرس را به او بدهید ، من به همه و دوستانم ، آدرس تو را می دهم ... از همینجا بوسه ای را نثارت می کنم تا برای ما نشود بدان که ما را تا رسیدن به 🌹 🌹🌴 🌹🌴🌹 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
*✨🌹مردان بی ادعا* *شهید عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) مشهد* ▫️متولد: تربت حیدریه 🌷شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان سخنرانی کند. اسمش برونسی است. منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل. جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا، مراسم سخنرانی است و می خواهد سخنرانی کند. او مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم‼️ 💠 شهید عبدالحسین برونسی 🔹همسر شهید برونسی می گوید: ▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🔺بعد از ، همان رفيقش می‌گفت: ▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. —📚منبع: کتاب کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 در روز سال ۱۴۰۷ هجری قمری هنگامی که بیش از ۱۵۰ هزار در خیابانهای برای شرکت در مراسم از مشرکین حرکت کردند ، مأمورین دولت سعودی با انواع سلاحهای و به تظاهر کنندگان پرداختند . در این واقعه حدود نفر از ایرانی ، لبنانی ، فلسطینی ، پاکستانی ، عراقی و دیگر کشورها به رسیدند و حدود نفر و عده‎ای بی‎گناه شدند . کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
💐🕊🌸🌺🌸🕊💐 از سختی‌های سال 63 می‌گفت. روایت می‌‌کرد: وقتی سراغ را از من ‌گرفت بردمش بهشت زهرا (س) قبر را نشانش دادم و گفتم اینجاست و دیگر خانه نمی‌آید. مات به سنگ قبر خیره شد و هیچ چیز نگفت . برگشتیم خانه . شب شده بود و سردی هوا خودش را در شب بهتر نشان می‌داد . وقتی کمی سردش شد شروع کرد به بهانه آوردن و گفت : مامان الان زیر آن سنگ توی این سرما می‌کند . برویم را بیاوریم خانه تا شود . حالا دیگر مانده بودم جواب این حرفش را چگونه بدهم. گریه می‌کرد و پا می‌کوبید که الان شده برویم و بیاوریمش خانه. کلافه شده بودم. یک پسر چند ساله بیشتر از این نمی‌تواند نبودن را درک کند. سختی‌هایی از این دست زیاد کشیدیم تا بچه‌ها با پدر کنار آمدند. روای: همسر سلامتی و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 در روز سال ۱۴۰۷ هجری قمری هنگامی که بیش از ۱۵۰ هزار در خیابانهای برای شرکت در مراسم از مشرکین حرکت کردند، مأمورین دولت سعودی با انواع سلاحهای و به تظاهر کنندگان پرداختند. در این واقعه حدود نفر از ایرانی، لبنانی، فلسطینی، پاکستانی، عراقی و دیگر کشورها به رسیدند و حدود نفر و عده‎ای بی‎گناه شدند. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht