eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
758 دنبال‌کننده
11 عکس
28 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه خادم: @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
📍با کلیک روی هشتک های زیر مطلب خود را پیدا کنید: ( اشعار در کانال لزوما متناسب با ایام نیست و صرفا اشعار برگزیده و مناسب با هشتک مورد نظر بارگذاری می‌شود تا جامع شعر خوبی تنظیم شود برای عزیزان مداح) 📍عبد و معبود 📍امام زمان علیه السلام 📍امام حسن عسکری علیه السلام 📍امام هادی علیه السلام 📍امام جواد علیه السلام 📍امام رضا علیه السلام 📍امام کاظم علیه السلام 📍امام صادق علیه السلام 📍 امام باقر علیه السلام 📍امام سجاد علیه السلام 📍امام حسین علیه السلام 🔗حضرت عبدالله بن الحسن 🔗حضرت رقیه سلام الله علیها 🔗حضرت ابالفضل 🔗حضرت علی اکبر علیه السلام 🔗حضرت علی اصغر علیه السلام 🔗حضرت زینب سلام الله علیها 🔗حضرت سکینه سلام الله علیها 🔗حضرت مسلم 🔗حضرت عبدالله بن الحسن 📍امام حسن مجتبی علیه السلام 📍امام علی علیه السلام 📍 حضرت زهرا سلام الله علیها 📍حضرت رسول صل الله علیه و آله وسلم ( نکات ناب درمورد مداحی و نوکری اهلبیت علیهم صلوات الله) (درحال تکمیل...) @stayashura313
بی جهت نیست اگر صاحب همسر نشده حکمتی داشت که این فاطمه مادر نشده وسط کوچه کسی حرمت او را نشکست داخل خانه خجالت کش شوهر نشده ازدحام وسط کوچه ندیده است ، چه خوب خانه اش با لگد حادثه بی در نشده پیش چشم پسرش دست به پهلو نگرفت شاهد گریه و بی تابی دختر نشده بخت او با لگد و میخ نخورده است رقم آتش و سوختن او را، نه مقدر نشده پای او هیچ کجا باز به گودال نشد داغ بوسیدن رگهای برادر نشده وسط معرکه دنبال برادر ندوید گل او گم وسط نیزه و خنجر نشده عوض قم کسی او را به سوی شام نبرد هیچ جا دربه در غارت معجر نشده 🔸شاعر: _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
تا کی به تو از دور سلامی برسانم از تو خبری نیست برادر نگرانم در می زند اینبار کسی...از هیجانم... شاید که تو برگشته ای ، ای پاره جانم یک روز به یعقوب اگر جامه رسیده حالا به من از سوی رضا نامه رسیده... ای کاش که از تو خبری داشته باشم در آتش عشق تو پری داشته باشم باید به خراسان سفری داشته باشم در راه به قم هم نظری داشته باشم با خاطر آسوده بمان چشم به راهم یک قافله محرم به خدا هست سپاهم! این جادّه ها چشم به راه قدم ماست این که نرسد قافله تا طوس، غم ماست انگار که این خاک عراق عجم ماست حالا که به قول پدرم، قم حرم ماست... شاید که فراموش کنم دلبر خود را باید که بسازم حرم مادر خود را باید نرسیدن به رضا را بپذیرم حالا به شهادت برسم یا که بمیرم وقتی که پریشانم و بیمار و اسیرم خوب است که در حجره ی خود روضه بگیرم با یاد غم فاطمه هق هق بنویسم بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسم... با گریه ی من هیچ کسی کار ندارد قم کار به مهمان عزادار ندارد در کوچه دری هست که مسمار ندارد معصومه ی تو دست به دیوار ندارد اینجا به عیادت همگی آمده باشند آنجا به شکایت همه زخمی زده باشند بین نظر آن همه با این همه فرق است بین همه در پشت در و همهمه فرق است بین اثر هلهله با زمزمه فرق است مابین غم فاطمه با فاطمه فرق است نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه ها حرف کمی نیست... ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه‌ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من این‌جایی ام توئی هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا بی اختیار سمت حرم می‌کشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می‌کند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست میدهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین تر است ماه محرم کنار تو مادر کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست باران میان مرمر آیینه دیدنیست این صحنه در برابر ایینه دیدنیست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف های خود اصرار میکنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمریست محو او به تماشا نشسته ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک می شوم روزی که زیر پای شما خاک می شوم... حمید رضا برقعی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
عجب بارگاه عظیمی چه نوری مَلَک چشم بر راهِ فیضِ حضوری چه عِطرِ بهشتی چه وادیِّ طوری زصدیقه‌ی طاهره چه ظهوری قدومش مُنوّر، حریمش مُطهّر سلامٌ عَلیٰ بِنتِ موسیَ بن جعفر همه سائل آستانش وَ من هم همه در حرم میهمانش وَ من هم همه عاشق خاندانش وَ من هم همه اَمنْ در سایبانش وَ من هم… …ندیدم از این سایبان جای بهتر سلامُ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفر به دنیا کریمه به عقبا شفیعة کلامش بَلیغة ، مقامش رفیعة بنازم به این جود و طبعِ مَنیعة شفاعت کند دوستان را جمیعة قیامت به پا می‌کند روز محشر سلام علی بنت موسی بن جعفر در اینجا نموده چه با آبروها به یا فاطمه اِشفَعی آرزوها چه زیباست در محضرش گفتگوها به نَصِّ کلامِ «فداها اَبوها»… در این رُتبه هم قُرب دارد به مادر سلامٌ عَلیٰ بنتِ موسیَ بنَ جَعفر مرا اُلفتی هست با خاکِ کویش عجب نعمتی! من کجا، گفتگویش قسم بر تَهَجُّد، به آب وضویش دو رکعت نمازِ سحر پیشِ رویش زِ لَذّاتِ دنیا و عُقباست بهتر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفر به قم آمد و شهر شد میزبانش چه حقی اَدا کرد از میهمانش همه می‌گرفتند از هم نشانش بمیرم برای دل عمه جانش گرفتار شد بین اَنظار و مَعبَر سلامٌ علیٰ بنتِ موسی بن جعفر بمیرم که اورا سلامش نکردند به شام آمد و احترامش نکردند توجّه به اشکِ مُدامَش نکردند ترحم در آن ازدحامش نکردند جسارت کجا چادر دخت حیدر سلامٌ علیٰ بنت موسی بن جعفر کسی دیده او را گرفتار؟ هرگز ز سنگ جفا دیده آزار؟ هرگز کشیدند اورا به بازار؟ هرگز به بزم مِی و جمعِ اغیار؟ هرگز ندیده روی نیزه رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غم دوری و هجر محبوب دیده ستم از جفای زمانه کشیده چرا رنگ از روی بی بی پریده؟ مگر حرف زشتِ کنیزی شنیده؟ مگر دختری برده در دامنش سر؟ سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غمی هجر یارش به سینه نهفته اگرچه زغم گوهر از اشک سفته سخن با کسی غیر محرم نگفته و حتی شبی در خرابه نخفته و نشنید او ناسزای مکرر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نه خون سرش بود بر رو نقابش نه یک چادر پاره بوده حجابش نه دادند با چشم مردم عذابش نه بردند در بین بزم شرابش ندیده جسارت به رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نبوده به طشت طلایش نظاره نکرده گریبان خود پاره پاره نگفته نزن خیزران را دوباره ندیده رباب و سر شیر خواره سر طفل در طشت! بیچاره مادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر محمدعلی قاسمی خادم ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313