✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️منظور از انگیزه «فطری» برای شناخت خداوند چیست؟
🔹هنگامى كه از #فطرت سخن مى گویيم، منظور همان #احساسات_درونى و دركى است كه هيچ گونه نيازى به #استدلال_عقلى ندارد. از این رو هنگامى كه يك منظره بسيار زيباى طبيعى، يا يك گل بسيار خوشرنگ و خوشبو را مى بينيم، جاذبه نيرومندى از درون خود نسبت به آن احساس مى كنيم كه نام آن را تمايل و عشق به زيبايى مى نهيم؛ و هيچ گونه نيازى به استدلال در اينجا نمى بينيم. در واقع حس زيبايى يكى از تمايلات عاليه روح انسانى است.
🔹همچنین كشش به سوى #مذهب، مخصوصا #شناخت_خدا نيز يكى از اين #احساسات_ذاتى و درونى است، بلكه از #نيرومندترين_انگيزهها در اعماق سرشت و جان همه انسان ها است. به همين دليل هيچ قوم و ملتى را نه در امروز و نه در گذشته تاريخ مشاهده نمى كنيم كه نوعى از عقاید مذهبى بر فكر و روح آنها حكمفرما نباشد؛ و اين نشانه اصالت اين #احساس_عميق است. از این رو #قرآن_کریم به هنگام ذكر داستان قيام #انبياء_بزرگ در موارد زيادى روى اين نكته تكيه كرده كه رسالت اصلى انبياء زدودن آثار #شرك و #بتپرستى بوده، نه اثبات وجود خدا؛ چرا كه اين موضوع در اعماق سرشت هركس نهفته شده است.
🔹به تعبير ديگر: آنها به دنبال اين نبودند كه نهال خداپرستى را در دل هاى مردم غرس كنند، بلكه به دنبال اين بودند كه نهال موجود را آبيارى كرده، و خارها و علف هرزه هاى مزاحم را كه گاهى اين نهال را به كلى پژمرده و خشك مى كند از ريشه بركنند! جمله «ألّا تَعْبُدُوا اِلّا الله» يا «ألّا تَعْبُدوا اِلّا اِيّاهُ»؛ (جز خدا را نپرستيد) كه به صورت نفى بتها، و نه اثبات وجود خدا، مطرح شده، در گفتار بسيارى از #انبياء در #قرآن_مجيد آمده است.
🔹از جمله: در دعوت #پيامبر_اسلام (صلی الله علیه و آله) [سوره هود، آیه ۲]؛ در دعوت #حضرت_نوح (عليه السلام) [سوره هود، آيه ۲۶]؛ در دعوت #حضرت_یوسف (عليه السلام) [سوره يوسف، آيه ۴۰] و در دعوت #حضرت_هود (عليه السلام) [سوره احقاف، آيه ۲۱] مطرح شده است. از اين گذشته، ما در درون جان خود «احساسات اصيل فطرى» ديگرى نيز داريم، از جمله جذبه فوق العادهاى است كه نسبت به علم و دانش و آگاهى هرچه بيشتر در خود مى بينيم. آيا ممكن است ما اين #نظام_عجيب را در اين جهان پهناور مشاهده كنيم و علاقه نداشته باشيم سرچشمه اين نظام را بشناسيم؟
🔹آيا ممكن است دانشمندى بيست سال براى شناخت زندگى مورچگان زحمت كشد، و دانشمند ديگرى دهها سال براى شناخت بعضى از پرندگان يا درختان يا ماهيان درياها تلاش كند، بى آنكه انگيزه اى جز عشق به علم، در درون جان او باشد؟ آيا ممكن است آنها نخواهند سرچشمه اصلى اين درياى بى كرانى كه از ازل تا ابد را فرا گرفته بشناسند؟! آرى اينها انگيزه هايى است كه ما را به سوى #معرفة_الله دعوت مى كند؛ #عقل ما را به اين راه مى خواند، ما را به اين سو جذب مى كند، و #فطرت ما را به اين سمت مى راند.
📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۲، ص ۴۲
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#فطرت #شناخت #عقل
@tabyinchannel
#انتشاربدونلینکجایزنمیباشد
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش سوم)
💠حضرت نوح (علیه السلام) و استغفار به خاطر یک «ترک اولی»
🔹در آیه مناقشه برانگیز دیگری از قرآن یعنی در «آیه ۴۷ سوره هود» و از زبان #حضرت_نوح (علیه السلام) نیز می خوانیم: «قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْني أَكُنْ مِنَ الْخاسِرين» (عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مى برم كه از تو چيزى بخواهم كه از آن آگاهى ندارم! و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نكنى، از زيانكاران خواهم بود). کدام عمل سبب شده که #حضرت_نوح (علیه السلام) چنین اظهار #استغفاری کند؟!
🔹در پاسخ به این سؤال می گوییم همان طور که در داستان #حضرت_نوح (علیه السلام) در همین سوره هود نیز نقل شده، و همه نیز کم و بیش از آن اطلاع دارند، #فرزند_نوح نصيحت و اندرز پدر را نشنيد، و تا آخرين نفس دست از لجاجت و خيرهسرى بر نداشت، و سرانجام در ميان امواج طوفان گرفتار و غرق شد. وقتى #نوح_نبی (علیه السلام) #فرزند خود را در ميان امواج ديد، عاطفه پدرى اش به جوش آمد و به ياد وعده الهى در باره نجات فرزندش افتاد رو به درگاه خدا كرد و گفت:
🔹«وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ» [۱] (پروردگارا! #فرزندم از اهل من و خاندان من است، و تو وعده فرمودى كه خاندان مرا از طوفان و هلاكت رهايى بخشى و تو از همه حكم كنندگان برترى و در وفاى به عهد از همه ثابت ترى). اما بلافاصله پاسخی تکان دهنده شنید که از واقعیتی بسیار مهم پرده برمی داشت و آن هم اینکه «پيوند مكتبى»، پیوندی بالاتر از «پیوند نسبی و خویشاوندی» است:
🔹«قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ» [۲] (اى #نوح! او از اهل تو نيست، بلكه او عملى است غير صالح. [فرد ناشايسته اى است كه بر اثر بريدن پيوند مكتبی اش از تو، پيوند خانوادگی اش به چيزى شمرده نمی شود. حال كه چنين است] چيزى را كه به آن علم ندارى از من تقاضا مكن من به تو موعظه مى كنم تا از جاهلان نباشى).
🔹آنجا بود که #حضرت_نوح (علیه السلام) دریافت كه اين تقاضا از پيشگاه پروردگار درست نبوده است، و هرگز نبايد نجات چنين #فرزندى را مشمول وعده الهى بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار كرد و گفت: «قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ» (پروردگارا من به تو پناه مى برم از اينكه چيزى از تو بخواهم كه به آن #آگاهى ندارم و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى از زيانكاران خواهم بود).
🔹ذکر این نکته ضروری است که #فرزندحضرتنوح علیه السلام (همان فرزندی که مشمول عذاب الهی واقع شد) وضع كاملا مشخصى نداشته. گاهى با مؤمنان و گاهى با كافران بود و چهره منافقگونه او هر كس را ظاهرا به اشتباه مى انداخت. به علاوه احساس مسئوليت شديدى كه #حضرت_نوح (علیه السلام) در رابطه با فرزندش مى كرد و عشق و علاقه طبيعىای كه هر پدرى به فرزندش دارد (پيامبران نيز از اين قانون مستثنى نيستند) سبب شد كه چنين درخواستى را از خداوند بكند.
🔹اما به محض اينكه از واقعيت امر آگاه شد، فورا در مقام #عذرخواهى به درگاه خداوند و طلب عفو بر آمد؛ هر چند گناهى از او سر نزده بود، اما مقام و موقعيت نبوت ايجاب مى كند كه بيش از اين مراقب گفتار و رفتار خود باشد. همين #ترک_اولى براى او با آن شخصيت بزرگ بود، و به همين دليل از پیشگاه خدا تقاضای بخشش کرد. [۳] #ادامه_دارد...
پی نوشتها؛
[۱] قرآن کریم، سوره هود، آیه ۴۵
[۲] همان، آيه ۴۶
[۳] ر.ک: تفسیرنمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامی، ۱۳۷۴ش، چ۱، ج ۹، ص ۱۱۴ تا ۱۱۸
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#پیامبران
@tabyinchannel
#انتشاربدونلینکموردرضایتنمیباشد
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️چه اعجازی در بیان مدت خواب «اصحاب کهف» در قرآن وجود دارد؟
🔹خداوند متعال در آيه شريفه ۲۴ و ۲۵ «سوره كهف» در مورد مدّت توقّف #اصحاب_كهف در آن غار مى فرمايد: «وَ لَبِثُوا فی كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً - قُلِ اللهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ في حُكْمِهِ أَحَداً»؛ (آنها در غارشان #سيصد_سال درنگ كردند، و #نُهسال بر آن افزودند - بگو #خداوند از مدّت درنگ آنها آگاه تر است، غيب آسمان ها و زمين از آنِ اوست. #خداوند چه بينا و شنواست! آنها هيچ ولىّ و سرپرستى جز او ندارند. و او هيچ كس را در حكومت خود شركت نمى دهد).
💠اگر سؤال شود: چرا در آيه اوّل، #سيصدونُه سال نفرمود، بلكه فرمود: «#سيصد_سال درنگ كردند، و #نُهسال نيز بر آن افزودند»؟ در جواب بايد گفت: دو علّت براى آن گفته اند:
1⃣اين تعبير با #فصاحت و #بلاغت #قرآن سازگارتر است؛ همان گونه كه در مورد #عمر #حضرت_نوح (عليه السلام) فرموده است: «فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً»؛ [۱] (او در ميان آنان #نهصدوپنجاهسال درنگ [عمر] كرد) و نفرمود: «تسع مأة و خمسين سنة» بنابراين، تعبير فوق به منظور رعايت #فصاحت و #بلاغت #قرآن است.
2⃣در روايتى از مولاى متّقيان #امام_علی (عليه السلام) مى خوانيم كه: اين تعبير، اشاره به #ماههای #شمسى و #قمرى دارد، خواب #اصحاب_كهف به حساب #سال_شمسى #سیصد_سال، و به حساب #ماههاى_قمرى #سیصدونه سال طول كشيد. چرا كه هر سى و چند سال يك سال تفاوت دارد، و اگر ۳۶۰ سال بود ۱۲ سال تفاوت داشت، امّا چون #سیصد_سال بوده تفاوت آن #نُهسال است. جان عالَم به فداى كلمات نورانى اميرالمؤمنين #امام_علی (عليه السلام) كه #مسائل_علمى را با سرپنجه #علم و #دانش_وافر خود حل مى كند.
پی نوشت:
[۱] سوره عنکبوت، آیه ۱۴
📕داستان ياران، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، قم، ۱۳۹۰ش، چ اول، ص ۶۹
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#قرآن
@tabyinchannel
#انتشاربدونلینکجایزنمیباشد
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️پس از نفرین كردن و غرق شدن قوم حضرت نوح (عليه السلام)، «شیطان» چه نصیحتی به او کرد؟
🔹پس از آنكه قوم حضرت نوح (عليه السلام) غرق شدند #شيطان خدمت #حضرت_نوح (عليه السلام) رسيد و گفت: تو خدمت بزرگى به من كردى، من نيز مى خواهم به تو خدمتى كنم! #حضرت_نوح (عليه السلام) با تعجّب پرسيد: چه خدمتى به تو كرده ام؟ گفت: اين جمعيّتى كه نفرين كردى و نابود شدند و نسل آنها را، شب و روز مى بايست #وسوسه مى كردم و تلاش و زحمت مى كشيدم تا هدايت نشوند، اكنون كه هلاك شده اند تا مدّتى آسوده ام؛
🔹زيرا كسانى كه من بر آنها سلطه داشتم نابود شده اند و آنها كه مانده اند سلطه اى بر آنان ندارم! #حضرت_نوح (عليه السلام) با شنيدن اين سخن ناراحت شد و گريست. سپس خطاب آمد كه #نصايح_شيطان را بشنو. از اين روايت معلوم مى شود كه #شيطان هم در گوشه وجدانش نقطه اميدى هست هر چند بيدار نمى شود. به هر حال خطاب به حضرت گفت: در سه جا مراقب من باش كه حضور جدّى دارم و به وسوسه مى پردازم:
1⃣«اُذْكُرْنِى اِذَا غَضِبْتَ» (به هنگام #خشم و #غضب به ياد من باش [كه بسيار به تو نزديكم]). بسيارى از «قهرها»، «نزاعها»، «طلاقها»، «گناهان» و مانند آن به هنگام #خشم و #غضب رخ مى دهد، و لذا توصيه شده به هنگام #عصبانيّت تصميمى نگيريد و از آن محل خارج شويد.
2⃣«وَ اذْكُرْنِى اِذَا حَكَمْتَ بَيْنَ اِثْنَيْنِ» (به هنگام #قضاوت بين دو نفر [نيز] به ياد من باش)، كه در چنين حالتى به تو نزديكم و سعى مى كنم تو را از مرز #عدالت خارج كنم.
3⃣«و اذْكُرْنِى اِذَا كُنْتَ مَعَ إِمْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا اَحَدٌ» [۱] (و به هنگامى كه با زن بى مانعى خلوت كرده اى و هيچ كس غير از شما دو نفر در آنجا نيست [نيز مراقب وسوسه هاى من باش]). در چنين مكانى نفر سوم #شيطان است و لذا خلوت با #اجنبيّه را حرام شمرده اند.
پی نوشت:
[۱] الخصال، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، انتشارات اسلامى، قم، ۱۳۶۲ش، چ اول، ج ۱، ص ۱۳۲
📕داستان ياران، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، مدرسه امام على بن ابى طالب (عليه السلام)، قم، ۱۳۹۰ش، چ اول، ص ۱۷۴
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#شیطان
@tabyinchannel
#انتشاربدونلینکموردرضایتنمیباشد