🔸شخصیت دادن به کودک در سیره اهل بیت علیهمالسلام
🔻 پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله)، همواره با فرزندان خویش و حتی فرزندان اصحاب بازی میکردند. چرا که شرکت کردن در بازی کودکان، نوعی احترام است به شغل آنها که همان بازی است.
🔹اما علاوه بر احترام و تکریم کودکان، به آنها شخصیت نیز میدادند. نگاه معصومان علیهم السلام به فرزندان، نگاه به کودکانی که روز خود را با بازی و سرگرمی به پایان میبرند نیست. بلکه آنها را افراد با شخصیت و با فهم و آگاهی میدانند که در آینده بزرگان قوم خود خواهند بود.
🔸یکی از شیوههای شخصیت دادن ائمه به فرزندان خود، این بود که پاسخ برخی مسائلی را که از آنها سوال میشد را به فرزندان خود ارجاع میدادند تا هم تمرینی برای کودک در شکوفا کردن استعدادهایش باشد و هم کودک را به دیگران معرفی کنند.
📖دکتر داوودی. سیره تربیتی پیامبر (ص) و اهل بیت. ص ۸۱
#تربیت_فرزند
✅ شباهت های ضروری در #ازدواج
______
🔑 1) #شباهت در خلق و خو: کلمه خلق و خو خیلی کلی است اما اگر دقیق تر بخواهید باید بگوییم شما هر دو باید یک تیپ شخصیتی داشته باشید. یا هر دو درون گرا باشید یا هردو برون گرا. زندگی یک آدم درون گرا با یک برون گرا واقعا سخت است. این خلق و خو موروثی است و با تمرین و تلاش تغییر نمی کند. شاید مهارت های فرد در برخی زمینه ها قدری بهتر شود اما دگرگون نمی شود.
🔘 تصور کنید شما بخواهید تعطیلات آخر هفته را به سفر بروید و همسرتان دوست داشته باشد مطالعه کند یا به تنهایی قدم بزند. یا به یک عروسی دعوت شوید و شما قصد رفتن دارید و برای این عروسی برنامه ریزی کرده اید اما درست روز عروسی، همسرتان بگوید که نیاز به آرامش دارد و بهتر است شما به تنهایی راهی مهمانی شوید. می بینید؟ سنگ روی سنگ بند نمی شود!
🔑 2) شباهت در علایق: شما به حد مشخصی از شباهت ها نیاز دارید تا بتوانید بدون هدر دادن انرژی در زندگی تان پیش بروید. تفاوت داشتن علایق شما، باعث می شود برای تصمیم گیری روی هر مورد جزئی، وقتی را برای توجیه یکدیگر صرف کنید، تمایلات طرف مقابل را بشنوید، دلایل خود را توضیح دهید و خیلی وقت ها بدون توجیه شدن، صرفا برای مراعات حال طرف مقابل حرف او را بپذیرید. هرچه #زن و #مرد در زمینه های بیشتری علایق مشترکی داشته باشند، زندگی برایشان شیرین تر می شود و انتخاب آسان تر.
🔑 3) شباهت در ارزش ها: این یکی از آن شباهت های بسیار ضروری است. تفاوت ارزشی و اعتقادی معمولا بهانه اختلاف های زیادی است که #زندگی_مشترک را از ریشه سست می کند. اگر برای شما شهرت پیدا کردن در شغلتان ارزش باشد و برای همسرتان مهاجرت و داشتن یک زندگی حداقلی در یک کشور دیگر، آب تان با هم در یک جوی نخواهد رفت. درباره ارزش های مذهبی هم این قضیه بسیار مهم است. اگر شما اعتقاد به خدا را به معنی دینداری بدانید و همسرتان پایبند به واجبات و مستحبات باشد، آن وقت است که با هم به مشکل برمی خورید. چون برای هر مساله کوچکی باید با هم وارد بحث شوید و عقاید طرف مقابل را زیر سوال ببرید.
🔑 4) هوش: فهمیدن سطح هوشی طرف مقابل در برخوردهای اول کار ساده ای نیست اما کم کم می توانید در مراوداتی که دارید، این را درک کنید. تفاوت هوش داشتن باعث می شود یک نفر در زندگی رئیس باشد و دیگری مرئوس. یکی آدم عاقل قصه باشد و دیگری فرد خطاکاری که همیشه گیج می زند. و در نهایت طرف باهوش قضیه احساس می کند همه بار زندگی روی دوش اوست و #همسر ش توانایی درک زندگی، اداره خود و زندگی و فهمیدن حرف های او را ندارد. توجه کنید که منظور از هوش، میزان تحصیلات نیست. هوش علاوه بر توانایی درک و استدلال و استنتاج، به حیطه هیجان فرد هم مربوط می شود. این که کسی نمی تواند خشم خود را کنترل کند، با کسی همدردی داشته باشد، محبتش را نشان دهد، بر استرس خود مسلط باشد و یا قبل از عمل، فکر کند، نشان دهنده کم هوشی او در حیطه هیجانات است.
2.19M
سلام عید روز نهم مبارک.
من ازینکه خیلی سوال میپرسم واقعا شرمنده هستم.
استاد چند روزه باز بیخوابی به سراغم اومده و متاسفانه ادمی نیستم که از نخوابیدن ها بهره ی کافی ببرم بنویسم بخوانم یا عبادت کنم بیخودی تا دم صبح تو گوشی میخرخم و با این کار عذاب وجدان خودم بیشتر میکنم با اینکه بچه دارم و مسئولیت نوه ی ۳ساله ام با من هست و خیر سرم آموزش نوشتن شعر و داستان دیدم ولی شبها موقع خوابیدن برای فردا هیچ برنامه ای ندارم و از این بابت خیلی احساس سرخوردگی میکنم و اعتمادبه نفسم پایین میاد. گاهی لاک پشتی کتاب میخونم گاهی لاک پستی مینویسم ولی هیچ وقت دنبال ایده هام نمیرم. خواستم بدونم چیکار کنم تا هدفمند پیش برم. قبلا تو محافل ادبی شهر شرکت میکردم و خیلی روحیه میگرفتم ولی اکثرا ضددین ونظام هستن و میترسم به مرور روی اعتقاداتم تاثیر منفی بذارن. روزی خودم رو با طب سنتی درمان میکنم یه روز سراغ هومیوپات میرم گاهی هم شیمیایی. از این همه شاخه به شاخه
پریدن ها خسته شدم. روزی پرنشاطم و کلی کار خونه انجام میدم روزهایی بی انگیزه حتی حوصله ی ظرف شستن ندارم. وقتی همچین میشم دلم میخواد چندین شبانه روز تنهای تنها بمونم و نه کسی خونه بیاد نه بره و فقط بخوابم و ببینم تنها بمونم چی میخواد بشه. چندین جلسه مشاوره هم رفتم و برام خوب بود ولی باز برگشتم سرجای اولم.
البته اینم اضافه کنم که چند روز یبار تو نمازهای جماعت و هیئت و کلاس تفسیر و مجالس مذهبی شرکت میکنم وگاهی پارک بانوان میرم.
#افسردگی
#احساس_پوچی
https://eitaa.com/tar_va_pod
1.15M
سلام خسته نباشید.ببخشید میگن #قناعت خوبه در حدی که شوهر متوجه بشه.میشه بگید باید چطوری باشه که شوهر متوجه بشه.ممنونم
https://eitaa.com/tar_va_pod
979.2K
سلام پسر بچه پنج ساله دارم خیلی وابسته است به من و پدرش و این موضوع خیلی ماها رو اذیت می کنه به حدی است که نمی تونم یک لحظه از جلوی چشمش دور بشیم و تو جمع بچه ها هم نمیره مگر بچه های فامیل چ راه کاری باید به کار ببریم که از این حالت خارج بشه
#وابستگی_فرزند
https://eitaa.com/tar_va_pod
سلام برا حرز امام جواد گفتن اول باید نمازش را خوانده شود بعد از حرز استفاده کنیم نمازش را چگونه بخوانیم
سلام نمازی که به عنوان #نماز_حرز_امام_جواد (ع) توصیه شده است به صورت دو نماز دو رکعتی میباشد و در مجموع چهار رکعت است؛ در هر رکعت موارد زیر باید خوانده شود:
سوره حمد: 1 مرتبه آیت الکرسی: 7 مرتبه (میتوانید هر سه آیه آن را به صورت کامل یا فقط آیه اول آیت الکرسی را بخوانید) آیه 18 سوره آل عمران: 7 مرتبه سوره شمس: 7 مرتبه سوره لیل: 7مرتبه سوره توحید: 7 مرتبه بعد از خواندن نماز میتوانید حرز کبیر امام جواد (ع) را به بازوی راست ببندید ( قاب نقره ای و بازوبند چرم ). نماز را به نیت حرز کبیر امام جواد (ع) بخوانید. نکته مهم این است که در این نماز سوره ها باید به ترتیب خوانده شوند.
https://eitaa.com/tar_va_pod
✅
حکایت یک تدبیر بدون شعار!
#مهارتهای_مدیریتی در سیره شهدا
هوا گرگ و میش بود و کالیبرهای دشمن روی سر ما بود، مشکلی که داشتیم این بود که اولا تعدادمان کم بود، ثانیا دشمن قله بود و ما را رصد میکرد؛ نه راه پس داشتیم و نه راه پس! کاملا در بن بست! به شهید کاوه مرتب پیام دادیم که نیرو بفرست؛ کاوه، اصغر محراب رو که از نظر بدنی پهلوان بود و از نظر عملیاتی بسیار شکست ناپذیر فرستاد. به محضی که محراب آمد، یک آرایشی داد، ورق کاملا برگشت! پرسیدم محراب دقیقا چه تدبیری بکار برد؟ گفت:
1⃣ تیربارچیها و آرپیجیها رو جلو آوردو خط آتش درست کردو گفت به محض اشاره من آتش باشید روی سر دشمن تا خیال کنن ما زیادیم!
2⃣ کالیبرهای دشمن رو شناسایی کرد و سه نفر انتخاب کرد گفت به محض اینکه اشاره کردم مثل پلنگ و برق برید روی سر کالیبر و نارنجک بندازید. همه اینها یکباره اشاره کرد و ورق برگشت و پیروز برگشتیم.
با خودم گفتم: آنها بدون شعار تدبیر، مدبرانه یک خاک از وطن را نفروختند، اینها با شعار تدبیر، چه گندی زدند!
❇️حقیقتا یگانه راه نجات کشور، مدیریت و فرهنگ جهادی است که ترکیبی است از شهادت و شهامت؛ تقدیر و تدبیر؛ صمیمیت و جدیت. میگفت یکبار کاوه از جایگاه سرلشکری بخاطر یک تخلف که جان این جوانان را به خطر انداختی، چنان زد صورت محراب که پر خون شد! اما یکربع بعد صمیمانه با هم فوتبال بازی میکردند!
#مهارتهای_من👆
🌐به مهارتکده بپیوندید👇
╭🪴
╰┈➤@moslem_garivani
#صبح_نوشت
خدا هست...♥️
"لوئیز هی" میگه یکی از اولین و کاربردیترین تمرینای خوددوستی اینه که بری جلوی آینه و به چشمای خودت زل بزنی و بلند بهش بگی دوستت دارم.
میگه باورنکردنیه که این تمرین تا چه حد برای آدمها سخته، ازش طفره میرن، خیلیها عصبی میشن یا به گریه میافتن!
بیاین امروز این تمرین رو انجام بدیم و ببینیم میتونیم صادقانه و با محبت به خودمون بگیم دوستت دارم؟ بدون اینکه بعدش صدای سرزنشگر درونیمون بیاد بگه آخه چیِ تو خوبه؟ چقدر چاقی، زشتی، لاغری، پوستت بده، بدجنسی، تنبلی، بیعرضهای یا....
اگه دوست داشتین، بعد از این تمرین احساستون رو برام بنویسین.
@tar_va_pod
👈 مهمترین و اساسیترین نیاز بچههای زیر ۶ سال و به خصوص زیر دو سال، نیاز به امنیت و احساس امنیته. چرا؟ چون داره باورهاش نسبت به دنیا و آدمهاش شکل میگیره. و برای اینکه شجاعت و اعتماد به نفس کافی برای قدم برداشتن و مواجهه با زندگی داشته باشه، لازمه باور داشته باشه که «دنیا یه جای امنه که آدمهاش هم خوبن🤗 و من میتونم متناسب با نیازم باهاشون ارتباط برقرار کنم و ازشون حمایت بگیرم»
♦️واسه اینکه همچین تصویری از دنیا و آدمهاش تو ذهن بچهتون ساخته بشه، لازمه تو سالهای اولیهی زندگیش، به خصوص دو سال اول، دنیا کاملاً بر وفق مرادش باشه.
👈 اما وقتی اطرافیان شما بدون توجه به نیاز بچه به آرامش و احساس امنیت و بدون توجه به آمادگی و پذیرش فرزندتون، اون رو از بغلتون میکشن، هم در لحظه براش اضطراب😰 ایجاد میکنن که تبعاتش دامن شما رو میگیره (وابستگی و چسبندگیش به شما) و هم دارن روی باورش نسبت به دنیا و آدمهاش اثر میذارن که تبعاتش در آینده دامن فرزندتون رو میگیره (ترس و بدبینی مفرط🤨 نسبت به دنیا و آدمهاش و در نتیجه وابستگی افراطی به آدمهای امن نزدیک، نداشتن جرات و جسارت برای برقراری ارتباط با آدمهای جدید، ترس😢 از توسعهی دایرهی امن و تجربههای جدید و رضایت به یه زندگی حداقلی در امنیت نسبی و....)
👈 حالا سختی تصور این حال و آینده واسه دخترتون رو بذارین تو یه کفهی ترازو و سختی برخورد همدلانه، محترمانه و قاطعانه با کسانی که به هر نحوی نیاز فرزندتون به امنیت رو نادیده میگیرن، بذارین تو کفهی دیگه. حتی اگه احتمال متهم شدن به حساسیت زیاد😬، دریافت برچسب عروس افادهای😤 و از دست دادن تأیید خانوادهی همسرتون 😕 رو هم بذارین روش، باز هم به نظر میاد کفهی اول وزنش بیشتره!
👈 البته این نظر منه و ممکنه شما باهام موافق نباشین. اما اگه باهام موافق بودین و تصمیم گرفتین از دخترتون مراقبت کنین، این گفتگو رو امتحان کنین:
«آقاجون و داداش عزیز، اینکه اینقدر حسنا رو دوست دارین و بهش توجه میکنین، واقعاً دلگرمم میکنه🥰 و من قدردان محبتهاتون نسبت بهش هستم. در عین حال یه کم نگران اضطراب😰 حسنا و وابستگی زیادش نسبت به خودمم. اخیراً با مشورت با مشاور فهمیدم که کشیدن بچه با گریه از بغل مادرش، حتی اگه زود آروم بشه، اضطرابش رو بیشتر میکنه. ممنون میشم🙏 از این به بعد، فرصت بدین که با گفتگو آمادهش کنم که با میل خودش بیاد بغلتون. من دارم تلاش میکنم که ذهنیتش نسبت به شما مثبت بشه و باهاتون انس بگیره و مطمئنم با همکاری شما از دورهی اضطراب جدایی زودتر و راحتتر عبور میکنه»
👈 و البته قسمت سختتر ماجرا اینجاست که لازمه در عمل هم هشیار و حساس باشین و از حریم فرزندتون مراقبت کنین و اجازه ندین کسی بدون میل و رضایتش اون رو بغل کنه یا ببوسه😘 و اگه گهگاهی از دستتون در رفت و این اتفاق افتاد، مصرانه خودتون هم کنار فرزندتون بمونین و با کلام و عمل بهش اطمینان خاطر بدین:
«جانم، چی شد دخترم؟ دوست نداشتی الان بری بغل عمو جون؟ عمو جون دوستت داره، نمیدونست ناراحت میشی. حالا میخوای بمونی تو بغل عمو یا دوست داری بیای پیش خودم؟ میخوای من و تو و عمو باهم توپبازی کنیم؟»
👈 و حتماً تو خونهی خودتون با کمک بازی و قصه، ماجراهایی رو که باعث ترس و گریهی شدید😭 دخترتون میشه، بازسازی کنین و هم کمک کنین که احساساتش رو برونریزی کنه و هم با پررنگ کردن قسمتهای خوب ماجرا و کمرنگ کردن قسمتهای بدش، کمک کنین اون ماجرا رو پردازش و هضم و ازش عبور کنه. خوبه که تو بازیهاتون مهربونی عمو و باباجون رو براش پررنگتر کنین تا زودتر باهاشون انس
#اضطراب_جدایی
https://eitaa.com/tar_va_pod
#اضطراب_مدرسه
بعد از دو سه ماه تعطیلی، تغییر تو روال زندگی برای بعضی از بچهها میتونه اضطرابآور باشه. حالا چی به فرزندمون تو پذیرش این تغییر کمک میکنه؟
1️⃣ واقعیت رو بپذیریم و باهاش نجنگیم. نگیم اون که با مدرسه مشکلی نداشت... نگیم نباید مشکلی داشته باشه. نگیم اصلاً چه معنی داره... زور نزنیم که صورت مسأله رو پاک کنیم.
2️⃣خودمون آروم باشیم و به هم نریزیم. بدونیم که این مسأله مختص بچهی ما نیست و بین بچهها نسبتاً شایع و رایجه. به ترسها و نگرانیهامون اجازه ندیم ما رو راهبری کنن:
❌ ترس از اینکه کارمون دوباره در اومده و دوباره باید همراهش بریم مدرسه.
❌ نگرانی از اینکه نکنه همینطور نسبت به مدرسه بیعلاقه بمونه؟
❌ ترس از اینکه اکه احساسش رو بپذیرم و باهاش همدلی کنم، ممکنه فکر کنه میتونه مدرسه نره.
❌ نگرانی از متفاوت و غیرعادی بودن فرزندمون
2️⃣ با گشودگی و شنوایی مؤثر، باب گفتگو رو باز کنیم:
✅ به نظر میاد بعد از یه عالمه تعطیلی، رفتن به مدرسه برات سخت شده. دوست داری در موردش حرف بزنی؟
✅ کدوم قسمت مدرسه رفتن رو دوست نداری؟ ( پرداختن به این سؤال خیلی مهمه. ممکنه بیدار شدن از خواب براش سخت باشه، ممکنه حال و هوای سرویسش آزار دهنده باشه. ممکنه نگران واکنش معلم به تکالیفش باشه، ممکنه از پیادهروی تا مدرسه خسته بشه، ممکنه پوشیدن کاپشن و کلاه براش سخت بوده باشه.... طبیعتاً وقتی مسألهش رو بدونیم، راحتتر میتونیم با کمک هم براش راهحل پیدا کنیم)
3️⃣ با همدلی و به زبون آوردن احساس احتمالیش یا خواسته و آرزوی احتمالیش، نشون بدیم که درکش میکنیم:
✅ انگار دوست داشتی تعطیلات هنوز ادامه داشته باشه.
✅ فکر کنم دلت میخواست مدرسه رفتن واسه بچهها لازم نبود!
✅ یادمه من هم زمان مدرسه، بعد از تعطیلات یه احساس دوگانه داشتم، هم واسه دیدن دوستها و معلمهام ذوق داشتم، هم از صبح زود بیدار شدن بیزار بودم.
4️⃣ تو فضای اقتدار و قاطعیت توأم با مهر، برای حل مسألهش کمکش کنیم:
✅ احساست برام قابل درکه... نگرانیت رو میفهمم. میخوام بدونی کنارتم و کمکت میکنم که به یه راهکاری برسیم که هم نیاز تو به آرامش ( یا بازی و تفریح بیشتر یا خواب و استراحت کافی یا...) تأمین بشه و هم نیاز ما به اطمینان خاطر از اینکه تو روند مدرسه رفتن و آموزش دیدنت، اخلالی ایجاد نمیشه.
👈 بهتره مرغمون یه پا نداشته باشه و تو این فرآیند به اندازهی کافی انعطاف داشته باشیم. شاید بشه یه روز از مدرسه اجازه گرفت واسه تکمیل تکالیفش. شاید بهتر باشه یکی دو روز یه ساعت دیرتر بره مدرسه تا به مرووور به روتین خواب قبلی برگرده. شاید اگه بهش بگیم که فقط یه روز تا مدرسه همراهیش میکنیم، اطمینان خاطر کافی برای مواجهه با این تغییر رو به دست بیاره.
اگه همهی نکات بالا رو انجام دادین و از مقاومتش کم نشد، بهتره کمک تخصصی بگیرین.
#مدرسه
#اضطراب_مدرسه
@tar_va_pod
هفت نکته برای تنها بازی کردن بچهها
1️⃣ به غیر از وقت بازی مشترکتون که با جون و دل باهاش بازی میکنی، تو بقیهی اوقات، از همون ابتدا سعی کن بیشتر همراه و تماشاچی باشی، نه همبازی. یعنی فرمون دست بچهت باشه و هر وقت اون ازت میخواد، باهاش همراهی کن.
2️⃣ مدام تو بازی، بچه رو اصلاح نکن و نگو اینطوری نیست، نگو بذار یادت بدم. نگو این قانون بازی نیست. این کار به بچهت این پیام رو میده که تو حتی توی بازی کردن، نیازمند حضور منی. پس عجیب نیست که برای بازی به شما وابسته بشه. بهتره بذاری آزاد و رها باشه و به شیوهی خودش بازی کنه.
.
3️⃣ هر از گاهی وسط بازی، واسه خوردن آب، سر زدن به غذا، آوردن یه خوراکی خوشمزه یا... از فرزندت فاصلههای کوتاه بگیر و به مرور، مدت زمانش رو بیشتر کن.
4️⃣ اگه طاقت همین فاصلههای کوتاه رو هم نداره، وقتی ازش فاصله میگیری، رابطهت رو باهاش قطع نکن. مثلاً موقع آشپزی، از تو آشپزخونه باهاش حرف بزن، باهاش شعر بخون.
.
5️⃣ وقتی داره تنهایی بازی میکنه، هر از گاهی بهش توجه کن، مثلاً یه جملهی محبتآمیز بگو، براش خوراکی ببر، در مورد بازیش ازش سوال بپرس و ارتباطت رو باهاش حفظ کن که احساس امنیت کنه. البته یادت باشه تو قلق فرزندت رو بهتر میدونی، بعضی از بچهها وقتی دارن تنها بازی میکنن، به هیچ عنوان نباید خلوتشون رو به هم زد،چون ممکنه فیلش یاد هندستون کنه😉
.
6️⃣ وقتی ازت میخواد کنارش بشینی یا باهاش بازی کنی، بدحالی نشون نده. نگو آخه چقدر باهات بازی کنم؟ نگو بچهها باید یاد بگیرن خودشون تنهایی بازی کنن، نگو باز منو صدا کردی؟ نگو دو دقیقه هم نمیتونی تنها بازی کنی؟
برعکس با روی خوش بهش بگو اوه البته😍 من کیف میکنم با دخترم بازی کنم. فقط قبلش بذار ببینم چقدر وقت دارم؟ اومممم تا وقتی عقربه بزرگه برسه اینجا، وقت دارم. خوب چه بازیای کنیم؟ وقتت هم که تموم شد، بگو چه حیف، وقتمون تموم شد... من میرم که به فلان کار برسم. کاشکی مامانها هیچ کاری نداشتن و میتونستن فقط با بچههاشون بازی کنن. خیلی خوش گذشت.
7️⃣ گاهی هم کار و بازی رو باهم تلفیق کن. مثلاً موقع آشپزی باهاش همسایه بازی کن. شما به کارت میرسی و اون هم میشه همسایهت و برات آش میاره و میاد تو آشپزخونه کنارت میشینه و برات سبزی پاک میکنه و باهات حرف میزنه و...
یه نکته رو همیشه به خاطر داشته باش. هر چقدر آغوشت به روی بچهت بازتر باشه و خیالش راحت باشه که نمیخوای از دستش خلاص بشی، با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری ازت فاصله میگیره و تنهایی بازی میکنه و برعکس هر چقدر نسبت بهش کلافگی نشون بدی و حس مزاحم بودن بهش بدی، مضطرب میشه و بیشتر بهت میچسبه.
#بازی_با_بچه_ها
#اضطراب_جدایی
https://eitaa.com/tar_va_pod
❌ وقتی بچه اضطراب جدایی داره و تو مدرسه نمیمونه، چیکار کنیم؟❌
👈 قدم اول:
توی خونه با فرزندتون در این مورد گفتگو کنین. این کار کمک میکنه تا هم شما از افکار و احساساتش باخبر بشین و ریشهی مشکل رو بشناسین و هم کمک کنین خودش با افکار و احساساتش مرتبط بشه و بتونه اثرات و نشونههای احساساتش رو روی بدنش بشناسه. مثال میزنم:
✅ پسر گلم، معمولاً قبل از اینکه تو مدرسه گریهت بگیره، چه فکرهایی میاد تو سرت؟ ( بهش فرصت بدین که فکر کنه و خودش بگه، اما اگه جوابی نداد یا گفت نمیدونم، میتونین حدس هاتون رو بگین:)
بذار حدس بزنم. مثلاً ممکنه یاد من بیفتی و دلت برام تنگ بشه؟ یا ممکنه فکر کنی که من یادم بره بیام دنبالت؟ یا ممکنه به این فکر کنی که اگه دستشوییت بگیره، چه جوری با این لباسها بری؟ شایدم از اینکه بچهها رو نمیشناسی و هنوز دوستی پیدا نکردی، احساس تنهایی میکنی یا شاید در مورد معلمت فکرهایی داشته باشی ...
✅ بعد که این فکرها میاد سراغت، چه احساسی پیدا میکنی؟ مثلاً نگرانی، ترس، تنهایی، خجالت یا یه احساس دیگه ...کدومش؟
✅ ممکنه بگی جای این احساس کجای بدنته؟ مثلاً تو دلته، تو سرته یا تو سینهت؟
👈قدم دوم:
نشون بدین که داشتن این افکار و احساسات طبیعیه و ممکنه سراغ هر بچهای بیاد. میتونین از فکرهای عجیب و غریب و حتی خندهداری که تو بچگی خودتون به سرتون میزد، بهش بگین که فضای گفتگو تلطیف بشه و تمایلش به ادامهی گفتگو بیشتر بشه.
👈قدم سوم:
بهش کمک کنین که واسه فکرهایی که میاد سراغش جواب یا راهکاری پیدا کنه:
✅ حالا بیا واسه فکرهایی که میاد تو سرت، با همدیگه یکی دو تا جواب و راهکار خوب پیدا کنیم که هر وقت از حالتهای بدنت متوجه شدی که اون فکرها اومدن سراغت، بتونی اونها رو اجرا کنی.
✅ مثلاً اگه دلت واسه مامانت تنگ بشه و این فکر تو ذهنت بیاد که کاش مامانم اینجا بود، چه کارهایی میتونی بکنی؟ مثلاً اگه عکس منو با خودت ببری و نگاش کنی، ممکنه احساس دلتنگیت کمتر بشه؟ یا عطرم رو با خودت ببری و بو کنی؟ یا اینکه از معلمتون بخوای زنگ بزنه و یه کوچولو با هم حرف بزنیم؟
✅ یا اگه نگرانی که یادم بره به موقع بیام دنبالت، به نظرت چه کارهایی میتونیم بکنیم که خیالت راحت بشه؟ مثلاً میتونیم هر روز صبح آلارم گوشی من رو تنظیم کنیم که من یادم نره. یا میشه اگه من دیر کردم، به خانم ناظم بگی که با من تماس بگیره.
👈 قدم چهارم:
صبور باشین و بهش دلگرمی بدین. نشون بدین که مطمئنین که با توانمندیهایی که در اون میشناسین، میتونه این مسأله رو حل کنه. بهش بگین که همیشه آمادهی شنیدن حرفهاش هستین و کنارشین و کمکش میکنین.
و نکتهی نهایی:
واقعاً نگران نباشین. همهی بچهها چه با اضطراب جدایی و چه بدون اون، بالاخره با مدرسه رفتن کنار میان. اگه با مداومت تو اجرای همهی این قدمها باز هم مسألهتون حل نشد، من کنارتونم که باهم حلش کنیم.
#اضطراب_جدایی
#اضطراب_کودکان
#چالشهای_مدرسه
https://eitaa.com/tar_va_pod