eitaa logo
طرز طنز
65 دنبال‌کننده
139 عکس
7 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📜حکایت ✍ احمقی از کنار قبرستان عبور کرد، قبر[ی]خالی دید. با خود خیال کرد، می‌روم در قبر می‌خوابم، ببینم نکیر و منکر راست است؟ رفت و خوابید، قافله رسید. یک‌بار[ه] از قبر درآمد. قاطرها رم کردند، بارها را انداختند. مُکاری مرد را زیر چوب انداخت و بزد. چون به خانه آمد، زنش گفت: کجا بودی که رخت‌هایت پاره و سرت شکسته؟ گفت: من مرده بودم، این حالت مرده است. زن گفت: در قبر و قیامت چه خبر است؟ گفت: اگر قاطر مردم را رم ندهی خبری اصلاً نیست. 🖇🖇🖇 منبع: (کتاب مستطاب حمدان و نمدان. میرزا مهدی بدایع نگار لاهوتی. نسخهٔ خطّی محفوظ در امریکا. برگ۶۲) 🔸آدرس کانال هزلیات و هجویات: @hazliatvahajviat 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖نماز بی‌‌وضو!✍ 🔸ملاّ فرخ حسین «ناظم» هروی، از سخنوران ولایی و بنام سده‌ی یازدهم هجری در سبک هندی است. او درباره‌ی شرف زیارت حرم علوی در نجف اشرف برای زائران بیت‌الله‌الحرام رباعی زیبایی دارد: در وصف علی خرد فرو می‌ماند خاک نجفش به آبرو می‌ماند از راه نجف به کعبه هرکس نرود حجّش به نماز بی‌‌وضو می‌ماند! 🔹[دیوان ناظم هروی. ص ۵۸۷]🔹 📎📎📎📎 منبع: (چنته. محمدعلی مجاهدی. صفحه ۲۰۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚معادل‌یابی و اصطلاح‌سازی مضحک😄 👈 بررسی شیوه‌های پرداخت طنز و مطایبه در کتاب فرهنگ جبهه 🔸شوخ‌طبعان جبهه، اغلب با نگاهی شیطنت‌آمیز و در برخی موارد سیاه و تلخ، به تغییر نام اشیاء خشنی مثل توپ، تانک، خمپاره و ... می‌پرداختند که می‌توان این معادل‌ها را تعاریف کوتاه و تبسم‌زا یا استعاره‌های مضحکی خواند که سـابقه‌ی آن به رساله‌ی تعریفات عبید زاکانی برمی‌گردد. 🔹این معادل‌ها، گاهی ملهم از فرم هندسی اشیاء و یا ویژگی‌های ظاهری پدیده‌های پیرامون آنان هستند و زیرساختی استعاری دارند؛ یعنی مشبه‌به را ذکر و مشبه را حذف کرده‌اند؛ مثل: ۱- دانه‌: مهمات ۲- دهل: توپ ۳- لاک‌پشت: تانک ۴ـ سُرنا: آرپـی چی هفت ۵ـ کله‌قند: خمپاره ۶- گوشواره: ترکش روی نرمه‌ی گوش ۷ـ خال هندی: تیر وسط پیشانی ۸- گونی: لباس جنگی ۹- دوپا: موتور ۱۰- چهارپا: ماشین ۱۱ـ نمونه‌ی آزمایشگاهی: چای بی‌رنگ ۱۲ـ یخچال سفید: ماشین پیکان ۱۳- سنگر انفرادی: افراد چاق ۱۴- هیکل عقیدتی: افراد لاغر ۱۵- کبوترهای بال سفید: امدادگران ۱۶- آدم آهنی: بدن پر از ترکش. 🔸گاهی این معادل‌ها زیرساختی کنایی داشتند که درک آن نیاز بـه شرح و توضیح بیشتری دارد؛ مثل: ۱- برادر صیغه‌ای: دوست صمیمی اما موقت ۲- تدارکات سیار: کسی که تمام وسایل و حتی آفتابه‌اش را به خود آویزان می‌نمود ۳- شورت بلاتکلیف: زیر شلواری تا زانو ۴- شناسنامه: لباس زیر رزمنده ۵- جنگ هسته‌ای: حمله به کمپوت‌های گیلاس و آلبالو ۶- مادر سنگر: مسئول تدارکات سنگر ۷- کاخ سفید: دستشویی فرماندهان ۸- پا لگد زن: نماز شب‌خوان‌ها ۹- غواص و چترباز: میهمان ناخوانده ۱۰- جشن پتو: مراسم تنبیه زیر پتو، برای خودمانی شدن بـا تـازه واردها ۱۱- حلواخـور: کسی که به خط مقدم نمی‌رفت ۱۲- مرغ/ داماد خدا: شهید 🔹گاهی بجای معادل‌یابی، صفت‌ها یا مضاف‌ٌالیه‌هایی به کلمه‌ای می‌افزودند تا تعدد و تنوع آن را نشان دهند؛ مثل کلمه‌ی «ترکش» که برای آن حدود ده اسم در نظر گرفته بودند. مثلاً: ترکش طلایی، ترکش علاف، ترکش بی‌کوپن، ترکش نخودی و نمکی(خیلی ریز)، ترکش آخ‌جونی و ابوالفضلی(خیلی بزرگ)، ترکش گیلاس و آلبالو (هسته آلبالو و گیلاس)، ترکش بی‌سواد و ... 📎📎📎 منبع: (نشریه ادبیات پایداری. سال۴. شماره۷. پاییز و زمستان۹۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖اخوانیه‌ای برای سیدحسن حسینی✍ چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد پس از هر نماز دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟ به هنگام نیت برای نماز به آلاله‌ها قصد قربت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی «بشنو از نی حکایت» کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینه‌ها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج دریا ز دریا جداست چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟ پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم وجود تو چون عین ماهیت است چرا باز بحث اصالت کنیم؟ اگر عشق خود علت اصلی است چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟ بيا جيب احساس و اندیشه را پر از نقل مهر و محبت کنیم پر از «گلشن راز» از «عقل سرخ» پر از «کیمیای سعادت» کنیم بیایید تا عین «عین‌القضات» میان دل و دین قضاوت کنیم اگر سنت اوست نوآوری نگاهی هم از نو به سنت کنیم مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم برادر چه شد رسم اخوانیه؟ بیا یاد عهد اخوت کنیم بگو قافیه سست یا نادرست همین بس که ما ساده صحبت کنیم خدایا دلی آفتابی بده که از باغ گلها حمایت کنیم رعایت کن آن عاشقی را که گفت: «بیا عاشقی را رعایت کنیم» منبع: (مجموعه کامل اشعار. قیصر امین‌پور. صفحات۶۳-۶۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طربناکی حافظ ✍ 🔸... طنز و تجاهل‌العارف و ملاحت بیان حافظ هم جای خود دارد. طنز حافظ برعکس بزرگانی چون سعدی و عبید زاکانی هرگز به هزل نمی‌رسد تا چه رسد به هجو و بدزبانی و دریدن پرده عفاف، که هر قدر هم هنرمندانه باشد، نهایتاً غیرهنری است. کمتر شاعری با این‌همه طمأنینه و طنز و اعتماد به نفس و نکته‌گوئی و شیرین‌زبانی با معشوق خود روبرو شده یا گفت‌وگو کرده است. 🔹سر‌به‌سر گذاشتن او با مقدسات هم که از ارکان طنز اوست، امر خطیری است. اگر حافظ از خودش، یعنی ایمان خودش شک داشت، این‌همه جرأت نداشت که با تسبیح و دلق و سجاده و کار و بار معاد و بهشت و نعیم اخروی و مشایخ شهر و منبر و محراب و مسجد سر به سر بگذارد. ولی اگر فقط جرأت داشت، اما ایمان نداشت، این دست‌اندازیهای همدلانه‌اش این‌همه پسند خاطر مؤمنان راستین قرار نمی‌گرفت. 🔸در کتاب چارده‌روایت نوشته نگارنده این سطور مقالهٔ مستقلی درباره طنز حافظ آمده است. 🖇🖇🖇 منبع: (حافظ نامه. بخش اول. بهاءالدین خرمشاهی. صفحه۳۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜 من و ریاکاری؟ هرگز! 👳‍♂ ✍ ابوالعلای مُرایی واعظی بوده است مشهور و معروف، و به صفت سُمعه و ریا موصوف. روزی بر سر منبر گفت: « مردم مرا مرایی می‌گویند و حال‌آنکه در کمال صدق و اخلاص‌ام و از شائبهٔ ریا و سمعه خلاص‌ام و همیشه در إخفای طاعات و ستر عبادات می‌کوشم و خیرات و مبرات خود را از جمیع بریات می‌پوشم. دوش صد رکعت نماز گزارده‌ام و امروز روزه دارم و صد درم تصدق کرده‌ام. و امشب و فردا نیز همین طاعت به‌جا خواهم آورد. و هرچه دارم در راه رضای خدای تعالی صدقه خواهم داد و آن را به هیچ احدی ظاهر نخواهم کرد، و آن میان من و خدای من است!» 📎📎📎 منبع: (از لطافت‌های زندگی. شهاب‌الدین عباسی. صفحه ۱۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖به‌قدر خنده و اشکی غزل بخوان...🍁 «رفیق جان منا»* دورهٔ رفاقت نیست سرِ گلایه ندارم که جای صحبت نیست یکی به مفتی شهر از زبان ما گوید اطاعتی که تو را می‌کنند، طاعت نیست چگونه نقشهٔ آسایش جهان بکشیم به خانه‌ای که در آن جای استراحت نیست همه به سایهٔ هم تیر می‌زنند اینجا میان سایه و دیوار هیچ الفت نیست چقدر بی تو در این شام‌ها دلم خون شد چقدر بی تو در این روزها صداقت نیست مجو عدالت از این تاجرانِ بازاری که در ترازوی‌شان نیم‌جو مروت نیست حرامیان همه دولت شدند و دولتمند گناه دولتیان و گناه دولت نیست دل شهید به ابریشم هوس دادید به چشم مخمل‌تان هیچ خوابِ راحت نیست به دام زلزله افتاده‌اید در شب مرگ نماز خواندن‌تان جز نماز وحشت نیست میان این‌همه شب‌تاب و این‌همه بی‌تاب یکی ز جمعِ کریمان با کرامت نیست بجز سکوت و تبسم چه می‌توانم گفت به واعظی که گمان می‌کند قیامت نیست هوای کعبه به‌سر دارد و دلش گرم است که در طریق هوی سختی و جراحت نیست «کجا روم؟ چه کنم؟ چاره از کجا یابم؟»** هزار سینه سخن مانده است و رخصت نیست طریقت تو همین شاعری‌ست، شعر بگو که شرع بی غزل و شعر بی شریعت نیست به‌قدر خنده و اشکی غزل بخوان با من به‌قدر خواندن شعری همیشه فرصت نیست 🔸🔹🔸 پی‌نوشت: * [«بهار جانِ منا...» از ابوعبدالله محمدبن عبدالله جُنیدی شاعر قرن چهارم] ** [«کجا روم؟ چه کنم؟...» از حافظ است] 📎📎📎 منبع: (چمدان‌های قدیمی. علیرضا قزوه. صفحات ۵۰-۵۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تو را خواهم خورد!😋 آمد رمضان، نه صاف داريم و نه دُرد از چهرهٔ ما، گرسنگی رنگ ببُرد در خانهٔ ما ز خوردنی چيزی نيست ای روزه! برو ورنه تو را خواهم خورد! 🔸رباعی طنزآمیز عبدی شوشتری، یکی از نمونه‌های موفق طنز کلامی است. روزه‌داری و شاید هم روزه‌خواری شاعر، در عین طنزآمیز بودن، تراژیک هم هست. شاعر گرسنه، روزه را تهديد می‌کند که دور و بر او پيدايش نشود، وگرنه از شدت گرسنگی به روزه نيز رحم نخواهد کرد! 🔗🔗🔗 منبع: (عرفات‌العاشقين.جلد۴.ص ۲۵۷۹) 🧷🧷🧷 کانال "چهار خطی" : https://telegram.me/Xatt4 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖گفتار طرب‌انگیز طنز سعدی✍ 🔸باب چهارم بوستان در تواضع است. سعدی در این باب چون خیلی تواضع نشان داده، مطالبش کمی طولانی شده است. اما خواننده نباید زیاد نگران باشد، چون بعضی از طنزها را فعلاً نمی‌شود مطرح کرد. از این بابت هم نگران نباشید، اگر از بعضی طنزها سخنی نگوییم، سرنخی به دستتان می‌دهیم تا در بوستان سعدی خودتان آن را پیدا کنید و بخوانید. البته اگر حال و حوصله‌اش را داشته باشید و گرفتاری‌های روزمره وقتی برای مطالعه بگذارد. 🔹تواضع و فروتنی در کلام سعدی مفاهیم گسترده‌تری دارد. تواضع یعنی خود را ندیدن و درک حضور دیگران. سعدی این مفهوم را با تمثیلی زیبا بیان می‌کند: یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم... 🔸برخلاف تمثیل سعدی، گاهی در جامعه قطره‌هایی را می‌بینیم که برای دریا قیافه می‌گیرند. مثل مگسی که در مثنوی معنوی روی خسی بر بول خر می‌نشیند و می‌پندارد کشتیبان است و فرمانروای همه دریاها! اگر مردم در گفت‌وگوهای خود دلیل و منطق داشته باشند و خود را برتر از دیگری ندانند، جامعه کمتر دچار تزلزل و آشوب می‌شود. سعدی در طنزی زیبا این مفهوم را بیان کرده است: فقيهان طريق جدل ساختند لَم و لانُسَلِّم در انداختند گشادند بر هم در فتنه باز به لا و نعم کرده گردن دراز تو گفتی خروسان شاطر به جنگ فتادند در هم به منقار و چنگ! 🔹سعدی در این چند بیت با كلمات، كاريكاتور جالبی از افراد بی‌منطق ترسیم کرده و چنین نتیجه گرفته است: دلایل قوی باید و معنوی نه رگ‌های گردن به حجت قوی ... 🖇🖇🖇 منبع: (گفتار طرب‌انگیز طنز سعدی در بوستان.عمران صلاحی. تهران.گل‌آقا.صفحه ۵-۴۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامه‌نویسی✍ بخش اول✏️ 🔸مقامات بدیع‌الزمان همدانی(۳۹۸-۳۵۸هجری) نیز گاهی «تیپ‌سازی» جالبی دارد. قسمت عمدهٔ این مقامات دربارهٔ کدیه و گدایی است و کسانی را توصیف می‌کند که به نحوی از انحا از مردم اخاذی می‌کنند. همدانی با روش خاص خود تصویر زنده‌ای از اجتماع پر از فساد و تباهی و ریا و تزویر آن روزگار می‌کشد و مردمی را برای ما مجسم می‌سازد که برای رسیدن به مال و منال از هیچ کاری روی‌گردان نیستند. 🔸دکتر فارس ابراهیمی حریری در کتاب «مقامه‌نویسی در ادبیات فارسی» می‌نویسد: «همدانی مانند یک روان‌شناس زبردست و هوشیار، عقده‌های روانی و خصوصیات فکری مردم عصر خود را تشریح می‌کند و با عبارات ادبی خنده‌دار و بسیار لطیف طبقهٔ نوکیسه و تازه به دوران رسیده و قاضیان مال‌مردم‌خوار را با بی‌پروایی رسوا می‌کند. در داستان‌های او روح نیرنگ و افسون موج می‌زند. گاهی خواننده را به خنده وامی‌دارد و گاهی او را به خشم در می‌آورد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامه‌نویسی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸مثلاً در «مقامهٔ اصفهانیه»، ممکن نیست که کسی پس از خواندن آن از کار مزوّرانهٔ ابوالفتح اسکندری، که نمونه و فرد شاخص آن عصر در کسب مال حرام است، مشمئز نشود و از طبقه‌ای که به نام دین اسلام به عوام‌فریبی می‌پردازند و هر روز به عنوانی دکان باز می‌کنند، در خشم نشود و منزجر نگردد. 🔸ذیلاً قطعهٔ کوچکی از «مقامهٔ نیشابوریه» ترجمه می‌شود که در آن عیسی‌بن‌هشام در نیشابور مشغول نماز جماعت بوده که ناگهان مردی در لباس مخصوص قاضیان از آنجا می‌گذرد. پس از نماز می‌پرسد: این کیست؟ مردی که کنارش بوده او را چنین وصف می‌کند: «او ساسی است که جز بر لباس یتیمان نمی‌افتد. ملخی است که جز بر مزرعهٔ حرام فرود نمی‌آید. دزدی است که جز به خزانهٔ اوقاف نقب نمی‌زند. راهزنی است که جز بر ضعیفان یورش نمی‌آورد. گرگی است که خلق خدا را جز بین رکوع و سجود پاره نمی‌کند. جنگجویی است که مال خدا را جز پیش چشم شاهدان و عاهدان غارت نمی‌کند. او دست از دینش شسته و دنائت خویش را پنهان ساخته است. لسان قضاوت او درست است و زبان و دستش کج. او سبیلش را کوتاه ساخته و ظاهرش را آراسته و در عوض دامش را گسترده است. زبان‌آوری و ورع او به چشم می‌زند، در حالی که دروغ‌ها و طمع‌کاریش پنهان است. 📎📎📎 منبع: (تاریخ طنز در ادبیات فارسی. حسن جوادی. صفحه۸۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حد و مرز شوخی در روایات✍ 🔸مُعَمَّربن خَلاد نقل می‌کند: «سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَن عَلیه‌ِالسَّلام»؛ از حضرت موسی‌بن‌جعفر -سلام خدا بر او باد- سؤال کردم: «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَكُونُ مَعَ الْقَوْمِ فَيَجْرِي بَيْنَهُمْ كَلَامُ يَمْزَحُونَ وَيَضْحَكُونَ»؛ شخصی در میان گروهی هست که با هم صحبت می‌کنند، با یکدیگر شوخی می‌کنند و می‌خندند. «فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَكُنْ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ عَنَى الْفُحْشَ»؛ حضرت فرمودند: اشکالی ندارد؛ اما تا جایی که گمان نبری این‌ها می‌خواهند به یکدیگر فحش بدهند؛ یعنی مرز دارد. «ثُمَّ قَالَ»؛ سپس حضرت فرمودند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى‌اللهُ عَليهِ و سَلَّم كَانَ يَأْتِيهِ الْأَعْرَابِيُّ فَيُهْدِي لَهُ الْهَدِيَّةَ ثُمَّ يَقُولُ مَكَانَهُ أَعْطِنَا ثَمَنَ هَدِيَّتِنَا»؛ یکی از عرب‌های بیابانی نزد پیغمبر اکرم(ص) می‌آمد و برای حضرت هدیه‌ای می‌آورد و همان موقع به حضرت عرض می‌کرد پول این هدیه‌ام را بدهید! هدیه؛ یعنی مجانی آوردم؛ اما آن عرب بیابانی به پیغمبراکرم(ص) عرض می‌کرد پول این هدیه را بدهيد! «فَيَضْحَكُ رَسُولُ الله»، پیغمبر شروع می‌کردند به خندیدن. «وَ كَانَ إِذَا اغْتَمَّ يَقُولُ مَا فَعَلَ الْأَعْرَابِيُّ لَيْتَهُ أَتَانَا»؛ وقتى پیغمبر اکرم(ص) مهموم و مغموم می‌شدند می‌فرمودند الان آن کاری که عرب بیابانی می‌کرد لازم است. ای کاش او به سراغ ما بیاید. به تعبیر خودمانی؛ یعنی ای کاش بیاید مقداری شوخی کند و ما بخندیم! 🔹[۱. الكافي، ج ۲، ص ۶۶۳ - بحار الأنوار، ج۱۶، ص ۲۵۹]🔹 📎📎📎 منبع: (آفات زبان. استهزا شوخی خنده. مجتبی تهرانی. صفحات ۱۲۹-۱۳۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan