#خاطره_شماره_۲۶۶
#خاطره
از پله برقی میومدم پایین
از اون طرف روبرو میومدن بالا
دو تا دختر شل حجاب دیدم
نگاه کردم
چشم تو چشم شدیم
با دستم نشون دادم به روسریم و آوردم جلو
لبخند زد و درست کرد
منم براش با دستم قلب نشون دادم
😊 @vajebefaraamooshshodeh 😊
#خاطره_شماره_۲۶۷
سلام مجدد
#خاطره
راستی یادم رفت بگم
امروز صبح فضای مترو تهران رو الحمدلله عوض کردیم
در قسمت خواهران دعای فرج دسته جمعی و بعد هم مرگ بر آمریکا و مرگ بر منافق👌
کل واگن های خانم ها همراه شده بود و البته بین قسمت خانم ها و آقایان در داشت و آقایان مشخص نبودن .
معدود شل حجابی هم که بودن بعضا همراهی می کردن .
وسط این جمعیت یهو ی خانم روسریش افتاد ، نگاه کردم دیدم سر نکرد 😐
دستم رو رسوندم به شونه اش
نگاه کرد
اشاره کردم به روسریش
گفتم دستام بنده
وسط جمعیت نمیاد بالا 🧐
گفتم بیام کمک کنم ؟
خودش سرش کرد.
راجع به اینکه قسمت خانم ها دوربین داره یا پلیس مترو برای کشف حجاب میاد از شما یاد گرفتم
خیلی ممنونم از اشتراک خاطره هاتون🌺
#بی_تفاوت_نباشیم
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۶۸
#ارسالی_در_گروه_واجب_فراموش_شده 🌺
#خاطره
امروز تو تشیع قم کلی مورد برا امر به معروف بود اما جرئت من کم😢
⚘خیلی آروم در گوشش گفتم خانومم موهات در اومده.یه نگاهی کرد انگار خیلی کار سختیه.زدم روشونش با خنده گفتم بخاطر حاج قاسم.اونم با لیخند موهاشو پوشوند😊
⚘۲تا رفیق بودن یکی چادری ولی با تیپ زدن و اون یکی بدون چادر و موهاش بیشتر از اون یکی پیدا بود.نشست لب خیابون رفتم جلوش منم نشستمبنده خدا ترسید .دستشو گرفتم گفتم چرا ترسیدی قربونت بشم.
گفتم عزیزم پسرا خیلی نگان میکنن میشه سوزن خودمو بدم شالتو سوزن بزنی؟
قبول کرد😊
گفتم دمت گرم😁
⚘دومورد اشاره ای گفتم موهاتو بپوشن یکی قبول کرد ولی اون یکی فقط چپ چپ نگام کرد😳
⚘خانوم خوشگله موهاتون دراومده.
نگام کرد.
گفتم بخاطر حاجی....
پوشوند😊
⚘کاش کارت یا نوشته همرام بود☹
ممنون حاج قاسم،همه شو مدیون توام،وگرنه عمراً جرئتشو نداشتم...
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۶۹
#خاطره
سلام
امروز از دور سر فلکه احمد آباد اصفان دیدم ی خانومی پاچه کوتاوااااا 😳 کوتا😱
آ تو این سوزی سرما 🤨
که برفاش مالی بقیِس😌
آ سوزی سرماش مالی ما 😞
موها فر شده از پشت بیرون تا کمر
بدو بدو رفتم سمتش
چون نمی رسیدم
صداش زدم خانوم
که بایسته
گفتم حتما برخورد بدی می کنه
دیدم ی دختری هست که چهره اش اصلا آرایش نداره
شاید مثلا ۱۷ ساله حدودا
بهش با لبخند گفتم سلام عزیزم
دیدم از دور که خوشگلی و پیر و جوون هم دارن نگاه می کنن 😢
و حیف هم هستی 😉
حیفم اومد این کتاب رو بهت ندم
✌️ #سه_دقیقه_در_قیامت ✌️
خیلی راحت گرفت و سرش رو انداخت پایین
حیف که فرصت نبود بمونم و حرف بزنم
چون دیر شده بود و خلف وعده می شد .
دستم رو گذاشتم روی سینه ام و
بهش گفتم مراقب خوشگلی هات باش حیف توئه ...منم دعا کن ...
گفت چشم 🙈
بعدش فکر کردم چرا قضاوتش کردم که برخورد بد داره یا آرایش غلیظ داره 😢
الحمدلله برخورد خیلی خوبی داشت
همیشه تصور ما درست از آب در نمیاد
#بی_تفاوت_نباشیم 🦋
#خاطره_شماره_۲۷۰
توی اتوبوس بودم سه تا خانم بودن
یکی بود دیگه یقه ی بلوزش جوری باز بود که ... هم مشخص بود 😳
رفتم نزدیک گفتم ببخشید خانم بلوزتون رو از کجا گرفتید؟
آدرس داد
گفتم آخه یقه اش خیلی قشنگه
گفت مال شما
گفتم نه برازنده تونه☺️
اون یکی شون که فهمید واسه چی گفتم ... روسری این یکی رو انداخت روی سینه اش گفت حواسش نیست
گفتم آفرین 👌
تشکر کردم و پیاده شدم
#بی_تفاوت_نباشیم
👇😍👇
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۷۱
سلام
دو تا دختر با کاپشن و شلوار لی تنگ و کوتاه
رفتم پشت سرشون و گفتم ببخشید
برگشتن
سلام کردم
گفتم حیفم اومد نگم خوشگلین
گفتن وای ممنون 👈😚🤩
گفتم ولی ی چیز دیگه هم هست
هم شلوارتون کوتاهه هم کاپشن تون تنگ 😉
ی نگاه به هم کردن با تعجب و لبخند ...
دستام رو به حالت قلب گرفتم و ی تیر هم زدم توی قلبه😂
گفتم منم دعا کنید و خداحافظی کردم
#بی_تفاوت_نباشیم
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۷۲
سلام
دمی پل بزرگمهر
شب ولادت خانوم حضرت زهرا(س)
دیدم دختری شلوارک پوشیده و چکمه😳
از الان که اینو بپوشه لابد تابستون هم با همین میخواد بیاد بدون چکمه😱😱😱
قشنگ از پایین زانو ده سانت باز بود
ناگهان فکری زد به سرم
رفتیم جلوترش با ماشین
پیاده شدم و جعبه ی شیرینی که توی ماشین بود رو تند تند باز کردم
رفتم سمتش
سلام کردم
داشت با گوشی حرف میزد .
گفتم عیدتون مبارک ... روزتون مبارک
قند تو دلش پولِکی شد
جاتون خالی شیرینی تازه😋😌
دلدون نخواد 🙊🙈
گفت واااای ممنونم
گفتم نوش جان
عزیز دلم شلوارتون هم خیلی کوتاهه
گفت باشه عزیزم ممنون .
ی آقایی هم داشت رد میشد از این تیپ های خاص و شنید چی گفتم ...
پشت سر اون دختر ...
منم گفتم آقا عیدتون مبارک
و جعبه شیرینی رو گرفتم سمتش و برداشت و گفت ممنون .
خلاصه دو دقیقه دیگه وایساده بودم جعبه شیرینی خالی شده بود 😁😝
دیدم فعلا مورد تذکری نیست جمع کردم اومدم 😁😌
خسیس هم خودتونین🤣🤨
راستی
#بی_تفاوت_نباشیم ✌️🦋
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۷۵
سلام دوستان
دیروز توی بیمارستان میخواستم از پله ها بیام پایین تا دستمو بردم سمت نرده ها ک نرده را بگیرم، یه خانمی همینجور ک داشت رد میشد ( بدون اینکه اصلا نگاهم کنه، یا ظاهرا سلامتی من براش مهم باشه) گفت دستتو نزن ب اینجاها ( با حالت آمرانه و موکدانه) گفت و رفت🚶♀، درست همونجور ک در امر به معروف توصیه شده ک بگید و رد بشوید و بروید، تا اومدم بهش بگم بتو چه؟🤨 حریم خصوصی خودمه، ب خودم مربوط میشه، سلامتی خودمه، مگه تو پول درمانمو میخوای بدی؟ مگه تورو در قبر من میزارن؟⚰ تو اول برو ریخت خودتو بشور ک عین چرکولکی😒، حالا همه جای مملکت درست شده و کار فقط گیر دستای منه ک شسته باشه ( همه جای مملکت درست شده و کار فقط معطل دو تا دونه تار موی بیرون مونده منه)، برو به وزیر بهداشت بگو بیاد اینجاها را تمیز کنه...... و از همین قبیل اراجیفی که و قتی به یه کم حجاب امر ب معروف میکنی میبافه و تحویلت میده، بگم، رد شده بود و رفته بود.😕
یعنی قشنگ میفهمن ک بیماری احتمالی من فقط ب خودم مربوط نمیشه، بلکه به همه جامعه میتونه سرایت کنه، ولی نمیتونن بفهمن ک وقتی از خونه میان بیرون دیگه حریم خصوصی خودشون نیست و هر طوری نمیتونن لباس بپوشن و رفتارشون و لباس پوشیدنشون میتونه روی همه جامعه اثر بزاره.🙄🤦♀
امیدوارم از تاثیر بهداشت فردی یاد بگیرند که بهداشت روانی هم مهم هست و بر دیگران تاثیر میگذاره.🤷♀
#بی_تفاوت_نباشیم
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۷۶
سلام
ی چند وخ بیرون نرفتم امربه معروف نداشتم حضوری
نیاز به روغن کاری دارم 😂
یادم رفته اصلا 🙈
دختر درشتی بود موها بلند با مادرش از ماشین پیاده شدن اما فکر می کنم تکلیف نبود
منم پیاده شدم به دختره گفتم چه موهای خوشگلی😉 خندید از ته دل و ذوق کرد گفتم خب حیفه همه این خوشگلی رو ببینن. مادرش مانتویی بود اما حجابش خوب بود ، با لبخند با من همراهی کردن و خداحافظی کردن و رفتن ☺️
#بی_تفاوت_نباشیم 👌
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۷۷
داخل خیابون فرعی ، با ماشین رد میشدیم
دو تا دوچرخه سوار جلوی ماشین بودن
دختری که عقب تر بود روسریش دیگه داشت می افتاد، شیشه رو آوردم پایین کنارش همین طور که ماشین داشت حرکت می کرد
گفتم خوشگل خانوم روسریت 😱
گفت ای وای مامان
صبر کن سرم کنم .
رسیدم به دوچرخه جلویی
خب فهمیدم که مامانش هست
موهاش پیدا نبود اما تیپش خوب نبود چیزی به ذهنم نرسید 😢
فقط با خنده گفتم بد نگذره؟😋😒
گفت عالی
بعدش گفتم کاش ی چیز دیگه گفته بودما😒😐
دیگه در همین حد به ذهنم رسید
بعدش فکر کردم پیش خودم گفتم کاش دانشمندان ثابت می کردن اگه مچ پاتون توی کوچه و خیابون پیدا بشه ویروس منتقل میشه 😅🤣😎
البته شوخی کردم 😢
🦋 #بی_تفاوت_نباشیم
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۷۸
قبل از تذکر به اون دوچرخه سوار ، ماشین مون صدا های وحشتناک میداد که مطمان شدیم خراب شدس😢
دیگه با زحمت رسیدیم تعمیرگاه ...
تعمیرکار گفت خطرناکه باهاش برین
من دستکش به دست پیاده شدم گفتم اشکال نداره پیاده میرم تا مقصد یا نهایتا با تاکسی ...🚕
پیش خودم گفتم موقعیت امربه معروف جوره انشاالله و ادامه دادم
سر خیابون سوار تاکسی شدم
قرار بود عقب تر پیاده بشم ، تاکسی هم پول خورد نداشت و دم ی مغازه ایستاد تا پول خورد بگیره
همه چی دست به دست هم داد
تاکسی ایستاد که پیاده بشم گفتم آقا منصرف شدم ، جلوتر پیاده میشم ....
تاکسی دقیقا کنار یک خانم شل حجاب ایستاد جوری که درب ماشین به اون خانم گیر می کرد 😁
گفتم خانوم در بهتون نخوره
گفت چی ؟
گفتم در رو گفتم نخوره!
در این حین متوجه شدم کلید ماشینش رو داده به ی آقا که پارک کنه ماشینش رو !
ایستادم و گفتم ولی خوشگلیا✌️
حساب کنید موها بیرون
گردن باااااز
مانتو باز
شلوار کوتاه😒
ناخون دراز
واه و واه و واه😳
آخرشو شوخی کردم 😜
گفت نه بابا خوشگلی کجا بود
خدا زده پس کله ام
انقدر افسرده ام 😳 گریه می کنم
گفتم خدا خودش گفته قانون های من رو رعایت کنید حیف تو نیست ؟!
حالا اون آقا هم ایستاده بود نگاه می کرد 😒 آ با چشاش این خانمه رو برانداز می کرد 😏
گفت من بسیجی بودم
مکه رفتم
حجابم بهتر تو بوده
الانم نماز شبم ترک نمیشه
گفتم بابا دمت گرم
گفت اما خدا ی نگاه بهم نکرد
گفتم خدا که بقالی نیست که .
ما ی سری وظیفه هم داریم در قبال خدا
مثلا ببین گردنت پیداست
شلوارت کوتاهه
داشت وسایلش رو جمع می کرد
که صدای اون آقا بلند شد 😒 گفت خانوم فرمون ماشین تون هم سفته😒
گفتم ببین حیف تو نیست که ی مرد بخواد با هر بهانه ای باهات حرف بزنه
خندید و همین طور که داشت می رفت گفتم برای منم دعا کن
گفت تو هم همین طور
و خداحافظی کردیم
ای کاش کتاب دنبالم بود 😭
#سه_دقیقه_در_قیامت
#سلام_بر_ابراهیم
انقدر حسرت خوردم که چرا شماره اش رو نگرفتم 😭
برای همدیگه دعا کنیم
برای این خانم هم دعا کنیم ...
✳️ #بی_تفاوت_نباشیم
@vajebefaraamooshshodeh
#خاطره_شماره_۲۷۹
سلام
صدای سگ میومد از بیرون
رفتم در پنجره
دیدم یا خدا
چه سگ بزرگی😒
خواستم برم پایین
گفتم خوب نرم بهتره
صبر کردم اومد نزدیک
از همون بالای پنجره
با چادر و حجاب و اینا 😜
گفتم آقا ببخشید
گفت بله
گفتم #سگ_گردانی_جرمه😡
نگاهم کرد😒 برگشت
باز جدی نگرفت
سگش رو داخل پیاده رو گردش میداد
منم گوشی رو آوردم و شروع کردم به فیلم برداری ....
و این طور بود که در افق محو شدن🚶♂🚶♂🚶♂
#بی_تفاوت_نباشیم
@vajebefaraamooshshodeh