eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
203 عکس
50 ویدیو
17 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است) برچسب‌ها: عرفان | فلسفه | آوینی | انقلاب اسلامی | هایدگر | نیچه | گادامر | فردید | داوری اردکانی | فوکو | کانت | هگل | دکارت | هرمنوتیک | ملاصدرا
مشاهده در ایتا
دانلود
میبدی: استاد ، تاثیر در دنیای ما چیست و چه پدیده ای را میتوان منبعث از آن دانست ؟ فردید: امپریالیسم ، امپریالیسم با و ملازمه دارد . به این ترتیب میتوان چنین استدلال کرد که یکی از لوازم ذات است و تازمانی که انسان از "" به " " نرسد، این امپریالیسم که من آنرا " " میخوانم کماکان پا برجا خواهد بود و زیر بنای تاریخ که " " است از جای خود تکان نخواهد خورد . انسان غربی خودش را در "ربوخه" گم کرده است . تمام ایدئولوژی ها و "ایسم" ها در ربوخه دست وپا میزنند . رفاه نیز همان ربوخه است . علم و صنعت جادوست باید موسساتی (؟) یافت تا این جادو را باطل کند . " سیرابی جنسی " آقای نیز ریشه در ربوخه دارد . و در وجود بشر رخنه کرده است . و هردو از یک کرباسند . تمام افکار جز اناالحق نیست . آیا این حماقت نیست ؟ آیا او نمی خواهد تمدن ممسوخ را به بی نهایت ببرد ؟ فکر میکنید و علم سیاست در خدمت چیست ؟ در خدمت حفظ این تمدن ممسوخ . هم همین خدمت را انجام میدهد . خلاصه کنم بشریت غربی بیمار است . او به مرض رضا و تسلیم در برابر امپریالیسم مبتلا شده است و تا زمانی که این مرض مستولی است امیدی به برافتادن " ربوخه " نمیرود .
فلسفی خود را ز اندیشه بکشت گو بدو کو را سوی گنج است پشت گو بدو چندانکه افزون میدوی از مراد دل جداتر میشوی "جاهدوا فینا " بگفت آن شهریار " جاهدوا انا" نگفت ای بیقرار
فردید: وصول به دولت ساحت بدون و امکان پذیر نیست . ‌
فردید: میگویم و از آن مراد میکنم . که در اوستا " "، در پهلوی " " و در یونانی " " و در قرآن کریم " " است و امروز در فلسفه غربیان بنام Angst# یا Angoint# خوانده میشود و در مطبوعات ما پس از مرحوم به تعبیر شده است . ‌
فردید: من یکبار در جائی لفظ را در مورد مرحوم اطلاق کردم . فرنگی ها همان کسانی هستند که در جهان امروز از و و و غرب و ادبیات پوچ و تآتر پوچ و از اینجور حرفها سخن میگویند . بازگشت همه این صوفی فرنگیها به این امر است و آن آخرین مرحله نهائی فرار از" حق" به سوی " " ، اعم از انانیت جمعی یا فردی . ‌
فردید: صادقانه و عظیم ، در یک کلمه خلاصه میشود : گشت از و و قرآن به طرف دلهره قلقناک ادبیات میان دو جنگ غرب ..والسلام .
فردید: ما را فراموش کرده ایم . مرگ را به طاق نسیان کوفته ایم . مرگی که معنی آن " " ماست ....گوئی این حد عدمی وجود ندارد ... بصراحت بگویم که در میان ما شرقی ها – بنظر حقیر – قومی که مرگ را کمتر فراموش کرده است ، ژاپونی است . هیدگر درمیان اساتید فلسفه و علوم انسانی و ادبیات همسخن متعدد دارد . ژاپونیها با او همسخن هستند . ‌
فردید: جهان اناالحق فرعونی زدن است . اما خوب باید توجه داشته باشید که این زدنها همه جا یکسان نیست و شدت و ضعف دارد . مقالتی مفصل از یکی از استادان فلسفه تحت عنوان " دیالکتیک " خوانده ام این استاد نامش است . تفسیری بدیع از مرگ دارد. ‌ ‌ ‌ (احتمالا اسم کامل آن فیلسوف Hajime Tanabe هست)
فردید: اگر امروز قومی ادعا کند که فرعونی نمیزند ، باید آنرا به حساب غفلت آن قوم گذاشت . چون این ادعا در دوره ای که حوالت تاریخیش مشخص و معلوم است ، دلیلی است بر این که آن قوم در اناالحق فرعونی زدن اصرار دارد . ‌
فردید: میبدی – بگوئید ببینم همکاری هایدگر با و ناسیونال هیتلری را چطور توجیه میکنید ؟ فردید – دروغ است....دروغ است . هیدگر هیچوقت با فاشیزم و ناسیونال سوسیالیستها همکاری فکری نداشت . این شایعاتی است که روشنفکران بعد از جنگ ، به آن پر وبال دادند . میبدی – شایعه نیست . حقیقت است . حقیقت را که نمیتوانید انکار کنید . فردید – شما میگوئید و مراد میکنید . "حقیقت امروز" در " واقعیت همگانی امروز " محو و نابود است . میبدی – حرفم را تصحیح میکنم : چرا واقعیت همکاری هیدگر را انکار میکنید ؟ فرديد – من انکار نمیکنم...اما اگر بخواهید به آنچه که هیدگر در زمان هیتلر کرده کلمه "همکاری" را اطلاق کنید ، حرفتان را قبول ندارم ....اولا امروز درجهان تقریبا میتوان از نظر "" ..... میبدی – مزاعم همگانی را لابد برای اصطلاح آراء عمومی وافکار عمومی بکار میبرید . فردید – همینطور است . ولی در بکار بردن این تعبیر مقصودی دارم که باید بعدا توضیح بدهم . میبدی – بسیار خوب ...ادامه بدهید . فردید – از نظر مزاعم همگانی ، دوجبهه متضاد را میتوان در جهان امروز تشخیص داد . یکی فاشیزم و دیگری سوسیالیسم . بنظر بنده فاشیزم و سوسیالیزم از لحاظ و صورت نوعی تاریخی و مظهریت اسم ، هر دو سر و ته از یک کرباسند و هر دو در یک امر واحد اشتراک دارند و آن است . این مسئله را نیز در یک فرصت دیگر به تفصیل از نظر فلسفه تاریخ بیان خواهم کرد. میبدی – با همه این اوصاف بنده هنوز جواب حرف خودم را نگرفته ام . فردید – و اما جواب سوال شما در مورد همکاری هیدگر و فاشیزم : این مسئله مربوط به مزاعم همگانی است و ارتباطی با تفکر اصیل ندارد . بنده با توجه به معنی خودآگاهی میخواهم بگویم که هیدگر نه است ، نه و نه و نه . از اولین کتاب او یعنی " وجود و زمان " تا کتاب " در راه زبان" و سخنرانی " زمان و وجود" همه حاکی از {گذشت از}" " به معنی حقیقی لفظ است . میبدی – یعنی اینکه هیدگر توانست خود را از به برساند ؟ فردید – بله ، او در مرتبه از قرب نوافل به قرب فرائض رسید . ‌‌
فردید: پدیده ای بسیار بزرگ در مقابل "" یونانی – یعنی و – است . یک نیروی عظیم و پایدار است . یارای آنرا ندارد که را بغلطاند و بر آن مستولی شود . به محض ورود به این تمدن متوقف میشود و از اینجاست که دین بعنوان عاملی برای مقابله با غربزدگی ، ارزشی محتوم پیدا میکند . اما خوب نباید فراموش کرد که حقانیت بقیه ادیان که در چنبره فلسفه قرار میگیرند ، همچنان برای "" محفوظ است. این حقانیت در" پس فردا" چهره خود را نشان خواهد داد . میبدی: به این ترتیب شما معتقدید که فلسفه مطلقا در اسلام تاثیر نداشته است . فردید: نه منظور من این نیست . کافیست شما به "" نگاه کنید که سراسر فلسفه است . فلسفه ای بیخون و بی تحرک . منظور من این است که فلسفه صورت نوعی اسلام نیست ولی گاه نیز در اندیشه بعضی از متفکران ....موثر بوده است . میبدی: مثلا . فردید: خوب کسی را مثال آوردید . میبدی: اصیل چی ؟ فردید: شیعه اصیل همواره سدی در برابر" شرک" و " زندقه" و بالمآل فلسفه بوده است . ___________ پاورقی: در جلسه دوم چنین آمده است: میبدی – راجع به گفت و شنود قبلی باز هم سخنی دارید یا میتوانیم به مباحث دیگری بپردازیم ؟ فردید – شما از قول من نوشته بودید قرآن پدیده ای بزرگ در برابر فلسفه یونانی ، زندقه و شرک است و فلسفه یارای آن را ندارد که تمدن اسلامی را بغلطاند . درست است؟ میبدی – بله عینا همینطور بود . فردید – آقا جان ! برادر عزیز ! من کی گفتم "" ؟ بنده وقتی به این تعبیر یعنی " پدیده قرآن" رسیدم بند بند وجودم به لرزه افتاد . چون در استعمال کلمات و الفاظ همیشه جانب حزم و احتیاط را داشته ام . برای من استعمال الفاظ با ادبیات بافی و فلسفه بافی ملازمه دارد نه با تعاطی حکمت و فلسفه و هنر حقیقی . بهر صورت برای این حقیر اشتغال به الفاظ غیر از تعاطی کلمات است . صریح عرض کنم که از گمگشتگی در الفاظ ابدا خوشم نمی آید . چون واقع بگویم ، از فلسفه بافی گذشته ام . برای بنده فلسفه بافی غیر از تعاطی حکمت وفلسفه است . معتقدم که اگر کسی امروز متعاطی فلسفه بود ، نمی تواند از فلسفه نگذرد . امروز غالبا "فلسفه" زیاد از "فلسفه " حرف میزند . غالب اشخاص مشتغل به فلسفه هستند و فلسفه بافی میکنند . پدیده یعنی فنومن ...فنومن نیز لفظی است که معنی تازه ای دارد و متعلق به فلسفه جدید است. میبدی – وفلسفه جدید ریشه در غرب دارد . غربی که شما با آن ستیز میکنید ، بهمین علت است که نسبت به فنومن نظری شکاکانه و بد بینانه دارید ؟ فردید – بله ...چرا باید بگوئیم و نگوئیم "" . نمود اصطلاح سابق حقیر است که در مجله سخن از آن استفاده میکردم . امروز هم موقتا از پدیدار استفاده میکنم . میبدی – بدین ترتیب باید از الفاظ و اصطلاحاتی که مربوط به فلسفه خودبنیادانه غربی است پرهیز کرد ؟ فردید – بله و به همین علت استعمال پدیده در مورد قرآن ، یعنی قرآن را حوالت تاریخی غرب قرار دادن است و این نکته ای بسیار اساسی است . توجه داشته باشید که آنچه من درباره "کلام الله " حقیقت قرآن میگویم حسابش با تمدن اسلامی جداست . میبدی – پس اطلاق " تمدن " به اسلام را هم قبول ندارید؟ فردید – چون آنهم ریشه در جهان بینی غربی دارد . اساسا کلمه " " ترجمه " " ی یونانی است که من آنرا به ولایت (به کسر واو) ترجمه کرده ام . در اینجا هم باید بگویم که روی من به حقیقت دیانت اسلام است . یعنی جنبه ولایت (به فتح واو) آن برایم مطرح است نه (به کسر واو) آن . از تا به بعد ، من ولایت (به فتح واو) را فراروی خود قرار میدهم نه ولایت (به کسر واو) را . ولایت (به فتح واو) لفظا و معنا با " فیلیا " ی یونانی مشترک است . ولایت (به کسر واو) با "پولیته یا" که اینک در غرب به – به تمام معنی لفظ – تمامیت حاصل کرده است. بهمین قیاس من الفاظی مثل "زیربنا" و "روبنا" ،"گرائی" ،"مکتب" ،"نماد" ،"بافت" و از این قبیل را استعمال نمیکنم ،چرا که با زبان فلسفی من جور در نمی آید و همینطور بسیاری از "برساخته" های فرهنگستانی را . البته بدون اینکه با دیگران در استعمال آنها مخالفتی داشته باشم ولی اعتقاد دارم که وضع این واژه ها و الفاظ قرین با خود آگاهی نیست تا چه رسد به دل آگاهی . میبدی – پس قاعدتا اصطلاحاتی مثل "شکل" و "محتوا" و"ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" و "تحرک " و "پویائی" و خیلی از اصطلاحات و مفاهیم جا افتاده دیگر را هم قبول ندارید ؟ فردید - معلوم است که قبول ندارم....استعمال " ارزش" و " ارزشیابی" به جای خود برای من اشکالی ندارد ولی " ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" را استعمال نمیکنم. فراموش نکنید که اصطلاحاتی که ما امروز داریم "" است و کمابیش فاقد و .