#پزشکی
۴ هشدار برای کمخونی
1⃣خستگی و تپش قلب
ضربان قلب نامنظم است. زمانی اتفاق می افتد که قلب شما مجبور باشد کمبود اکسیژن موجود در خون را جبران کند و باید دو برابر بیشتر کار کند تا اکسیژن از طریق بقیه بدن به گردش در آید.کمبود انرژی ناگهانی و خستگی مزمن علائم هشدار دهنده ای است که نشان می دهد آهن کافی ندارید.
2⃣رنگ پوست و ناخن های شکننده
داشتن ناخن های شکننده یکی دیگر از علائم کم خونی است که ممکن است تجربه کنید و باید برای انجام آزمایش خون به پزشک مراجعه کنید.
3⃣زنگ در گوش
افراد کم خون غالبا در گوش داخلی صداهایی می شنوند که به وزوز گوش معروف است. معمولا به شکل «زنگ زدن» در گوش وجود دارد، اما افراد مختلف می توانند صداهای مختلف را بشنوند.
4⃣قاعدگی سنگین
زنانی که دوره های سنگین مکرر را تجربه می کنند، احتمالا دچار اختلال خونی هستند. اگر آهن از دست رفته جایگزین نشود، می تواند منجر به کم خونی شود.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#منبرک
هم حق والدین، هم حق خانواده
حجتالاسلام والمسلمین فرحزاد
هم حق والدین هم حق خانواده
حقوق دوطرفه است و عقوق هم دوطرفه است. یعنی هم حق دوطرفه است و هم عاق شدن دوطرفه است. همان طوری که خیلی از پدر و مادرها بچههایشان نافرمانی میکنند، بچههایشان را عاق میکنند، برعکس هم خیلی جاها حق بر فرزندان را ادا نکنید خود پدر و مادر عاق میشوند. این طرفش هم باز روایت قشنگی است که بعضی فکر میکنند که همش فقط باید به فکر پدر و مادر بود. بابا همسر شما هم حق دارد، فرزندان شما هم حق دارند، خواهر و برادرهای شما هم حق دارند. ما در افراد متدین بعضیها را داریم که تکبعدی هستند. یکوری میافتند. بچه و خانم و همه را ول میکند میگوید فقط پدر و مادر. بله، به پدر و مادر باید خیلی رسید. شکی نیست. پیغمبر ما فرمایش قشنگی دارد میفرماید: «بر الولد کبر الوالدین» یعنی شما وقتی به فرزندانت محبت میکنی، نیکی میکنی، ثواب کسی را داری که به پدر و مادرش نیکی بکند. یعنی بچهات هم آغوش میگیری، نوازش میکنی، خرجی او را میدهی، احسان میکنی، محبت میکنی، ثواب خدمت به پدر و مادر را دارد. خیلی از خانوادهها شکایت دارند که شوهر ما چسبیده به پدر و مادر. خیلی خوب است اما اینکه خانمت را فراموش نکن، بچههایت را فراموش نکن. از این وری افتادی. عاق اینها میشوی. مواظب باشید. همان ثوابی که برای خدمت به پدر و مادر هست، همان ثواب پیغمبر خدا میفرماید برای بچهها هم هست.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#ینگه_دنیا
با بچهها جوک بگیم
اگر یادتون باشه قبلا کتاب «صدویک راه برای خاص کردن کلاس درس» رو بهتون معرفی کرده بودم.
حالا یه ایده دیگه؛ «با بچه ها جوک بگید»
توی این ایده پیدا کردن جوک یک تکلیف قلمداد میشه. معلم می تونه هر روز یا هر هفته یک یا چند دانش آموز رو مسئول پیدا کردن جوک برای کلاس کنه. و بچه ها می تونن از دوستان و خانواده شون پرس وجو کنند و جوک های بامزه و داستان های طنز رو پیدا کنند.
بر اساس این کتاب، این ایده دو تا فایده داره . یکی اینکه موقعیت شادی و فرح بخشی برای خود معلم فراهم میشه و دوم اینکه کلاس از حالت همیشه جدی بودن در میاد. یک فایده دیگه هم به ذهن من می رسه. تعاملات بچه ها برای پیدا کردن جوک یا داستان خنده دار روی فرآیند اجتماعی شدنشون تأثیر مثبت داره.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#مجازیست
تمساح گرسنه به رستوران رفته است!
فکر کنید برای خوردن غذا به رستوران بروید اما ناگهان با ورود یک مشتری غیر قابل تصور روبرو شوید، یک مشتری که شما را به عنوان غذای خود انتخاب کرده است! ماجرا از این قرار است که به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان تعقیب و گزیز یک تمساح و مشتری در یکی از رستوران های محلی در آمریکا خبرساز شد. در این حادثه که در رستوران وِندی در فلوریدا رخ داد مأموران پلیس و کنترل حیوانات به و سرعت وارد عمل شده و با شکار این حیوان جلوی حادثه را گرفتند و به کسی صدمه ای وارد نشد. اداره پلیس محلی در لی کانتی با انتشار تصاویری از صحنه شکار این تمساح توسط مأموران کنترل حیات وحش در توئیتر نوشت: «شاید این تمساح گرسنه هوس خوردن چیزبرگر کرده بود، با این حال موجب ترس و وحشت تعدادی از مشتریان شد.» بنا به گزارش FWC طبق آمار اعلام شده در آوریل سال ۲۰۱۹
حدود ۱ میلیون تمساح در فلوریدا زندگی می کنند. طبق اطلاعات جمع آوری شده از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۱۹ ،۴۱۳ مورد حمله تمساح در فلوریدا ثبت شده است. تمساح از جمله حیواناتی است که ساکنان فلوریدا بیشترین رویارویی را با آن دارند! و البته مثل این مورد اخیر همه چیز به خیر و خوشی تمام نمی شود. چندی قبل یک مرد فلوریدایی برای بیرون کشیدن سگ خود از دهان یک تمساح از ناحیه دست زخمی شد.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#گفتگو
مدافع حرمی که شهادتش به او الهام شد (۲)
سید مصطفی مشکوةالممالک
دقیقا روزی که او شهید شد خواب دیدم که او شهید شده و دو تا آقا آمدند و خبرش را به من دادند و من هم از هوش رفتم و با خودم گفتم: الان وقت از هوش رفتن نیست، بلند شو؛ بلند شو برو به مادرش بگو، دیدی بالأخره اتفاق افتاد؛ داشتم می رفتم که از خواب بیدار شدم. همان لحظه ناگهان طاها بلند شد و رفت سمت عکس مجید که روی میز بود. گفت: مامان به شهدا سلام کن! گفتم: یعنی چی؟ شهید کیه؟ گفت: ایناهاش و مجید را نشانم داد! دست و پایم شروع کرد به لرزیدن و گفتم: خدایا نکند برای مجید اتفاقی افتاده؟ بعد هم منتظر بودم که مجید با من تماس بگیرد. اما او دیگر شهید شده بود.
با وجود این اتفاقات من باور نمی کردم که مجید شهید شود و منتظر بودم که برگردد، چون گفته بود که برمی گردم. تنها زمانی که من از مجید دور بودم همان ۱۲ روزی بود که رفته بود مکه، ما مدام با هم بودیم؛ حتی وقتی می رفت سر کار یا اردو، زود برمی گشت و می گفت: همسرم با یک بچه کوچک تنهاست. آن روز من منزل را تمیز کردم، رفتم خرید کردم و برگشتم غذا درست کردم تا اینکه بعد از نماز مغرب و عشا چون برایش ختم قرآن گرفته بودم شروع کردم به خواندن قرآن که دیدم دلم خیلی شور می زند. هرچه می گذشت حالم بدتر می شد. قرآن را بستم. طاها هم خوابیده بود. ساعت ۱۰ شب یکی از دوستان مجید که مجید ما را به او سپرده بود زنگ زد و گفت: خانم صانعی از آقا مجید خبری داری. گفتم: نه پریروز با او صحبت کردم گفت: ان شاءالله امروز یا فردا می آید. این را که گفت: دلم هری ریخت. گفتم: نکند اتفاقی افتاده که او الان و بعد از ۱۴ ،۱۵ روز به ما زنگ زده. برادرم زنگ زد و با خنده گفت: شهرزاد می گوید مجید شهید شده، گفتم: شوخی نکن! گفت: حالا بپرس؛ بعد هم تلفن را قطع کرد، گوشی از دستم افتاد؛ هر کاری کردم نمی توانستم گوشی را بردارم، آن قدر دستانم می لرزید که نمی توانستم آن ها را کنترل کنم، نمی دانستم به چه کسی زنگ بزنم؛ به پدر و مادر و خواهرش زنگ زدم کسی جواب نداد. به دامادشان زنگ زدم، گفتم: آقا جواد می گویند مجید شهید شده، گریه کرد و آنجا بود که مطمئن شدم مجید شهید شده، خواهرم و پسرش هم ساعت ۱۱ آمدند منزل ما، گویا همه اطلاع داشتند به جز ما!
متن کامل این گفتگو را میتوانید در مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#داستان
خواب آرام
معصومه تاوان
تنها آمدم با یک ساک پر از سوغاتی. لواشک برای آرشام، کشمش برای آروین، تخمه بو داده برای کاظم آقا و هل و میخک آسیاب شده برای طیبه خانم و چه و چه و چه. همه را مادر جا داده توی کیفم و به زحمت زیپش را کشیده.
ـ خوب نیست دست خالی بری، به اندازه کافی مزاحمشان هستی.
طیبه خانم دختر دایی حمیدرضا زن خوب و مهربانی است اما باز هم هر بار که می خواهم از شهرستان بیایم و مهمانشان بشوم دست و دلم می لرزد. توی تهران خانه ها کوچک است، نمی شود زیاد راحت بود. آن هم خانه طیبه که فقط یک اتاق اضافه دارد که تا سقف با وسایل پر شده...
در ادامه از شما دعوت میکنیم این داستان زیبا را در کانال زن روز بخوانید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
بسم الله الرحمن الرحیم...
🌻اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌻
سلام!🌿✋
🌸صبح گرم تابستانیتون بهخیر و نیکی، روزتون پر روزی...🌸
امام علی علیهالسلام میفرمایند: «رساترین پندها، عبرت گرفتن از آرامگاه هاى مردگان است.» (شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج ۲، ص ۴۲۳)
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#گنبد_آسمان
نگارههای آسمانی
سید محمد سعید انوار
در «گنبد آسمان» هفته گذشته تاریخچه نقشه برداری از آسمان پس از میلاد مسیح
علیهالسلام بیان شد. این هفته، به نقشه برداری از صورت های فلکی میپردازیم. در بخشی از این مقاله میخوانیم:
ستارگانی که مربوط به یک صورت فلک اند به ندرت وابستگی حقیقی نجومی دارند، و نزدیکی ظاهری آن ها، از آن رو است که از روی زمین این چنین دیده می شوند و در واقعیت، سال های نوری فراوانی از یکدیگر فاصله دارند. با این حال استثنائاتی نیز وجود دارد: صورت فلکی دب اکبر، دارای ستارگانی است که تقریبا با یکدیگر رابطه حقیقی دارند و فاصله آن ها از یکدیگر زیاد نیست که به آن گروه متحرک دب اکبر گفته می شود. گروه متحرک دب اکبر یک دسته ستارگان متحرک نزدیک است که با سرعت هایی یکسان در فضا سیر می کنند و تصور می شود که منشأ یکسان نیز داشته باشند. هسته آن در حدود ۸۰ سال نوری دورتر قرار گرفته است. این انجمن ستارگان درخشان فراوانی دارد که تعداد زیادی از ستارگان «ملاقه بزرگ» را شامل می شوند. این ملاقه شکل را در نقشه آسمان صفحه بعد می توانید مشاهده کنید. امروزه صورت های فلکی دیگر جایگاه اسطوره ای گذشته خود را ندارند اما منجمین آماتور اسامی بسیاری از آنان را می آموزند. منجمین آماتور از صورت های فلکی و مرزهای آن ها برای یافتن جهت، حرکات ستارگان در آسمان، تعیین مکان های اجرام دیگر مانند ماه، خورشید، سیارات و حتی دنباله دارها استفاده می کنند. رصدگران برای یافتن اجرام عمق آسمان در شب های رصدی نیز از صور فلکی استفاده می کنند. در صفحه بعد نقشه آسمان تیرماه برای استفاده در شب های رصدی جذاب این ماه تقدیم شما عزیزان می شود.
متن کامل این مقاله را میتوانید در مجله زن روز بخوانید.
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#کدبانوگری
تخم مرغ اسکاتلندی
👩🍳مواد لازم
گوشت چرخ کرده: ۴۵۰ گرم
آرد گندم: نصف فنجان
جو دوسر: نصف فنجان
نمک: به مقدار لازم
تخم مرغ: ۵ عدد
آرد سوخاری: فنجان
روغن زیتون یک قاشق چای خوری
فلفل سیاه: به مقدار لازم
👩🍳طرز تهیه:
برای تهیه تخم مرغ اسکاتلندی، ابتدا فر را روی ۲۰۰ درجه سانتی گراد بگذارید تا گرم شود. گوشت چرخ کرده را به چند تکه دایره ای شکل تقسیم کنید. دایره ها را در یک ظرف داخل یخچال بگذارید. یک قابلمه را آب کرده و کمی نمک به آن اضافه کنید و روی حرارت گاز بگذارید. اجازه دهید آب بجوشد. سپس چهار عدد تخم مرغ را به قابلمه اضافه کنید. اگر دوست دارید زرده به اصطلاح عسلی باشد چهار دقیقه و برای اینکه سفت شود، آن را شش دقیقه بپزید. زمانی که تخم مرغ ها پختند اجازه دهید خنک شوند و بعد پوست آن ها را بگیرید. آرد گندم را درون یک کاسه عمیق بریزید. یک عدد تخم مرغ خام باقی مانده را در یک کاسه دیگر ریخته و با چنگال بزنید. آرد سوخاری، جو دوسر و فلفل سیاه را هم به یک کاسه دیگر اضافه کنید. به آرامی تخم مرغ های آب پز را در آرد گندم بغلتانید. کمی از روغن زیتون یا روغن سبزیجات را کف دست خود بمالید. یکی از گوشت چرخ کرده های دایره شکل شده را کف دست خود گذاشته و آن را صاف کنید تا قطر آن تقریبا پنج سانتی متر شود. این کار را ادامه دهید تا چهار لایه از گوشت صاف شده به دست بیاید. هرکدام از تخم مرغ هایی که در آرد غلتانده شده اند را وسط یکی از این گوشت ها بگذارید و گوشت را دور آن بپیچید. سطح گوشت را صاف کنید. به آرامی هرکدام از گوشت ها را در کاسه حاوی تخم مرغ زده شده بغلتانید تا کاملا سطح گوشت به آن آغشته شود. سپس گوشت ها را در مخلوط آرد سوخاری بزنید تا کاملا به آرد آغشته شوند. کف سینی فر کاغذ پوستی بگذارید. سپس گوشت ها را درون سینی فر قرار دهید. سینی را در طبقه وسط فر قرار دهید. اجازه دهید به مدت تقریبا ۲۰ تا ۳۰ دقیقه و تا زمانی که سطح تخم مرغ اسکاتلندی قهوه ای طلایی شده، در فر بماند. تخم مرغ اسکاتلندی لذیذ و مقوی شما آماده است.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#پاسخ_به_شبهات
‼️در میان شیعیان اسامی از قبیل عبدالحسین، عبدالرضا و... وجود دارد و می دانیم که عبد یعنی بنده. پس عبدالحسین یعنی آن شخص بنده حسین است و حال آنکه همه ما بنده خدا هستیم!
✨پاسخ شبهه:
کلمه «عبد» در دو معنای «عابد» (پرستش کننده) و «خادم» آمده است. خداوند نیز در قرآن به همین معنای دوم اشاره می کند: «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ» سوره نور آیه ۳۲»: مردان وزنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و كنیزان صالح و درستكارتان را». مقصود از افزودن واژه «عبد» به اسم ها، معنی دوم (خادم) است و لذا ترکیب هایی مثل عبدالحسین، عبدالزهراء و عبدالرضا هیچ گونه منافاتی با توحید در عبادت خدا ندارد؛ بلکه اظهار ارادتی است که شیعیان به صاحب اسم خود دارند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#عطارباشی
سیر برای درمان تبخال معجزه میکند
وحید اسماعیلی متخصص طب سنتی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره بروز تب خال و راه های درمان آن گفت: تب خال یک بیماری ویروسی است که عواملی همچون استرس، سرماخوردگی، فشارهای روحی و روانی آنی و قرار گرفتن در برابر نور مستقیم آفتاب موجب بروز تب خال در صورت می شود. اسماعیلی ادامه داد: تب خال درمان قطعی ندارد و معمولا متخصصان در درمان این بیماری از داروهای ضدویروسی برای سرعت بخشیدن به روند بهبودی استفاده می کنند.
اسماعیلی تصریح کرد: بیماران نباید از خاصیت معجزه آسای سیر در درمان تب خال غافل شوند، مبتلایان به تب خال می توانند با مصرف روزانه سیر رنده شده یا تکه شده بر روی تب خال مشکل را برطرف سازند.
این متخصص طب سنتی بیان کرد: گیاهانی مانند اسطوخودوس، گل همیشه بهار و روغن چای بهترین گیاهان برای درمان بیماری تب خال هستند.
وی با بیان اینکه بهترین راه برای کم کردن درد تب خال کاهش فشار عصبی و دوری از استرس است، افزود: بهتر است بیماران در مدتیکه تب خال بهبود نیافته از مایعات خنک، بستنی و کمپرس یخ استفاده کنند و از مصرف برخی مواد غذایی مانند کافئین ها و بادام زمینی که موجب حساسیت می شود، اجتناب کنند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#ینگه_دنیا
دو روی سکه در کانادا
متأسفانه ابتدای این هفته اتفاق بدی در کانادا افتاد. در شهر لندن استان ما یعنی انتاریوی کانادا، یک خانواده مسلمان در خیابان، توسط یک کامیون زیر گرفته شدند و چهارنفرشون در جا کشته شدند و یک نفر هم در بیمارستان حالش وخیم است. این خبر برای مسلمانان کانادا خیلی شوکه کننده بود. راننده خانواده مسلمان رو نمی شناخته. فقط به خاطر دلایل نژاد پرستی و اینکه مسلمان ها حق زندگی در کانادا رو ندارند، دست به این اقدام زده.
جامعه مسلمانان کانادا هم به شدت واکنش نشان دادند و این اتفاق رو تروریستی می دانند. و به این نوع جنایت ها، اعتراض جدی کردند چون در سال های اخیر حمله به مسلمان ها زیاد اتفاق افتاده. بر اساس اطلاعات عمومی که دارم می دونم که از اونجایی که چیزی به اسم اعدام در دادگاه های کانادا برای این طور جرم ها وجود نداره، معمولا حکم این نوع جنایت ها زندان است که اگر وکیل بتونه پرونده سازی کنه، مثلا قاتل مست بوده و دست خودش نبوده، سال های زندانش تخفیف می خوره.
و اما تصویر دوم یک آگهی کار هست که برای استخدام پرستار و پزشک تهیه شده و روش نوشته: «ما برامون مهم نیست که چی روی سرتونه، بلکه برامون مهمه که چی توی سرتونه» و از مسلمانان پرستار و پزشک برای کار دعوت کرده.
و این دو روی یک سکه در کاناداست.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#یار_مهربان
معرفی کتاب «و تن دادم، وطن»
«و تن دادم، وطن» رمانی اپیزودیک در دوران سیطره داعش در سوریه اثر جدید «مریم بصیری» نویسنده و داستان نویس خوش ذوق و چیره دست انقلابی توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.
«و تن دادم، وطن» رمانی جذاب و پرکشش با بیست شخصیت، که داستان زندگی شان به هم مرتبط است و در جبهه مخالف یا موافق با داعش در حال جنگ هستند. داستان زندگی ده زن و ده مرد از ملیت ها و مذاهب مختلف که در مناطق تحت اشغال داعش زندگی می کنند؛ برخی از مدافعان حرم هستند و برخی از داعش و برخی از ساکنان شهرهای مختلف سوریه. داستان زندگی این شخصیت های اصلی همراه با شخصیت های فرعی بسیار، ماجرای این رمان را در دوران سیطره داعش در سوریه به تصویر کشیده است. نویسنده کتاب می گوید:
«دیدن عکس ها و مستندهای بسیاری از خشونت داعش و تحقیق و مطالعه هفتاد کتاب منتشر شده درباره خاطرات مدافعان حرم و وضعیت سوریه در دوران داعش، شکل گیری دولت اسلامی عراق و شام و اهداف آن دولت، دعوت جوانان کشورهای مختلف به پیوستن به داعش، و مرگ و آواراگی هزاران زن و مرد و کودک، من را برانگیخته کرد تا کاری درباره مدافعان حرم و وضعیت سوریه بنویسم. از میان سوژه های واقعی و تخیلی بسیار، طرح این رمان در ذهنم جوانه زد. در واقع خط اصلی تمامی وقایع اصلی رمان برگرفته از واقعیت و اخبار روز هستند که در عمل، شکل داستانی پیدا و درهم تنیده شده اند.»
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#روایت
چون او مهربان
یاسمین بانو
روابطشان چیزی بیشتر از خواهر و برادری بود. وقتی که نگاهشان می کردم بیشتر حسرت میخوردم؛ حسرت خواهر و برادری که نداشتم. از وقتی که پدربزرگ زمین گیر شده بود، عمه خانوم مهربان هم شده بود، عضوی از خانواده ما، مثل پروانه دور پدربزرگ می چرخید، کارهایش را انجام می داد. بعضی وقت ها می رفتم و کنارشان می نشستم و عمه مهربان برایم خاطره می گفت، از خودش، از پدربزرگ، از ارباب روستا، وقتی از ارباب می گفت گرد غم بر چهره اش می نشست انگار مرورش هم آزارش می داد...
این شما و این هم روایت این هفته در کانال زن روز.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
به نام خدای پذیرنده توبهها...
🌻اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌻
سلام!✋🌹
☘صبحتون بهخیر، پنجشنبهتون نورانی و معطر به یاد و نام خدا☘
امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند: «از علائم نزدیک ظهور حضرت) جوانی از آل محمد (ع) به نام محمد بن الحسن «نفس زکیّه» میان رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم به شهادت میرسد.» (بحار، ج ٥٢، ص ١٩٢)
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#نمای_نزدیک
نان و عشق
فائقه بزاز
نان کلمه ای ویژه است. از آن دست مفاهیم به خصوصی که با وجود سادگی، به واسطه اعجاز کلمه به بالاترین حد معنی رسیده است و بار مفهومی خاص و متنوعی دارد. نان را از هر طرف بخوانی همان است و بس اما پر از مفهوم و معنی.
نانوایی هم مهارت و شغل محترمی است. در گرمای آتشین تابستان، کنار حجم وسیعی از لهیب و زبانه و هرم آتش تنور ایستادن و چسباندن نان به دیواره ای پرگدازه و درآوردن و دست مشتری دادن پهلوانی و جوانمردی می طلبد. کسبی کم درآمد اما قدیمی؛ حلال و تأثیرگذار، با آن عطر آشنای گندم و آتش که برکت را به سفره هایمان وعده می دهد.
کار جلوی تنور بسیار سخت است و هرکسی نمی تواند از پس آن بربیاید. از قدیم ذکر لب نانواها در گرمای تابستان و گاهی هم با دهان روزه این بوده و هست که؛ «خدایا ما را از آتش جهنم محفوظ بدار.» انگار هرم آتش، آن ها را چند قدم به یاد خدا نزدیک تر کرده. چند روز پیش ابتکار یک مادر جوان و البته توجه و صبر تماشایی یک نانوای محترم توجهم را جلب کرد. حوالی عصر که به نظرم نانوایی خلوت بود خودم را به دست رایحه دل انگیزش سپرده، در صف کوتاه نانوایی ایستاده بودم. صحنه جالبی کنار تنور در حال رقم خوردن بود. پسر کوچکی وردست استاد نانوا شده بود. ۳ یا ۴ ساله. کمی احساس نگرانی کردم اما با جستجوی نگاهم و مشاهده مادر جوانی که در فاصله دورتری از تنور ایستاده بود و با چشمانی پر از ذوق حرکات فرزندش را تعقیب می کرد دلم آرام گرفت. استاد نانوا هم با وجود گرما و خستگی صبورانه در حال آموزش کودک بود. نتیجه کار جالب بود؛ یک نان خیلی کوچک مدل قلب که خیلی هم شبیه قلب نبود و یک وری شده بود. پسر با شادی نانش را که سرد شد زیر بغل زد و همراه با قدم های مادر به طرف خانه راه افتاد.
با خودم فکر کردم بازی شغل بچه هاست. اگرچه که کمتر کودکی است که سودایش در آینده شغل شریف نانوایی باشد اما حداقل نتیجه اقدام این مادر و همکاری نانوا احترام به نان به عنوان نعمت خدا، دور نریختن و اسراف نکردن است و تقویت خلاقیت. اینکه پسر در فضایی مردانه قرار می گیرد و روحیه مردانه اش تجدید و تقویت می شود. میزان آگاهی او و مهارت های عملی اش بالا می رود و در آینده اگر نانوا نشود می تواند در ارتباط با مهارت هایی در سطح کلان و به صورت علمی در راستای نان و گندم فکر و اقدام کند. پی نوشت موضوع هم این که عکس تزیینی است. نت را که برای عکسی مناسب با مطلب زیر ورو می کردم با عکس زیبای این خانم کوچولو روبرو شدم. انگار کسب حلال نانوایی دختر و پسر نمی شناسد و برای هر جنسیتی جذاب و محترم است.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97