eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.8هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
☉☉کنجد یا آموزش و پرورش؟ مسئله این است.☉☉ امروز در معیت جمعی از فرهنگیان شهرستان و صدالبته با تماس آقای " سین "‌ از دفتر نماینده شهر ، خوشحال شدیم که خدارا شکر بعد از دوماه انتظار ، نوبت به دیدارمان با نماینده شهر رسید. اقای سین که بعدا فهمیدیم ظاهرا خیلی هم کاره ای در دفتر نیستند ، تاکید زیاد داشته که حوالی ۱۱ دفتر باشید و من هماهنگ کرده ام وفلان و فلان و فلان وماجماعت فرهنگی خوش باور و خوش خیال ، سرساعت در دفتر بودیم تا خدای ناکرده دقیقه ای هم از وقت شریف نماینده هرز نرود. آنجا که رسیدیم قبل از ما جماعتی از اهالی زحمت کش صنف حلوا ارده جهت بیان و پیگیری مشکلاتشان دیداری خصوصی با نماینده شهر داشتند . بعدها از زبان یکی دیگر از متولیان دفتر فهمیدم که قریب ۲۰۰۰ نفر اشتغال مستقیم در حوزه فراورده های کنجدی درسطح شهرستان وجود دارد که با وضعیت فعلی کنجد بیم بیکاری و تعطیلی این واحدهای صنفی می رود. خروج جماعت صنف کنجد از جلسه خصوصی با نماینده همان و حضور نماینده در جمع عمومی مراجعین همان البته اقای ( و) از اهالی دفتر لطف کردند و دقایقی را شنوای مشکلات و مطالبات فرهنگیان ( ظاهرا به جای نماینده محترم) بودند که درکمال تعجب ایشان هم وسط بحث جلسه را ترک کرده و به اتاق دیدار عمومی رفته و بیش از یکساعت جماعت فرهنگی تنها در اتاق مجاور به انتظار نشستند و چون نه نماینده آمد ونه همان اقای ( و ) دفتر را ترک کرده و فهمیدیم که هنوز ارزش کنجد برای نماینده محترم از ارزش آموزش و پرورش بیشتر است. جناب آقای تابش: شمااز شب قبل درجریان دیدار امروز فرهنگیان و مشکلات صنفی آنان بودید ، پس چرا به مدیر کل آموزش و پرورش که در اردکان حضور داشتند ، پیشنهاد ندادید که شنوای این مشکلات باشند؟ هرچه فکر میکنم یادمان نمی آید آخرین باری که حضرتعالی پای درد دل فرهنگیان شریف شهر نشستید کی و کجا وباحضور چه کسانی بوده است؟ نتایج کنکور امسال را رصد کرده اید؟ به نظر شما این نتایج ضعیف ثمره چیست؟ راستی چرا امروز نماینده مدیران شهر ، جلسه شورای اداری آموزش و پرورش را نیمه کاره رها کرد؟؟ شما که بقول آقای ( و ) به مدیر کل گفته اید خودش به دنبال مدیر بعدی آموزش و پرورش اردکان باشد ، آیا نباید پیگیری مطالبات فرهنگیان شهر در خصوص آینده این اداره مهم باشید؟ بهرحال حرف بسیار است ، تنها حسنی که جلسه برگزار نشده امروز در دفتر شما داشت این بود که جماعت فرهنگی فهمیدند ، هیج محلی از اعراب ندارند و تنها ایام نزدیک انتخابات برای حضور در شوهای انتخاباتی دعوت می شوند و در بقیه چهار سال باری به هر جهت هستند. جناب اقای نمایند ه : ما که دیگر به دفترتان نمی آییم ، تا مزاحم برنامه کاری فشرده شما نشویم ، ولی شماهم لطف کنید به برخی از اهالی دفتر بفرمائید که حضورشان در آنجا بیشتر مایه ناهماهنگی است تا هماهنگی. عمر دوران خدمت مستدام محفوظ @zarrhbin
🍂 حاجی به رفت. من نیم ساعتی دیگر با کتاب افلاطون ور رفتم و سپس رفتم کتاب را به شیخ محمدباقر دادم. آشیخ محمد باقر در حالی که کتاب حکمت افلاطون را از من می گرفت با حالت به من گفت: آقای حالا از افلاطون بگویید. 🍃 گویا متوجه نشده بود که تمام صبح آقای افشار به من می داده است. او فکر کرد خودم کتاب را خوانده ام. او رو کرد به دو سه نفری که در بودند، گفت: این آقای فیلسوف صبح آمدند و کتاب حکمت افلاطون را می خواستند و حاجی افشار هم گفتند کتاب را به ایشان بدهیم. حالا فیلسوف می خواهند راجع به افلاطون کنند. 🍂 شروع کردم به سقراط، افلاطون و ارسطو صحبت کردن که بحث مُثُل افلاطونی را کردم. یعنی هر چی به من داده بود، دوباره گفتم. آشیخ محمدباقر دهنش بود. گفت: بچه تو روی این کتاب را هم نمی توانی بخوانی، من کتاب را باز کردم و شروع کردم به خواندن همان سه صفحه ای که حاجی به من یاد داده بود. 🍃 یکی از مردان که این بحث ها را می شنید گفت: آشیخ بچّه ها را دستِ می گیری و با آنها تا نمی کنی. آن به آشیخ گفت: یکی از حاجی آقایِ این است که بچه ها به کتابخانه بیایند و بچه ها را می دهی، اگر بار دیگر با بچه ها اینطور کنی، من به حاجی آقایِ وزیری خواهم گفت. قیافه ی شیخ شد و لاحول ولاگویان عازم مسجد شد. 🍂 آن به من گفت: پسرجان حرف این شیخ را گوش نکن. هرروز به بیا، من هم بیشتر روزها به اینجا می آیم. اگر داشتی از من بپرس. این مرد چندسال بعد من شد. او آقای کیانی لیسانس ادبیات فارسی بود. مردی متین و و دانا. آن موقع دبیران کافی بود. آنها در تابستان ها کتاب می خواندند یا برای استراحت به ییلاقات می رفتند. نداشت برای خود دست به هر کاری بزنند. این دبیر ، زیر ۵۰ سالگی بر اثر بیماری، فوت شد. خدایش بیامرزد. 🍃 فردای آن روز آشیخ با من ملایم شد و کتاب قصه ای به نام ده نفر قزلباش به من داد تا بخوانم. او به من گفت: اگر می خواهی کتاب ده نفر قزلباش را به خانه ببری ندارد. این کتاب ده جلد است. جلد اول آن را ببر و بعد که خواندی بیاور. اسم و آدرس مرا یادداشت کرد. جلو آن نوشت به حاجی افشار و به من گفت کن. شاید اولین امضاء رسمی و من همان باشد. 🍂 کتاب را گرفتم و با دو، به طرف خانه حرکت کردم و حدود ۲ بعدازظهر درخانه بودم. مادرم نگران شده بود که چرا دیر کردی؟ اما وقتی را در دستم دید شد. من داستان کتابخانه را به مادرم گفتم. جلد اول کتاب ده قزلباش را در دو روز خواندم. چند کلمه ای که نمی فهمیدم از اکبر دبیری پسر همسایه که کلاس دوم دبیرستان ( معادل سوم راهنمایی فعلی) بود پرسیدم. تا اول مهر من ۱۰ تا جلد کتاب ده نفر قزلباش را خوانده بودم. 🍃 شب ها من قصه ی ۱۰ نفر قزلباش را برای زن های سرکوچه یا مردانی که به مغازه ی آقای ابریشمی می آمدند تعریف می کردم. از شب سومی که من به کتابخانه می رفتم همه منتظر بودند که حسین پاپلی بیاید و بقیه داستان را بگوید . 🍂 جلوی مغازه ی آقای ابریشمی در تاریکی شب چند نفری از مردها جمع می شدند. مغازه با نور یک لامپای نفتی روشن بود، من می گرفتم و کم کم تعداد نفراتی که می خواستند قصه بشنوند زیادتر می شد. از شب هفتم، هشتم آمحمد یک سماور آورد و چای درست کرد. او قهوه خانه چی هم شد و به مردانی که آنجا کرده بودند چای می داد. هر چهار استکان چای قندپهلو درجه یک که یک تکه نبات یزدی اعلا هم پهلوی آن بود ( استکانی ۵ شاهی یا ۲۵ دینار) ولی چای من بود. شاید این اولین بود که من تا آن زمان در تمام عمرم می گرفتم، شبی دو چایی داشتم. هر شب مشتری ها زیادتر می شدند بعد از ۱۵ روز جلو مغازه ی آمحمد خیلی شلوغ می شد، آمحمد یک کاسه ماقوت یا شیره هم به من می داد که داستان را ادامه بدهم. 📚 کتاب شازده حمام/دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
💠 اَلسَلامُ عَلیک یا اَبالحَسَن یا #علی‌بن‌موسی‌الرضا....🌹 از دردِ کهنه‌ای که مداوا نمی‌شود یا می‌شود گلایه کنم یا نمی‌شود اینک سلام، حضرت عیسی‌تر از مسیح لطفت نگو که شامل ماها نمی‌شود ای من فدای پنجره فولاد چشمهات از بغض من چرا گرهی وا نمی‌شود یوسف‌ترین عزیز! مرا تا خودت بخوان هرچند این غریبه زلیخا نمی‌شود #امضا، کسی که با همه‌ی ریزنقشی‌اش در بیکران چشم شما جا نمی‌شود ✍ #مریم‌اخوان‌طاهری 🌸 #تولدتتان_مبارک_یا_ضامن‌_آهو🍃 🎉 @zarrhbin
🌙شب های قدر کدامیک افضل است؟ 💠 امام صادق عليه السّلام: مقدّرات در شب نوزدهم ، در شب بيست و يكم و در شب بيست و سوم [ماه رمضان] مى شود. 📚الكافى ج۴، ص ۱۵۹ ✍خدایا ظهور امام‌زمان (عج) و عافیت و عاقبت بخیری را نصیب و روزیمان کن🤲 @zarrhbin